کتابخانه روایات شیعه
حرف دال
صد و سى و يكم: نعمانى در كتاب غيبت از داود بن كثير رقّى حديث كند كه گفت: وارد شدم بر حضرت صادق عليه السّلام در مدينه، حضرت فرمود: اى داود چه چيز سبب شده كه از ما بريدى (و دير به دير نزد ما مىآيى؟) عرض كردم: كارى در كوفه پيش آمده (كه نتوانستم شرفياب شوم) فرمود: كه را در كوفه به جاگذاردى؟ عرض كردم: فدايت شوم عمويت زيد را ديدم بر اسبى سوار و قرآنى با خود حمائل كرده بود، و با صداى بلند فرياد مىزد: پيش از اينكه مرا نيابيد از من سؤال كنيد، زيرا در سينه من دانش زيادى است، ناسخ را از منسوخ و مثانى و قرآن عظيم را شناختهام،
و منم نشانه ميانه شما و خداى تعالى، فرمود: اى داود به راههايى رفته (كنايه از اين كه آنچه نبايد بگويد گفته است) سپس حضرت صدا زد: اى سماعة بن مهران سبد خرما را بياور، چون آورد يك دانه خرما برداشت و خورد و هستهاش را از دهان بيرون آورده در زمين كشت، ريشه دوانيد و روييد و شكوفه كرده خوشه داد، حضرت دست برد خرماى نيمرسى از خوشه چيد و او را دو نيم كرد و ورقه سفيدى از آن بيرون آورد، و بازكرده به من داد و فرمود: بخوان من خواندم، ديدم دو سطر نوشته، سطر اول: «لا اله الا اللَّه ...» خدايى نيست جز خداى يگانه، محمد پيغمبر خدا است، سطر دوم (نوشته بود): «بدرستى شماره ماهها نزد خدا در كتاب خدا دوازده ماه است روزى كه آسمانها و زمين را آفريد، چهار تا از آنها حرام است، اين است آيين استوار: امير المؤمنين على بن ابى طالب، حسن بن على، حسين بن على، على بن الحسين، محمد بن على، جعفر بن محمد، موسى بن جعفر، على بن موسى، محمد بن على، على بن محمد، حسن بن على، خلف حجت،
سپس فرمود: اى داود آيا مىدانى اين نوشته چه زمان در اين ورقه نوشته شده است؟ عرض كردم: خدا و رسول و شما داناتريد، فرمود: دو هزار سال پيش از اينكه خداى تعالى آدم را بيافريند. 727
صد و سى و دوم: و نيز در همان كتاب از داود بن كثير رقّى حديث كند كه گفت: به حضرت صادق عرض كردم: فدايت شوم مرا آگاه كن از گفتار خداى تعالى: «سابقون (پيشىگيرندگان ...) آنانند مقرّبون (نزديك گشتگان) سوره واقعه آيه 10- 11» فرمود: خداى تعالى اين گفتار را در روزى كه مخلوقات را به صورت ذرّ خلق كرد بيان فرمود، دو هزار سال پيش از آنكه (در اين عالم) آنها را خلق فرمايد عرض كردم: آيه را برايم تفسير فرما. فرمود: زمانى كه خداى عز و جل اراده فرمود مخلوقات را بيافريند آنان را از گل آفريد، و براى آنها آتشى افروخت و دستور داد كه داخل آتش شويد، پس اولين كسى كه داخل آن شد محمد صلّى اللَّه عليه و آله و امير المؤمنين و حسن و حسين و نه
نفر از امامان يكى پس از ديگرى وارد شدند، سپس شيعيان ايشان از آنها پيروى كردند، پس- به خدا سوگند- آنهايند سابقون (پيشىگيرندگان). 728
حرف راء
صد و سى و سوم: صدوق در كتاب نصوص از زرّ بن حبيش (صحيح زرّ بن حبيش به تقديم زاء معجمة بر راء مهمله است و ظاهرا اشتباهى رخ داده) از امام حسن عليه السّلام حديث كند كه فرمود:
رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله فرمود: اين امر (خلافت) را پس از من دوازده نفر امام مالك شوند، كه نه نفرشان از صلب حسينند، و خداوند علم و فهم مرا به آنها عنايت و مرحمت فرموده، چيست گروهى را كه مرا در باره ايشان اذيت مىكنند، خداوند شفاعت مرا به ايشان نرساند. 729
صد و سى و چهارم: حضينى در كتاب هداية از رشدة بن عبد اللَّه مخزومى از سلمان فارسى
حديث كند كه گفت: وارد شدم بر رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله چون نظرش به من افتاد فرمود: اى سلمان خداى تعالى هيچ پيغمبر و رسولى را مبعوث نفرموده جز اينكه براى او دوازده نقيب (زمامدار) قرار داده، عرض كردم: اى رسول خدا اين مطلب را از اهل كتاب تورات و انجيل دانستهام (نقباى شما كيانند؟) فرمود: اى سلمان خداوند مرا از برگزيده نور خود آفريد، پس مرا خواند و من اطاعتش كردم، و على را از نور من آفريد، پس او را خواند و او اطاعتش كرد، و از نور من و على فاطمه را آفريد، سپس او را خواند و او اطاعت كرد، و از من و على و فاطمه حسن را آفريد و خواندش و او اطاعت كرد، و از من و على و فاطمه و حسن، حسين را آفريد و او را خواند وى اطاعت كرد، و ما را به پنج نام از نامهاى خويش نام نهاد، خدا محمود است و من محمد، خدا على است و اين على، خدا فاطر است و اين فاطمه، خدا احسان است و اين حسن، خدا محسن است و اين حسين، پس از آن خداوند از ما (پنج نفر) و از صلب حسين نه امام آفريد و آنان را خواند آنها اطاعت كردند،
و اين پيش از آن بود كه خداوند آسمان افراشته و زمين پهناور يا هوا يا ملك يا آب يا بشرى را بيافريند، و ما به علم او نورى بوديم كه وى را تسبيح مىنموديم و (دستورات و فرامين او را) مىشنيديم و اطاعت مىكرديم.