کتابخانه روایات شیعه
پيكار كن و به كمك موافقين خود با مخالفين جنگ كن، و اگر ياورى نيافتى صبر كن و دست نگهدار و خود را به هلاكت نينداز، چون تو نسبت به من چون هارونى نسبت به موسى، و تو به نيكى بر هارون تأسّى كنى، كه قومش او را ضعيف شمرده و مىخواستند او را بكشند، پس با ستم قريش و همدستى آنها صبر كن، زيرا تو همانند هارون و پيروانش هستى و آنها همانند گوساله و پيروانش هستند. اى على! خداى تعالى به جدايى و اختلاف بر اين امّت حكم كرده، و اگر خدا مىخواست آنها را بر هدايت متّحد مىفرمود به طورى كه دو تن از اين امّت اختلاف نداشته باشند و در هيچ امرى از او نزاع نكنند و دو نفر منكر فضل برتر نشود، و اگر خدا مىخواست در فرستادن عذاب تعجيل مىكرد، و وضع را تغيير مىداد تا ستمكار تكذيب شود و حق در مسير خود قرار گيرد، لكن خداى تعالى دنيا را خانه عمل قرار داده و آخرت را دار القرار، تا آنان كه بد كردند به كيفر كار خود رسند، و آنان كه نيكى كردند پاداش خوب يابند. پس على عليه السّلام فرمود:
سپاس خدا را و سپاسگزارم بر نعمتهاى او و بردبارم بر بلاى او. 794
صد و هشتادم: صدوق در كتاب نصوص از سماك بن حرب از جابر بن سمره حديث كند كه گفت: شرفياب خدمت پيغمبر اكرم صلّى اللَّه عليه و اله شدم و شنيدم كه مىفرمايد: همانا اين امر (اسلام) سپرى نشود تا دوازده نفر خليفه مالك شوند، سپس كلامى پنهانى به پدرم فرمود كه پدرم گفت:
فرمود: همهشان از قريشند. 795
مؤلف گويد: اين حديث را در كتاب خصال نيز روايت كرده مگر اينكه در آن كتاب اين طور حديث كرده كه گفت: كلامى پنهانى فرمود كه من نفهميدم، به پدرم گفتم كه چه فرمود؟ گفت:
فرمود: همهشان از قريشند. 796
مؤلف گويد: در كتاب عيون اخبار الرضا نيز اين حديث را روايت كرده مگر اينكه در آن كتاب است كه فرمود: تا دوازده نفر خليفه مالك شوند كه همگى از قريشند ... (و بقيه حديث مانند حديث خصال است). 797
صد و هشتاد و يكم: نعمانى در كتاب غيبت از سماك بن حرب از جابر بن سمره حديث كند كه رسول خدا صلّى اللَّه عليه و اله فرمود: پس از من دوازده خليفه مىباشند، سپس به چيزى تكلم فرمود كه من نفهميدم، از مردم سؤال كردم، گفتند: (كه فرمود) همگى از قريشند. 798
مؤلف گويد: شيخ نيز در كتاب غيبت خود اين حديث را به سند خود روايت كرده است. 799
صد و هشتاد و دوم: صدوق در كتاب خصال 800 از سماك بن حرب از جابر بن سمره حديث كند
(و ترجمه آن در حديثهاى قبلى گذشت).
صد و هشتاد و سوم: (اين حديث نيز مانند حديثهاى صد و هشتاد و صد و هشتاد و يك است). 801
صد و هشتاد و چهارم: (اين حديث نيز مانند حديثهاى گذشته است). 802
صد و هشتاد و پنجم: (مانند حديثهاى گذشته است). 803
صد و هشتاد و ششم: (مانند گذشته است). 804 805
صد و هشتاد و هفتم: سيد بن طاوس در كتاب طرائف از سماك بن حرب حديث مرفوعى
نقل كرده است از رسول خدا صلّى اللَّه عليه و اله كه فرمود: هميشه امر اسلام عزيز است تا دوازده نفر خليفه، سپس كلامى فرمود كه راوى نفهميد؛ از كسى كه حديث را از پيغمبر صلّى اللَّه عليه و اله شنيده بود از آن كلام سؤال كردم؟ گفت: كه پيغمبر صلّى اللَّه عليه و اله فرمود: همهشان از قريشند. 806
صد و هشتاد و هشتم: صدوق در كتاب نصوص از سهل بن سعد انصارى حديث كند كه گفت:
از حضرت فاطمه دختر رسول خدا صلّى اللَّه عليه و اله از امامان پرسيدم؟ فرمود: رسول خدا صلّى اللَّه عليه و اله به على مىفرمود: اى على! تو امام و جانشين پس از من هستى و تو سزاوارترى به مؤمنين از خودشان، و چون تو رفتى فرزندت حسن سزاوارتر است به مؤمنين از خودشان، و چون حسن رفت حسين سزاوارتر است به مؤمنين از خودشان، و چون حسين رفت فرزندش على بن الحسين سزاوارتر است به مؤمنين از خودشان و چون على رفت فرزندش محمد سزاوارتر است به مؤمنين از
خودشان، و چون محمد رفت فرزندش جعفر سزاوارتر است به مؤمنين از خودشان، و چون جعفر رفت فرزندش موسى سزاوارتر است به مؤمنين از خودشان، و چون موسى رفت فرزندش على سزاوارتر است به مؤمنين از خودشان، و چون على رفت فرزندش محمد سزاوارتر است به مؤمنين از خودشان، و چون محمد رفت فرزندش على سزاوارتر است به مؤمنين از خودشان، و چون على رفت فرزندش حسن سزاوارتر است به مؤمنين از خودشان، و چون حسن رفت فرزندش قائم مهدى سزاوارتر است به مؤمنين از خودشان، و به وسيله او خداوند شرقهاى زمين و غربهاى آن را بگشايد، پس ايشانند پيشوايان حق و زبانهاى (گوياى) راستى، هر كه ياريشان كند يارى شود، و هر كه دست از يارى آنها بردارد يارى نخواهد شد.