کتابخانه روایات شیعه
حرف عين
دويست و سيم: شيخ صدوق در كتاب مجالس در مجلس پنجاه و يكم از عامر شعبى حديث كند كه گفت: پيغمبر اكرم صلّى اللَّه عليه و اله فرمود: هميشه امر امّت من پيروز است تا دوازده خليفه كه همهشان از قريشند بگذرند. 829
مؤلف گويد: صدوق همين حديث را در كتاب غيبت خود 830 نيز روايت كرده است.
دويست و چهارم: و نيز در كتاب خصال از عامر بن سعيد حديث كند كه گفت: با غلامم نافع به جابر بن سمره نوشتم و بدو گفتم: مرا به آنچه از رسول خدا صلّى اللَّه عليه و اله شنيدهاى آگاه نما. پس نوشت:
شنيدم از رسول خدا در شب آن روز جمعهاى كه اسلمى را سنگسار كردند كه مىفرمود: هميشه دين برپا است تا قيامت برپا شود و بر شما دوازده خليفه كه همهشان از قريش هستند، باشند. 831
مؤلف گويد: مانند اين روايت را طاوسى در كتاب طرائف از صحيح مسلم حديث كند جز اينكه در طرائف چنين است كه فرمود: بر ايشان دوازده خليفه ... باشند. 832
دويست و پنجم: صدوق در كتاب غيبت از عباية بن ربعى از عبد اللَّه بن عباس حديث كند كه
گفت: رسول خدا صلّى اللَّه عليه و اله فرمود: من آقاى پيغمبرانم و على بن ابى طالب آقاى اوصياء است، و اوصياى بعد از من دوازده نفرند كه اوّلى ايشان على بن ابى طالب و آخرين آنها (حضرت) قائم عليه السّلام است. 833
مؤلف گويد: اين حديث را در كتاب عيون اخبار الرضا نيز روايت كرده است. 834
دويست و ششم: نعمانى در كتاب غيبت از عبد خير حديث كند كه گفت: از امير المؤمنين على عليه السّلام شنيدم كه مىفرمود: پيغمبر خدا صلّى اللَّه عليه و اله فرمود: امامان راهيافته و هدايت شده و معصوم كه حقوقشان به ناحق گرفته شود از اولاد تو يازده امام است و تو نخستين آنهايى و آخر ايشان
نامش نام من است كه بيرون آيد و زمين را از عدل پر كند چنانچه از ظلم و ستم پر شده است، مردمان نزد او آيند و اموال (و درهم و دينار نزدش) چون خرمنى انباشته است بدو گويد: (از اين اموال) به من بده، حضرت بدو فرمايد (هر مقدار خواهى) برگير. 835
دويست و هفتم: صدوق در كتاب نصوص از عبد الرحمن بن أبى ليلى حديث كند كه على عليه السّلام
فرمود: در خانه ام سلمه نزد پيغمبر اكرم صلّى اللَّه عليه و اله بودم. در اين هنگام گروهى از اصحاب آن حضرت چون سلمان و مقداد و ابو ذر و عبد الرحمن بن عوف وارد شدند، سلمان عرض كرد: اى رسول خدا! براى هر پيغمبرى وصى و دو سبط مىباشد، وصىّ و دو سبط شما كيانند؟
حضرت لختى سر به زير افكند سپس فرمود: اى سلمان! خداوند تعالى چهار هزار پيغمبر فرستاد و براى آنان چهار هزار وصى و هشت هزار سبط است. پس قسم به آنكه جانم به دست اوست هر آينه من بهترين پيغمبرانم، و وصىّ من بهترين اوصياء و دو سبط من بهترين سبطهايند، سپس فرمود: اى سلمان! هيچ مىدانى وصىّ آدم كه بود؟ گفت: خدا و رسول داناترند. فرمود: اى ابا عبد اللَّه! من برايت بيان كنم چون تو از ما خانواده هستى، به درستى كه آدم به فرزندش شيث وصيت كرد و شيث به فرزندش شبان و شبان به فرزندش مخلث، و مخلث به فرزندش محوق و محوق به غثميشا و غثميشابه اخنوخ وصيت كرد و او همان ادريس پيغمبر است، و ادريس به ناخورا و ناخورا به نوح و نوح به سام و سام به غثار و غثار به برخثيا و برخثيا به يافث و يافث به
برّه و برّه به حفسية و حفسية به عمران و عمران به ابراهيم خليل و ابراهيم به فرزندش اسماعيل و اسماعيل به اسحاق و اسحاق به يعقوب و يعقوب به يوسف و يوسف به برثيا و برثيا به شعيب و شعيب به موسى بن عمران و موسى بن عمران به يوشع بن نون و يوشع به داود و داود به سليمان و سليمان به آصف بن برخيا و آصف به زكريا و زكريا به عيسى بن مريم و عيسى بن مريم به شمعون صفا و شمعون به يحيى بن زكريا و يحيى به منذر و منذر به سلمه و سلمه به برده و برده به من وصيت كرد، و من آن وصيت را به على بن ابى طالب مىسپارم،
على عليه السّلام فرمايد: من عرض كردم: اى رسول خدا آيا در ميان ايشان پيغمبران و اوصياء ديگرى نيز بودند؟ فرمود: آرى، بيش از آنچه به شماره و حساب درآيد. سپس فرمود: و من آن وصيت را به تو مىسپارم و تو به فرزندت حسن و حسن به برادرش حسين و حسين به فرزندش على بسپارد و على به فرزندش محمد و
محمد به فرزندش جعفر و جعفر به فرزندش موسى و موسى به فرزندش على و على به فرزندش محمد؛ و محمد به فرزندش على و على به فرزندش حسن، و حسن به فرزندش قائم بسپارد، سپس امام ايشان (يعنى مردم) به مقدارى كه خدا بخواهد غايب و پنهان شود، و براى او دو غيبت است، يكى طولانىتر از ديگرى است، سپس حضرت به جانب ما توجّه فرموده و در حالى كه صداى مباركش را بلند كرده بود، فرمود: بپرهيزيد آن زمانى كه مردمان پنجمين فرزند هفتمين فرزند مرا نيابند. على عليه السّلام گويد: من عرض كردم: پس از غيبت او چه مىشود؟ فرمود: