کتابخانه روایات شیعه
نامش نام من است كه بيرون آيد و زمين را از عدل پر كند چنانچه از ظلم و ستم پر شده است، مردمان نزد او آيند و اموال (و درهم و دينار نزدش) چون خرمنى انباشته است بدو گويد: (از اين اموال) به من بده، حضرت بدو فرمايد (هر مقدار خواهى) برگير. 835
دويست و هفتم: صدوق در كتاب نصوص از عبد الرحمن بن أبى ليلى حديث كند كه على عليه السّلام
فرمود: در خانه ام سلمه نزد پيغمبر اكرم صلّى اللَّه عليه و اله بودم. در اين هنگام گروهى از اصحاب آن حضرت چون سلمان و مقداد و ابو ذر و عبد الرحمن بن عوف وارد شدند، سلمان عرض كرد: اى رسول خدا! براى هر پيغمبرى وصى و دو سبط مىباشد، وصىّ و دو سبط شما كيانند؟
حضرت لختى سر به زير افكند سپس فرمود: اى سلمان! خداوند تعالى چهار هزار پيغمبر فرستاد و براى آنان چهار هزار وصى و هشت هزار سبط است. پس قسم به آنكه جانم به دست اوست هر آينه من بهترين پيغمبرانم، و وصىّ من بهترين اوصياء و دو سبط من بهترين سبطهايند، سپس فرمود: اى سلمان! هيچ مىدانى وصىّ آدم كه بود؟ گفت: خدا و رسول داناترند. فرمود: اى ابا عبد اللَّه! من برايت بيان كنم چون تو از ما خانواده هستى، به درستى كه آدم به فرزندش شيث وصيت كرد و شيث به فرزندش شبان و شبان به فرزندش مخلث، و مخلث به فرزندش محوق و محوق به غثميشا و غثميشابه اخنوخ وصيت كرد و او همان ادريس پيغمبر است، و ادريس به ناخورا و ناخورا به نوح و نوح به سام و سام به غثار و غثار به برخثيا و برخثيا به يافث و يافث به
برّه و برّه به حفسية و حفسية به عمران و عمران به ابراهيم خليل و ابراهيم به فرزندش اسماعيل و اسماعيل به اسحاق و اسحاق به يعقوب و يعقوب به يوسف و يوسف به برثيا و برثيا به شعيب و شعيب به موسى بن عمران و موسى بن عمران به يوشع بن نون و يوشع به داود و داود به سليمان و سليمان به آصف بن برخيا و آصف به زكريا و زكريا به عيسى بن مريم و عيسى بن مريم به شمعون صفا و شمعون به يحيى بن زكريا و يحيى به منذر و منذر به سلمه و سلمه به برده و برده به من وصيت كرد، و من آن وصيت را به على بن ابى طالب مىسپارم،
على عليه السّلام فرمايد: من عرض كردم: اى رسول خدا آيا در ميان ايشان پيغمبران و اوصياء ديگرى نيز بودند؟ فرمود: آرى، بيش از آنچه به شماره و حساب درآيد. سپس فرمود: و من آن وصيت را به تو مىسپارم و تو به فرزندت حسن و حسن به برادرش حسين و حسين به فرزندش على بسپارد و على به فرزندش محمد و
محمد به فرزندش جعفر و جعفر به فرزندش موسى و موسى به فرزندش على و على به فرزندش محمد؛ و محمد به فرزندش على و على به فرزندش حسن، و حسن به فرزندش قائم بسپارد، سپس امام ايشان (يعنى مردم) به مقدارى كه خدا بخواهد غايب و پنهان شود، و براى او دو غيبت است، يكى طولانىتر از ديگرى است، سپس حضرت به جانب ما توجّه فرموده و در حالى كه صداى مباركش را بلند كرده بود، فرمود: بپرهيزيد آن زمانى كه مردمان پنجمين فرزند هفتمين فرزند مرا نيابند. على عليه السّلام گويد: من عرض كردم: پس از غيبت او چه مىشود؟ فرمود:
صبر كند تا آنگاه كه خداوند او را اجازه خروج دهد، پس از (مملكت) يمن از دهى كه به آن كرعه گويند بيرون آيد، بر سرش عمامهاى است و زرهى بر تن و شمشير من ذو الفقار را به كمر بسته است، و يك نفر فرياد مىزند: اين مهدى خليفة اللَّه است پيروى او كنيد زمين را پر از عدل و داد كند چنانچه از ستم و بيدادگرى پر شده است، و اين هنگامى است كه دنيا هرج و مرج شده و هر كس بر ديگرى شبيخون زند (و همديگر را غارت كنند) نه بزرگ بر كوچك و نه زورمند بر
ناتوان رحم كند، پس در اين هنگام خداوند او را به خروج رخصت فرمايد. 836
دويست و هشتم: و در همان كتاب از عبد الرحمن اعرج از ابى هريره حديث كند كه گفت: نزد پيغمبر صلّى اللَّه عليه و آله بودم و ابو بكر و عمر و عبد اللَّه بن عباس و زيد بن حارثه و عبد اللَّه بن مسعود نيز بودند در اين هنگام حسين بن على عليه السّلام وارد شد؛ رسول خدا او را بغل گرفته بوسيد، سپس فرمود:
ناتوان كوچك اندام بالا بيا، اى چشم پشه 837 و دهان مباركش را بر دهان حسين عليه السّلام نهاد سپس فرمود: پروردگارا دوست بدار او را و دوست دار هر كه او را دوست دارد، سپس فرمود: اى حسين 838
تو امام فرزند امام و پدر امامانى، نه تن از فرزندانت امامان نيكوكارند. عبد اللَّه بن مسعود عرض كرد: اين امامانى كه يادآور شديد كه در صلب حسينند كيانند؟ حضرت لختى سر به زير افكند سپس سر بلند كرده فرمود: اى عبد اللَّه سؤال بزرگى كردى، لكن من تو را آگاه كنم، كه فرزندم اين- و دست بر كتف حسين نهاد- از صلب او فرزند مباركى بيرون آيد كه همنام جدّش (على عليه السّلام) است؛ و او آقاى عبادتكنندگان و روشنى زاهدان است؛ و از صلب على خداوند فرزندى بيرون آورد كه نامش نام من و شبيهترين مردمان به من است، علم را بشكافد و به حق تكلم كند و به صواب دستور دهد، و از صلب او كلمه حق و لسان صدق را بيرون آورد،
ابن مسعود عرض كرد: اى پيغمبر خدا نامش چيست؟ فرمود: به او جعفر گويند، و در گفتار و كردار صادق و راستگو است، كسى كه بر او طعن زند (و بر او عيب گيرد) مانند كسى است كه بر من طعن زند، كسى كه بر او ردّ كند مانند كسى است كه بر من ردّ كند، سپس وارد خانه عايشه شد و من و على بن ابى طالب و عبد اللَّه بن عباس نيز با او وارد شديم، و اخلاق آن حضرت چنين بود كه اگر از او پرسشى مىشد جواب