کتابخانه روایات شیعه
نشسته و گريه مىكرد تا اين كه صداى گريهاش بلند شد. پس آن حضرت چشم به او دوخته فرمود: اى حبيبه من فاطمه چه چيز تو را گريان كرده؟ عرض كرد: از ضايع شدن (حقم) پس از شما ترسناكم.
فرمود: حبيبه من گريه مكن زيرا ما خاندانى هستيم كه خداوند هفت خصلت به ما عطا كرده و به احدى پيش از ما نداده و به احدى بعد از ما ندهد، من خاتم پيغمبران و محبوبترين خلق نزد خداى عز و جل و پدر تو مىباشم، و وصىّ من بهترين اوصياء و محبوبترين ايشان نزد خدا است و شوهر تو است، و شهيد ما بهترين شهداء و محبوبترين آنان نزد خدا است و او عموى تو (حمزه) است، و از ما است كسى كه دو بال دارد و با آن دو با فرشتگان در بهشت پرواز كند و او پسر عمويت (جعفر) است، و از ما است دو سبط اين امّت و آن دو پسرانت حسن و حسين هستند؛ و بزودى خداوند از صلب حسين نه تن امامان امين و معصوم را بيرون آورد، و از ما است مهدى اين امّت كه چون دنيا دچار هرج و مرج شود و فتنهها ظاهر گردد و راهها بريده شود و مردم همديگر را غارت كنند نه بزرگ بر كوچك رحم كند و نه كوچك احترام بزرگ را نگه دارد، در آن هنگام خداى عز و جل مهدى ما نهمين فرزند حسين را
برانگيزد، بناهاى محكم و قلعههاى گمراهى را فتح كند، به دين (خدا) در آخر الزمان قيام كند و زمين را پر از عدل كند چنانچه پر از ستم شده باشد، اى فاطمه گريه مكن و محزون مباش زيرا خداوند به تو رحيمتر و مهربانتر از من است، و اين بخاطر جايگاه تو است نزد من و آن جايى كه در قلب من دارى، و خداوند تو را به شريفترين خاندان من در حسب، و گرامىترينشان در منصب، و مهربانترين ايشان به رعيت، و عادلترينشان در مساوات، و بيناترين ايشان در قضاوت تزويج كرد،
و من از خداى خود خواستهام كه تو اولين نفر از خاندان من باشى كه به من ملحق شوى، آگاه باش كه تو پاره تن منى و هر كه تو را بيازارد مرا آزرده است، جابر گويد: همين كه رسول خدا صلّى اللَّه عليه و اله از دنيا رفت و فاطمه مريض شد، دو نفر از صحابه بر او وارد شدند و به او عرض كردند: اى فاطمه دختر پيغمبر، حال شما چگونه است؟ فرمود: مرا تصديق كنيد كه آيا از پيغمبر صلّى اللَّه عليه و اله شنيديد كه مىفرمود: فاطمه پاره تن من است هر كه او را بيازارد به تحقيق مرا آزرده است؟ گفتند: آرى اين را از آن حضرت شنيديم، پس فاطمه دستهايش را به جانب آسمان بلند كرد و گفت: پروردگارا تو را گواه مىگيرم كه اين دو مرا آزرده و حقّم را غصب كردند، سپس رو
از ايشان گرداند و ديگر با آن دو حرف نزد، و بعد از پدرش هفتاد و پنج روز، و بعضى گفتهاند چهل روز، و بعضى گويند شش ماه زنده بود تا خداوند او را به پدر بزرگوارش ملحق فرمود. 891
دويست و چهل و هشتم: و در همان كتاب از قاسم بن حسان از زيد بن ثابت حديث كند كه گفت: حسن و حسين مريض شدند و رسول خدا صلّى اللَّه عليه و اله از آن دو عيادت فرمود، پس آن دو را بغل كرده و بوسيد سپس دست به جانب آسمان بلند كرده فرمود: اى پروردگار آسمانهاى هفتگانه و آنچه بر آن سايه افكنده و اى خداى بادها و آنچه به آن بيافريند، و اى آفريننده و تربيتكننده هر چيز، تويى آغاز و چيزى پيش از تو نيست، و تويى باطن و چيزى پس از تو نيست، و اى پروردگار جبرئيل و ميكائيل و اسرافيل، و اى خداى ابراهيم و اسحاق و يعقوب، از تو مىخواهم كه بر اين دو فرزندم به عافيت خود منّت نهى، و آن دو را در زير كتف حفظ خود قرار دهى، و اين كسالت و
بدحالى را به رحمت خود از ايشان دور سازى. سپس دست بر شانه حسن نهاده فرمود: تو امام و پسر ولى خدايى، پس از آن دست بر شانه حسين گذارده فرمود: تو امام و پدر امامانى، نه تن از صلب تو امامان نيكوكارند، و نهمى قائم آنها است، هر كه به شما و به امامان از نژاد شما چنگ زند روز قيامت با ما است، و در درجات ما با ما خواهد بود، (زيد بن ثابت) گويد: پس به دعاى رسول خدا صلّى اللَّه عليه و اله كسالتشان برطرف شد. 892
دويست و چهل و نهم: و نيز در همان كتاب از قاسم بن حسان از زيد بن ثابت حديث كند كه رسول خدا صلّى اللَّه عليه و اله فرمود: آيا شما را به بهترين مردم از لحاظ جدّ و جدّه راهنمايى نكنم؟ عرض كرديم: چرا اى رسول خدا فرمود: حسن و حسينند. من كه سيّد مرسلين هستم جدّ آن دو، و خديجه كبرى كه بانوى زنان اهل بهشت است جده آنها مىباشد؛ آيا شما را به بهترين مردمان از
جهت پدر و مادر راهنمايى نكنم؟ عرض كرديم: چرا اى رسول خدا! فرمود: حسن و حسينند كه پدرشان على بن ابى طالب و مادرشان فاطمه بانوى زنان دو جهان است، آيا شما را به بهترين مردمان از لحاظ عمو و عمّه راهنمايى نكنم؟ عرض كرديم: چرا اى رسول خدا، فرمود: حسن و حسينند كه عمويشان جعفر بن ابى طالب و عمّهشان ام هانى است، آيا شما را به بهترين مردمان از طرف دايى و خاله راهنمايى نكنم؟ عرض كرديم: چرا اى رسول خدا، فرمود: حسن و حسينند كه دايى آنها قاسم پسر رسول خدا و خالهشان زينب دختر پيغمبر خدا مىباشد، سپس اشك از چشمان آن بزرگوار جارى گرديد و فرمود: لعنت خدا و ملائكه و تمامى مردمان بر كشنده آنها باد، و به راستى از صلب حسين امامان نيكوكار و امين و معصوم كه عدل و داد را به پا دارند بيرون آيد، و از ما است مهدى اين امّت كه عيسى بن مريم پشت سرش نماز مىخواند، عرض كرديم: اى رسول خدا مهدى كيست؟ فرمود: نهمى از صلب حسين؛ نه نفر از صلب حسين امامان نيكوكارند و نهمىشان مهدى آنها است كه زمين را از عدل و داد پر كند، چنانچه از ظلم و جور پر شده باشد. 893
دويست و پنجاهم: و در همان كتاب از قيس بن ابى حازم از امّ سلمه حديث كند كه گفت: از رسول خدا راجع به اين آيه پرسيدم كه خداوند سبحان فرمايد: «همانا آنان با كسانى هستند كه خدا نعمت به ايشان داده است از پيغمبران و راستگويان و كشتهشدگان در راه خدا و شايستگان و چه نيكو رفيقانى هستند، سوره نسا، آيه 69» فرمود: مراد از «پيغمبران» منم و از «راستگويان» على بن ابى طالب، و از «كشتهشدگان در راه خدا» حسن و حسين، و از «شايستگان» حمزه، و از «چه نيكو رفيقانى هستند» امامان دوازدهگانه بعد از من هستند. 894
دويست و پنجاه و يكم: و در كتاب مجالس از قيس بن عبده حديث كند كه گفت: در حلقهاى
كه در آن عبد اللَّه بن مسعود نيز بود نشسته بوديم كه مردى اعرابى آمد و گفت: كدام يك از شما عبد اللَّه بن مسعود است؟ عبد اللَّه گفت: منم عبد اللَّه. گفت: آيا پيغمبرتان شما را خبر داده كه پس از او چند نفر خليفه است؟ گفت: آرى، دوازده نفر به شماره نقيبان بنى اسرائيل. 895
مؤلف گويد: و اين حديث را در كتاب فقيه 896 و همچنين در كتاب خصال 897 نيز روايت كرده است.