کتابخانه روایات شیعه
كه در آن عبد اللَّه بن مسعود نيز بود نشسته بوديم كه مردى اعرابى آمد و گفت: كدام يك از شما عبد اللَّه بن مسعود است؟ عبد اللَّه گفت: منم عبد اللَّه. گفت: آيا پيغمبرتان شما را خبر داده كه پس از او چند نفر خليفه است؟ گفت: آرى، دوازده نفر به شماره نقيبان بنى اسرائيل. 895
مؤلف گويد: و اين حديث را در كتاب فقيه 896 و همچنين در كتاب خصال 897 نيز روايت كرده است.
دويست و پنجاه و دوم: و نيز در كتاب مجالس به سه سند (كه در هر كدام مختصر اختلافى
هست) از قيس بن عبده اين حديث را به اين نحو روايت كرده است كه گفت: در مسجد (كوفه) نشسته بوديم و عبد اللَّه بن مسعود نيز با ما بود كه مردى بدوى آمد و گفت: آيا در ميان شما عبد اللَّه (بن مسعود) هست؟ عبد اللَّه گفت: آرى، من عبد اللَّه هستم حاجتت چيست؟ گفت: اى عبد اللَّه پيغمبرتان به شما خبر داد كه چند خليفه در ميان شما است؟ گفت: از چيزى از من پرسيدى كه تا به عراق آمده بودم كسى از من راجع به آن نپرسيده بود، آرى، دوازده نفر به شماره نقيبان بنى اسرائيل. 898
مؤلف گويد: و نيز اين حديث را در كتاب نصوص (با مختصر تفاوتى) 899 و در كتاب غيبت 900
و نيز در كتاب خصال به اين تعبير كه فرمود: «خلفاى بعد از من دوازده نفرند به شماره نقيبان بنى اسرائيل» روايت كرده است.
حرف كاف
دويست و پنجاه و سوم: شيخ كلينى در كتاب كافى از كرام حديث كند كه گفت: من پهلوى خودم قسم خورده بودم كه تا حضرت قائم آل محمد قيام نكند در روز هيچ غذايى نخورم، پس خدمت حضرت صادق شرفياب شدم و عرض كردم: خدا بر مردى از شيعيان شما واجب فرموده كه تا قائم آل محمد قيام نكند در روز چيزى نخورد؟ فرمود: اى كرام اكنون روزه بگير ولى دو روز عيد (عيد فطر و عيد قربان) را و سه روز تشريق (سه روز پس از عيد قربان) را روزه نگير، و هم چنين هر گاه مسافر يا مريض بودى روزه نگير، زيرا هنگامى كه حسين عليه السّلام كشته شد آسمانها و زمين و هر كه روى آنها بود و فرشتگان بانگ برداشتند و عرض كردند: پروردگارا به ما اجازه فرما در نابود كردن خلق تا آنان را از روى زمين برداريم زيرا مراعات حرمت تو را نكرده و برگزيده
خلق تو را كشتند؟ خداوند به ايشان وحى فرمود: اى فرشتگان و اى آسمانها و زمين من آرام باشيد سپس پردهاى از پردهها را برداشت در عقب آن حضرت محمد صلّى اللَّه عليه و اله و دوازده وصىّ او عليهم السّلام بودند، خداوند حضرت قائم را از ميان ايشان نشان داده فرمود: اى فرشتگان و اى آسمانها و اى زمين من به وسيله اين انتقام مىگيريم و اين جمله را سه مرتبه فرمود. 901
دويست و پنجاه و چهارم: صدوق در كتاب نصوص از كميت شاعر حديث كند كه گفت:
وارد شدم بر آقايم حضرت محمد بن على باقر و عرض كردم: اى فرزند رسول خدا من در باره شما اشعارى گفتهام آيا اجازه مىفرمايى آنها را انشاد كنم (و در محضر شما بخوانم؟) فرمود: اكنون ايام البيض است (و خواندن شعر مناسب نيست) عرض كردم: اين اشعار در باره شما بالخصوص است؟ فرمود: بخوان پس شروع كردم و گفتم:
1- روزگار مرا خندان كرد و گرياند. و روزگار زيروروها و رنگهايى دارد 2- براى نه تن كه در كربلا غافلگير شدند. و همگى در كفنهاى خود آرميدند پس حضرت باقر گريان شد و حضرت صادق نيز گريست، و شنيدم كه زنى نيز پشت پرده گريه مىكند، همين كه به اين شعر رسيدم:
1- و شش تن كه كسى با آنها (در فضيلت) مقايسه نشود فرزندان عقيل بهترين سواران 2- سپس على آقاى ايشان كه نامبردنشان غصههاى مرا زنده كرده حضرت فرمود: نيست كسى كه ياد ما كند يا نزدش ما را ياد كنند و از چشمانش مانند بال مگسى
اشك بيرون آيد مگر اين كه خداوند براى او خانه در بهشت بنا كند، و اين اشك را پرده ميان او و آتش قرار دهد، همين كه به اين شعر رسيدم:
1- كيست كه خرسند باشد به آنچه به شما رسيده يا شاد باشد از اكنون روزى 2- زيرا شما بعد از عزت خوار شديد و من اگر ظلمى به جانبم رو آورد جلوگيرى نمىكنم حضرت دستم را گرفت و فرمود: پروردگارا گناهان گذشته و آينده كميت را بيامرز، و همين كه به اين شعر رسيدم:
1- چه زمان حق در ميان شما قيام كند؟. چه زمان مهدى دوم شما بپا خيزد؟