کتابخانه روایات شیعه
اشك بيرون آيد مگر اين كه خداوند براى او خانه در بهشت بنا كند، و اين اشك را پرده ميان او و آتش قرار دهد، همين كه به اين شعر رسيدم:
1- كيست كه خرسند باشد به آنچه به شما رسيده يا شاد باشد از اكنون روزى 2- زيرا شما بعد از عزت خوار شديد و من اگر ظلمى به جانبم رو آورد جلوگيرى نمىكنم حضرت دستم را گرفت و فرمود: پروردگارا گناهان گذشته و آينده كميت را بيامرز، و همين كه به اين شعر رسيدم:
1- چه زمان حق در ميان شما قيام كند؟. چه زمان مهدى دوم شما بپا خيزد؟
فرمود: بزودى ان شاء اللَّه، بزودى ان شاء اللَّه؛ بزودى، سپس فرمود: اى ابا مستهل (كنيه كميت است) قائم ما نهمين فرزند حسين عليه السّلام است زيرا امامان بعد از رسول خدا صلّى اللَّه عليه و اله دوازده نفرند، و دوازدهميشان قائم است. عرض كردم: اى آقاى من اين دوازده نفر كيانند؟ فرمود: اولى آنها على بن ابى طالب و پس از او حسن و بعدش حسين، و بعد از او على بن الحسين و من و پس از
من اين- و دست بر شانه جعفر نهاد- عرض كردم: پس از او كيست؟ فرمود: فرزندش موسى، و بعد از موسى فرزندش على، و پس از على فرزندش محمد؛ و بعد از محمد فرزندش على، و پس از على فرزندش حسن، و او پدر قائم است، كه بيرون آيد و دنيا را پر از عدل و داد كند چنانچه پر از ظلم و جور شده باشد و دلهاى شيعيان ما را شفا دهد. عرض كردم: در چه زمانى خروج كند اى فرزند رسول خدا؟ فرمود: از رسول خدا راجع به اين مطلب پرسش شد؟ فرمود: همانا مثل او مانند قيامت است كه ناگهانى آيد. 902
حرف ميم
دويست و پنجاه و پنجم: صدوق در كتاب نصوص از مجاهد از عبد اللَّه بن عباس حديث كند كه گفت: مردى يهودى كه نامش نعثل بود بر پيغمبر صلّى اللَّه عليه و اله وارد شد، و عرض كرد: اى محمد مطالبى است كه مدتهاست در سينه من خلجان مىكند و مىخواهم آنها را از شما بپرسم اگر جواب گفتى به دستت اسلام آورم. فرمود: اى ابا عماره بپرس؛ عرض كرد: اى محمد خدا را برايم وصف كن. فرمود: آفريدگار توصيف نشود مگر به آنچه خودش به آن خود را وصف كرده، چگونه وصف شود آفريدگارى كه عاجز است حواس از درك او؛ و خيالها از رسيدن (به كنه ذات) او، و
لحظات از محدود كردنش و ديدگان از احاطه به او، منزّه است از بيان، در عين نزديكى دور، و در عين دورى نزديك؛ به وجود آرنده كيفيات است، و نتوان گفت چگونه است، پديد آرنده مكانها است، و نتوان گفت در كجاست، كيفيت و مكان در باره او منقطع است، او همچنان كه خودش بيان فرموده يكتا و صمد است، و كسى را نرسد كه او را وصف كند، نه زاييده و نه زاييده شده و كسى همتايش نبوده، (يهودى) گفت: اى محمد راست گفتى، پس خبر ده مرا از گفتارت كه او يكتا است و شبيه ندارد، آيا خدا يكتا نيست چنانچه انسان يكتا است، و يكتايىاش شباهت به يكتايى انسان ندارد؟ فرمود: خداوند يكتاى در معنى است ولى انسان در معنا دو تا است مركب از جسم و عرض و روح و بدن است، و فقط تشبيه در معناى يكتايى است و بس،
گفت: اى محمد راست گفتى اكنون مرا خبر ده كه وصىّ تو كيست؟ زيرا هيچ پيغمبرى نيست مگر اينكه براى او وصيّى است، و پيغمبر ما موسى بن عمران به يوشع بن نون وصيت كرد، فرمود: آرى وصىّ و خليفه بعد از من على بن ابى طالب و پس از او دو سبطم حسن و حسين و پس از ايشان نه تن از
صلب حسين امامان نيكوكار بيايند. عرض كرد: اى محمد نامشان را برايم بيان فرما. فرمود: آرى چون حسين برود فرزندش على، و چون على بگذرد فرزندش محمد، و چون محمد برود فرزندش جعفر، و چون جعفر بگذرد فرزندش موسى، و چون موسى بگذرد فرزندش على، و چون على برود فرزندش محمد، و چون محمد بگذرد فرزندش على، و چون على برود فرزندش حسن، و بعد از حسن حجة بن الحسن، ايشانند دوازده امام به شماره نقيبان بنى اسرائيل.
عرض كرد: جاى ايشان در كجاى بهشت است؟ فرمود: همراه من و در درجه منند. عرض كرد: «اشهد ان لا اله الا اللَّه وحده لا شريك له» گواهى دهم كه پروردگارى جز خداى يگانه نيست؛ و گواهى دهم كه محمد بنده و فرستاده اوست، و گواهى دهم كه ايشانند اوصياى پس از تو، و اين مطلب را در كتابهاى گذشته ديدهام، و در آنچه موسى بن عمران عليه السّلام به ما سفارش فرموده چنين است كه چون آخر الزمان شود پيغمبرى كه نامش احمد است بيايد، و او خاتم پيغمبران است و پس از او پيغمبرى نيست. از صلب او به شماره سبطهاى بنى اسرائيل امامانى نيكوكار بيرون آيند، فرمود: اى ابا عماره سبطهاى بنى اسرائيل را مىشناسى؟ عرض كرد: آرى، اى
رسول خدا ايشان دوازده نفر بودند. فرمود: در آنها لاوى بن ارخيا بود؟ عرض كرد: اى رسول خدا او را مىشناسم و او كسى بود كه از بنى اسرائيل پنهان شد، سپس برگشت و شريعتش را پس از كهنگى آشكار كرد، و با قرسطياى پادشاه جنگ كرد تا كشته شد.
فرمود: هر چه در بنى اسرائيل بوده در امت من نيز بدون كم و زياد خواهد شد، و دوازدهمين فرزندم پنهان شود كه ديگر ديده نشود، و روزگارى بر امتم بيايد كه از اسلام جز نامش، و از قرآن جز نشانهاش باقى نماند؛ در آن هنگام خداوند اجازه خروجش دهد، پس (ظاهر شود) و اسلام را آشكار و دين را تجديد كند، سپس فرمود: خوشا به حال كسى كه ايشان را دوست بدارد، و خوشا به حال آن كه بديشان چنگ زند، و واى به حال كسى كه ايشان را دشمن دارد، پس نعثل از جا جست و جلوى روى رسول خدا صلّى اللَّه عليه و اله ايستاده اشعارى (كه ترجمهاش اين است) انشا كرد:
1- درود خداى بزرگ بر تو باد اى بهترين مردمان! 2- تويى پيغمبر برگزيده و هاشمى مفتخر.
3- به وسيله تو پروردگار ما را راهنمايى فرمود و در باره تو اميد دستوراتش را داريم.
4- و در باره امامان دوازدهگانه كه نام بردى.
5- خداوند (امامت را) به ايشان عطا فرموده و از تيرگى پاكيزهشان فرمود.
6- هر كه ايشان را دوست بدارد، تحقيقا رستگار شده و هر كه با (آن) ستارگان نورانى دشمنى كرد، خسارت و زيان برد.
7- آخرينشان تشنگان (علم و دانش و اصلاح عالم را) سيراب كند و او امام منتظر (مهدى) است.
8- براى عترت برگزيدهات و پيروانشان است كه به هر چه خواهند مرا دستور دهند.
9- هر كه از شما روگرداند خداوند در قيامت آتش دوزخ را به او بچشاند. 903