کتابخانه روایات شیعه
كند كه گفت: از آن حضرت راجع به گفتار خداى عز و جل پرسيدم (كه فرمايد): «و هنگامى كه بيازمود ابراهيم را پروردگار او به كلماتى، سوره بقره آيه 124» (كه مقصود از اين كلمات چيست؟) فرمود: آن كلماتى بود كه آدم آنها را از خداى تعالى دريافت، و خداوند توبهاش را پذيرفت، و آن اين بود كه عرض كرد: بار پروردگارا تو را به حق محمد و على و فاطمه و حسن و حسين مىخوانم كه توبه مرا بپذيرى، پس خداوند توبهاش را پذيرفت زيرا او توبهپذير و مهربان است. عرض كردم: اى فرزند رسول خدا پس به گفتارش (كه پس از اين آيه فرمايد) «پس به انجام رسانيد آنها را ...» چه قصد فرموده است؟ فرمود: يعنى به انجام رسانيد آنها را تا قائم دوازده امام كه نه نفرشان از فرزندان حسين عليه السّلام هستند. مفضل گويد: عرض كردم به من خبر ده از گفتار (ديگر) خداى عز و جل كه فرمايد: «و قرار داد آن را سخنى پايدار در نژاد خويش، سوره زخرف آيه 28»؟ فرمود: خداوند به اين آيه امامت را قصد فرموده كه تا روز قيامت در نژاد حسين عليه السّلام قرار داد. به وى عرض كردم: اى فرزند رسول خدا چگونه امامت در فرزندان حسين آمد و در فرزندان حسن نيامد، در صورتى كه هر دوى آنها فرزندان رسول خدا و دو سبط او و دو آقاى جوانان
اهل بهشتند؟ فرمود: به درستى كه موسى و هارون هر دو پيغمبر مرسل و برادر بودند، پس خداوند نبوت را در صلب هارون قرار داد، نه در صلب موسى، و كسى را نرسد كه بگويد: چرا خداوند اين طور كرد، زيرا امامت جانشينى خداى عز و جل است و كسى را نرسد كه بگويد: چرا در صلب حسين نهاد، نه در صلب حسن؛ چون خداوند به طور تحقيق حكيم در كارهاى خود مىباشد؛ و از رفتار او پرسش نشود ولى از اعمال بندگان پرسش شود. 939
دويست و هشتاد و يكم: و در كتاب نصوص از مكحول از واثلة بن اسقع حديث كند كه گفت:
رسول خدا صلّى اللَّه عليه و اله فرمود: ايمان تمام نشود مگر به محبت ما اهل بيت، و به درستى كه خداوند
تعالى به من سفارش فرموده كه ما اهل بيت را دوست ندارد مگر مؤمن پرهيزكار، و دشمن ندارد ما را مگر منافق بدبخت، پس خوشا به حال كسى كه به من و به ائمه اطهار از فرزندان من چنگ زند. عرض شد: اى رسول خدا! امامان پس از تو چند نفرند؟ فرمود: به عدد نقيبان بنى اسرائيل. 940
دويست و هشتاد و دوم: و در همان كتاب از مكحول از واثلة بن اسقع حديث كند كه گفت:
شنيدم از رسول خدا صلّى اللَّه عليه و اله كه مىفرمود: هنگامى كه مرا به آسمان بردند و به درخت سدرة المنتهى رسيدم پروردگار من جل جلاله به من ندا كرده فرمود: اى محمد عرض كردم: لبيك اى سيّد من! فرمود: من هيچ پيغمبرى را نفرستادم كه روزگارش سپرى شود مگر اينكه پس از او وصيّش به امر امامت قيام كرده، و تو پس از خود على بن ابى طالب را امام و وصىّ خود قرار ده، زيرا من تو و او را از نور واحدى آفريدم و امامان راهنما را از نور شما دو نفر آفريدم، اى محمد! آيا
مىخواهى آنها را ببينى؟ عرض كردم: آرى پروردگارا! فرمود: سر بلند كن (و ببين) پس سرم را بلند كردم ناگاه انوار امامان دوازدهگانه بعد از خود را ديدم، عرض كردم: بار پروردگارا! اينها انوار كيست؟ فرمود: انوار امامان امين و معصوم پس از تو است. 941
دويست و هشتاد و سوم: و در همان كتاب از موسى بن عبد اللَّه حديث كند كه گفت: شنيدم از حضرت حسين بن على عليهما السّلام كه در زمان حيات پدرش على عليه السّلام در مسجد پيغمبر اكرم صلّى اللَّه عليه و اله در مدينه مىفرمود: شنيدم از رسول خدا صلّى اللَّه عليه و اله كه مىفرمود: اولين چيزى كه خداى عز و جل آفريد حجابها (و پردهها) بود پس بر كنار آن حجابها نوشت: معبودى جز خداى يگانه نيست، محمد پيامبر خداست، و على وصىّ اوست، سپس عرش را خلق فرمود و بر پايههايش (همين كلمات را) نوشت، سپس زمينها را آفريد و بر اطراف آنها (همين كلمات را) نوشت. پس هر كه
پندارد كه پيغمبر را دوست دارد ولى وصىّ را دوست ندارد دروغ گفته، و هر كه پندارد پيغمبر را بشناسد ولى على را نشناسد كافر شده است، سپس فرمود: به درستى كه اهل بيت من براى شما امان (و وسيله آسايش خاطر) هستند، پس دوستى ايشان چون دوستى من است به آنان متمسّك شويد تا هرگز گمراه نشويد. عرض شد: اى پيغمبر خدا أهل بيت شما كيانند؟ فرمود:
على و دو سبط او و نه تن از فرزندان حسين امامان نيكوكار و امين و معصومند، هر آينه ايشان اهل بيت من و عترت من از گوشت و خون منند. 942
دويست و هشتاد و چهارم: و در كتاب غيبت از مهزم از حضرت صادق عليه السّلام از پدرش از پدرانش از رسول خدا صلّى اللَّه عليه و اله روايت كند كه فرمود: دوازده تن از اهل بيتم را خداوند فهم و علم و حكمتم را به آنها عطا فرموده و ايشان را از طينت من آفريده، پس واى به حال آنان كه پس از من
بر ايشان بزرگى كنند، و نزديكى مرا با آنها قطع كنند، چه شده آنان را؟ خداوند شفاعت مرا به ايشان نرساند. 943
مؤلف گويد: اين حديث را صدوق در كتاب عيون اخبار الرضا عليه السّلام نيز روايت كرده با تفاوت اينكه در سند احمد بن زياد همدانى است. 944
حرف واو