کتابخانه روایات شیعه
حرف واو
دويست و هشتاد و پنجم: و در كتاب نصوص از واثلة بن اسقع از جابر بن عبد اللَّه انصارى حديث كند كه گفت: جندل بن جناده يهودى كه از يهودان خيبر بود وارد شد بر رسول خدا صلّى اللَّه عليه و اله و عرض كرد: اى رسول خدا خبر ده مرا از آنچه براى خدا نيست؟ و از آنچه نزد خدا نيست؟ و از آنچه خدا نمىداند؟ رسول خدا صلّى اللَّه عليه و اله فرمود: اما آنچه براى خدا نيست پس براى خدا شريكى نيست و اما آنچه نزد خدا نيست پس آن ظلم بر بندگان است، و اما آنچه خدا نمىداند
آن گفتار شما مردمان يهود است كه عزيز فرزند خدا است، و خدا براى خود فرزندى نمىداند.
جندل گفت: «اشهد ان لا اله الا اللَّه ...» گواهى دهم كه جز خداى يگانه خدايى نيست و گواهى دهم كه به حقيقت تو محمد رسول خدايى سپس جندل عرض كرد: دوش حضرت موسى بن عمران عليه السّلام را در خواب ديدم به من فرمود: اى جندل! به دست محمد اسلام آور، و به اوصياى پس از او متمسك شو و خداوند اسلام را روزى من فرمود و مسلمان شدم اكنون از اوصياى خود مرا آگاه فرما تا به آنان متمسك گردم؟ فرمود: اى جندل! اوصياى پس از من به عدد نقيبان بنى اسرائيل هستند. عرض كرد: اى رسول خدا به طورى كه ما در تورات ديدهايم آنها دوازده تن بودهاند. فرمود: آرى، امامان پس از من دوازده نفرند. عرض كرد: اى رسول خدا! همگى آنها در يك زمانند؟ فرمود: نه، بلكه يكى پس از ديگرى بيايند، و تو به جز سه نفر آنان را درك نخواهى كرد، اوّلى آنها سيّد اوصياء و وارث پيغمبران پس از من و پدر امامان على بن ابى طالب عليه السّلام است، سپس دو فرزندش حسن و حسين هستند، پس (اى جندل) به دامان ايشان پس از من چنگ بزن، و نادانى نادانان (و انكارشان آنها را) گولت نزند، و هنگامى كه زمان ولادت فرزند (حسين عليه السّلام)
على بن الحسين سيد العابدين فرا رسد مرگ تو برسد، و آخرين توشه تو از دنيا شربت شيرى است كه بياشامى.
عرض كرد: اى رسول خدا! آنها را در تورات «اليا اليا يقطو شبر و شبير» ديدهام ولى نامهاى ايشان را ندانم؛ (اكنون بيان فرما) پس از حسين عليه السّلام چند وصىّ باشند و نامشان چيست؟ فرمود: نه تن از صلب حسين عليه السّلام هستند و مهدى از آنها است، و همين كه دوران حسين سپرى شود فرزندش على به امر (امامت) پس از وى قيام كند و او ملقّب به زين العابدين است، و چون دوران او سپرى گردد فرزندش محمد كه باقرش خوانند به امر (امامت) پس از وى قيام كند، و چون زمان او به پايان رسد فرزندش جعفر كه به صادق خوانده شود به امر (امامت) قيام كند، و چون زمان جعفر به آخر رسد فرزندش موسى كه كاظم خوانده شود، به امر (امامت) پس از وى قيام كند، سپس هنگامى كه روزگار موسى سپرى گردد فرزندش على كه رضا خوانده شود، به امر (دين) قيام كند؛ و چون دوران على سپرى شود فرزندش على كه رضا خوانده شود، به امر (دين) قيام كند، و چون دوران على سپرى شود فرزندش محمد كه زكى ناميده شود به آن امر قيام كند، و چون زمان محمد منقضى گردد فرزندش على كه نقى خوانده شود به اين امر (امامت) قيام كند، و چون دوران على بگذرد فرزندش حسن كه امينش خوانند به اين امر قيام
كند، سپس امامشان از نظر آنها پنهان گردد. عرض كرد: آنكه پنهان شود حسن است؟ فرمود: نه، پسر اوست. عرض كرد: اى رسول خدا! نامش چيست؟ فرمود: نامش برده نشود تا آنگاه كه ظاهر شود. جندل عرض كرد: اى رسول خدا! ذكر ايشان را در تورات ديدهايم و موسى بن عمران به تو و اوصياء از ذريّهات ما را مژده داده.
پس حضرت رسول صلّى اللَّه عليه و اله اين آيه را تلاوت فرمود: «وعد اللَّه الذين آمنوا ... خداوند كسانى را از شما كه ايمان آورده و كارهاى نيك انجام دادهاند وعده فرموده كه جانشينشان گرداند در زمين چنان كه جانشين گردانيد آنان كه پيش از ايشان بودند، و هر آينه فرمانروا گرداند براى ايشان دينشان را كه پسنديد براى آنها، و هر آينه به ايشان دهد پس از ترسشان آسايشى» 945 . جندل عرض كرد:
ترسشان چيست؟ فرمود: اى جندل! در زمان هر يك از آنان شيطانى (و سلطان ظالمى) است كه متعرض آنان گردد و ايشان را آزار دهد، پس هنگامى كه خداوند در خروج قائم ما تعجيل فرمايد (و خروج كند) زمين را پر از عدل و داد كند چنانچه پر از ظلم و جور شده باشد، سپس فرمود:
خوشا به حال كسانى كه بر دوستى ايشان استوار باشند، آنان كسانى هستند كه خداوند
در قرآن وصفشان فرموده (در آنجا) كه فرمايد «كسانى كه ايمان به غيب آوردند سوره بقره آيه 4» سپس (در جاى ديگر) فرموده: «ايشانند حزب خدا، و آگاه باشيد كه حزب خداوند رستگارانند سوره مجادله، آيه 22» ابن اسقع گويد: سپس جندل تا زمان حسين بن على عليه السّلام زندگى كرد؛ پس به طائف رفت، نعيم بن أبى قيس برايم گفت: من در طائف بر او وارد شدم و او عليل (و مريض) بود پس شربتى از شير طلبيده آشاميد و گفت: اين چنين رسول خدا صلّى اللَّه عليه و اله با من عهد فرموده كه آخرين توشه من از دنيا شربتى از شير است سپس از دنيا رفت و او را در طائف در مكانى كه به كوراء معروف است دفن كردند، خدايش رحمت كند. 946
دويست و هشتاد و ششم: و در كتاب غيبت از وهب بن منبه از ابن عباس حديث كند كه گفت: رسول خدا صلّى اللَّه عليه و اله فرمود: چون مرا نزد پروردگارم بردند ندا آمد: اى محمد! گفتم: لبيك اى
پروردگار با عظمت لبيك، پس خداوند به من وحى فرمود: اى محمد براى چه در ملأ اعلى مخصوص گرديدى؟ عرض كردم: پروردگارا نمىدانم، فرمود: اى محمد آيا از آدميان برادر و وزير و وصيّى پس از خودت گرفتهاى؟ عرض كردم: بار پروردگارا چه كسى را بگيرم؟ خدايا تو برايم انتخاب فرما؛ پس خداوند به من وحى فرمود: اى محمد من برايت از آدميان على بن ابى طالب را برگزيدم. عرض كردم: پروردگارا! پسر عمم را مىفرمائى؟ خدا به من وحى فرمود: اى محمد به راستى على وارث تو و وارث علمت پس از تو و پرچمدارت، پرچم حمد، در روز قيامت است، و او صاحب حوض تو است كه هر مؤمنى از امتت كه بر آن وارد شود سيرابش كند، سپس به من وحى فرمود: اى محمد من بر خود قسم ياد كردهام قسمى درست كه نياشامد از اين حوض دشمن تو و دشمن اهل بيت و نژاد پاكيزهات، به درستى و به حق گويم: اى محمد كه هر آينه همه امتت را به بهشت برم جز آنكه نخواهد. عرض كردم: پروردگارا آيا كسى هست كه نخواهد به بهشت رود؟
خداوند به من وحى فرمود: آرى، عرض كردم: چگونه نخواهد؟ خداوند به من وحى فرمود: اى محمد تو را از خلق خود انتخاب كردم و برايت وصيّى پس از تو برگزيدم، و او را به منزله هارون
از موسى قرار دادم، جز اينكه پيغمبرى پس از تو نيست، و محبت او را در دل تو نهادم، و او را پدر فرزندانت كردم،