کتابخانه روایات شیعه
كند، سپس امامشان از نظر آنها پنهان گردد. عرض كرد: آنكه پنهان شود حسن است؟ فرمود: نه، پسر اوست. عرض كرد: اى رسول خدا! نامش چيست؟ فرمود: نامش برده نشود تا آنگاه كه ظاهر شود. جندل عرض كرد: اى رسول خدا! ذكر ايشان را در تورات ديدهايم و موسى بن عمران به تو و اوصياء از ذريّهات ما را مژده داده.
پس حضرت رسول صلّى اللَّه عليه و اله اين آيه را تلاوت فرمود: «وعد اللَّه الذين آمنوا ... خداوند كسانى را از شما كه ايمان آورده و كارهاى نيك انجام دادهاند وعده فرموده كه جانشينشان گرداند در زمين چنان كه جانشين گردانيد آنان كه پيش از ايشان بودند، و هر آينه فرمانروا گرداند براى ايشان دينشان را كه پسنديد براى آنها، و هر آينه به ايشان دهد پس از ترسشان آسايشى» 945 . جندل عرض كرد:
ترسشان چيست؟ فرمود: اى جندل! در زمان هر يك از آنان شيطانى (و سلطان ظالمى) است كه متعرض آنان گردد و ايشان را آزار دهد، پس هنگامى كه خداوند در خروج قائم ما تعجيل فرمايد (و خروج كند) زمين را پر از عدل و داد كند چنانچه پر از ظلم و جور شده باشد، سپس فرمود:
خوشا به حال كسانى كه بر دوستى ايشان استوار باشند، آنان كسانى هستند كه خداوند
در قرآن وصفشان فرموده (در آنجا) كه فرمايد «كسانى كه ايمان به غيب آوردند سوره بقره آيه 4» سپس (در جاى ديگر) فرموده: «ايشانند حزب خدا، و آگاه باشيد كه حزب خداوند رستگارانند سوره مجادله، آيه 22» ابن اسقع گويد: سپس جندل تا زمان حسين بن على عليه السّلام زندگى كرد؛ پس به طائف رفت، نعيم بن أبى قيس برايم گفت: من در طائف بر او وارد شدم و او عليل (و مريض) بود پس شربتى از شير طلبيده آشاميد و گفت: اين چنين رسول خدا صلّى اللَّه عليه و اله با من عهد فرموده كه آخرين توشه من از دنيا شربتى از شير است سپس از دنيا رفت و او را در طائف در مكانى كه به كوراء معروف است دفن كردند، خدايش رحمت كند. 946
دويست و هشتاد و ششم: و در كتاب غيبت از وهب بن منبه از ابن عباس حديث كند كه گفت: رسول خدا صلّى اللَّه عليه و اله فرمود: چون مرا نزد پروردگارم بردند ندا آمد: اى محمد! گفتم: لبيك اى
پروردگار با عظمت لبيك، پس خداوند به من وحى فرمود: اى محمد براى چه در ملأ اعلى مخصوص گرديدى؟ عرض كردم: پروردگارا نمىدانم، فرمود: اى محمد آيا از آدميان برادر و وزير و وصيّى پس از خودت گرفتهاى؟ عرض كردم: بار پروردگارا چه كسى را بگيرم؟ خدايا تو برايم انتخاب فرما؛ پس خداوند به من وحى فرمود: اى محمد من برايت از آدميان على بن ابى طالب را برگزيدم. عرض كردم: پروردگارا! پسر عمم را مىفرمائى؟ خدا به من وحى فرمود: اى محمد به راستى على وارث تو و وارث علمت پس از تو و پرچمدارت، پرچم حمد، در روز قيامت است، و او صاحب حوض تو است كه هر مؤمنى از امتت كه بر آن وارد شود سيرابش كند، سپس به من وحى فرمود: اى محمد من بر خود قسم ياد كردهام قسمى درست كه نياشامد از اين حوض دشمن تو و دشمن اهل بيت و نژاد پاكيزهات، به درستى و به حق گويم: اى محمد كه هر آينه همه امتت را به بهشت برم جز آنكه نخواهد. عرض كردم: پروردگارا آيا كسى هست كه نخواهد به بهشت رود؟
خداوند به من وحى فرمود: آرى، عرض كردم: چگونه نخواهد؟ خداوند به من وحى فرمود: اى محمد تو را از خلق خود انتخاب كردم و برايت وصيّى پس از تو برگزيدم، و او را به منزله هارون
از موسى قرار دادم، جز اينكه پيغمبرى پس از تو نيست، و محبت او را در دل تو نهادم، و او را پدر فرزندانت كردم،
پس حق او بر امتت پس از تو چون حق تو بر ايشان است در زمان زندگانيت، هر كه حقش را انكار كند حق تو را انكار كرده و هر كه از دوستى او سرباز زند از ورود به بهشت سرباز زده، پس حمد خداى را سجده كنان به شكرانه اين نعمت به جاى آوردم، در اين هنگام منادى ندا كرد: اى محمد! سر بردار و بخواه از من تا به تو بدهم. عرض كردم: خداوندا همه امّت مرا به ولايت على بن ابى طالب مجتمع نما تا در قيامت همگى نزد حوض بر من وارد شوند، خداوند به من وحى فرمود: اى محمد من پيش از آنكه بندگانم را بيافرينم در باره آنها حكم كردهام و قضاوت و حكم من در باره آنها گذرا است، تا هر كه را خواهم بدان هلاك نمايم و هر كه را خواهم بدان هدايت كنم، و من علم تو را به وى دادم و او را وزير و جانشين پس از تو بر خاندان و امّتت قرار دادم، و اين امرى حتمى است از جانب من بر اينكه داخل بهشت نكنم هر كس كه او را مبغوض داشته و دشمن دارد و پس از تو منكر ولايتش گردد، پس هر كه او را مبغوض دارد تو را مبغوض داشته، و هر كه تو را مبغوض دارد مرا مبغوض داشته است، هر كه او را دوست بدارد تو را
دوست داشته و هر كه تو را دوست بدارد مرا دوست داشته است، و من اين فضيلت را براى او قرار دادم، و به تو عطا كردم كه از صلبش يازده مهدى باشند كه همهشان از نژاد تو از (دخترت فاطمه) بكر بتول هستند،
و آخرين مرد ايشان كسى است كه عيسى بن مريم پشت سرش نماز كند، و زمين را از عدل و داد پر كند چنانچه از ظلم و جور پر شده باشد، به وسيله او (گمراهان را) از هلاكت برهانم؛ و از گمراهى هدايت كنم، و به وسيله او (كوران را) از كورى بهبود بخشم، و (مريضان را) از مرض شفا عنايت كنم. عرض كردم: پروردگارا اين در چه زمان است؟ خداى عز و جل به من وحى فرمود: اين آن زمان است كه دانش و علم برداشته شود؛ و نادانى و جهل ظاهر گردد، خوانندگان (قرآن) بسيار ولى عمل بدان كم گردد و كشتار بسيار شود، فقيهان راهنما و هادى كم شوند ولى فقيهان گمراهى و خيانتكار بسيار شوند، شعراء زياد گردند؛ امّتت گورستانها را مسجد گيرند، قرآنها زينت شود، و مساجد به زيور آراسته گردد، ظلم و فساد زياد شود، و منكر آشكار گردد و امتت بدان امر كنند و از كار نيك نهى كنند، مردان به مردان و زنان به زنان اكتفا كنند، اميران (و فرماندهان) كافر گردند، و دوستانشان از نابكاران و ياورانشان از ستمكاران و صاحبان رأى از فاسقان باشند؛ در اين هنگام سه خسف
(و فرو رفتن) در زمين واقع شود، يكى به مشرق و يكى به مغرب و يكى به جزيرة العرب، و بصره به دست يكى از ذريه تو كه زنجيان پيرويش كنند خراب گردد، و مردى از فرزندان حسين بن على خروج كند، و دجال از مشرق سجستان خروج كند، و سفيانى ظاهر گردد، عرض كردم: پروردگارا چه زمانى بعد از من فتنهها بر پا شود؟ خداوند به من وحى فرموده و مرا از سلطنت بنى اميه و فتنه فرزندان عمويم عباس آگاه فرمود، و از آنچه باشد و تا روز قيامت خواهد بود به من خبر داد، و من هم همين كه به زمين فرود آمدم به پسر عمويم سفارش كردم، و اداى رسالت كردم، و ستايش براى خداوند سزاوار است چنان كه پيغمبران او را ستايش كردند، و چنانچه هر چيزى پيش از من و هر چه او آفريده است تا روز قيامت ستايشش كنند. 947
دويست و هشتاد و هفتم: و در كتاب خصال از وهب بن منبه حديث كند كه مىگفت: دوازده خليفه بيايند سپس هرج واقع شود، و پس از آن چنين و چنان شود. 948
حرف هاء