کتابخانه روایات شیعه
گفت: شنيدم كه به على و آن دو مىفرمود: اى على به خدا سوگند اگر مردى آن قدر نماز بخواند و روزه بگيرد كه چون انبانى كهنه گردد، نماز و روزهاش او را نفع نرساند جز به دوستى شما، اى على هر كه به وسيله دوستى شما به خداوند توسل جويد بر خدا حق است كه او را ردّ نكند؛ اى على هر كه شما را دوست بدارد و به شما متمسك شود به ريسمان محكمى چنگ زده،
سپس ابو ذر برخاست و بيرون رفت، ما نزد رسول خدا صلّى اللَّه عليه و اله رفتيم و عرض كرديم: اى رسول خدا! ابو ذر از زبان شما (در باره على و حسن و حسين) چنين و چنان گفت؟ فرمود: ابو ذر راست گفته، راست گفته به خدا سوگند، آسمان نيلگون بر كسى سايه نيفكنده و زمين كسى بر خود نگرفته كه راستگوتر از ابى ذر باشد. سپس فرمود: خداى تعالى مرا و اهل بيتم را نه هزار سال قبل از خلقت آدم عليه السّلام از يك نور آفريد، سپس ما را به صلب آدم صلّى اللَّه عليه و اله انتقال داد، و از صلب او به صلب پاكان و رحمهاى زنهاى پاكيزه منتقل فرمود، عرض كردم: اى رسول خدا در كجا و به چه شكلى بوديد؟
فرمود: اشخاصى از نور در زير عرش خدا بوديم كه خداى را تسبيح كرده و حمد مىگفتيم سپس
فرمود: هنگامى كه مرا به آسمان بردند و به سدرة المنتهى رسيدم و جبرئيل مرا وداع كرد گفتم:
حبيب من جبرئيل در چنين جايى از من مفارقت مىكنى؟ (و مرا تنها مىگذارى؟) گفت: اى محمد من از اينجا عبور نكنم و گر نه بالهايم بسوزد، پس مرا آنچه خدا خواست در نور بردند تا اينكه خداوند به من وحى فرمود: اى محمد بر زمين توجهى كردم و ترا برگزيده و پيغمبر قرار دادم، باز توجهى كرده و على را برگزيده و او را وصىّ تو و وارث علم و امام پس از تو كردم، و از صلب شما دو نفر ذريه پاكيزه و امامان معصومى كه خزانههاى علم من هستند بيرون آوردم، و اگر شما نبوديد دنيا و آخرت و بهشت و دوزخ را نمىآفريدم، اى محمد مىخواهى آنها را ببينى؟ عرض كردم: آرى پروردگارا، پس به من ندا شد: اى محمد سرت را بلند كن، سربلند كردم، و انوار على و حسن و حسين و على بن الحسين و محمد بن على و جعفر بن محمد و موسى بن جعفر و على بن موسى و محمد بن على و على بن محمد و حسن بن على و حجت را ديدم و او در ميان آنها مانند ستاره درخشانى درخشندگى داشت، عرض كردم: پروردگارا اينان كيانند و اين كيست؟ فرمود:
اى محمد اينان امامان پس از تو و پاكيزگان از صلب تو هستند و اين حجت است كه زمين را از عدل و داد پر كند و دلهاى مؤمنين را شفا بخشد، (انس گويد: همين كه حضرت اين كلمات را فرمود) عرض كرديم: اى رسول خدا پدر و مادرمان به فدايت چيز عجيبى (در باره على و حسن و حسين) فرمودى؟ فرمود: بالاتر از اين آن است كه گروهى اينها را از من مىشوند و سپس به رفتار گذشتگان خود پس از هدايت بازگشت كنند، و مرا در باره اينان آزار كنند، چه شده آنها را خداوند شفاعتم را به ايشان نرساند! 954
دويست و نود و دوم: و در همان كتاب از هشام بن زياد از انس بن مالك حديث كند كه گفت:
رسول خدا صلّى اللَّه عليه و اله فرمود: چون مرا به آسمان بردند بر ساق عرش نوشته ديدم: «لا اله الا اللَّه ...» جز خداى يگانه معبودى نيست، محمد رسول خدا است، او را به على مدد داده و به وسيله او ياريش كردم، و دوازده نام ديدم كه به نور نوشته بود، در آنها بود على بن ابى طالب و دو سبطم، و پس از او
نه نام ديگر بود: على، على، على، سه مرتبه و محمد، محمد، دو مرتبه، و جعفر و موسى و حسن، و حجت در ميان آنها مىدرخشيد؛ عرض كردم؛ پروردگارا اينها نامهاى چه كسانى است؟ خداى عز و جل به من ندا فرمود: ايشان اوصياء از فرزندان تو هستند كه به واسطه ايشان ثواب دهم و به واسطه آنها عقاب كنم. 955
دويست و نود و سوم: و در همان كتاب از هشام بن زيد از انس بن مالك حديث كند كه رسول خدا صلّى اللَّه عليه و اله فرمود: امامان پس از من دوازده نفرند سپس صداى مبارك را آهسته كرد، پس شنيدم كه مىفرمود: همهشان از قريشند. 956
دويست و نود و چهارم: و در همان كتاب از هشام بن محمد از پدرش حديث كند كه گفت:
هنگامى كه امير المؤمنين على عليه السّلام شهيد گشت، فرزندش حضرت حسن به منبر رفت و خواست صحبت كند گريه گلويش را گرفت پس لختى نشست سپس برخاست و فرمود: سپاس خداى را كه در اول بودنش موجود بوده، و در هميشگىاش يگانگى داشته است، به سبب معبود بودنش متعظّم، و به وسيله بزرگى قدرتش متكبّر است، آنچه آفريده ابتدا فرموده، و آنچه خلق كرده انشاء فرموده است، با اينكه پيش از آفريدنش همانندى از مخلوق نگذشته، آن خدايى كه به لطف پروردگاريش لطيف است، و به دانايى خبرش شكافت، و به محكم كردن قدرتش تمامى مخلوقات را آفريد، پس تبديلكنندهاى بر خلقتش، و تغيير دهندهاى بر صنعش نيست، و بر حكمش نقضكنندهاى و بر دستورش ردّكنندهاى، و از دعوتش استراحتى نيست، همگى مخلوق را خلق فرموده، و ملكش زوالپذير نيست، و زمانش انقطاع ندارد، از هر چيز برتر و به همه چيز نزديك است، با اينكه ديده نشود و در منظر اعلى است بر خلق تجلى فرموده، به وسيله نور خود در پرده شد، و در بلنديش برتر آمد پس از خلق نهان شد، و براى آنان گواهى بر ايشان برانگيخت، و در ميانشان پيغمبرانى مژده دهنده و بيمدهنده فرستاد تا هلاك شود آنكه
هلاك شد از روى بينش، و زنده شود آنكه زنده شد از روى بينش، و تا اينكه آنچه بندگان از پروردگارشان ندانستهاند فرا گيرند، و او را به پروردگاريش پس از انكارشان بشناسند، و سپاس خدايى را كه جانشينى را بر ما خاندان، نيكو فرمود، و اجر ماتممان يعنى در بهترين پدران رسول خدا را از پروردگار اميد داريم؛ و مزد مصيبتمان را در مرگ امير المؤمنين هم از او مىخواهيم، چون شرق و غرب به مرگش مصيبت زده شد، و به خدا سوگند نه درهمى و نه دينارى به ارث گذارد، جز چهار صد درهم كه آن را جهت خريدن خادمى براى منزلش گذارده بود، و هر آينه جدّم رسول خدا صلّى اللَّه عليه و اله به من فرمود: كه امر (امامت) را دوازده نفر از اهل بيتش و برگزيدگان (از خاندانش) مالك شوند، و از ما نيست كسى جز اينكه يا كشته گردد و يا مسموم شود.
سپس از منبر به زير آمد و ابن ملجم را طلبيد؛ او را نزد آن حضرت آوردند؛ گفت: اى فرزند رسول خدا مرا زنده بگذارى براى شما بهتر است زيرا من شرّ دشمنت (معاويه را در شام) كفايت مىكنم، حضرت شمشير را به طرفش بلند كردند او دستش را سپر كرد انگشت كوچك دستش را قطع كرد، حضرت ضربت ديگرى بر سرش زده او را كشتند، لعنة اللَّه عليه. 957
حرف ياء