کتابخانه روایات شیعه
خدا) قسم به آنكه تو را به نبوّت گرامى داشته و به رسالت مخصوص گردانيده: چهار هزار خانه در ميان قبيله بنى سليم است كه از من فقيرتر ميان آنها نيست، حضرت او را بر شتر خود سوار كرده (و آن شتر را به او بخشيد) عرب سوار بر شتر شده به جانب قوم خود برگشت و قصه را بر ايشان شرح داد، پس يكى از بدويان به طمع شتر اسلام اختيار كرد و به نزد رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله آمد و روزى را گرسنه در ميان صفه (كه سايهبانى در طرفى از مسجد جهت فقرا و مساكين بود) بسر برد، و چون روز ديگر شد نزد رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله آمده چنين گفت:
اى كسى كه او را فراموش نكنيم تو به درستى فرستاده خدايى و ما داناييم و دين تو اسلام دينى است كه بزرگش شماريم ولى ما با اسلام چيزى مىخواهيم كه با دندانهاى خود خورد كرده (و بخوريم).
تو دين حقى آوردهاى و ما چيزى مىخواهيم كه بخوريم.
پيغمبر اكرم صلّى اللَّه عليه و آله (از اين كلمات) خندان شد و فرمود: يا على به اين عرب آنچه خواهد عطا كن، على عليه السّلام او را به منزل برد و طعامش داده سيرش كرد، و پس از آن يك شتر و انبانى خرما به وى داد. 968
سيصد و چهارم: و در همان كتاب از يونس بن ظبيان از حضرت صادق از پدرش محمد بن على از پدرش على بن الحسين از پدرش حسين بن على صلوات اللَّه عليهم حديث كند كه فرمود:
(مادرم) فاطمه به من فرمود: هنگامى كه تو را زاييدم (پدرم) رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله بر من وارد شد، پس تو را در پارچه زردى پيچيده به دست او دادم، آن حضرت پارچه زرد را به جانبى افكند و پارچه سفيدى برداشته تو را در آن پيچيد و در گوش راستت اذان و در گوش چپت اقامه گفت سپس فرمود: اى فاطمه! او را بگير كه پدر امامان است، نه نفر از صلب او امامان نيكوكارند و نهمى آنها مهدى ايشان است. 969
سيصد و پنجم: و در همان كتاب از يونس بن ظبيان حديث كند كه گفت: وارد شدم بر حضرت
صادق عليه السّلام و عرض كردم: اى فرزند رسول خدا! من نزد مالك و پيروانش رفتم از بعضى از آنان شنيدم كه مىگويند: براى خدا مانند صورتها (ى مردمان) صورتى است و بعضى از آنان مىگويند: براى او دو دست است و در اين باره به گفتار خداى تعالى استدلال كنند كه فرمايد «اى ابليس چه بازداشت تو را از اينكه سجده كنى بر آنچه با دستهايم آفريدم آيا كبر ورزيدى ... سوره ص آيه 75» و برخى از آنها مىگويند: او همچون جوانى سى ساله است؟ شما اى فرزند رسول خدا در اين باره چه دارى؟ گويد: آن حضرت تكيه كرده بود پس برخاسته روى دو زانو نشست و فرمود: بار پروردگارا از تو طلب بخشودگى و عفو كنم، سپس فرمود: اى يونس هر كه پندارد كه براى خدا مانند صورتهاى ديگران صورتى است مشرك شده، و هر كه پندارد برايش مانند مردمان اعضاء و جوارح است به خدا كفر ورزيده. پس شهادت چنين كسى را نپذيريد، و از ذبيحهاش نخوريد، خدا بزرگتر است از آنچه تشبيهكنندگانش به مخلوق توصيف كنند، صورت خدا پيغمبران و اولياى او هستند، و اما گفتارش «با دستهايم آفريدم ...» دست به معنى قدرت است مانند گفتارش «و شما را تأييد كرد به يارى خودش سوره انفال آيه 26»
پس هر كه پندارد كه خدا در چيزى است، يا بر چيزى است، يا از چيزى به چيزى
مىرود يا چيزى از او خالى است، يا چيزى به او مشغول است، پس خدا را به وصف مخلوق وصف كرده، در صورتى كه خدا خالق هر چيزى است و به مقياس در نيايد و قياس نشود، و شبيه به مردم نيست، و جايى از او خالى نيست، و مكانى به او مشغول نيست، در عين دورى نزديك، و در عين نزديكى دور است، اين است پروردگار ما كه معبودى جز او نيست، پس هر كه خدا را به اين صفت قصد كرد و دوست داشت او از موحّدين است، و هر كه بغير اين صفت آهنگ او كند خدا از او بيزار است، و ما نيز از او بيزاريم،
سپس فرمود: به درستى كه خردمندان تفكر و انديشه مىكنند تا از آن انديشه دوستى خدا را باز يابند، پس آنگاه كه دلها دوستى خدا را دريافت به سبب او روشن گردد و لطف به سوى او بشتابد، و چون محل نزول لطف شود از اهل فوائد گردد، و چون از اهل فوائد شد به حكمت ناطق گردد، و چون گوياى به حكمت شد زيرك شود، و همين كه محل نزول زيركى شد به قدرت در او عمل شود، و چون به قدرت در او عمل شد در هفت طبقه (آسمان) نفوذ كند، و چون به اين منزلت و مكانت رسد در لطف و حكمت و بيان گردش كند، و چون به اين حدّ 970
رسد ميل و محبت خود را در آفريدگارش قرار دهد، و چون چنين كرد به بزرگترين منزلتها رسيده و خدا را در قلب خود معاينه كند، و حكمت را به غير آنچه حكيمان به دست آوردهاند دريابد، و دانش را به غير آنچه دانشمندان به چنگ آوردهاند فراگيرد، و راستى را به غير راهى كه راستگويان دريافتهاند بيابد، به راستى كه حكيمان حكمت را به سكوت يافتهاند، و دانشمندان دانش را به جستجو پيدا كردهاند، و راستگويان راستى را به خشوع و عبادت طولانى دارا شدهاند، پس هر كه به اين راه رود در پايان يا درافتد و يا بالا رود، و بيشتر مردمان در افتادهاند و بلند نشدهاند، پس همين كه حق خدا را مراعات نكرد و به دستورات او عمل نكرد خدا را آن طور كه بايد نشناخته و همين نشانه اوست، و آن طور كه بايد او را دوست بدارد دوست نداشته است، پس نمازها و روزهها و روايات و علومشان تو را مغرور نكند، زيرا ايشانند خران رمنده، سپس فرمود:
اى يونس هر گاه علم صحيح خواستى نزد ما اهل بيت است زيرا آن به ارث به ما رسيده، و شرح حكمت و فصل خطاب (يعنى داورى) به ما داده شده است، عرض كردم: اى فرزند رسول خدا هر كه از اهل بيت و فرزندان على و فاطمه عليهم السّلام است دارا است آنچه را شما دارا شدهايد؟ فرمود:
داراى آن نيست مگر امامان دوازدهگانه.
عرض كردم: نامشان را بيان فرما اى فرزند رسول خدا، فرمود: اول آنها على بن ابى طالب عليه السّلام است و پس از او حسن و حسين و پس از وى على بن الحسين و بعد از او محمد بن على، سپس منم، سپس فرزندم موسى، و پس از او فرزندش على؛ و پس از على، محمد، و بعد از محمد؛ على است، و پس از على، حسن، و پس از حسن، حجت است، كه خداوند ما را برگزيده و پاكيزه كرد و به ما عطا فرمود آنچه را به هيچ يك از مردمان نداده است.
سپس عرض كردم: اى فرزند رسول خدا پسر عبد اللَّه بن مسعود روز گذشته نزد شما آمد و از آنچه من پرسيدم از شما پرسيد و شما به غير از اين جواب او را فرمودى؟ فرمود: اى يونس هر كس نتواند حمل آن كند و هر زمان اقتضايى دارد، و تو اهل آن بودى پس جز از اهلش آن را پنهان كن. 971
تتمة