کتابخانه روایات شیعه
اضافه كه گويد: نزد عبد اللَّه بن مسعود نشسته بوديم و او قرآن بر ما مىخواند، پس مردى به وى گفت: اى عبد اللَّه! آيا از رسول خدا صلّى اللَّه عليه و اله پرسيديد كه پس از او چند نفر خليفه مالك امر اين امت شوند؟
عبد اللَّه گفت: از روزى كه به عراق آمدهام تاكنون احدى از من راجع به اين موضوع نپرسيده بود، آرى، پرسيديم از رسول خدا صلّى اللَّه عليه و اله و آن حضرت فرمود: دوازده نفر به عدد نقيبان بنى اسرائيل. 1031
سىام: حديثى است كه عبد اللَّه بن أبى اميه از انس بن مالك روايت كرده است كه گفت: رسول خدا صلّى اللَّه عليه و اله فرمود: هميشه اين دين بر پا است تا دوازده نفر از قريش، و چون آنها بروند زمين اهل خود را به اضطراب اندازد، و بعد دنباله حديث را ذكر كرده است. 1032
سى و يكم: روايتى است كه ابو بكر بن أبى خيثمة (به سندش) از اسود بن سعيد همدانى روايت كرده كه گفت: شنيدم از جابر بن سمرة كه مىگفت: شنيدم از رسول خدا صلّى اللَّه عليه و اله كه مىفرمود:
پس از من دوازده نفر خليفه از قريش هستند. به آن حضرت عرض كردند: پس از آن
چه خواهد بود؟ فرمود: پس از آن فتنه و آشوب است. 1033
سى و دوم: حديثى است كه سماك بن حرب و زياد بن علاقه و حصين بن عبد اللَّه از جابر بن سمرة از رسول خدا صلّى اللَّه عليه و اله مانند حديث گذشته نقل كردهاند. 1034
سى و سوم: روايتى است كه سليمان بن احمر (به سندش) از جابر بن سمرة حديث كرده است كه پيغمبر صلّى اللَّه عليه و اله فرمود: همواره اهل اين دين در مقابل كسانى كه با آنان دشمنى كنند يارى شوند تا دوازده خليفه، پس مردم شروع به نشستن و برخاستن كردند و حضرت كلامى فرمود كه من نفهميدم، پس به پدرم- يا بردارم- گفتم: چه فرمود؟ گفت: فرمود: همهشان از قريشند. 1035
سى و چهارم: حديثى است مانند حديث گذشته كه قطر بن خليفة از جابر بن سمرة از پيغمبر اكرم صلّى اللَّه عليه و اله روايت كرده است. 1036
سى و پنجم: روايتى است كه سهل بن حماد از ابى جحيفه از پدرش حديث كند كه گفت: نزد رسول خدا صلّى اللَّه عليه و اله بودم و عمويم نيز نزد من نشسته بود؛ پس رسول خدا صلّى اللَّه عليه و اله فرمود: همواره كار امت من شايسته است تا دوازده خليفه بگذرند كه همهشان از قريشند. 1037
سى و ششم: حديثى است كه ليث بن سعد از ربيعة بن سيف روايت كرده كه گفت: نزد شقيق اصبحى بودم كه گفت: شنيدم از عبد اللَّه بن عمر كه گفت: شنيدم از رسول خدا صلّى اللَّه عليه و اله كه مىفرمود:
پس از من دوازده نفر خليفه هستند. 1038
سى و هفتم: حديثى است كه حماد بن سلمة از ابى الطفيل روايت كرده كه گفت: عبد اللَّه بن عمر به من گفت: اى ابا طفيل. دوازده خليفه پس از پيغمبر اكرم صلّى اللَّه عليه و اله بشمار، سپس كشت و كشتار است. 1039
سى و هشتم: حديثى است كه شيخ ابو عبد اللَّه درويستى در كتابى كه بر ردّ زيديه نوشته است از ابن عباس روايت كرده كه گفت: پرسيدم از رسول خدا صلّى اللَّه عليه و اله هنگام رحلت آن حضرت و عرض كردم: اگر آنچه پناه به خدا بريم از آن پيش آيد (يعنى شما از دنيا برويد) از چه كسى پيروى كنيم؟ اشاره به جانب على عليه السّلام كرده فرمود: به سوى اين برويد (و از او پيروى كنيد) زيرا او با حق است و حق با اوست، سپس بعد از او يازده امام خواهند بود كه پيرويشان مانند او (يا فرمود: مانند من) واجب است. 1040
سى و نهم: و نيز درويستى از ابن مثنى از عايشه حديث كند كه گفت: از او پرسيدم چند نفر
خليفه براى رسول خدا صلّى اللَّه عليه و اله هستند؟ عايشه گفت: خبر داد مرا رسول خدا صلّى اللَّه عليه و اله كه دوازده خليفه پس از او هستند. به او گفتم: آنها كيانند؟ گفت: نامهاى آنها به املاى رسول خدا صلّى اللَّه عليه و اله نوشته شده و نزد من است. به او گفتم: به من نشان ده، او امتناع كرد. 1041
چهلم: و نيز درويستى از سليمان بن عبد اللَّه از پدرش روايت كرده كه گفت: روزى نزد هارون الرشيد بودم پس صحبت از مهدى و عدالت او شد، و در اين باره براى هارون زياد صحبت كردند، هارون گفت: گويا شما آن مهدى را پدر من (مهدى عباسى) پنداريد، 1042 در صورتى كه پدرم از پدرش از جدّش عبد اللَّه بن عباس از پدرش عباس بن عبد المطلب (عموى پيغمبر اكرم صلّى اللَّه عليه و اله) برايم حديث كرد كه پيغمبر اكرم صلّى اللَّه عليه و اله به او فرمود: اى عمو! از فرزندان من دوازده نفر زمامدار شوند، پس از آن كارهايى ناپسند و سختى بزرگى واقع شود، آنگاه مهدى از فرزندان من بيرون
آيد، و خداوند كارهاى او را در يك شب اصلاح كند، پس زمين را از عدل و داد پر كند چنانچه از ستم پر شده است، آنچه خدا بخواهد در زمين بماند آنگاه دجال بيرون آيد. 1043 شيخ طبرسى پس از نقل اين احاديث فرموده است: اين بود پارهاى از اخبار كه از طريق مخالفين و روايات آنها در باب نصّ بر عدد امامهاى دوازدهگانه رسيده است و همين كه دسته مخالف آنها را مانند شيعه اماميه نقل كردهاند و منكر مضمون آن نشدهاند اين خود بهترين دليل است كه خداوند تعالى ايشان را مسخر در نقل آنها كرده تا حجت خود را (براى آنها) اقامه كرده، و اعلاى كلمهاش را فرموده باشد، و اين نيست مگر مانند خارق عادت و معجزهاى و از كارهاى عادى بيرون است، و كسى جز خداى تعالى قادر بر آن نيست، و او است كه دشواريها را آسان نمايد، و قلبها را دگرگون كند، و هر مشكلى را آسان فرمايد، و او بر هر چيز توانا است.
«پايان كلام طبرسى» 1044
فصل در پاسخ از ايرادهايى كه بر اين روايات شده و آنها دوازده ايراد است:
ايراد اول: اينكه اين اخبار متواتر نيست پس فايدهاى ندارد زيرا مفيد علم نمىشود؟
پاسخ گوييم: اين اخبار متواتر و مفيد علم است، زيرا به طورى كه محققين از دانشمندان فرمودهاند: خبر متواترى كه به خودى خود مفيد علم باشد آن خبرى است كه دستهاى از كسانى كه از تبانى كردن آنها بر دروغ مطمئن باشيم (و بدانيم كه چنين تبانى نكردهاند) آن خبر را نقل كرده باشند (و اين اخبار اين گونه است پس مفيد علم است).