کتابخانه روایات شیعه
فصل در پاسخ از ايرادهايى كه بر اين روايات شده و آنها دوازده ايراد است:
ايراد اول: اينكه اين اخبار متواتر نيست پس فايدهاى ندارد زيرا مفيد علم نمىشود؟
پاسخ گوييم: اين اخبار متواتر و مفيد علم است، زيرا به طورى كه محققين از دانشمندان فرمودهاند: خبر متواترى كه به خودى خود مفيد علم باشد آن خبرى است كه دستهاى از كسانى كه از تبانى كردن آنها بر دروغ مطمئن باشيم (و بدانيم كه چنين تبانى نكردهاند) آن خبر را نقل كرده باشند (و اين اخبار اين گونه است پس مفيد علم است).
اگر بگويى: اگر متواتر بود براى ما هم علم مىآورد هم چنان كه براى شما آورده و چون براى ما علم نياورده پس متواتر نيست؟
در جواب گوييم: اگر براى شما علم آور نبود دليل اين نيست كه علمآور نيست، زيرا ممكن است سبب علم پيدا نكردن شما چيزهاى ديگرى باشد (كه آنها مانع از علم شما به مضمون اين روايات شده) مانند اينكه نقيض اين علم به ذهن شما پيشى گرفته و به واسطه شبهاتى (كه در ذهن شما بوده) يا اشتباهاتى كه از استدلالهاى باطل آمده، و يا خيالهاى شاعرانه، به نقيض آنها اعتقاد كردهايد (و به همين سبب علم پيدا نكردن شما شده است) چنانچه براى حكماء پيش آمده كه آنها (به واسطه امثال آنچه گذشت) اعتقاد به قديم بودن عالم، و يا قاعده «الواحد لا يصدر منه الا الواحد» يعنى علت واحد و بسيط جز معلول واحد او صادر نشود، و يا اينكه گويند:
خداى تعالى فاعل بالايجاب است (يعنى كارهاى او به طور جبر صادر شود و او را اختيارى نيست) و ساير كلمات نادرست آنان كه متكلمين به خلاف آن مقالات گفتهاند، به واسطه برهانهايى كه بر خلاف گفتار حكماء است، پس استفاده نكردن حكماء علم را از برهانهايى كه متكلمين استفاده علم از آنها كردهاند دليل اين نيست كه اين برهانها علم آور نيست، و اين مطلب به حمد اللَّه روشن است، و روى همين اصل برخى از محققين از اصوليين فرمودهاند: خبر متواتر علم آور است به شرط آنكه شبهه بر آن پيشى نگرفته باشد.
مؤلف گويد: بلكه گاهى از اوقات چيزهاى ضرورى و بديهى روى نبودن شرطش در ذهن نيايد، مثل اينكه نفس انسان و خرد و تجربه و حدس به سوى آن توجه نكند، و اگر توجه كند علم براى او حاصل گردد، و (اگر توجه نكرد) توجه نكردن او علم را از ضرورى بودن و بداهت بيرون نبرد.
و نيز گاهى است كه دليل علمى براى دشمن علم آورده است لكن براى پيشرفت كار خود يا ساير اغراض منكر آن مىشود؛ و خداى تعالى در قرآن مجيد داستان كسانى كه علم بر ايشان آمده لكن انكار كردهاند بيان فرموده در آنجا كه فرمايد: «پس هنگامى كه بيامد آنها را آيات روشن ما گفتند اين است جادويى آشكار، و انكار كردند آنها را در حالى كه يقين بدانها داشت دلهاى ايشان به جهت ستم و سركشى، سوره نمل آيه 14» كه در اينجا خداى سبحان نسبت يقين و انكار را به ايشان داده است؛ و آن نبود مگر پس از علم (آنان) و در جاى ديگر فرمايد: «همانا دانيم كه اندوهگين كند تو را آنچه گويند و هر آينه تكذيب نمىكنند تو را و لكن ستمگران به آيتهاى خدا انكار مىورزند، سوره انعام آية 33» و نيز فرمايد «و اگر مىفرستاديم بر تو نامهاى در كاغذى كه به دستهاى خويش آن را لمس مىكردند هر آينه مىگفتند آنان كه كفر ورزيدند: اين جز جادويى
آشكار نيست، سوره انعام آيه 7» و نيز فرمايد «و اگر فرستيم به سوى ايشان فرشتگان را و سخن گويند با ايشان مردگان و گرد آوريم بر ايشان همه چيز را روبروى، ايمان نياورند جز آنكه خدا بخواهد و لكن بيشتر ايشان نمىدانند، سوره انعام آيه 111» و نيز فرمايد «و اگر بگشاييم بر ايشان درى را از آسمان و از آن بالا روند، هر آينه گويند جز اين نيست كه چشم بند شديم بلكه ماييم گروهى جادوشدگان، سوره حجر آيه 15» پس هنگامى كه برخى از مردم علم بديهى را انكار كنند به سبب بعضى شبهات بىسند، يا شهوت و غلبه هواى نفس، يا تقليد پدر و مادر يا غير اينها از چيزهايى كه انسان را از حق بىنياز نكند، پس اينها دليل برهانى را از (حقيقت خود) كه افاده علم است بيرون نبرد، بلكه آنچه مسلم است اين مطلب است كه اين روايات كه مخالف و موافق بر نقل آن متفقند موجب علم است، و شيعه اماميه نيز اجماع بر درستى مضمون آنها دارند، و اينها سند اجماع آنها است با داخل بودن معصوم در ميان آنان همان طور كه در علم اصول ثابت شده است.
ايراد دوم: برخى از راويان اين اخبار راستگويى آنها، ثابت نشده و روشن نيست؟
جواب گوييم: در خبر متواتر عدالت راويان آن شرط نيست، بلكه اسلام آنها نيز لازم نيست چنان كه در علم اصول ثابت شده، آنچه شرط است آن است كه جمعى كه انسان از تبانى كردن آنها بر دروغ مطمئن باشد، و عقل اجتماع آنان را بر دروغ جايز نداند به چيزى خبر دهند، بنا بر اين براى شخص با انصاف كه از حق دور نشده باشد از اين روايات علم حاصل مىشود (و اين ايراد جلوى حصول علم را از اين روايات نمىگيرد).
ايراد سوم: برخى از نقلكنندگان اين روايات قائل به امامت ابو بكر و عمر و عثمان هستند و برخى ديگر از پيروان زيد بن على و رافضه (آنان كه پس از مدتى دست از زيد بن على برداشتند) هستند پس چرا آنان به اين روايات عمل نكرده بلكه مخالفت كردند؟
جواب گوييم: مكلف از خداى تعالى دو چيز فهم كرده يكى علم و ديگرى عمل و همين مكلف اين را بر خود واجب كرده، در صورتى كه يكى از آن دو مستلزم آن ديگرى در خارج نيست، پس ممكن است علم براى آنان حاصل شود ولى عمل بر طبق آن علم حاصل نگردد، كه طرف
منكر آن نيست؛ گذشته از اين كه ممكن است علم براى آنان حاصل گرديده و عمل نكردن آنها روى جهتى از جهات باشد؛ و خداى تعالى در قرآن حكايت فرموده از برخى از مردمان در گفتارش كه فرمايد: «و همانا دانسته بودند كه هر كس آن را بخرد او را در آخرت بهرهاى نيست و چه زشت است آنچه خويشتن را به آن فروختند، سوره بقره آيه 102» و اينان كسانى بودند كه بر طبق علمشان عمل نكردند، و همچنين خداى تعالى فرمايد:» همين كه ايشان را بيامد آنچه را شناختند بدان كافر شدند پس لعنت خدا بر كافران باد، سوره بقره آيه 89» و اينان نيز دانشمندانى بودند كه بر طبق علمشان عمل نمىكردند، و جدا شدن علم از عمل در غير از شخص معصوم از گناه، مورد انكار نيست، چنان كه گاهى كسى بدون علم عمل مىكند نمونهاش بدعتهاى ابو بكر و عمر و عثمان است كه در دين گذاردند، و سليم بن قيس هلالى از حضرت امير المؤمنين عليه السّلام بسيارى از بدعتهاى ابو بكر و عمر را نقل كرده و بعضى از علماء كتابى در باره بدعتهاى اين سه نفر نوشتهاند، پس هر كه بدعتى بگذارد و پيروانش به او عمل كنند پس اينها كسانى هستند كه عمل بدون علم انجام دادهاند.