کتابخانه تفاسیر
تفسير نمونه
جلد اول
(1) سوره فاتحة الكتاب(حمد) اين سوره در مكه نازل شده و هفت آيه است(7)
(2) سورة البقرة اين سوره در مدينه نازل شده، و(286) آيه است
جلد دوم
ادامه سوره بقره
[سوره البقرة(2): آيات 219 تا 220]
(3) سوره آل عمران اين سوره در مدينه نازل شده و داراى 200 آيه است.
جلد سوم
ادامه سوره آل عمران
سوره نساء مدنى - 177 آيه
جلد چهارم
ادامه سوره نساء
جلد پنجم
ادامه سوره مائده
(6) سوره انعام از سورههاى مكى و داراى 165 آيه مىباشد
جلد ششم
ادامه سوره أنعام
سوره اعراف اين سوره از سورههاى مكى است بجز آيه و اسئلهم عن القريه - تا - بما كان يفسقون كه در مدينه نازل شده است. عدد آيات اين سوره 206 آيه و به عقيده بعضى 205 آيه است.
جلد هفتم
ادامه سوره اعراف
سوره انفال از سورههاى مدنى است و داراى 75 آيه است
(9) سوره توبه اين سوره داراى 129 آيه است كه همه در مدينه نازل شده
[سوره التوبة(9): آيات 30 تا 33]
در اينجا به چند نكته بايد توجه كرد.
جلد هشتم
ادامه سوره توبه
سوره يونس(ع) اين سوره در مكه نازل شده و 109 آيه است
جلد نهم
از آغاز سوره هود اين سوره در مكه نازل شده و 123 آيه است
سوره يوسف(داراى 111 آيه كه همه در مكه نازل شده است)
جلد دهم
ادامه سوره يوسف
(13) سوره رعد اين سوره در مكه نازل شده و 43 آيه است
[سوره الرعد(13): آيه 17]
نكتهها
(14) سوره ابراهيم داراى 52 آيه است كه در مكه نازل شده(به استثناى آيات 28 و 29 كه طبق گفته بسيارى از مفسران در مدينه درباره كشتگان مشركان در بدر نازل گرديده است)
جلد يازدهم
(15) سوره حجر جلد يازدهم از آغاز سوره حجر و آغاز جزء 14 قرآن اين سوره در مكه نازل شده و 99 آيه است
(16) سوره نحل اين سوره 128 آيه دارد كه قسمتى از آن در مكه و قسمتى در مدينه نازل گرديده است.
[سوره النحل(16): آيات 78 تا 83]
[سوره النحل(16): آيات 84 تا 89]
جلد دوازدهم
(17) سوره اسراء جلد دوازدهم تفسير نمونه جزء پانزدهم اين سوره در مكه نازل شده و 111 آيه است
(18) سوره كهف اين سوره 110 آيه است كه تمام آن - بجز يك آيه -(آيه 28) در مكه نازل شده است
جلد سيزدهم
(19) از آغاز سوره مريم - جزء 16 قرآن مجيد اين سوره در مكه نازل شده و 98 آيه است
(20) سوره طه اين سوره در مكه نازل شده و 135 آيه است
(21) سوره انبياء اين سوره در مكه نازل شده، و داراى 112 آيه است
جلد چهاردهم
(22) سوره حج اين سوره در مدينه نازل شده و 78 آيه است
(23) سوره مؤمنون اين سوره در مكه نازل شده و 118 آيه است
(24) سوره نور اين سوره در مدينه نازل شده و 64 آيه است
جلد پانزدهم
(25) سوره فرقان اين سوره در مكه نازل شده و 77 آيه است
(26) سوره شعراء تمامى آيات اين سوره(بجز چهار آيه آخر آن) در مكه نازل شده، و عدد آيات آن 227 آيه است
(27) سوره نمل اين سوره در مكه نازل شده، و عدد آيات آن 93 است
جلد شانزدهم
(28) سوره قصص در مكه نازل شده و داراى 88 آيه است
(29) سوره عنكبوت اين سوره در مكه نازل شده و داراى 69 آيه است
جلد هفدهم
(31) سوره لقمان اين سوره در مكه نازل شده و داراى 34 آيه است
(32) سوره الم سجده اين سوره داراى 30 آيه است، و در مكه نازل شده
(33) سوره احزاب اين سوره در مدينه نازل شده و داراى 73 آيه است
[سوره الأحزاب(33): آيات 21 تا 25]
جلد هجدهم
(34) سوره سبا در مكه نازل شده و داراى 54 آيه است
(34) سوره فاطر اين سوره در مكه نازل شده و 45 آيه است
(36) سوره يس اين سوره در مكه نازل شده و 83 آيه دارد
جلد نوزدهم
(37) سوره صافات - جزء 23 قرآن كريم اين سوره در مكه نازل شده، و 182 آيه است
(38) سوره ص اين سوره در مكه نازل شده و داراى 88 آيه است
(39) سوره زمر اين سوره در مكه نازل شده و 75 آيه است
جلد بيستم
(40) سوره مؤمن در مكه نازل شده و داراى 85 آيه است
(41) سوره حم سجده فصلت اين سوره در مكه نازل شده و داراى 54 آيه است
جلد بيست و يكم
(43) سوره زخرف، اين سوره در مكه نازل شده و 89 آيه است
(44) سوره دخان اين سوره در مكه نازل شده، و 59 آيه است
(45) سوره جاثيه اين سوره در مكه نازل شده، و داراى 37 آيه است
(46) سوره احقاف اين سوره در مكه نازل شده و داراى 35 آيه است
(47) سوره محمد ص اين سوره در مدينه نازل شده و 38 آيه است
[سوره محمد(47): آيات 4 تا 6]
جلد بيست و دوم
(48) سوره فتح اين سوره در مدينه نازل شده و داراى 29 آيه است
(49) سوره حجرات اين سوره در مدينه نازل شده و 18 آيه است
(50) سوره ق اين سوره در مكه نازل شده، و داراى 45 آيه است
(51) سوره ذاريات اين سوره در مكه نازل شده و داراى 60 آيه است
(52) سوره طور اين سوره در مكه نازل شده و داراى 49 آيه است
(53) سوره النجم اين سوره در مكه نازل شده و 62 آيه دارد
جلد بيست و سوم
(54) سوره قمر اين سوره در مكه نازل شده و داراى 55 آيه است
(55) سوره الرحمن اين سوره در مكه نازل شده و داراى 78 آيه است
(56) سوره واقعه اين سوره در مكه نازل شده و داراى 96 آيه است
(57) سوره حديد اين سوره در مدينه نازل شده و داراى 29 آيه است
(58) سوره مجادلة اين سوره در مدينه نازل شده و داراى 22 آيه است
جلد بيست و چهارم
(60) سوره ممتحنه اين سوره در مدينه نازل شده و داراى 13 آيه است
(61) سوره صف اين سوره در مدينه نازل شده و داراى 14 آيه است
(62) سوره جمعه اين سوره در مدينه نازل شده و 11 آيه است
(63) سوره منافقين اين سوره در مدينه نازل شده و داراى 11 آيه است
(65) سوره طلاق اين سوره در مدينه نازل شده و داراى 12 آيه است
(66) سوره تحريم اين سوره در مدينه نازل شده و داراى 12 آيه است
(67) سوره ملك اين سوره در مكه نازل شده و داراى 30 آيه است
(68) سوره قلم اين سوره در مكه نازل شده و داراى 52 آيه است
جلد بيست و پنجم
(70) سوره معارج اين سوره در مكه نازل شده و داراى 44 آيه است
(71) سوره نوح اين سوره در مكه نازل شده و داراى 28 آيه است
(72) سوره جن اين سوره در مكه نازل شده و داراى 28 آيه است
(73) سوره مزمل اين سوره در مكه نازل شده است و داراى بيست آيه مىباشد
(74) سوره مدثر اين سوره در مكه نازل شده و داراى 56 آيه مىباشد
(75) سوره قيامت اين سوره در مكه نازل شده و داراى 40 آيه است
(76) سوره انسان(دهر) اين سوره در مدينه نازل شده و 31 آيه دارد
جلد بيست و ششم
(78) سوره نبا اين سوره مكى است و داراى 40 آيه است
(79) سوره نازعات اين سوره مكى است و داراى 46 آيه است
(81) سوره تكوير اين سوره در مكه نازل شده و داراى 29 آيه است
(82) سوره انفطار اين سوره در مكه نازل شده و داراى 19 آيه است
(83) سوره مطففين اين سوره در مكه نازل شده و داراى 36 آيه است
(84) سوره انشقاق اين سوره در مكه نازل شده و داراى 25 آيه است
(85) سوره بروج اين سوره در مكه نازل شده و داراى 22 آيه است
جلد بيست و هفتم
(91) سوره الشمس اين سوره در مكه نازل شده و 15 آيه دارد
(93) سوره ضحى اين سوره در مكه نازل شده و 11 آيه دارد
(96) سوره علق اين سوره در مكه نازل شده و داراى 19 آيه است
(109) سوره كافرون اين سوره در مكه نازل شده و داراى 6 آيه است
(112) سوره اخلاص اين سوره در مكه نازل شده و داراى 4 آيه است
تفسير نمونه، ج1، ص: 49
انعام آيه 161 مىخوانيم: قُلْ إِنَّنِي هَدانِي رَبِّي إِلى صِراطٍ مُسْتَقِيمٍ دِيناً قِيَماً مِلَّةَ إِبْراهِيمَ حَنِيفاً وَ ما كانَ مِنَ الْمُشْرِكِينَ :" بگو خداوند مرا به صراط مستقيم هدايت كرده: به دين استوار، آئين ابراهيم كه هرگز به خدا شرك نورزيد".
در اينجا" دين ثابت و پا بر جا و آئين توحيدى ابراهيم و نفى هر گونه شرك" به عنوان صراط مستقيم معرفى شده كه اين جنبه عقيدتى را مشخص مىكند.
اما در سوره يس آيه 61 و 62 چنين مىخوانيم: أَ لَمْ أَعْهَدْ إِلَيْكُمْ يا بَنِي آدَمَ أَنْ لا تَعْبُدُوا الشَّيْطانَ إِنَّهُ لَكُمْ عَدُوٌّ مُبِينٌ وَ أَنِ اعْبُدُونِي هذا صِراطٌ مُسْتَقِيمٌ :
" اى فرزندان آدم مگر با شما پيمان نبستم كه شيطان را پرستش نكنيد (بدستورات او عمل ننمائيد) و مرا پرستش كنيد اين همان صراط مستقيم است".
در اينجا به جنبههاى عملى آئين حق اشاره شده كه نفى هر گونه كار شيطانى و عمل انحرافى است.
و به گفته قرآن در سوره آل عمران آيه 101 راه رسيدن به صراط مستقيم پيوند و ارتباط با خدا است ( وَ مَنْ يَعْتَصِمْ بِاللَّهِ فَقَدْ هُدِيَ إِلى صِراطٍ مُسْتَقِيمٍ ).
ذكر اين نكته نيز لازم به نظر مىرسد كه راه مستقيم هميشه يك راه بيشتر نيست، زيرا ميان دو نقطه تنها يك خط مستقيم وجود دارد كه نزديكترين راه را تشكيل مىدهد.
بنا بر اين اگر قرآن مىگويد صراط مستقيم، همان دين و آئين الهى در جنبههاى عقيدتى و عملى است به اين دليل است كه نزديكترين راه ارتباط با خدا همانست.
و نيز به همين دليل است كه دين واقعى يك دين بيشتر نيست إِنَّ الدِّينَ عِنْدَ اللَّهِ الْإِسْلامُ :" دين در نزد خدا اسلام است" (آل عمران آيه 19).
به خواست خدا بعدا خواهيم ديد كه اسلام معنى وسيعى دارد كه هر آئين توحيدى را در آن عصر و زمان كه رسميت داشته و با آئين جديد نسخ نشده است
تفسير نمونه، ج1، ص: 50
شامل مىشود.
و از اينجا روشن مىشود تفسيرهاى مختلفى كه مفسران در اين زمينه نقل كردهاند همه در واقع به يك چيز باز مىگردد:
بعضى آن را به معنى اسلام.
بعضى به معنى قرآن.
بعضى به پيامبر و امامان راستين.
و بعضى آن را به آئين" اللَّه" كه جز آن را قبول نمىكند، تفسير نمودهاند.
تمام اين معانى بازگشت به همان دين و آئين الهى در جنبههاى اعتقادى و عملى مىكند.
همچنين رواياتى كه در منابع اسلامى در اين زمينه وارد شده و هر كدام به زاويهاى از اين مساله اشاره كرده همه به يك اصل باز مىگردد، از جمله:
از پيامبر ص چنين نقل شده:
الصِّراطَ الْمُسْتَقِيمَ صراط الانبياء و هم الذين انعم اللَّه عليهم:
" صراط مستقيم راه پيامبران است و همانها هستند كه مشمول نعمتهاى الهى شدهاند" «1» .
از امام صادق ع مىخوانيم كه در تفسير آيه" اهْدِنَا الصِّراطَ الْمُسْتَقِيمَ " فرمود:
الطريق و معرفة الامام:
" منظور راه و شناخت امام است" «2» .
و نيز در حديث ديگرى از همان امام نقل شده:
و اللَّه نحن الصراط المستقيم:
" به خدا سوگند مائيم صراط مستقيم" «3» .
در حديث ديگرى باز از همان امام مىخوانيم كه فرمود: صراط مستقيم، امير مؤمنان على ع است «4» .
مسلم است كه پيامبر ص و على ع و ائمه اهل بيت ع همه به همان
(1 و 2 و 3 و 4) تفسير نور الثقلين جلد اول صفحه 20 و 21.
تفسير نمونه، ج1، ص: 51
آئين توحيدى خدا دعوت مىكردند، دعوتى كه جنبههاى اعتقادى و عملى را در بر مىگرفت.
جالب اينكه" راغب" در كتاب" مفردات" در معنى صراط مىگويد:" صراط" راه مستقيم است، بنا بر اين مستقيم بودن در مفهوم صراط افتاده، و ذكر آن به صورت توصيف، براى تاكيد هر چه بيشتر روى اين مساله است.
***
تفسير نمونه، ج1، ص: 52
[سوره الفاتحة (1): آيه 7]
صِراطَ الَّذِينَ أَنْعَمْتَ عَلَيْهِمْ غَيْرِ الْمَغْضُوبِ عَلَيْهِمْ وَ لا الضَّالِّينَ (7)
ترجمه:
7- راه آنها كه بر آنان نعمت دادى نه آنها كه بر ايشان غضب كردى و نه گمراهان!
تفسير: دو خط انحرافى!
اين آيه در حقيقت تفسير روشنى است براى" صراط مستقيم" كه در آيه قبل خوانديم، مىگويد: مرا به راه كسانى هدايت فرما كه آنان را مشمول انواع نعمتهاى خود قرار دادى (نعمت هدايت، نعمت توفيق، نعمت رهبرى مردان حق و نعمت علم و عمل و جهاد و شهادت) نه آنها كه بر اثر اعمال زشت، و انحراف عقيده غضب تو دامنگيرشان شد و نه آنها كه جاده حق را رها كرده و در بيراههها گمراه و سرگردان شده ( صِراطَ الَّذِينَ أَنْعَمْتَ عَلَيْهِمْ غَيْرِ الْمَغْضُوبِ عَلَيْهِمْ وَ لَا الضَّالِّينَ ).
در حقيقت چون ما آشنايى كامل به راه و رسم هدايت نداريم، خدا به ما دستور مىدهد كه در اين آيه طريق و خط پيامبران و نيكوكاران و آنها كه مشمول نعمت و الطاف او شدهاند را بخواهيم.
و نيز به ما هشدار مىدهد كه در برابر شما هميشه دو خط انحرافى قرار دارد، خط" مغضوب عليهم" و خط" ضالين" كه به زودى به تفسير اين دو آشنا خواهيم شد.
تفسير نمونه، ج1، ص: 53
نكتهها:
1-" الذين انعمت عليهم" كيانند؟
سوره نساء آيه 69 اين گروه را تفسير كرده است: وَ مَنْ يُطِعِ اللَّهَ وَ الرَّسُولَ فَأُولئِكَ مَعَ الَّذِينَ أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَيْهِمْ مِنَ النَّبِيِّينَ وَ الصِّدِّيقِينَ وَ الشُّهَداءِ وَ الصَّالِحِينَ وَ حَسُنَ أُولئِكَ رَفِيقاً .
:" كسانى كه دستورات خدا و پيامبر را اطاعت كنند، خدا آنها را با كسانى قرار مىدهد كه مشمول نعمت خود ساخته، از پيامبران و رهبران صادق و راستين و جانبازان و شهيدان راه خدا و افراد صالح، و اينان رفيقان خوبى هستند".
همانگونه كه ملاحظه مىكنيم اين آيه افراد مورد نعمت خدا را چهار گروه معرفى مىكند: پيامبران، صديقين، شهداء، و صالحين.
اين مراحل چهارگانه شايد اشاره به اين معنى باشد كه براى ساختن يك جامعه انسانى سالم و مترقى و مؤمن، نخست بايد رهبران حق و انبياء وارد ميدان شوند.
و به دنبال آنها مبلغان صديق و راستگو كه گفتار و كردارشان با يكديگر هماهنگ است، تا اهداف پيامبران را از اين طريق در همه جا گسترش دهند.
به دنبال اين دوران سازندگى فكرى، طبيعتا عناصر آلوده و آنها كه مانع راه حقند سر بر دارند، جمعى بايد در مقابل آنها قيام كنند و عدهاى شهيد شوند و با خون پاكشان درخت توحيد آبيارى گردد.
در مرحله چهارم محصول اين كوششها و تلاشها به وجود آمدن" صالحان" است، اجتماعى پاك و شايسته و آكنده از معنويت.
بنا بر اين ما در سوره حمد در شبانه روز پى در پى از خدا مىخواهيم كه در خط اين چهار گروه قرار گيريم، خط انبياء خط صديقين، خط شهدا و صالحين و روشن
تفسير نمونه، ج1، ص: 54
است كه در هر مقطع زمانى بايد در يكى از اين خطوط، انجام وظيفه كنيم و رسالت خويش را ادا نمائيم.
*** 2" مغضوب عليهم" و" ضالين" كيانند؟
جدا كردن اين دو از هم در آيات فوق نشان مىدهد كه هر كدام اشاره به گروه مشخصى است.
در اينكه فرق ميان اين دو چيست سه تفسير وجود دارد:
1- از موارد استعمال اين دو كلمه در قرآن مجيد چنين استفاده مىشود كه" مغضوب عليهم" مرحلهاى سختتر و بدتر از" ضالين" است، و به تعبير ديگر" ضالين" گمراهان عادى هستند، و مغضوب عليهم، گمراهان لجوج و يا منافق، و به همين دليل در بسيارى از موارد، غضب و لعن خداوند در مورد آنها ذكر شده.
در آيه 106 سوره نحل مىخوانيم وَ لكِنْ مَنْ شَرَحَ بِالْكُفْرِ صَدْراً فَعَلَيْهِمْ غَضَبٌ مِنَ اللَّهِ :" آنهايى كه سينه خود را براى كفر گسترده ساختند غضب پروردگار بر آنها است".
و در آيه 6 سوره فتح آمده است، وَ يُعَذِّبَ الْمُنافِقِينَ وَ الْمُنافِقاتِ وَ الْمُشْرِكِينَ وَ الْمُشْرِكاتِ الظَّانِّينَ بِاللَّهِ ظَنَّ السَّوْءِ عَلَيْهِمْ دائِرَةُ السَّوْءِ وَ غَضِبَ اللَّهُ عَلَيْهِمْ وَ لَعَنَهُمْ وَ أَعَدَّ لَهُمْ جَهَنَّمَ :" خداوند مردان و زنان منافق و مردان و زنان مشرك و آنها را كه درباره خدا گمان بد مىبرند مورد غضب خويش قرار مىدهد، و آنها را لعن مىكند، و از رحمت خويش دور مىسازد، و جهنم را براى آنان آماده ساخته است".
به هر حال" مغضوب عليهم" آنها هستند كه علاوه بر كفر، راه لجاجت و عناد و دشمنى با حق را مىپيمايند و حتى از اذيت و آزار رهبران الهى و پيامبران در صورت امكان فروگذار نمىكنند آيه 112 سوره آل عمران مىگويد: وَ باؤُ بِغَضَبٍ مِنَ اللَّهِ ... ذلِكَ بِأَنَّهُمْ كانُوا يَكْفُرُونَ بِآياتِ اللَّهِ وَ يَقْتُلُونَ الْأَنْبِياءَ بِغَيْرِ حَقٍّ ذلِكَ بِما
تفسير نمونه، ج1، ص: 55
عَصَوْا وَ كانُوا يَعْتَدُونَ :" غضب خداوند شامل حال آنها (يهود) شد چرا كه به خدا كفر مىورزيدند و پيامبران الهى را به ناحق مىكشتند".
2- جمعى از مفسران عقيده دارند كه مراد از" ضالين" منحرفين نصارى و منظور از" مغضوب عليهم" منحرفان يهودند.
اين برداشت به خاطر موضعگيريهاى خاص اين دو گروه در برابر دعوت اسلام مىباشد، زيرا همانگونه كه قرآن هم صريحا در آيات مختلف بازگو مىكند، منحرفان يهود، كينه و عداوت خاصى نسبت به دعوت اسلام نشان مىدادند، هر چند در آغاز، دانشمندان آنها از مبشران اسلام بودند، اما چيزى نگذشت كه به جهاتى كه اينجا جاى شرح آن نيست از جمله به خطر افتادن منافع ماديشان سرسختترين دشمن شدند، و از هر گونه كار شكنى در پيشرفت اسلام و مسلمين فروگذار نكردند (همانگونه كه امروز نيز موضع گروه صهيونيست در برابر اسلام و مسلمانان همين است).
و با اين حال تعبير از آنها به" مغضوب عليهم" بسيار صحيح به نظر مىرسد ولى بايد توجه داشت كه اين تعبير در حقيقت از قبيل تطبيق كلى بر فرد است، نه انحصار مفهوم مغضوب عليهم در اين دسته از يهود.
اما منحرفان از نصارى كه موضعشان در برابر اسلام تا اين حد سرسختانه نبود، تنها در شناخت آئين حق گرفتار گمراهى شده بودند، از آنها تعبير به" ضالين" شده كه آن هم از قبيل تطبيق كلى بر فرد است.
در احاديث اسلامى نيز كرارا" مغضوب عليهم" به يهود و" ضالين" به منحرفان نصارى تفسير شده است و نكتهاش همانست كه در بالا اشاره شد «1» .
3- اين احتمال نيز وجود دارد كه" ضالين" به گمراهانى اشاره مىكند كه اصرارى بر گمراه ساختن ديگران ندارند در حالى كه" مغضوب عليهم" كسانى