کتابخانه تفاسیر
تفسير نور
جلد اول
سيماى سوره بقره
نكتهها:
پيامها:
سيماى سورهى آلعمران
نكتهها:
پيامها:
جلد دوم
سيماى سورهى نساء
نكتهها:
سيماى سورهى مائده
نكتهها:
سيماى سورهى انعام
نكتهها:
جلد سوم
سيماى سورهى اعراف
نكتهها:
سيماى سورهى انفال
نكتهها:
سيماى سورهى توبه
نكتهها:
سيماى سورهى يونس
نكتهها:
جلد چهارم
سيماى سورهى هود
نكتهها:
سيماى نوح عليه السلام در قرآن
پيامها:
نام سوره يوسف
سيماى سوره يوسف
نكتهها:
سيماى سوره رعد
پيامها:
سيماى سوره ابراهيم
نكتهها:
سيماى سوره حجر
نكتهها:
سيماى سوره نحل
نكتهها:
جلد پنجم
سيماى سورهى اسراء
نكتهها:
سيماى سورهى كهف
نكتهها:
سيماى سوره مريم
نكتهها:
سيماى سورهى طه
نكتهها:
سيماى سوره انبيا
نكتهها:
جلد ششم
سيماى سورهى حج
نكتهها:
سيماى سورهى مؤمنون
نكتهها:
سيماى سورهى نور
نكتهها:
سيماى سورهى فرقان
نكتهها:
سيماى سورهى شعراء
نكتهها:
سيماى سورهى نمل
نكتهها:
جلد هفتم
نام سيماى سورهى قصص
پيامها:
نام سيماى سورهى عنكبوت
نكتهها:
نام سيماى سورهى روم
نكتهها:
نام سيماى سورهى لقمان
نكتهها:
نام سيماى سورهى احزاب
نكتهها:
نام سيماى سورهى سبأ
نكتهها:
سيماى سورهى فاطر
نكتهها:
نام سيماى سورهى يس
نكتهها:
جلد هشتم
سيماى سوره صافات
نكتهها:
سيماى سوره ص
نكتهها:
سيماى سوره زمر
نكتهها:
سيماى سوره غافر
نكتهها:
سيماى سوره فصلت
نكتهها:
سيماى سوره شورى
نكتهها:
سيماى سوره زخرف
نكتهها:
سيماى سوره جاثيه
نكتهها:
جلد نهم
سيماى سوره احقاف
نكتهها:
سيماى سوره محمد صلى الله عليه و آله
نكتهها:
سيماى سوره فتح
نكتهها:
سيماى سوره حجرات
نكتهها:
سيماى سوره نجم
نكتهها:
سيماى سوره الرحمن
نكتهها:
سيماى سوره واقعه
نكتهها:
سيماى سوره حديد
نكتهها:
سيماى سوره مجادله
نكتهها:
سيماى سوره حشر
نكتهها:
جلد دهم
تفسير نور، ج9، ص: 561
نكتهها:
مصداق روشن كسانى كه خداوند را فراموش كردند، منافقانند. در آيه 67 سوره توبه درباره منافقان مىخوانيم: «نَسُوا اللَّهَ فَنَسِيَهُمْ» البتّه خداوند فراموشكار نيست، بلكه لطف خود را از آنان باز مىدارد. «وَ ما كانَ رَبُّكَ نَسِيًّا» «1»
غفلت، خطرناكترين آفت انسان است. قرآن مىفرمايد: گروهى از مردم، از چهارپايان بدترند، زيرا غافلند، «أُولئِكَ كَالْأَنْعامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ أُولئِكَ هُمُ الْغافِلُونَ» «2» بنابراين غفلت از خدا «نَسُوا اللَّهَ» «3» ، غفلت از قيامت «نَسُوا يَوْمَ الْحِسابِ» «4» و غفلت از آيات الهى، «أَتَتْكَ آياتُنا فَنَسِيتَها» «5» باعث سقوط انسان به مرحلهاى پستتر از حيوانيّت مىشود.
كسى كه خدا را فراموش مىكند، قهراً فردى بىراهه، بىرهبر، بىهدف و بىقانون، غرق در شهوات مىشود و تمام هدفها و عملكردش سليقهاى و مطابق تمايلات و هوسهاى خودش مىشود و اين بزرگترين خطر براى انسان است.
كسىكه لطف او را فراموش كند، مأيوس شده و به بن بست مىرسد.
كسىكه عفو او را فراموش كند، خود را قابل اصلاح نمىبيند و دست به هر كارى مىزند.
كسىكه رهبران الهى را فراموش كند، دنبال هر طاغوتى مىرود و فاسد مىشود.
كسىكه قانونِ او را فراموش كند، هر روز به سراغ صدايى مىرود و سر در گم مىشود.
كسىكه راه او را فراموش كند، در ميان صدها راه ديگر گيج شده و به بىراهه مىرود.
كسىكه اولياى او را فراموش كند، دوستان ناباب او را به بازى مىگيرند.
كسى كه نعمتهاى خدا را فراموش كند، متملّق ديگران مىشود.
كسى كه خدا را فراموش كند، قهراً اهداف حكيمانهى او در مورد آفرينش انسان را فراموش خواهد كرد و هركه هدف خلقتش را فراموش كند، عمر، سرمايه واستعدادش را هدر مىدهد.
انسان فطرتاً خداشناس است و فراموشى، عارض بر او مىشود. كلمه «نسيان» در موردى است كه قبلًا علم و توجه باشد.
(1). مريم، 64.
(2). اعراف، 179.
(3). توبه، 67.
(4). ص، 26.
(5). طه، 126.
تفسير نور، ج9، ص: 562
پيامها:
1- مؤمنان، در معرض غفلت از ياد خدا هستند و نياز به هشدار دارند. يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ ... وَ لا تَكُونُوا كَالَّذِينَ نَسُوا اللَّهَ
2- گام اول سقوط، از خود انسان است، خودفراموشى كيفر الهى است. «نَسُوا اللَّهَ فَأَنْساهُمْ»
3- كيفر الهى متناسب با عمل است. «نَسُوا اللَّهَ فَأَنْساهُمْ أَنْفُسَهُمْ»
4- گناه و انحراف، ثمره غفلت از ياد خداست. «نَسُوا اللَّهَ فَأَنْساهُمْ أَنْفُسَهُمْ أُولئِكَ هُمُ الْفاسِقُونَ»
اگر اين قرآن را بر كوهى نازل كرده بوديم، بى شك آن كوه را از خشيت خداوند، خاشع و فرو پاشيده مىديدى. ما اين مثالها را براى مردم مىزنيم، شايد بيانديشند.
پيامها:
1- يكى از شيوههاى تربيت، توبيخ غير مستقيم است. لَوْ أَنْزَلْنا هذَا الْقُرْآنَ ... تِلْكَ الْأَمْثالُ نَضْرِبُها ...
2- قرآن، كتاب الهى، كمبودى ندارد، مردم قابليّت لازم را ندارند. لَوْ أَنْزَلْنا هذَا ...
3- استفاده از تمثيل در بيان حقايق معنوى، شيوهاى قرآنى است. لَوْ أَنْزَلْنا هذَا الْقُرْآنَ عَلى جَبَلٍ ...
4- چگونه است كه كوه با آن صلابت، در برابر عظمت قرآن خاشع است، امّا قلب برخى انسانها، از سنگ سختتر؟ لَوْ أَنْزَلْنا هذَا الْقُرْآنَ عَلى جَبَلٍ لَرَأَيْتَهُ خاشِعاً ...
5- هستى، شعور دارد. اگر قرآن بر كوه نازل مىشد، خشوع و خشيت از آن ظاهر مىگشت. «لَرَأَيْتَهُ خاشِعاً مُتَصَدِّعاً مِنْ خَشْيَةِ اللَّهِ»
تفسير نور، ج9، ص: 563
6- امثال و تمثيلات قرآنى، نياز به تدبّر و تفكّر دارد و گرنه به درستى درك نمىشود. «تِلْكَ الْأَمْثالُ نَضْرِبُها لِلنَّاسِ لَعَلَّهُمْ يَتَفَكَّرُونَ»
او خدايى است كه معبودى جز او نيست، به غيب و شهود آگاه است. او مهربان و بخشنده است.
نكتهها:
در روايات، براى تلاوت آيات آخر سوره حشر، سفارش بسيار شده و بركات گوناگونى براى آن بيان گرديده كه از جمله آن، بخشيده شدن گناهان و رسيدن به مرز مقام شهيد است.
احتمال مىرود كه انسان در ميان اسمايى كه در اين آيات (22- 24) آمده است، به اسم اعظم دست پيدا كند، زيرا در اين آيات، حدود پانزده و يا با عنايتى، هجده صفت از صفات الهى آمده است كه هر كدام نشانگر كمالات بى انتهاى اوست.
معبود واقعى، وجودى است كه علم و رحمت و قداست و عزّت و قدرت و عظمت و احاطه كامل را داشته باشد و چون اين صفات مخصوص خداوند است، پس معبودى جز او نيست.
در قرآن هر كجا غيب و شهود كنار هم آمده، ابتدا غيب آمده و سپس شهود و اين اشاره است يا به اهميّت آن يا به كثرت موارد آن.
امام صادق عليه السلام فرمود: «الغيب ما لم يكن و الشهادة ما قد كان» «1» غيب آن است كه واقع نشده و شهود آن است كه وجود يافته است.
پيامها:
1- يكتايى و يگانگى، اولين و مهمترين اصل در صفات الهى است. «هُوَ اللَّهُ الَّذِي لا إِلهَ إِلَّا هُوَ»
(1). تفسير راهنما؛ معانى الاخبار، ص 146.
تفسير نور، ج9، ص: 564
2- او كه همه به دنبال اويند، خداست. «هُوَ اللَّهُ»
3- علم خداوند به غيب و شهود يكسان است. «عالِمُ الْغَيْبِ وَ الشَّهادَةِ»
4- با اينكه خداوند همه چيز را مىداند، «عالِمُ الْغَيْبِ وَ الشَّهادَةِ» ولى با رحمت با بندگان برخورد مىكند. اگر علم او بيمآور است، رحمت او اميدبخش است و در تربيت، انسان بايد بين بيم و اميد باشد. «الرَّحْمنُ الرَّحِيمُ»
5- هر موجودى جز خداى يكتا، فاقد علم و رحمت گسترده است. هُوَ ... عالِمُ الْغَيْبِ ... هُوَ الرَّحْمنُ الرَّحِيمُ
اوست خداى يكتا كه معبودى جز او نيست، فرمانروا، منزّه از هر عيب، سلامتبخش، ايمنى بخش، مسلّط بر همه چيز، قدرتمندِ شكستناپذير، صاحب جبروت و كبريايى. منزّه است از هر چه براى او شريك قرار مىدهند.
نكتهها:
«ملك» به معناى مالك امور مردم و اختياردار حكومت آنان است. «قدوس» به معناى پاك و منزّه از هر عيب و نقص، «مهيمن» به معناى صاحب سلطه و سيطره و مراقبت است.
«جبار» به دو معناى قادر بر جبر و جبران كننده آمده است.
«سلام» يعنى كسى كه با سلام و عافيت برخورد مىكند، نه با جنگ و ستيز و يا شرّ و ضرر.
«مؤمن» نيز يعنى كسى كه به تو امنيّت مىدهد و تو را در امان خود حفظ مىكند. «1»
حاكمان بشرى سر تا پا عجز و نياز و محدوديّت و نقص هستند و مردم از آنان در امان نيستند. امّا خداوند متعال، فرمانروايى است كه هم قداست دارد و از هر عيب و نقصى به دور است، هم ايمنى بخش است، هم بر همه چيز سيطره و نفوذ دارد، داراى قدرتى نفوذناپذير
(1). تفسير الميزان.
تفسير نور، ج9، ص: 565
است، جبران كننده است و عظمت و كبريايى دارد.
پيامها:
1- يكتا معبود هستى، كسى است كه فرمانروايى مطلق دارد. «هُوَ اللَّهُ الَّذِي لا إِلهَ إِلَّا هُوَ الْمَلِكُ»
2- فرمانروايى خداوند، از هر گونه ظلم و كاستى به دور است و مملوّ از قداست مىباشد. «الْقُدُّوسُ السَّلامُ»
3- خداوند هيچ گونه ضررى به خلق خود نمىزند. «السَّلامُ»
4- خداوند، احاطه كامل بر هستى دارد. «الْمُهَيْمِنُ»
5- پندارهاى مشركان دربارهى خداوند، نادرست است. «سُبْحانَ اللَّهِ عَمَّا يُشْرِكُونَ»
اوست خداوندِ آفريننده، پديدآورنده و صورت بخش، بهترين نامها و صفات براى اوست. آنچه در آسمانها و زمين است، تسبيحگوى اويند و اوست تواناى بىهمتا و با حكمت.
نكتهها:
«بارئ» به معناى پديد آورندهاى است كه پديدههايش از يكديگر متمايز و متفاوت باشند.
اين تنها سورهاى است كه آغاز و پايانش با تسبيح الهى است. سَبَّحَ لِلَّهِ ... يُسَبِّحُ لَهُ ... آيه اول آن سخن از عزّت و حكمت است و آيه آخر آن با عزيز حكيم پايان يافت.
پيامها:
1- خداوند، آفرينندهاى است كه در آفرينش مخلوقاتش، از كسى يا جايى الگوبردارى نكرده است، بلكه خود، صورت بخش پديدههاست. «الْخالِقُ الْبارِئُ الْمُصَوِّرُ»
تفسير نور، ج9، ص: 566
2- كسى كه تمام كمالات را داراست، سزاوار تسبيح همه هستى است. لَهُ الْأَسْماءُ الْحُسْنى يُسَبِّحُ لَهُ ...
3- تسبيح موجودات، نشانه نوعى علم و شعور در هستى است. «يُسَبِّحُ لَهُ ما فِي السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ»
4- تسبيح موجودات، تذكّرى به انسانهايى است كه اهل تسبيح نيستند. «يُسَبِّحُ لَهُ ما فِي السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ»
5- قدرت خداوند همراه با حكمت است نه ستم و تجاوز. «هُوَ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ»