کتابخانه تفاسیر

پایگاه داده های قرآنی اسلامی
کتابخانه بالقرآن

خلاصة المنهج

جلد ششم

تتمة سورة الحجرات سورة ق خمس و اربعون آية مكية سورة الذاريات سورة الطور سورة النجم سورة القمر سورة الرحمن سورة الواقعة سورة الحديد سورة المجادله سورة الحشر سورة الممتحنة سورة الصف سورة الجمعة سورة المنافقين سورة التغابن سورة الطلاق سوره التحريم سورة الملك سورة القلم سورة الحاقة سورة المعارج سورة نوح سورة الجن سورة المزمل سورة المدثر سورة القيمة سورة الدهر سورة المرسلات سورة النبأ سورة النازعات سورة العبس سورة كورت سورة انفطرت سورة المطففين سورة انشقت سورة البروج سورة الطارق سورة الاعلى سورة الغاشيه سورة الفجر سورة البلد سورة الشمس سورة الليل سورة الضحى سورة الانشراح سورة التين سورة العلق سورة القدر سوره البينة سورة الزلزله سورة العاديات سورة القارعة سورة التكاثر سورة العصر سوره الهمزه سورة الفيل سوره قريش سورة الماعون سوره كوثر سوره الكافرون سورة النصر سورة ابى لهب سورة التوحيد سوره الفلق سورة الناس ذكر موارد اختلاف قرائت ابو بكر بن عياش با قرائت معروف

خلاصة المنهج


صفحه قبل

خلاصة المنهج، ج‏1، ص: 13

شده بفرمود تا آن طاقيه را بشكافند در آنجا كاغذى يافت كه بر آن نوشته بسم اللّه الرّحمن الرّحيم دانست كه شفاى او در اين كلمه بزرگوار بوده فى الحال مسلمان شد در خبر است كه فرعون پيش از آنكه دعوى خدائى كند امر كرده بود تا در كوشك وى اين كلمه بزرگوار نوشته بودند و در بعضى تفاسير آمده كه جبرئيل او را نوشته بود چون دعوى خدائى كرد و موسى عليه السّلام از ايمان او نااميد شد شكايت او را بحضرت عزة عرض كرد خطاب آمد كه يا موسى تو در كفر او نظر دارى و هلاك او از من ميطلبى و نظر من در آن كلمه عظيمه است كه در كوشك او نوشته شده سوگند بعزة و جلال من كه تا آن نام در آنجا نوشته او را عذاب نكنم و چون خداى تعالى خواست كه او را عذاب كند اول آن نوشته را از آن كوشك زايل گردانيد و بعد از آن عذاب باو فرستاد و بدانكه چون بسم اللّه الرّحمن الرّحيم افتتاح است باسم منعم حقيقى و اعتراف بالوهية او و لذة يافتن بذكر فضل و رحمة او و آن باعث است بمشغول شدن بحمد و شكر او

[در فضيلت حمد]

از اينجهت او سبحانه بعد از بسم اللّه الرّحمن الرّحيم طريق كيفيت حمد را تعليم بندگان كرده فرمود كه‏ الْحَمْدُ لِلَّهِ‏ يعنى ماهيت و حقيقت ثنا و يا هر ستايش جميل و وصف جليل كه از اول تا بآخر بوده و هست و خواهد بود ثابتست است مر خدايرا كه موصوفست باسماى حسنى و صفات كمال سعيد بن قماط از فضل روايت كرده كه گفت ابى عبد اللّه عليه السّلام را گفتم كه دعائى كه مشتمل بر جميع مقاصد دارين باشد بمن تعليم فرماى فرمود كه حق تعالى را بلفظ الحمد ستايش كن و از پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم مرويست كه هر كارى كه در اول آن الحمد للّه نباشد او ابتر و ضايع شود و بآخر نرسد- و نيز از آنحضرت نقلست كه سبحان اللّه نصف ترازو است و الحمد للّه همه آن يعنى ثواب الحمد للّه دو برابر سبحان اللّه است و از امام جعفر صادق عليه السّلام روايتست كه رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله و سلّم فرمود كه چون شب بنده مؤمن بگويد الحمد للّه كما هو اهله و مستحقه فرشتگان از نوشتن ثواب آن عاجز شوند از جانب الهى خطاب بفرشتگان آيد كه چرا اين كلمه كه بنده من بر زبان راند در نامه عمل او ثبت نكرديد گويند خداوندا ما چه دانيم كه ثواب گفتن اين كلمه كه متضمن استحقاق و اهلية حمد تست بچه مرتبه است تا بنويسيم حق تعالى امر فرمايد كه شما اين كلمه را ثبت كنيد كه بر من لازم است كه ثواب حمديكه سزاوار من باشد باو كرامت كنم و نيز از آنحضرت مرويست كه هر گاه حق سبحانه نعمتى به بنده خود عطا كند و او در مقابل آن الحمد للّه بگويد با فرشتگان خطاب كند كه نظر كنيد بر بنده من كه او را چيزى حقير عطا كرده‏ام و او در برابر آن كلمه بر زبان رانده كه شامل همه حمدها و مقابل همه نعمتهاى غير متناهيست بر من لازم است كه در آخرة نعمت غير متناهى باو دهم و ابو مسعود از ابى عبد اللّه روايت كرده كه هر كه در وقت صبح چهار بار بگويد الحمد للّه‏

خلاصة المنهج، ج‏1، ص: 14

رب العالمين وى از عهده شكر نعمت آنروز بيرون آمده باشد و هر گاه در شب بگويد شكر نعمت آنشب ادا كرده و آورده‏اند كه نوح عليه السّلام چون از طعام خوردن فارغ شدى گفتى الحمد للّه و چون آب نوشيدى گفتى الحمد للّه و چون سوار شدى گفتى الحمد للّه بجهت اين حق سبحانه و تعالى در حق او گفت‏ «إِنَّهُ كانَ عَبْداً شَكُوراً» و چون باعث حمد اوصاف جميله و صفات كماليه است از اينجهت او سبحانه بعد از ذكر حمد بيان صفات كمال خود ميفرمايد باين وجه كه‏ رَبِّ الْعالَمِينَ‏ يعنى حقيقت حمد مر خدايراست كه آفريننده و پرورنده همه عالميان است از فرشتگان و پريان و آدميان و ساير حيوانات و بصلاح آرنده همه ايشان از وهب بن منبه روايتست كه حق تعالى را هيجده هزار عالمست كه دنيا يكى از آن است و آنها مسكن روحانيانست و عدد ايشان غير از خدا كسى نميداند و او سبحانه آفريدگار و پروردگار همه است از ابن كعب روايت است كه مراد بهيجده هزار عالم هيجده هزار فرشته‏اند چهار هزار و پانصد در مشرق و چهار هزار و پانصد بطرف مغرب و چهار هزار و پانصد بطرف شمال و چهار هزار و پانصد بطرف جنوب و با هر يكى از آن چندان فرشته باشد كه عدد ايشان بغير از خداى تعالى نداند و در خبر آمده كه هر كه هفت بار بگويد يا رب و بروايتى ديگر پنج بار هر دعائى كه بعد از آن كند مستجاب شود و نيز از پيغمبر خداى صلى اللّه عليه و آله روايتست كه چون بنده مؤمن گويد يا رب حق تعالى گويد لبيك و چون بار دوم و سوم بگويد از جانب حضرت عزة ندا آيد كه اى بنده من هر چه ميخواهى از من بخواه تا بتو بدهم و در ثواب گفتن يا ربنا و سيدنا كه در دعاى يا من اظهر الجميل واقعشده پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله از جبرئيل عليه السّلام خبر داده كه چون بنده مؤمن اين كلمه را بگويد حق تعالى بملائكه گويد كه اى فرشتگان من گواه باشيد كه من آمرزيدم اين بنده را و او را اجر عظيم كرامت فرمودم بعدد هر كه آفريده‏ام در بهشت و دوزخ و هفت آسمان و زمين و بعدد برآمدن و فرو رفتن آفتاب و ماه و جميع ستارگان و قطره‏هاى باران و انواع خلقان و كوهها و سنگ‏ريزها و بعدد هر چه آفريده‏ام در عرش و كرسى و غير آن و بواسطه شرافت و عظمت اين نام است كه آنرا در جنب اسم بزرگوار خود ياد كرده و بعد از آن صفات ديگر فرموده كه‏ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ‏ يعنى خدائى كه بخشنده نعمت است بر خلقان و آمرزنده عاصيان در آن جهان، تكرار اين دو صفت جهت مبالغه است و گويند ذكر اين دو نام در بسم اللّه باول آفرينش است كه بيماده و مدت ممكناترا آفريده و بجهت اين سزاوار پرستش گشته و ذكر آن در اينجا نظر بباقى گذاشتن وجود ايشانست تا باجلى مسمى و اعاده ايشان در آخرت براى جزا و سزا دادن بهر يك از اهل ايمان و مؤيد اينست كه عقب اين دو صفت فرمود كه‏ مالِكِ يَوْمِ الدِّينِ‏ يعنى خداوندى كه خداوند و پادشاه روز جزا دادنست و آنروز قيامت است كه جميع بندگانرا

خلاصة المنهج، ج‏1، ص: 15

در آنروز بجزا و كردار خودشان رساند باينوجه كه متقيان را ثواب دهد و عاصيان را عقاب نمايد و پادشاهى او اگرچه عام است نسبت بدنيا و آخرت اما تخصيص آن بآخرت يا بجهة تعظيم آنروز است و يا بجهة آنكه در آنروز هيچكس نخواهد بود كه دعوى پادشاهى كند مگر او سبحانه بخلاف دنيا از حضرت امام محمد باقر عليه السّلام مرويست كه دين بمعنى حسابست يعنى حاكم روز حساب است كه ميان بندگان بحق حكم كند و از حساب در نگذرد و بدانكه اين آيه دلالة ميكند بر اثبات روز معاد و اميدوار گردانيدن بندگان را بثواب و ترسانيدن ايشانرا از عقاب پس هرگاه بندگان در اين آية تأمل كنند رجا و خوف را منظور نظر خود ميدارند و روى دل را بجانب او سبحانه ميآورند و مايل پرستش او ميشوند و از اينجهت او سبحانه چون بندگان خود را بواسطه تأمل در اين آيه باين مرتبه رسانيده در عقب آن ايشانرا تعليم كيفيت پرستش فرمود و گفت اى بندگان من توجه بجانب من كنيد و بمن خطاب كرده بگوئيد كه اى آنكسى كه خداوند صفتهاى مذكوره‏ إِيَّاكَ نَعْبُدُ ترا ميپرستم و بس و غير تو را در پرستش شريك نميسازم زيرا كه غير از تو هيچكس ديگر سزاوار پرستش نيست‏ وَ إِيَّاكَ نَسْتَعِينُ‏ و همين از تو يارى ميخواهم در دوام پرستش تو و جميع مقاصد و حوائج خود نه از غير تو و در گفتن اين كلمات بزرگوار ثواب بسيار است- ابو طلحه رواية كند كه من با رسول خداى صلّى اللّه عليه و آله و سلّم بودم در بعضى از حربها چون كار حرب سخت شد رسول اللّه سر برداشت و گفت‏ «مالِكِ يَوْمِ الدِّينِ إِيَّاكَ نَعْبُدُ وَ إِيَّاكَ نَسْتَعِينُ» سرها ديدم كه مى‏افتاد و كسيرا نميديديم و در رواية آمده كه هرگاه كه كار بنده مؤمن تنك شود او در اين كلمات شريفه مداومت نمايد آنكار بر او سهل و آسان گردد و چون تخصيص پرستش و يارى خواستن باو سبحانه موجب روا شدن حاجتها و بر آمدن مرادها و بزرگترين خواستن هدايت است از او سبحانه كه موجب رستگارى دنيا و عقباست از اينجهت آنرا مقدمه طلب هداية بندگان ساخته در عقب آن ميفرمايد كه اى بندگان بگوئيد از روى نياز كه اى آنكسى كه عبادت مخصوص است بتو و يارى خواستن روانيست غير از تو اهْدِنَا الصِّراطَ الْمُسْتَقِيمَ‏ بنما بما راه راست را كه واسطه رسيدنست ببهشت جاودان و روضه رضوان يعنى توفيق ماده در طاعات و عبادات تا بوسيله آن بسعادت اخروى رسيم و گويند كه چون اصل هدايت حاصلست مر اهل ايمان را پس مقصود از طلب هدايت اثباتست بر ايمان و يا توفيق طاعت و يا حصول مثوبات بر آن و از حضرت امير المؤمنين على عليه السّلام روايت است كه معنى اين آيه آنست كه ما را براه راستى كه نموده ثابت قدم دار تا دايم مطيع تو باشيم در اوامر و نواهى و يك لحظه بر پرستش غير تو نپردازيم غره محدث حنبلى از ابو بريده اسلمى كه از اصحاب حضرت نبويست صلّى اللّه عليه و آله نقل كرده كه صراط مستقيم طريقه محمد

خلاصة المنهج، ج‏1، ص: 16

و آل محمد است كه مبتنى بر اصول دين است كه توحيد و عدل و نبوة و امامت و معاد است و شكى نيست كه طريق اهل البيت صراط مستقيم است كه سلوك كردن در آن موجب نجات و رستگارى است و اختيار غير آن سبب خسران و زيانكارى همچنانكه در اخبار صحيح بطريق اهل البيت عليهم السلام از پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله وارد است كه آنحضرت فرموده كه اهل بيت من مثل كشتى نوح است هر كه در كشتى نوح نشست از غرق نجاة يافت و هر كه نه نشست غرق شد و بعذاب آخرة گرفتار گشت خلاصه معنى آنست كه ما را ثابت قدم دار براه ايمان و بطاعت‏ صِراطَ الَّذِينَ أَنْعَمْتَ عَلَيْهِمْ‏ راه كسانيكه انعام كردى بر ايشان راه راست نعمة و هدايت و طريق طاعت خود را مراد پيغمبرانند و صديقان و شهدا و صلحا ابن عباس گفته كه مراد جماعتى‏اند كه تابع موسى و عيسى عليه السّلام بودند و مطيع امر و نهى ايشان يعنى بما بنما راه كسانى كه تبديل نعمت نكردند و از جاده شريعت پيغمبر خود بر نگرديدند و آن طريق اهل بيت مصطفى صلّى اللّه عليه و آله و سلّم است‏ غَيْرِ الْمَغْضُوبِ عَلَيْهِمْ‏ نه طريق كسانيكه غضب و خشم واقع شد بر ايشان و اين جماعت جهودانند كه بسبب عناد و طغيان و قتل پيغمبران و تحريف تورية حق تعالى بر ايشان خشم گرفته و در حق ايشان فرموده كه و غضب اللّه عليهم و لعنهم‏ وَ لَا الضَّالِّينَ‏ و نه راه جماعتيكه گمراهند از طريق، مراد ترسايانند كه عيسى عليه السّلام را پسر خدا گفتند و بسيد انبيا نگرويدند ميل بضلالت و گمراهى كرده‏اند كقوله تعالى و ضلوا عن سواء السبيل روايتست كه رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله در وادى القرى با جهودان و ترسايان كارزار ميكرد يكى از اصحاب اشاره به يهودان كرد و گفت يا رسول اللّه چه كسانند اينها كه با تو حرب ميكنند فرمود هم المغضوب عليهم بعد از آن اشاره بترسايان كرد و گفت ايشان چه طايفه‏اند فرمود «هم الضالون»

سورة البقرة

مدنية مائتان و ست و ثمانون آيه روايت است از حضرت رسالت پناه صلّى اللّه عليه و آله كه هر كه سورة البقره را قرائت كند مستغرق صلوات الهى و رحمت نامتناهى گردد و ثواب هر كس كه در راه خداى تعالى حفظ حدود ديار اسلام كرده باشد از كفار و در اين مدت ترس كفار از دل او زايل نشده باشد در نامه اعمال او بنويسند پس فرمود بابى بن كعب كه اى ابى مسلمانانرا امر كن بدانستن اين سوره كه دانستن اين سوره بركت است و ترك اين حسرت و ندامت است در قيامت وهب ابن منبه روايت كرده كه هر كه سورة البقره و آل عمران را بخواند نور او از غريبا و عجيبا برود غريبا عرش است و عجيبا زمين هفتم و نيز از پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله مرويست كه هر كه اين سوره بخواند خانه او از جميع‏

خلاصة المنهج، ج‏1، ص: 17

خيرات خالى نباشد و در روايت آمده كه رسول خداى صلّى اللّه عليه و آله لشكرى بغزا ميفرستاد خواست كه يكى را بر ايشان امير كند يك يك را نزد خود ميخواند و ميگفت تو از قرآن چه سوره ميدانى؟ او ميگفت فلان و فلان سوره، تا آنكه جوانى پيش آمد كه در سال از همه كهتر بود گفت يا رسول اللّه من سورة البقره را ميدانم فرمود تو را امير اين لشكر كردم ايشان گفتند يا رسول اللّه جوانى كه در سال از همه كهتر است بر پيران امير ميسازى؟ فرمود كه سورة البقره ميداند.

از اين حديث شريف معلوم ميشود كه منصب امارة بعلم است و فضيلت نه بسال و كبر سن پس امير المؤمنين عليه السّلام كه حاوى شريعت نبوى و جامع جميع معانى قرآنى بود و بغور محكم و متشابه و ناسخ و منسوخ و مجمل و مفصل آن رسيده و از مغيبات خبر داده و قضاياى مشكله گشاده و برتبه «انا مدينة العلم و على بابها» رسيده و در خلافت و ساير ابواب مقدم بوده باشد بر جميع شيخ و شاب افضليت و اولويت او بخلافت از اينحديث معلوم ميشود كه سيد انبياء صلّى اللّه عليه و آله و سلّم فرمود:

يا على من سيد ولد بنى آدمم و تو سيد عربى و سلمان سيد فارس و صهيب سيد روم و بلال سيد حبشه و طور سيد كوهها و سدرة سيد درختها و اشهر حرم سيد ماهها و قرآن سيد كلام‏ها و سيد قرآن سورة البقرة و سيد آيات سورة البقرة آية الكرسى و از امام جعفر صادق عليه السّلام مرويست كه هر كس سورة البقرة و آل عمران را بخواند در روز قيامت اين دو سوره دو چتر شود بر سر او و او را از تاب حرارت آتش نگه دارد و هر كس خواهد در دنيا ارجمند باشد و در عقبى بمرتبه بلند رسد بايد كه تلاوت اين سوره نمايد:

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ الم‏ نزد اكثر مفسران الف اشاره است به «انا» و لام به «اللّه» و ميم به «اعلم» يعنى منم خدائى كه داناتر از همه‏ام و يا الف اشاره است به «اللّه» و لام به «جبرئيل» و ميم به «محمد» يعنى حق تعالى قرآن را بواسطه جبرئيل بمحمد فرستاد. و از ائمه هدى (ص) مرويست كه حروف مقطعه از اسرار قرآنست و هيچكس بر آن اطلاع ندارد مگر كسانيكه مؤيد من عند اللّه‏اند كه حضرت رسالت پناه و ائمه معصومين‏اند و از حضرت امير المؤمنين عليه السلام روايت است كه هر كتاب خداى را خلاصه بوده و خلاصه قرآن حروف مقطعه است، و گفته‏اند حروف مقطعه جهة عاجز گردانيدن بندگانست تا بدانند كسى را بحقيقت اين كتاب راه نيست و عقل هيچ كس از كنه معرفت آن آگاه نه و در بعضى تفاسير آمده كه سبب در آنكه او سبحانه سوره ها را بحروف مقطعه افتتاح كرده است آنستكه چون رسول خداى صلّى اللّه عليه و آله و سلّم قرآن خواندى جميع مشركان در يكجا جمع شدندى و بشعر خواندن و صفير زدن و دست بر دست زدن مشغول شدندى تا مردمان استماع كلام الهى نكنند حق تعالى اين حروف عجيبه را فرستاد ايشان از استماع آن‏

خلاصة المنهج، ج‏1، ص: 18

تعجب كرده خاموش شدند و استماع قرآن ميكردند تا ديگر مثل اين حروف را بشنوند و بسبب اين بمعانى قرآن ميرسيدند و حضرت صلّى اللّه عليه و آله و سلّم حجت را بر ايشان لازم ميگردانيد آورده‏اند كه حق تعالى حضرت رسالت پناه صلّى اللّه عليه و آله و سلّم را وعده داده بود بفرستادن كتابى كه بر صحيفه روزگار بماند

و چون وقت فرود آمدن قرآن در رسيد حبيب خود را خبر داد كه‏ ذلِكَ‏ يعنى آن كتابيكه قبل از اين بوعده آن اشاره شده بود الْكِتابُ‏ اينكتاب كاملست، و گويند كه معنى آنست كه خداى تعالى كتابى در كتب مقدم چون تورية و انجيل و غير آن بانزال آن وعده داده بود اين كتابست‏ لا رَيْبَ فِيهِ‏ كه هيچ شكى و شبهه نيست در او يعنى از غايت ظهور حجة و وضوح دلالت بمرتبه‏اى است كه هر كه در او اندك تأملى كند هيچ شكى در آن نكند و داند كه وحى الهى است و از سر تحقيق عالم شود بآنكه اينكتاب‏ هُدىً‏ نيك دلالت كننده است و راه راست نماينده بحق‏ لِلْمُتَّقِينَ‏ مر جماعتى را كه پرهيزكارانند يعنى ثابت دارنده ايشانرا براه راست چه اصل اهتدا ايشان را حاصل است و يا نماينده راه بهشتست بايشان، و بدانكه متقى كسى استكه خود را نگهدارد از آنچه ضرر رساند در آخرت حضرت امير المؤمنين عليه السلام فرموده كه متقى آنستكه اگر همه اعمال او را بر طبقى نهند و آنرا بر جهانيان عرض كنند هيچ چيز در آن نباشد كه او را از آن شرم بايد داشت از كعب الاخبار معنى تقوى پرسيدند گفت در راهى كه پر از خار و خاشاك باشد رفته‏ايد گفتند آرى گفت چگونه رفته‏ايد گفتند دامن خود را از آن برداريم و خود را از آن بازداريم تا هيچ خارى دامنگير ما نشود و در اعضاى ما نخلد گفت تقوى از اين قبيل است يعنى در راه دين از معاصى چنان اجتناب كنيد و چون كفار بقرآن منتفع نميشدند از اينجهت هدايت را مخصوص بمتقيان گردانيد و گفت قرآن هدايت كننده پرهيزكارانست‏

الَّذِينَ‏ كسانى‏اند كه بدليل روشن‏ يُؤْمِنُونَ بِالْغَيْبِ‏ ميگروند و تصديق ميكنند آنچه از ايشان غايب است و مشاهد ايشان نيست كه آن حق تعالى است و فرشتگان و همه پيغمبران و امامان و احوال قيامت و بهشت و دوزخ و معاد جسمانى و بغير آن و باجماع اماميه ايمان عبارتست از تصديق باصول خمسه كه توحيد است و عدل و نبوت و امامت و معاد و اقرار بزبان و در تفسير ائمه (ع) مذكور است كه مراد از غيب صاحب الزمان عليه صلوات اللّه الملك المنان است يعنى متقيان كسانى‏اند كه اعتقاد دارند بامامت صاحب الزمان و چون نماز افضل اعمال بدنى است و زكوة افضل اعمال مالى از اينجهت او سبحانه در ميان ساير اعمال تخصيص بذكر آن كرده متقيان را باين صفت ستايش ميكند و ميگويد كه پرهيزكاران كسانى‏اند كه گرويده‏اند بجميع ما جاء به النبى.

خلاصة المنهج، ج‏1، ص: 19

وَ يُقِيمُونَ الصَّلاةَ و بپا ميدارند نمازهاى فريضه خود را با جميع شرايط و اركان‏ وَ مِمَّا رَزَقْناهُمْ يُنْفِقُونَ‏ و از آنچه روزى داده‏ايم ايشان را و مالك آن ساخته نفقه ميكنند يعنى حقوق واجبه آنرا بمستحقان ميرسانند از زكوة و خمس و ساير نفقه بر اهل و عيال و غير آن.

نزد بعضى انفاق شامل جميع نفقات واجبه و مندوبه است پس شامل صدقات سنتى نيز باشد محمد بن مسلم از حضرت امام جعفر صادق عليه السّلام روايت كرده كه مراد انفاق علم است يعنى از آنچه تعليم ميدهيم ايشانرا بر خلقان ميرسانند و از آن امساك نميكنند

وَ الَّذِينَ‏ و ديگر پرهيز كاران جماعتى‏اند كه‏ يُؤْمِنُونَ بِما أُنْزِلَ إِلَيْكَ‏ تصديق ميكنند بآنچه فرو فرستاده شده بسوى تو از قرآن و وحى‏ وَ ما أُنْزِلَ مِنْ قَبْلِكَ‏ و بآنچيزى كه نازل گردانيده شده است پيش از تو بر پيغمبران چون تورية و انجيل و غير آن يعنى اعتقاد دارند بآنكه جميع اين كتابها كه پيغمبران سابق حكم بر آن كرده‏اند و مردم را بر آن دعوت كرده‏اند از نزد خدا نازل شده و اگرچه قرآن نسخ آنكلام كرده و احكام آنرا منسوخ ساخته‏ وَ بِالْآخِرَةِ هُمْ يُوقِنُونَ‏ و بسراى ديگر كه قيامت است ايشان بيقين‏اند و بى‏گمان و در وقوع آن اصلا شكى ندارند

وَ أُولئِكَ‏ آن متقيان كه باين صفتها آراسته‏اند عَلى‏ هُدىً مِنْ رَبِّهِمْ‏ بر راه راستند و بر جاده صواب از جانب پروردگار خود نه باين معنى كه خداى تعالى ايمانرا در ايشان آفريده باشد چنانكه مذهب اهل سنت است چه اين موجب ظلم او سبحانه است در عذاب كافران بجهت اختيار عدم قدرت ايشان در كسب ايمان زيرا كه حق تعالى ايمان را در ايشان نيافريده پس اگر عذاب ايشان كند ظلم كرده باشد تعالى اللّه عن ذلك علوا كبيرا بلكه معنى مراد آنست كه او سبحانه وجود و عقل بايشان داده و پيغمبران و كتابها فرستاده و بآن دعوت كرده و بر عقل ايمان وعده ثواب داده و بر ترك آن انذار كرده اهل ايمان باختيار خود اطاعت آن كرده‏اند و كفار باختيار خود انقياد نكرده‏اند وَ أُولئِكَ‏ و آن جماعتى كه گرويده‏اند باختيار خود هُمُ الْمُفْلِحُونَ‏ ايشانند رستگاران از عذاب و رسيدن بمرتبه ثواب نه غير ايشان يعنى رستگارى خواص است بمتقيان و گرفتارى باهل كفر و طغيان از امام محمد باقر عليه السّلام روايت است كه رسول صلّى اللّه عليه و آله و سلّم فرمود (ان عليا و شيعته هم الفائزون) يعنى بدرستيكه على است و شيعيان او كه رستگارانند و غير ايشان بى‏بهره‏اند از مجاهد مرويست كه چهار آيه از اول سورة البقره در مدح مؤمنين نازل شده و بعد از آن دو آيه در مذهب كافران و در عقب آن سيزده آيه در ذم منافقان و آن دو آيه ذم كفار اينست‏

صفحه بعد