کتابخانه تفاسیر

پایگاه داده های قرآنی اسلامی
کتابخانه بالقرآن

خلاصة المنهج

جلد ششم

تتمة سورة الحجرات سورة ق خمس و اربعون آية مكية سورة الذاريات سورة الطور سورة النجم سورة القمر سورة الرحمن سورة الواقعة سورة الحديد سورة المجادله سورة الحشر سورة الممتحنة سورة الصف سورة الجمعة سورة المنافقين سورة التغابن سورة الطلاق سوره التحريم سورة الملك سورة القلم سورة الحاقة سورة المعارج سورة نوح سورة الجن سورة المزمل سورة المدثر سورة القيمة سورة الدهر سورة المرسلات سورة النبأ سورة النازعات سورة العبس سورة كورت سورة انفطرت سورة المطففين سورة انشقت سورة البروج سورة الطارق سورة الاعلى سورة الغاشيه سورة الفجر سورة البلد سورة الشمس سورة الليل سورة الضحى سورة الانشراح سورة التين سورة العلق سورة القدر سوره البينة سورة الزلزله سورة العاديات سورة القارعة سورة التكاثر سورة العصر سوره الهمزه سورة الفيل سوره قريش سورة الماعون سوره كوثر سوره الكافرون سورة النصر سورة ابى لهب سورة التوحيد سوره الفلق سورة الناس ذكر موارد اختلاف قرائت ابو بكر بن عياش با قرائت معروف

خلاصة المنهج


صفحه قبل

خلاصة المنهج، ج‏6، ص: 318

عجز او از ارشاد آنها كه حق تعالى تحمل آنرا آسان گردانيد و بمعجزات و براهين پشت او را قوى گردانيد و او را مسلط ساخت بر همه ايشان.

وَ رَفَعْنا لَكَ ذِكْرَكَ‏ و برداشتيم براى تو اظهار قدر ذكر ترا به نبوت و رسالت و خاتميت يا آنكه نام ترا قرين نام خود ساختيم در اذان و اقامه و تشهد و خطبه تا مرا ياد نكنند مگر تو را در عقب آن ياد كنند يا خود بر تو صلوات فرستاديم يا نام ترا در كتب سابقه مذكور ساختيم يا روز قيامت ترا شافع بندگان گردانيديم و مقدم پيشوايان اولين و آخرين گردانيديم.

فَإِنَّ مَعَ الْعُسْرِ يُسْراً پس بدرستيكه با هر دشوارى كه در دنياست آسانيست در عقب آن.

إِنَّ مَعَ الْعُسْرِ يُسْراً بدرستيكه با هر دشوارى كه در مكه است آسانى است در مدينه و در موضح آورده كه با عسرى كه در مدينه باشد يسريست در بهشت طبرسى در تفسير خود از ابن عباس نقل كرده كه حق تعالى فرموده كه آفريديم يك عسر را و دو يسر را پس هرگز غالب نشود يك عسر بر دو يسر و از حسن نيز منقولست كه روزى رسول صلى اللّه عليه و آله و سلّم از خانه بيرون آمد مسرور و فرحناك و خندان و ميگفت هرگز غالب نگردد يك عسر بر دو يسر فَإِنَّ مَعَ الْعُسْرِ يُسْراً إِنَّ مَعَ الْعُسْرِ يُسْراً پس حقيقت معنى آنست كه آنچه اهل مكه ميگويند بايد كه آن ترا غمگين نسازد چه با اين عسر يسرى خواهد بود در دنيا و آخرة و انجاز اين وعده نموده و حجاز و قراء عرب و عامه بلاد يمن را از براى او مفتوح ساخت و دويست شتر بتحت تصرف او درآورد و آن حضرت قوة يك ساله از براى اهل خود بگذاشت و باقى را در راه خدا تصدق نمود.

فَإِذا فَرَغْتَ‏ پس چون فارغ شدى از تبليغ رسالت‏ فَانْصَبْ‏ پس رنج كش در مراسم عبادت يا چون از نماز فارغ شوى جهد كن در دعا و در تفسير امام حسن عسكرى عليه السّلام و ابى عبد اللّه الحسين صلوات اللّه عليه نقل كرده كه چون فارغ شوى ايمحمد از حجت الوداع و اداى تبليغ رسالت نصب كن على بن ابى طالب را براى خلافت و جانشينى خود كن.

وَ إِلى‏ رَبِّكَ‏ و بدعاى پروردگار فَارْغَبْ‏ پس رغبت كن در همه اوقات و هر چه خواهى از او خواه نه غير او و از ابو جعفر و ابو عبد اللّه عليهما السلام منقولست كه چون از نماز فارغ شوى جد و جهد نما در دعا بسوى پروردگار خود و رغبت كن بجانب او در سؤال تا بدهد بتو آنچه از او طلبى و در تفسير امام حسن عسكرى عليه السّلام مسطور است كه امير المؤمنين على را عليه السّلام نصب كن براى امامت و وصايت و خلافت خود و رغبت بجانب احدية كن و از اين سراى فانى خود را بدار الخلود رسان و بفراقت تمام در مقعد صدق قرار گير.

خلاصة المنهج، ج‏6، ص: 319

سورة التين‏

ثمان آيات مكية ابى بن كعب از پيغمبر صلى اللّه عليه و آله و سلّم روايت كرده كه هر كه اين سوره را بخواند حق تعالى دو خصلت باو كرامت فرمايد يكى عافيت و ديگرى يقين مادام كه در دنيا باشد و چون وفات كند بعدد هر كه اين سوره را خوانده باشد ثواب روزه يك روزه باو عطا فرمايد و هر كه در فرايض و نوافل بخواند هر موضعى كه در بهشت آرزو كند باو بدهند و چون اختتام سوره مذكوره امر بندگان بود برغبت بحق تعالى افتتاح اين سوره شد باين طريق كه مستحق عبادت است بجهت تاكيد آنرا مؤكد ساخت بقسم و فرمود كه‏ بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ‏

وَ التِّينِ‏ سوگند بانجير وَ الزَّيْتُونِ‏ و بزيتون تخصيص اين هر دو ميوه بقسم از جميع ثمار بجهت آنست كه انجير فاكهه طيبه ايست و بى‏فضله و لطيف و سريع الهضم و دوائى كثير النفع و ملين طبع و محلل بلغم و در حديث آمده كه او قطع بواسير كند و نقرس را فايده دهد و اما زيتون هم ميوه است و هم نان خورش و هم دوا و روغنى كثير المنافع دارد و در معالم گفته كه تين مسجد اصحاب كهف است و زيتون مسجد انبيا در تبيان گفته كه جبل جودى و جبل بيت المقدس است و از ابن عباس نقل است كه تين مسجد نوح است و زيتون بيت المقدس و بروايت ضحاك تين مسجد الحرام است و زيتون مسجد اقصى.

وَ طُورِ سِينِينَ‏ و سوگند بطور سينا يعنى كوه زبير كه محل مناجات حضرت كليم بوده و از عبد اللّه مسعود نقل است چهار كوه است كه نزد خداى تعالى مقدس است اول طور سينا دويم طور زيتا كه بيت المقدس است سيم طور تينا كه دمشق است چهارم طور تيمانا كه مكه است.

وَ هذَا الْبَلَدِ الْأَمِينِ‏ و سوگند بدين شهر كه امان دهنده اهل مكه است از خسف و رجف و سبى و قتل و حافظ هر كه در او داخل شود و از امام محمد باقر عليه السّلام روايتست كه مراد بتين امام حسن است و از زيتون امام حسين و از طور سنين امير المؤمنين على عليه السّلام و از بلد الامين فاطمه (ع) حاصل كه حق تعالى سوگند خورده باين امور مذكوره كه متضمن بركات عظيمه‏اند بر اين.

لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسانَ‏ بدرستيكه ما آفريديم جنس آدمى را فِي أَحْسَنِ تَقْوِيمٍ‏ در نيكوترين تعديلى و راست كردنى در شكل و صورت و تسوية اعضا يعنى مخصوص گردانيديم او را از ميان حيوانات بانتصاب قامة و حسن صورة و اعتدال مزاج و كمال نفس و نطق و تميز و راى و تدبير و استجماع خواص مكونات‏

خلاصة المنهج، ج‏6، ص: 320

يا خلق فرموديم او را مظهرى اتم و اكمل و محلى اعم و اشهر كه حامل امانت الهى و منبع فيض نامنتهائى تواند بود.

ثُمَ‏ بعد از آن بسبب عدم شكرگزارى او بر نعمت خلقة قويمه سويه و صور حسنه بهيه‏ رَدَدْناهُ‏ بازگردانيديم او را در عاقبت امر او أَسْفَلَ سافِلِينَ‏ بزيرترين همه فروتران در خلق و تركيب يعنى صور حسنه او را باقبح صورت گردانيديم و خلقت بهيئة او را باسوء خلقة مراد اصحاب دوزخند كه در آخرت بصورة منكره در خلق مستقبحه مخلوق گرداند يا بازگردانيديم او را بزير همه زيرتران از اهل دركات يعنى او را در آخرين در كه دوزخ رد كرديم.

إِلَّا الَّذِينَ آمَنُوا مگر آنانكه گرويده‏اند وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ‏ و كرده‏اند كارهاى ستوده و شايسته‏ فَلَهُمْ‏ پس مر ايشانراست‏ أَجْرٌ غَيْرُ مَمْنُونٍ‏ مزدى نابريده و گم ناشده مراد نعم دايمى بهشت است يعنى همچنانكه در جوانى و صحت مزد عبادت ايشان را مى‏نوشتند در پيرى و ضعف با آنكه عمل نميكنند بهمان دستور مزد ايشان ثابتست و از ابن عباس مرويست كه مراد مؤمنان قرآن خوانند كه چون بنهاية پيرى رسند قصور عقل ايشان پيدا شود در آخرت مزد ناكاسته بوى دهند و بر طريق جوانى بعد از آن بر طريق التفات آدمى را خطاب ميكند كه.

فَما يُكَذِّبُكَ‏ پس چه چيز ترا بتكذيب ميدارد اى منكر بعث‏ بَعْدُ پس از ظهور دلايل واضحه‏ بِالدِّينِ‏ بروز جزا و حساب چه چيز ترا كاذب گردانيده بسبب دين و انكار بعد از ادله ساطعه.

أَ لَيْسَ اللَّهُ‏ آيا نيست خداى‏ بِأَحْكَمِ الْحاكِمِينَ‏ حكم كننده يعنى بتحقيق و يقين كه او احكم الحاكمين است در هر چه كند و فرمايد از تعذيب كفار و غير آن مروى است كه پيغمبر صلى اللّه عليه و آله و سلّم هر گاه خواندى‏ أَ لَيْسَ اللَّهُ بِأَحْكَمِ الْحاكِمِينَ‏ گفتى بلى و انا على ذالك من الشاهدين از مقاتل منقولست كه معنى آيه آنست كه اى محمد آيا نيست خدا اقضى القاضين در حكم كردن ميان تو و اهل تكذيب.

خلاصة المنهج، ج‏6، ص: 321

سورة العلق‏

تسع عشرة آية مكية ابى بن كعب از پيغمبر صلى اللّه عليه و آله و سلّم رواية كرده كه هر كه اين سوره را بخواند همچنانست كه جميع سور مفصل را خوانده و هر كه در آن روز يا در آن شب بميرد شهيد مرده باشد و چون حق تعالى ختم سوره و التين باسم سامى خود گردانيد اين سوره را نيز مفتح ساخت باسم خود و فرمود كه‏ بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ‏

اقْرَأْ بِاسْمِ رَبِّكَ‏ اكثر مفسران برآنند كه اول چيزيكه بر رسول صلى اللّه عليه و آله و سلّم نازلشد پنج آيه است از اول اينسوره و نزد جمعى سوره فاتحة الكتاب و نزد بعضى ديگر سوره مدثره زهرى رواية كرده كه در بداية كار رسول صلى اللّه عليه و آله و سلّم هر خوابى كه ديدى همه در بيدارى واقع شدى و چون تنها بودى ندا باو رسيدى مگر يكروز كه در كوه حرا تكيه زده بود ناگاه جبرئيل بر او ظاهر گشت و گفت ايمحمد مرا بتو فرستاده‏اند و تو رسول خدائى آنگه گفت اقرء حضرت گفت ما انا بقارئ من خواننده نيستم مرا بگرفت و بيفشرد تا دو نوبت مرا بيفشرد من ترسيدم و تب گرفتم و لرزه بر اعضاى من افتاد بحجره خديجه رفتم خديجه جامه بر سر من افكند من بخفتم ديگر جبرئيل بر من نازلشد و آيه‏ يا أَيُّهَا الْمُدَّثِّرُ آورد و هر گاه جبرئيل بيامدى من خواستمى خود را بيندازم او مرا بگرفتى ورقة بن نوفل را از اين خبر كردم گفت در اينحال خود را مينداز و آنچه گويد ياد گير جبرئيل آمد و گفت انك نبى اللّه اقرء گفتم چه بخوانم گفت‏ بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِينَ‏ تا آخر سوره بخواند و گفت بگو لا اله الا اللّه من نزد ورقه آمدم و صورة حال را گفتم گفت مژده باد ترا كه من گواهى ميدهم كه تو آنكسى كه عيسى بن مريم آمدن ترا مژده داد و تو مثل موسى پيغمبر زود باشد كه بجهاد مأمور شوى و در روايت آمده كه آنحضرت فرمود كه جبرئيل از زير پر خود نامه از حرير بهشت بيرون آورده نزد من انداخت و گفت بخوان من گفتم خواننده نيستم جبرئيل مرا بخود ضم كرد و منضغط ساخت چنانكه نزديك بود بيهوش شوم تا سه نوبت اينصورت واقع شد بعد از آن مرا گذاشته اين آيه بر من خواند كه اقرء باسم ربك بخوان قرآن را در وقتى كه افتتاح كننده باشى يا استغاثه كننده بنام پروردگار خود الَّذِي خَلَقَ‏ آنخدائيكه بيافريد همه چيزها را تا خلق كرد آدم را از خاك و فرمود كه.

خَلَقَ الْإِنْسانَ‏ آفريد آدميان را مِنْ عَلَقٍ‏ از خونهاى بسته بعد از آنكه نطفه بودند.

اقْرَأْ تكرار براى مبالغه است يا اول امر است‏

خلاصة المنهج، ج‏6، ص: 322

بقراءت براى نفس خود و ثانى براى تبليغ‏ وَ رَبُّكَ الْأَكْرَمُ‏ و پروردگار تو بزرگتر است از همه بزرگان و كرم او از همه كريمان بيشتر چه هر نعمتى كه هست از جانب اوست.

الَّذِي عَلَّمَ‏ آنخدائيكه آموزانيد نوشتن را بِالْقَلَمِ‏ بقلم تا علم را بخط قيد كنند و يا غايبان را بنامه آگاهى دهند و اشهر آنستكه اول كسيكه خط نوشت ادريس بود.

عَلَّمَ الْإِنْسانَ‏ بياموخت جنس آدميرا ما لَمْ يَعْلَمْ‏ آنچه نميدانست از امور دين و دنيا بنصب دلايل و خلق قوى و انزال آيات يا محمد را تعليم داد از احكام شريعت آنچه بدان دانا نبود كه علّمك ما لم تكن تعلم.

كَلَّا بازايست ايجاحد نعمت از جحود و كفران خود إِنَّ الْإِنْسانَ‏ بدرستيكه آدمى‏ لَيَطْغى‏ هر آينه از حد بيرون ميرود و گردنگشى ميكند بر خدا.

أَنْ رَآهُ اسْتَغْنى‏ بجهة آنكه ديده است خود را كه بينياز شده يعنى توانگر گشته بكثرت عشيره و اموال و بمزيت قوه بعد از آن بطريق التفات خطاب ميفرمايد بايشان از روى تهديد و تحذير از عاقبة طغيان و ميفرمايد.

إِنَّ إِلى‏ رَبِّكَ‏ بدرستيكه بسوى آفريدگار تست‏ الرُّجْعى‏ بازگشتن همه در آخرت پس طاغى و كافر نعمت خود بسزا خواهد رسيد و هر گاه مآل كار چنين باشد چگونه آدمى بسبب مال طاغى شود و عبادت حق را فرو گذارد.

أَ رَأَيْتَ‏ آيا ميبينى تو الَّذِي يَنْهى‏ آنكس را كه بازميدارد.

عَبْداً بنده كامل را يعنى محمد صلى اللّه عليه و آله و سلّم‏ إِذا صَلَّى‏ در وقتى كه نماز ميگذارد حاصل كه حق تعالى بر طريق تعجب خطاب بحبيب خود ميكند كه ايمحمد خبر ده بمن كه شخصى كه منع صلاة كند حال او نزد خدا بر چه وجه باشد.

أَ رَأَيْتَ‏ آيا مى‏بينى تو اى ناهى عبد از صلاة إِنْ كانَ‏ اگر باشد منهى از نماز عَلَى الْهُدى‏ بر راه راست.

أَوْ أَمَرَ يا فرمايد خلق را بِالتَّقْوى‏ بپرهيز كارى آنرا چگونه بازتوان داشت از آن.

أَ رَأَيْتَ‏ آيا ميبينى‏ إِنْ كَذَّبَ‏ اگر تكذيب كند ابو جهل ترا يا مطلق سخن حق را وَ تَوَلَّى‏ و روى بگرداند از ايمان و برگردد از طريق فرمان كه مستحق چه نوع عذاب باشد در آن جهان.

أَ لَمْ يَعْلَمْ‏ آيا ندانسته است ابو جهل يعنى دانا نيست‏ بِأَنَّ اللَّهَ يَرى‏ بآنكه از روى تحقيق خدا قصد او را مى‏بيند و مطلع است بر احوال شنيعه او و ويرا بر آن جزا خواهد داد- اورده‏اند كه نوبة ديگر حضرت نماز ميگذارد ابو جهل برسيد و گفت ايمحمد من ترا از نماز نهى كردم آنحضرت او را تهديد بسيار نمود ابو جهل گفت مرا ميترسانى و حال آنكه مجلس من از همه اهل وادى بزرگتر است و بيشتر اين آمد.

كَلَّا بايد باز ايستد آن ناهى معاند و آن كافر جاحد كه ابو جهل است يا حقا كه‏ لَئِنْ لَمْ يَنْتَهِ‏ اگر بازنايستد

خلاصة المنهج، ج‏6، ص: 323

ابو جهل از ايذاى محمد و از نهى او از عبادت‏ لَنَسْفَعاً بِالنَّاصِيَةِ هر آينه بقهر و شدت بگيريم او را بموى پيشانى او و او را بعنف و تعدى بدوزخ كشيم.

ناصِيَةٍ كاذِبَةٍ خاطِئَةٍ و بگيريم و بكشيم موى پيشانى كسيرا كه دروغ‏گو است و خطا كار يعنى ابو جهل و بخوارى تمام او را بدوزخ سوزان كشيم.

فَلْيَدْعُ نادِيَهُ‏ پس بايد كه بخواند اهل مجلس و عشيره خود را تا يارى او دهند.

سَنَدْعُ الزَّبانِيَةَ زود باشد كه ما بخوانيم زبانه دوزخ را كه ملائكه غلاظ و شداداند براى بردن او بدوزخ.

كَلَّا بايد كه ابو جهل از اين قول باطل خود بازايستد كه نه چنان است كه او تصور ميكند لا تُطِعْهُ‏ فرمان مبر او را بر ترك نماز يعنى بر مخالفت او ثابت قدم باش‏ وَ اسْجُدْ و سجده كن خدايرا يعنى بر سجود خدا استمرار نما مراد آنست كه بر دوام نماز گذار وَ اقْتَرِبْ‏ و نزديك شو بپروردگار خود بوسيله طاعت مراد قرب منزلتست و مكانة ابن مسعود از پيغمبر صلى اللّه عليه و آله و سلّم نقل كرده كه وقتى بنده بپروردگار خود اقرب باشد كه در سجده باشد و اينسوره از عزايم اربعه است و باجماع علماء امر بطريق وجوبست هم بر قارى و هم بر سامع.

سورة القدر

خمس آية مكية ابى بن كعب از پيغمبر (ص) روايت كرده كه هر كه اينسوره بخواند همچنان باشد كه تمام ماه رمضان روزه داشته و ليلة القدر را دريافته و هر كه ده بار بخواند هزار گناه از ديوان او محو شود بدانكه حق تعالى چون ختم سورة العلق نمود بامر بسجود و تقرب بجانب او افتتاح اين سوره كرده بليلة القدر كه تقرب در آن بيشتر است از باقى ليالى و ساير ايام سال و فرمود بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ‏ ثعلبى در تفسير خود از وهب بن منبه روايت كرده كه رسول (ص) اصحاب خود را خبر داد كه در بنى اسرائيل عابدى بود شمسون (شمعون خ ا) نام هزار سال سلاح پوشيده بود و در راه خدا جهاد ميكرد اصحاب متعجب شده گفتند ما با اين عمر كوتاه بچنين دولتى چگونه توانيم رسيد حق تعالى اين آيه فرستاد.

إِنَّا أَنْزَلْناهُ‏ بدرستيكه ما فرستاديم قرآن را از لوح محفوظ بدنيا فِي لَيْلَةِ الْقَدْرِ در شب قدر يعنى ابتداى نزول آن در شب قدر بود يا تمام قرآن در آنشب از لوح محفوظ بآسمان دنيا آمد و روح الامين در مدت بيست و سه سال آيه آيه‏

خلاصة المنهج، ج‏6، ص: 324

و سوره سوره بحسب مصالح آورده و اينقول معظم مفسرانست.

وَ ما أَدْراكَ‏ و چه چيز ترا دانا گردانيد كه تا بدانى‏ ما لَيْلَةُ الْقَدْرِ چيست شب قدر يعنى درايت تو بقدر و عزت و شرف و غاية فضل و منتهى علو قدر آن نميرسد و بجهة مزيت قدر و شرف و عزت اين شبست كه هر كه در او طاعت كند عزيز و مشرف گردد و عملى كه در او واقع شود نزد خدا با قدر بود و يا هر بى‏قدريكه در اين شب احيا دارد با قدر گردد گويند ليلة القدر بجهة آنست كه در اينشب از نزد ملك ذيقدر كتاب ذيقدر نازلشد بر رسولان ذيقدر و براى امت ذيقدر بر دست ملك ذيقدر و گويند قدر بمعنى قضاست يا قدر بمعنى تنگيست چه زمين در آنشب بر ملايك تنگ شود از بسيارى ايشان كه بر زمين آيند.

صفحه بعد