کتابخانه تفاسیر

پایگاه داده های قرآنی اسلامی
کتابخانه بالقرآن

خلاصه تفسير ادبى و عرفانى قرآن مجيد

جلد اول

(سوره - 2 - بقره(مدنى) 286 - آيه - جزو اول)

(سوره - 3 - آل عمران(مدنى) 200 - آيه

سوره - 4 - نساء -(مدنى) 176 - آيه - جزو چهارم

(سوره - 6 - انعام -(مكى) 165 - آيه - جزو هفتم)

(سوره - 7 - اعراف -(مكى) 205 - آيه - جزو هشتم)

(خاتمه جلد اول)

جلد دوم

خاتمه مهم‏ترين آثار قلمى نگارنده

خلاصه تفسير ادبى و عرفانى قرآن مجيد


صفحه قبل

خلاصه تفسير ادبى و عرفانى قرآن مجيد، ج‏1، ص: 116

راه وى آنست كه دست به دعا بردارد و رستگارى را از حق بخواهد كه سؤال او مباح و در حق وى عين عبادت است.

تَعْرِفُهُمْ بِسِيماهُمْ. آيه. نه هر ديده‏اى ايشان را بيند، نه هر سرى ايشان را شناسد، كسى ايشان را شناسد كه هم بصيرت نبوّت و هم بصيرت حقيقت دارد، بصر نبوّت از نور احديّت است و بصر حقيقت از برق ازليّت است.

عبد اللّه مبارك (يكى از عارفان مشهور) درويشى را ديد پلاسى پاره‏پاره برهم نهاده و برهم بسته بر سبيل مطايبت گفت: اى درويش اين به چند خريدى؟ گفت اين به تمام دنيا خريدم، و اكنون يك رشته آن به نعيم عقبى مى‏خواهند مبادله كنند و من نمى‏دهم! آرى روشنائى گوهر فقر جز به نور نبوّت و روشنائى ولايت نتوان ديد، محمّد (ص) به نور پيمبرى جمال فقر بديد و سرّ آن بشناخت، و فقر را به دنيا و عقبى اختيار كرد.

پير طريقت گفت: در هركسى چيزى پيدا است، در دانشمند نور دين و دانش پيدا است در عارف نور مولى پيدا، و در واله فناء فى اللّه پيدا، و در صوفى پيداست آنچه پيداست، به اين زبان از آن نشان دادن نايد راست!

سياره عشق را منازل مائيم‏

ز اشكال جهان نقطه مشكل مائيم‏

چون قصه عاشقان بيدل خوانند

سر قصه عاشقان بيدل مائيم‏

وَ ما تُنْفِقُوا مِنْ خَيْرٍ يُوَفَّ إِلَيْكُمْ .. آيه. ارباب حقايق ميان اين دو آيه‏ (ما تُنْفِقُوا) لطيفه‏اى نيكو ديده‏اند چنانكه گفتند: بنده‏اى كه در راه خدا هزينه كند يا به قصد تحصيل ثواب و ترس از دوزخ و اميد بهشت است! كه‏ (يُوَفَّ إِلَيْكُمْ) فرمود و يا قصد از انفاق و هزينه، به آسايش درويش كه به حق وى كوشد و لذت خود در آن بيند، اين حال عارف است، چون زحمت ثواب خويش در اين ميان برگرفت لاجرم ربّ عزّت تعرّض ثواب نكرد و باين نواخت عظيم او را گرامى داشت و گفت من كه خداوندم دانم كه اين بنده را چه بايد داد و چه بايد ساخت!

274- الَّذِينَ يُنْفِقُونَ أَمْوالَهُمْ .. آيه. مال در راه دين بر وفق شريعت خرج كردن كار مؤمنان است، جان در مشاهده جلال مولى و جمال حق از روى حقيقت بذل كردن كار جوانمردان است، جهد بندگى از بندگان اين است، و سزاى خدا و كرم الهى در حق بندگان آن!

مال و زر و چيز، رايگان بايد باخت‏

چون كار بجان رسيد جان بايد باخت؟

277- إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ .. آيه. اى هركه بما پيوست از شبيخون كيفر بازرست، اى هركه دل در كرم ما بست، رخت از حجره غمان بربست، اى هركه ما را ديد، جانش بخنديد، بما رسيد آنكه در خود رسيد، و او كه در خود رسيد، چه گويم كه چه ديد و چه شنيد!

پير طريقت گفت: الهى اين همه نوازش از تو بهره ما است كه در هر نفسى چندين سوز و نور عنايت تو پيدا است، چون تو مولائى كراست؟ و چون تو دوست كجا است؟ اين خود پيغام است و خلعت برجا است، خلعت آنست كه‏ لَهُمْ أَجْرُهُمْ‏ هويدا است. باش تا فردا كه آن أجر كريم و نواخت عظيم كه از بهر تو نزد خود دارد بيرون دهد، و آن نعمت بى‏كران و پيروزى جاودان در مجمع روح و ريحان و ميقات وصل جانانت دهد.

لطيفه: شگفت كارى است كار اين درويش! جبرئيل با صدها پر طاوس و قرب جلال نتوانست در شب معراج يك قدم با مهتر عالم از وراى سدره بردارد ولى اين درويش گدا، دست از دامن وى برندارد تا با وى پاى بر عرش مجيد نهد! اما ميدان اين گستاخى (بستاخى) نه امروزينه است كه اين ديرينه است، در عهد ازل كه بنيان دوستى مى‏نهاد، ارواح درويشان در مجلس انس و بساط انبساط، يك جرعه شراب محبّت نوش كردند! مقرّبان ملأ اعلى گفتند: ايشانند قومى عالى‏همت!

خلاصه تفسير ادبى و عرفانى قرآن مجيد، ج‏1، ص: 117

چه كه ما بارى از اين شراب هرگز جرعه‏اى نچشيديم و نه شمه يافتيم، و هاى‏وهوى اين گدايان در آسمانها افتاده كه گفتند:

اول تو حديث عشق كردى آغاز

اندر خور خويش كار ما را مى‏ساز

ما كى گنجيم در سراپرده راز

لافيست بدست ما و منشور نياز

[آيات 283- 281]

(تفسير لفظى)

281- وَ اتَّقُوا يَوْماً تُرْجَعُونَ فِيهِ إِلَى اللَّهِ ثُمَّ تُوَفَّى كُلُّ نَفْسٍ ما كَسَبَتْ وَ هُمْ لا يُظْلَمُونَ.

بپرهيزيد از روزى كه شما را بسوى خداوند برند و آنگاه بهر تنى پاداش آنچه كه كرده است بدهند، و از هيچ‏كس مزد نكاهند و ستم نكنند.

282- يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِذا تَدايَنْتُمْ بِدَيْنٍ إِلى‏ أَجَلٍ مُسَمًّى فَاكْتُبُوهُ وَ لْيَكْتُبْ بَيْنَكُمْ كاتِبٌ بِالْعَدْلِ وَ لا يَأْبَ كاتِبٌ أَنْ يَكْتُبَ كَما عَلَّمَهُ اللَّهُ فَلْيَكْتُبْ وَ لْيُمْلِلِ الَّذِي عَلَيْهِ الْحَقُّ وَ لْيَتَّقِ اللَّهَ رَبَّهُ وَ لا يَبْخَسْ مِنْهُ شَيْئاً فَإِنْ كانَ الَّذِي عَلَيْهِ الْحَقُّ سَفِيهاً أَوْ ضَعِيفاً أَوْ لا يَسْتَطِيعُ أَنْ يُمِلَّ هُوَ فَلْيُمْلِلْ وَلِيُّهُ بِالْعَدْلِ وَ اسْتَشْهِدُوا شَهِيدَيْنِ مِنْ رِجالِكُمْ فَإِنْ لَمْ يَكُونا رَجُلَيْنِ فَرَجُلٌ وَ امْرَأَتانِ مِمَّنْ تَرْضَوْنَ مِنَ الشُّهَداءِ أَنْ تَضِلَّ إِحْداهُما فَتُذَكِّرَ إِحْداهُمَا الْأُخْرى‏ وَ لا يَأْبَ الشُّهَداءُ إِذا ما دُعُوا وَ لا تَسْئَمُوا أَنْ تَكْتُبُوهُ صَغِيراً أَوْ كَبِيراً إِلى‏ أَجَلِهِ ذلِكُمْ أَقْسَطُ عِنْدَ اللَّهِ وَ أَقْوَمُ لِلشَّهادَةِ وَ أَدْنى‏ أَلَّا تَرْتابُوا إِلَّا أَنْ تَكُونَ تِجارَةً حاضِرَةً تُدِيرُونَها بَيْنَكُمْ فَلَيْسَ عَلَيْكُمْ جُناحٌ أَلَّا تَكْتُبُوها وَ أَشْهِدُوا إِذا تَبايَعْتُمْ وَ لا يُضَارَّ كاتِبٌ وَ لا شَهِيدٌ وَ إِنْ تَفْعَلُوا فَإِنَّهُ فُسُوقٌ بِكُمْ وَ اتَّقُوا اللَّهَ وَ يُعَلِّمُكُمُ اللَّهُ وَ اللَّهُ بِكُلِّ شَيْ‏ءٍ عَلِيمٌ.

اى كسانى كه ايمان آوردند، هرگاه با يكدگر دادوستد كنيد و وام دهيد براى مدّت معين، پس آن را بنويسد و بايد از ميان شما يك نفر نويسنده به داد و درستى بنويسد كه در آن چيزى فرونگذارد و نويسنده نبايد از نوشتن سر باز زند چنانكه خداوند او را آموخته است. پس بايد بنويسيد و بايد كسى كه مال بر عهده او است وام‏نامه را املاء كند و اگر بدهكار سست خرد يا كودك يا زنى نادان باشد يا نتواند املاء كند پس بايد سرپرست او آن را املاء كند. و دو گواه از مردان را گواه گيريد و اگر دو گواه مرد نباشند، يك مرد و دو زن از كسانى كه پسنديديد گواه گيريد، مبادا وام بر يكى از زنها فراموش شود كه در اين صورت زن ديگر او را يادآور شود و نبايد گواهان سر باززنند هنگامى كه آنان را براى گواهى بخواهند و ناخرسند نشويد از اينكه گواهى را بنويسيد، كم باشد مال يا زياد باشد، تا سر وعده‏اش، اين‏گونه گواهى درست‏تر و راست‏تر نزد خداوند و استواركننده‏تر است براى گواهى دادن و نزديك‏تر به يقين و بى‏شكّى است، مگر آنكه دادوستد دست بدست باشد كه در آن صورت تنگى و سختى نيست اگر چيزى ننويسيد ولى در همان دادوستد هم گواه بر آن كنيد و نبايد نويسنده سند و گواه را رنجانيد اگر دست در كارى براى خود دارند، و اگر اين كار را كنيد براى شما نافرمانى است و از خدا بپرهيزيد و او است كه شما را مى‏آموزد و به هر چيزى دانا است.

283- وَ إِنْ كُنْتُمْ عَلى‏ سَفَرٍ وَ لَمْ تَجِدُوا كاتِباً فَرِهانٌ مَقْبُوضَةٌ فَإِنْ أَمِنَ بَعْضُكُمْ بَعْضاً فَلْيُؤَدِّ الَّذِي اؤْتُمِنَ أَمانَتَهُ وَ لْيَتَّقِ اللَّهَ رَبَّهُ وَ لا تَكْتُمُوا الشَّهادَةَ وَ مَنْ يَكْتُمْها فَإِنَّهُ آثِمٌ قَلْبُهُ وَ اللَّهُ بِما تَعْمَلُونَ عَلِيمٌ. اگر در سفر باشيد و نويسنده نيابيد گروگان بستانيد، اگر در ميان شما كسى را

خلاصه تفسير ادبى و عرفانى قرآن مجيد، ج‏1، ص: 118

امين كند و امانت بر او نهد، او هم بايد امانت را به آنكه گرفته است ردّ كند و از خشم خداى بپرهيزد و نبايد گواهى را كتمان كند كه هركس آن را كتمان كند همانا بزه‏كار و دل‏نگران است و خداوند به آنچه شما مى‏كنيد دانا است.

(تفسير ادبى و عرفانى)

281- وَ اتَّقُوا يَوْماً تُرْجَعُونَ فِيهِ إِلَى اللَّهِ .. آيه. روزى و چه روزى؟ كارى و چه كارى؟ روز بازارى و چه روز بازارى؟ داورى گاه دنيا بسى ديده‏اى، باش تا به داورى‏گاه قيامت رسى، درگاه پادشاهان بسى ديده‏اى، باش تا درگاه عزّت صاحب جلال بينى! ديوان مظالم پادشاهان بسى ديده‏اى، باش تا ديوان مظالم قيامت بينى! سراپرده هيبت زده، بساط جلال گسترده، ايوان كبرياء بركشيده، فراديس جمال آراسته، دوزخ هيبت برآشفته! خداوند فرمود:

از چنين روزى بترسيد كه جهانيان همه از آغاز جهان تا آخر همه از خاك بيرون آيند و همگى زنده و به محشر رانده شوند، يكى را بينى از خاك برآمده چون خاكستر از ميان آتش، يكى چون درّ شاهوار از ميان صدف، همين‏كه رستاخيز شد اين روى‏ها همه رنگ دلها گيرد، هرك را امروز دل سياه است، فردا روى سياه باشد و هرك را امروز دل روشن است و به نور دانش و معرفت آراسته، فردا آن روشنائى نمايان شود و رنگ رويش آفتاب‏وار در عرصه كبرى بتابد، چه زيان اگر در اين جهان رنگ ظاهر سياه باشد، دلى هست چون شمع رخشان و خورشيد تابان، چه باشد اگر كيسه تهى ولى سر آبادان! و خداوند به او نگران! چه روزى؟

آه از آن روزى كه بينى خلق را حيران شده‏

جانها بر لب رسيده ديده‏ها گريان شده !

282- يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِذا تَدايَنْتُمْ بِدَيْنٍ .. آيه. اگر خداوند درب معاملات ربائى را بست درى ديگر برگشاد، اگر درب ربا را بست درب سلم را برگشاد، چنين است سنّت خدا، اگر راهى به حكمت بربندد، صد ميدان به رحمت در پيش نهد.

« خدا گر ز حكمت ببندد درى‏

ز رحمت گشايد در ديگرى »

اگر از يك لقمه باز زند صدا نواله درپيچد!

نيك‏بخت كسى است كه كار خود با خداى گذارد و از حول و قوّت خويش بيرون آيد، تا كار وى چنانكه بايد بسازد، بنده خود را چنانكه بايد نشايد و بكار نيايد، چنانكه خداى را شايد و بكار آيد!

نبينى كه براى برداشت دشمنى و جنگ و ستيز و صلاح معاش، بندگان را چگونگى معاملات آموخت و راه احتياط و صحت و درستى و فساد و نادرستى دادوستد را نشان داد، و دبيران و گواهان عدل را بر اثبات حقوق برگماشت تا خصومت از ميان برود و همگى برادروار باهم زندگى كنند.

وَ اسْتَشْهِدُوا شَهِيدَيْنِ. آيه. در معاملات وام و سلف دو نفر گواه گيريد اگر باشد دو مرد و اگرنه يك مرد و دو زن و شهادت در زناشوئى و نكاح واجب ولى در معاملات نيكو و پسنديده و به احتياط نزديكتر و به استوارى معاملات همراه‏تر است و شهادت زن در نكاح و طلاق و رجوع و وصيّت و وكالت و قتل عمد مردود و از مرد مقبول است. ولى شهادت زن در عيب زنان و در ولادت و رضاع و قاعدگى مقبول و از مرد تنها، مردود است و در امور مالى مانند بيع و اجاره و رهن و ضمان و هبه و مانند آن شهادت هر دو مقبول است‏ «1» و بطور كلّى شاهد بايد داراى شرائط مقرّر باشد از جمله با مروّت باشد بدين‏گونه كه در كوچه و خيابان طعام نخورد و برخلاف زىّ معتاد از خانه بيرون نيايد و فاسق نباشد، بدين‏گونه كه از گناهان بزرگ بپرهيزد و طاعتش از گناهان كوچك بيشتر باشد.

(1) در موضوع شهادت، فتواى فقهاء مختلف است.

خلاصه تفسير ادبى و عرفانى قرآن مجيد، ج‏1، ص: 119

[آيات 286- 284]

(تفسير لفظى)

284- لِلَّهِ ما فِي السَّماواتِ وَ ما فِي الْأَرْضِ وَ إِنْ تُبْدُوا ما فِي أَنْفُسِكُمْ أَوْ تُخْفُوهُ يُحاسِبْكُمْ بِهِ اللَّهُ فَيَغْفِرُ لِمَنْ يَشاءُ وَ يُعَذِّبُ مَنْ يَشاءُ وَ اللَّهُ عَلى‏ كُلِّ شَيْ‏ءٍ قَدِيرٌ. هرچه در آسمانها و در زمين است خداى راست، و اگر نمايان سازيد آنچه در دل داريد يا پنهان سازيد، خداوند شمار آن را داند و با شما شمار كند، تا بيامرزد آن را كه خواهد و عذاب كند آن را كه خواهد كه خداى بر هر چيزى توانا است.

285- آمَنَ الرَّسُولُ بِما أُنْزِلَ إِلَيْهِ مِنْ رَبِّهِ وَ الْمُؤْمِنُونَ كُلٌّ آمَنَ بِاللَّهِ وَ مَلائِكَتِهِ وَ كُتُبِهِ وَ رُسُلِهِ لا نُفَرِّقُ بَيْنَ أَحَدٍ مِنْ رُسُلِهِ وَ قالُوا سَمِعْنا وَ أَطَعْنا غُفْرانَكَ رَبَّنا وَ إِلَيْكَ الْمَصِيرُ. پيغمبر به آنچه بسوى او نازل شد گرويد و همچنين مؤمنان همه به خدا و به فرشتگان و كتابهاى خدا و فرستاده‏هاى او ايمان آوردند و ما ميان آنها جدائى نيفكنيم، و آنان گفتند: شنيديم و فرمان برداريم و آمرزش از تو خواهيم و بازگشت همه بسوى تو است.

286- لا يُكَلِّفُ اللَّهُ نَفْساً إِلَّا وُسْعَها لَها ما كَسَبَتْ وَ عَلَيْها مَا اكْتَسَبَتْ رَبَّنا لا تُؤاخِذْنا إِنْ نَسِينا أَوْ أَخْطَأْنا رَبَّنا وَ لا تَحْمِلْ عَلَيْنا إِصْراً كَما حَمَلْتَهُ عَلَى الَّذِينَ مِنْ قَبْلِنا رَبَّنا وَ لا تُحَمِّلْنا ما لا طاقَةَ لَنا بِهِ وَ اعْفُ عَنَّا وَ اغْفِرْ لَنا وَ ارْحَمْنا أَنْتَ مَوْلانا فَانْصُرْنا عَلَى الْقَوْمِ الْكافِرِينَ. بر هيچ نفس تكليفى نهاده نشده مگر به اندازه توان آن، هرچه نيكى كند براى او است و آنچه بدى كند بر او است، خدايا ما را به گناه مگير! اگر فراموش كنيم يا خطائى كنيم، خداوندا بر ما گران بارى روا مدار آن‏گونه كه به پيشينيان روا داشتى و بر ايشان نهادى، خداوندا بر ما منه آنچه ما را توان آن نيست و ما را ببخش و بيامرز ما را و رحم كن، تو خداى مائى، ما را يارى ده بر گروه كافران.

(تفسير ادبى و عرفانى)

284- لِلَّهِ ما فِي السَّماواتِ وَ ما فِي الْأَرْضِ .. آيه. اينكه گفت آنچه در آسمانها و زمين است از خداوند است، نه براى آن گفت كه دل بدان بندى و يا بدان مشغول شوى، بلكه براى آنست تا دل در آفريدگار بندى و آفريننده را بينى، آسمان و زمين را آفريد و نظرگاه عموم قرار داد تا در صنع خدا نگرند، باز اهل تدبّر و تأمّل را منزلت برتر نهاد كه با نظر عبرت و فكرت خوانند و (أَ فَلا يَتَدَبَّرُونَ)* فرمود و مصطفى را از درجه خصوص برگذرانيد و به حقيقت افراد راه داد و در نقطه جمع فروآورد تا بنظر او برتر آمد و اين منزلها و مرتبه‏ها چنان است كه اول منزل آگاهان است دوم از آشنايان و سوم از دوستان و نزديكان:

لطيفه: بدان‏سان كه نخست برقى از آسمان عزّت تافت و بنده آگاه شد، سپس نسيمى از باغ لطف دميد، بنده آشنائى يافت، پس از آن از جام دوستى و محبّت شربتى نوشيد از خود بى‏خود شد و همه او را شد!

گفته‏اند: آگاهى، حال مزدوران است، آشنائى، صفت ميهمانان است، و دوستى، نشان نزديكان، مزدوران را مزد است، و ميهمانان را پذيرائى، و نزديكان را راز، مزد مزدور درخور او است و پذيرائى ميهمانان درخور ميزبان، و آنكه نزديك است غرقه عيان است!

خلاصه تفسير ادبى و عرفانى قرآن مجيد، ج‏1، ص: 120

... وَ إِنْ تُبْدُوا ما فِي أَنْفُسِكُمْ .. آيه. كار كسانى كه با او سروكار دارند بس شگرف است و عتابى كه از سوى او رسد جليل است و بايد آن را بجان خريد كه شماركننده او است. قدر اين خطاب را شبلى دانست كه مى‏گفت:

بارخدايا چه باشد گر گناه همه عالميان بر گردن شبلى نهى، تا فردا در خلوتگاه هر گناهى را با من شمار كنى تا با توأم سخن دراز گردد!

حرام دارم با ديگران سخن گفتن‏

كه تا حديث تو گويم سخن دراز كنم !

285- آمَنَ الرَّسُولُ .. آيه. خطاب به رسول نكرد بر وجه بزرگ داشت، چنانكه درباره خود الْحَمْدُ لِلَّهِ* گفت و الحمدى نگفت اين مدح و ثنا بر پيغمبر است كه او را رسالت داد و بر مؤمنان كه آن همه حدود و احكام بشناختند.

پير طريقت گفت: اى خداوندى كه رهى را (بنده را) بى‏رهى با خود بيعت مى‏كنى، و بى‏رهى گواهى به ايمان او دهى، و بى‏رهى بر خود رحمت نويسى، و بى‏رهى با خود عقد دوستى مى‏بندى، سزد بنده مؤمن را كه بنازد، پيغمبر و مؤمنان همگى ايمان آوردند لكن فرقها است ميان ايمان مؤمنان به استدلال و ايمان رسول به وصال! ايمان ايشان به برهان، و ايمان رسول به عيان است.

خداوند فرمود اى محمّد از ما غفران خواستى‏ (غُفْرانَكَ) تو را و امّت تو را آمرزيدم از من رفع خطا و فراموشى خواستى هر دو را از تو و از امّت تو برداشتم- اى محمّد از ما سبك‏بارى خواستى، بار تو و امّت تو را سبك كردم- اى محمّد از ما عفو و غفران و رحم و نصرت بر بى‏دينان خواستى همه را به تو و به امّت تو دادم!

لطيفه: از پيغمبر پرسيدند خداوند در شب معراج بشما چه جايزه داد؟ گفت: سوره حمد و آيه آخر سوره بقره!! و اين دو جايزه از گنجينه عرش خود بمن داد كه پيش از من به احدى نداده است!!

(سوره- 3- آل عمران (مدنى) 200- آيه‏

- جزو سوم)

[آيات 6- 1]

(تفسير لفظى)

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ‏ - بنام خداوند بخشنده مهربان‏ «1» .

1- الم- 2- اللَّهُ لا إِلهَ إِلَّا هُوَ الْحَيُّ الْقَيُّومُ. خدائى كه نيست خدائى جز او؛ زنده و پاينده.

3- نَزَّلَ عَلَيْكَ الْكِتابَ بِالْحَقِّ مُصَدِّقاً لِما بَيْنَ يَدَيْهِ وَ أَنْزَلَ التَّوْراةَ وَ الْإِنْجِيلَ.

فروفرستاد بر تو اين كتاب به راستى و درستى درحالى‏كه گواهى‏كننده است آنها را كه از پيش فرستاده و فروفرستاد تورات و انجيل.

4- مِنْ قَبْلُ هُدىً لِلنَّاسِ وَ أَنْزَلَ الْفُرْقانَ إِنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا بِآياتِ اللَّهِ لَهُمْ عَذابٌ‏

(1) تفسير بِسْمِ اللَّهِ‏ در اولين آيه در سوره فاتحه شرح داده شد، يكى از صحابه هم از حضرت رسول از بِسْمِ اللَّهِ* پرسيد حضرت فرمود: نامى از نامهاى خداوند و با نام اعظم نزديك است. حضرت امام صادق هم فرمود: بِسْمِ اللَّهِ* كليد كتاب خدا است همچون كليد دربها، همان گونه كه هيچ در، بى‏كليد نيست، هيچ دستورى در قرآن هم بى‏ بِسْمِ اللَّهِ* نيست».

نام خداوند بر صفت كمال است و با عزت و جلال و با لطف و با جمال و با فضل و با نوال است، وجود او دلها را كرامت است، و شهود او جانها را ولايت، نادر يافته در عيان و شيرين در حكايت است، يكى را اگر عنايت كند همه را كفايت است.

اگر روزى بيندازد كمند از برج ايوانش‏

با دلها كه اندر حضرت او در شكار آرد -

خلاصه تفسير ادبى و عرفانى قرآن مجيد، ج‏1، ص: 121

شَدِيدٌ وَ اللَّهُ عَزِيزٌ ذُو انْتِقامٍ. از پيش براى راهنمائى مردمان و فرستاد قرآن را كه ميان حق و باطل جدا سازد.

آنها كه به آيات خداوند كافر شدند گرفتار عذابى سخت خواهند شد و خداوند قوى و سخت‏گير و كين‏كش است!

5- إِنَّ اللَّهَ لا يَخْفى‏ عَلَيْهِ شَيْ‏ءٌ فِي الْأَرْضِ وَ لا فِي السَّماءِ. هيچ چيز بر خدا پوشيده نيست نه در زمين و نه در آسمان.

6- هُوَ الَّذِي يُصَوِّرُكُمْ فِي الْأَرْحامِ كَيْفَ يَشاءُ لا إِلهَ إِلَّا هُوَ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ. خداوند است كه صورت شما را هرطور بخواهد در رحم درست مى‏كند و جز او خدائى نيست و او توانا و دانا است.

(تفسير ادبى و عرفانى)

1- الم‏ - از ابن عبّاس مفسّر قرآن (بعد از حضرت على (ع)) نقل شده كه الف اشاره به اللّه است و لام اشاره به جبرئيل و ميم اشاره به محمّد (ص) است و دلالت دارد بر اينكه مبدا قرآن از خداست و واسطه آن جبرئيل و به محمّد منتهى مى‏شود چون الف اوّل مخرجها است و لام ميان مخرجها و ميم منتهاى مخرجها است. پس الم- رمز دوستى و خطابى سربسته با عاشقان است.

2- اللَّهُ لا إِلهَ إِلَّا هُوَ .. آيه. اللّه توحيد عارفان است كه زبان به نفى نپرداخته هم از اول بر سر نكته اثبات حق افتاده، لا إِلهَ إِلَّا هُوَ توحيد همه مؤمنان است كه از در نفى درآمده و از تاريكى بيگانگى و پراكندگى بازرسته و به عاقبت به نور توحيد برافروخته.

چو- لا- از صدر انسانى فكندت در ره حيرت‏

پس از نور الهيت به اللّه آى از- الّا

اوّل راز با عاشقان است، آخر نياز آشنايان است، راز عاشقى با نياز آشنائى هزار منزل است، آشنايان را در بهشت فرود آرند، عاشقان را در حضور فرود آرند، هركس را به قدر همت و اندازه معرفت خويش دادند، حاصل كار آشنايان اين است كه از خداوند عفو و مغفرت خواهند، و حاصل كار عاشقان حضور و وصال است كه مى‏گويد:

من آن توأم تو آن من باش ز دل‏

گستاخى كن چرا نشينى تو خجل‏

3- نَزَّلَ عَلَيْكَ الْكِتابَ .. آيه. اگر روزكى چند كعبه وصالت را نصيب خلق كردم، تو را يك ساعت فراموش نكردم و نه پيغام و نه كتاب از تو بازگرفتم، كه عاشق را همه تسلّى در نامه دوست است.

... مُصَدِّقاً لِما بَيْنَ يَدَيْهِ .. آيه. به پيغمبران پيشين در آن نامه‏ها كه به ايشان داده بودم گفته‏ام كه مرا دوستى عزيز است كه با مؤمنان رحيم و با درويشان با خلق عظيم، بساط شرع او در آخر زمان گسترانيم تا همه شرعها نسخ كند و همه عقدها فسخ نمايد، اين كتاب كه به تو فرستادم همان وعده موجود است كه وعده ما بازى نبود و سخنها مجازى نه!

پير طريقت گفت: خداوندا، نثار دل من اميد ديدار تو است و بهار جان من در مرغزار وصال تو است.

يحيى معاذ (عارف مشهور) گفت: آنچه جانى باشد كه وعده ديدار فراموش كند، و آنچه دلى باشد كه نسيم وصال را از گلزار نبويد؟ و آنچه زبانى باشد كه جز نام دوست به خود راه دهد؟ كز نام دوست بوى دوست آيد! و حديث دوست راحت جان فزايد:

روى ما شاد است، تا تو حاضرى، با روى تو

جان ما خوش باد چون غايب شوى، با ياد تو

خلاصه تفسير ادبى و عرفانى قرآن مجيد، ج‏1، ص: 122

4- .. إِنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا. آيه. تا كى حق خويش فداى اين رميدگان كنى، كه هزيمت ايشان از سياست كيفر ما است، تا كى گرد دلهاى زنگار گرفته ايشان برآئى؟ كه خرابى آن دلها از صولت عزّت ما است، تا كى تدبير گشادن آن قفلها كنى، كه نقش آن مهر از خزينه عدل ما است، تا كى وعد و وعيد و ناز و نعيم به سمع بو جهل‏ها فروخوانى، كه ناشنوائى گوش آنها نشانه قهر ما است، تا كى معجزه‏ها به آنان عرضه نمائى، كه نابينائى چشم آنها از حكم ما است!

5- إِنَّ اللَّهَ لا يَخْفى‏ عَلَيْهِ شَيْ‏ءٌ .. آيه. آرى چنين است اى خداوند داناى پاك‏دان، نيك‏دان، همه‏دان، دوربين نزديك‏دان، توئى از نهان آگاه، و آگاه به، هرگاه!

از راز دلم جملگى آگاه توئى‏

اندر دل من به گاه‏وبيگاه توئى‏

تو را چه بانگ بلند، چه راز باريك، چه روز روشن چه شب تاريك، اى شنوائى كه همه آوازها شنوى، اى دانائى كه به همه رازها رسى، اى بينائى كه همه دورها بينى!

هر آن چيزى كه شد پنهان، نبيند ديده ما آن‏

بهر چيزى كه شد پنهان، بود يزدان ما بينا

كرا باشد بصر زين‏سان، كه هريك ذرّه زين عالم‏

نگردد زو گم از وادى، نپوشد زو شب يلدا

6- هُوَ الَّذِي يُصَوِّرُكُمْ فِي الْأَرْحامِ .. آيه. در اينجا سخن در دو چيز است يكى اثبات صورت آفريدگار و ديگرى بيان قدرت او و اظهار نعمت و نهاد منت در تقدير و تصوير خلق بصورت خالق! كه فرمود: آدم بصورت خداوند خلق شد، چه كه حق صورت و وجه تابان است ليكن خلق از دريافت چگونگى و كنه آن ناتوان و عاجز، چنانكه خود به خلق نمايد، وجه و صورت او به خلق نماند، صورت خلق فانى و ناچيز شود و صورت خداوند با جلال و اكرام و باقى و با سبحات نور و برقهاى درخشان، كه اگر حجاب از آن بردارد از روشنائى و درخشان وى آسمان و زمين بسوزد و ريزد!

گر يك نظرت چنانكه هستى نگرى‏

نه بت ماند نه بت‏پرست و نه جنّ و پرى‏

اما سخن از تصوير كه خداوند بر آدميان منت نهاد و اين صورت كمال و چهره جمال كه آنان را داد كه فرمود:

- فَأَحْسَنَ صُوَرَكُمْ* و اين تخصيص از ميان همه جانوران به آدميان داد كه جز ايشان كسى را اين منزلت نداد و بدين مثابت نرسانيد هرچند كه فرشته مقرّب باشد، چنانكه جبرئيل را با آن صورت نيكو كه رشك جنان است آفريد و اسرافيل را كه موكّل عرش عظيم الهى است و نور آفتاب در جنب نور عرش ناپديد است نورانى آفريد ولى نگفت كه آنها را نيكو صورتى دادم! و در مورد خلق آدميان، أَحْسَنُ الْخالِقِينَ* گفت كه او را از خاك تيره بركشيد و بدان منزلت رسانيد كه خود او را ستود!

[آيات 9- 7]

(تفسير لفظى)

صفحه بعد