کتابخانه تفاسیر
خلاصه تفسير ادبى و عرفانى قرآن مجيد، ج1، ص: 169
[آيات 178- 169]
(تفسير لفظى)
البته مپندار كه آنان كه در راه حق كشته شدند، مردهاند! نه، بلكه نزد خداى خويش زنده و روزى داده مىشوند!
170- فَرِحِينَ بِما آتاهُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ وَ يَسْتَبْشِرُونَ بِالَّذِينَ لَمْ يَلْحَقُوا بِهِمْ مِنْ خَلْفِهِمْ أَلَّا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَ لا هُمْ يَحْزَنُونَ. آن شهيدان شادند به آنچه خداوند از فضل خود به آنها داده و شادى مىبرند به كسان ايشان كه هنوز زندهاند از بعد از ايشان، كه بر ايشان ترسى نيست و براى ايشان اندوهگين نباشند.
171- يَسْتَبْشِرُونَ بِنِعْمَةٍ مِنَ اللَّهِ وَ فَضْلٍ وَ أَنَّ اللَّهَ لا يُضِيعُ أَجْرَ الْمُؤْمِنِينَ. شادى مىبرند به نواخت و فزونى از خداوند و اينكه او مزد گروندگان را ضايع نگذارد.
172- الَّذِينَ اسْتَجابُوا لِلَّهِ وَ الرَّسُولِ مِنْ بَعْدِ ما أَصابَهُمُ الْقَرْحُ لِلَّذِينَ أَحْسَنُوا مِنْهُمْ وَ اتَّقَوْا أَجْرٌ عَظِيمٌ. كسانى كه خدا و رسول را (در دعوت بدر كوچك) پاسخ نيكو دادند با آنكه به آنها زخم و خستگى (در جنگ احد) رسيده بود براى اين كسان كه اطاعت رسول خدا كردند و پرهيزكار شدند، نزد خداوند مزدى بزرگ است.
173- الَّذِينَ قالَ لَهُمُ النَّاسُ إِنَّ النَّاسَ قَدْ جَمَعُوا لَكُمْ فَاخْشَوْهُمْ فَزادَهُمْ إِيماناً وَ قالُوا حَسْبُنَا اللَّهُ وَ نِعْمَ الْوَكِيلُ. كسانى كه مردم به ايشان گفتند سپاهى از مردم گرداگرد شما هستند و شما از آنها بترسيد، در عوض ترس، ايمانشان زيادتر شد و همگى گفتند خداى ما را بسنده است و نيك كاردان و كارپذير است «1» .
174- فَانْقَلَبُوا بِنِعْمَةٍ مِنَ اللَّهِ وَ فَضْلٍ لَمْ يَمْسَسْهُمْ سُوءٌ وَ اتَّبَعُوا رِضْوانَ اللَّهِ وَ اللَّهُ ذُو فَضْلٍ عَظِيمٍ. پس بازگشتند به نعمت و نيكوئى از سوى خداوند و زيادتى افزون از تجارت كه بدون هيچ بدى دارا شدند و بر پى راه خشنودى خداوند افتادند و خدا با فضل و بزرگوار است.
175- إِنَّما ذلِكُمُ الشَّيْطانُ يُخَوِّفُ أَوْلِياءَهُ فَلا تَخافُوهُمْ وَ خافُونِ إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنِينَ همانا اين ديو مردم بود كه خودهاشان را مىترسانيد و شما از آنها مترسيد و از من ترس داشته باشيد اگر گرويدهايد.
176- وَ لا يَحْزُنْكَ الَّذِينَ يُسارِعُونَ فِي الْكُفْرِ إِنَّهُمْ لَنْ يَضُرُّوا اللَّهَ شَيْئاً يُرِيدُ اللَّهُ أَلَّا يَجْعَلَ لَهُمْ حَظًّا فِي الْآخِرَةِ وَ لَهُمْ عَذابٌ عَظِيمٌ. مبادا كسانى كه در كفر مىشتابند تو را اندوهگين كنند، آنان زيانى به خداوند نرسانند و خداى خواسته كه آنها بهرهاى از آخرت نداشته باشند و در عذاب بزرگ گرفتار شوند.
177- إِنَّ الَّذِينَ اشْتَرَوُا الْكُفْرَ بِالْإِيْمانِ لَنْ يَضُرُّوا اللَّهَ شَيْئاً وَ لَهُمْ عَذابٌ أَلِيمٌ. كسانى كه كفر را بجاى ايمان خريدند زيانى به خداوند نخواهند داشت بلكه خود دوچار عذاب دردناك خواهند بود.
178- وَ لا يَحْسَبَنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا أَنَّما نُمْلِي لَهُمْ خَيْرٌ لِأَنْفُسِهِمْ إِنَّما نُمْلِي لَهُمْ لِيَزْدادُوا إِثْماً وَ لَهُمْ عَذابٌ مُهِينٌ. اى پيغمبر گمان مبر اينكه ما فرا مىگذاريم كافران را و به آنان مهلت مىدهيم براى ايشان
(1) حضرت رضا (ع) به نقل پدر از پدر تا حضرت على (ع) روايت كند كه آن حضرت روزى خطبه خوانده و شنوندگان را ترغيب بر جهاد فرموده كسى پرسيد: فضيلت جهاد و جنگ در راه حق چيست؟ گفت: در يكى از غزوهها بر شترى با رسول خدا سوار بوديم فرمود: همينكه بندهاى عازم جهاد شود خداوند برائت او را از آتش مىنويسد و چون آماده جنگ شود به فرشته فخر فروشد و چون با خويشان وداع كند گناهانش آمرزيده شود.
خلاصه تفسير ادبى و عرفانى قرآن مجيد، ج1، ص: 170
خوب است!- نه- همانا ما به آنها مهلت مىدهيم تا بيشتر مرتكب گناه شوند و گرفتار عذاب خواركننده و نوميدانه باشند!
(تفسير ادبى و عرفانى)
169- وَ لا تَحْسَبَنَّ الَّذِينَ قُتِلُوا. آيه. خدايا، زندگى ما با ياد تو است، و شادى همه با يافت تو است، و جان آنست كه در شناخت تو است!
پير طريقت گفت: زندگان سه كساند: يكى زنده به جان، ديگرى زنده به علم، و سومى زنده به حق! او كه به جان زنده است، به قوت زنده است و به باد!. او كه به علم زنده است، زنده به مهر است و به ياد! آنكه به حق زنده است، زندگانى خود بدو شاد! خدايا، جان در تن اگر از تو محروم ماند، مرده زندانى است، و كسى كه در راه تو به اميد وصال تو كشته شود زنده جاويدانى است.
گفتى مگذر به كوى ما در مخمور
تا كشته نشى كه خصم ما هست غيور
گويم سخنى بتا كه باشم معذور
در كوى تو كشته به، كه از روى تو دور
آرى، دوستان را زخم خوردن در كوى اوست به فال نيكو است و در قمارخانه عشق ايشان را جان باختن عبادت و خو است!
مال و زر و چيز رايگان بايد باخت
چون كار بجان رسيد جان بايد باخت !
هان و هان، نگر، تا از هلاك جان در راه دوست انديشى! كه هلاك جان در وفاى دوست، حقّا كه شرف است و شرط جان در قيام به حق دوستى، تلف است.
شبلى گفت: باختن جان در راه دوستى، دولتى رايگان است، كه دوست او را بجاى جان است، اگر صد هزار جان فداى اين وصل كنى حقّا كه هنوز رايگان است.
چون شاد نباشم كه خريدم به تنى
وصلى كه هزار جان شيرين ارزد
در حقيقت، هيچ عاشقى مانند منصور حلّاج در اين راه بر پا نخاست، چه او به هواى وصل دوست باز مانند! به هواى تفريد پريد، خواست تا شكار كند دستش نرسيد، ندا رسيد اگر خواهى كه دستت رسد سر زير پاى نه! حلّاج سر را زير پاى نهاد و به هفت آسمان برگذشت!
گر از ميدان شهوانى سوى ايوان عقل آئى
چو كيوان در زمان، خود را به هفتم آسمان بينى
وز امروز اندرين منزل تو را حالى زيانى بد
زهى سرمايه و سودا كه فردا زين زيان بينى !
نيك بنگر، تا چنين جوانمردان و جانبازان كزين سراى رحيل كنند، تو ايشان را مرده نگوئى، كه گوهر زندگانى جز دل ايشان را معدن نيامد، و آب حيات جز از چشمه جان آنان روان نگشت! اينان چنانند كه:
گه ناز چشيدند و گهى راز شنيدند
گاهى ز جلالت به جمالش نگريدند
معروف كرخى مردهاى را مىشست، مرده بخنديد! معروف گفت: آه، از مردگى زندگى! وى جواب داد، دوستان حق نميرند بلكه از سرائى به سرائى جابجا مىشوند، چگونه ميرند! كه خداوند در قرآن گويد: آنان زندهاند و نزد خداوند روزى دارند.
خلاصه تفسير ادبى و عرفانى قرآن مجيد، ج1، ص: 171
آنان شادند و خرّم، آسوده از اندوه و غم، در روضه انس بر بساط كرم، با فضل و نعم و قدح شادى بر دست نهاده دمادم.
172- الَّذِينَ اسْتَجابُوا لِلَّهِ وَ الرَّسُولِ. آيه. آنان كه فرمان خدا و رسول را گردن نهادند، و از عشق دين جان عزيز را هدف تير دشمن ساختند، جان بدل كرده، تن سبيل، و دل فدا، و آن خستگى بجان خريدند.
سرّى سقطى عارف مشهور گويد: حق تعالى چنان نمود مرا در خواب كه گفتى: بدانكه من خلق را آفريدم، لختى دنيا ديدند و در آن آويختند، لختى بلا ديدند و از عافيت گريختند، گروهى از بلا نينديشيدند، محنت به جان و دل خريدند و نعمت وصال ما را خواستند، برگو تو از كدام گروهى؟ پاسخ داد تو بهتر مىدانى كه من چه خواهم!
چندم پرسى مرا چرا، رنجانى؟
حقا كه تو حال من ز من به دانى !
چون شفا اى دلربا از خستگى و درد تو است
خسته را مرهم مساز و درد را درمان مكن
[آيات 184- 179]
(تفسير لفظى)
179- ما كانَ اللَّهُ لِيَذَرَ الْمُؤْمِنِينَ عَلى ما أَنْتُمْ عَلَيْهِ حَتَّى يَمِيزَ الْخَبِيثَ مِنَ الطَّيِّبِ وَ ما كانَ اللَّهُ لِيُطْلِعَكُمْ عَلَى الْغَيْبِ. خداوند بر آن نيست كه شما مؤمنان را كه با منافقان بهم آميختهاند بگذارد كه درهم بمانيد بلكه بر آنست كه مؤمن را از منافق جدا كند و نيست خداوند كه شما را به غيب آگاهى دهد و مطلع گرداند (پس شما مؤمن و منافق را از هم باز نشناسيد) وَ لكِنَّ اللَّهَ يَجْتَبِي مِنْ رُسُلِهِ مَنْ يَشاءُ فَآمِنُوا بِاللَّهِ وَ رُسُلِهِ وَ إِنْ تُؤْمِنُوا وَ تَتَّقُوا فَلَكُمْ أَجْرٌ عَظِيمٌ. ليكن خداوند هركدام از پيغمبران خود را بخواهد برمىگزيند (بر غيب) پس بگرويد به خداى و فرستادگان او و اگر بگرويد و پرهيزكار باشيد شما را مزدى بزرگ و بزرگوار است.
180- وَ لا يَحْسَبَنَّ الَّذِينَ يَبْخَلُونَ بِما آتاهُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ هُوَ خَيْراً لَهُمْ بَلْ هُوَ شَرٌّ لَهُمْ سَيُطَوَّقُونَ ما بَخِلُوا بِهِ يَوْمَ الْقِيامَةِ وَ لِلَّهِ مِيراثُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ اللَّهُ بِما تَعْمَلُونَ خَبِيرٌ. نبايد بخيلان گمان كنند كه آنچه بخل من ورزند از آنچه خداوند به آنها تفضّل كرده، بر ايشان بهتر است- نه؟
بلكه براى آنها بدتر است! زيرا آنچه دست فروفشردند و بخل كردند آن را در روز رستاخيز طوقى كنند و در گردن آنان نهند، كه خداوند راست، آنچه در آسمانها و زمين از خلق بازماندنى است و وارث همه او است و به همه كارها كه مىكنيد آگاه است.
181- لَقَدْ سَمِعَ اللَّهُ قَوْلَ الَّذِينَ قالُوا إِنَّ اللَّهَ فَقِيرٌ وَ نَحْنُ أَغْنِياءُ سَنَكْتُبُ ما قالُوا وَ قَتْلَهُمُ الْأَنْبِياءَ بِغَيْرِ حَقٍّ وَ نَقُولُ ذُوقُوا عَذابَ الْحَرِيقِ. خداوند سخن آنان كه گفتند: خدا فقير است و ما غنىّ! شنيده است، آرى بنويسيم آنچه گفتند و از پيغمبران كه به ناحق كشتند و به آنان گوئيم: اكنون بچشيد مزه عذاب سوزنده را.
182- ذلِكَ بِما قَدَّمَتْ أَيْدِيكُمْ وَ أَنَّ اللَّهَ لَيْسَ بِظَلَّامٍ لِلْعَبِيدِ. اين عذاب از آن سبب است كه دستهاى شما (يعنى كارهاى شما) از پيش آن را فرستاده! وگرنه خداوند ستمگر به بندگان نيست!
183- الَّذِينَ قالُوا إِنَّ اللَّهَ عَهِدَ إِلَيْنا أَلَّا نُؤْمِنَ لِرَسُولٍ حَتَّى يَأْتِيَنا بِقُرْبانٍ تَأْكُلُهُ النَّارُ. همان كسانى كه گفتند خداوند بر ما پيمان برگرفت كه ما نگرويم به فرستادهاى جز آنكه قربانى بما آرد كه آتش
خلاصه تفسير ادبى و عرفانى قرآن مجيد، ج1، ص: 172
به پذيرفتارى آن را بخورد! قُلْ قَدْ جاءَكُمْ رُسُلٌ مِنْ قَبْلِي بِالْبَيِّناتِ وَ بِالَّذِي قُلْتُمْ فَلِمَ قَتَلْتُمُوهُمْ إِنْ كُنْتُمْ صادِقِينَ. به آنها بگو كه فرستادگانى از نزد من با پيغامها و نشانيها بشما آمدند و به آنچه شما گفتيد (قربان پذيرفتنى آوردند) پس چرا آنان را كشتيد اگر راست مىگوئيد؟
اگر جهودان تو را دروغ زن گيرند، آنان پيش از تو پيمبران را دروغ زن گرفتند! با آنكه پيغامهاى روشن آوردند و نامهها و كتاب فروزان و روشنىبخش آوردند!
(تفسير ادبى و عرفانى)
179- ما كانَ اللَّهُ لِيَذَرَ الْمُؤْمِنِينَ. آيه. اين كار چنين مبهم نگذارند و اين قصّه سر بسته روزى برگشايند و اين دامن فراهم كرده آخر بيفشانند و هركس را به مأوى و منزل خويش بازگردانند. يكى در حزب شيطان كشته حرمان و اندوه جاودان! يكى نواخته رحمان در زمره دوستان، به مهر ازل شادان.
... وَ ما كانَ اللَّهُ لِيُطْلِعَكُمْ عَلَى الْغَيْبِ. آيه. خداوند شما را از غيب آگاه نمىكند و تا نه پندارى كه آنچه ديده تو به آن نرسد ديده پيمبران نيز نرسد! نمىدانى كه خداوند از ميان پيمبران هركس بخواهد برمىگزيند و مىگويد: به خدا و فرستاده او ايمان آوريد و بدانيد كه خداوند غيبدان است و نهانبين، فروفرستگان خود را كه بر پيمبران خود به وحى پاك فرستد بر غيب همىدارد و پوشيده مىنمايد و چون غيب را بر آنها نمايد چندان نمايد كه خود خواهد نه چندانكه بنده خواهد، خداى داند كه بنده چه برتابد و وى را چه شايد؟ و دانستن چيست كه او را به كار آيد؟ مدبّر كار بندگان اوست، كارساز و كاردان و نگهبان اوست!
180- وَ لا يَحْسَبَنَّ الَّذِينَ يَبْخَلُونَ. آيه. بخل به زبان علم و مقتضاى شرع، منع واجب است، و واجب از مال اندكى است از فراوان، كه درويش را اندك دهد و خود را فراوان بگذارد، باز به زبان اهل طريقت و اهل اشارت، بخل آنست كه ذرّهاى از مال يا نفسى از حال براى خود گذارد، چه مال و حال در راه اين جوانمردان صورت سگ دارد و عشق خدائى در عالم خود صورت فرشته دارد كه پيغمبر فرمود: فرشته با سگ نسازد و در خانهاى كه سگ باشد فرشته فرود نيايد.
كى در آيد فرشته تا نكنى
سگ ز در دور و صورت از ديوار
پرده بردار تا فرود آرند
هودج كبريا به صفه بار .
181- لَقَدْ سَمِعَ اللَّهُ قَوْلَ الَّذِينَ. آيه. كريما، خداوند شنوا، كه در شنوائى بىهمتا، شنونده آوازها، و رسنده به شنوائى خود به رازها، و پاسخكننده نيازها، كه به موسى و هارون هم گفت: نزد فرعون برويد كه من آنچه ميان شماها گذرد همه را مىشنوم و مىبينم!
... قالُوا إِنَّ اللَّهَ فَقِيرٌ. آيه. اين سخن شبه شكوى دارد كه با دوست مىراند كه دشمن چه مىگويد تا دوست بنازد و باشد كه دشمن از آن باز گردد و عجب آنكه نعمت همچنان به دشمن مىرساند و با آن ناسزا كه مىشنود نعمت وانستاند! و از روى اشارت گويد: شما بندگان از دشمنان خويش درگذريد و تا توانيد عفو كنيد و نعمت و مدارات خود را از دوست و دشمن باز مگيريد و خوى نيكو با دوست و دشمن و آشنا و بيگانه، كار فرمائيد.
خلاصه تفسير ادبى و عرفانى قرآن مجيد، ج1، ص: 173
[آيات 189- 185]
(تفسير لفظى)
185- كُلُّ نَفْسٍ ذائِقَةُ الْمَوْتِ وَ إِنَّما تُوَفَّوْنَ أُجُورَكُمْ يَوْمَ الْقِيامَةِ فَمَنْ زُحْزِحَ عَنِ النَّارِ وَ أُدْخِلَ الْجَنَّةَ فَقَدْ فازَ وَ مَا الْحَياةُ الدُّنْيا إِلَّا مَتاعُ الْغُرُورِ. هر تنى چشنده مرگ است و مزدهاى شما به تمامى بشما در روز رستاخيز خواهد رسيد و هرك را كه از دوزخ دور و به بهشت در آرند، پيروز آمده و رسته است، چه زندگى اين جهانى جز برخوردارى به فريب چيز ديگر نيست!
186- لَتُبْلَوُنَّ فِي أَمْوالِكُمْ وَ أَنْفُسِكُمْ وَ لَتَسْمَعُنَّ مِنَ الَّذِينَ أُوتُوا الْكِتابَ مِنْ قَبْلِكُمْ وَ مِنَ الَّذِينَ أَشْرَكُوا أَذىً كَثِيراً وَ إِنْ تَصْبِرُوا وَ تَتَّقُوا فَإِنَّ ذلِكَ مِنْ عَزْمِ الْأُمُورِ. هرآينه شما آزموده خواهيد شد در مالهايتان و در تنهايتان، و از كسانى كه پيش از شما كتاب (تورات) داشتند و از كسانى كه براى خدا انباز گرفتند آزار و اذيتهاى فراوان خواهيد شنيد، و شما اگر شكيبائى و پرهيزكارى پيشه كنيد اين از استواريهاى دين و درستى نشانهاى او است.
187- وَ إِذْ أَخَذَ اللَّهُ مِيثاقَ الَّذِينَ أُوتُوا الْكِتابَ لَتُبَيِّنُنَّهُ لِلنَّاسِ وَ لا تَكْتُمُونَهُ فَنَبَذُوهُ وَراءَ ظُهُورِهِمْ وَ اشْتَرَوْا بِهِ ثَمَناً قَلِيلًا فَبِئْسَ ما يَشْتَرُونَ. هنگامى كه خداوند از جهودان دارنده تورات عهد گرفت كه راجع به محمّد آنچه در كتاب است براى مردم بيان كنيد و كتمان ننمائيد، ليكن آنان پس پشت انداختند و با فروختن پيمان خداوند، بهاى اندك خريدند و چه بد چيزى كه خريدند «1» !
188- لا تَحْسَبَنَّ الَّذِينَ يَفْرَحُونَ بِما أَتَوْا وَ يُحِبُّونَ أَنْ يُحْمَدُوا بِما لَمْ يَفْعَلُوا فَلا تَحْسَبَنَّهُمْ بِمَفازَةٍ مِنَ الْعَذابِ وَ لَهُمْ عَذابٌ أَلِيمٌ. گمان مبر، آنها كه به آنچه كردند شاد شدند و دوست دارند كه مردم آنان را بستايند به كارهائى كه نكردهاند (نجات يابند!) و هرگز مپندار كه آنان اهل رستنى از عذابند! بلكه ايشان را عذابى دردناك خواهد بود.
189- وَ لِلَّهِ مُلْكُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ اللَّهُ عَلى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ. و خدا راست پادشاهى آسمانها و زمين و اوست كه بر هر چيزى توانا است.
(تفسير ادبى و عرفانى)
185- كُلُّ نَفْسٍ ذائِقَةُ الْمَوْتِ. آيه: اى خداوندى كه بندگانت همه فانيند و تو باقى، اى خداوندى كه رهيگانت همه نبودنىاند و تو بودنى، بودى تو و كس نبود، بمانى تو و كس نماند، همه مقهورند و تو قهّار، همه مأمورند و تو جبّار، همه مصنوعند و تو كردگار، همه مردنىاند و تو زنده جاويد، همه رفتنىاند و تو ماندنى، خداوندى گمارنده و با همه تاونده! و همواره ندائى رسد كه:
اى قوم از اين سراى حوادث گذر كنيد
خيزيد و سوى عالم علوى سفر كنيد
اين گروه مسلمانان، اين سراى فانى گذرگاه است، نگريد تا دل در آن نبنديد و آرامگاه نسازيد بريد مرگ را
(1) حضرت على (ع) فرمود: آنقدر كه عالم براى تعليم نزد خدا مسئول و مؤاخذ است جاهل براى تعلم مسئول نيست، زيرا علم پيش از جهل بوده! پس براى دانا سكوت در آموزش روا نيست و براى نادان سكوت در آموختن روا نيست!
خلاصه تفسير ادبى و عرفانى قرآن مجيد، ج1، ص: 174
بجان و دل پيش باز كنيد و نعيم آن جهانى و حيات جاودانى را خواستار شويد، افسوس كه تو اى بنده غافل با چشم بيدار در حال و كار خود ننگرى و ساز رفتن نيارى تا آن ساعت كه آب حسرت و دريغ گرد ديدهات درآيد و غبار مرگ بر عذار مشكينت نشيند و آن روى ارغوانى زعفرانى گردد! مسكين آدمى كه پيوسته نظاره مرگ ديگران مىكند و پندارد كه هميشه ناظر مرگ ديگران است و خود نخواهد مرد و در حال اوست:
سر زلف عروسان را چو برگ نسترن يابى؟
رخ گلبرگ شاهان را چو شاخ زعفران بينى !
اى رهى، اگر خود را مىيابى و تدبير خويش مىكنى راهت آنست كه در احوال گذشتگان و سيرت رفتگان از اين جهانيان و جهانداران كه بودند انديشه كنى و در سرانجام كار آنان نگرى، همانها كه تكبّر پلنگان داشتند، آن يكى قصر قيصرى مىساخت، آن ديگرى ملك سليمان مىخواست، آن ستمگر از جگر يتيمان كباب مىكرد، و آن ديگرى از خون مفلسان شراب مىخورد، آنان گلى بودند در شورستان دنيا شكفته، ناگاه باد زهرآگين مرگ وزيده و رخسارشان را تاريك گردانيد و پس از آنكه چون گل بشكفتند از بار بريختند و در گل خفتند!
اگر كسى را در دنيا از مرگ ايمنى بودى، آن كس رسول خدا بودى كه از فرزندان آدم هيچكس آن تقرّب و منزلت نزد خدا نداشت با اين وصف فرمود: هيچكس در جهان جاويدان نيست.
سر البارسلان ديدى، ز رفعت رفته بر گردون !
به مرو آ تاكنون در گل تن البارسلان بينى !
[آيات 200- 190]
(تفسير لفظى)
همانا در آفرينش آسمانها و زمين و آمد و شد شب و روز نشانهائى است مر زيركان و خردمندان «1» .
191- الَّذِينَ يَذْكُرُونَ اللَّهَ قِياماً وَ قُعُوداً وَ عَلى جُنُوبِهِمْ وَ يَتَفَكَّرُونَ فِي خَلْقِ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ رَبَّنا ما خَلَقْتَ هذا باطِلًا سُبْحانَكَ فَقِنا عَذابَ النَّارِ. كسانى كه خداى را ياد مىكنند در حال ايستاده و نشسته و در حال (بيمارى) بر پهلوى خويش خفتگان، و در آفرينش آسمانها و زمين انديشه مىكنند و مىگويند پروردگار ما، اينها را به گزاف نيافريدى، پاك و بىعيبى خدايا، ما را از عذاب آتش نگهدار.
192- رَبَّنا إِنَّكَ مَنْ تُدْخِلِ النَّارَ فَقَدْ أَخْزَيْتَهُ وَ ما لِلظَّالِمِينَ مِنْ أَنْصارٍ ، خداوند ما تو هركه را در آتش انداختى او را رسوا كردى و ستمكاران بىيار و ياورند.
193- رَبَّنا إِنَّنا سَمِعْنا مُنادِياً يُنادِي لِلْإِيمانِ أَنْ آمِنُوا بِرَبِّكُمْ فَآمَنَّا رَبَّنا فَاغْفِرْ لَنا ذُنُوبَنا وَ كَفِّرْ عَنَّا سَيِّئاتِنا وَ تَوَفَّنا مَعَ الْأَبْرارِ. خداى ما، ما نداى منادى شنيديم كه مىگفت؟ ايمان آوريد به خدايتان، پس اى خداوند، ما ايمان آورديم، گناهان ما را بيامرز و بديهاى ما را محو كن و ناپيدا گردان و ما را با نيكوكاران بميران.
194- رَبَّنا وَ آتِنا ما وَعَدْتَنا عَلى رُسُلِكَ وَ لا تُخْزِنا يَوْمَ الْقِيامَةِ إِنَّكَ لا تُخْلِفُ الْمِيعادَ خداى ما، آنچه بر زبان پيمبران خويش بما وعده دادى بما ارزانى فرما و ما را روز رستاخيز رسوا مگردان چون وعده خود را خلاف نكنى.
(1) حضرت على (ع) فرمود: رسول خدا هر شب كه براى نماز شب برخاستى اين دو آيت را تا (فَقِنا عَذابَ النَّارِ) برخواندى.
خلاصه تفسير ادبى و عرفانى قرآن مجيد، ج1، ص: 175
195- فَاسْتَجابَ لَهُمْ رَبُّهُمْ أَنِّي لا أُضِيعُ عَمَلَ عامِلٍ مِنْكُمْ مِنْ ذَكَرٍ أَوْ أُنْثى بَعْضُكُمْ مِنْ بَعْضٍ. پس خداوند به آنها پاسخ نيكو داد و دعاى آنان را مستجاب كرد و گفت: كه من كار هيچ كارگرى را ضايع نگذارم خواه مرد و خواه زن كه همه جزء يكديگريد. فَالَّذِينَ هاجَرُوا وَ أُخْرِجُوا مِنْ دِيارِهِمْ وَ أُوذُوا فِي سَبِيلِي وَ قاتَلُوا وَ قُتِلُوا لَأُكَفِّرَنَّ عَنْهُمْ سَيِّئاتِهِمْ وَ لَأُدْخِلَنَّهُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِي مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ ثَواباً مِنْ عِنْدِ اللَّهِ وَ اللَّهُ عِنْدَهُ حُسْنُ الثَّوابِ. پس كسانى كه هجرت كردند و از خانمان خود ببريدند و از سرايشان بيرون رانده شدند و در راه دين من آزار ديدند و كشتند و كشته شدند، ما بديهاى آنان را ناپيدا و محو كنيم و همگى را در بهشت جاودان كه جويهاى آب از زير درختان آن جارى است به پاداش از سوى خداوند وارد مىكنيم، كه همه ثوابها و نيكوئيها نزد اوست!
196- لا يَغُرَّنَّكَ تَقَلُّبُ الَّذِينَ كَفَرُوا فِي الْبِلادِ. مبادا گشتن (و سود بردن) و گردش كردن كافران در شهرها تو را فريب دهد.
197- مَتاعٌ قَلِيلٌ ثُمَّ مَأْواهُمْ جَهَنَّمُ وَ بِئْسَ الْمِهادُ. اين برخوردارى اندك است پس از آن جاى آنها دوزخ است و بد آرامگاهى است.
198- لكِنِ الَّذِينَ اتَّقَوْا رَبَّهُمْ لَهُمْ جَنَّاتٌ تَجْرِي مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ خالِدِينَ فِيها نُزُلًا مِنْ عِنْدِ اللَّهِ وَ ما عِنْدَ اللَّهِ خَيْرٌ لِلْأَبْرارِ. لكن آنها كه از شرك پرهيز كردند و تقوى پيشه نمودند، جاى ايشان بهشتهائى است كه جوىهاى آب از زير درختان آن روان است و در آنجا جاويدان هستند و پذيرائى از نزد خدا است و آنچه از نزد خدا است براى نيكوكاران به و نيك است.
199- وَ إِنَّ مِنْ أَهْلِ الْكِتابِ لَمَنْ يُؤْمِنُ بِاللَّهِ وَ ما أُنْزِلَ إِلَيْكُمْ وَ ما أُنْزِلَ إِلَيْهِمْ خاشِعِينَ لِلَّهِ لا يَشْتَرُونَ بِآياتِ اللَّهِ ثَمَناً قَلِيلًا أُولئِكَ لَهُمْ أَجْرُهُمْ عِنْدَ رَبِّهِمْ إِنَّ اللَّهَ سَرِيعُ الْحِسابِ. به درستى كه از اهل كتاب (جهود و نصارى) كسانى هستند كه به خداوند و آنچه بشما و به ايشان نازل شده ايمان آورند و نسبت به خدا خاشع و فروداشتاند و نشانىها و آيههاى الهى را به بهاى اندك خريدار نيستند و مزد اين كسان نزد خدايشان است، چه كه خداوند خوشحساب و سبكشمار و زودتوان است «1» .
200- يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اصْبِرُوا وَ صابِرُوا وَ رابِطُوا وَ اتَّقُوا اللَّهَ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ. اى كسانى كه گرويديد، شكيبائى كنيد در راه انجام احكام شرع و شكيبائى كنيد در راه جهاد و جنگ با مشركان، و اسبهاى لشكر سواره مسلمانان را آماده در سرحدات نگاه داريد تا آزار كافران را بازداريد و از خشم خداوند بپرهيزيد و تقوى پيشه كنيد تا جاويد پيروز و رستگار آئيد.
(تفسير ادبى و عرفانى)
190- إِنَّ فِي خَلْقِ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ. آيه. كلام خداوندى كه خدائى جز او نيست و آسمان و زمين را جز قدرت او عماد و پيوندى نه! خداوندى كه فلك آفريد و بر ذروه فلك ملك آفريد، آسمان آفريد و داغى از قدرت خويش بر او نهاد و زمين آفريد و سمتى از قهر بر او نهاد، آسمان به امر وى گردان و زمين به قهر و جبر او در ميدان، جنبش