کتابخانه تفاسیر

پایگاه داده های قرآنی اسلامی
کتابخانه بالقرآن

خلاصه تفسير ادبى و عرفانى قرآن مجيد

جلد اول

(سوره - 2 - بقره(مدنى) 286 - آيه - جزو اول)

(سوره - 3 - آل عمران(مدنى) 200 - آيه

سوره - 4 - نساء -(مدنى) 176 - آيه - جزو چهارم

(سوره - 6 - انعام -(مكى) 165 - آيه - جزو هفتم)

(سوره - 7 - اعراف -(مكى) 205 - آيه - جزو هشتم)

(خاتمه جلد اول)

جلد دوم

خاتمه مهم‏ترين آثار قلمى نگارنده

خلاصه تفسير ادبى و عرفانى قرآن مجيد


صفحه قبل

خلاصه تفسير ادبى و عرفانى قرآن مجيد، ج‏1، ص: 183

و هركس خدا و فرستاده‏اش را نافرمانى كند و از حدود خويش تجاوز نمايد او را در آتش جاويدان فرود آورند و عذاب او خواركننده و نوميدى پيش‏آورنده است.

(تفسير ادبى و عرفانى)

10- إِنَّ الَّذِينَ يَأْكُلُونَ أَمْوالَ الْيَتامى‏ ظُلْماً. آيه. خداوند بزرگوار، رهى‏دار وفادار، كه ضعيفان را دستگير و مهر پيوند است در اين آيت آنان را مى‏نوازد و يتيمان را مهر مى‏ورزد و ستمگران كه از جگر يتيمان و خون نيازمندان كباب و شراب مى‏خورند بيم مى‏دهد و به كيفر آنها را مى‏ترساند، از آن سبب كه يار بى‏نوايان و فريادرس نوميدان است و خداوند بنده‏اى را كه از سرشكستگى و ناتوانى وفادارى، نفس سرد برآورد و اشكى گرم فروبارد و دو دست تهى بسوى او بردارد و عذر گناهان بخواهد، دوست دارد!

در آثار آورده‏اند كه: مردى در مناجات با خدا مى‏گفت: اى پروردگار، اى خداوند يكتا، اى آفريننده يگانه، تو نوشتى، تو مقدّر كردى، و تو حكم كردى، بارخدايا هرچه بوده و هست و خواهد بود همه تو مى‏خواهى و تو ميرانى و بر خلق تو مى‏نويسى، هيچيك از تقدير تو بيرون نه، و بى‏قضاى تو هيچ چيز نيست، از عالم غيب ندا آمد كه اين عين توحيد و سزاوار خدائى ما است، پس نشان بندگى تو چيست؟ بنده عرض كرد: بارخدايا، من نافرمانى كردم، من گناه كردم، و من بخشش خواستم، خداوندا، از من آن آيد كه آن سزد، بارخدايا، من بدعهد! بى‏وفا، جفا كار و هرچه بتر هستم!

قصه چكنم، حيلت و رنگيم همه‏

وز رفتن راه راست لنگيم همه !

از آز در آويخته چنگيم همه‏

با قسمت قسّام به جنگيم همه !

... إِنَّ الَّذِينَ يَأْكُلُونَ أَمْوالَ الْيَتامى‏ ظُلْماً. آيه. مال يتيمان خوردن سخت است و در خواسته آنان طمع كردن دشوار، و ستمگرى بر ناتوانان از بدترين گناهان است.

آورده‏اند كه عيسى (ع) از گورستانى گذشت گفت: بارخدايا، از كرمت و عنايتت يكى از اين بندگان را زنده كن! در حال، پاره‏اى خاك فروشد كسى بلند بالا از خاك برآمد و بايستاد! پرسيد تو كيستى؟ گفت فلان .. گفت كى مردى؟

گفت 2700 سال پيش! پرسيد: مرگ را چگونه يافتى؟ گفت از هنگام مردن تاكنون هنوز تلخى مرگ با من است پرسيد:

خدا با تو چه كرد كه چنين تلخ مرگى؟ گفت: از آن تاريخ تاكنون گرفتار مطالبه حساب نيم‏دانگ مال يتيم كه در گردن من است بوده‏ام و هنوز از حساب آسوده و فارغ نگشته‏ام اين را بگفت و در خاك فروشد!

11- يُوصِيكُمُ اللَّهُ فِي أَوْلادِكُمْ. آيه. خداوند استحقاق ورثه از ميراث را بر دو گونه برقرار كرد يكى از روى فرض و ديگرى از روى عصبه، و استحقاق از جهت عصبه بيشتر و قوى‏تر است از جهة فرض، چه سهم ارث عصبه همه مال است و سهم فرض تا دو ثلث بيش نيست و چون ميراث عطيه‏اى الهى كه بى‏رنج و كسب بنده است، عصبه را مستحق‏تر دانست، و اينكه سهم پسر را دو برابر دختر فرمود، فهم اين كار نه بقياس بندگان است و نه در حدّ فهم ايشان، چه اگر به قياس بودى سهم مادينه كه ضعيف‏تر است بايد بيشتر از سهم نرينه باشد كه قوى‏تر است! لكن حكم خداوند را نه علت در آن جارى و نه چون و چرا در آن روا، نه كس را بر آن اعتراض و نه بندگان را از آن اعراض! و البته داراى حكمت است.

... آباؤُكُمْ وَ أَبْناؤُكُمْ لا تَدْرُونَ. آيه. پدران و فرزندان به دو برادر مهربان و شايسته و كاردان مانند كه چون كسى خواهد آنان را بستايد گويد: خود ندانم از ايشان كدام يك بهتر و مهربانترند! چون خوبى و مهربانى هر دو به‏

خلاصه تفسير ادبى و عرفانى قرآن مجيد، ج‏1، ص: 184

غايت كمال است؟- پدران و فرزندان همچنانند، آنكه پدرانند به فرزندان خود بهره‏مندند، و آنكه فرزندانند به حرمت پدران سودمندند، پدران در دوران كودكى فرزندان را بكار آيند و فرزندان در زمان پيرى پدران را بكار آيند اين خود سود اين جهانى است و سود آن جهانى هم دارد.

لطيفه: گويند مردى را در بهشت به بالاترين درجه رسانيدند كه هرگز خود را سزاوار و شايسته آن مرتبت نمى‏دانست گفت: بارخدايا مرا اين منزلت از كجا است او را گفتند: از دعاى فرزندت!

12- وَ لَكُمْ نِصْفُ ما تَرَكَ أَزْواجُكُمْ. آيه. ثبوت ميراث و يا از جهت نسب است يا از جهت سبب، نسب، خويشى است و سبب، زناشوئى، پس چون كسى از خويشان نسبى يا سببى بميرد داغى باشد بر دل وى و دردى باشد بر جان وى، و خداوند آن درد را مرهم برنهاده و از پس آن مصيبت مواساتى فرموده كه چون درد از فوت او بود، مرهم از مال او باشد! اين است حكمت خداوند با بندگان كه اگر بر دوستان او رنجى رسد، از پس آن بحكم او گنجى رسد!

پير طريقت شيخ انصارى گفت: من چه دانستم كه مادر شادى رنج است و در زير ناكامى هزار گنج؟ من چه دانستم كه آرزو، بريد وصال است و در سايه ابر هستى نوميدى محال؟ من چه دانستم كه خداوند چنان بنده‏نواز است و دوستان را بر او چنين ناز است؟ من چه دانستم كه آنچه من مى‏جويم ميان روح است و عزّ وصال تو مرا فتوح؟

اندر همه عمر من شبى وقت صبوح‏

آمد بر من خيال آن راحت روح‏

پرسيد ز من كه چون شدى‏اى مجروح؟

گفتم كه ز عشق تو همين بود فتوح‏

[آيات 18- 15]

(تفسير لفظى)

15- وَ اللَّاتِي يَأْتِينَ الْفاحِشَةَ مِنْ نِسائِكُمْ فَاسْتَشْهِدُوا عَلَيْهِنَّ أَرْبَعَةً مِنْكُمْ فَإِنْ شَهِدُوا فَأَمْسِكُوهُنَّ فِي الْبُيُوتِ حَتَّى يَتَوَفَّاهُنَّ الْمَوْتُ أَوْ يَجْعَلَ اللَّهُ لَهُنَّ سَبِيلًا. كسانى كه از زنان شما نابكارى كنند، پس چهار مرد بر آنها گواه گيريد اگر آنان گواهى بر فاحشگى آن زنان دادند آنها را در خانه‏ها بازداريد و تا بوقت مرگ آنان را نگاه داريد، يا خداوند راهى براى آنها سازد.

16- وَ الَّذانِ يَأْتِيانِها مِنْكُمْ فَآذُوهُما فَإِنْ تابا وَ أَصْلَحا فَأَعْرِضُوا عَنْهُما إِنَّ اللَّهَ كانَ تَوَّاباً رَحِيماً. و مرد و زنى از شما كه مرتكب فحشاء شوند و نابكارى كنند آنان را زجر كنيد (و حدّ جارى كنيد) پس اگر توبه كنند و به صلاح آيند ايشان را در گذاريد و متعرّض نشويد چون خداوند توبه‏پذير و مهربان است.

17- إِنَّمَا التَّوْبَةُ عَلَى اللَّهِ لِلَّذِينَ يَعْمَلُونَ السُّوءَ بِجَهالَةٍ ثُمَّ يَتُوبُونَ مِنْ قَرِيبٍ فَأُولئِكَ يَتُوبُ اللَّهُ عَلَيْهِمْ وَ كانَ اللَّهُ عَلِيماً حَكِيماً. باز پذيرفتن بندگان از جانب خداوند در مورد كسانى است كه كارهاى بد و نابكارى را از روى نادانى مرتكب مى‏شوند و پس از آن پشيمان شده و بزودى توبه مى‏كنند، و البته در اين موردها، خداوند باز پذيرد و آنان را توبه دهد كه خداوند دانا و راست دانش است.

18- وَ لَيْسَتِ التَّوْبَةُ لِلَّذِينَ يَعْمَلُونَ السَّيِّئاتِ حَتَّى إِذا حَضَرَ أَحَدَهُمُ الْمَوْتُ قالَ إِنِّي تُبْتُ الْآنَ وَ لَا الَّذِينَ يَمُوتُونَ وَ هُمْ كُفَّارٌ أُولئِكَ أَعْتَدْنا لَهُمْ عَذاباً أَلِيماً. كسانى كه كارهاى بد كنند و چون هنگام مرگ رسد بخواهند توبه كنند و بگويند: حالا توبه كرديم! البته توبه آنان پذيرفته نيست و همچنين كسانى كه توبه مى‏كنند حالى كه كافرند و به خدا شرك آورند (توبه آنان نيز پذيرفته نمى‏شود) و ما براى آنها عذاب دردناكى فراهم ساختيم.

خلاصه تفسير ادبى و عرفانى قرآن مجيد، ج‏1، ص: 185

(تفسير ادبى و عرفانى)

15- وَ اللَّاتِي يَأْتِينَ الْفاحِشَةَ. آيه. كردگار نهان‏دان، بخشاينده بر همگان، در اين آيت از رحمت و فضل خود بر بندگان و پرده‏پوشى بر عيب ايشان خبر داد، تا همه خود داند كار بدشان، و نبرد آبرويشان، چه هرچند رهى شوخ‏تر، خداوند كريم‏تر است!

نوشته‏اند: خداوند از عالم غيب بندگان را مخاطب ساخته مى‏گويد: بنده من، تو هرچه به گناه بيشتر رو كنى من به آمرزش بيشتر توجه كنم تا بدانى كه من منم و تو تو!

داود پيغمبر هر آيت زبور كه خواندى گفتى: خداوندا، گناهكاران را ميامرز! اتفاقا داود را خود واقعه‏اى افتاد كه تير تقدير به حلق او نشست، در خاك پشيمانى در غلتيد و گفت: خدايا، مرا بيامرز و قلم عفو بر گناهم بخش، ندا رسيد اى داود، تو مى‏گفتى گناهكار را ميامرز! گفت بارخدايا، ندانسته بودم هنوز خام بودم، هدف تير تقدير نشده بودم، بارخدايا، از آنچه گفتم توبه مى‏كنم، تو آن كن كه سزاوار آنى، تو احوال بندگان بهتر دانى و آگاه بر راز ايشانى، عزيز و سلطانى، كريم و مهربانى.

لطيفه: از مهربانى خداوند نكته‏اى بشنو، بنگر در اين آيت و انديشه كن در اين حالت كه گواهى چهار گواه عدل در ثبوت فاحشه معتبر كرد، بر وجهى كه اقامت بيّنت بر آن صفت دشوار صورت تحقّق گيرد، اين همه براى اين كرد كه فاحشه بر بنده درست نشود و او را رسوائى نرسد! اين خو و ادب را مصطفى از حق بياموخت كه در مورد اقرار كسى به عمل فحشاء رسول خدا بهانه‏ها پيش مى‏آورد و او را از آن دور مى‏داشت.

عربى نزد مصطفى آمد و گفت: مرا پاك گردان، فرمود: برو توبه و استغفار كن، دوباره و سه‏باره آمد و گفت مرا پاك گردان، فرمود مگر اين ديوانه است؟ گفتند نه- پرسيد خمر خورده؟ آزمودند گفتند نه، مصطفى پرسيد زنا كردى؟

گفت: آرى- گفت شايد نگاه كردى يا با دست لمس كردى؟ گفت نه زنا كردم! چون دو بار اقرار كرد سنگ باران شد. گويند پس از آن محكوم را ندا رسيد: ندانستى كه ما محمّد را براى تنفيذ احكام شرع فرستاديم و حاكم كشور جهان كرديم، چون تو به نزد او رفتى با همه ارفاق و همراهى، چون در اجراء حكم و راندن حدّ تقصير نكند تو را رجم كرد، چرا نزد ما و به درگاه ما نيامدى و توبه و استغفار نكردى تا توبت تو را پذيرفتمى و از گناهت درگذشتمى؟

17- إِنَّمَا التَّوْبَةُ عَلَى اللَّهِ لِلَّذِينَ. آيه. توبه نشان راه و سالار بار و كليد گنج و شفيع وصال و سبب شادى و مايه آزادى است و نشانى آن اول پشيمانى در دل، پس عذر به زبان، سپس بريدن از بدى و از بدان است.

در خبر است كه هركس توبه كند ولى رفيقان بد را وانگذارد توبه كار نيست! هركس توبه كند و آنچه از مال زائد دارد كه خود را بدان نيازى نيست انفاق نكند، توبه كار نيست، شرط توبه آنست كه از همه موجودات دل برگيرد و روى در حق آورد، توبه براى آنست كه آنچه فردا آتش دوزخ با تو كند تو آن را از پيش به آب ديده توبه آن را خاموش كنى، اى آزادمرد چند در خوابى بيدار شو كه وقت صباح است و در سر شور شرار شوق دارى، همين‏كه هنگام صبوح است، تا كى شكسته دل و شكسته عهدى، بيا كه وقت قبول نصيحت و توبه نصوح است!

اى باز هوا گرفته بازآى و مرو

كز رشته تو سرى در انگشت من است‏

18- وَ لَيْسَتِ التَّوْبَةُ لِلَّذِينَ يَعْمَلُونَ السَّيِّئاتِ. آيه. توبه به زبان علم پيش از رسيدن مرگ بايد و گر همه يك لحظه بود، ليكن در زبان معاملت پيش از آن بايد باشد كه نفس، عادت در خويشتن ديدن و خود پرستيدن را

خلاصه تفسير ادبى و عرفانى قرآن مجيد، ج‏1، ص: 186

دارا شده، كه هركس خويشتن را پسنديد و به عادت در خود نگريست، درب توبه به روى او فروبستند و آب رستگارى از وى بازگرفتند. كه گفته‏اند:

دور شو از صحبت خود بر در عادت‏پرست‏

بوسه بر خاك كف پاى ز خود بيزار زن‏

داود پيغمبر را ديدند به درگاه خدا از گناه خود گريه و زارى مى‏كند! ندا رسيد اى داود، ما كه گناه تو را بخشيديم و عذرت را پذيرفتيم ديگر چرا گريه مى‏كنى؟ گفت: خداوندا وقت خوشى كه در صحبت و آن نفس كه مرا با تو بود در خلوت باز ده! ندا آمد: هيهات، دوستى بود گذشت بى‏برگشت!

[آيات 24- 19]

تفسير لفظى‏

19- يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لا يَحِلُّ لَكُمْ أَنْ تَرِثُوا النِّساءَ كَرْهاً وَ لا تَعْضُلُوهُنَّ لِتَذْهَبُوا بِبَعْضِ ما آتَيْتُمُوهُنَّ إِلَّا أَنْ يَأْتِينَ بِفاحِشَةٍ مُبَيِّنَةٍ. اى كسانى كه گرويده‏اند به اسلام، شما را حلال نيست كه زنان يكدگر را برخلاف ميلشان بميراث بريد و آنان را از نكاح باز مداريد و از بهره زناشوئى آنها را بى‏نصيب نكنيد مگر آنكه با دليل استوار و روشن فاحشگى كرده باشند وَ عاشِرُوهُنَّ بِالْمَعْرُوفِ فَإِنْ كَرِهْتُمُوهُنَّ فَعَسى‏ أَنْ تَكْرَهُوا شَيْئاً وَ يَجْعَلَ اللَّهُ فِيهِ خَيْراً كَثِيراً. با زنان به نيكوئى بگذرانيد و اگر آنان خوش‏آيند شما نباشند چه‏بسا چيزها كه شما را ناخوش آيند آيد درحالى‏كه خداوند براى شما در آن، نيكوئى و خير بسيار قرار داده است.

20- وَ إِنْ أَرَدْتُمُ اسْتِبْدالَ زَوْجٍ مَكانَ زَوْجٍ وَ آتَيْتُمْ إِحْداهُنَّ قِنْطاراً فَلا تَأْخُذُوا مِنْهُ شَيْئاً أَ تَأْخُذُونَهُ بُهْتاناً وَ إِثْماً مُبِيناً. اگر خواستيد زنى را جاى زن خود گيريد و به او قنطارى (يك پوست گاو پر از زر) داده باشيد از او بازمستانيد، چگونه بيدادگرى بزرگ و گناه آشكارا براى خود باز مى‏ستانيد؟

21- وَ كَيْفَ تَأْخُذُونَهُ وَ قَدْ أَفْضى‏ بَعْضُكُمْ إِلى‏ بَعْضٍ وَ أَخَذْنَ مِنْكُمْ مِيثاقاً غَلِيظاً.

و چگونه آنچه كابين به او داده‏ايد بازپس مى‏ستانيد درحالى‏كه به يكديگر پيوسته و هم پوست زيست كرده و باهم نزديكى كرده‏ايد؟

22- وَ لا تَنْكِحُوا ما نَكَحَ آباؤُكُمْ مِنَ النِّساءِ إِلَّا ما قَدْ سَلَفَ إِنَّهُ كانَ فاحِشَةً وَ مَقْتاً وَ ساءَ سَبِيلًا. به زنى نگيريد آن زنى را كه پدران شما به زنى گرفته باشند مگر آنكه در جاهليّت بود و گذشت، چون اين كار زنا است (نزد خدا) و راهى بد و زشت است.

23- حُرِّمَتْ عَلَيْكُمْ أُمَّهاتُكُمْ وَ بَناتُكُمْ وَ أَخَواتُكُمْ وَ عَمَّاتُكُمْ وَ خالاتُكُمْ وَ بَناتُ الْأَخِ وَ بَناتُ الْأُخْتِ وَ أُمَّهاتُكُمُ اللَّاتِي أَرْضَعْنَكُمْ وَ أَخَواتُكُمْ مِنَ الرَّضاعَةِ وَ أُمَّهاتُ نِسائِكُمْ‏ بر شما حرام است به زنى گرفتن: مادرانتان و دخترانتان و خواهرانتان و عمه‏هاتان و خاله‏هاتان و دختران برادرتان و دختران خواهرتان و مادرانى كه دايه شما بوده و بشما شير داده‏اند و خواهران هم شير شما و مادرهاى زنانتان (خورسوها) وَ رَبائِبُكُمُ اللَّاتِي فِي حُجُورِكُمْ مِنْ نِسائِكُمُ اللَّاتِي دَخَلْتُمْ بِهِنَّ فَإِنْ لَمْ تَكُونُوا دَخَلْتُمْ بِهِنَّ فَلا جُناحَ عَلَيْكُمْ وَ حَلائِلُ أَبْنائِكُمُ الَّذِينَ مِنْ أَصْلابِكُمْ وَ أَنْ تَجْمَعُوا بَيْنَ الْأُخْتَيْنِ إِلَّا ما قَدْ سَلَفَ إِنَّ اللَّهَ كانَ غَفُوراً رَحِيماً. (همچنين) و دختراندرها كه در كنار شما هستند از زنانى كه از شوهرهاى پيش داشتند و شما به آنها نزديكى كرده‏ايد. پس اگر با آن زنها نزديكى نكرده‏ايد بر شما تنگى و منعى از ازدواج دخترانشان نيست و زنان پسرهاى‏

خلاصه تفسير ادبى و عرفانى قرآن مجيد، ج‏1، ص: 187

شما (عروسان) كه از پشت شما هستند، و اينكه جمع ميان ازدواج دو خواهر (در يك وقت) كنيد مگر آنچه در جاهليت گذشته كه خداوند آمرزش كار و مهربان و دل‏نواز است.

جزو پنجم: 24- وَ الْمُحْصَناتُ مِنَ النِّساءِ إِلَّا ما مَلَكَتْ أَيْمانُكُمْ كِتابَ اللَّهِ عَلَيْكُمْ وَ أُحِلَّ لَكُمْ ما وَراءَ ذلِكُمْ أَنْ تَبْتَغُوا بِأَمْوالِكُمْ مُحْصِنِينَ غَيْرَ مُسافِحِينَ. و زنان شوهردار بر شما حرام است مگر آنكه در جنگ با كفّار زنهاى شوهردار اسير شما شوند، اين نوشته خدا به عهده شما است و جز آنكه گفته شد بر شما حلال است به شرطى كه از مال خود كابين دهيد و زناكارى نكنيد. فَمَا اسْتَمْتَعْتُمْ بِهِ مِنْهُنَّ فَآتُوهُنَّ أُجُورَهُنَّ فَرِيضَةً وَ لا جُناحَ عَلَيْكُمْ فِيما تَراضَيْتُمْ بِهِ مِنْ بَعْدِ الْفَرِيضَةِ إِنَّ اللَّهَ كانَ عَلِيماً حَكِيماً. پس هر زنى را كه به نكاح متعه گرفتيد مزد آنها را بدهيد كه بر شما واجب و بريده است و بر شما تنگى و ايرادى نيست اگر بتراضى مقدار كابين را بعد از آنكه بر شما واجب شد كم و زياد كنيد كه خداى دانا و راست دانش است.

(تفسير ادبى و عرفانى)

19- يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لا يَحِلُّ لَكُمْ. آيه. اى مؤمنان، زنان يكدگر را به ارث نه‏بريد! در اين آيت هم نداست هم تنبيه هم اشارت و هم شهادت و هم حكم. و بيان حكم آنست كه اين زنان ضعيفند و اسير قهر شما هستند، ايشان را نرنجانيد، و از راه حيله و تدليس بر ايشان حكم نكنيد و به قهر نرانيد و آنچه شرع نه‏پسندد از آنان مخواهيد و با ايشان به‏طور معروف و نيكى زندگانى كنيد، راه دين و ديانت به ايشان بنمائيد و آداب مسلمانى و شريعت به ايشان بياموزيد و آداب صحبت و معاشرت به آنان ياد دهيد و خودتان آن آداب را با ايشان نگاه داريد و رنج ايشان را تحمّل كنيد و بار خدمت و رنج خويش بر آنان منهيد.

گرچه ظاهر آيت درباره زنان است ليكن از روى اشارت شامل همه مسلمانان است كه مى‏گويد: نگريد تا خويشتن را هيچ‏وقت بر هيچ مسلمانى داراى حق و فضل واجب نبينيد و از مهينان خويش خدمت نخواهيد و بر كمينان زور نگوئيد و بر اهل ضعف، صولت ننمائيد بلكه در مراعات و مواسات ايشان بكوشيد و به ايشان تقرّب كنيد.

به داود ندا رسيد اى داود: اگر شكسته‏اى در راه ما بينى، يا دل شده‏اى در كار ما ديدى، نگر تا او را به لقمه نانى خدمت كنى و به شربت آبى بدو تقرّب جوئى و در بر آفتاب نور دلش بنشينى، اى داود، دل درويش دردزده، تابشگاه آفتاب نور ما است و آفتاب نور جلال ما پيوسته در غرفه دل او مى‏تابد.

پير طريقت گفت: اى مسكين اگر نتوانى كه به او تقرّب جوئى، بارى به دل اولياش تقرّب جوى، كه وى بر دل ايشان اطلاع كند، هركه را در دل ايشان بيند وى را به دوستى گيرد، نبينى كه مصطفى (ص) با ضعفاء مهاجران بنشستى و خود را در ايشان شمردى و سپاس خداى را بجاى آوردى، كه خداوند او را مأمور كرده كه با ضعيفان امّت بنشيند و تحمل و بردبارى با ايشان نمايد.

... فَإِنْ كَرِهْتُمُوهُنَّ. آيه. هرچه امروز بر نفس تو سخت‏تر آيد، فردا بر دلت خوش‏تر آيد، و هرچه امروز در سراى حكم، صورت رنج دارد، فردا در سراى وصل مايه گنج بود، بى‏مرادى و بى‏كامى امروز بر نفس سوار است لكن زهى مراد و كام كه فردا در ضمن اين كار است.

خلاصه تفسير ادبى و عرفانى قرآن مجيد، ج‏1، ص: 188

گر امروز اندرين منزل تو را حالى زيان باشد

زهى سرمايه و سودا كه فردا زين زيان باشد

20- وَ إِنْ أَرَدْتُمُ اسْتِبْدالَ زَوْجٍ. آيه. در مذهب دوستى، كرامت و جوان‏مردى اين است كه جفاى فراق را با استرداد معاش باهم جمع نكنى كه اين نه كار كريمان است و نه سزاوار جوان‏مردان، چون داغ جدائى بر دل آن بيچاره نهادى، نگر تا دست خرج او نيز بربند نيارى كه آنچه داده بستانى و داغ بر داغش نهى!

حضرت حسين بن على (ع) زنى داشت او را طلاق داد آنگاه مال فراوان به او فرستاد و فرمود: محنت فراق ما او را بس است و نبايد رنج دست تنگى نيز بر او نهاد! گويند آن مال چهل هزار درم بود! آن زن گفت: در برابر جدائى از دوست اندك چيزى است!

23- حُرِّمَتْ عَلَيْكُمْ أُمَّهاتُكُمْ. آيه. اشارت است باين كه بناى شرع بر تعبّد است نه بر تكلّف و مايه آن تسليم است نه تعليل و تسليم راهى است آسان، منزل آن آبادان، مقصد آن رضاى رحمان، ليكن تكلّف راهى است دشوار، منزل آن خراب، مقصد آن ناگوار، هان از راه تكلّف خيز، و در تسليم آويز، وز تصرف و تعليل بپرهيز، آنچه شرع حرام كرد، بى‏علت آن را حرام دان، كه بناى آن بر مشيّت و اراده الهى است كه آنچه مصلحت داند كند و آنچه اراده نمايد انجام دهد!

[آيات 30- 25]

تفسير لفظى‏

25- وَ مَنْ لَمْ يَسْتَطِعْ مِنْكُمْ طَوْلًا أَنْ يَنْكِحَ الْمُحْصَناتِ الْمُؤْمِناتِ فَمِنْ ما مَلَكَتْ أَيْمانُكُمْ مِنْ فَتَياتِكُمُ الْمُؤْمِناتِ وَ اللَّهُ أَعْلَمُ بِإِيمانِكُمْ بَعْضُكُمْ مِنْ بَعْضٍ. هركس از شما نتواند با زنان آزاد و با ايمان از جهات نداشتن مال نكاح كند، وى را كنيزكان با ايمان حلال است و خداوند به ايمان شما نسبت به يكدگر به دين يكدگر آگاه است. فَانْكِحُوهُنَّ بِإِذْنِ أَهْلِهِنَّ وَ آتُوهُنَّ أُجُورَهُنَّ بِالْمَعْرُوفِ مُحْصَناتٍ غَيْرَ مُسافِحاتٍ وَ لا مُتَّخِذاتِ أَخْدانٍ. آنان را با اجازه خداوندشان نكاح كنيد و درخور آنان كابين دهيد و كنيزكان پاك، به نكاح پاك گيريد نه به زنا و نه به هواى دل! فَإِذا أُحْصِنَّ فَإِنْ أَتَيْنَ بِفاحِشَةٍ فَعَلَيْهِنَّ نِصْفُ ما عَلَى الْمُحْصَناتِ مِنَ الْعَذابِ ذلِكَ لِمَنْ خَشِيَ الْعَنَتَ مِنْكُمْ وَ أَنْ تَصْبِرُوا خَيْرٌ لَكُمْ وَ اللَّهُ غَفُورٌ رَحِيمٌ. پس از آنكه كنيزكان شوهر كردند اگر زنا كنند و مرتكب فحشاء شوند نصف حدّ زنان آزاد بر آنها جارى مى‏شود و اين نكاح كنيزان براى كسانى است كه از آفت عزب بودن و تباهى دين مى‏ترسند و اگر شكيبائى و خوددارى كنيد براى شما بهتر و نيكوتر است چون خداوند آمرزش كار و مهربان و دل‏نواز است.

26- يُرِيدُ اللَّهُ لِيُبَيِّنَ لَكُمْ وَ يَهْدِيَكُمْ سُنَنَ الَّذِينَ مِنْ قَبْلِكُمْ وَ يَتُوبَ عَلَيْكُمْ وَ اللَّهُ عَلِيمٌ حَكِيمٌ. خداوند مى‏خواهد كه راه پسنديده را از راه ناپسند براى شما بيان كند و شما را براه نيكان كه پيش از شما بودند رهبرى نمايد و شما را از كارهاى ناپسند توبه دهد كه خداوند دانا و راست دانش است.

27- وَ اللَّهُ يُرِيدُ أَنْ يَتُوبَ عَلَيْكُمْ وَ يُرِيدُ الَّذِينَ يَتَّبِعُونَ الشَّهَواتِ أَنْ تَمِيلُوا مَيْلًا عَظِيماً.

خداوند مى‏خواهد كه شما را با خود آرد و توبه شما را بپذيرد و كسانى كه پيرو هوا و هوس و شهوت‏ها هستند و گرد بايستهاى ناپسند مى‏گردند مى‏خواهند كه شما از راه راستى و درستى به گمراهى بزرگ بگرديد!

خلاصه تفسير ادبى و عرفانى قرآن مجيد، ج‏1، ص: 189

28- يُرِيدُ اللَّهُ أَنْ يُخَفِّفَ عَنْكُمْ وَ خُلِقَ الْإِنْسانُ ضَعِيفاً. خداوند مى‏خواهد كه بار شما سبك كند چون آدميان ضعيف آفريده شدند.

29- يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لا تَأْكُلُوا أَمْوالَكُمْ بَيْنَكُمْ بِالْباطِلِ إِلَّا أَنْ تَكُونَ تِجارَةً عَنْ تَراضٍ مِنْكُمْ وَ لا تَقْتُلُوا أَنْفُسَكُمْ إِنَّ اللَّهَ كانَ بِكُمْ رَحِيماً. اى كسانى كه گرويده‏ايد، مالهاى يكدگر را ميان خودتان به ناشايست و ناروا نخوريد، مگر آنكه بازرگانى با رضايت خاطر و هم‏داستانى دلهاى شما باشد و خود و يكدگر را نكشيد و در خون خود مباشيد (يعنى سم نخوريد و خود را غرق نكنيد) كه خداوند نسبت بشما مهربان است.

30- وَ مَنْ يَفْعَلْ ذلِكَ عُدْواناً وَ ظُلْماً فَسَوْفَ نُصْلِيهِ ناراً وَ كانَ ذلِكَ عَلَى اللَّهِ يَسِيراً.

و هركس چنين كارى از روى دشمنى و ستم كند، بزودى او را در آتش دوزخ مى‏سوزانيم و اين كار بر خداوند آسان است.

(تفسير ادبى و عرفانى)

25- وَ مَنْ لَمْ يَسْتَطِعْ مِنْكُمْ. آيه. خداى جهانيان، رهى‏دار مهربان، نوازنده بندگان، سازنده كار ايشان، تابنده عنايت خويش بر دوستان، آراينده دوستان خويش به لباس احسان، خداوند بخشنده و بر بخشودن پاينده، و هركس را بر خويش نماينده، نه‏بينى كه نيازمندان را رخصت نكاح كنيزان داد و فرمود: اگر نمى‏توانيد خوددارى كنيد و توانا بر نكاح زن آزاد نيستيد، براى آنكه از عفاف بيرون نرويد كنيزك را نكاح كنيد، اين خود راه رخصت ضعيفان است كه بر خود نتاوانند و توانائى ندارند. ليكن عمل جوان‏مردان طريقت و مجاهدان راه حقيقت رنگى ديگر دارد و عشق آنان ذوقى ديگر! نه عذر رخصت ايشان را بفريبد نه سلطان شهوت بر ايشان برتاود، گوئى مشمول اين ندا هستند كه بر داود آمد، خداوند به داود فرمود: اى داود: خويشان و نزديكان خود را از شهوت‏رانى دنيائى پرهيز ده، چون دلهائى كه در پى شهوت دنيا است از من دور و در پرده فراموشى مهجور است.

... وَ اللَّهُ أَعْلَمُ بِإِيمانِكُمْ. آيه. اين آيت تعريض است از كفايت وظيفه دينى و اشارت است به تقديس خداوند و منزه بودن از جفتى با مريم! درصورتى‏كه بندگان خود را از نكاح با كنيزك عار داشت جز به وقت ضرورت! يعنى كه تا خداى را از مناكحت با پرستنده خود پاك و منزه دانند! ولى انسان ضعيف و مضطر را به نكاح كنيزك دل خرسند كرد و گفت: همه از آدم و حوا هستند و در عقيده دين همه باهم، و هم شكل و همه جنس يكديگرند، و البته هم‏جنس با هم‏جنس پرواز كند و هم‏شكل با هم‏شكل گرايد، پس جفت داشتن و به جفت گرائيدن ايشان را سزد و خداوند يكتا و بيگانه را كه شكل و مانند و هم‏جنسى نيست، جفت داشتن نه سزد چه او را كفو و همسرى نيست.

... وَ أَنْ تَصْبِرُوا خَيْرٌ لَكُمْ. آيه. اگر گرد رخصت نگرديد و در قهر نفس شكيبا باشيد و از نكاح كنيزك هم خوددارى كنيد، شما را بهتر بود و راه جوان‏مردان اين است! و دوستان خود اين كنند و با اين همه خداوند استمالت بنده را فرونگذاشت و امر به صبر نداد، بلكه گفت: اگر صبر كنيد و به رخصت فرونيائيد و مردانه در راه احتياط رويد، شما را جاى نوازش هست و اگر نتوانيد، شما را عذر هست از آنكه شما ضعيفانيد و بر خود برنتاوان، بارى لاف مردان چه زنيد؟ و جاى مردان چه گيريد؟

برگ بى‏برگى ندارى لاف درويشى مزن‏

صفحه بعد