کتابخانه تفاسیر
خلاصه تفسير ادبى و عرفانى قرآن مجيد، ج2، ص: 82
حقيقت حسن ازلى كه دوستان را سابق شد، و خداوند بر آنها منّت نهاد و سرانجام اهل سعادت بيان كرد كه:
سوره 21 آيه 103
103- لا يَحْزُنُهُمُ الْفَزَعُ الْأَكْبَرُ. آيه. روز رستاخيز آنان را بيم از عذاب رستاخيز نباشد و در انجمن بزرگ و عرصه سترك، نداى هذا يَوْمُكُمُ الَّذِي كُنْتُمْ تُوعَدُونَ شنوند. اين كرامت و نوازشى است كه فردا روز رستاخيز به مردم با ايمان رسد، امّا امروز دلهاى ايشان چنان است كه مىگويد: دلهاى مشتاق روشن است به نور الهى، چون آتش شوق ايشان آسمان و زمين عرش و كرسى را روشن كند، آنگاه حقتعالى خطاب كند كه: اى مقرّبان حضرت، اينان مشتاقان جلال و جمال منند، گواه مىكنم شما را كه شوق من به ايشان بيش از شوق ايشان به من است!
سوره 21 آيه 104
104- يَوْمَ نَطْوِي السَّماءَ. آيه. آسمان گنبد بلندى است كه دوستان خدا زير آنند و زمين فرش گستردهايست كه روى آن قرار دارند، و چون از دنيا رفتند، برحسب عادت، ديار آن خراب مىگردد، و زمين كه در آن گناهكارى شده غير از آن زمين مىشود و آسمان هم درهم نورديده مىشود تا پيمودن مسافت براى دوستان كوتاه گردد!
سوره 21 آيه 105
105- وَ لَقَدْ كَتَبْنا فِي الزَّبُورِ. آيه. نوشتن در اين آيت به معنى اخبار است و ذكر تورات و صالحان امّت اسلام است، بدين بيان كه: موسى را در تورات و داود را در زبور خبر داديم كه امّت محمّد شايستگان و برگزيدگان مااند و خاصگيان حضرت مااند، هرچند به صورت بيگاه خاستند اما به معنى به گاه خاستند، بيگاهخيزان بودند در عالم قدرت، امّا به گاه خيزان بودند در عالم مشيّت! بامداد مشيّت الهى سر مىزد كه ايشان برخاسته بودند، همه را به اول آورديم و ايشان را به آخر، تا خوارى همه با ايشان بگوئيم و رازهاى ايشان با كس نگوئيم!!
سوره 21 آيه 107
107- وَ ما أَرْسَلْناكَ إِلَّا رَحْمَةً لِلْعالَمِينَ. آيه. در روزگار فترت (عصر جاهليّت) پيش از مبعث مصطفى كه جمال اسلام روى در نقاب عزّت كشيده بود، گروهى بودند كه راه آنها جز كورى و گمراهى نبود! كه ناگاه آفتاب دولت شرع محمّدى از افق اقبال خداوندى پديد آمد. و رحمت بر اين جهانيان بود.
لطيفه: آوردهاند كه تبّع پادشاه حمير كاهن خود را گفت: هيچ پادشاهى يابى كه از كشور من افزونى داشته باشد؟ گفت آرى، پيغمبرى در راه است كه مملكت او بر همه مملكتها افزونتر باشد، مهترى و سرورى كه در پيشانى او نور سجود و در ابروى او نور خضوع و در موى او نور جمال و در چشم او نور عبرت و در روى او نور رحمت و در ميان دو شانه او نور نبوّت و در دل او نور معرفت و در سر او نور محبّت و در كلام او نور حكمت بود!
سوره- 22- حج- (مدنى) 78 آيه
تفسير لفظى [آيات 1 الى 17]
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ - بنام خداوند بخشنده مهربان.
1- يا أَيُّهَا النَّاسُ اتَّقُوا رَبَّكُمْ إِنَّ زَلْزَلَةَ السَّاعَةِ شَيْءٌ عَظِيمٌ. اى مردم از عذاب خداوند بپرهيزيد كه جنبش و لرزه رستاخيز چيز بزرگى است.
2- يَوْمَ تَرَوْنَها تَذْهَلُ كُلُّ مُرْضِعَةٍ عَمَّا أَرْضَعَتْ وَ تَضَعُ كُلُّ ذاتِ حَمْلٍ حَمْلَها وَ تَرَى النَّاسَ سُكارى وَ ما هُمْ بِسُكارى وَ لكِنَّ عَذابَ اللَّهِ شَدِيدٌ. آن روز كه (زلزله) بينيد، زن شيرده از دادن شير به بچه غافل مىشود و هر بارورى آنچه دارد از بار خويش مىنهد! و مردمان را در ديدار چشم، مستان بينى درحالىكه مست نيستند! لكن عذاب خداوند كه بينند بسيار سخت است.
خلاصه تفسير ادبى و عرفانى قرآن مجيد، ج2، ص: 83
3- وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ يُجادِلُ فِي اللَّهِ بِغَيْرِ عِلْمٍ وَ يَتَّبِعُ كُلَّ شَيْطانٍ مَرِيدٍ. از جمله مردم كسانى هستند كه در خدا بدون دانش مجادله و پيكار كنند و از شيطان رانده درگاه پيروى مىكنند!
4- كُتِبَ عَلَيْهِ أَنَّهُ مَنْ تَوَلَّاهُ فَأَنَّهُ يُضِلُّهُ وَ يَهْدِيهِ إِلى عَذابِ السَّعِيرِ. درباره آن ديو نوشته شده كه هركس به او گرود، وى را گمراه و بيراه كند و او را به آتش سوزانده رهبرى نمايد!
5- يا أَيُّهَا النَّاسُ إِنْ كُنْتُمْ فِي رَيْبٍ مِنَ الْبَعْثِ فَإِنَّا خَلَقْناكُمْ مِنْ تُرابٍ ثُمَّ مِنْ نُطْفَةٍ ثُمَّ مِنْ عَلَقَةٍ ثُمَّ مِنْ مُضْغَةٍ مُخَلَّقَةٍ وَ غَيْرِ مُخَلَّقَةٍ لِنُبَيِّنَ لَكُمْ وَ نُقِرُّ فِي الْأَرْحامِ ما نَشاءُ إِلى أَجَلٍ مُسَمًّى ثُمَّ نُخْرِجُكُمْ طِفْلًا. اى مردم اگر از انگيختن پس از مرگ در شكّ هستيد، (نشان توانائى ما اين است كه) ما شما را از خاك پس از آن از نطفه (جرم) پس از آن از خون بسته، پس از آن از پاره گوشت تمام آفريده يا نه تمام آفريده آفريديم، تا به شما روشن سازيم (كه ما مىتوانيم) و آن را تا مدت معيّن در زهدانها جاى دهيم هرچه كه بخواهيم! سپس شما را (از شكم مادر) نوزادانه بيرون آريم! لِتَبْلُغُوا أَشُدَّكُمْ وَ مِنْكُمْ مَنْ يُتَوَفَّى وَ مِنْكُمْ مَنْ يُرَدُّ إِلى أَرْذَلِ الْعُمُرِ لِكَيْلا يَعْلَمَ مِنْ بَعْدِ عِلْمٍ شَيْئاً وَ تَرَى الْأَرْضَ هامِدَةً فَإِذا أَنْزَلْنا عَلَيْهَا الْماءَ اهْتَزَّتْ وَ رَبَتْ وَ أَنْبَتَتْ مِنْ كُلِّ زَوْجٍ بَهِيجٍ. تا آنكه به جوانى و زورمندى خويش برسيد، و از شما كسانى هستند كه او را در جوانى مىميرانند و از شما كسانى هستند كه او را تا بتر عمر پس باز مىبرند! تا آنكه در وقت پيرى چيزى نداند! پس از آنكه در جوانى دانسته است، (همچنين) زمين را بينى كه مرده و فروشده، همينكه آب بر ان فرستاديم زنده مىشود و بجنبد و نمو كند و از هر نوعى گياهها و ميوههاى نيكو و خوش بروياند.
6- ذلِكَ بِأَنَّ اللَّهَ هُوَ الْحَقُّ وَ أَنَّهُ يُحْيِ الْمَوْتى وَ أَنَّهُ عَلى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ. (اينگونه كارها) به اين جهت است كه خداى يگانه بر حق است و مرده را زنده مىكند و بر هر چيزى توانا است.
7- وَ أَنَّ السَّاعَةَ آتِيَةٌ لا رَيْبَ فِيها وَ أَنَّ اللَّهَ يَبْعَثُ مَنْ فِي الْقُبُورِ. و اينكه رستاخيز، روز آمدنى است بىشك و ترديد در آن! و اينكه خداوند كسانى كه در گورها هستند برمىانگيزاند.
8- وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ يُجادِلُ فِي اللَّهِ بِغَيْرِ عِلْمٍ وَ لا هُدىً وَ لا كِتابٍ مُنِيرٍ. و از مردمان كسانى هستند كه در خداى تعالى پيكار و جدال كنند بدون دانش و بدون راهنمائى و بدون نامه روشن!!
9- ثانِيَ عِطْفِهِ لِيُضِلَّ عَنْ سَبِيلِ اللَّهِ لَهُ فِي الدُّنْيا خِزْيٌ وَ نُذِيقُهُ يَوْمَ الْقِيامَةِ عَذابَ الْحَرِيقِ. متكبّروار گردن بلند كردن و خم و پيچ در خود دادن تا از راه خدا گم شود! كه او راست در اين جهان خوارى و رسوائى و روز رستاخيز هم عذاب آتش به او مىچشانيم.
10- ذلِكَ بِما قَدَّمَتْ يَداكَ وَ أَنَّ اللَّهَ لَيْسَ بِظَلَّامٍ لِلْعَبِيدِ. (به او گويند) اين به آن سبب است كه (عمل) دستهاى تو آنها را پيش فرستاده و اينكه خداوند مر بندگان را ستمكار نيست.
11- وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ يَعْبُدُ اللَّهَ عَلى حَرْفٍ فَإِنْ أَصابَهُ خَيْرٌ اطْمَأَنَّ بِهِ وَ إِنْ أَصابَتْهُ فِتْنَةٌ انْقَلَبَ عَلى وَجْهِهِ خَسِرَ الدُّنْيا وَ الْآخِرَةَ ذلِكَ هُوَ الْخُسْرانُ الْمُبِينُ. از مردمان كسانى هستند كه خدا را با شك و به زبان پرستش كنند (نه به دل) اگر او را خوبى رسيد دل آرام شود و اگر آزمونى رسيد، به روى خويش باز گردد! كه او زيان كار هر دوجهان است و زيان دين و دنيا دارد و اين زيانى است آشكار و روشن!
12- يَدْعُوا مِنْ دُونِ اللَّهِ ما لا يَضُرُّهُ وَ ما لا يَنْفَعُهُ ذلِكَ هُوَ الضَّلالُ الْبَعِيدُ. جز خدا را مىخواند
خلاصه تفسير ادبى و عرفانى قرآن مجيد، ج2، ص: 84
و چيزى را مىپرستد! كه براى او نه سود دارد نه زيان، اين گمراهى دورى است! (اصلا سود ندارد!)
13- يَدْعُوا لَمَنْ ضَرُّهُ أَقْرَبُ مِنْ نَفْعِهِ لَبِئْسَ الْمَوْلى وَ لَبِئْسَ الْعَشِيرُ. چيزى را مىپرستد كه زيانش بيش از سود آن است، هرآينه چه بد خداوندى است بت و چه بد همسازى است!
14- إِنَّ اللَّهَ يُدْخِلُ الَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ جَنَّاتٍ تَجْرِي مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ إِنَّ اللَّهَ يَفْعَلُ ما يُرِيدُ. خداوند مؤمنان و نيكوكاران به بهشتها وارد مىكند، كه جوىها از زير درختان آن روان است و خداوند آن كند كه خود خواهد.
15- مَنْ كانَ يَظُنُّ أَنْ لَنْ يَنْصُرَهُ اللَّهُ فِي الدُّنْيا وَ الْآخِرَةِ فَلْيَمْدُدْ بِسَبَبٍ إِلَى السَّماءِ ثُمَّ لْيَقْطَعْ فَلْيَنْظُرْ هَلْ يُذْهِبَنَّ كَيْدُهُ ما يَغِيظُ. كسى كه چنين پندارد كه خداوند پيغمبر خود را يارى نخواهد كرد، بايد ريسمانى بسوى آسمان كشد. پس از آن آن را (به آويختن گلو در آن) بگسلد، پس از آن ببيند آن ساز و ساخت و كوشش كه باعث خشم او شده از ميان مىبرد يا نه؟ (خشمى كه از يارى خداوند به رسولش، به آنها روى مىكند).
16- وَ كَذلِكَ أَنْزَلْناهُ آياتٍ بَيِّناتٍ وَ أَنَّ اللَّهَ يَهْدِي مَنْ يُرِيدُ. همچنين او را (محمّد) سخنهاى روشن و درست و پاك فروفرستاديم و خداوند هركس را كه بخواهد راه مىنمايد.
17- إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَ الَّذِينَ هادُوا وَ الصَّابِئِينَ وَ النَّصارى وَ الْمَجُوسَ وَ الَّذِينَ أَشْرَكُوا إِنَّ اللَّهَ يَفْصِلُ بَيْنَهُمْ يَوْمَ الْقِيامَةِ إِنَّ اللَّهَ عَلى كُلِّ شَيْءٍ شَهِيدٌ. كسانى كه ايمان آوردند و آنها كه جهود شدند و صابيان «1» و ترسايان و گبران «2» و كسانى كه بت را انباز گرفتند (مشركان) خداوند در روز قيامت كار آنها را برگزار و حكم مىكند، چون خداى تعالى بر هر چيزى دانا و گواه است.
تفسير ادبى و عرفانى
سوره 22 آيه 0
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ - به نام خداوند كريم مهربان، پناه درويشان، همراه بازپسماندگان. كريمى كه ناپاكى ناپاكان او را گزند ندهد، جوادى كه التماس گدايان او را به ستوه نيارد، لطيفى كه ناشايسته را به فضل خود شايسته كند، كريمى كه بنده گناهكار را از پليدى مىشويد، و پاك بيرون مىآورد، بزرگ پادشاهى، نيك خداوندى، مهر پيوندى، راحت نمائى، دلگشائى، مهرافزائى، كه عابدان وصف بزرگوارى (و رحمن و رحيمى) تو شنودند، گردنها بسته كردند و پادشاهان وصف تو شنيدند از بيم هيبت و سطوت تو گردن نهادند! و گناهكاران صفت رحمت تو را شنيدند اميدوار شدند و به زبان حال گويند:
دستمايه بندگانت، گنج خانه فضل تو است
كيسه امّيد از آن دوزد، همى اميدوار
سوره 22 آيه 1
1- يا أَيُّهَا النَّاسُ. آيه. نداى علامت است و يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا،* نداى كرامت است، نداى
(1) صابيان قومى ستارهپرست بودند كه از مسيحيان جدا شده و امروز در عراق و خوزستان بقيه آنها هستند و شغل عمده آنها زرگرى است.
(2) 2 ز اينكه گبران يا مغان (منظور زردشتيها است) خارج از مشركين و در رديف نصارى قرار داده شده، به حق معلوم مىشود كه آنان خداى يگانهپرست بودند چنانكه (آوستا) كتاب آسمانى آنها همچنين است.
خلاصه تفسير ادبى و عرفانى قرآن مجيد، ج2، ص: 85
علامت به عامه مردم است و نداى كرامت به خاصان است، نداى علامت، تخويف است و تحذير، و نداى كرامت تشريف است و تبشير.
... اتَّقُوا رَبَّكُمْ. اين دو كلمه، يكى قهر است يكى لطف. اتَّقُوا قهر است كه مىداند به عدل خويش و رَبَّكُمْ لطف است كه مىنمايد به فضل خويش و بنده را ميان قهر و لطف نگاه مىدارد، تا در بيم و اميد زندگى كند! چون در بيم باشد به كار خود مىنگرد و مىزارد (زارى مىكند) چون در اميد بود به لطف خداوند مىنگرد و مىنازد! چون به خود نگرد همه سوز و نياز شود، و چون به حق نگرد همه راز و ناز شود.
پير طريقت گفت: خدايا، گاهى به خود نگرم گويم از من زارتر كيست؟ گاهى به تو نگرم گويم از من بزرگوارتر كيست؟ بنده چون به عمل خود نگرد به زبان تحقير از كوفتگى و شكستگى خود گويد:
پرآب دو ديده و، پرآتش جگرم
پرباد دو دستم و، پر از خاك سرم
و چون به لطف الهى و فضل ربّانى نگرد، به زبان شادى و نعمت آزادى گويد:
چه كند عرش، كه او غاشيه من نكشد؟
چون به دل غاشيه حكم و قضاى تو كشم
بوى جان آيدم از لب، چو حديث تو كنم
شاخ عزّ رويدم از دل، چو بلاى تو كشم
... إِنَّ زَلْزَلَةَ السَّاعَةِ شَيْءٌ عَظِيمٌ. آيه. زلزله رستاخيز را چه شرح و نشان توان داد؟ كه خداوند مىفرمايد:
شَيْءٌ عَظِيمٌ. چيزى بزرگ است، روزى و چه روزى! ساعتى و چه ساعتى! كارى و چه كارى! روز بازارى و چه روز بازارى! سراپرده عزّت به صحراى قدرت زده، بساط عظمت گسترده، ترازوى عدل آويخته، صراط راستى باز كشيده، زبانهاى فصيح همه گنگ و لال گشته، عذرها همه باطل كرده كه فرمود: امروز روزى است كه سخن نمىگويند و اجازه عذرخواهى نمىدهند. چه بسا پردهها كه آن روز دريده گردد! چه بسا نسبها كه بريده شود! بسا سپيدرويان كه سياهرو گردند! بسا پارسايان كه رسوا شوند! بسا كلاه جاه و جلال دولتها كه در خاك خوارى افكنند! و بسا منشور پادشاهان كه آن را خطّ عزل بركشند! كه امروز روز فرمان حق است! چه بسا پدران كه در ته دوزخ فرياد مىكشند و فرزندانشان در مرغزار بهشت مىخرامند! كه آن روز پدر را به گناه پسر و پسر را به گناه پدر نمىگيرند!
نوشتهاند در اخبار: كه از سياست روز جزا، آدم صفى پيش آيد و گويد بار خدايا، مرا بگذار، و با فرزندان من تو دانى چه كنى؟- نوح نوحهكنان پيش آيد و گويد: خداوندا، بر ضعف و درماندگى من رحمت كن! موسى و عيسى هريك پيش آيند و گويند بار الها، ما هر يكى به خود درماندهايم بما رحمت نما! و همگى به زبان ناتوانى در حالت درماندگى فرياد: وا نفساه نفسى نفسى (خودم، خودم) بلند كنند!.
در آن ميان سيّد دو جهان، ستاره زمين و آسمان، پسنديده خداوند رحمان، در صحراى قيامت ظاهر شود، همچنانكه ماه دو هفته، عالم را روشن كند و فلك گلشن شود، سيّد بنىآدم جمال و كمال خود بنمايد و روشنائى رخسار وى به جهان رستاخيز افتد، امّت من امّت من گويد، و اهل ايمان را سعادت و امان پديد آيد، چنانكه آفتاب اندر فلك به ستارگان همى گذر كند، آن مهتر عالم هم به مؤمنان گذر همىكند! و به رخسار آنان نظر همىافكند! و اهل ايمان را به شفاعت همىدارد.!
سوره 22 آيه 5
5- يا أَيُّهَا النَّاسُ إِنْ كُنْتُمْ فِي رَيْبٍ مِنَ الْبَعْثِ. آيه. اگر در راستى روز رستاخيز شك داريد
خلاصه تفسير ادبى و عرفانى قرآن مجيد، ج2، ص: 86
بدانيد كه: تركيب تن آدمى در آفرينش، دليلى روشن بر منكران بعث است كه مىگويد: من آن خداوندى هستم كه تن و هيكلى بدين زيبائى، قدّى و قامتى و صورتى بدين نيكوئى، از نطفهاى مهين (خوار و خرد) در قرارگاهى مكين (زهدان) آفريدم، تن و هيكلى كه اگر تأمل كنى دريابى كه همان گونه كه در آسمان (ما) هفت فلك مرتب كرده! در بدن آدمى هم هفت عضو بهم آميخته! كه عبارتند از: آب، خاك، گوشت، پوست، رگ، پى، استخوان! و چنانكه فلك بر دوازده بخش آمده، آدمى را هم دوازده سوراخ بخشيده: دو چشم و دو گوش و دو بينى دو پستان و دو راه معتاد و دهان و ناف است! و همان گونه كه در فلك آسمان (ما) هفت ستاره است «1» آدمى هم داراى هفت قوه است نيروى بينائى، شنوائى، چشائى، بويائى، مالشى، و نيروى سخنگوئى و خردمندى است و اصل همه اين نيروها در دل (قلب) است چنانكه پيغمبر در حديثى باين امر اشاره فرموده و گويد: در داخل بدن آدمى تكه گوشتى است كه چون او درست و سالم و صالح باشد، ساير بدن آدمى هم سالم و درست و صالح است! «2» و اين هم مانندىها، همه اعتبار جسد آدمى به عالم علوى است.
اما در عالم سفلى، تن آدمى همچون زمين، استخوانها همچون كوهها، مخ و مغز همچون كانها، اندرون تن همچون درياها، رگها و رودهها همچون جوىها، گوشت تن همچون خاك، موى تن همچون گياه، پيشروى چون خاور، پشت سر چون باختر، راست چون جنوب، و سمت چپ چون شمال، نفس چون باد، سخن چون رعد، صدا چون صاعقه، خنده چون نور، غم و اندوه چون تاريكى، گريه چون باران، روزگار كودكى چون بهار روزگار جوانى تابستان، روزگار پيرى چون پائيز، روزگار كهنسالى چون زمستان! و همىدان كه هيچ حيوان و نبات و صامت و ناطق نيست كه خاصيت او در اين نقطه خاكى نيابى! از اينجا است كه بزرگان دين گفتهاند:
لطيفه: همه چيز در آدمى بازيابى و آدمى را در هيچ چيز بازنيابى و اين تن بدين صفت كه شنيدى مانند تختى است كه شاهى بر آن نشسته كه آن را دل گويند «3» و او را با اين خاك تيره خويشاوندى نه! و هم چون زندانى، او را آرام و قرارى نه! شب و روز در اين انديشه كه كى از اين قفس تن رها شود و به جهان ارْجِعِي إِلى رَبِّكِ رود و پيوسته گويد:
كى باشد كاين قفس پردازم
در باغ خدائى آشيان سازم
سوره 22 آيه 6
6- ذلِكَ بِأَنَّ اللَّهَ هُوَ الْحَقُّ وَ أَنَّهُ يُحْيِ الْمَوْتى. آيه. اين اختلاف احوال مردم باين سبب بيان نمود كه وى به راستى خدا است و خدائى را سزا است، وجودى كه فناء در او راه نه! موصوفى كه صفات او به عقل آدمى دريافت نه! خلق آفريد چنانكه خواسته او بود، و كسانى را برگزيد كه خواست او بود، در آفريدن خلق از شركت، مقدّس، و در گزيدن پيمبران از تهمت، منزّه، تنها به تقاضاى قدرت به وجود آورد و به تقاضاى رحمت بر پا داشت و به تقاضاى غيرت بسوى عدم برد و به تقاضاى حكمت حشر كرد!
لطيفه: خداوند يگانه، مخلوق را براى اظهار قدرت خلق كرد! و براى اظهار كرم روزى داد، و براى اظهار جبروت ميرانيد، و در آخر براى كيفر و پاداش دوباره زنده كرد! چنانكه آدمى، نخست نطفه بود، به قدرت خود
(1) علت تعبير فلك آسمان به هفت فلك و هفت ستاره آنست كه در صدر اسلام سيارات ديگر عالم شمسى كشف نشده بود و آنچه مىديدند مىنمودند!
(2) ملاحظه كنيد پيغمبر اسلام در چهارده قرن پيش اهميت وجود قلب را در بدن آدمى چسان شناخته و تعريف مىكند كه تن درستى و سلامتى و صلاحيت و پاكى آدمى را به قلب (دل) او مىپيوندد!
(3) در اين تعبير روح و دل يكى فرض شده كه آن غير از قلب آدمى است چون دل بر دو گونه است مادى و معنوى!
خلاصه تفسير ادبى و عرفانى قرآن مجيد، ج2، ص: 87
آن را علقه گردانيد، به مشيّت خود آن را مضغه «1» ساخت، به اراده خود استخوان پديد آورد و به جود خويش با جامه گوشت، استخوانها را پوشانيد!
تفسير لفظى [آيات 18 الى 25]
18- أَ لَمْ تَرَ أَنَّ اللَّهَ يَسْجُدُ لَهُ مَنْ فِي السَّماواتِ وَ مَنْ فِي الْأَرْضِ وَ الشَّمْسُ وَ الْقَمَرُ وَ النُّجُومُ وَ الْجِبالُ وَ الشَّجَرُ وَ الدَّوَابُّ وَ كَثِيرٌ مِنَ النَّاسِ وَ كَثِيرٌ حَقَّ عَلَيْهِ الْعَذابُ. آيا نمىدانى (اى محمّد) هركه در آسمانها و در زمين است و آفتاب و ماه و ستارهها و كوهها و درختها و جاندارها و بسيارى از مردم، خدا را سجده مىكنند؟ و بسيارى از مردم هم شايسته عذاب خدائى هستند وَ مَنْ يُهِنِ اللَّهُ فَما لَهُ مِنْ مُكْرِمٍ إِنَّ اللَّهَ يَفْعَلُ ما يَشاءُ. و هركس را كه خداوند خوار كرد، نوازندهاى ندارد، كه خداوند آن كند كه خود خواهد.
19- هذانِ خَصْمانِ اخْتَصَمُوا فِي رَبِّهِمْ فَالَّذِينَ كَفَرُوا قُطِّعَتْ لَهُمْ ثِيابٌ مِنْ نارٍ يُصَبُّ مِنْ فَوْقِ رُؤُسِهِمُ الْحَمِيمُ. اين دو گروه جنگكنان در خدائى خداوند خويش باهم درآويختند (يكى مىگفت خدا يكى است، ديگر با انباز مىگفت!) امّا آنان كه كافر شدند (مشركان) جامهاى از آتش بر ايشان بريدند! و روى سرهايشان آب گرم مىريزند!
20- يُصْهَرُ بِهِ ما فِي بُطُونِهِمْ وَ الْجُلُودُ. با آن آب داغ آنچه در شكمشان است و نيز پوستها را مىگدازند!
21- وَ لَهُمْ مَقامِعُ مِنْ حَدِيدٍ. و ايشان راست سركوبىهاى آهنين!
22- كُلَّما أَرادُوا أَنْ يَخْرُجُوا مِنْها مِنْ غَمٍّ أُعِيدُوا فِيها وَ ذُوقُوا عَذابَ الْحَرِيقِ. هرگاه خواهند كه از آن غم بيرون روند، آنان را برمىگردانند (و مىگويند) اين عذاب سوزان را بچشيد!
23- إِنَّ اللَّهَ يُدْخِلُ الَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ جَنَّاتٍ تَجْرِي مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ يُحَلَّوْنَ فِيها مِنْ أَساوِرَ مِنْ ذَهَبٍ وَ لُؤْلُؤاً وَ لِباسُهُمْ فِيها حَرِيرٌ. كسانى كه ايمان آوردند و كارهاى نيك كردند خداوند آنها را در بهشتهائى درآرد كه جوىهاى آب زير (درختان) آن روان است و در آنجا آنان را از دست بندهاى زرّين و مرواريد آرايش مىدهند و جامه آنان از ابريشم است.
24- وَ هُدُوا إِلَى الطَّيِّبِ مِنَ الْقَوْلِ وَ هُدُوا إِلى صِراطِ الْحَمِيدِ. و راهنمائى مىكنند آنان را با سخنان پاك و رهبرى مىكنند آنان را به راه ستوده و استوار.
25- إِنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا وَ يَصُدُّونَ عَنْ سَبِيلِ اللَّهِ وَ الْمَسْجِدِ الْحَرامِ الَّذِي جَعَلْناهُ لِلنَّاسِ سَواءً الْعاكِفُ فِيهِ وَ الْبادِ وَ مَنْ يُرِدْ فِيهِ بِإِلْحادٍ بِظُلْمٍ نُذِقْهُ مِنْ عَذابٍ أَلِيمٍ. آنان كه كافر شدند و مردم را از راه خدا برمىگردانند و از مسجد حرام كه شهرى و بيابانى و غريب و خودى در آن يكسان است مىرانند! و هركسى كه در آنجا كژكارى كند و ستمگرى جويد، از عذاب دردناك او را مىچشانيم.
تفسير ادبى و عرفانى
سوره 22 آيه 18
18- أَ لَمْ تَرَ أَنَّ اللَّهَ يَسْجُدُ لَهُ مَنْ فِي السَّماواتِ وَ مَنْ فِي الْأَرْضِ. آيه. بدانكه هرچه در آسمان
(1) اين كلمات، در تفسير لفظى بيان و ترجمه شده
خلاصه تفسير ادبى و عرفانى قرآن مجيد، ج2، ص: 88
و زمين است و جانوران و جمادات، خداى را سجده كنند، برخى از آن سجدهها را آدمى به عقل خود فرايافت و از ادراك آن ناتوان نه، و بر دانش وى پوشيده نه! مانند سجود فرشتگان در آسمانها و مؤمنان در زمين، و بعضى ديگر از سجدهها است كه عقل آن را نمىپذيرد و دل در آن مىشورد ولى دين آن را قبول مىكند، و خداوند به درستى آن گواهى مىدهد، سجده آفتاب و ماه و ستارگان و درختان و جنبندگان است كه خداوند در قرآن آن را ياد كرده و آنچه كه بر خرد محال است خداوند به آن قادر بر كمال است، معقول و نامعقول را مقدّر است و مقتدر، فاطر است و مدبّر، نه به اول عاجز و نه به آخر قاصر!
اى جوانمرد، حيلت در رزق محنت بار آورد، و تكلّف در دين حيرت بر دهد! نه رزق به دست ما است نه دين به عقل ما است، هر دو را گردن بايد نهادن و كار به خدا سپردن (و با توكل به او كار و كوشش كردن) سخنان حق، راست و استوار است هرچند بر خرد دشوارى است!
ببين اى جوانمرد، خداوند در قرآن مىفرمايد: (جِداراً يُرِيدُ أَنْ يَنْقَضَّ) ديوار مىخواست بيفتد! ديوار كه اراده ندارد! جاى ديگر (ثِيابٌ مِنْ نارٍ) جامهها از آتش به كافران در دوزخ مىپوشند!- جامه كه از آتش ساخته نمىشود! جاى ديگر: (إِنَّها شَجَرَةٌ تَخْرُجُ فِي أَصْلِ الْجَحِيمِ) در دوزخ درختى آتشين است- درخت كه آتشين نمىشود! جاى ديگر (قالَتا أَتَيْنا طائِعِينَ) آسمان و زمين گفتند ما اطاعت داريم)!- جسم بىجان كه سخن نمىگويد! جاى ديگر: (تَكادُ تَمَيَّزُ مِنَ الْغَيْظِ) - آتش همچنان خشم كرد كه نزديك بود پاره شود:
جسم بىجان كه خشم نمىكند! جاى ديگر: (وَ تَقُولُ هَلْ مِنْ مَزِيدٍ) دوزخ گفت آيا بازهم بيشتر؟!- دوزخ كه سخن نمىگويد؟- جاى ديگر. (وَ يُسَبِّحُ الرَّعْدُ بِحَمْدِهِ)، رعد خداوند را ستايش مىكند!- رعد كه دانائى و گويائى ندارد! جاى ديگر: (وَ انْشَقَّ الْقَمَرُ). ! ماه در سير خود چگونه به دونيم شد و بر دو كوه نشست! (جاى ديگر: (الرَّحْمنُ عَلَى الْعَرْشِ اسْتَوى) ! خداوند بر عرش مستوى است! خدا كه مكان ندارد و در همه جا است!! همه اينها را عقل ظاهر نمىپذيرد ولى خداوند به آن عيان و استوار، و مسلمانان آنها را به نور هدايت پذيرفته و بدان ايمان آوردند و به نيروى اخلاص آراميدند و به مايه بصيرت و بينائى ايستادند و آن را دين دانستند و تهمت به عقل خود زده و عيب را از سوى خود ديدند و همه را راست و درست از خدا دانستند «1» .
... وَ مَنْ يُهِنِ اللَّهُ فَما لَهُ مِنْ مُكْرِمٍ. آيه. بيچاره آن كس كه رانده درگاه شده و در ازل داغ خسران بر رخسار او نهاده و به تازيانه انتقام از مقام قربش براندند! اين بيچاره، سابقهاى رانده چنانكه خود دانسته، عاقبتى نهاده چنانكه خود خواسته، و كس را بر آن اطلاع نداده! يكى را امروز جامه شرك داد و تراز حرمان! و فردا جامه قطران با تراز هجران! يكى را امروز جامه پرهيزكارى داد و فردا جامه ابريشمين! در آن بوستان و آب روان و جفت جوان و دل شاد و جان خرّم!!
سوره 22 آيه 23
23- يُحَلَّوْنَ فِيها مِنْ أَساوِرَ مِنْ ذَهَبٍ. آيه. همان گونه كه امروز اهل معرفت متفاوتند و مؤمنان در ايمان كمى و بيشى دارند، فردا در سراى جاودان هم هركسى برحسب حال خويش و بر اندازه معرفت خويش، نوازش و كرم بيند، چنانكه عابدان را جامه ابريشمين، و دستينههاى زرّين و مرواريد با حور عين، و عارفان را جامه تفريد