کتابخانه تفاسیر
خلاصه تفسير ادبى و عرفانى قرآن مجيد، ج2، ص: 273
ابو الحسن خرقانى گفت: بيست سال است تا كفن ما از آسمان بياوردهاند و عجب آنست كه خداوند، با خلقم به صورت زندگان مىدارد! و در حضرت خود كفن در ما پوشيده! و به زبان حال گويد:
منديش از آن حديث و درپوش كفن
مردانه دو دست خويش آنگاه بزن
در شهر بگو كه يا تو باشى يا من !
شوريده شود كار ولايت به دو تن !
اى جوانمرد، يك قطره منى كه از باطن مرد به ظاهر آيد، جنابت ظاهر ثابت مىكند، لكن به آب پاك آن جنابت برخيزد! سخت آنست كه اگر يك ذرّه منى خودبينى در باطن تو ساكن شود، جنابتى به تو رسد كه به همه آب درياهاى عالم زائل نشود!
دور باش از صحبت خودپرور عادتپرست
بوسه بر خاك كف پاى ز خود بيزار زن
بر اين درگاه، خودبينى را روى نيست، و خودنگارى را قدر نه! جز عجز و نياز و فقر و فاقه و نماز بردن، هيچ روى نيست! فرزندان يعقوب فقر و فاقه را نزد يوسف بردند و پذيرفته شدند، تو نيز چنين كن و به زبان حال بگو:
پرآب دو ديده و پرآتش جگرم
پرباد دو دستم و پر از خاك سرم
پير طريقت گفت: الهى، به قدر تو نادانم، و سزاى تو را ناتوانم، در بيچارگى خود سرگردانم، و روز به روز بر زيانم، چون منى چون بود چنانم، و از نگرستن در تاريكى به فغانم، كه بر هيچچيز هست ما ندانند! ندانم، چشم بر روزى دارم كه تو بمانى و من نمانم، چون من كيست كه آن روز ببينم؟ ور ببينم فدائى آنم.
سوره 34 آيه 15
15- لَقَدْ كانَ لِسَبَإٍ فِي مَسْكَنِهِمْ. آيه. دو باغ از چپ و راست، زندگانى راحت و در رفاه، و عيش خوشى و سلامت داشتند، به آنان گفتند بر نعمت شكر گزاريد و در عافيت شكيبا باشيد! چون نفاق كردند و كفران نعمت نمودند، حالشان دگرگونه شد و عيششان منغّص و ناخوش گرديد!
آسان كارى است بر بلا و شدت صبر كردن، مرد مردانه آنست كه بر نعمت و عافيت صبر كند و حق آن بشناسد، و شكر آن بگزارد، از هواى باطل بپرهيزد، و داشت آن از حق بيند، نه از خود و نه از روزگار عافيت و نعمت! در طاعت خدا به سر برد، از طاغيان و ياغيان و بطرگرفتگان در نعمت برحذر باشد كه خداوند فرمود:
هركس طغيان كند و دنيا را بر آخرت اختيار كند، دوزخ جايگاه اوست!
يكى از صحابه رسول گويد: ما به فتنه بلا گرفتار شديم و شكيبائى كرديم، ليكن به فتنه خوشى و عافيت دوچار شديم و شكيبائى نكرديم!
تفسير لفظى [آيات 24 الى 45]
24- قُلْ مَنْ يَرْزُقُكُمْ مِنَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ قُلِ اللَّهُ وَ إِنَّا أَوْ إِيَّاكُمْ لَعَلى هُدىً أَوْ فِي ضَلالٍ مُبِينٍ. بگو (به كافران قريش اى پيغمبر) كيست كه شما را از آسمانها (باران) و از زمين (گياه) روزى مىدهد؟ بگو او خداى يگانه است (و به آنها بگو) ما با شما در راه راست يا در گمراهى آشكار هستيم!
25- قُلْ لا تُسْئَلُونَ عَمَّا أَجْرَمْنا وَ لا نُسْئَلُ عَمَّا تَعْمَلُونَ. بگو به آنها شما را نخواهند پرسيد از آنچه كه ما مىكنيم و همچنين از ما نمىپرسند از آنچه شما مىكنيد.
26- قُلْ يَجْمَعُ بَيْنَنا رَبُّنا ثُمَّ يَفْتَحُ بَيْنَنا بِالْحَقِّ وَ هُوَ الْفَتَّاحُ الْعَلِيمُ. بگو پروردگار
خلاصه تفسير ادبى و عرفانى قرآن مجيد، ج2، ص: 274
ما روز رستاخيز همه ماها را باهم خواهد آورد، پس از آن ميان ماها به داورى درست و راست كار گشايد، و او حاكم كارگشاى دانا است.
27- قُلْ أَرُونِيَ الَّذِينَ أَلْحَقْتُمْ بِهِ شُرَكاءَ كَلَّا بَلْ هُوَ اللَّهُ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ. بگو، به من بنمائيد آن شريكانى كه با خدا به شريكى مىبنديد، (از بتان يا فرشتگان)، نه! شريكى نيست، بلكه اوست خداى توانا و دانا.
ما تو را نفرستاديم مگر براى همه مردمان كه آنان را بشارت دهى و بيم نمائى! ليكن بيشتر مردم اين را نمىدانند.
29- وَ يَقُولُونَ مَتى هذَا الْوَعْدُ إِنْ كُنْتُمْ صادِقِينَ. و مىگويند: اين وعده كه مىدهى كجا است اگر راست مىگوئيد؟
30- قُلْ لَكُمْ مِيعادُ يَوْمٍ لا تَسْتَأْخِرُونَ عَنْهُ ساعَةً وَ لا تَسْتَقْدِمُونَ. بگو: هنگام وعده شما روزى است كه نه يك ساعت تأخير (پس) مىشود و نه يك ساعت تقديم (پيش)!
31- وَ قالَ الَّذِينَ كَفَرُوا لَنْ نُؤْمِنَ بِهذَا الْقُرْآنِ وَ لا بِالَّذِي بَيْنَ يَدَيْهِ وَ لَوْ تَرى إِذِ الظَّالِمُونَ مَوْقُوفُونَ عِنْدَ رَبِّهِمْ يَرْجِعُ بَعْضُهُمْ إِلى بَعْضٍ الْقَوْلَ. كافران گفتند: ما هرگز به اين قرآن نمىگرويم و نه به آنكه پيش از ان بود (از رسول و كتاب) و اگر بينى كافران را هنگامى كه نزد خداوند بازداشته شدند، با يكدگر سخن باز مىكنند. يَقُولُ الَّذِينَ اسْتُضْعِفُوا لِلَّذِينَ اسْتَكْبَرُوا لَوْ لا أَنْتُمْ لَكُنَّا مُؤْمِنِينَ. بيچاره گرفتگان و ضعيفان به گردنكشان مىگويند: اگر شما نبوديد ما ايمان مىآورديم.
32- قالَ الَّذِينَ اسْتَكْبَرُوا لِلَّذِينَ اسْتُضْعِفُوا أَ نَحْنُ صَدَدْناكُمْ عَنِ الْهُدى بَعْدَ إِذْ جاءَكُمْ بَلْ كُنْتُمْ مُجْرِمِينَ. گردنكشان به بيچارگان گفتند: آيا ما شما را از راست رفتن و از پيغام پذيرفتن بازداشتيم پس از آنكه (پيغمبر) آمد؟ نه، بلكه شما خود گناهكار بوديد!
33- وَ قالَ الَّذِينَ اسْتُضْعِفُوا لِلَّذِينَ اسْتَكْبَرُوا بَلْ مَكْرُ اللَّيْلِ وَ النَّهارِ إِذْ تَأْمُرُونَنا أَنْ نَكْفُرَ بِاللَّهِ وَ نَجْعَلَ لَهُ أَنْداداً، و بيچارگان به گردنكشان گفتند: بلكه ساز و حيله بد شما در شب و روز بود كه ما را مىفرموديد تا به خداى يگانه كافر شويم و او را همتايان گوئيم وَ أَسَرُّوا النَّدامَةَ لَمَّا رَأَوُا الْعَذابَ وَ جَعَلْنَا الْأَغْلالَ فِي أَعْناقِ الَّذِينَ كَفَرُوا هَلْ يُجْزَوْنَ إِلَّا ما كانُوا يَعْمَلُونَ. و با يكدگر در نهان هنگامى كه عذاب را ديدند پشيمانى مىنمودند! و ما غلها در گردن كافران كنيم و به آنها پاداش ندهند جز به آنچه كه مىكردند.
و ما به هيچ شهر، آگاهكننده و بيمدهنده نفرستاديم مگر آنكه بىنيازان و اسرافكاران مردم آنجا گفتند: ما به آنچه شما فرستاده شدهايد كافريم!
35- وَ قالُوا نَحْنُ أَكْثَرُ أَمْوالًا وَ أَوْلاداً وَ ما نَحْنُ بِمُعَذَّبِينَ. و كافران گفتند: ما بيش از شما دارائى و فرزند داريم و ما را عذاب نخواهند كرد!
خلاصه تفسير ادبى و عرفانى قرآن مجيد، ج2، ص: 275
بگو، پروردگار من روزى هركس را كه بخواهد مىگستراند و يا به اندازه مىدهد ولى بيشتر مردم اين را نمىدانند!
37- وَ ما أَمْوالُكُمْ وَ لا أَوْلادُكُمْ بِالَّتِي تُقَرِّبُكُمْ عِنْدَنا زُلْفى إِلَّا مَنْ آمَنَ وَ عَمِلَ صالِحاً فَأُولئِكَ لَهُمْ جَزاءُ الضِّعْفِ بِما عَمِلُوا وَ هُمْ فِي الْغُرُفاتِ آمِنُونَ. نه دارائى شما نه فرزندان شما، به نزديكى ما فراترى و نزديكى نيفزايد! مگر كسى كه بگرود و كار نيكو كند و اينانند كه پاداش آنها بواسطه كارهائى كه كردهاند دو برابر است! و آنان در آن غرفهها و تارمها ايمن و بىبيم هستند.
38- وَ الَّذِينَ يَسْعَوْنَ فِي آياتِنا مُعاجِزِينَ أُولئِكَ فِي الْعَذابِ مُحْضَرُونَ. كسانى كه در سخنان ما مىكوشند كه ما را عاجز آرند، آنان فردا در عذابآورندگانند.
39- قُلْ إِنَّ رَبِّي يَبْسُطُ الرِّزْقَ لِمَنْ يَشاءُ مِنْ عِبادِهِ وَ يَقْدِرُ لَهُ وَ ما أَنْفَقْتُمْ مِنْ شَيْءٍ فَهُوَ يُخْلِفُهُ وَ هُوَ خَيْرُ الرَّازِقِينَ. بگو: (اى محمّد) پروردگار من روزى براى هريك از بندگانش كه بخواهد مىگستراند و بسط مىدهد و به اندازه مىدهد. و آنچه شما در راه خدا انفاق كنيد خدا بشما عوض خواهد داد، و او بهترين روزىدهندگان است.
و آن روز كه همه را برانگيزانيم، آنگاه به فرشتگان گوئيم: آيا اينانند كه شما را به خدائى مىپرستيدند!
41- قالُوا سُبْحانَكَ أَنْتَ وَلِيُّنا مِنْ دُونِهِمْ بَلْ كانُوا يَعْبُدُونَ الْجِنَّ أَكْثَرُهُمْ بِهِمْ مُؤْمِنُونَ. فرشتگان گفتند: پاك و بىعيب خدائى، تو خداوند مائى بىايشان (بتها)، بلكه آنها ديو مىپرستيدند و بيشتر آنها به ديوان گرويده بودند!
42- فَالْيَوْمَ لا يَمْلِكُ بَعْضُكُمْ لِبَعْضٍ نَفْعاً وَ لا ضَرًّا وَ نَقُولُ لِلَّذِينَ ظَلَمُوا ذُوقُوا عَذابَ النَّارِ الَّتِي كُنْتُمْ بِها تُكَذِّبُونَ. امروز (روز رستاخيز) بدست هيچكس از شما نه سودى است نه زيانى، و به ستمكاران گوئيم: بچشيد عذاب آتشى كه آن را دروغ مىدانستيد!
43- وَ إِذا تُتْلى عَلَيْهِمْ آياتُنا بَيِّناتٍ قالُوا ما هذا إِلَّا رَجُلٌ يُرِيدُ أَنْ يَصُدَّكُمْ عَمَّا كانَ يَعْبُدُ آباؤُكُمْ وَ قالُوا ما هذا إِلَّا إِفْكٌ مُفْتَرىً وَ قالَ الَّذِينَ كَفَرُوا لِلْحَقِّ لَمَّا جاءَهُمْ إِنْ هذا إِلَّا سِحْرٌ مُبِينٌ. و چون سخنان ما بر آنها خوانند مىگويند: اين نيست مگر مردى كه مىخواهد شما را از آنچه پدرانتان مىپرستيدند بازدارد! و گفتند: اين نيست مگر سخنى ساخته و دروغ و كافران چون حق به آنها نموده شد گفتند: اين نيست جز جادوى آشكار!
44- وَ ما آتَيْناهُمْ مِنْ كُتُبٍ يَدْرُسُونَها وَ ما أَرْسَلْنا إِلَيْهِمْ قَبْلَكَ مِنْ نَذِيرٍ. ما به آنها (قريش) كتابى كه (پيش از قرآن) بخوانند نداديم و پيش از تو هم براى آنها بيمدهندهاى نفرستاديم.
45- وَ كَذَّبَ الَّذِينَ مِنْ قَبْلِهِمْ وَ ما بَلَغُوا مِعْشارَ ما آتَيْناهُمْ فَكَذَّبُوا رُسُلِي فَكَيْفَ كانَ نَكِيرِ. و ايشان كه پيش از (قريش) بودند پيغمبران را دروغزن گفتند! درصورتىكه قريش به دهيك آنچه ما به آنها توانائى داديم نرسيدهاند، پس آنان (باوجود آنهمه نعمت) پيغمبران مرا تكذيب كردند! تا چگونه بودنشان ناپسند من بر آنها؟ و چگونه بود سختگيرى من بر عذاب آنها؟ (پس كافران قريش بايد از كيفر آنها آگاه و متنبه شوند).
خلاصه تفسير ادبى و عرفانى قرآن مجيد، ج2، ص: 276
تفسير ادبى و عرفانى
سوره 34 آيه 24
24- قُلْ مَنْ يَرْزُقُكُمْ مِنَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ. آيه. روزى آدمى دو نوع است، روزى پيدا و روزى ناپيدا، روزى پيدا خوراكيها و غذاها براى تن آدمى در زندگانى فانى، كه پيداست، و روزى ناپيدا، دانشها و كشفها كه براى دلهاى ناپيدا است در زندگانى باقى! و در غذاها شرط است كه از راه روا (حلال) باشد نه از راه ناروا (حرام)! چنانكه خداوند فرمود: از روزيهاى پاك و گوارا كه بشما داديم بخوريد و كار نيكو كنيد «1»
پيغمبر فرمود: خواستن روزى حلال بعد از ايمان به خدا و نماز، واجبترين فريضه است، نيز فرمود: هركس چهل روز روزى حلال خورد، خداوند در دل او نورى پديد مىآورد و آن را سرچشمه حكمت مىكند.
گفتهاند: از پاكى طعام و حلالى قوت، صفاى دل خيزد، و از صفاى دل نور معرفت افزايد و با نور معرفت مكاشفات درپيوندد! مكاشفت، ديدار دل است با حق! كه دل در ذكر مستهلك و سرّ در نظر مستغرق، و جان در حق فانى است! اينجاست كه بامداد يگانگى از افق تجلّى آفتاب عيان تابد و از خورشيد وجود، وجد در واجد شود و واجد در موجود فانى گردد! تا از دل جز نشانى، و از سر جز بيانى و از جان جز عيانى نماند!
كسى كور اعيان بايد، خبر پيشش وبال آيد
چو سازد با عيان خلوت، كجا دل در خبر بندد؟
سوره 34 آيه 28
28- وَ ما أَرْسَلْناكَ إِلَّا كَافَّةً لِلنَّاسِ. آيه. اى محمّد تو را كه فرستاديم به عامه مردم فرستاديم و جنّ و انس را تابع تو كرديم، عقدها به عقد تو فسخ كرديم و بهم زديم، و شرعها به شرع تو نسخ كرديم و برانداختيم.
از سوى خداوند فرمان آمد كه اى جبرئيل از عالم علوى به عالم سفلى شو، و بانگ بر اهل خاور و باختر زن و بگو: اى مردم، همگى به اطاعت محمد درآئيد و سر بر خطّ شرع وى نهيد كه طاعت او طاعت ما است.
موسى كليم در مناجات از خداوند شنيد كه گفت: اى موسى، اگر مىخواهى من از زبانت به تو نزديكتر و از جانت به تنت نزديكتر باشم، پيوسته بر محمد درود بفرست!
سوره 34 آيه 31
31- وَ قالَ الَّذِينَ كَفَرُوا لَنْ نُؤْمِنَ بِهذَا الْقُرْآنِ. آيه. صدّيقان جهان چاكران محمّد بودند ولى منكران او را دروغگو مىدانستند، عقلهاى عاقلان از ادراك عزّ جلال محمّد عاجز بود ولى دورويان (منافقان) او را ديوانه مىخواندند! آرى، ديدههاى آنان به حكم ازل، توتياى صدق نيافته و به چشمهاشان سرمه اقبال حق نرسيده، از اين است كه او را جادوگر خواندند! و گفتههاى او را افترا گفتند!
سوره 34 آيه 38
38- وَ الَّذِينَ يَسْعَوْنَ فِي آياتِنا مُعاجِزِينَ. آيه. كسانى كه پنداشتند كه ما را عاجز توانند، چشمشان فريب ملك شيطان ديده، چگونه ما را بينند و شناسند؟ و دلى كه به اغواى شيطان آلوده شده، از كجا جلال عزت قرآن شناسد؟ دلى بايد به ضمان امان و حرم كرم حق پناه يافته تا به راه رسالت و نبوّت ما رود! گوشى بايد به زلال اقبال ازل شسته تا جلال عزّت قرآن را به خود راه دهد، ديدهاى بايد از چركى كفر پاك و از خواب شهوتها بيدار تا معجزات و آيات ما را بيند و دريابد!
اى جوانمرد، كسى كه جمالى ندارد تا با سلطان نديمى كند، چرا با گلخنيان حريفى نكند؟ و اين است زبان حالش:
(1)- اشاره به دو آيه: كُلُوا مِنْ طَيِّباتِ ما رَزَقْناكُمْ* و كُلُوا مِنَ الطَّيِّباتِ وَ اعْمَلُوا صالِحاً.
خلاصه تفسير ادبى و عرفانى قرآن مجيد، ج2، ص: 277
در مصطبهها هميشه فرّاشم من
شايسته صومعه كجا باشم من؟
هرچند قلندرى و قلّاشم من
تخمى به اميد درد مىپاشم من
سوره 34 آيه 39
39- وَ ما أَنْفَقْتُمْ مِنْ شَيْءٍ فَهُوَ يُخْلِفُهُ. آيه. آنچه در راه خدا دهيد خداوند عوض (خلف) مىدهد، بر ذوق جوانمردان طريقت، خلف آنست كه جمال گوهر فقر بر او آشكار كنند تا عزت و شرف فقر بداند و آن را به ناز دربرگيرد! و با او بسازد، كه هركجا زاويه فقر بود، آنجا حرمى از كرم حق بود! و فرشتگان ملكوت چنان آيند كه حاجيان به حج و عمره آيند!
لطيفه: درويشى به دعا از خدا خواست كه فقير زنده باشد و فقير بميرد و در گروه فقيران محشور شود، از رسول اكرم علّت پرسيدند، فرمود: فقيران خيلى زودتر از توانگران به بهشت وارد مىشوند!
تفسير لفظى [آيات 46 الى 54]
46- قُلْ إِنَّما أَعِظُكُمْ بِواحِدَةٍ أَنْ تَقُومُوا لِلَّهِ مَثْنى وَ فُرادى ثُمَّ تَتَفَكَّرُوا ما بِصاحِبِكُمْ مِنْ جِنَّةٍ إِنْ هُوَ إِلَّا نَذِيرٌ لَكُمْ بَيْنَ يَدَيْ عَذابٍ شَدِيدٍ. بگو (اى پيغمبر) شما را به يك چيز پند مىدهم، كه براى خدا برخيزيد و قيام به طلب حقّ كنيد، دوتادوتا يكىيكى، پس از آن با خود بينديشيد «1» و با يكدگر بازگوئيد كه اين مرد شما ديوانه نيست! او نيست مگر بيمدهنده ميان شماها، پيشاپيش عذابى سخت و دردناك!
47- قُلْ ما سَأَلْتُكُمْ مِنْ أَجْرٍ فَهُوَ لَكُمْ إِنْ أَجْرِيَ إِلَّا عَلَى اللَّهِ وَ هُوَ عَلى كُلِّ شَيْءٍ شَهِيدٌ «2» . بگو من از شما مزدى نمىخواهم، آن شما را باد! مزد من با خدا است كه بر هر چيزى گواه است.
48- قُلْ إِنَّ رَبِّي يَقْذِفُ بِالْحَقِّ عَلَّامُ الْغُيُوبِ. بگو پروردگار من سخن راست و پيغام پاك به پيغمبران مىرساند و او داناى نهانها است.
49- قُلْ جاءَ الْحَقُّ وَ ما يُبْدِئُ الْباطِلُ وَ ما يُعِيدُ. بگو (اى محمّد) پيغام راست از خداى آمد، و شيطان (باطل) نه به آغاز، كارى تواند كرد و نه به سرانجام!
50- قُلْ إِنْ ضَلَلْتُ فَإِنَّما أَضِلُّ عَلى نَفْسِي وَ إِنِ اهْتَدَيْتُ فَبِما يُوحِي إِلَيَّ رَبِّي إِنَّهُ سَمِيعٌ قَرِيبٌ. بگو اگر من از راه گم شوم گمراهى من بر من است و اگر به راه راست روم به سبب وحى و پيغامى است كه خداى من مىفرستد كه شنوا و نزديك است.
51- وَ لَوْ تَرى إِذْ فَزِعُوا فَلا فَوْتَ وَ أُخِذُوا مِنْ مَكانٍ قَرِيبٍ. اگر بينى آنگاه كه آنها را بيم دهند، در آن حال از دست شدن و نابود شدن نتوانند! و ايشان را از جاهاى نزديك فراگيرند.
52- وَ قالُوا آمَنَّا بِهِ وَ أَنَّى لَهُمُ التَّناوُشُ مِنْ مَكانٍ بَعِيدٍ. و چون فزع مرگ به آنها رسد، گويند: ما ايمان آورديم و چون تواند بود ايشان را كه از جائى دور فرا چيزى يازيدن و پشيمان شدن؟
(1) منظور از تفكر در اينجا انديشيدن در نعمتهاى الهى است نه انديشه در ذات خداوند يا اسرار مردمان!
(2) معنى شهيد و خبير و عليم بهم نزديك است زيرا صاحب علم را اگر راجع به خفاياى باطن باشد خبير گويند و اگر راجع به امور ظاهر باشد شهيد و اگر راجع به همه امور باشد عليم گويند!
خلاصه تفسير ادبى و عرفانى قرآن مجيد، ج2، ص: 278
53- وَ قَدْ كَفَرُوا بِهِ مِنْ قَبْلُ وَ يَقْذِفُونَ بِالْغَيْبِ مِنْ مَكانٍ بَعِيدٍ. و ايشان پيش از روز مرگ به خدا كافر شده بودند و پندار خويش را در آنچه به ايشان مىگفتند دور مىانداختند (و با گمان مىگفتند كه نه بعثى نه دوزخى نه بهشتى است!)
54- وَ حِيلَ بَيْنَهُمْ وَ بَيْنَ ما يَشْتَهُونَ كَما فُعِلَ بِأَشْياعِهِمْ مِنْ قَبْلُ إِنَّهُمْ كانُوا فِي شَكٍّ مُرِيبٍ. و ميان آنها با آنچه آرزو مىكردند (توبه مىخواستند) حايل شدند و جدا كردند، همچنانكه با همدينان ايشان از پيش كردند كه آنان در شك (گمان) بودند (چون همه آنها در شك و ترديد آشكار بودند باين جهت توبه از آنها پذيرفته نمىشد!)
تفسير ادبى و عرفانى
سوره 34 آيه 46
46- قُلْ إِنَّما أَعِظُكُمْ بِواحِدَةٍ. آيه. قيام براى خدا، نقطه پركار طريقت است و مدار اسرار حقيقت! هركه از تدبير خود برخاست و كار خود با حقّ واگذاشت ميوه زندگانى خوشى برداشت، مانند ياران غار:
اصحاب كهف: اصحاب كهف چون از خود برخاستند و تدبير خويش بگذاشتند و روى به درگاه خدا آوردند در ظلّ حمايت او قرار گرفتند و در كنف ولايت او جاى داشتند! آفتاب و خورشيد تابنده را زهره نبود كه گرد غار غيرت ايشان گردد زيرا نور آفتاب براى روشنائى خلق است ولى نور اسرار آنان براى معرفت حق است «1» نور آفتاب نور صورت است و نور دل ايشان نور سيرت! لاجرم شعاع آفتاب صورت چون به ايشان رسيدى از برق نور سرّ ايشان، دامن درچيدى! پنداشتى كه ايشان بيدارند درحالىكه در خوابند. چون به ظاهر اهل طريقت نگرى ايشان را در ميدان عمل مشغول بينى و چون به سرائر آنان نگرى ايشان را فارغ در بوستان لطف ذو الجلال بينى! به ظاهر در عمل، و بباطن در نظاره لطف الهى!
سوره 34 آيه 49
49- قُلْ جاءَ الْحَقُّ وَ ما يُبْدِئُ الْباطِلُ وَ ما يُعِيدُ. آيه. آن روز كه رسول خدا قدم در كعبه نهاد در آنجا بتان زياد نهاده بودند، حضرت چوبى در دست داشت و بر سينه بتها مىزد و مىگفت: جاءَ الْحَقُّ وَ زَهَقَ الْباطِلُ. نوشتهاند در آن هنگام يكى از صحابه كه در آنجا حاضر بود گفت اى بتان، اين محمد پيغمبر خدا است گواهى دهيد! بتان همگى به سجده افتادند!
اى جوانمرد، كدام روز خواهد بود كه رسول تحقيق به موجب اشاره توفيق، به كعبه سينه تو درآيند و بتان هوا و هوس و حرص را به هم زنند و اين ندا دردهند كه: جاءَ الْحَقُّ.
لطيفهاى شيرين: غلامى با خواجه مىرفت، غلام در مسجد شد و نماز كرد و در لذت مناجات دراز بماند، خواجه گفت: اى غلام بيرون آى، غلام گفت: نمىگذارند! گفت: كه تو را بيرون نمىگذارد؟ گفت: آنكس كه تو را راه به درون نمىگذارد!
سوره 34 آيه 54
54- وَ حِيلَ بَيْنَهُمْ وَ بَيْنَ ما يَشْتَهُونَ. آيه. خداوند خبر مىدهد از آن بيچاره كه در سكرات
(1) داستان اصحاب كهف در سوره كهف به تفصيل ذكر شده.
خلاصه تفسير ادبى و عرفانى قرآن مجيد، ج2، ص: 279
مرگ افتد و جانش به چنبر گردن رسد، رخساره رنگينش از هيبت مرگ بىرنگ گردد، عرق حسرت از پيشانى او روان شود، فرزندان به نازپرورده ببالين او نشسته و روى بر روى او مىمالند، و دوستان و برادران به ناكام و به ناچار او را وداع مىكنند، آن بيچاره فرومانده در آرزوى يك روز مهلت بود و مهلتش ندهند و خواهد كه سخن گويد، قوّتش ندهند، اين است كه خداوند فرمود: وَ حِيلَ بَيْنَهُمْ وَ بَيْنَ ما يَشْتَهُونَ.
توبه پيش از مرگ: روزى مردى نزد رسول خدا آمد، آب حسرت از ديده همىباريد، و از پراكندگى دل و گناهان خود همىناليد، و نفس سرد همىكشيد و گفت: اى فرستاده خدا، طبيب دلهاى بيماران توئى، دردها را درمانساز توئى، اين درد را درمانى بساز، و اين خستگى مرا مرهمى پديد كن، كه به گناه خويش سخت بيمارم، و به بزه خويش سخت آلودهام، و به پندار خويش سخت مغرورم! حضرت فرمود: روز و شبى كه در پيش دارى كارى بساز، رو خلوتى بساز و ساعتى با درد و اندوه خود پرداز، اشكى گرم از ديده فروبار و آهى سرد از دل برآر، و به زبان تضرّع و عجز بگو: خداوندا، به هر صفت كه هستم به خواست تو موقوفم، و به هر نام كه خوانندم به بندگى تو معروفم،
بنده گر خوبست و گر زشت آن تست
عاشق ار دانا و گر نادان تو راست
پير طريقت گويد: خداوندا، همچون يتيم بىپدر گريانم، درمانده در دست خصمانم، خسته گناهم و از خويشتن بر تاوانم، خراب عمر و مفلس روزگار، من آنم، خداوندا، فريادرس كه از ناكسى خود به فريادم!
دريغا كه روزگار بر باد داديم و شكر نعمت ولى نگزارديم، دريغا كه قدر عمر خويش نشناختيم، و از كار دنيا به اطاعت مولى نپرداختيم، دريغا كه عمر عزيز به سر آمد و روزگار بگذشت و تبعات آن بماند!
اى خداوندان مال، الاعتبار الاعتبار
وى خداوندان قال، الاعتذار الاعتذار
پيش از آن كين جان عذرآور فروماند ز نطق
پيش از آن كين چشم عبرتبين فروماند ز كار
توبه پيش آريد و نادم از گنهكارى خويش
چشم گريان جان لرزان رو سوى پروردگار
سوره- 35- ملائكه- (فاطر) 45 آيه- مكى
تفسير لفظى [آيات 1 الى 11]
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ- بنام خداوند بخشنده مهربان.
1- الْحَمْدُ لِلَّهِ فاطِرِ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ جاعِلِ الْمَلائِكَةِ رُسُلًا أُولِي أَجْنِحَةٍ مَثْنى وَ ثُلاثَ وَ رُباعَ يَزِيدُ فِي الْخَلْقِ ما يَشاءُ إِنَّ اللَّهَ عَلى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ. ستايش نيكو خدا راست كه آفريننده آسمانها و زمين است، خدائى كه فرشتگان را رسولان كرد كه صاحبان پرهاى دوتادوتا و سهتاسهتا و چهارتاچهارتا هستند، در آفرينش آنچه را كه مىخواهد مىافزايد، كه خداوند بر هر چيزى توانا است.