کتابخانه تفاسیر

پایگاه داده های قرآنی اسلامی
کتابخانه بالقرآن

خلاصه تفسير ادبى و عرفانى قرآن مجيد

جلد اول

(سوره - 2 - بقره(مدنى) 286 - آيه - جزو اول)

(سوره - 3 - آل عمران(مدنى) 200 - آيه

سوره - 4 - نساء -(مدنى) 176 - آيه - جزو چهارم

(سوره - 6 - انعام -(مكى) 165 - آيه - جزو هفتم)

(سوره - 7 - اعراف -(مكى) 205 - آيه - جزو هشتم)

(خاتمه جلد اول)

جلد دوم

خاتمه مهم‏ترين آثار قلمى نگارنده

خلاصه تفسير ادبى و عرفانى قرآن مجيد


صفحه قبل

خلاصه تفسير ادبى و عرفانى قرآن مجيد، ج‏2، ص: 279

مرگ افتد و جانش به چنبر گردن رسد، رخساره رنگينش از هيبت مرگ بى‏رنگ گردد، عرق حسرت از پيشانى او روان شود، فرزندان به نازپرورده ببالين او نشسته و روى بر روى او مى‏مالند، و دوستان و برادران به ناكام و به ناچار او را وداع مى‏كنند، آن بيچاره فرومانده در آرزوى يك روز مهلت بود و مهلتش ندهند و خواهد كه سخن گويد، قوّتش ندهند، اين است كه خداوند فرمود: وَ حِيلَ بَيْنَهُمْ وَ بَيْنَ ما يَشْتَهُونَ.

توبه پيش از مرگ: روزى مردى نزد رسول خدا آمد، آب حسرت از ديده همى‏باريد، و از پراكندگى دل و گناهان خود همى‏ناليد، و نفس سرد همى‏كشيد و گفت: اى فرستاده خدا، طبيب دلهاى بيماران توئى، دردها را درمان‏ساز توئى، اين درد را درمانى بساز، و اين خستگى مرا مرهمى پديد كن، كه به گناه خويش سخت بيمارم، و به بزه خويش سخت آلوده‏ام، و به پندار خويش سخت مغرورم! حضرت فرمود: روز و شبى كه در پيش دارى كارى بساز، رو خلوتى بساز و ساعتى با درد و اندوه خود پرداز، اشكى گرم از ديده فروبار و آهى سرد از دل برآر، و به زبان تضرّع و عجز بگو: خداوندا، به هر صفت كه هستم به خواست تو موقوفم، و به هر نام كه خوانندم به بندگى تو معروفم،

بنده گر خوبست و گر زشت آن تست‏

عاشق ار دانا و گر نادان تو راست‏

پير طريقت گويد: خداوندا، همچون يتيم بى‏پدر گريانم، درمانده در دست خصمانم، خسته گناهم و از خويشتن بر تاوانم، خراب عمر و مفلس روزگار، من آنم، خداوندا، فريادرس كه از ناكسى خود به فريادم!

دريغا كه روزگار بر باد داديم و شكر نعمت ولى نگزارديم، دريغا كه قدر عمر خويش نشناختيم، و از كار دنيا به اطاعت مولى نپرداختيم، دريغا كه عمر عزيز به سر آمد و روزگار بگذشت و تبعات آن بماند!

اى خداوندان مال، الاعتبار الاعتبار

وى خداوندان قال، الاعتذار الاعتذار

پيش از آن كين جان عذرآور فروماند ز نطق‏

پيش از آن كين چشم عبرت‏بين فروماند ز كار

توبه پيش آريد و نادم از گنهكارى خويش‏

چشم گريان جان لرزان رو سوى پروردگار

سوره- 35- ملائكه- (فاطر) 45 آيه- مكى‏

تفسير لفظى [آيات 1 الى 11]

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ- بنام خداوند بخشنده مهربان.

1- الْحَمْدُ لِلَّهِ فاطِرِ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ جاعِلِ الْمَلائِكَةِ رُسُلًا أُولِي أَجْنِحَةٍ مَثْنى‏ وَ ثُلاثَ وَ رُباعَ يَزِيدُ فِي الْخَلْقِ ما يَشاءُ إِنَّ اللَّهَ عَلى‏ كُلِّ شَيْ‏ءٍ قَدِيرٌ. ستايش نيكو خدا راست كه آفريننده آسمانها و زمين است، خدائى كه فرشتگان را رسولان كرد كه صاحبان پرهاى دوتادوتا و سه‏تاسه‏تا و چهارتاچهارتا هستند، در آفرينش آنچه را كه مى‏خواهد مى‏افزايد، كه خداوند بر هر چيزى توانا است.

2- ما يَفْتَحِ اللَّهُ لِلنَّاسِ مِنْ رَحْمَةٍ فَلا مُمْسِكَ لَها وَ ما يُمْسِكْ فَلا مُرْسِلَ لَهُ مِنْ بَعْدِهِ وَ هُوَ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ. آنچه مردمان را از بخشايش و نعمت بگشايد، كسى بازدارنده آن نيست! و هرچه خود بازگيرد كس گشاينده آن نيست، و اوست تواناى دانا.

خلاصه تفسير ادبى و عرفانى قرآن مجيد، ج‏2، ص: 280

3- يا أَيُّهَا النَّاسُ اذْكُرُوا نِعْمَتَ اللَّهِ عَلَيْكُمْ هَلْ مِنْ خالِقٍ غَيْرُ اللَّهِ يَرْزُقُكُمْ مِنَ السَّماءِ وَ الْأَرْضِ لا إِلهَ إِلَّا هُوَ فَأَنَّى تُؤْفَكُونَ. اى مردم، نيكوكارى و نعمتهاى‏ «1» خداى را بر شما، ياد كنيد، آيا جز او آفريننده‏اى هست؟ كه روزى شما را از آسمان و زمين مى‏رساند، خدائى جز او نيست، پس چگونه شما را از راستى برمى‏گردانند و به دروغ مى‏برند؟

4- وَ إِنْ يُكَذِّبُوكَ فَقَدْ كُذِّبَتْ رُسُلٌ مِنْ قَبْلِكَ وَ إِلَى اللَّهِ تُرْجَعُ الْأُمُورُ. اى محمّد، اگر كافران تو را تكذيب كردند (باك مدار) كه پيغمبران پيش از تو را هم تكذيب كردند و بازگشت همه كارها بسوى خداى يگانه است.

5- يا أَيُّهَا النَّاسُ إِنَّ وَعْدَ اللَّهِ حَقٌّ فَلا تَغُرَّنَّكُمُ الْحَياةُ الدُّنْيا وَ لا يَغُرَّنَّكُمْ بِاللَّهِ الْغَرُورُ.

اى مردم، وعده‏هاى خدا راست است، پس زندگانى دنيا شما را نفريبد و شيطان شما را فريب ندهد!

6- إِنَّ الشَّيْطانَ لَكُمْ عَدُوٌّ فَاتَّخِذُوهُ عَدُوًّا إِنَّما يَدْعُوا حِزْبَهُ لِيَكُونُوا مِنْ أَصْحابِ السَّعِيرِ. شيطان دشمن شما است، شما هم او را دشمن خود شناسيد، همانا، او پيروانش را مى‏خواند كه از ياران دوزخ باشند.

7- الَّذِينَ كَفَرُوا لَهُمْ عَذابٌ شَدِيدٌ وَ الَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ لَهُمْ مَغْفِرَةٌ وَ أَجْرٌ كَبِيرٌ. آنان كه كافر شدند ايشان راست عذابى سخت، و آنان كه گرويدند و كارهاى نيكو كردند ايشان را آمرزش و پاداش بزرگ است.

8- أَ فَمَنْ زُيِّنَ لَهُ سُوءُ عَمَلِهِ فَرَآهُ حَسَناً فَإِنَّ اللَّهَ يُضِلُّ مَنْ يَشاءُ وَ يَهْدِي مَنْ يَشاءُ فَلا تَذْهَبْ نَفْسُكَ عَلَيْهِمْ حَسَراتٍ إِنَّ اللَّهَ عَلِيمٌ بِما يَصْنَعُونَ. آيا كسى كه بدكردارى او را برآراستند تا كار خود را نيكو ديد (مانند كسى است كه نيك‏كردارى او را آراستند؟) پس تو جان خود را بر سر حسرت خوردن براى آنها مگذار، كه خداوند دانا است به آنچه مى‏كنند.

9- وَ اللَّهُ الَّذِي أَرْسَلَ الرِّياحَ فَتُثِيرُ سَحاباً فَسُقْناهُ إِلى‏ بَلَدٍ مَيِّتٍ فَأَحْيَيْنا بِهِ الْأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِها كَذلِكَ النُّشُورُ. و خداى يگانه است كه بادها را فرستاد تا برانگيزاند ابر را و ما آن را به شهرها و زمين‏هاى مرده مى‏رانيم، پس از آن زمين مرده را زنده مى‏كنيم و برانگيختن پس از مرگ هم اين‏چنين است.

10- مَنْ كانَ يُرِيدُ الْعِزَّةَ فَلِلَّهِ الْعِزَّةُ جَمِيعاً إِلَيْهِ يَصْعَدُ الْكَلِمُ الطَّيِّبُ وَ الْعَمَلُ الصَّالِحُ يَرْفَعُهُ وَ الَّذِينَ يَمْكُرُونَ السَّيِّئاتِ لَهُمْ عَذابٌ شَدِيدٌ وَ مَكْرُ أُولئِكَ هُوَ يَبُورُ. هركس عزّت مى‏خواهد، (بداند) كه همه عزّتها نزد خداوند است و سخنان پاك بسوى او بالا مى‏رود، و كسانى كه بدى و دستان مى‏كنند، ايشان را عذابى سخت است و مكر و دستان آنها تباه خواهد شد.

11- وَ اللَّهُ خَلَقَكُمْ مِنْ تُرابٍ ثُمَّ مِنْ نُطْفَةٍ ثُمَّ جَعَلَكُمْ أَزْواجاً وَ ما تَحْمِلُ مِنْ أُنْثى‏ وَ لا تَضَعُ إِلَّا بِعِلْمِهِ وَ ما يُعَمَّرُ مِنْ مُعَمَّرٍ وَ لا يُنْقَصُ مِنْ عُمُرِهِ إِلَّا فِي كِتابٍ إِنَّ ذلِكَ‏

(1) نعمتهاى الهى سه نوع است: نعمت خارجى، مانند مال و جاه- نعمت بدنى، مانند صحت و عافيت، نعمت نفسانى، مانند عقل و فطانت و دهاء، پس خدا را با شكر ياد كنيد و او را ثنا خوانيد!

خلاصه تفسير ادبى و عرفانى قرآن مجيد، ج‏2، ص: 281

عَلَى اللَّهِ يَسِيرٌ. خداوند شما را از خاك آفريد پس از آن از آب پشت! پس از آن شما را جفت گردانيد مرد و زن و هيچ مادينه‏اى بار نگيرد و بار ننهد مگر به دانش او (و خواست او)، و هيچ دراززندگانى، زندگى دراز نكند و هيچ از عمل او كاسته نشود، مگر آنكه در كتاب (لوح محفوظ) نوشته شده و اين بر خداوند آسان است‏ «1» .

تفسير ادبى و عرفانى‏

سوره 35 آيه 0

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ- در خبر است كه هركس پاره‏كاغذى كه بر آن بسم الله نوشته شده باشد از زمين بردارد و احترام كند، در آن حال از حضرت عزت بر فرشته رحمت امر آيد كه قلم عفو بر جريده جرائم او كشد!

كسى كه نام خداوند از روى تعظيم و احترام به دست گيرد چنين خلقى يابد، پس چه گوئى؟ اگر كسى آن نام را به دل برگيرد و به جان پذيرد؟ نام خداوندى كه حكم او بى‏زلل، فعل او بى‏حيل، صنع او بى‏خلل، خواست او بى‏علل است! خداوندى كه عطاى او از خطاى تو بيش! وفاى او از جفاى تو بيش، نعمت او از حاجت تو بيش، رحمت او از معصيت تو بيش! اى خدائى كه در ذات بى‏مثالى و در صفات بى‏همالى و در حكم بى‏احتمالى و در صنع بى‏اختلالى، صانع باجلالى و قادر بر كمالى، خالق لم يزل و لايزالى.

سوره 35 آيه 1

1- الْحَمْدُ لِلَّهِ فاطِرِ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ. آيه. خداوند فرمود: حمدى كه مرا شايد آن حمد است كه از ما آيد، نه آنكه از تو آيد، از آب و خاك چه آيد؟ كه جلال عزت و جمال صمديّت ما را شايد؟ رسم فانى به حق باقى كى رسد؟ اى آدمى، حمد تو به تقاضاى عفو و مغفرت معلول است، و معلول كى شايسته جلال عزّت است كه از هر علّتى منزه و پاك است؟ بنده من، من بسزاوارى خود حمد آوردم، تو نيز به سزاوارى خود بر حدّ امكان حمد من بيار تا آن مجاز تو را به كرم خود تابع حقيقت گردانم! و حكمش را حكم حقيقت نهم‏ «2» .

لطيفه: اى دوست من، اگر تو آمين گوئى و اين گفت تو با آمين گفتن موافق افتد گناهانت بيامرزم، پس چون حمد من گوئى و حمد تو با حمد من موافق آيد، خلعتى به تو ارزانى كنم كه در هيچ خاطرى نگنجد!

... جاعِلِ الْمَلائِكَةِ رُسُلًا أُولِي أَجْنِحَةٍ. آيه. هرچند كه فرشتگان، مقرّبان درگاه عزّتند و طاووسان حضرت الهيّت كه در حجب هيبت بداشته و كمر انقياد بر ميان بسته و سر بر خط فرمان نهاده‏اند! با اين مرتبت و منزلت، خاكيان صالح و باايمان فرزندان آدم بر آنان شرف دارند!

خداوند عالم در آغاز آفرينش آدم، به فرشتگان فرمود: مى‏خواهم در زمين خليفه‏اى برقرار كنم، گفتند:

مى‏خواهى مفسد و خون‏ريز را خليفه كنى! فرمود آنچه من مى‏دانم شما نمى‏دانيد! ايشان پشيمان شدند و به تضرّع و التماس افتادند و رضاى حق را خواستند، خطاب رسيد كه رضاى من در اين است كه شما مقرّبان درگاه، جنايات فرزند

(1) در خبر است كه عمر فرزندان آدم در بالاى كتاب (لوح محفوظ) نوشته شده و سن آنان معين گرديده و در پائين آن هر روز كه از عمر كم مى‏شود قيد مى‏گردد. تا برابر شود بنابراين عمر آنان نه كم مى‏شود و نه زياد!

(2) حمد بمعنى شكر است و شكر اعمّ است يعنى هر حمدى شكر است ولى هر شكرى حمد نيست و شكر سه مرتبه دارد: شكر دل كه خداى را ولى‏نعمت شناسد، شكر زبان، كه نعمت را اظهار و بر صاحب نعمت ثنا فرستد. و شكر عمل كه آداب طاعت را بجاى آرد.

خلاصه تفسير ادبى و عرفانى قرآن مجيد، ج‏2، ص: 282

آدم را كه هنوز در كتم عدمند استغفار كنيد و بر گناه اهل غفلت از ذريّت آدم گريه كنيد تا بسبب گريستن شما آنان را بيامرزم و قلم عفو بر جرائم ايشان كشم!

... يَزِيدُ فِي الْخَلْقِ ما يَشاءُ. آيه. گفته اهل تحقيق آنست كه مراد از اين آيت، علوّ همت است و همت عالى كسى را دهد كه خود خواهد. و اصحاب همت سه گروهند: يكى كه همّت آنها دنيا است و غايت اميد و آرزوى آنها همين جهان است! كه هركس همّ و هدف خود را دنيا قرار داد از خداوند دور است و پيوسته داراى همّتى است تمام‏نشدنى! و شغلى بى‏شادمانى و فقرى بى‏توانگرى و آرزوى نارسيدنى!

لطيفه: شب معراج پيغمبر كسى را ديد به‏صورت عروس زيبا آراسته، از جبرئيل پرسيد اين كيست؟

عرض كرد اين دنيا است! كه خود را در ديده دون‏همّتان مى‏آرايد و امّت تو از هفتاد هزار كس يكى باشد كه جان خود را از عشق جمال او در طلب خدا خرد!

گروه دوّم آنان كه همّتشان تا رسيدن به باغ و بستان و نعيم الوان عقبى و حور و قصر، و خيرات حسان است! اين حال مزدوران است كه دربند پاداش مانده و از مكاشفات و مناجات حقّ بازمانده‏اند!

گروه سوّم، كه همّت عالى دارند و در دل راز نهانى! دل آنها اسير مهر و محبّت حق، و جان آنها غرقه عيان مطلق، نه از دنيا خبر دارند نه از عقبى نشان! به زبان حيرت همى‏گويند: اى يگانه يكتا، از ازل تا جاودان، وحيد در نام و نشان، ما را به زندگانى دوستان زنده بدار، و به نور قرب حضرتت دوگانگى از ميان بردار و بر مقام توحيدمان با مقرّبان فرود آر.

سوره 35 آيه 2

2- ما يَفْتَحِ اللَّهُ لِلنَّاسِ مِنْ رَحْمَةٍ. آيه. از روى فهم به زبان طريقت اين آيت اشارت است به فتوح اهل ايمان و معرفت و دانش، و اين فتوح، نامى است كه از غيب ناجسته و ناخواسته آيد و آن دو قسم است:

يكى از آن، واردات روزى و عيش است بى‏آنكه طلب كنند و ديگرى علم لدنّى است كه با دل آشنا و ناآموخته و با علوم ظاهرى ناشنيده است!

پير طريقت گفت: آه، از اين علم ناآموخته، گاه در آن غرقم! و گاه سوخته! گوينده از اين باب علم چون دريا است! گاه در مدّ و گاه در جزر، چون در مقام انبساط باشد، جهان را صفوت و صفا پر كند! و چون در مقام هيبت بود، عالم را از بشريت پر كند! و از بابهاى فتوح علم لدنّى، خواب نيكو و دعاى نيكان و قبول دلها است!

تفسير لفظى [آيات 12 الى 31]

12- وَ ما يَسْتَوِي الْبَحْرانِ هذا عَذْبٌ فُراتٌ سائِغٌ شَرابُهُ وَ هذا مِلْحٌ أُجاجٌ وَ مِنْ كُلٍّ تَأْكُلُونَ لَحْماً طَرِيًّا، دو دريا باهم يكسان نيستند، آب اين دريا خوش‏گوارا، و آب آن يكى تلخ و شور و زبان‏گز است، و از هر دو آنها گوشت تازه (مرغابى و ماهى) مى‏خوريد. وَ تَسْتَخْرِجُونَ حِلْيَةً تَلْبَسُونَها وَ تَرَى الْفُلْكَ فِيهِ مَواخِرَ لِتَبْتَغُوا مِنْ فَضْلِهِ وَ لَعَلَّكُمْ تَشْكُرُونَ. و از درياها مرواريد بيرون مى‏آوريد كه آن را مى‏پوشيد (و زيور خود قرار مى‏دهيد) و مى‏بينى كشتى در آن آب روان و برّان است تا شما از فضل پروردگار بهره‏مند شويد و شايد شكر (آزادى) كنيد.

خلاصه تفسير ادبى و عرفانى قرآن مجيد، ج‏2، ص: 283

13- يُولِجُ اللَّيْلَ فِي النَّهارِ وَ يُولِجُ النَّهارَ فِي اللَّيْلِ وَ سَخَّرَ الشَّمْسَ وَ الْقَمَرَ كُلٌّ يَجْرِي لِأَجَلٍ مُسَمًّى، خداوند شب تاريك را در روز روشن درمى‏آورد و روز روشن را در شب تاريك درمى‏آورد! و خورشيد و ماه را نرم و روان ساخت، و شب و روز هر دوتا سرانجام نام‏برده و معيّن مى‏روند! ... ذلِكُمُ اللَّهُ رَبُّكُمْ لَهُ الْمُلْكُ وَ الَّذِينَ تَدْعُونَ مِنْ دُونِهِ ما يَمْلِكُونَ مِنْ قِطْمِيرٍ. آن است خداوند شما كه پادشاهى مر او راست، و كسانى كه جز او را (به خدائى) مى‏خوانيد، به‏قدر پوست هسته خرما مالك نيستند!

14- إِنْ تَدْعُوهُمْ لا يَسْمَعُوا دُعاءَكُمْ وَ لَوْ سَمِعُوا مَا اسْتَجابُوا لَكُمْ وَ يَوْمَ الْقِيامَةِ يَكْفُرُونَ بِشِرْكِكُمْ وَ لا يُنَبِّئُكَ مِثْلُ خَبِيرٍ. اگر آنها را (بتان) بخوانيد، دعاى شما نمى‏شنوند و اگر بشنوند (فرضا) جواب دادن نتوانند! و روز رستاخيز به انباز گرفتن شما كافر شوند (و از شما بيزار باشند) و هيچ‏كس تو را خبر نكند چنان خبرى (و چنان آگاهى).

15- يا أَيُّهَا النَّاسُ أَنْتُمُ الْفُقَراءُ إِلَى اللَّهِ وَ اللَّهُ هُوَ الْغَنِيُّ الْحَمِيدُ. اى مردمان، شما فقيرانيد و نيازمند به خدا، و خداوند بى‏نياز از همه است و ستوده.

16- إِنْ يَشَأْ يُذْهِبْكُمْ وَ يَأْتِ بِخَلْقٍ جَدِيدٍ. اگر بخواهد شما را مى‏برد و آفريده‏اى از نو مى‏آورد.

17- وَ ما ذلِكَ عَلَى اللَّهِ بِعَزِيزٍ. و اين كار بر خداوند سخت و دشوار نيست.

18- وَ لا تَزِرُ وازِرَةٌ وِزْرَ أُخْرى‏ وَ إِنْ تَدْعُ مُثْقَلَةٌ إِلى‏ حِمْلِها لا يُحْمَلْ مِنْهُ شَيْ‏ءٌ وَ لَوْ كانَ ذا قُرْبى‏. هيچ باركشى (روز قيامت) بار كسى نكشد، و اگر كسى كه به گناهان گران‏بار است كسى را براى برداشتن بار او بخواند، از بار او هيچ برنگيرد هرچند از خويشان او باشد!

... إِنَّما تُنْذِرُ الَّذِينَ يَخْشَوْنَ رَبَّهُمْ بِالْغَيْبِ وَ أَقامُوا الصَّلاةَ وَ مَنْ تَزَكَّى فَإِنَّما يَتَزَكَّى لِنَفْسِهِ وَ إِلَى اللَّهِ الْمَصِيرُ. همانا تو كسانى را بيم دهى و آگاه كنى كه از خداى ناديده‏شان مى‏ترسند، و نماز را به‏پاى دارند، و هركس از گناه پاك باشد براى خود پاك است و بازگشت همه بسوى خدا است.

19- وَ ما يَسْتَوِي الْأَعْمى‏ وَ الْبَصِيرُ. نابينا و بينا باهم (و نادان و دانا) يكسان نيستند.

20- وَ لَا الظُّلُماتُ وَ لَا النُّورُ. و نه تاريكيها با روشنى (و كافر و مؤمن) هم‏سان نباشند.

21- وَ لَا الظِّلُّ وَ لَا الْحَرُورُ. سايه خنك با گرماى سوزان (و بهشت و دوزخ) يكسان نيستند.

22- وَ ما يَسْتَوِي الْأَحْياءُ وَ لَا الْأَمْواتُ إِنَّ اللَّهَ يُسْمِعُ مَنْ يَشاءُ وَ ما أَنْتَ بِمُسْمِعٍ مَنْ فِي الْقُبُورِ. همچنين زندگان با مردگان (دانايان با نادانان) يكسان نيستند، البته خدا است كه مى‏شنواند هرك را كه بخواهد، و تو مردگان در گور را شنواننده نيستى!

23- إِنْ أَنْتَ إِلَّا نَذِيرٌ. تو نيستى (اى محمد) مگر بيم‏دهنده و آگاه‏كننده.

24- إِنَّا أَرْسَلْناكَ بِالْحَقِّ بَشِيراً وَ نَذِيراً وَ إِنْ مِنْ أُمَّةٍ إِلَّا خَلا فِيها نَذِيرٌ. ما تو را به حق فرستاديم كه بشارت دهى (اهل طاعت) و بيم دهى (اهل معصيت) و هيچ امتى نيست مگر آنكه بيم‏دهنده‏اى بر آنها آمد و گذشت.

25- وَ إِنْ يُكَذِّبُوكَ فَقَدْ كَذَّبَ الَّذِينَ مِنْ قَبْلِهِمْ جاءَتْهُمْ رُسُلُهُمْ بِالْبَيِّناتِ وَ بِالزُّبُرِ

خلاصه تفسير ادبى و عرفانى قرآن مجيد، ج‏2، ص: 284

وَ بِالْكِتابِ الْمُنِيرِ. اگر تو را دروغ دارند، پيشينيان ايشان هم دروغ‏زن داشتند، (درحالى‏كه) رسولان به آنها هم با پيغامهاى آشكار و با نامه‏ها و كتابهاى روشن آمدند (باوجود اين تكذيب كردند).

26- ثُمَّ أَخَذْتُ الَّذِينَ كَفَرُوا فَكَيْفَ كانَ نَكِيرِ. آنگاه آنان كه كافر شدند فراگرفتم، پس حال گردانيدن من چون ديدى؟ و پيدا كردن نشان ناخشنودى چگونه بود؟

27- أَ لَمْ تَرَ أَنَّ اللَّهَ أَنْزَلَ مِنَ السَّماءِ ماءً فَأَخْرَجْنا بِهِ ثَمَراتٍ مُخْتَلِفاً أَلْوانُها وَ مِنَ الْجِبالِ جُدَدٌ بِيضٌ وَ حُمْرٌ مُخْتَلِفٌ أَلْوانُها وَ غَرابِيبُ سُودٌ. نمى‏بينى كه خداوند آبى از آسمان فروفرستاد تا ما از آن ميوه‏ها به دست آوريم! رنگارنگ و گوناگون! و از كوه‏ها، راه‏هاى سپيدخطّ و سرخ‏خطّ به رنگهاى گوناگون و سنگهاى سخت سياه‏رنگ! بدست آورديم.

28- وَ مِنَ النَّاسِ وَ الدَّوَابِّ وَ الْأَنْعامِ مُخْتَلِفٌ أَلْوانُهُ كَذلِكَ إِنَّما يَخْشَى اللَّهَ مِنْ عِبادِهِ الْعُلَماءُ إِنَّ اللَّهَ عَزِيزٌ غَفُورٌ. (و آفريديم) از مردمان و جنبندگان و چهارپايان به رنگهاى گوناگون همچنين (مانند ميوه‏ها و راه‏ها و سنگها). بدانكه همانا دانايان از خداى ترسند كه خداوند توانا و آمرزگار است.

29- إِنَّ الَّذِينَ يَتْلُونَ كِتابَ اللَّهِ وَ أَقامُوا الصَّلاةَ وَ أَنْفَقُوا مِمَّا رَزَقْناهُمْ سِرًّا وَ عَلانِيَةً يَرْجُونَ تِجارَةً لَنْ تَبُورَ. كسانى كه كتاب خداى را مى‏خوانند و نماز بر پا مى‏دارند و از آنچه به آنها روزى داده‏ايم در پنهانى و آشكارا به نيازمندان دهند، آنها به سود بازرگانى مى‏رسند و اميد دارند كه هرگز زيان نرساند (و كاسد نماند).

30- لِيُوَفِّيَهُمْ أُجُورَهُمْ وَ يَزِيدَهُمْ مِنْ فَضْلِهِ إِنَّهُ غَفُورٌ شَكُورٌ. تا خداوند مزدهاى ايشان را تمام وفا كند و از فضل و نيكوكارى خويش به آنها بيفزايد كه او آمرزنده و سپاس‏پذير است.

31- وَ الَّذِي أَوْحَيْنا إِلَيْكَ مِنَ الْكِتابِ هُوَ الْحَقُّ مُصَدِّقاً لِما بَيْنَ يَدَيْهِ إِنَّ اللَّهَ بِعِبادِهِ لَخَبِيرٌ بَصِيرٌ. و آنچه ما به تو از آن كتاب پيغام داديم، همه حق و راست است و نامه‏هاى از پيش آمده را گواهى مى‏كند كه خداوند به بندگان خويش آگاه و بينا است.

تفسير ادبى و عرفانى‏

سوره 35 آيه 12

12- وَ ما يَسْتَوِي الْبَحْرانِ. آيه. اين آيت اشارت است به حالت اقبال بسوى خدا و حالت اعراض از حق، اين دو درياى مختلف يكى فرات (گوارا) و ديگرى اجاج (شور و تلخ) مثال دو دريا است كه ميان بنده و خداوند است، يكى درياى هلاك و ديگرى درياى نجات! در درياى هلاك پنج كشتى روان است: يكى حرص (آز)، دوّم ريا، سوم اصرار بر گناه، چهارم غفلت، پنجم نااميدى. هركه در كشتى حرص نشيند به ساحل حبّ دنيا رسد! و هركه در كشتى ريا نشيند به ساحل نفاق رسد و هركه در كشتى اصرار بر معاصى نشيند به ساحل شقاوت رسد، و هركه در كشتى غفلت نشيند به ساحل حسرت رسد، و هركه در كشتى نااميدى نشيند به ساحل كفر رسد!

خلاصه تفسير ادبى و عرفانى قرآن مجيد، ج‏2، ص: 285

امّا در درياى نجات نيز پنج كشتى روان است: يكى كشتى خوف، ديگرى كشتى رجاء، سوم كشتى زهد، چهارم كشتى معرفت، پنجم كشتى توحيد. هركه در كشتى خوف نشيند به ساحل امن رسد، و هركه در كشتى رجاء نشيند به ساحل عطا رسد، هركه در كشتى زهد نشيند به ساحل قرب رسد، هركه در كشتى معرفت نشيند به ساحل انس رسد و هركه در كشتى توحيد نشيند به ساحل مشاهدت رسد.

پير طريقت، ياران و دوستان خود را موعظتى بليغ گفته: گفت: اى عزيزان و برادران، هنگام آن بود كه از اين درياى هلاك نجات يابيد و از ورطه هولناك فترت برخيزيد، نعيم باقى را باين سراى فانى نفروشيد، نفس بى‏خدمت، بيگانه است! بيگانه مپروريد، دل بى‏بيدارى، غول است! با غول مصاحبت نكنيد، نفس بى‏آگاهى، باد است! با باد عمر مگذرانيد، به اسم و رسمى از معنى و حقيقت قانع مباشيد، و از مكر نهانى ايمن منشيند، از خاتمه كار و نفس بازپسين همواره بايد نگران و برحذر باشيد. چه نيكونظمى و شيرين سخنى كه شاعر گفته:

اى دل ار عقبات بايد، چنگ از اين دنيا بدار

پاك‏بازى پيشه گير و راه دين كن اختيار

پاى بر دنيا نه و بردوز چشم از نام و ننگ‏

دست در عقبى زن و بربند راه فخر و عار

چشم آن نادان كه عشق آورد بر رنگ صدف‏

و اللّه ار ديدش رسد، هرگز به درّ شاهوار

لطيفه: اين دو دريا بر ذوق عارفان اشارت است به قبض و بسط سالكان، و اين قبض و بسط براى منتهيان، مانند خوف و رجاء است براى مبتديان، چه كه مريد را در بدو ارادت در موقع خدمت از خوف و رجاء چاره نيست! چنانكه در نهايت حال، با كمال معرفت از قبض و بسط خالى نيست! او كه در خوف و رجاء است، تمام نظرش همواره بسوى ابد است كه آيا با من فردا چه كنند! و او كه در قبض و بسط است نظرش پيوسته بسوى ازل است كه با من در ازل چه كرده و چه حكم رانده‏اند؟ بدين نظر:

پير طريقت گفت: آه، از قسمتى كه پيش از من رفته، فغان از گفتارى كه خود رأى گفته، ندانم كه شاد زيم يا آشفته؟ بيمم همه از آنست كه آن قادر در ازل چه گفته؟ بنده تا در قبض است خوابش چون خواب غرق‏شدگان، خوردش چون خورد بيماران و عيشش چون عيش زندانيان! به سزاى نياز خويش مى‏زيد و به خوارى و زارى راه مى‏برد و به زبان عجز مى‏گويد:

پرآب دو ديده و پرآتش جگرم‏

پرباد دو دستم و پر از خاك سرم !

چون زارى و خوارى آدمى به غايت رسد و عجز و تضرّع وى ظاهر گردد، خداوند تدارك دل او كند و در بسط و انبساط بر دل وى گشايد، وقت وى خوش گردد، دلش با حق پيوسته و سر به اطلاع حق آراسته و به زبان شكر مى‏گويد: الهى، محنت من دولت من شدى، اندوه من راحت من شدى، داغ من چراغ من شدى، و جراحت من مرهم من شدى!

سوره 35 آيه 15

صفحه بعد