کتابخانه تفاسیر
خلاصه تفسير ادبى و عرفانى قرآن مجيد، ج2، ص: 290
بر حق بداند و از رفع هم و غم و بيمارى و بلا ستايش خداى بجاى آرد!! باش تا فردا آن درويش دلريش را بر سرير سرور نشانند و شب هجران او به سر رسيده، خورشيد سعادت او از افق كرامت برآمده، از حضرت عزت، الطاف كرامت روى به درويش نهاده، به بزبان حال و ناز و به صفت سپاس همىگويد: الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي أَذْهَبَ عَنَّا الْحَزَنَ: اى مسكين، اين دنيا عالم مجاز است، پيدا است كه در عالم مجاز، از حقيقت چه كشف توان كرد؟ دنيا زندان است، بر زندانيان جز غم و اندوه چه نشان توان كرد؟ و بر پر پشهاى چه نقش توان كرد؟ روز بازار و هنگام بار اين اندوهناكان فردا بود كه مكنونات لطف و مخزونات غيب از پرده غيرت بيرون آرند و آنان را بهرهمند كنند.
سوره- 36- يس- 83- آيه- مكى- جزو 22
[تفسير لفظى آيات 1 الى 11]
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ- بنام خداوند بخشنده مهربان.
1- يس، اى سيّد، اى انسان.
2- وَ الْقُرْآنِ الْحَكِيمِ. به اين قرآن راست درست سوگند.
3- إِنَّكَ لَمِنَ الْمُرْسَلِينَ. كه تو (اى محمد) از فرستادگان هستى!
4- عَلى صِراطٍ مُسْتَقِيمٍ. بر راه راست و درست هستى.
5- تَنْزِيلَ الْعَزِيزِ الرَّحِيمِ. (قرآن) فروفرستاده خداوند توانا و راستدانش است.
6- لِتُنْذِرَ قَوْماً ما أُنْذِرَ آباؤُهُمْ فَهُمْ غافِلُونَ. تا بيم دهى و آگاه كنى گروهى را كه پدرانشان را آگاه نكردند و آنان غافل و ناآگاهند.
7- لَقَدْ حَقَّ الْقَوْلُ عَلى أَكْثَرِهِمْ فَهُمْ لا يُؤْمِنُونَ. هرآينه سخن خداوند بر بيشتر آنها درست شد، پس ايشان ايمان نياوردند!
8- إِنَّا جَعَلْنا فِي أَعْناقِهِمْ أَغْلالًا فَهِيَ إِلَى الْأَذْقانِ فَهُمْ مُقْمَحُونَ. ما زنجيرها در گردن ايشان كرديم تا دستهاى آنها را به زنجيرها بر گردن و چانههاشان بستيم و آنها سرباززدند و ابا كردند و سرشان (از رنج) به بالا بود.
ما جلو ايشان را سدّى (ديوارى) كرديم (تا فرا حق نبينند) و از پس ايشان هم ديوارى (تا حق نشنوند) و پردهاى بر چشم و دل آنان افكنديم تا نبينند!
10- وَ سَواءٌ عَلَيْهِمْ أَ أَنْذَرْتَهُمْ أَمْ لَمْ تُنْذِرْهُمْ لا يُؤْمِنُونَ. و بر ايشان يكسان است كه آنها را آگاه كنى يا نكنى (در هر حال) ايمان نمىآورند!
تو كسى را توانى آگاه كنى (و بيم دهى) كه سخن خدا را پيروى كند و از خداى ناديده بترسد، پس او را به آمرزش و مزد نيكو بشارت ده.
تفسير ادبى و عرفانى
سوره 36 آيه 0
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ. بنام خداى يگانه كه خرد بر او راه نيست و هيچكس از حقيقت جلال او آگاه
خلاصه تفسير ادبى و عرفانى قرآن مجيد، ج2، ص: 291
نه! بنام خدائى كه مفلسان را جز او پناهى نيست، و عاميان را جز درگاه او درگاهى نه، بنام او كه جهانيان را جز او پادشاهى نيست، و در آسمان و زمين جز او خدائى نه!
گر پاى من از عجز طلبكار تو نيست
تا ظن نبرى كه دل گرفتار تو نيست،
نه زان نايم كه جان خريدار تو نيست
خود ديده ما محرم ديدار تو نيست !
در خبر است كه پيش از آفرينش آدم، خداوند سوره يس و طه برخواند، فرشتگان ملكوت چون آن را بشنيدند گفتند: خوشا بحال امّتى كه اين كلام پاك به ايشان فروآيد، خنك مر آن زبانى كه اين كلمات را خواند، خنك آن سينهاى كه صدف اين گوهر گرانبها باشد!
سوره 36 آيه 1
1- يس: يك قول اين است كه مقصود يا انسان است و مخاطب مصطفى است، از آنجا كه انسانيّت و جنسيّت او هم شكل خلق است و از آنجا كه شرف نبوّت و رسالت است خطاب با اوست، و اين خطاب در نقاب غيرت ساختند تا هر نامحرمى را بر جمال و كمال وى اطلاع نباشد!
سوره 36 آيه 5
5- تَنْزِيلَ الْعَزِيزِ الرَّحِيمِ. اين قرآن فروفرستاده خدا است كه نام او عزيز و رحيم است. عزيز اوست كه يافتن وى دشوار است، و فهمها و وهمها به رسيدن كنه جلال او توانا نيست!
پير طريقت گفت: اى نادريافته يافته، و ناديده عيان، اى در نهانى پيدا و در پيدائى نهان، يافت تو روز است كه خود برآيد ناگهان! ياونده تو نه به شادى پردازد نه به اندوهان، به سر بر ما را كارى كه از ان عبارت نتوان.
هم عزيز است هم رحيم، عزيز به بيگانگان است و رحيم به مؤمنان، اگر عزيز بود بىرحيم، هرگز كس او را نيابد، و اگر رحيم بود بىعزيز همه كس او را يابد، عزيز است تا كافران او را در دنيا نيابند! و رحيم است تا در عقبى مؤمنان او را ببينند!
سوره 36 آيه 6
6- لِتُنْذِرَ قَوْماً ما أُنْذِرَ آباؤُهُمْ فَهُمْ غافِلُونَ. غافلان دو گروهند، يكى از كار دين غافل و از طلب صلاح خود بىخبر! سر به دنيا برنهاده و مست شهوت گشته، و ديده فكرت و عبرت بسته، آنانند كه در آتش جايگاه دارند!- ديگر غافلى است كه در كار دنيا و ترتيب معيشت غافل است، و سلطان حقيقت بر باطن او مستولى شده و چنان در مكاشفه جلال احديّت مستهلك گشته كه از خود غايب شده نه از دنيا خبر دارد نه از عقبى! و به زبان حال مىگويد:
اين جهان در دست عقل است آن جهان در دست روح
پاى همّت بر قفاى هر دو ده سالار زن،
تفسير لفظى [آيات 12 الى 30]
12- إِنَّا نَحْنُ نُحْيِ الْمَوْتى وَ نَكْتُبُ ما قَدَّمُوا وَ آثارَهُمْ وَ كُلَّ شَيْءٍ أَحْصَيْناهُ فِي إِمامٍ مُبِينٍ. مائيم كه مردگان را زنده كنيم و مىنويسم هرچه پيش انجام دادهاند و اثرها و نشانها و نهادشان كه مىنهادند و هر چيزى را ما در لوح محفوظ دانسته و نوشتهايم.
13- وَ اضْرِبْ لَهُمْ مَثَلًا أَصْحابَ الْقَرْيَةِ إِذْ جاءَهَا الْمُرْسَلُونَ. و براى ايشان مردمان آن شهر را (انطاكيه) مثل زن و همسان ساز، هنگامى كه فرستادگان به ايشان آمدند!
خلاصه تفسير ادبى و عرفانى قرآن مجيد، ج2، ص: 292
هنگامى كه دو تن به آنها فرستاديم و ايشان هر دو را دروغزن گرفتند، پس آن دو را به فرستاده سوم قوىّ كرديم، و آنها گفتند: ما به شما فرستاده شدهايم.
مردمان گفتند: شما نيستيد جز مردمى مانند ما! و خداوند چيزى فرونفرستاده و شما نيستيد جز آنكه دروغ مىگوئيد!
16- قالُوا رَبُّنا يَعْلَمُ إِنَّا إِلَيْكُمْ لَمُرْسَلُونَ. گفتند: پروردگار ما مىداند كه ما بسوى شما فرستاده شدهايم.
17- وَ ما عَلَيْنا إِلَّا الْبَلاغُ الْمُبِينُ. بر ما جز رساندن پيغام آشكارا وظيفهاى نيست!
18- قالُوا إِنَّا تَطَيَّرْنا بِكُمْ لَئِنْ لَمْ تَنْتَهُوا لَنَرْجُمَنَّكُمْ وَ لَيَمَسَّنَّكُمْ مِنَّا عَذابٌ أَلِيمٌ. گفتند: ما شما را به فال بد گرفتيم، اگر از اين سخن بازنشويد (و برنگرديد) ما شما را سنگسار مىكنيم و عذابى دردناك از ما بشما خواهد رسيد.
19- قالُوا طائِرُكُمْ مَعَكُمْ أَ إِنْ ذُكِّرْتُمْ بَلْ أَنْتُمْ قَوْمٌ مُسْرِفُونَ. (فرستادگان) گفتند شما از آنچه مىترسيد با خود شما است، آيا از پندى كه بشما داديم متذكّر شديد؟ (نه! بلكه ما را دروغزن گرفتيد) و شما گروهى گزافكارانيد.
20- وَ جاءَ مِنْ أَقْصَا الْمَدِينَةِ رَجُلٌ يَسْعى قالَ يا قَوْمِ اتَّبِعُوا الْمُرْسَلِينَ. از دورترين جاى شهر مردى شتابان آمد (حبيب نجّار) و گفت: اى قوم، فرستادگان را پيروى كنيد.
21- اتَّبِعُوا مَنْ لا يَسْئَلُكُمْ أَجْراً وَ هُمْ مُهْتَدُونَ. بر پى كسان بايستيد كه از شما مزدى نخواهند و آنان بر راه راست و بر نشان راستند.
22- وَ ما لِيَ لا أَعْبُدُ الَّذِي فَطَرَنِي وَ إِلَيْهِ تُرْجَعُونَ. و چه رسد مرا كه خدائى كه مرا آفريده نپرستم و شما همه بسوى او برگردانده مىشويد؟
23- أَ أَتَّخِذُ مِنْ دُونِهِ آلِهَةً إِنْ يُرِدْنِ الرَّحْمنُ بِضُرٍّ لا تُغْنِ عَنِّي شَفاعَتُهُمْ شَيْئاً وَ لا يُنْقِذُونِ. آيا من فرود از خداى يگانه خدايانى گيرم؟ كه اگر خداوند براى من گزندى خواهد، شفاعت آنان مرا به كار نايد و بىنياز نكند! و مرا از آن گزند رهائى ندهند!
24- إِنِّي إِذاً لَفِي ضَلالٍ مُبِينٍ. (حبيب نجّار گفت) در اين صورت (گرفتن خدايان)، من در گمراهى آشكارى خواهم بود!
25- إِنِّي آمَنْتُ بِرَبِّكُمْ فَاسْمَعُونِ. من به خداى شما كه يگانه و يكتا است گرويدم، پس بشنويد و نيوشيد و همه به من گوش دهيد.
26- قِيلَ ادْخُلِ الْجَنَّةَ قالَ يا لَيْتَ قَوْمِي يَعْلَمُونَ. به او گفتند (پس از كشته شدن) به بهشت داخل شو، گفت: اى كاش قوم من مىدانستند.
27- بِما غَفَرَ لِي رَبِّي وَ جَعَلَنِي مِنَ الْمُكْرَمِينَ. (كاش مىدانستند) كه خداى من مرا آمرزيد و مرا از جمله نواختگان كرد!
خلاصه تفسير ادبى و عرفانى قرآن مجيد، ج2، ص: 293
جزو بيست و سوم:
28- وَ ما أَنْزَلْنا عَلى قَوْمِهِ مِنْ بَعْدِهِ مِنْ جُنْدٍ مِنَ السَّماءِ وَ ما كُنَّا مُنْزِلِينَ. پس از او (حبيب نجّار) سپاهى از آسمان بر قوم او نفرستاديم و هيچ عذابى هم نازل نكرديم.
29- إِلَّا صَيْحَةً واحِدَةً فَإِذا هُمْ خامِدُونَ. جز يك بانگ جبرئيل كه همه بهيكبار مرده شدند!
30- يا حَسْرَةً عَلَى الْعِبادِ ما يَأْتِيهِمْ مِنْ رَسُولٍ إِلَّا كانُوا بِهِ يَسْتَهْزِؤُنَ. اى دريغا بر بندگان كه بر ايشان هيچ فرستادهاى نيامد مگر آنكه او را استهزا (افسوس) مىكردند.
تفسير ادبى و عرفانى
سوره 36 آيه 12
12- إِنَّا نَحْنُ نُحْيِ الْمَوْتى. آيه. ما مردگان را زنده كنيم. ارباب معرفت در احياء موتى معنى ديگر ديدهاند و فهمى ديگر كردهاند و گفتند: اين آيت اشارت است به زنده گردانيدن دلهاى اهل غفلت به نور قربت، و زنده كردن جانهاى اهل شهوت به نسيم مشاهدت و روح مواصلت! اگر همه جانهاى عالم تو را بود، و نور قربت تو را نبود، البتّه حيات طيّبه ندهند چون مرده زندانى توئى! و اگر هزار سال در خاك بودهاى، چون ريحان توحيد رحمان در بوستان روح تو باشد، مايه همه زندگانى توئى! عزيز باشد كسى كه ناگاه بر سرچشمه حيات رسد و خضروار در آن چشمه شستوشوئى كند تا زنده جاويد گردد!
پير طريقت گفت: الهى، زندگى همه با ياد تو، و شادى همه با يافت تو، و جان آنست كه در او شناخت تو است، خدايا، موجود نفسهاى جوانمردانى، حاضر دلهاى ذكركنندگانى، تو را از نزديكت نشان مىدهند و برتر از آنى! از دورت مىپندارند و نزديكتر از جانى! ندانم كه در جانى يا خود جانى، نه اينى و نه آنى! جان را زندگى مىبايد تو آنى!
... وَ نَكْتُبُ ما قَدَّمُوا وَ آثارَهُمْ. آيه. در وقت سحر كه بنده از حجره اندوه خود بيرون آمده رو بسوى محراب عبادت و سجدهگاه رفته و قدم بر بساط مناجات نهد، آن ساعت آسمان و زمين از غيرت فروگدازند!
عزيز كسى كه آن ساعت بستر و بالين را وداع كند و رو به محراب عبادت نهد و درد خود را مرهم جويد، شريف وقتى كه آنست! عزيز ساعتى است آن ساعت! كه جلال احديّت به صفت صمديّت بساط نزول بيفكند و با تو خطاب كند و گويد: هيچ دردزدهاى را پرسشى هست؟ تا جام اجابت در كام او ريزم، هيچ توبه كارى هست تا مركب قبول به استقبال او فرستم؟ هيچ عاصى هست تا جريده جرمهاى او را توقيع غفران كشم؟
سوره 36 آيه 13
13- وَ اضْرِبْ لَهُمْ مَثَلًا أَصْحابَ الْقَرْيَةِ. آيه. در اين آيت، خداوند خبر مىدهد از بازداشتگان عدل ازل، و از برداشتگان لطف قدم، آن بازداشتگان عدل ازل را داغ جدائى برنهاد و به الزام به راه تقوى دركشيد.
حضرت على امير المؤمنين گويد: مردهاى را در خاك مىنهادم، سه بار روى او را به قبله كردم، هربار روى از قبله بگردانيد! پس ندائى شنيدم كه گفت: اى على، دست بدار، آن را كه ما ذليل كرديم تو او را عزيز نتوانى كرد! كرامت خواندگان و اهانت راندگان همه از درگاه جلال ما است و به ارادت و مشيّت ما است.
نشان كرامت بنده آنست كه مردوار درآيد و جان و دل و روزگار خود را فداى دين كند! چنانكه حبيب نجّار مؤمن آل يسن كرد تا از حضرت عزت خلعت: داخل بهشت شو، به او رسيد. در خبر است كه چون بنده مؤمن از سراى فانى رو به سراى جاودانى نهد او را به تختهاى خوابانند تا شستوشوى دهند، از سوى خداوند غفور خطاب آيد كه: اى مقرّبان درگاه، درنگريد همان گونه كه ظاهر تن او را به آب مىشويند، باطن او را به رحمت مىشوئيم
خلاصه تفسير ادبى و عرفانى قرآن مجيد، ج2، ص: 294
و آن نور جلال ما است كه از باطن او جلوهگر مىشود، چنانكه حبيب نجّار چون آن نوازش و كرامت را ديد، آرزو كرد كاشك قوم من دانندى كه ما كجا رسيديم و چه ديديم؟ نوازش حق ديديم و به آمرزش او رسيديم. و به زبان حال مىگفت:
آنجاى كه ابرار نشينند نشستيم
صد گونه شراب از كف اقبال چشيديم !
ما را همه مقصود بخشايش حق بود
المنة اللّه كه به مقصود رسيديم .
تفسير لفظى [آيات 31 الى 54]
31- أَ لَمْ يَرَوْا كَمْ أَهْلَكْنا قَبْلَهُمْ مِنَ الْقُرُونِ أَنَّهُمْ إِلَيْهِمْ لا يَرْجِعُونَ. آيا نمىبينند كه پيش از آنها چند گروه را تباه كرديم كه كسى از ايشان بسوى آنها بازنمىگردند.
32- وَ إِنْ كُلٌّ لَمَّا جَمِيعٌ لَدَيْنا مُحْضَرُونَ. و نيستند همه ايشان مگر آنكه نزد ما حاضركردگانند!
33- وَ آيَةٌ لَهُمُ الْأَرْضُ الْمَيْتَةُ أَحْيَيْناها وَ أَخْرَجْنا مِنْها حَبًّا فَمِنْهُ يَأْكُلُونَ. و يك نشان (از نشانهاى مرده زنده كردن ما) زمين مرده است كه ما آن را (با باران) زنده مىكنيم و از آن دانهها بيرون آوريم كه مردمان از آن مىخورند.
34- وَ جَعَلْنا فِيها جَنَّاتٍ مِنْ نَخِيلٍ وَ أَعْنابٍ وَ فَجَّرْنا فِيها مِنَ الْعُيُونِ. ما در زمين از خرما بن و از تاكها (رزها) باغها كرديم و چشمهها در زمين روان ساختيم.
35- لِيَأْكُلُوا مِنْ ثَمَرِهِ وَ ما عَمِلَتْهُ أَيْدِيهِمْ أَ فَلا يَشْكُرُونَ. تا از ميوه آن باغ بخورند و از آنچه به دست خود عمل مىآورند، آيا (به آزادى نباشند) و خدا را سپاس نگزارند؟
36- سُبْحانَ الَّذِي خَلَقَ الْأَزْواجَ كُلَّها مِمَّا تُنْبِتُ الْأَرْضُ وَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ وَ مِمَّا لا يَعْلَمُونَ. پاك و منزّه است خدائى كه جفتجفتها آفريد، همه چيز از آنچه زمين مىروياند و از آنچه از دسترنج خودشان به عمل مىآيد و از آنچه آفريدگان آن را ندانند!
37- وَ آيَةٌ لَهُمُ اللَّيْلُ نَسْلَخُ مِنْهُ النَّهارَ فَإِذا هُمْ مُظْلِمُونَ. نشانى بر توانائى ما براى ايشان اينكه ما از شب روز را درمىكشيم (روشنى را از آن مىگيريم) كه در آن هنگام آنها در تاريكىاند.
38- وَ الشَّمْسُ تَجْرِي لِمُسْتَقَرٍّ لَها ذلِكَ تَقْدِيرُ الْعَزِيزِ الْعَلِيمِ. و خورشيد در قرارگاه خود مىرود، اين است راستداشته و بازداشته خداوند توانا و دانا.
39- وَ الْقَمَرَ قَدَّرْناهُ مَنازِلَ حَتَّى عادَ كَالْعُرْجُونِ الْقَدِيمِ. و ماه را اندازه كرديم در پيمودن منزلها در شبانروز، تا آنگاه كه مانند شاخ خرما بن بازگردد!
40- لَا الشَّمْسُ يَنْبَغِي لَها أَنْ تُدْرِكَ الْقَمَرَ وَ لَا اللَّيْلُ سابِقُ النَّهارِ وَ كُلٌّ فِي فَلَكٍ يَسْبَحُونَ. نه خورشيد را سزد كه ماه را دريابد و نه شب روز را پيشى گيرد و هر دو در چرخ فراخ خود شنا مىكنند!
41- وَ آيَةٌ لَهُمْ أَنَّا حَمَلْنا ذُرِّيَّتَهُمْ فِي الْفُلْكِ الْمَشْحُونِ. و نشانى بر توانائى ما براى ايشان اينكه پدران اينان را (كه فرزندان زادند) در كشتى گرانبار (نوح) پر كرديم (و از غرق شدن نجات داديم).
42- وَ خَلَقْنا لَهُمْ مِنْ مِثْلِهِ ما يَرْكَبُونَ. و آفريديم براى آنها مانند كشتى نوح كه بر آن سوار شوند.
43- وَ إِنْ نَشَأْ نُغْرِقْهُمْ فَلا صَرِيخَ لَهُمْ وَ لا هُمْ يُنْقَذُونَ. و اگر مىخواستيم آنان را غرق مىكرديم پس فريادرسى نداشتند، و آنان را نمىرهانيدند.
خلاصه تفسير ادبى و عرفانى قرآن مجيد، ج2، ص: 295
44- إِلَّا رَحْمَةً مِنَّا وَ مَتاعاً إِلى حِينٍ. مگر بخشايش از ما و برخوردارئى تا فرا سر انجام، (روز آخر).
45- وَ إِذا قِيلَ لَهُمُ اتَّقُوا ما بَيْنَ أَيْدِيكُمْ وَ ما خَلْفَكُمْ لَعَلَّكُمْ تُرْحَمُونَ. و چون به ايشان گويند: از پاداش گناهانى كه پيش كردهايد و گناهانى كه خواهيد كرد بپرهيزيد، شايد از سوى خدا بخشيده شويد، (ولى آنها نمىپرهيزند).
46- وَ ما تَأْتِيهِمْ مِنْ آيَةٍ مِنْ آياتِ رَبِّهِمْ إِلَّا كانُوا عَنْها مُعْرِضِينَ. هيچ نشانى از نشانهاى خداوند به ايشان نمىآيد مگر آنكه آنان روى گردانندهاند!
47- وَ إِذا قِيلَ لَهُمْ أَنْفِقُوا مِمَّا رَزَقَكُمُ اللَّهُ قالَ الَّذِينَ كَفَرُوا لِلَّذِينَ آمَنُوا أَ نُطْعِمُ مَنْ لَوْ يَشاءُ اللَّهُ أَطْعَمَهُ إِنْ أَنْتُمْ إِلَّا فِي ضَلالٍ مُبِينٍ. و چون به آنها گفته شود كه از آنچه خداوند به شما روزى داده (در راه خدا) انفاق كنيد، كافران در پاسخ گويند: آيا ما طعام به كسى دهيم كه خداوند اگر مىخواست خود او را طعام مىداد؟! شما نيستيد مگر در گمراهى آشكارا «1» .
48- وَ يَقُولُونَ مَتى هذَا الْوَعْدُ إِنْ كُنْتُمْ صادِقِينَ. و كافران مىگويند هنگام رستاخيز كى است؟
به ما بازنمائيد اگر راستگوينده هستيد؟
49- ما يَنْظُرُونَ إِلَّا صَيْحَةً واحِدَةً تَأْخُذُهُمْ وَ هُمْ يَخِصِّمُونَ. چشم نمىدارند مگر يك بانگ كه ايشان را فراگيرد، درحالىكه آنان باهم درآويخته و باهم دشمنى مىكنند!
50- فَلا يَسْتَطِيعُونَ تَوْصِيَةً وَ لا إِلى أَهْلِهِمْ يَرْجِعُونَ. پس نه اندرزى توانند كنند و نه توانند كه با خاندان خود آيند!
51- وَ نُفِخَ فِي الصُّورِ فَإِذا هُمْ مِنَ الْأَجْداثِ إِلى رَبِّهِمْ يَنْسِلُونَ. و چون در صور دمند، آنان از گورها شتابان بسوى خداى خود مىپويند! (مىشتابند).
52- قالُوا يا وَيْلَنا مَنْ بَعَثَنا مِنْ مَرْقَدِنا هذا ما وَعَدَ الرَّحْمنُ وَ صَدَقَ الْمُرْسَلُونَ.
گفتند: اى واى بر ما، كى ما را از خوابگاهمان بيدار كرد و بينگيخت؟ اين وعدهايست كه خدا داده و فرستادگان راست گفتند!
53- إِنْ كانَتْ إِلَّا صَيْحَةً واحِدَةً فَإِذا هُمْ جَمِيعٌ لَدَيْنا مُحْضَرُونَ. نبود مگر يك بانگ كه آنان را همه به هم نزد ما حاضر كرده شوند.
54- فَالْيَوْمَ لا تُظْلَمُ نَفْسٌ شَيْئاً وَ لا تُجْزَوْنَ إِلَّا ما كُنْتُمْ تَعْمَلُونَ. پس امروز بر كسى بيداد نكنند و شما پاداش داده نخواهيد شد مگر براى آنچه كه مىگرديد!
تفسير ادبى و عرفانى
سوره 36 آيه 31
31- أَ لَمْ يَرَوْا كَمْ أَهْلَكْنا قَبْلَهُمْ مِنَ الْقُرُونِ. آيه. آيا به ديده سر ننگرند تا بدايع صنايع بينند؟
آيا به ديده سرّ ننگرند تا لطائف وظايف بينند؟ آيا به ديده سر ننگرند تا آيات آفاق بينند؟ آيا به ديده سرّ ننگرند
(1) برخى از مفسران جمله اخير را كلام كافران دانند كه به مؤمنان گفتند! بعضى ديگر آن را جواب از خداوند دانند كه مستقيم يا غير مستقيم به مؤمنان درباره كافران امر داده است كه بگويند.
خلاصه تفسير ادبى و عرفانى قرآن مجيد، ج2، ص: 296
تا آيات أنفس بينند؟ آيا به ديده دل ننگرند تا انوار هدايت بينند؟ آيا به ديده جان ننگرند تا اسرار عنايت بينند؟ آيا به ديده شهود ننگرند تا حضرت مشهود بينند؟ آيا به ديده وجد ننگرند تا رايت وجود بينند؟ آيا به ديده بىخودى ننگرند تا دوست عيان بينند؟ آيا به ديده فنا ننگرند تا جهانى بىكران بينند؟
الا تا كى درين زندان فريب اين و آن بينى
يكى زين چاه ظلمانى برون شو تا جهان بينى !
جهانى كاندرو هر دل كه يابى پادشا بينى
جهانى كاندرو هر جان كه بينى شادمان بينى !
پير طريقت گفت: اى مسكين، تا كى در صنايع نگرى؟ يك بار در صانع نگر! تا كى به بدايع مشغول باشى؟ يك بار به مبدع مشغول شو! تا كى مرد هر درى باشى؟ مرد هر درى را هرگز صلاح و فلاح نبود! هزار باروى روئين از جاى بركندن، آسانتر از آن باشد تا مرد هر درى را به يك در باز آوردن!
بايزيد بسطامى را حديث دل پرسيدند، گفتا: دل آن باشد كه به مقدار يك ذرّه درو آرزوى خلق نباشد! سلمان فارسى، هرگه كه به خرابهاى برگذشتى توقّف كردى و به زارى بناليدى، و رفتگان آن منزل را ياد كردى و گفتى: كجايند آنها كه اين بنا نهادند؟ دل بدادند و مال و جان درباختند تا آن غرفهها بياراستند، چون دل بران نهادند و چون گل بر باد بشكفتند و از باد بريختند و در گل خفتند!
سوره 36 آيه 32
32- وَ إِنْ كُلٌّ لَمَّا جَمِيعٌ لَدَيْنا مُحْضَرُونَ. آيه. اين آيت صفت روز رستاخيز است كه در آن روز بندهاى نفاقها برگشايند، و سرپوش عداوتها از سر آن برگيرند، مدّعيان بىمعنى را بينى كه زبانهاشان از راه قفا به در مىكشند، و لوح معاملات هركس را در روىهاشان مىدارند، هر ذرّهاى كه به ستم گرفته (ستده) باشند يا از زكات بازگرفته باشند، داغ قهر مىگردانند و بر پيشانى خويشتنپرست مىنهند!
اى مسكين، آخر نگوئى تا چند ازين مكابره و زورگوئى بر دوام، و تا كى از اين شوخى و دليرى برقرار! از حال كودكى تا جوانى و برنائى! و از جوانى و برنائى تا به پيرى! و از پيرى تا به كى؟
سوره 36 آيه 36
36- سُبْحانَ الَّذِي خَلَقَ الْأَزْواجَ كُلَّها. پاك و بىعيب آن خدائى كه در زمين از يك آب و خاك و يك هوا، اين عجايب صنع نمايد! و آيات قدرت پديد آرد، بندگان را بينا كرد و نشانها را بازنمود تا آنكس كه درنيافته بود دريابد و بداند كه اين كرده را كردگارى است و اين ساخته را سازندهاى! و اين آراسته را آرايندهاى! و اين رسته را رويانندهاى است! هريكى بر هستى و يگانگى خداى يكتا گواهى دهند! درحالىكه نه گواهىدهنده را خرد! و نه نشاندهنده را زبان است!
سوره 36 آيه 37
37- وَ آيَةٌ لَهُمُ اللَّيْلُ نَسْلَخُ مِنْهُ النَّهارَ. آيه. بزرگى را پرسيدند شب بهتر است (فاضلتر) يا روز؟
جواب داد: شب! كه شب همه در آسايشند و آسايش از بهشت است، و در روز همه دشوارى و رنج در طلب معاش، و رنج و دشوارى از دوزخ است! شب حظّ و بهره مخلصان است كه عبادت به اخلاص كنند نه به ريا! و روز حظّ و بهره رياكاران و مرائيان است كه عبادت به ريا كنند! شب وقت خلوت دوستان است و ميعاد آشتىجويان و تسلّى مشتاقان، و هنگام راز محبّان!