کتابخانه تفاسیر
خلاصه تفسير ادبى و عرفانى قرآن مجيد، ج2، ص: 343
رفته و منم آن خداوندى كه جز من خدائى نيست، مهربان و بزرگبخشايش، بر بندگان من حكم كنم و قضا رانم چنانكه خواهم و كسى را بازخواست نيست. اى فرشته مرگ، به بنده من آدم بگو: دل خوش دار و اندوه مدار كه حكم مرگ بر سر تو بدان علّت راندم تا تو را بسراى پيروزى و بهشت جاودانى كه از آنجات بيرون آوردم بازبرم كه در آرزوى آن بماندهاى!
فرشته مرگ فرود آمد و پيغام بگزارد و شربت صبر و عزا كه خداوند فرستاده بود به او داد! آدم چون او را ديد زار بگريست! فرشته مرگ پرسيد: اى آدم، آن روز كه از بهشت واماندى و به دنيا آمدى چنين گريه و زارى نكردى كه امروز بر سر فوت دنيا مىكنى؟ آدم گفت: نه، به فوت دنيا گريه نمىكنم كه دنيا همه بلا و رنج است، ليكن بر فوت خدمت حق مىگريم، راست است كه در بهشت لذّت نعمت است، در دنيا هم لذت خدمت و راز ولى نعمت است، و چون راز ولى نعمت آمد لذّت نعمت كجا پديد آيد؟
نوشتهاند آدم از پسران خويش ميوه بهشت خواست! آنان به جستن آن به صحرا رفتند و بر طور سينا شدند و دعا همىكردند جبرئيل را ديدند با فرشتگان و سروران كه بيل و كلنگ و كفن و كافور بهشتى در دست دارند! جبرئيل از پسران آدم پرسيد چرا نگران و حيرانيد؟ گفتند پدر از ما ميوه بهشت خواسته و ما را دسترسى به آن نيست و بر ما آن نهاده كه طاقت نداريم!
جبرئيل گفت بازگرديد آنچه آرزوى اوست ما آوردهايم، ايشان بازگشتند، چون آمدند جبرئيل و ديگر فرشتگان را با فرشته مرگ بر بالين آدم ديدند.
جبرئيل از آدم پرسيد اين ساعت را چون بينى؟ آدم گفت: مرگ عظيم است! و دردى است سخت! اما سختتر از مرگ، ترك خدمت حق و عبادت اوست! كه من از آن بازمىمانم. آنگاه جبرئيل به فرشته مرگ گفت با آدم ارفاق كن كه حالش را ديدى! و دانى كه خداوند روح خود را در كالبد او دميده و ما را امر به سجده او داده و بهشت را جايگاه او قرار داده! آدم گفت: اى جبرئيل چكنم؟ ترسم كه مرا در آن حضرت آبروئى نباشد؟ كه نافرمانى كردهام و از اندازه فرمان درگذشتهام! اى جبرئيل، اگرچه خداوند عفو كند، من باز شرمزده باشم كه در انجمن آسمانها گويند: اين آن توبهكار گنهكار است! در آن حال فرشتگان با جبرئيل و آدم همگى مىگريند! در آن حال فرمان آمد كه اى جبرئيل آدم را گو سر بردار و به آسمان نگر تا چه بينى؟ آدم سر برداشت از بالين خود تا سرادقات عرش همه جا فرشتگان را ديد صفها بركشيده و انتظار قدوم روح آدم دارند و جنات مأوى و فردوس اعلا همه آراسته و حوران و غلمان بر كنگرهها ايستاده و ندا مىكنند: اى آدم، خداوند ما را براى تو آفريده! آدم چون آن كرامت و آن منزلت بديد گفت: اى فرشته مرگ شتاب كن كه شوق به عطاى پروردگار و لقاى وى زيادت است!
در آن حال از آدم قبض روح شد و جبرئيل او را غسل داد و فرشتگان حنوط و كفن كردند و بر تخت نهادند.
آنگاه فرزندان آدم و فرشتگان پيش آمدند و شيث بر جنازه پدر نماز خواند و او را دفن كردند. سپس جبرئيل، فرزندان آدم را تعزيت و تسليت گفت و سپارش كرد كه وصيت پدر را انجام دهيد كه اگر چنين كنيد رستگار شويد و بدانيد كه مرگ راه آخر شما و اين مراسم سنّت شما در مردههاتان است، همان گونه كه ما درباره آدم انجام داديم شما هم انجام دهيد، و از اين پس تا روز قيامت شما ما را نخواهيد ديد! و در دقيقه آخر آوازى بلند شد كه اى آدم وقتى به زمين هبوط كردى
خلاصه تفسير ادبى و عرفانى قرآن مجيد، ج2، ص: 344
شنيدى كه مىگويند: بزائيد براى مردن! بسازيد براى خراب شدن!
تفسير لفظى [آيات 33 الى 52]
33- وَ الَّذِي جاءَ بِالصِّدْقِ وَ صَدَّقَ بِهِ أُولئِكَ هُمُ الْمُتَّقُونَ. آن كس كه فردا راستى آرد و آن را راست داند (يا جبرئيل كه قرآن را به راستى آورد و پيغمبران را به راستى رسانيد)، آنان از آتش دوزخ پرهيزكارانند.
34- لَهُمْ ما يَشاؤُنَ عِنْدَ رَبِّهِمْ ذلِكَ جَزاءُ الْمُحْسِنِينَ. آنان راست هرچه خواهند نزد خداوند، و اين است پاداش نيكوكاران.
35- لِيُكَفِّرَ اللَّهُ عَنْهُمْ أَسْوَأَ الَّذِي عَمِلُوا وَ يَجْزِيَهُمْ أَجْرَهُمْ بِأَحْسَنِ الَّذِي كانُوا يَعْمَلُونَ. تا خداوند بسترد از آنها بترين كارى كه كردند، و مزد ايشان به نيكوتر كارى كه مىكردند پاداش دهد.
36- أَ لَيْسَ اللَّهُ بِكافٍ عَبْدَهُ وَ يُخَوِّفُونَكَ بِالَّذِينَ مِنْ دُونِهِ وَ مَنْ يُضْلِلِ اللَّهُ فَما لَهُ مِنْ هادٍ. آيا خداوند به بندگان بسنده نيست؟ و تو را (اى محمّد) باين پرستيدگان جز خدا مىترسانند! و هركس كه خدا او را بيراه كرد، او را رهنمائى نيست.
37- وَ مَنْ يَهْدِ اللَّهُ فَما لَهُ مِنْ مُضِلٍّ أَ لَيْسَ اللَّهُ بِعَزِيزٍ ذِي انْتِقامٍ. هرك را خدا راه نمود او را بيراهكنندهاى نيست، آيا خداوند، تواناى تاوانگيرنده نيست؟
38- وَ لَئِنْ سَأَلْتَهُمْ مَنْ خَلَقَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ لَيَقُولُنَّ اللَّهُ قُلْ أَ فَرَأَيْتُمْ ما تَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ إِنْ أَرادَنِيَ اللَّهُ بِضُرٍّ هَلْ هُنَّ كاشِفاتُ ضُرِّهِ أَوْ أَرادَنِي بِرَحْمَةٍ هَلْ هُنَّ مُمْسِكاتُ رَحْمَتِهِ قُلْ حَسْبِيَ اللَّهُ عَلَيْهِ يَتَوَكَّلُ الْمُتَوَكِّلُونَ. اگر از مشركان پرسى كه آسمانها و زمين را كى آفريده؟ ناچار گويند خدا آفريده! بگو به آنها (اى محمد) چه مىبينيد آنچه را كه جز خدا مىپرستيد؟ اگر خداوند گزندى به من خواهد آيا شما بازبرنده گزند او هستيد؟ و اگر خداوند به من بخشايش و نيكوئى كند آيا شما بازگيرنده بخشايش او هستيد؟ بگو مرا خداى يگانه بسنده است و پشتىداران و كارسپاران به او پشتى دارند.
39- قُلْ يا قَوْمِ اعْمَلُوا عَلى مَكانَتِكُمْ إِنِّي عامِلٌ فَسَوْفَ تَعْلَمُونَ:
40- مَنْ يَأْتِيهِ عَذابٌ يُخْزِيهِ وَ يَحِلُّ عَلَيْهِ عَذابٌ مُقِيمٌ. بگو (اى محمّد) به منافقان و مشركان اى كسان من، شما بر آنچه كه هستيد باشيد و كار كنيد، من هم بر آنچه كه هستم مىباشم و كار مىكنم، پس بزودى خواهيد دانست كه كيست آن كس كه خدا او را به عذابى رسوا كند؟ و فروآيد به او عذاب پايندهاى كه به سر نيايد!
41- إِنَّا أَنْزَلْنا عَلَيْكَ الْكِتابَ لِلنَّاسِ بِالْحَقِّ فَمَنِ اهْتَدى فَلِنَفْسِهِ وَ مَنْ ضَلَّ فَإِنَّما يَضِلُّ عَلَيْها وَ ما أَنْتَ عَلَيْهِمْ بِوَكِيلٍ. ما فروفرستاديم قرآن را براى مردم به راستى و حقيقت پس هركس هدايت شود براى خود اوست و هركه گمراه شود گمراهى بر خود اوست و تو برايشان كارساز نيستى!
خداوند است كه هر تنى را بهنگام مرگش مىميراند و هركس كه در خواب نمرده بود! پس مىميراند و جان مىستاند در خواب از كسى كه قضاى مرگ به او رسيده، و از خواب بيدار مىكند كسى را كه هنگام مرگ او نرسيده، تا هنگام
خلاصه تفسير ادبى و عرفانى قرآن مجيد، ج2، ص: 345
نام زده مرگ او، در اين آفرينش خواب (كه نه مرگ صرف است نه زندگانى صرف) نشانها است كسانى را كه انديشه مىكنند.
يا آنكه جز خداى يگانه (براى خود) شفيع مىگيرند! بگو اى محمّد، هرچند كه آنها مالك چيزى نباشند و هيچ چيز درنيابند؟
44- قُلْ لِلَّهِ الشَّفاعَةُ جَمِيعاً لَهُ مُلْكُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ ثُمَّ إِلَيْهِ تُرْجَعُونَ. بگو اى پيغمبر، شفاعت همگى با خداى يگانه است كه او راست پادشاهى آسمانها و زمين و همگى را بسوى او برند.
45- وَ إِذا ذُكِرَ اللَّهُ وَحْدَهُ اشْمَأَزَّتْ قُلُوبُ الَّذِينَ لا يُؤْمِنُونَ بِالْآخِرَةِ وَ إِذا ذُكِرَ الَّذِينَ مِنْ دُونِهِ إِذا هُمْ يَسْتَبْشِرُونَ. آنگاه كه خداى را به يكتائى نام برند، دلهاى آنها كه به رستاخيز ايمان ندارند مىرمد (مشمئزّ مىشود) و آنگاه كه پيش ايشان از خدايان ديگر ياد كنند، ايشان تازهروى و شاد مىشوند.
46- قُلِ اللَّهُمَّ فاطِرَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ عالِمَ الْغَيْبِ وَ الشَّهادَةِ أَنْتَ تَحْكُمُ بَيْنَ عِبادِكَ فِي ما كانُوا فِيهِ يَخْتَلِفُونَ. بگو (اى پيغمبر) خداى آفريننده آسمانها و زمين و داناى نهان و آشكار، تو آنى كه ميان بندگانت در آنچه باهم اختلاف دارند، داورى مىكنى.
47- وَ لَوْ أَنَّ لِلَّذِينَ ظَلَمُوا ما فِي الْأَرْضِ جَمِيعاً وَ مِثْلَهُ مَعَهُ لَافْتَدَوْا بِهِ مِنْ سُوءِ الْعَذابِ يَوْمَ الْقِيامَةِ وَ بَدا لَهُمْ مِنَ اللَّهِ ما لَمْ يَكُونُوا يَحْتَسِبُونَ. اگر آنان كه كافر شدند مالك تمام روى زمين باشند و يك برابر آنهم با آن فدا كنند و خويشتن را از بدى عذاب رستاخيز بازخريد كنند، از جانب خداوند ايشان را كارى و چيزى نمايان شود كه هرگز در پندار آنها نبود (و مىفهمند كه بازخريد نمىشوند).
48- وَ بَدا لَهُمْ سَيِّئاتُ ما كَسَبُوا وَ حاقَ بِهِمْ ما كانُوا بِهِ يَسْتَهْزِؤُنَ. و پيش آيد آنها را بدى آنچه مىكردند، و فرا ايشان را سر نشست (رسيد به آنها) آنچه كه مىخنديدند و استهزا مىكردند!
49- فَإِذا مَسَّ الْإِنْسانَ ضُرٌّ دَعانا ثُمَّ إِذا خَوَّلْناهُ نِعْمَةً مِنَّا قالَ إِنَّما أُوتِيتُهُ عَلى عِلْمٍ بَلْ هِيَ فِتْنَةٌ وَ لكِنَّ أَكْثَرَهُمْ لا يَعْلَمُونَ. چون به انسان زيانى رسد ما را مىخواند! پس از آن هرگاه ما او را نعمت اين جهانى بخشيم، گويد من اين مال و اين نعمت را از دانش و زيركى خود به دست آوردم! نه چنان است، بلكه اين آزمايشى است (براى آنها) ليكن بيشتر آنها نمىدانند.
50- قَدْ قالَهَا الَّذِينَ مِنْ قَبْلِهِمْ فَما أَغْنى عَنْهُمْ ما كانُوا يَكْسِبُونَ. اين سخنان را كسان پيش از اينان هم گفتهاند ولى ايشان را سود نداشت و آنچه را كه مىساختند به كار نيامد.
51- فَأَصابَهُمْ سَيِّئاتُ ما كَسَبُوا وَ الَّذِينَ ظَلَمُوا مِنْ هؤُلاءِ سَيُصِيبُهُمْ سَيِّئاتُ ما كَسَبُوا وَ ما هُمْ بِمُعْجِزِينَ. پس بديهائى كه كردند به ايشان رسيد و آنان كه كافر شدند، از آن بديها به آنها هم خواهد رسيد بديهائى كه خود ساخته و كردهاند و آنها بر ما پيش نشوند و عاجز نسازند.
52- أَ وَ لَمْ يَعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ يَبْسُطُ الرِّزْقَ لِمَنْ يَشاءُ وَ يَقْدِرُ إِنَّ فِي ذلِكَ لَآياتٍ لِقَوْمٍ يُؤْمِنُونَ. آيا ندانستند كه خداى يگانه روزى هركس را كه بخواهد فراخ مىگستراند و تنگ مىكند؟ همانا در
خلاصه تفسير ادبى و عرفانى قرآن مجيد، ج2، ص: 346
اين كار، نشانهاى عبرتآميز براى گروه گروندگان است.
تفسير ادبى و عرفانى
سوره 39 آيه 33
33- وَ الَّذِي جاءَ بِالصِّدْقِ وَ صَدَّقَ بِهِ. آيه. بدان كه صدق بمعنى راستى است و آن در چهار چيز است: در گفتار، در وعده، در عزم، در عمل، راستى در قول آنست كه خداوند در حق مصطفى گفت كه: جاء بالصّدق. راستى در وعده آنست كه اسماعيل پيغمبر را فرمود كه: إِنَّهُ كانَ صادِقَ الْوَعْدِ. راستى در عزم آنست كه در حق صحابه رسول فرمود كه: رِجالٌ صَدَقُوا ما عاهَدُوا اللَّهَ. راستى در عمل آنست كه مؤمنان را فرمود كه: أُولئِكَ الَّذِينَ صَدَقُوا. كسى كه همه اين خصلتها در او جمع شود صدّيق گويند و ابراهيم چنين بود كه خداوند فرمود:
إِنَّهُ كانَ صِدِّيقاً نَبِيًّا.*
مصطفى را پرسيدند كمال دين چيست؟ گفت: گفتار به حق و كردار به صدق و راستى در عمل.
پيرى را گفتند: صدق چيست؟ گفت: آنچه گوئى كنى، و آنچه نمائى دارى! و آنجا كه آوازدهى باشى!
راستى در گفتار: آنست كه بنده چون با خدا در مناجات شود، از خود راستى بخواهد! و چون گويد:
«وَجَّهْتُ وَجْهِيَ ...» روى آوردم در خداوند آسمان و زمين، اگر در آن حال روى او با دنيا باشد پس دروغ گفته است! و چون گويد: إِيَّاكَ نَعْبُدُ، تو را مىپرستم، و آنگاه دربند دنيا و دربند شهوتهاى دنيا باشد پس دروغ گفته است! زيرا كه آدمى بنده آنست كه دربند آنست!!
مصطفى فرمود: هركس دربند زر و سيم است، بنده زر و سيم است! و بنده خدا كسى است كه از دنيا و شهوتهاى آن آزاد باشد و از خويشتن نيز آزاد باشد تا بندگى حق او را راست باشد.
بايزيد بسطامى گفت: خداوند مرا در چند موقف (توقّفگاه) نگاه داشت، در همه جا كشورها را به من نمود گفتم: نمىخواهم! در توقفگاه آخر پرسيد: اى بايزيد پس چه مىخواهى؟ گفتم: مىخواهم كه چيزى نخواهم! خداوند فرمود: حقا كه تو بنده من هستى!
نيز گفت: خداوند مرا در جهان حقايق از روى الهام ترقّى داد و در هزار موقف بداشت و در هريك از آنها مملكت دو جهان را بر من عرضه داشت، به توفيق يزدانى من از بند همه آنها خود را آزاد ديدم، گفتم از اين ذخيرهها و درّهاى پنهانى كه در پيش من ريختى هيچ نخواهم! و در آخر موقف كه گفت: پس چه خواهى؟ گفتم: آن خواهم كه نخواهم! من كه باشم كه مرا خواست باشد! من كه باشم كه مرا من باشد! زيرا نفس بت است، دل غول است، پس جهاندار يكى و بس، باقى هوس است!
راستى در عزم: آنست كه آدمى در دين باصلابت و در امر الهى با عزّت و در وقت با استقامت باشد چنانكه ياران رسول خدا به عزم خويش وفا كردند و در راه دين جان و مال فدا كردند و صَدَقُوا ما عاهَدُوا شدند.
راستى در وعده و در عمل: چنان است كه بندگان راستكردار خداوند، در سلوك راه دين كارهاشان در هر مقامى از مقامهاى راه دين از: توبه، صبر، زهد، و خوف و رجاء كه بودند حقيقت آن را از خود مىخواستند و به ظاهر قناعت نكردند كه خداوند درباره آنها فرمود: أُولئِكَ هُمُ الصَّادِقُونَ.*
بدانكه: تا شرائط حقايق ايمان در كسى مجتمع نشود ايشان را صادق (راستگو) نخوانند! و نشان صدق آنست
خلاصه تفسير ادبى و عرفانى قرآن مجيد، ج2، ص: 347
كه چون كسى ترسد، به تن مىلرزد و روى زرد شود و از خوراك بازماند! چنانكه داود پيغمبر بر اثر گناه كوچكى از عذاب خدا ترسيد و هفت روز چيزى نخورد و شب و روز گريه و زارى كرد! تا خداوند او را بخشيد.
على ابن الحسين امام زين العابدين (ع) را ديدند كه وضو گرفت و بر در مسجد بايستاد درحالىكه روى زرد شده و لرزه بر اندام وى افتاده! او را گفتند اين چه حال است؟ گفت: نمىدانيد پيش كه خواهم رفت و به حضرت كه خواهم ايستاد؟
سوره 39 آيه 36
36- أَ لَيْسَ اللَّهُ بِكافٍ عَبْدَهُ. آيه. خداوند بنده را بنواخت تا او را بشناخت، توفيق داد تا او را عبادت كرد، تلقين كرد تا او را بخواست، دل را معدن نور كرد تا او را دوست داشت، هركس كار خود را بكلّى به خدا واگذار كرد، از زندگى پاك ميوه گوارا برداشت، و حق را وكيل و كارساز خود يافت. هركه از حول و قوّه خود بيزار گشت و در احتيال و اختيار بر خود بست، و به صدق افتقار، خود را بر درگاه قدرت حق افكند از علايق بريده و دست از خلايق شسته، جلال احديّت به صفت رحمت و رأفت او را در پرده عنايت و كنف حمايت خود بدارد، و مهمّات وى كفايت كند «1» .
به عبد الواحد (يكى از عارفان بزرگ) گفتند: هيچكس را دانى كه در مراقبت حق چنان مستغرق باشد كه او را پرواى خلق نباشد؟ گفت: يكى را دانم كه همين ساعت درآيد! در آن حين عتبه غلام وارد شد، عارف گفت:
در راه كه را ديدى كه از راه بازار و ازدحام خلق آمدى؟ گفت: هيچكس را نديدم! درحالىكه راه وى در ازدحام بازار بود! باوجود اين متوجّه مردم نشد!
تفسير لفظى [آيات 53 الى 75]
53- قُلْ يا عِبادِيَ الَّذِينَ أَسْرَفُوا عَلى أَنْفُسِهِمْ لا تَقْنَطُوا مِنْ رَحْمَةِ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ يَغْفِرُ الذُّنُوبَ جَمِيعاً إِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِيمُ. بگو اى پيغمبر، خدا مىگويد: اى بندگان من، كه در ستم بر خويش زيادهروى و گزاف كرديد، از رحمت خداوند نوميد نشويد كه خداوند گناهان همه را مىآمرزد چون او آمرزنده و مهربان و بخشاينده است.
بسوى خداى خود بازگرديد و او را گردن نهيد پيش از آنكه عذاب بشما آيد و آنگاه يارى از كس بشما نرسد!
55- وَ اتَّبِعُوا أَحْسَنَ ما أُنْزِلَ إِلَيْكُمْ مِنْ رَبِّكُمْ مِنْ قَبْلِ أَنْ يَأْتِيَكُمُ الْعَذابُ بَغْتَةً وَ أَنْتُمْ لا تَشْعُرُونَ. و پىبريد و بپذيريد نيكوتر چيزى كه به شما از جانب پروردگارتان فرستاده شده، پيش از اينكه عذاب ناگهانى بشما رسد و شما ندانيد و متوجّه نشويد.
پيش از آنكه هر تنى (نفسى) گويد: اى افسوس، (اى نفرينا) و اى دريغا بر آن سستى كه در كار خدا كردم
(1) گرچه تعبير عارفان راجع به واگذارى همه كارها به خداوند، اساسا و در جاى خود درست است كه پيغمبر هم فرمود: با توكل زانوى اشتر ببند! ليكن نه باين معنى كه نعمتهاى خدا كه به ما ارزانى شده مانند چشم و گوش و دست و پا از كار و وظيفه طبيعى و خدادادى بيندازيم و دست از سعى و عمل و تدبير بشوئيم و شتر را آزاد در بيابان رها كنيم! در آن صورت نه تنها زيان دنيا و آخرت داريم بلكه نزد خداوند هم كه سپاس نعمت او را نداريم شرمساريم!
خلاصه تفسير ادبى و عرفانى قرآن مجيد، ج2، ص: 348
(در فرمانبردارى او) و نبودم من مگر از فسوسگران (جادوگران) و سست فرا دارندگان.
57- أَوْ تَقُولَ لَوْ أَنَّ اللَّهَ هَدانِي لَكُنْتُ مِنَ الْمُتَّقِينَ. يا پيش از آنكه هر نفسى (تنى) گويد:
اگر خدا مرا راهنمائى نمودى، من از پرهيزكاران بودمى!
58- أَوْ تَقُولَ حِينَ تَرَى الْعَذابَ لَوْ أَنَّ لِي كَرَّةً فَأَكُونَ مِنَ الْمُحْسِنِينَ. يا آنكه بگويد، آنگاه كه عذاب بيند: اگر مرا بازگشت باين جهان بودى پس من از نيكوكاران بودمى!
59- بَلى قَدْ جاءَتْكَ آياتِي فَكَذَّبْتَ بِها وَ اسْتَكْبَرْتَ وَ كُنْتَ مِنَ الْكافِرِينَ. آرى، (بازگشت نيست) چون آيات و نشانهاى من به تو آمد و تو آن را دروغ گرفتى و گردن كشيدى، و از ناگرويدگان بودى!
60- وَ يَوْمَ الْقِيامَةِ تَرَى الَّذِينَ كَذَبُوا عَلَى اللَّهِ وُجُوهُهُمْ مُسْوَدَّةٌ أَ لَيْسَ فِي جَهَنَّمَ مَثْوىً لِلْمُتَكَبِّرِينَ. و روز رستاخيز، آنان را كه بر خدا دروغ گفتند خواهى ديد روىهايشان سياه گشته! آيا جاى گردنكشان در دوزخ نيست؟
61- وَ يُنَجِّي اللَّهُ الَّذِينَ اتَّقَوْا بِمَفازَتِهِمْ لا يَمَسُّهُمُ السُّوءُ وَ لا هُمْ يَحْزَنُونَ. و خداوند آنان را كه از انباز گرفتن براى خدا پرهيز كردند، با آن كردارى كه رستگارى آنها به آن بود، هرگز بدى به ايشان نرسد و هرگز اندوهگين نشوند.
62- اللَّهُ خالِقُ كُلِّ شَيْءٍ وَ هُوَ عَلى كُلِّ شَيْءٍ وَكِيلٌ. خداى يگانه آفريننده هر چيزى است، و او بر همه چيز كارساز و كار از پيش برنده است.
كليدهاى آسمانها و زمين او راست، و كسانى كه به آيات و سخنان خداوند كافر شدند، ايشان زيانكارانند.
64- قُلْ أَ فَغَيْرَ اللَّهِ تَأْمُرُونِّي أَعْبُدُ أَيُّهَا الْجاهِلُونَ. (اى محمد) بگو به آنها، آيا مرا مىفرمائيد (امر مىكند) به جز به خداى يگانه عبادت كنم! اى نادانان؟!
65- وَ لَقَدْ أُوحِيَ إِلَيْكَ وَ إِلَى الَّذِينَ مِنْ قَبْلِكَ لَئِنْ أَشْرَكْتَ لَيَحْبَطَنَّ عَمَلُكَ وَ لَتَكُونَنَّ مِنَ الْخاسِرِينَ. هرآينه به تو و به كسانى كه پيش از تو بودند وحى (پيغام) فرستادند كه اگر از زيانكاران باشى (و در عقيده آنها شركت كنى) البته عمل تو تباه شود و تو از همان زيانكاران باشى!
66- بَلِ اللَّهَ فَاعْبُدْ وَ كُنْ مِنَ الشَّاكِرِينَ. بلكه خداى يگانه را بپرست و از سپاسداران باش.
67- وَ ما قَدَرُوا اللَّهَ حَقَّ قَدْرِهِ وَ الْأَرْضُ جَمِيعاً قَبْضَتُهُ يَوْمَ الْقِيامَةِ وَ السَّماواتُ مَطْوِيَّاتٌ بِيَمِينِهِ سُبْحانَهُ وَ تَعالى عَمَّا يُشْرِكُونَ. چندى و چونى و حقّ قدر خداوند را ندانستند و نشناختند درحالىكه روز رستاخيز تمام زمين به دستگرفته او است، و آسمانها همه در دست قدرت او درنوشته است. و خداوند پاك و برتر است از آنچه براى او شريك مىتراشند.
68- وَ نُفِخَ فِي الصُّورِ فَصَعِقَ مَنْ فِي السَّماواتِ وَ مَنْ فِي الْأَرْضِ إِلَّا مَنْ شاءَ اللَّهُ ثُمَّ نُفِخَ فِيهِ أُخْرى فَإِذا هُمْ قِيامٌ يَنْظُرُونَ. و هنگامى كه در صور دمند! از صداى آن آنچه در آسمانها و زمين است مرده بيفتند! مگر آنكه خدا خواهد، پس از آن در صور دميدنى ديگر دمند، آنگاه همگى بر پاى ايستاده مىنگرند.
خلاصه تفسير ادبى و عرفانى قرآن مجيد، ج2، ص: 349
69- وَ أَشْرَقَتِ الْأَرْضُ بِنُورِ رَبِّها وَ وُضِعَ الْكِتابُ وَ جِيءَ بِالنَّبِيِّينَ وَ الشُّهَداءِ وَ قُضِيَ بَيْنَهُمْ بِالْحَقِّ وَ هُمْ لا يُظْلَمُونَ. (آنگاه كه) زمين به روشنائى پروردگار روشن شود و نامه عمل بنهند و پيغمبران و گواهان را آورند و ميان آن مردم به راستى و داد داورى شود، و هيچكس (روز رستاخيز) ستم نهبيند.
70- وَ وُفِّيَتْ كُلُّ نَفْسٍ ما عَمِلَتْ وَ هُوَ أَعْلَمُ بِما يَفْعَلُونَ. و به هر نفس آنچه كرده است بسپارند و وفا كنند و خداوند به آنچه مىكردند دانا است.
71- وَ سِيقَ الَّذِينَ كَفَرُوا إِلى جَهَنَّمَ زُمَراً حَتَّى إِذا جاؤُها فُتِحَتْ أَبْوابُها وَ قالَ لَهُمْ خَزَنَتُها أَ لَمْ يَأْتِكُمْ رُسُلٌ مِنْكُمْ يَتْلُونَ عَلَيْكُمْ آياتِ رَبِّكُمْ وَ يُنْذِرُونَكُمْ لِقاءَ يَوْمِكُمْ هذا قالُوا بَلى وَ لكِنْ حَقَّتْ كَلِمَةُ الْعَذابِ عَلَى الْكافِرِينَ. آنها كه كافر شدند، گروهگروه بسوى دوزخ رانده مىشوند، تا آنكه به دوزخ رسند و درهاى آن را به روى آنان بگشايند، و خازنان دوزخ به آنها گويند: آيا فرستادگانى از خود شما به شما نيامدند كه سخنان و پيغامهاى پروردگارتان را براى شما بخوانند و از ديدن چنين روزى شما را بترسانند؟ گفتند: چرا، آمدند و گفتند! ليكن كافران شايسته عذابند كه در ازل واجب گشته!
72- قِيلَ ادْخُلُوا أَبْوابَ جَهَنَّمَ خالِدِينَ فِيها فَبِئْسَ مَثْوَى الْمُتَكَبِّرِينَ. گويند: از درهاى دوزخ وارد شويد و در آن جاويدان باشيد كه بد جايگاه و بنگاه گردنكشان است!
73- وَ سِيقَ الَّذِينَ اتَّقَوْا رَبَّهُمْ إِلَى الْجَنَّةِ زُمَراً حَتَّى إِذا جاؤُها وَ فُتِحَتْ أَبْوابُها وَ قالَ لَهُمْ خَزَنَتُها سَلامٌ عَلَيْكُمْ طِبْتُمْ فَادْخُلُوها خالِدِينَ. و آنان كه از انباز گرفتن براى خدا پرهيز كردند، گروهگروه، بسوى بهشت رانده مىشوند، تا آنكه به بهشت رسند و درهاى آن را بگشايند و بهشتسازان و خازنان به آنها گويند: درود بر شما، خوش زندگانى گشته و پاك، در اين سراى جاودان درآئيد.
74- وَ قالُوا الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي صَدَقَنا وَعْدَهُ وَ أَوْرَثَنَا الْأَرْضَ نَتَبَوَّأُ مِنَ الْجَنَّةِ حَيْثُ نَشاءُ فَنِعْمَ أَجْرُ الْعامِلِينَ. و گفتند: ستايش نيكو خداى را كه وعده خود به ما راست بود و زمين بهشت را به ما داد، هر جاى آن بخواهيم جاى مىگيريم، پس مزد نيكوكاران نيكمزدى است.
75- وَ تَرَى الْمَلائِكَةَ حَافِّينَ مِنْ حَوْلِ الْعَرْشِ يُسَبِّحُونَ بِحَمْدِ رَبِّهِمْ وَ قُضِيَ بَيْنَهُمْ بِالْحَقِّ وَ قِيلَ الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِينَ. (اى محمّد) فرشتگان را ببينى كه گرد عرش حلقه گرفته و خدا را ستايش مىكنند و كار آنها به راستى و داد برگزار مىشود و پيوسته ستايش پروردگار جهان و جهانيان گفته شود.
تفسير ادبى و عرفانى
سوره 39 آيه 53