کتابخانه تفاسیر

پایگاه داده های قرآنی اسلامی
کتابخانه بالقرآن

خلاصه تفسير ادبى و عرفانى قرآن مجيد

جلد اول

(سوره - 2 - بقره(مدنى) 286 - آيه - جزو اول)

(سوره - 3 - آل عمران(مدنى) 200 - آيه

سوره - 4 - نساء -(مدنى) 176 - آيه - جزو چهارم

(سوره - 6 - انعام -(مكى) 165 - آيه - جزو هفتم)

(سوره - 7 - اعراف -(مكى) 205 - آيه - جزو هشتم)

(خاتمه جلد اول)

جلد دوم

خاتمه مهم‏ترين آثار قلمى نگارنده

خلاصه تفسير ادبى و عرفانى قرآن مجيد


صفحه قبل

خلاصه تفسير ادبى و عرفانى قرآن مجيد، ج‏2، ص: 358

سزاوار راه او نه! چه خوب گفت جوان‏مرد:

چشمم همى‏بخواهد ديدارت‏

گوشم همى‏بخواهد گفتارت !

همّت بلند كردند اين هر دو

هرچند نيستند سزاوارت !

... لِيُنْذِرَ يَوْمَ التَّلاقِ. يَوْمَ هُمْ بارِزُونَ. اين صفت روز رستاخيز است، روزى كه رازها در آن آشكارا شود، پرده‏هاى متواريان فرودارند و توانگران بى‏شكر را در پاى حساب بدارند، درويشان بى‏صبر را جامه نفاق از سر بركشند، آتش رسوائى در تيلسان عالمان بى‏عمل زنند! خاك ندامت بر فرق قاريان رياكار قرآن ريزند، يكى از خاك وحشت برون آيد چنانكه آتش از ميان خاكستر، يكى چنانكه درّ از ميان صدف! يكى مى‏گويد: راه فرار از خدا كدام است؟ يكى مى‏گويد: راه بسوى خدا كدام است؟ ديگرى مى‏گويد: اين چه نامه عمل است كه ذرّه‏اى از اعمال فروگذار نكرده؟ يكى به زارى و خوارى خاك حسرت بر سر مى‏ريزد! ديگر به آستين شكر، گرد اندوه از فرق شوق مى‏فشاند و مى‏گويد: حمد خداى را كه اندوه از ما برد.

آن روز نداى عزّت در عالم قيامت بلند مى‏شود كه امروز پادشاهى كراست؟ پادشاهى كسى را سزد كه بر همه شاهان پادشاه است و پادشاهى وى نه به حشم و سپاه است! آفريننده زمين و آسمان و آفتاب و ماه است، خلق را دارنده و دوستان را پناه است، او پادشاه همه جهان و جهانيان است، او رسوم جهانى را آتش بى‏نيازى زند! و تيغ قهر بر هيكل افلاك زند، همه نهادها را ريزريز كند و غبار اغيار از دامن قدرت بيفشاند، و لگام اعدام بر سر مركب وجود كند، آنگاه ندا در دهد: كه امروز پادشاهى كرا سزد؟- كرا زهره آن بود كه اين خطاب را جواب دهد، تا هم جلال احديّت و جمال صمدانيت پاسخ دهد كه: امروز پادشاهى را خداى يكتاى قهار سزاوار است و بس!

پير طريقت گويد: اى مسكين، فرداى قيامت كه سران و سرهنگان دين را در پناه لطف و كرم خداوندى جاى دهند، ندانم كه تو را با اين سينه آلوده و عمل شوريده كجا نشانند؟ و رختت كجا فرونهند؟ زخمى كه در آن نهادى درد نكند نشان آن است كه در آن نهاد، حيات نيست! اى مسكين، اگر بيمارى آخر ناله‏اى كو؟ اگر بى‏يار و ياورى آخر طلبى كو؟

تيلسان موسى و نعلين هارونت چه سود !

چون به زير يك ردا فرعون دارى صد هزار

سوره 40 آيه 17

17- الْيَوْمَ تُجْزى‏ كُلُّ نَفْسٍ بِما كَسَبَتْ. آيه. هركه اعتقاد دارد كه او را روزى حساب و كتابى در پيش است كه در آن روز با او سؤالى و جوابى و حسابى و عتابى رود، شب و روز بى‏قرار باشد! و دم‏به‏دم مشغول كار بود و ميزان تصرّف از دست فرونهد و به عيب كسى ننگرد! همه عيب خود را مطالعه كند، همه حساب كارهاى خود كند كه فرمود: حساب خود كنيد پيش از آنكه به حسابتان رسند!

يكى از بزرگان دين در خانه امانتى منزل داشت، روزى خواست نامه‏اى كه نوشته بود با خاك زمين آن خاك خشك كند، ناگهان بخاطرش رسيد كه فردا روز حساب بحساب اين كس كه نامه را با خاك خانه ديگرى خشك كرده برسند!

سوره 40 آيه 19

19- يَعْلَمُ خائِنَةَ الْأَعْيُنِ وَ ما تُخْفِي الصُّدُورُ. خداوند، خيانت چشمها را مى‏بيند، انديشه دلها را مى‏داند، روش قدمها را مى‏شمارد، و به عدل و راستى فردا همه را حكم دهد، كس هست كه هر قدم بردارد

خلاصه تفسير ادبى و عرفانى قرآن مجيد، ج‏2، ص: 359

و بنهد، آن قدم به زبان حال او را لعنت كند! و كس هست كه هر قدم برگيرد آن قدم از عالم دوستى خليل و كرامت كليم و اندوه و شادى يحيى زكريّا خبر مى‏دهد! و در جهان هيچ قدمى عزيزتر از قدم حرمت نيست، آنان به خدمت به بهشت روند و نعمت يابند و به حرمت به رضا و لقا رسند و به راز ولى‏نعمت دست يابند!

عربى را ديدند با چهره سياه و دلى چون ماه، خانه كعبه را طواف مى‏كرد، چون به سنگ سياه رسيد خواست دهانى بران سنگ سياه نهد، از راه حرمت، قدم خود فروكوفت، ناگاه صورت خود را در سنگ سياه چنانكه بود سياه ديد نعره‏اى بركشيده و گفت: اى واى كه در هر دوجهان روسياهم! اين بگفت و جان تسليم كرد! و روز قيامت كه عالم صفت است است نه جهان صورت، آن عرب را مانند بلال سياه حبشى بينى كه روى چون ماه از صفت بر روى تافته و صورت به رنك صفت گشته! و در حق او گويند:

آن سياهى كز پى ناموس حق ناقوس زد

در عرب بو الليل بود، اندر قيامت بو النهار

باش تا كلّ يابى آنها را كه امروزند جزء

باش تا گل يابى آنها را كه امروزند خار !

تفسير لفظى [آيات 38 الى 59]

38- وَ قالَ الَّذِي آمَنَ يا قَوْمِ اتَّبِعُونِ أَهْدِكُمْ سَبِيلَ الرَّشادِ. آن مردى (از قوم فرعون) كه گرويده بود، گفت: اى كسان من مرا پيروى كنيد تا راه رستگارى را به شما بنمايم.

39- يا قَوْمِ إِنَّما هذِهِ الْحَياةُ الدُّنْيا مَتاعٌ وَ إِنَّ الْآخِرَةَ هِيَ دارُ الْقَرارِ. اى قوم و خويش من زندگانى اين جهانى، روزى فرا روزى به سر بردن است و ناپاينده! و سراى آرام و پاينده سراى آخرت است.

40- مَنْ عَمِلَ سَيِّئَةً فَلا يُجْزى‏ إِلَّا مِثْلَها وَ مَنْ عَمِلَ صالِحاً مِنْ ذَكَرٍ أَوْ أُنْثى‏ وَ هُوَ مُؤْمِنٌ فَأُولئِكَ يَدْخُلُونَ الْجَنَّةَ يُرْزَقُونَ فِيها بِغَيْرِ حِسابٍ. هركه بدى كند، او را پاداش ندهند مگر همچنان‏كه كرده! و هركس كار نيك كند از نرينه و مادينه و او با ايمان باشد، آنان وارد بهشت مى‏شوند، و به آنها بى‏شمار روز مى‏دهند.

41- وَ يا قَوْمِ ما لِي أَدْعُوكُمْ إِلَى النَّجاةِ وَ تَدْعُونَنِي إِلَى النَّارِ. (مؤمن آل فرعون گفت) اى خويشان من، اين چون است حال مرا كه شما را بسوى نجات و رهائى مى‏خوانم و شما مرا به آتش دعوت مى‏كنيد!؟

42- تَدْعُونَنِي لِأَكْفُرَ بِاللَّهِ وَ أُشْرِكَ بِهِ ما لَيْسَ لِي بِهِ عِلْمٌ وَ أَنَا أَدْعُوكُمْ إِلَى الْعَزِيزِ الْغَفَّارِ. شما مرا مى‏خوانيد كه به خداى يگانه كافر شوم و براى او انباز گيرم! چيزى را كه من او را انباز ندانم، و من شما را به كسى مى‏خوانم كه به توانائى تاونده و آمرزگارى بسيار آمرزنده است.

43- لا جَرَمَ أَنَّما تَدْعُونَنِي إِلَيْهِ لَيْسَ لَهُ دَعْوَةٌ فِي الدُّنْيا وَ لا فِي الْآخِرَةِ وَ أَنَّ مَرَدَّنا إِلَى اللَّهِ وَ أَنَّ الْمُسْرِفِينَ هُمْ أَصْحابُ النَّارِ. اكنون ناچار، آنچه شما مرا به آن مى‏خوانيد او را اين حق و شايستگى نيست كه كسى را به پرستش دعوت كند، چه در اين جهان و چه در جهان ديگر! و به راستى باز گرديدن همه ماها بسوى خداى يگانه است و گزاف‏كاران همگى ياران آتشند!

44- فَسَتَذْكُرُونَ ما أَقُولُ لَكُمْ وَ أُفَوِّضُ أَمْرِي إِلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ بَصِيرٌ بِالْعِبادِ. آرى،

خلاصه تفسير ادبى و عرفانى قرآن مجيد، ج‏2، ص: 360

آنچه من به شما مى‏گويم هنگامى ياد خواهيد كرد، و من كار خود را به خداى يگانه وامى‏گذارم كه او به بندگان بينا و آگاه است.

45- فَوَقاهُ اللَّهُ سَيِّئاتِ ما مَكَرُوا وَ حاقَ بِآلِ فِرْعَوْنَ سُوءُ الْعَذابِ. «1» خداوند او را باز داشت و ايمن نگاه داشت از سازهاى بد كه ايشان ساختند و به كسان فرعون عذاب بد رسيد!

46- النَّارُ يُعْرَضُونَ عَلَيْها غُدُوًّا وَ عَشِيًّا. آن عذاب بد، آتشى است كه هر بامداد و شامگاه به آنها عرضه مى‏دارند وَ يَوْمَ تَقُومُ السَّاعَةُ أَدْخِلُوا آلَ فِرْعَوْنَ أَشَدَّ الْعَذابِ. و چون رستاخيز بپا شود كسان فرعون را گويند: در سخت‏ترين عذاب وارد شويد.

47- وَ إِذْ يَتَحاجُّونَ فِي النَّارِ فَيَقُولُ الضُّعَفاءُ لِلَّذِينَ اسْتَكْبَرُوا إِنَّا كُنَّا لَكُمْ تَبَعاً فَهَلْ أَنْتُمْ مُغْنُونَ عَنَّا نَصِيباً مِنَ النَّارِ. و آنگاه كه (كافران) در آتش دوزخ پيكار و محاجّه مى‏كنند، و پس روان به گردن‏كشان مى‏گويند: ما فرمان‏بردار و پيرو شما بوديم، آيا هيچ امروز به كار ما آئيد؟ كه از ما بهره از آتش بازداريد؟

48- قالَ الَّذِينَ اسْتَكْبَرُوا إِنَّا كُلٌّ فِيها إِنَّ اللَّهَ قَدْ حَكَمَ بَيْنَ الْعِبادِ. گردن‏كشان پاسخ دادند كه اكنون ما همه در آتشيم و خداوند خود ميان بندگان داورى مى‏كند.

49- وَ قالَ الَّذِينَ فِي النَّارِ لِخَزَنَةِ جَهَنَّمَ ادْعُوا رَبَّكُمْ يُخَفِّفْ عَنَّا يَوْماً مِنَ الْعَذابِ.

آنان كه در آتشند به خازنان دوزخ گويند، خداوند خويش را بخوانيد و از او بخواهيد كه يك روز از عذاب ما فرونهد و سبك گرداند.

50- قالُوا أَ وَ لَمْ تَكُ تَأْتِيكُمْ رُسُلُكُمْ بِالْبَيِّناتِ قالُوا بَلى‏ قالُوا فَادْعُوا وَ ما دُعاءُ الْكافِرِينَ إِلَّا فِي ضَلالٍ. خازنان گفتند: آيا پيغمبران شما پيغامهاى آشكارا به شما نياوردند؟ گفتند: چرا، گفتند پس شما خداى را بخوانيد و (بدانيد) كه دعاى كافران نخواهد بود مگر در گمراهى!

51- إِنَّا لَنَنْصُرُ رُسُلَنا وَ الَّذِينَ آمَنُوا فِي الْحَياةِ الدُّنْيا وَ يَوْمَ يَقُومُ الْأَشْهادُ. ما فرستادگان خود را يارى مى‏كنيم و آنان كه گرويدند در زندگانى دنيا، و هم آن روز كه گواهان به پاى ايستند آنان را يارى كنيم.

52- يَوْمَ لا يَنْفَعُ الظَّالِمِينَ مَعْذِرَتُهُمْ وَ لَهُمُ اللَّعْنَةُ وَ لَهُمْ سُوءُ الدَّارِ. آن روز كه ستمكاران (كافران) را عذر خواستن سودى ندهد و ايشان راست نفرين و دورى و براى ايشان جايگاه بد است.

53- وَ لَقَدْ آتَيْنا مُوسَى الْهُدى‏ وَ أَوْرَثْنا بَنِي إِسْرائِيلَ الْكِتابَ. ما به موسى نامه راه‏شناس داديم و فرزندان يعقوب را وارث تورات ساختيم.

54- هُدىً وَ ذِكْرى‏ لِأُولِي الْأَلْبابِ. كتابى كه رهنمون و يادكارى براى خردمندان است.

55- فَاصْبِرْ إِنَّ وَعْدَ اللَّهِ حَقٌّ وَ اسْتَغْفِرْ لِذَنْبِكَ وَ سَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّكَ بِالْعَشِيِ‏

(1) در تفسير اين آيه نوشته‏اند كه مؤمن آل فرعون كه گويا داماد او بوده در صحرا مشغول عبادت خدا بود و جانوران او را حفظ مى‏كردند! مأموران فرعون كه بقصد كشتن او آمدند چون چنان ديدند از ترس برگشتند و همگى به امر فرعون كشته شدند!

خلاصه تفسير ادبى و عرفانى قرآن مجيد، ج‏2، ص: 361

وَ الْإِبْكارِ. پس تو (اى محمّد) شكيبا باش و بدان كه وعده خداوند راست است و مر گناه خويش را آمرزش بخواه و خداى خود را در شامگاه و بامداد ستايش كن.

56- إِنَّ الَّذِينَ يُجادِلُونَ فِي آياتِ اللَّهِ بِغَيْرِ سُلْطانٍ أَتاهُمْ إِنْ فِي صُدُورِهِمْ إِلَّا كِبْرٌ ما هُمْ بِبالِغِيهِ فَاسْتَعِذْ بِاللَّهِ إِنَّهُ هُوَ السَّمِيعُ الْبَصِيرُ «1» . آنان كه در سخنان خداوند جدال و پيكار مى‏كنند بى‏دليل و حجّتى كه به آنها آمده باشد، در سينه اين كسان جز خودپسندى و مرادى بزرگ‏نما نيست كه هرگز به آن نخواهند رسيد، پس تو به خداى يگانه (از فتنه دل) پناه بر و فرياد مى‏خواه كه او است شنوا و بينا.

57- لَخَلْقُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ أَكْبَرُ مِنْ خَلْقِ النَّاسِ وَ لكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لا يَعْلَمُونَ.

هرآينه آفرينش آسمانها و زمين از آفرينش مردم بزرگتر است و ليكن بيشتر مردمان نمى‏دانند.

58- وَ ما يَسْتَوِي الْأَعْمى‏ وَ الْبَصِيرُ وَ الَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ وَ لَا الْمُسِي‏ءُ قَلِيلًا ما تَتَذَكَّرُونَ. هرگز نابينا از حق و بينا به حق چون هم نيستند، و هرگز آنان كه ايمان آوردند و نيك كارهاى كردند، با گناهكاران و بدكاران مانند هم نباشند و شما اندك پند پذيريد!

59- إِنَّ السَّاعَةَ لَآتِيَةٌ لا رَيْبَ فِيها وَ لكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لا يُؤْمِنُونَ. رستاخيز بدون شك و ريب آمدنى است و ليكن بيشتر مردمان ايمان نمى‏آورند.

تفسير ادبى و عرفانى‏

سوره 40 آيه 38

38- وَ قالَ الَّذِي آمَنَ يا قَوْمِ. آيه. دنباله سخن مؤمن آل فرعون است كه نزد فرعون سخن به حق گفت! و زبان به موعظت گشود و آنان را پندى رسا داد، و گفت اين دنيا پلى است گذشتنى و بساطى در نوشتنى! چراگاه مدعيان و لافگاه بى‏سرمايگان و بارگاه و مجمع بى‏خطران و بى‏حاصلان! صد هزاران تاج و تخت به تاراج مرگ برداده و صدهزاران رخت و پخت پادشاهان بر خاك افكنده، و تو مسكين‏وار، بر سر اين خاكستان ويران قرار گرفته و عاشق‏وار حلقه غلامى دنيا در گوش كرده و آن سراى سرور را فراموش نموده و به اين سراى غرور فروخته‏اى! اكنون ديده بر عقل برگمار و بگوش هوش اين نداى تهديد را بشنو! اگر گوش پندشنو دارى!:

در جهان شاهان بسى بودند كز گردون ملك‏

نيزه‏هاشان شاخ شاخ و تيرهاشان تارتار !

تن به خاك آورد آنك افسر بود دى !

تن به دوزخ برد امسال آنكه گردون بود پار !

مؤمن آل فرعون آنان را اندرز داد و پند نيكو گفت، اما چه سود! كسى كه در گودال تباهى و فساد افتاده و حكم ازل به گمراهى او رفته و به حق شايستگى ضلالت و غوايت داشته، پند نيكان او را چه سود و اندرز نيك مردان از كجا دل وى گيرد!

لاجرم، بيگانگان و بدبختان چون سخن وى شنيدند در خشم شدند و آهنگ كشتن او كردند! از ميان آنها ناچار به كوه بگريخت و در نماز و پرستش خداى يگانه شد و درّندگان به امر خداوند او را پاسبانى كردند و چون مأموران‏

(1) بمعنى مفسران در تفسير اين آيه نوشته‏اند كه مراد مجادله يهود با پيغمبر است كه مى‏گفتند: مسيح بن داود، در آخر زمان ظهور مى‏كند و دجّال است كه دنيا را مى‏گيرد و عرب را مغلوب مى‏كند! خداوند به پيغمبر فرمود:

پناه بر به خدا از شرّ دجّال يهود!

خلاصه تفسير ادبى و عرفانى قرآن مجيد، ج‏2، ص: 362

فرعون آن حال ديدند فرار كردند و به امر فرعون كشته شدند!

سوره 40 آيه 44

44- فَسَتَذْكُرُونَ ما أَقُولُ لَكُمْ وَ أُفَوِّضُ أَمْرِي إِلَى اللَّهِ. آيه. مقام مؤمن آل فرعون اين است كه كار خود را به خداوند واگذار كرد و معنى تفويض كار به خداوند در سه چيز است: در دين، در قسمت، در حساب خلق، تفويض در دين آنست كه با ساخت خدا نياميزى و چنانكه ساخته او است بسازى، تفويض در قسمت آنست كه به بهانه دعا، با حكم و فرمان او معارضه نكنى، و تفويض در حساب خلق آنست كه اگر از آنان بديئى بينى آن را شقاوت نشمرى و بترسى! و اگر ايشان را بر نيكئى ديدى آن را سعادت نشمرى و اميدوار شوى و بر ظاهر كس فروآئى و بصدق ايشان را مطالبت نكنى!

يكى از صحابه مى‏گويد: از پيغمبر خدا شنيدم كه فرمود: در بنى اسرائيل دو كس بودند يكى مجتهد و زاهد و ديگرى مذنب و گناهكار! مجتهد همواره او را سرزنش مى‏كرد و مى‏گفت: ترك اين كارها كن! مذنب مى‏گفت: من خود دانم و خداى خود! تو را با من چه كار است؟ يك روز كه گناهى بزرگ از او سر زد مجتهد به او گفت: گناه را بس كن، مذنب گفت: مگر تو بر من مبعوث از طرف خدائى كه چنين امر و نهى مى‏كنى؟ بدانكه خدا تو را نيامرزد و به بهشت نخواهى رفت! سپس خداوند فرشته مرگ را فرستاد و آنها را قبض روح كرد و گناهكار را داخل بهشت و مجتهد زاهد را وارد دوزخ كردند!!

سوره 40 آيه 56

56- إِنَّ الَّذِينَ يُجادِلُونَ فِي آياتِ اللَّهِ بِغَيْرِ سُلْطانٍ. آيه. گفته‏اند اين مجادلان داعيان بدعتند و منكران صفات حق، كه كتاب و سنت را سست ديدند و راى و قياس محكم داشتند و مقصود ايشان آنست كه كتاب و سنّت بازپس دارند و معقول فراپيش گيرند! اين آرزوى بزرگ كه در دل دارند هرگز به اين آرزوى خويش نخواهند رسيد. و در هر عصرى قومى فرا ديد آمدند كه صفات حقّ را منكر و دين قديم را بگذاشتند!

تفسير لفظى [آيات 60 الى 85]

60- وَ قالَ رَبُّكُمُ ادْعُونِي أَسْتَجِبْ لَكُمْ إِنَّ الَّذِينَ يَسْتَكْبِرُونَ عَنْ عِبادَتِي سَيَدْخُلُونَ جَهَنَّمَ داخِرِينَ. خداوند شما را گفت: مرا بخوانيد و فريادرسى از من جوئيد تا من دعاى شما را اجابت كنم، كسانى كه از پرستش من گردن‏كشى مى‏كنند، در آتش دوزخ خوار و بيچاره روند!

61- اللَّهُ الَّذِي جَعَلَ لَكُمُ اللَّيْلَ لِتَسْكُنُوا فِيهِ وَ النَّهارَ مُبْصِراً إِنَّ اللَّهَ لَذُو فَضْلٍ عَلَى النَّاسِ وَ لكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لا يَشْكُرُونَ. خدا است كه شب را آفريد تا در آن آرام گيريد و روز روشن آفريد تا در آن ببينيد و كار كنيد، كه خداوند بر مردمان صاحب فضل و رحمت است ليكن بيشتر مردم سپاس نمى‏گزارند!

62- ذلِكُمُ اللَّهُ رَبُّكُمْ خالِقُ كُلِّ شَيْ‏ءٍ لا إِلهَ إِلَّا هُوَ فَأَنَّى تُؤْفَكُونَ. آن است خداى پروردگار شما، كه آفريننده هر چيز است، و جز او خدائى نيست، پس شما را چگونه از حق رو برمى‏گردانند؟

63- كَذلِكَ يُؤْفَكُ الَّذِينَ كانُوا بِآياتِ اللَّهِ يَجْحَدُونَ. همچنان كسانى را كه پيغامهاى خدا را منكر بودند، و از پذيرفتن آن باز مى‏نشستند از راه راست برمى‏گرداندند!

64- اللَّهُ الَّذِي جَعَلَ لَكُمُ الْأَرْضَ قَراراً وَ السَّماءَ بِناءً وَ صَوَّرَكُمْ فَأَحْسَنَ صُوَرَكُمْ وَ رَزَقَكُمْ مِنَ الطَّيِّباتِ ذلِكُمُ اللَّهُ رَبُّكُمْ فَتَبارَكَ اللَّهُ رَبُّ الْعالَمِينَ. خداست كه زمين را آرامگاه‏

خلاصه تفسير ادبى و عرفانى قرآن مجيد، ج‏2، ص: 363

شما كرد و آسمان را ساخت، و پيكر شما را نگاشت و نيكو نگاشت و از پاكيها و خوشيها به شما روزى داد، آن است خداى پروردگار شما، پس پاك و برتر و بزرگوار است پروردگار جهانيان.

65- هُوَ الْحَيُّ لا إِلهَ إِلَّا هُوَ فَادْعُوهُ مُخْلِصِينَ لَهُ الدِّينَ الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِينَ.

اوست هميشه زنده، جز او خدائى نيست، پس او را خالصانه بخوانيد و دين و پرستش او را پاك نگاه داريد كه ستايش خاصّ پروردگار جهانيان است.

66- قُلْ إِنِّي نُهِيتُ أَنْ أَعْبُدَ الَّذِينَ تَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ لَمَّا جاءَنِي الْبَيِّناتُ مِنْ رَبِّي وَ أُمِرْتُ أَنْ أُسْلِمَ لِرَبِّ الْعالَمِينَ. بگو به آنها (اى محمّد) مرا باززده‏اند از اينكه خدايانى كه مرا بر آن مى‏خوانيد جز خداى يگانه پرستش كنم، آنگاه كه از پروردگارم به من پيغامها رسيد و فرمودند مرا كه به پروردگار جهانيان گردن نهم.

67- هُوَ الَّذِي خَلَقَكُمْ مِنْ تُرابٍ ثُمَّ مِنْ نُطْفَةٍ ثُمَّ مِنْ عَلَقَةٍ ثُمَّ يُخْرِجُكُمْ طِفْلًا ثُمَّ لِتَبْلُغُوا أَشُدَّكُمْ ثُمَّ لِتَكُونُوا شُيُوخاً وَ مِنْكُمْ مَنْ يُتَوَفَّى مِنْ قَبْلُ وَ لِتَبْلُغُوا أَجَلًا مُسَمًّى وَ لَعَلَّكُمْ تَعْقِلُونَ. اوست كه شما را از خاك آفريد، پس از آن از آبى، پس از آن از خونى بسته، پس از آن شما را كودك خردسال بيرون مى‏آرد، تا آنكه به روز جوانى خويش رسيد، پس از آن تا پيران شويد، و از شما كسانى پيش از پير شدن بميرند و تا به هنگام نام برده برسيد و تا مگر به خرد رسيد (اگر در كودكى نمرديد!)

68- هُوَ الَّذِي يُحْيِي وَ يُمِيتُ فَإِذا قَضى‏ أَمْراً فَإِنَّما يَقُولُ لَهُ كُنْ فَيَكُونُ. اوست كه زنده مى‏كند و مى‏ميراند، پس چون فرمانى گزارد، جز اين نيست كه بگويد باش! پس مى‏باشد.

69- أَ لَمْ تَرَ إِلَى الَّذِينَ يُجادِلُونَ فِي آياتِ اللَّهِ أَنَّى يُصْرَفُونَ. آيا نبينى و ننگرى بسوى كسانى كه در پيغامهاى خدا جدال مى‏كنند و در سخنان او پيكار مى‏نمايند، چگونه آنها را از آن برمى‏گردانند؟

70- الَّذِينَ كَذَّبُوا بِالْكِتابِ وَ بِما أَرْسَلْنا بِهِ رُسُلَنا فَسَوْفَ يَعْلَمُونَ. كسانى كه كتاب (قرآن) را تكذيب كردند و به آنچه كه ما به فرستادگانمان فرستاديم دروغ زن گرفتند، آنان بزودى خواهند دانست!

71- إِذِ الْأَغْلالُ فِي أَعْناقِهِمْ وَ السَّلاسِلُ يُسْحَبُونَ. (خواهند ديد) آنگاه كه غلها در گردن آنها است و ايشان را در زنجيرها بسوى دوزخ كشند.

72- فِي الْحَمِيمِ ثُمَّ فِي النَّارِ يُسْجَرُونَ. پس از آن در آتش مى‏سوزند و دوزخ را به آنها مى‏تاوند!

73- ثُمَّ قِيلَ لَهُمْ أَيْنَ ما كُنْتُمْ تُشْرِكُونَ. آنگاه به آنها گويند: كجايند آنچه را كه فرود از خدا انباز مى‏آورديد؟

74- مِنْ دُونِ اللَّهِ قالُوا ضَلُّوا عَنَّا بَلْ لَمْ نَكُنْ نَدْعُوا مِنْ قَبْلُ شَيْئاً كَذلِكَ يُضِلُّ اللَّهُ الْكافِرِينَ. گويند: آنان از ما گم شدند، نه، بلكه ما خود از انبازان چيزى از پيش در آن جهان نخوانديم و آنان را نپرستيديم! خداوند كافران را اين‏گونه بيراه مى‏كند (كه منكر شوند و گذشته را فراموش كنند).

75- ذلِكُمْ بِما كُنْتُمْ تَفْرَحُونَ فِي الْأَرْضِ بِغَيْرِ الْحَقِّ وَ بِما كُنْتُمْ تَمْرَحُونَ. ايشان را گويند: اين است پاداش شما به آنكه در زمين به باطل و نار است شاد مى‏زيستيد و به سبب آنكه به ناز و گردن‏كشى‏

خلاصه تفسير ادبى و عرفانى قرآن مجيد، ج‏2، ص: 364

در زمين مى‏خراميديد!

76- ادْخُلُوا أَبْوابَ جَهَنَّمَ خالِدِينَ فِيها فَبِئْسَ مَثْوَى الْمُتَكَبِّرِينَ. از درهاى دوزخ در آن جاودان در رويد، كه مر متكبّران را بدجايگاهست!

77- فَاصْبِرْ إِنَّ وَعْدَ اللَّهِ حَقٌّ فَإِمَّا نُرِيَنَّكَ بَعْضَ الَّذِي نَعِدُهُمْ أَوْ نَتَوَفَّيَنَّكَ فَإِلَيْنا يُرْجَعُونَ. پس صبر كن (اى محمّد) كه وعده خدا راست است و اگر با تو بنمائيم چيزى از آنچه به آنها وعده مى‏دهيم (از عذاب) يا پيش از آنكه تو را بميرانيم، پس (بدانكه) آنها را بسوى ما خواهند آورد.

78- وَ لَقَدْ أَرْسَلْنا رُسُلًا مِنْ قَبْلِكَ مِنْهُمْ مَنْ قَصَصْنا عَلَيْكَ وَ مِنْهُمْ مَنْ لَمْ نَقْصُصْ عَلَيْكَ وَ ما كانَ لِرَسُولٍ أَنْ يَأْتِيَ بِآيَةٍ إِلَّا بِإِذْنِ اللَّهِ فَإِذا جاءَ أَمْرُ اللَّهِ قُضِيَ بِالْحَقِّ وَ خَسِرَ هُنالِكَ الْمُبْطِلُونَ. پيش از تو رسولان فرستاديم، از جمله آنان كه قصّه او با تو در قرآن گفتيم و بعضى ديگر كه قصّه آنها با تو نگفتيم، هرگز رسولى نباشد كه آيتى (عذابى) آورد مگر به دستور خداى، پس چون فرمان خداى دررسد، كار به داد و راستى گزارده مى‏شود و ناراستان و دروغ‏زنان زيان‏كار مانند!

79- اللَّهُ الَّذِي جَعَلَ لَكُمُ الْأَنْعامَ لِتَرْكَبُوا مِنْها وَ مِنْها تَأْكُلُونَ. خداست كه اشتران را بيافريد تا بر آنها سوار شويد و از گوشت شتران بخوريد.

80- وَ لَكُمْ فِيها مَنافِعُ وَ لِتَبْلُغُوا عَلَيْها حاجَةً فِي صُدُورِكُمْ وَ عَلَيْها وَ عَلَى الْفُلْكِ تُحْمَلُونَ. و شما را در آنها سودها است و تا بر آنها به مراد دل خود برسيد و بر آنها و بر كشتيها برداشته شويد.

81- وَ يُرِيكُمْ آياتِهِ فَأَيَّ آياتِ اللَّهِ تُنْكِرُونَ. خداوند به شما شگفتيهاى خويش مى‏نماياند، پس شما كدام از شگفتيها و سخنان او كه به شما نمود انكار مى‏كنيد؟ (و مى‏گوئيد ننمود و نساخت!).

82- أَ فَلَمْ يَسِيرُوا فِي الْأَرْضِ فَيَنْظُرُوا كَيْفَ كانَ عاقِبَةُ الَّذِينَ مِنْ قَبْلِهِمْ كانُوا أَكْثَرَ مِنْهُمْ وَ أَشَدَّ قُوَّةً وَ آثاراً فِي الْأَرْضِ فَما أَغْنى‏ عَنْهُمْ ما كانُوا يَكْسِبُونَ. آيا آنها در زمين سير نكردند تا نگرند كه سرانجام كسانى كه پيش از آنها بوده چون است؟ كه از ايشان بيشتر بودند و از حيث نيرو و نشانها در زمين از آنها سخت‏تر بودند! (باوجود اين) آنچه مى‏ساختند و مى‏كردند در زمين به كار آنها نيامد و آنان را غنى و بى‏نياز نساخت!

83- فَلَمَّا جاءَتْهُمْ رُسُلُهُمْ بِالْبَيِّناتِ فَرِحُوا بِما عِنْدَهُمْ مِنَ الْعِلْمِ وَ حاقَ بِهِمْ ما كانُوا بِهِ يَسْتَهْزِؤُنَ. پس چون فرستادگان من به آنها سخنان و پيغامها را رسانيدند، آنان به آنچه نزد ايشان از دانش به كارهاى اين جهانى بود شاد نشستند و ايشان را خوش آمد، تا به ايشان فرا رسيد آنچه كه بر آن مى‏خنديدند و افسوس (استهزاء) مى‏داشتند.

84- فَلَمَّا رَأَوْا بَأْسَنا قالُوا آمَنَّا بِاللَّهِ وَحْدَهُ وَ كَفَرْنا بِما كُنَّا بِهِ مُشْرِكِينَ. پس چون نيروى ما را به در مرگ و عذاب ما را ديدند گفتند: ما به خداى يكتا گرويديم و از انباز كه پيش گفتيم بيزار گشتيم!

صفحه بعد