کتابخانه تفاسیر
خلاصه تفسير ادبى و عرفانى قرآن مجيد، ج2، ص: 358
سزاوار راه او نه! چه خوب گفت جوانمرد:
چشمم همىبخواهد ديدارت
گوشم همىبخواهد گفتارت !
همّت بلند كردند اين هر دو
هرچند نيستند سزاوارت !
... لِيُنْذِرَ يَوْمَ التَّلاقِ. يَوْمَ هُمْ بارِزُونَ. اين صفت روز رستاخيز است، روزى كه رازها در آن آشكارا شود، پردههاى متواريان فرودارند و توانگران بىشكر را در پاى حساب بدارند، درويشان بىصبر را جامه نفاق از سر بركشند، آتش رسوائى در تيلسان عالمان بىعمل زنند! خاك ندامت بر فرق قاريان رياكار قرآن ريزند، يكى از خاك وحشت برون آيد چنانكه آتش از ميان خاكستر، يكى چنانكه درّ از ميان صدف! يكى مىگويد: راه فرار از خدا كدام است؟ يكى مىگويد: راه بسوى خدا كدام است؟ ديگرى مىگويد: اين چه نامه عمل است كه ذرّهاى از اعمال فروگذار نكرده؟ يكى به زارى و خوارى خاك حسرت بر سر مىريزد! ديگر به آستين شكر، گرد اندوه از فرق شوق مىفشاند و مىگويد: حمد خداى را كه اندوه از ما برد.
آن روز نداى عزّت در عالم قيامت بلند مىشود كه امروز پادشاهى كراست؟ پادشاهى كسى را سزد كه بر همه شاهان پادشاه است و پادشاهى وى نه به حشم و سپاه است! آفريننده زمين و آسمان و آفتاب و ماه است، خلق را دارنده و دوستان را پناه است، او پادشاه همه جهان و جهانيان است، او رسوم جهانى را آتش بىنيازى زند! و تيغ قهر بر هيكل افلاك زند، همه نهادها را ريزريز كند و غبار اغيار از دامن قدرت بيفشاند، و لگام اعدام بر سر مركب وجود كند، آنگاه ندا در دهد: كه امروز پادشاهى كرا سزد؟- كرا زهره آن بود كه اين خطاب را جواب دهد، تا هم جلال احديّت و جمال صمدانيت پاسخ دهد كه: امروز پادشاهى را خداى يكتاى قهار سزاوار است و بس!
پير طريقت گويد: اى مسكين، فرداى قيامت كه سران و سرهنگان دين را در پناه لطف و كرم خداوندى جاى دهند، ندانم كه تو را با اين سينه آلوده و عمل شوريده كجا نشانند؟ و رختت كجا فرونهند؟ زخمى كه در آن نهادى درد نكند نشان آن است كه در آن نهاد، حيات نيست! اى مسكين، اگر بيمارى آخر نالهاى كو؟ اگر بىيار و ياورى آخر طلبى كو؟
تيلسان موسى و نعلين هارونت چه سود !
چون به زير يك ردا فرعون دارى صد هزار
سوره 40 آيه 17
17- الْيَوْمَ تُجْزى كُلُّ نَفْسٍ بِما كَسَبَتْ. آيه. هركه اعتقاد دارد كه او را روزى حساب و كتابى در پيش است كه در آن روز با او سؤالى و جوابى و حسابى و عتابى رود، شب و روز بىقرار باشد! و دمبهدم مشغول كار بود و ميزان تصرّف از دست فرونهد و به عيب كسى ننگرد! همه عيب خود را مطالعه كند، همه حساب كارهاى خود كند كه فرمود: حساب خود كنيد پيش از آنكه به حسابتان رسند!
يكى از بزرگان دين در خانه امانتى منزل داشت، روزى خواست نامهاى كه نوشته بود با خاك زمين آن خاك خشك كند، ناگهان بخاطرش رسيد كه فردا روز حساب بحساب اين كس كه نامه را با خاك خانه ديگرى خشك كرده برسند!
سوره 40 آيه 19
19- يَعْلَمُ خائِنَةَ الْأَعْيُنِ وَ ما تُخْفِي الصُّدُورُ. خداوند، خيانت چشمها را مىبيند، انديشه دلها را مىداند، روش قدمها را مىشمارد، و به عدل و راستى فردا همه را حكم دهد، كس هست كه هر قدم بردارد
خلاصه تفسير ادبى و عرفانى قرآن مجيد، ج2، ص: 359
و بنهد، آن قدم به زبان حال او را لعنت كند! و كس هست كه هر قدم برگيرد آن قدم از عالم دوستى خليل و كرامت كليم و اندوه و شادى يحيى زكريّا خبر مىدهد! و در جهان هيچ قدمى عزيزتر از قدم حرمت نيست، آنان به خدمت به بهشت روند و نعمت يابند و به حرمت به رضا و لقا رسند و به راز ولىنعمت دست يابند!
عربى را ديدند با چهره سياه و دلى چون ماه، خانه كعبه را طواف مىكرد، چون به سنگ سياه رسيد خواست دهانى بران سنگ سياه نهد، از راه حرمت، قدم خود فروكوفت، ناگاه صورت خود را در سنگ سياه چنانكه بود سياه ديد نعرهاى بركشيده و گفت: اى واى كه در هر دوجهان روسياهم! اين بگفت و جان تسليم كرد! و روز قيامت كه عالم صفت است است نه جهان صورت، آن عرب را مانند بلال سياه حبشى بينى كه روى چون ماه از صفت بر روى تافته و صورت به رنك صفت گشته! و در حق او گويند:
آن سياهى كز پى ناموس حق ناقوس زد
در عرب بو الليل بود، اندر قيامت بو النهار
باش تا كلّ يابى آنها را كه امروزند جزء
باش تا گل يابى آنها را كه امروزند خار !
تفسير لفظى [آيات 38 الى 59]
38- وَ قالَ الَّذِي آمَنَ يا قَوْمِ اتَّبِعُونِ أَهْدِكُمْ سَبِيلَ الرَّشادِ. آن مردى (از قوم فرعون) كه گرويده بود، گفت: اى كسان من مرا پيروى كنيد تا راه رستگارى را به شما بنمايم.
39- يا قَوْمِ إِنَّما هذِهِ الْحَياةُ الدُّنْيا مَتاعٌ وَ إِنَّ الْآخِرَةَ هِيَ دارُ الْقَرارِ. اى قوم و خويش من زندگانى اين جهانى، روزى فرا روزى به سر بردن است و ناپاينده! و سراى آرام و پاينده سراى آخرت است.
40- مَنْ عَمِلَ سَيِّئَةً فَلا يُجْزى إِلَّا مِثْلَها وَ مَنْ عَمِلَ صالِحاً مِنْ ذَكَرٍ أَوْ أُنْثى وَ هُوَ مُؤْمِنٌ فَأُولئِكَ يَدْخُلُونَ الْجَنَّةَ يُرْزَقُونَ فِيها بِغَيْرِ حِسابٍ. هركه بدى كند، او را پاداش ندهند مگر همچنانكه كرده! و هركس كار نيك كند از نرينه و مادينه و او با ايمان باشد، آنان وارد بهشت مىشوند، و به آنها بىشمار روز مىدهند.
41- وَ يا قَوْمِ ما لِي أَدْعُوكُمْ إِلَى النَّجاةِ وَ تَدْعُونَنِي إِلَى النَّارِ. (مؤمن آل فرعون گفت) اى خويشان من، اين چون است حال مرا كه شما را بسوى نجات و رهائى مىخوانم و شما مرا به آتش دعوت مىكنيد!؟
42- تَدْعُونَنِي لِأَكْفُرَ بِاللَّهِ وَ أُشْرِكَ بِهِ ما لَيْسَ لِي بِهِ عِلْمٌ وَ أَنَا أَدْعُوكُمْ إِلَى الْعَزِيزِ الْغَفَّارِ. شما مرا مىخوانيد كه به خداى يگانه كافر شوم و براى او انباز گيرم! چيزى را كه من او را انباز ندانم، و من شما را به كسى مىخوانم كه به توانائى تاونده و آمرزگارى بسيار آمرزنده است.
43- لا جَرَمَ أَنَّما تَدْعُونَنِي إِلَيْهِ لَيْسَ لَهُ دَعْوَةٌ فِي الدُّنْيا وَ لا فِي الْآخِرَةِ وَ أَنَّ مَرَدَّنا إِلَى اللَّهِ وَ أَنَّ الْمُسْرِفِينَ هُمْ أَصْحابُ النَّارِ. اكنون ناچار، آنچه شما مرا به آن مىخوانيد او را اين حق و شايستگى نيست كه كسى را به پرستش دعوت كند، چه در اين جهان و چه در جهان ديگر! و به راستى باز گرديدن همه ماها بسوى خداى يگانه است و گزافكاران همگى ياران آتشند!
خلاصه تفسير ادبى و عرفانى قرآن مجيد، ج2، ص: 360
آنچه من به شما مىگويم هنگامى ياد خواهيد كرد، و من كار خود را به خداى يگانه وامىگذارم كه او به بندگان بينا و آگاه است.
45- فَوَقاهُ اللَّهُ سَيِّئاتِ ما مَكَرُوا وَ حاقَ بِآلِ فِرْعَوْنَ سُوءُ الْعَذابِ. «1» خداوند او را باز داشت و ايمن نگاه داشت از سازهاى بد كه ايشان ساختند و به كسان فرعون عذاب بد رسيد!
46- النَّارُ يُعْرَضُونَ عَلَيْها غُدُوًّا وَ عَشِيًّا. آن عذاب بد، آتشى است كه هر بامداد و شامگاه به آنها عرضه مىدارند وَ يَوْمَ تَقُومُ السَّاعَةُ أَدْخِلُوا آلَ فِرْعَوْنَ أَشَدَّ الْعَذابِ. و چون رستاخيز بپا شود كسان فرعون را گويند: در سختترين عذاب وارد شويد.
47- وَ إِذْ يَتَحاجُّونَ فِي النَّارِ فَيَقُولُ الضُّعَفاءُ لِلَّذِينَ اسْتَكْبَرُوا إِنَّا كُنَّا لَكُمْ تَبَعاً فَهَلْ أَنْتُمْ مُغْنُونَ عَنَّا نَصِيباً مِنَ النَّارِ. و آنگاه كه (كافران) در آتش دوزخ پيكار و محاجّه مىكنند، و پس روان به گردنكشان مىگويند: ما فرمانبردار و پيرو شما بوديم، آيا هيچ امروز به كار ما آئيد؟ كه از ما بهره از آتش بازداريد؟
48- قالَ الَّذِينَ اسْتَكْبَرُوا إِنَّا كُلٌّ فِيها إِنَّ اللَّهَ قَدْ حَكَمَ بَيْنَ الْعِبادِ. گردنكشان پاسخ دادند كه اكنون ما همه در آتشيم و خداوند خود ميان بندگان داورى مىكند.
آنان كه در آتشند به خازنان دوزخ گويند، خداوند خويش را بخوانيد و از او بخواهيد كه يك روز از عذاب ما فرونهد و سبك گرداند.
50- قالُوا أَ وَ لَمْ تَكُ تَأْتِيكُمْ رُسُلُكُمْ بِالْبَيِّناتِ قالُوا بَلى قالُوا فَادْعُوا وَ ما دُعاءُ الْكافِرِينَ إِلَّا فِي ضَلالٍ. خازنان گفتند: آيا پيغمبران شما پيغامهاى آشكارا به شما نياوردند؟ گفتند: چرا، گفتند پس شما خداى را بخوانيد و (بدانيد) كه دعاى كافران نخواهد بود مگر در گمراهى!
51- إِنَّا لَنَنْصُرُ رُسُلَنا وَ الَّذِينَ آمَنُوا فِي الْحَياةِ الدُّنْيا وَ يَوْمَ يَقُومُ الْأَشْهادُ. ما فرستادگان خود را يارى مىكنيم و آنان كه گرويدند در زندگانى دنيا، و هم آن روز كه گواهان به پاى ايستند آنان را يارى كنيم.
52- يَوْمَ لا يَنْفَعُ الظَّالِمِينَ مَعْذِرَتُهُمْ وَ لَهُمُ اللَّعْنَةُ وَ لَهُمْ سُوءُ الدَّارِ. آن روز كه ستمكاران (كافران) را عذر خواستن سودى ندهد و ايشان راست نفرين و دورى و براى ايشان جايگاه بد است.
53- وَ لَقَدْ آتَيْنا مُوسَى الْهُدى وَ أَوْرَثْنا بَنِي إِسْرائِيلَ الْكِتابَ. ما به موسى نامه راهشناس داديم و فرزندان يعقوب را وارث تورات ساختيم.
54- هُدىً وَ ذِكْرى لِأُولِي الْأَلْبابِ. كتابى كه رهنمون و يادكارى براى خردمندان است.
(1) در تفسير اين آيه نوشتهاند كه مؤمن آل فرعون كه گويا داماد او بوده در صحرا مشغول عبادت خدا بود و جانوران او را حفظ مىكردند! مأموران فرعون كه بقصد كشتن او آمدند چون چنان ديدند از ترس برگشتند و همگى به امر فرعون كشته شدند!
خلاصه تفسير ادبى و عرفانى قرآن مجيد، ج2، ص: 361
وَ الْإِبْكارِ. پس تو (اى محمّد) شكيبا باش و بدان كه وعده خداوند راست است و مر گناه خويش را آمرزش بخواه و خداى خود را در شامگاه و بامداد ستايش كن.
56- إِنَّ الَّذِينَ يُجادِلُونَ فِي آياتِ اللَّهِ بِغَيْرِ سُلْطانٍ أَتاهُمْ إِنْ فِي صُدُورِهِمْ إِلَّا كِبْرٌ ما هُمْ بِبالِغِيهِ فَاسْتَعِذْ بِاللَّهِ إِنَّهُ هُوَ السَّمِيعُ الْبَصِيرُ «1» . آنان كه در سخنان خداوند جدال و پيكار مىكنند بىدليل و حجّتى كه به آنها آمده باشد، در سينه اين كسان جز خودپسندى و مرادى بزرگنما نيست كه هرگز به آن نخواهند رسيد، پس تو به خداى يگانه (از فتنه دل) پناه بر و فرياد مىخواه كه او است شنوا و بينا.
هرآينه آفرينش آسمانها و زمين از آفرينش مردم بزرگتر است و ليكن بيشتر مردمان نمىدانند.
58- وَ ما يَسْتَوِي الْأَعْمى وَ الْبَصِيرُ وَ الَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ وَ لَا الْمُسِيءُ قَلِيلًا ما تَتَذَكَّرُونَ. هرگز نابينا از حق و بينا به حق چون هم نيستند، و هرگز آنان كه ايمان آوردند و نيك كارهاى كردند، با گناهكاران و بدكاران مانند هم نباشند و شما اندك پند پذيريد!
59- إِنَّ السَّاعَةَ لَآتِيَةٌ لا رَيْبَ فِيها وَ لكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لا يُؤْمِنُونَ. رستاخيز بدون شك و ريب آمدنى است و ليكن بيشتر مردمان ايمان نمىآورند.
تفسير ادبى و عرفانى
سوره 40 آيه 38
38- وَ قالَ الَّذِي آمَنَ يا قَوْمِ. آيه. دنباله سخن مؤمن آل فرعون است كه نزد فرعون سخن به حق گفت! و زبان به موعظت گشود و آنان را پندى رسا داد، و گفت اين دنيا پلى است گذشتنى و بساطى در نوشتنى! چراگاه مدعيان و لافگاه بىسرمايگان و بارگاه و مجمع بىخطران و بىحاصلان! صد هزاران تاج و تخت به تاراج مرگ برداده و صدهزاران رخت و پخت پادشاهان بر خاك افكنده، و تو مسكينوار، بر سر اين خاكستان ويران قرار گرفته و عاشقوار حلقه غلامى دنيا در گوش كرده و آن سراى سرور را فراموش نموده و به اين سراى غرور فروختهاى! اكنون ديده بر عقل برگمار و بگوش هوش اين نداى تهديد را بشنو! اگر گوش پندشنو دارى!:
در جهان شاهان بسى بودند كز گردون ملك
نيزههاشان شاخ شاخ و تيرهاشان تارتار !
تن به خاك آورد آنك افسر بود دى !
تن به دوزخ برد امسال آنكه گردون بود پار !
مؤمن آل فرعون آنان را اندرز داد و پند نيكو گفت، اما چه سود! كسى كه در گودال تباهى و فساد افتاده و حكم ازل به گمراهى او رفته و به حق شايستگى ضلالت و غوايت داشته، پند نيكان او را چه سود و اندرز نيك مردان از كجا دل وى گيرد!
لاجرم، بيگانگان و بدبختان چون سخن وى شنيدند در خشم شدند و آهنگ كشتن او كردند! از ميان آنها ناچار به كوه بگريخت و در نماز و پرستش خداى يگانه شد و درّندگان به امر خداوند او را پاسبانى كردند و چون مأموران
(1) بمعنى مفسران در تفسير اين آيه نوشتهاند كه مراد مجادله يهود با پيغمبر است كه مىگفتند: مسيح بن داود، در آخر زمان ظهور مىكند و دجّال است كه دنيا را مىگيرد و عرب را مغلوب مىكند! خداوند به پيغمبر فرمود:
پناه بر به خدا از شرّ دجّال يهود!
خلاصه تفسير ادبى و عرفانى قرآن مجيد، ج2، ص: 362
فرعون آن حال ديدند فرار كردند و به امر فرعون كشته شدند!
سوره 40 آيه 44
44- فَسَتَذْكُرُونَ ما أَقُولُ لَكُمْ وَ أُفَوِّضُ أَمْرِي إِلَى اللَّهِ. آيه. مقام مؤمن آل فرعون اين است كه كار خود را به خداوند واگذار كرد و معنى تفويض كار به خداوند در سه چيز است: در دين، در قسمت، در حساب خلق، تفويض در دين آنست كه با ساخت خدا نياميزى و چنانكه ساخته او است بسازى، تفويض در قسمت آنست كه به بهانه دعا، با حكم و فرمان او معارضه نكنى، و تفويض در حساب خلق آنست كه اگر از آنان بديئى بينى آن را شقاوت نشمرى و بترسى! و اگر ايشان را بر نيكئى ديدى آن را سعادت نشمرى و اميدوار شوى و بر ظاهر كس فروآئى و بصدق ايشان را مطالبت نكنى!
يكى از صحابه مىگويد: از پيغمبر خدا شنيدم كه فرمود: در بنى اسرائيل دو كس بودند يكى مجتهد و زاهد و ديگرى مذنب و گناهكار! مجتهد همواره او را سرزنش مىكرد و مىگفت: ترك اين كارها كن! مذنب مىگفت: من خود دانم و خداى خود! تو را با من چه كار است؟ يك روز كه گناهى بزرگ از او سر زد مجتهد به او گفت: گناه را بس كن، مذنب گفت: مگر تو بر من مبعوث از طرف خدائى كه چنين امر و نهى مىكنى؟ بدانكه خدا تو را نيامرزد و به بهشت نخواهى رفت! سپس خداوند فرشته مرگ را فرستاد و آنها را قبض روح كرد و گناهكار را داخل بهشت و مجتهد زاهد را وارد دوزخ كردند!!
سوره 40 آيه 56
56- إِنَّ الَّذِينَ يُجادِلُونَ فِي آياتِ اللَّهِ بِغَيْرِ سُلْطانٍ. آيه. گفتهاند اين مجادلان داعيان بدعتند و منكران صفات حق، كه كتاب و سنت را سست ديدند و راى و قياس محكم داشتند و مقصود ايشان آنست كه كتاب و سنّت بازپس دارند و معقول فراپيش گيرند! اين آرزوى بزرگ كه در دل دارند هرگز به اين آرزوى خويش نخواهند رسيد. و در هر عصرى قومى فرا ديد آمدند كه صفات حقّ را منكر و دين قديم را بگذاشتند!
تفسير لفظى [آيات 60 الى 85]
60- وَ قالَ رَبُّكُمُ ادْعُونِي أَسْتَجِبْ لَكُمْ إِنَّ الَّذِينَ يَسْتَكْبِرُونَ عَنْ عِبادَتِي سَيَدْخُلُونَ جَهَنَّمَ داخِرِينَ. خداوند شما را گفت: مرا بخوانيد و فريادرسى از من جوئيد تا من دعاى شما را اجابت كنم، كسانى كه از پرستش من گردنكشى مىكنند، در آتش دوزخ خوار و بيچاره روند!
61- اللَّهُ الَّذِي جَعَلَ لَكُمُ اللَّيْلَ لِتَسْكُنُوا فِيهِ وَ النَّهارَ مُبْصِراً إِنَّ اللَّهَ لَذُو فَضْلٍ عَلَى النَّاسِ وَ لكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لا يَشْكُرُونَ. خدا است كه شب را آفريد تا در آن آرام گيريد و روز روشن آفريد تا در آن ببينيد و كار كنيد، كه خداوند بر مردمان صاحب فضل و رحمت است ليكن بيشتر مردم سپاس نمىگزارند!
62- ذلِكُمُ اللَّهُ رَبُّكُمْ خالِقُ كُلِّ شَيْءٍ لا إِلهَ إِلَّا هُوَ فَأَنَّى تُؤْفَكُونَ. آن است خداى پروردگار شما، كه آفريننده هر چيز است، و جز او خدائى نيست، پس شما را چگونه از حق رو برمىگردانند؟
63- كَذلِكَ يُؤْفَكُ الَّذِينَ كانُوا بِآياتِ اللَّهِ يَجْحَدُونَ. همچنان كسانى را كه پيغامهاى خدا را منكر بودند، و از پذيرفتن آن باز مىنشستند از راه راست برمىگرداندند!
64- اللَّهُ الَّذِي جَعَلَ لَكُمُ الْأَرْضَ قَراراً وَ السَّماءَ بِناءً وَ صَوَّرَكُمْ فَأَحْسَنَ صُوَرَكُمْ وَ رَزَقَكُمْ مِنَ الطَّيِّباتِ ذلِكُمُ اللَّهُ رَبُّكُمْ فَتَبارَكَ اللَّهُ رَبُّ الْعالَمِينَ. خداست كه زمين را آرامگاه
خلاصه تفسير ادبى و عرفانى قرآن مجيد، ج2، ص: 363
شما كرد و آسمان را ساخت، و پيكر شما را نگاشت و نيكو نگاشت و از پاكيها و خوشيها به شما روزى داد، آن است خداى پروردگار شما، پس پاك و برتر و بزرگوار است پروردگار جهانيان.
اوست هميشه زنده، جز او خدائى نيست، پس او را خالصانه بخوانيد و دين و پرستش او را پاك نگاه داريد كه ستايش خاصّ پروردگار جهانيان است.
66- قُلْ إِنِّي نُهِيتُ أَنْ أَعْبُدَ الَّذِينَ تَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ لَمَّا جاءَنِي الْبَيِّناتُ مِنْ رَبِّي وَ أُمِرْتُ أَنْ أُسْلِمَ لِرَبِّ الْعالَمِينَ. بگو به آنها (اى محمّد) مرا باززدهاند از اينكه خدايانى كه مرا بر آن مىخوانيد جز خداى يگانه پرستش كنم، آنگاه كه از پروردگارم به من پيغامها رسيد و فرمودند مرا كه به پروردگار جهانيان گردن نهم.
67- هُوَ الَّذِي خَلَقَكُمْ مِنْ تُرابٍ ثُمَّ مِنْ نُطْفَةٍ ثُمَّ مِنْ عَلَقَةٍ ثُمَّ يُخْرِجُكُمْ طِفْلًا ثُمَّ لِتَبْلُغُوا أَشُدَّكُمْ ثُمَّ لِتَكُونُوا شُيُوخاً وَ مِنْكُمْ مَنْ يُتَوَفَّى مِنْ قَبْلُ وَ لِتَبْلُغُوا أَجَلًا مُسَمًّى وَ لَعَلَّكُمْ تَعْقِلُونَ. اوست كه شما را از خاك آفريد، پس از آن از آبى، پس از آن از خونى بسته، پس از آن شما را كودك خردسال بيرون مىآرد، تا آنكه به روز جوانى خويش رسيد، پس از آن تا پيران شويد، و از شما كسانى پيش از پير شدن بميرند و تا به هنگام نام برده برسيد و تا مگر به خرد رسيد (اگر در كودكى نمرديد!)
68- هُوَ الَّذِي يُحْيِي وَ يُمِيتُ فَإِذا قَضى أَمْراً فَإِنَّما يَقُولُ لَهُ كُنْ فَيَكُونُ. اوست كه زنده مىكند و مىميراند، پس چون فرمانى گزارد، جز اين نيست كه بگويد باش! پس مىباشد.
69- أَ لَمْ تَرَ إِلَى الَّذِينَ يُجادِلُونَ فِي آياتِ اللَّهِ أَنَّى يُصْرَفُونَ. آيا نبينى و ننگرى بسوى كسانى كه در پيغامهاى خدا جدال مىكنند و در سخنان او پيكار مىنمايند، چگونه آنها را از آن برمىگردانند؟
70- الَّذِينَ كَذَّبُوا بِالْكِتابِ وَ بِما أَرْسَلْنا بِهِ رُسُلَنا فَسَوْفَ يَعْلَمُونَ. كسانى كه كتاب (قرآن) را تكذيب كردند و به آنچه كه ما به فرستادگانمان فرستاديم دروغ زن گرفتند، آنان بزودى خواهند دانست!
71- إِذِ الْأَغْلالُ فِي أَعْناقِهِمْ وَ السَّلاسِلُ يُسْحَبُونَ. (خواهند ديد) آنگاه كه غلها در گردن آنها است و ايشان را در زنجيرها بسوى دوزخ كشند.
72- فِي الْحَمِيمِ ثُمَّ فِي النَّارِ يُسْجَرُونَ. پس از آن در آتش مىسوزند و دوزخ را به آنها مىتاوند!
73- ثُمَّ قِيلَ لَهُمْ أَيْنَ ما كُنْتُمْ تُشْرِكُونَ. آنگاه به آنها گويند: كجايند آنچه را كه فرود از خدا انباز مىآورديد؟
74- مِنْ دُونِ اللَّهِ قالُوا ضَلُّوا عَنَّا بَلْ لَمْ نَكُنْ نَدْعُوا مِنْ قَبْلُ شَيْئاً كَذلِكَ يُضِلُّ اللَّهُ الْكافِرِينَ. گويند: آنان از ما گم شدند، نه، بلكه ما خود از انبازان چيزى از پيش در آن جهان نخوانديم و آنان را نپرستيديم! خداوند كافران را اينگونه بيراه مىكند (كه منكر شوند و گذشته را فراموش كنند).
75- ذلِكُمْ بِما كُنْتُمْ تَفْرَحُونَ فِي الْأَرْضِ بِغَيْرِ الْحَقِّ وَ بِما كُنْتُمْ تَمْرَحُونَ. ايشان را گويند: اين است پاداش شما به آنكه در زمين به باطل و نار است شاد مىزيستيد و به سبب آنكه به ناز و گردنكشى
خلاصه تفسير ادبى و عرفانى قرآن مجيد، ج2، ص: 364
در زمين مىخراميديد!
76- ادْخُلُوا أَبْوابَ جَهَنَّمَ خالِدِينَ فِيها فَبِئْسَ مَثْوَى الْمُتَكَبِّرِينَ. از درهاى دوزخ در آن جاودان در رويد، كه مر متكبّران را بدجايگاهست!
77- فَاصْبِرْ إِنَّ وَعْدَ اللَّهِ حَقٌّ فَإِمَّا نُرِيَنَّكَ بَعْضَ الَّذِي نَعِدُهُمْ أَوْ نَتَوَفَّيَنَّكَ فَإِلَيْنا يُرْجَعُونَ. پس صبر كن (اى محمّد) كه وعده خدا راست است و اگر با تو بنمائيم چيزى از آنچه به آنها وعده مىدهيم (از عذاب) يا پيش از آنكه تو را بميرانيم، پس (بدانكه) آنها را بسوى ما خواهند آورد.
78- وَ لَقَدْ أَرْسَلْنا رُسُلًا مِنْ قَبْلِكَ مِنْهُمْ مَنْ قَصَصْنا عَلَيْكَ وَ مِنْهُمْ مَنْ لَمْ نَقْصُصْ عَلَيْكَ وَ ما كانَ لِرَسُولٍ أَنْ يَأْتِيَ بِآيَةٍ إِلَّا بِإِذْنِ اللَّهِ فَإِذا جاءَ أَمْرُ اللَّهِ قُضِيَ بِالْحَقِّ وَ خَسِرَ هُنالِكَ الْمُبْطِلُونَ. پيش از تو رسولان فرستاديم، از جمله آنان كه قصّه او با تو در قرآن گفتيم و بعضى ديگر كه قصّه آنها با تو نگفتيم، هرگز رسولى نباشد كه آيتى (عذابى) آورد مگر به دستور خداى، پس چون فرمان خداى دررسد، كار به داد و راستى گزارده مىشود و ناراستان و دروغزنان زيانكار مانند!
79- اللَّهُ الَّذِي جَعَلَ لَكُمُ الْأَنْعامَ لِتَرْكَبُوا مِنْها وَ مِنْها تَأْكُلُونَ. خداست كه اشتران را بيافريد تا بر آنها سوار شويد و از گوشت شتران بخوريد.
80- وَ لَكُمْ فِيها مَنافِعُ وَ لِتَبْلُغُوا عَلَيْها حاجَةً فِي صُدُورِكُمْ وَ عَلَيْها وَ عَلَى الْفُلْكِ تُحْمَلُونَ. و شما را در آنها سودها است و تا بر آنها به مراد دل خود برسيد و بر آنها و بر كشتيها برداشته شويد.
81- وَ يُرِيكُمْ آياتِهِ فَأَيَّ آياتِ اللَّهِ تُنْكِرُونَ. خداوند به شما شگفتيهاى خويش مىنماياند، پس شما كدام از شگفتيها و سخنان او كه به شما نمود انكار مىكنيد؟ (و مىگوئيد ننمود و نساخت!).
82- أَ فَلَمْ يَسِيرُوا فِي الْأَرْضِ فَيَنْظُرُوا كَيْفَ كانَ عاقِبَةُ الَّذِينَ مِنْ قَبْلِهِمْ كانُوا أَكْثَرَ مِنْهُمْ وَ أَشَدَّ قُوَّةً وَ آثاراً فِي الْأَرْضِ فَما أَغْنى عَنْهُمْ ما كانُوا يَكْسِبُونَ. آيا آنها در زمين سير نكردند تا نگرند كه سرانجام كسانى كه پيش از آنها بوده چون است؟ كه از ايشان بيشتر بودند و از حيث نيرو و نشانها در زمين از آنها سختتر بودند! (باوجود اين) آنچه مىساختند و مىكردند در زمين به كار آنها نيامد و آنان را غنى و بىنياز نساخت!
83- فَلَمَّا جاءَتْهُمْ رُسُلُهُمْ بِالْبَيِّناتِ فَرِحُوا بِما عِنْدَهُمْ مِنَ الْعِلْمِ وَ حاقَ بِهِمْ ما كانُوا بِهِ يَسْتَهْزِؤُنَ. پس چون فرستادگان من به آنها سخنان و پيغامها را رسانيدند، آنان به آنچه نزد ايشان از دانش به كارهاى اين جهانى بود شاد نشستند و ايشان را خوش آمد، تا به ايشان فرا رسيد آنچه كه بر آن مىخنديدند و افسوس (استهزاء) مىداشتند.
84- فَلَمَّا رَأَوْا بَأْسَنا قالُوا آمَنَّا بِاللَّهِ وَحْدَهُ وَ كَفَرْنا بِما كُنَّا بِهِ مُشْرِكِينَ. پس چون نيروى ما را به در مرگ و عذاب ما را ديدند گفتند: ما به خداى يكتا گرويديم و از انباز كه پيش گفتيم بيزار گشتيم!