کتابخانه تفاسیر

پایگاه داده های قرآنی اسلامی
کتابخانه بالقرآن

خلاصه تفسير ادبى و عرفانى قرآن مجيد

جلد اول

(سوره - 2 - بقره(مدنى) 286 - آيه - جزو اول)

(سوره - 3 - آل عمران(مدنى) 200 - آيه

سوره - 4 - نساء -(مدنى) 176 - آيه - جزو چهارم

(سوره - 6 - انعام -(مكى) 165 - آيه - جزو هفتم)

(سوره - 7 - اعراف -(مكى) 205 - آيه - جزو هشتم)

(خاتمه جلد اول)

جلد دوم

خاتمه مهم‏ترين آثار قلمى نگارنده

خلاصه تفسير ادبى و عرفانى قرآن مجيد


صفحه قبل

خلاصه تفسير ادبى و عرفانى قرآن مجيد، ج‏2، ص: 377

پير روشن ضمير گويد: اى جوانمرد، هركه جلال حق بدانست و از صنع وى با وى نگريست مقصدش درگاه بود و دست تضرّعش از دو جهان كوتاه و پاى عشقش هميشه در راه و دلش در قبضه قدرت پادشاه بود! بر ظاهرش كسوت عبوديت، در باطنش حليه اسرار ربوبيّت! به روز در راز و به شب در ناز باشد!

اينكه شب و روز و خورشيد و ماه را نشان قدرت خود خواند، نه آن را گفت كه تو صورت آن را بينى و از آن درگذرى، بلكه آن را گفت تا تو در آن تفكّر كنى و حقايق آن بازجوئى و به رموز و اشارات آن‏گاه شوى و بدانى كه شب خلوتگاه دوستان است و ميعاد آشتى‏جويان، وقت نياز مريدان، و هنگام ناز عاشقان! بنده بايد كه روز با خلق خدا در سعى بود و شب با حقّ در قدم صدق باشد، به روز راه جويد و به شب راز گويد! تا حقّ شب و روز را ادا كرده باشد، و از صورت به صفت و سيرت رسيده باشد.

... لا تَسْجُدُوا لِلشَّمْسِ وَ لا لِلْقَمَرِ وَ اسْجُدُوا لِلَّهِ. آيه. آدم در آن حال كه به زلّت دوچار شد بسيار بگريست و به آخر سجده توبه آورد و توبه او در سجده مورد قبول يافت، بشكر اين نعمت به سجده شتافت، اول سجده عذر بود و دوم سجده شكر، چنانكه بندگان را در نماز دو سجده است يكى عذر زلّتها خواستن و ديگر شكر نعمتها كردن.

بزرگان گفته‏اند: اين دو سجده كه بنده در حال عبادت آرد، يكى حكايت حال ازلى است كه چون خداوند فرمود: أَ لَسْتُ بِرَبِّكُمْ؟ همه (بلى) گفتند و به سجده افتادند و سجده ديگر حكايت از حال ابدى است در وقت ديدار خداوند اندر بهشت، به بيان ديگر يك سجده در حال وجود است و ديگر در حال شهود.

سوره 41 آيه 46

46- مَنْ عَمِلَ صالِحاً فَلِنَفْسِهِ وَ مَنْ أَساءَ فَعَلَيْها. آيه. بنده مؤمن چون به‏وقت نماز و هنگام راز دو سجده بيارد، خود را از آن عزيزان شمارد، چون دين خداوند كه سبب رستگارى و مايه آشنائى است بناى آن بر دو چيز است، يكى نمايش از حق و ديگرى روش از بنده، نمايش از حق آنست كه نشانهاى خود را در آفاق و انفس نماياند، و روش از بنده آنست كه: هركس كار نيك يا بد كند براى خود كرده است.

سوره 41 آيه 53

53- سَنُرِيهِمْ آياتِنا فِي الْآفاقِ وَ فِي أَنْفُسِهِمْ. آيه. نمايش آيات، هم در آفاق است و هم در انفس، نمايش در آفاق، نظر كردن در ملكوت آسمانها و زمين است و سير در آفاق همانا انديشه حوادث روزگار در زمين و اوضاع و احوال ملتها و دولتها و پادشاهان و پيروزيها و شكستها است و سير در آسمانها از خورشيدها و ماه‏ها و كهكشانها و بادها و باران و رعد و برق و توفان كه همه و همه باعث عبرت و سبب حيرت فرزند آدم است!

نمايش در انفس نظر كردن در آفرينش خويشتن است كه مى‏فرمايد: در خويشتن بنگريد و در نهاد خويش انديشه كنيد كه خداوند چه دقايق حكمت و حقايق صنعت به قلم لطف بر لوح اين نهاد ثبت كرده؟ و آثار تكريم بر او نهاده، سرى كه سراپرده خرد است مجمع حواس ساخته و آدمى به علم و عقل، قيمت گرفته چون كمال او به عقل است و جمال او به علم. پيشانى او چون تخته سيم آفريد و دو ابرو بر مثال دو كمان بر او ساخت. دو نقطه روشنائى در دو نقطه تاريكى وديعت نهاد، هزاران گل سرخ از گلشن روى نمايان ساخت، 32 دندان مانند درّ در صدف دهان نهان كرد، از آنجا كه بدايت لب است تا آنجا كه نهايت گلو است 29 منزل آفريد و آن را مخرج 29 حرف گردانيد. از دل سلطانى به‏وجود آورد و از سينه او را ميدانى ساخته، و دو دست گيرا و دو پاى روا آفريده!

اين‏همه كه خلعت خلقت است و جمال ظاهر! و برتر از آن كمال و جمال باطن است، پس در لطيفه‏هاى‏

خلاصه تفسير ادبى و عرفانى قرآن مجيد، ج‏2، ص: 378

ربّانى و عاطفه‏هاى سبحانى درنگر و آثار عنايت يزدانى را ببين كه همه تعبيه در آن مشتى خاك است! كه انواع كرامت بر آن نهاد و اين همه عالم كه آفريد به هيچ‏يك از آنها نظر محبّت نكرد و به هيچ موجودى رسول نفرستاد و به هيچ مخلوقى پيغام نفرستاد! ولى چون نوبت به آدميان رسيد، اسرار آنان را محل نظر خويش گردانيد و پيغامبران به ايشان فرستاد و فرشتگان را رقيب آنان كرد، سوز عشق در دلها نهاد و هرچه از اين تشريفات و تكريمات يافت همه از لطف و عنايت خداوند پاك است كه به كرم خود عطا دهد نه به استحقاق! به وجود خود هديه دهد نه به سجود! به فضل خود نعمت دهد نه به فعل تو، به خدائى خود دهد نه به كدخدائى تو!

سوره- 42- شورى- 53- آيه- مكى- جزو 25

[تفسير لفظى آيات 1 الى 18]

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ- بنام خداوند بخشاينده مهربان.

1- حم. حاميم.

2- عسق. سوگند به حلم و مجد و علم و سنا و قدرت خداوند كه اين قرآن از او است‏ «1» .

3- كَذلِكَ يُوحِي إِلَيْكَ وَ إِلَى الَّذِينَ مِنْ قَبْلِكَ اللَّهُ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ. اين سوره همچنين (اى محمّد كه مى‏شنوى و مى‏بينى) به تو و به كسانى كه پيش تو بوده‏اند پيغام مى‏دهد و او خداى تواناى راست‏دانش است.

4- لَهُ ما فِي السَّماواتِ وَ ما فِي الْأَرْضِ وَ هُوَ الْعَلِيُّ الْعَظِيمُ. آنچه در آسمانها و زمين است، از آن اوست و او برتر راست دانش و بزرگوار است.

5- تَكادُ السَّماواتُ يَتَفَطَّرْنَ مِنْ فَوْقِهِنَّ وَ الْمَلائِكَةُ يُسَبِّحُونَ بِحَمْدِ رَبِّهِمْ وَ يَسْتَغْفِرُونَ لِمَنْ فِي الْأَرْضِ أَلا إِنَّ اللَّهَ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِيمُ. نزديك بود آسمانها از زبر خويش درهم شكنند (از عظمت خداوند يا از سخنان مشركان) درحالى‏كه فرشتگان به ستايش مشغولند و براى مردم زمين از خداوند آمرزش مى‏خواهند و آگاه باشيد كه خداى يگانه؛ آمرزنده و مهربان است.

6- وَ الَّذِينَ اتَّخَذُوا مِنْ دُونِهِ أَوْلِياءَ اللَّهُ حَفِيظٌ عَلَيْهِمْ وَ ما أَنْتَ عَلَيْهِمْ بِوَكِيلٍ.

كسانى كه جز خداى يگانه را خدايان گرفتند! خداوند نگاهبان كارهاى ايشان است و تو (اى محمّد) برايشان كارساز و گماشته و نگهبان نيستى.

7- وَ كَذلِكَ أَوْحَيْنا إِلَيْكَ قُرْآناً عَرَبِيًّا لِتُنْذِرَ أُمَّ الْقُرى‏ وَ مَنْ حَوْلَها وَ تُنْذِرَ يَوْمَ الْجَمْعِ لا رَيْبَ فِيهِ فَرِيقٌ فِي الْجَنَّةِ وَ فَرِيقٌ فِي السَّعِيرِ. همچنين به تو پيغام كرديم تا مردم مكّه را و آنكه در دوروبر آن است از روز فراهم آوردن خلق بيم دهى! و از روزى كه شكّى در آن نيست بترسانى و آگاه كنى و بدانند كه روز رستاخيز گروهى در بهشتند و گروهى در دوزخ!

8- وَ لَوْ شاءَ اللَّهُ لَجَعَلَهُمْ أُمَّةً واحِدَةً وَ لكِنْ يُدْخِلُ مَنْ يَشاءُ فِي رَحْمَتِهِ وَ الظَّالِمُونَ ما لَهُمْ مِنْ وَلِيٍّ وَ لا نَصِيرٍ. اگر خداوند مى‏خواست همه مردم را يك گروه مى‏آفريد، ليكن هركه را كه خواهد

(1) رمزهاى اول سورها همه جا يك كلمه و يك آيه بشمار رفته جز در اينجا كه حم و عسق از هم جدا نوشته شده و دو آيه بشمار آمده و نوشته‏اند كه‏ (حم) در رديف ديگر (حم) ها است و عسق. رمز عذاب واقع است كه خداوند به آن سوگند ياد كرده.

خلاصه تفسير ادبى و عرفانى قرآن مجيد، ج‏2، ص: 379

در بخشايش خويش درمى‏آورد، و (بدانكه) ستمكاران ناگروندگان هيچ يارى و فريادرسى ندارند.

9- أَمِ اتَّخَذُوا مِنْ دُونِهِ أَوْلِياءَ فَاللَّهُ هُوَ الْوَلِيُّ وَ هُوَ يُحْيِ الْمَوْتى‏ وَ هُوَ عَلى‏ كُلِّ شَيْ‏ءٍ قَدِيرٌ. بلكه آنان هستند كه فرود از خداى يگانه يارانى جستند و خدايانى گرفتند، پس اوست كه فريادرس همه است و اوست كه مرده را زنده مى‏كند و اوست كه بر هر چيزى قادر است.

10- وَ مَا اخْتَلَفْتُمْ فِيهِ مِنْ شَيْ‏ءٍ فَحُكْمُهُ إِلَى اللَّهِ ذلِكُمُ اللَّهُ رَبِّي عَلَيْهِ تَوَكَّلْتُ وَ إِلَيْهِ أُنِيبُ. آنچه در آن اختلاف كنيد، حكم آن با خداوند است، آن خداى يگانه كه پروردگار من است و بر او توكّل كردم و به او به دل و به كردار برمى‏گردم.

11- فاطِرُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ جَعَلَ لَكُمْ مِنْ أَنْفُسِكُمْ أَزْواجاً وَ مِنَ الْأَنْعامِ أَزْواجاً يَذْرَؤُكُمْ فِيهِ لَيْسَ كَمِثْلِهِ شَيْ‏ءٌ وَ هُوَ السَّمِيعُ الْبَصِيرُ. كردگار آسمان‏ها و زمين است كه از خود شما جفتها براى شما آفريد و از چهارپايان هم جفتها آفريد، و شماره آنها را به زناشوئى انبوه كرد، و مانند او هيچ‏چيز نيست و او است كه شنوا و بينا است.

12- لَهُ مَقالِيدُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ يَبْسُطُ الرِّزْقَ لِمَنْ يَشاءُ وَ يَقْدِرُ إِنَّهُ بِكُلِّ شَيْ‏ءٍ عَلِيمٌ. كليدهاى آسمانها و زمين او راست، روزى هركس را كه بخواهد مى‏گستراند و از هركس را كه نخواهد تنگ مى‏گيرد، و او به هر چيزى دانا است.

13- شَرَعَ لَكُمْ مِنَ الدِّينِ ما وَصَّى بِهِ نُوحاً وَ الَّذِي أَوْحَيْنا إِلَيْكَ وَ ما وَصَّيْنا بِهِ إِبْراهِيمَ وَ مُوسى‏ وَ عِيسى‏ أَنْ أَقِيمُوا الدِّينَ وَ لا تَتَفَرَّقُوا فِيهِ كَبُرَ عَلَى الْمُشْرِكِينَ ما تَدْعُوهُمْ إِلَيْهِ اللَّهُ يَجْتَبِي إِلَيْهِ مَنْ يَشاءُ وَ يَهْدِي إِلَيْهِ مَنْ يُنِيبُ. خداوند براى شما شرع نهاد و راه نمود همان كه به نوح سپارش كرد (و شريعت ساختيم) و از آنچه به تو پيغام كرديم، و آنچه كه به ابراهيم و موسى و عيسى توصيه كرديم كه دين را به‏پاى داريد و در آن گروه‏گروه پراكنده نشويد، ولى بر مشركان آنچه را كه تو آنها را به آن خواندى گران آمد! خداوند هركه را بخواهد برمى‏گزيند و هركس كه به او گرايد راهنمائى مى‏كند.

14- وَ ما تَفَرَّقُوا إِلَّا مِنْ بَعْدِ ما جاءَهُمُ الْعِلْمُ بَغْياً بَيْنَهُمْ وَ لَوْ لا كَلِمَةٌ سَبَقَتْ مِنْ رَبِّكَ إِلى‏ أَجَلٍ مُسَمًّى لَقُضِيَ بَيْنَهُمْ وَ إِنَّ الَّذِينَ أُورِثُوا الْكِتابَ مِنْ بَعْدِهِمْ لَفِي شَكٍّ مِنْهُ مُرِيبٍ. و از هم جدا نشدند مگر پس از آنكه دانش و پيغام و آگاهى به آنها آمد، و از افزون‏جوئى و بدنيّتى و حسد ميان خودشان بود، و اگرنه آنكه سخنى از خداوند از پيش بود كه: تا مدت ناميده شده و معيّن، عذاب را به تاخير مى‏اندازد! هرآينه ميان آنها در هنگام خود داورى مى‏كرد، و آنان كه بعد از جهودان و ترسايان كه تورات و انجيل داشتند وارث قرآن شدند، در شكّ و ترديد هستند.

15- فَلِذلِكَ فَادْعُ وَ اسْتَقِمْ كَما أُمِرْتَ وَ لا تَتَّبِعْ أَهْواءَهُمْ وَ قُلْ آمَنْتُ بِما أَنْزَلَ اللَّهُ مِنْ كِتابٍ وَ أُمِرْتُ لِأَعْدِلَ بَيْنَكُمُ، پس به آن دين و آن شريعت مردم را بخوان و بر آنچه فرمان يافتى پايدارى كن و بر بيراهه مرو و هوا و هوس آنان پيروى مكن، و بگو به آنچه خداوند فروفرستاده ايمان آوردم و مأمورم كه ميان شما به داد داورى كنم، اللَّهُ رَبُّنا وَ رَبُّكُمْ لَنا أَعْمالُنا وَ لَكُمْ أَعْمالُكُمْ لا حُجَّةَ بَيْنَنا وَ بَيْنَكُمُ اللَّهُ‏

خلاصه تفسير ادبى و عرفانى قرآن مجيد، ج‏2، ص: 380

يَجْمَعُ بَيْنَنا وَ إِلَيْهِ الْمَصِيرُ. خداى يگانه پروردگار ما و شما است، دين و كردار ما را، و دين و كردار شما شما را است، ميان ما و شما پيكارى نيست، خداوند فردا همه ما را باهم بياورد و بازگشت همه بسوى او است.

16- وَ الَّذِينَ يُحَاجُّونَ فِي اللَّهِ مِنْ بَعْدِ ما اسْتُجِيبَ لَهُ حُجَّتُهُمْ داحِضَةٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ وَ عَلَيْهِمْ غَضَبٌ وَ لَهُمْ عَذابٌ شَدِيدٌ. آنان كه در دين و پيغام خدا محاجّه مى‏كنند و حجّت مى‏جويند پس از آنكه پاسخ شنيدند، دليل ايشان نزد خداوند ناچيز است و نابرجاى، و خشم خداوند بر ايشان است و آنان را عذابى است سخت.

17- اللَّهُ الَّذِي أَنْزَلَ الْكِتابَ بِالْحَقِّ وَ الْمِيزانَ وَ ما يُدْرِيكَ لَعَلَّ السَّاعَةَ قَرِيبٌ.

خداى يگانه است كه قرآن را به حق و به راستى فرستاد و ترازوى عدل را فرمان بداد، و تو چه دانى؟ شايد روز رستاخيز نزديك باشد!

18- يَسْتَعْجِلُ بِهَا الَّذِينَ لا يُؤْمِنُونَ بِها وَ الَّذِينَ آمَنُوا مُشْفِقُونَ مِنْها وَ يَعْلَمُونَ أَنَّهَا الْحَقُّ أَلا إِنَّ الَّذِينَ يُمارُونَ فِي السَّاعَةِ لَفِي ضَلالٍ بَعِيدٍ. كسانى مى‏شتابند (به ديدن روز رستاخيز!) كه به آن نگرويده‏اند (و با طعنه مى‏گويند) ولى كسانى كه ايمان (به روز قيامت) آورده‏اند از آن ترسانند و مى‏دانند كه آن راست است، آرى آگاه باشيد آنها كه در كار رستاخيز شك دارند در گمراهى دورى هستند.

تفسير ادبى و عرفانى‏

سوره 42 آيه 0

بِسْمِ اللَّهِ، نام خداوندى است كه ذكر او آرايش گفتار است و مهر او روشنائى اسرار، ديدار او نزهت ابصار، و رضاى او خلعت ابرار، تا توحيد او نگوئى روى گفتار روشن نشود، تا رضاى او نجوئى دل معنى شاد نگردد، تا گل شكر او نبوئى جان عقل ننازد. جلال خداوند از ادراك عقلها منزّه است، و جمال او از احاطه اوهام مقدس، آب و خاك قدر عزّت او چه داند؟ و خرد آدمى چون به كنه او رسد؟ عرش عظيم ذرّه‏اى در جنب قدرت او، وجود همه جهان و جهانيان قطره‏اى از درياى وجود او است. كمند جاذبه او جز دل سوختگان را شكار نكند و تير بلاى او جز سينه آشنايان فگار نكند.

سوره 42 آيه 2- 1

حم عسق، گفته‏اند حروف اين دو كلمه اشاره به بلندى مقام مصطفى است: حاء اشاره به حوض كوثر، و (ميم) به مملكت وسيع در قلمرو اسلام او (عين) به عزّت موجود او (سين) به سناء مشهود او، و (قاف) به قيام محمود او، و همه آن حرفها اشاره به علوّ مرتبت و كمال كرامت او است كه همه در خزانه غيب او و در دست روزگار او است كه هم جواهر دولت دارد و هم حقوق جلالت، پس از پانصد و اند سال او (تاريخ تأليف تفسير) امروزه خوشبختانه خورشيد روز دولت شريعت او تابنده، و شمع شمايل شرع او فروزنده است.

سوره 42 آيه 7

7- وَ كَذلِكَ أَوْحَيْنا إِلَيْكَ قُرْآناً عَرَبِيًّا لِتُنْذِرَ أُمَّ الْقُرى‏ وَ مَنْ حَوْلَها. اى محمّد، اين قرآن را كه به تو داديم، منشور نبوّت تو و حجّت رسالت تو و معجز دعوت تو است، آن را به تو وحى كرديم تا بر عالميان خوانى و آنان را از قهر و سياست ما آگاه كنى، و از روز رستاخيز بترسانى! آن روز كه هر روحى با جسد خود شود و هركس به سزاى عمل خود رسد.

سوره 42 آيه 11

11- فاطِرُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ. آيه. آفريدگار آسمانها و زمين است، و در آفرينش يكتا و يگانه‏

خلاصه تفسير ادبى و عرفانى قرآن مجيد، ج‏2، ص: 381

است، عرش در برابر قدرت وى چون ذره‏اى! و ذره در برابر حكمت او چون عرشى! اگر به عالم قدرت بنگرى، عرش بنظر ذرّه‏اى است و اگر به عالم حكمت بنگرى، ذرّه بنظر تو عرش است.

نيز فرمود: شما را كه آفريدم نه بدان سبب بود كه به شما سود جويم، يا جلال عزّت ما را از وجود شما پيوندى مى‏بايد؟- نه، بلكه بدان آفريدم تا شما بر من سود جوئيد و لذت خود از فضل ما برداريد. كه صفت فضل به طلب مطيعان برخاست و صفت قهر به طلب عاصيان برخاست و صفت جلال و جمال به طلب عاشقان برخاست.

لطيفه: خداوند بى‏همتا، لطفى و قهرى داشت بر كمال، جلال و جمالى داشت بى‏زوال، خواست كه اين گنجها را نثار كند، يكى را در باغ فضل، تاج لطف بر سر نهد، يكى را در زندان عدل داغ قهر بر جگر نهد، يكى را در آتش جلال بگدازد، و يكى را در روشنائى جمال بنوازد، شمعى از دعوت برافروخت كه هزاران بيچاره غمخوار، خود را بر آن شمع زدند و سوختند و ذرّه‏اى در اين شمع نه نقصان پديد آمد نه زيادت!

غم‏خواره آنم كه غم من نخورد

فرمان بَرِ آنم كه دل من ببرد

من جور و جفاى او به صد جان بخرم‏

او مهر وفاى من به يك جو نخرد

... لَيْسَ كَمِثْلِهِ شَيْ‏ءٌ وَ هُوَ السَّمِيعُ الْبَصِيرُ. خداوندى كه هيچ‏چيز و هيچ‏كس او را مانند نيست، و او را همتا و هم‏صفت و همسر نه، در صفات، در علم، در نشان، در برهان، چنو (چه او) كس نيست، هركس عقيده باطنى او اين نيست، او را در دين حقيقتى نيست. اين آيه، گمراهى دو گروه را درست روشن كند، گروهى كه گفتند خدا داراى صفت نيست و گروهى كه گفتند براى خدا مانندگى هست!! زيرا بى‏صفتى نيستى است، و خداوند هست، و مانندگى از انبازى است، و خداوند از انباز پاك است، او كه مانندگى روا دارد از اسلام خارج است و آنكه نفى صفت كند كافر است.

او سميع و بصير است: خداى را صفت به سزاوارى او است و خلق از آن صفات دورند، و مخلوق را صفت به سزاوارى او است و خالق از آن صفت پاك است، مخلوق موجود است به ايجاد خداوند، و خداوند به قيام خويش و به ازليّت و هستى و بقاء خويش وجود دارد، ولى مخلوق به نفس و غذا زنده است. و خداوند به بقاء خويش و به ابديّت خويش هميشه هست، بدون كى؟ و بى‏چند؟ و بى‏چون؟ مخلوق به آلت و كوشش و تدبير صانع است و خالق به قدرت و حكمت و بى‏آلت و بى‏حيلت و بى‏علّت صانع است، همچنين شنوائى و بينائى مخلوق به گوش و چشم است ليكن شنوائى و بينائى خداوند به اراده او، به ذات او، به هستى بى‏آلت و بى‏علت او است. هرچه خواهد، چنانك خواهد، هرگاه كه خواهد، همه او راست.

تفسير لفظى [آيات 19 الى 35]

19- اللَّهُ لَطِيفٌ بِعِبادِهِ يَرْزُقُ مَنْ يَشاءُ وَ هُوَ الْقَوِيُّ الْعَزِيزُ. خداوند به بندگان خويش مهربان است و هركس را كه خواهد روزى مى‏دهد و او نيرومند و بى‏همتا است.

20- مَنْ كانَ يُرِيدُ حَرْثَ الْآخِرَةِ نَزِدْ لَهُ فِي حَرْثِهِ وَ مَنْ كانَ يُرِيدُ حَرْثَ الدُّنْيا نُؤْتِهِ مِنْها وَ ما لَهُ فِي الْآخِرَةِ مِنْ نَصِيبٍ. هركه تخم‏پراكنى آخرت خواهد (كه تخم پراكند و دانه بردارد) ما كشت او را زياد مى‏كنيم و كسى كه كشت اين جهان را بخواهد و براى پاداش اين جهان كوشد، ما به او خواهيم‏

خلاصه تفسير ادبى و عرفانى قرآن مجيد، ج‏2، ص: 382

داد، و او را در آن جهان بهره‏اى نباشد.

21- أَمْ لَهُمْ شُرَكاءُ شَرَعُوا لَهُمْ مِنَ الدِّينِ ما لَمْ يَأْذَنْ بِهِ اللَّهُ وَ لَوْ لا كَلِمَةُ الْفَصْلِ لَقُضِيَ بَيْنَهُمْ وَ إِنَّ الظَّالِمِينَ لَهُمْ عَذابٌ أَلِيمٌ. آيا آنها با خدا شريكهائى هستند كه در دين راهى نهند، راهى كه به دستور خداوند نبوده؟ و اگر سخن راست و درست خداوند در (تأخير عذاب تا قيامت) نبود، كار ايشان تمام و داورى شده بودند، و ستمكاران را عذابى دردناك است.

22- تَرَى الظَّالِمِينَ مُشْفِقِينَ مِمَّا كَسَبُوا وَ هُوَ واقِعٌ بِهِمْ وَ الَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ فِي رَوْضاتِ الْجَنَّاتِ لَهُمْ ما يَشاؤُنَ عِنْدَ رَبِّهِمْ ذلِكَ هُوَ الْفَضْلُ الْكَبِيرُ. ستمكاران را بينى ترسان و هراسان از كار بدى كه كرده‏اند و جزاى آن كارها را خواهند ديد، و كسانى كه ايمان آوردند و كارهاى نيك كردند، آنان در مرغزارهاى بهشت‏ها هستند و ايشان را است نزد خداوند آنچه كه بخواهند، اين است فضيلت بزرگ!

23- ذلِكَ الَّذِي يُبَشِّرُ اللَّهُ عِبادَهُ الَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ قُلْ لا أَسْئَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْراً إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبى‏ وَ مَنْ يَقْتَرِفْ حَسَنَةً نَزِدْ لَهُ فِيها حُسْناً إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ شَكُورٌ.

آن است آنچه كه خداوند بندگان خود را بشارت مى‏دهد، آن بندگانى كه ايمان آوردند و كارهاى نيكو كردند، بگو من بر اين پيغام رساندن از شما مزدى نمى‏خواهم جز دوست داشتن هركس كه به خدا نزديك است (يا با من قرابت دارد) و هركس يك نيكى كند، بر نيكوئى آن مى‏افزائيم كه خداوند آمرزنده و سپاس‏پذير است.

24- أَمْ يَقُولُونَ افْتَرى‏ عَلَى اللَّهِ كَذِباً فَإِنْ يَشَإِ اللَّهُ يَخْتِمْ عَلى‏ قَلْبِكَ وَ يَمْحُ اللَّهُ الْباطِلَ وَ يُحِقُّ الْحَقَّ بِكَلِماتِهِ إِنَّهُ عَلِيمٌ بِذاتِ الصُّدُورِ. يا مى‏گويند (محمد) دروغى بر خدا ساخته! اگر خدا بخواهد مهر بر دل تو گذارد (و پيغام خويش ببرد) و خود به خويشتن، باطل و كژى را از دلها بسترد و راستى پديد آرد و بازنمايد كه آنها راست است! زيراكه او به هرچه در دلها است دانا است.

25- وَ هُوَ الَّذِي يَقْبَلُ التَّوْبَةَ عَنْ عِبادِهِ وَ يَعْفُوا عَنِ السَّيِّئاتِ وَ يَعْلَمُ ما تَفْعَلُونَ. او است كه توبه بندگان را مى‏پذيرد و بديهاى آنها را عفو مى‏كند (فرامى‏گذارد) و مى‏داند آنچه كه بندگان (پس از توبه از گناه) مى‏كنند.

26- وَ يَسْتَجِيبُ الَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ وَ يَزِيدُهُمْ مِنْ فَضْلِهِ وَ الْكافِرُونَ لَهُمْ عَذابٌ شَدِيدٌ. خداوند اجابت مى‏كند، پرسش كسانى كه ايمان آوردند و كارهاى نيكو كردند و از فضل خود بر آنها مى‏افزايد، و كافران راست عذابى سخت‏

27- وَ لَوْ بَسَطَ اللَّهُ الرِّزْقَ لِعِبادِهِ لَبَغَوْا فِي الْأَرْضِ وَ لكِنْ يُنَزِّلُ بِقَدَرٍ ما يَشاءُ إِنَّهُ بِعِبادِهِ خَبِيرٌ بَصِيرٌ. اگر خداوند روزى بندگانش را فراخ بگستراند، آنها نافرمانى كنند و فزونى جويند، ليكن به اندازه‏اى كه مى‏خواهد (و مصلحت مى‏داند) روزى مى‏فرستد چون او به بندگانش آگاه و بينا است.

28- وَ هُوَ الَّذِي يُنَزِّلُ الْغَيْثَ مِنْ بَعْدِ ما قَنَطُوا وَ يَنْشُرُ رَحْمَتَهُ وَ هُوَ الْوَلِيُّ الْحَمِيدُ.

اوست كه باران فرومى‏فرستد پس از آنكه مردم نااميد شدند و رحمت خود را مى‏پراكند، كه او است خداوند يارى ده ستوده.

خلاصه تفسير ادبى و عرفانى قرآن مجيد، ج‏2، ص: 383

29- وَ مِنْ آياتِهِ خَلْقُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ ما بَثَّ فِيهِما مِنْ دابَّةٍ وَ هُوَ عَلى‏ جَمْعِهِمْ إِذا يَشاءُ قَدِيرٌ. و از نشانهاى (توانائى خداوند) آفرينش آسمانها و زمين و آنچه كه جنبنده در آنها است كه بر فراهم آوردن آنها هرگاه بخواهد توانا است.

30- وَ ما أَصابَكُمْ مِنْ مُصِيبَةٍ فَبِما كَسَبَتْ أَيْدِيكُمْ وَ يَعْفُوا عَنْ كَثِيرٍ. «1» هرچه به شما از مصيبت (رسيدنى) برسد، به سبب كاركرد دستهاى شما است و خداوند از بسيارى از آنها را فرومى‏گذارد.

31- وَ ما أَنْتُمْ بِمُعْجِزِينَ فِي الْأَرْضِ وَ ما لَكُمْ مِنْ دُونِ اللَّهِ مِنْ وَلِيٍّ وَ لا نَصِيرٍ. شما نه آنيد كه او را عاجز آريد (و از خدا پيش شويد) و شما را فرود از خدا (جز خدا) يارى‏ده و فريادرسى نيست.

32- وَ مِنْ آياتِهِ الْجَوارِ فِي الْبَحْرِ كَالْأَعْلامِ. و از نشانهاى توانائى خداوند، كشتى‏هاى (چون كوه) روان در دريا است.

33- إِنْ يَشَأْ يُسْكِنِ الرِّيحَ فَيَظْلَلْنَ رَواكِدَ عَلى‏ ظَهْرِهِ إِنَّ فِي ذلِكَ لَآياتٍ لِكُلِّ صَبَّارٍ شَكُورٍ. اگر خداوند بخواهد باد را آرام كند تا كشتى بيارامد، پس كشتى بر پشت آب از رفتن بازايستد! همانا در آن آيت نشانيها (و قدرت‏نمائيهاى) خداوند براى هر مردم شكيبا و سپاس‏دارى است.

34- أَوْ يُوبِقْهُنَّ بِما كَسَبُوا وَ يَعْفُ عَنْ كَثِيرٍ. يا آنكه آن كشتى‏ها را غرق و تباه مى‏كند به سبب بديها كه مردم كرده‏اند و (يا) بسيارى را از غرق شدن عفو مى‏كند و از تباهى فرامى‏سازد!

35- وَ يَعْلَمَ الَّذِينَ يُجادِلُونَ فِي آياتِنا ما لَهُمْ مِنْ مَحِيصٍ. و تا بدانند آنان كه در نشانها و سخنان ما مجادله مى‏كنند و در آنها مى‏پيچند كه آنان را از عذاب بازپس نشستن نيست.

تفسير ادبى و عرفانى‏

سوره 42 آيه 19

19- اللَّهُ لَطِيفٌ بِعِبادِهِ. خداوند به بندگان خود لطف دارد، رفيق و مهربان است، از لطف اوست كه تو توفيق پرستش يافتى، توفيق داد تا از او خواستى، دل معدن نور كرد تا ناديده دوست داشتى و نادر يافته بشناختى تا لطف وى بود كه از تو طاعتهاى موقّت خواست و ثوابهاى مؤبّد بداد، لطف او بود كه نعمت به قدر خود داد و شكر از بنده به قدر بنده خواست، لطف او بود كه بنده را توفيق خدمت داد، آنگاه خود هم دست رحمت و ستايش بر سر نهاد. لطف او بود كه بنده را به‏وقت گناه، نادان خواند تا عفو كند و بوقت شهادت، دانا خواند تا گواهى او را بپذيرد، به‏وقت تقصير، ضعيف خواند تا تقصير بنده را محو كند و او از سر سوز و نياز در آن حضرت راز گويد:

خدايا تو ما را ضعيف خواندى، از ضعيف جز خطا چه آيد؟ ما را جاهل خواندى، از جاهل جز جفا چه آيد؟ تو خداوند كريمى، از كريم جز عطا چه سزد؟ خداوندا، تو لطيفى، از لطيف جز وفا چه خيزد؟ سزاوار بنده‏

صفحه بعد