کتابخانه تفاسیر

پایگاه داده های قرآنی اسلامی
کتابخانه بالقرآن

خلاصه تفسير ادبى و عرفانى قرآن مجيد

جلد اول

(سوره - 2 - بقره(مدنى) 286 - آيه - جزو اول)

(سوره - 3 - آل عمران(مدنى) 200 - آيه

سوره - 4 - نساء -(مدنى) 176 - آيه - جزو چهارم

(سوره - 6 - انعام -(مكى) 165 - آيه - جزو هفتم)

(سوره - 7 - اعراف -(مكى) 205 - آيه - جزو هشتم)

(خاتمه جلد اول)

جلد دوم

خاتمه مهم‏ترين آثار قلمى نگارنده

خلاصه تفسير ادبى و عرفانى قرآن مجيد


صفحه قبل

خلاصه تفسير ادبى و عرفانى قرآن مجيد، ج‏2، ص: 535

به سزاوارى حقّ فرمان داد و در ثانى پرهيزكارى را به توانائى خلق محدود فرمود، اول اشارت است به واجب حق، دوّم اشارت است به واجب امر، واجب امر بيامد و واجب حق را منسوخ كرد، زيرا خداوند بندگان را به واجب امر مطالبه و مؤاخذه كند تا كار آنها بتواند مورد عفو واقع شود، كه اگر آنان را بر واجب حقّ بگيرد، طاعت هزارساله با گناه هزارساله يك رنگ و يك نواخت آيد!

مسئله جبر يا اختيار: اگر همه پيغمبران، وليّان، صفيّان، عارفان و حق دوستان، همگى به هم آيند، آن كيست كه طاقت آن را دارد كه به حق خداوند قيام كند؟ يا جواب حقّ او باز دهد؟ امر او متناهى است اما حقّ او متناهى نيست! زيرا، بقاء امر به بقاء تكليف است و تكليف در دنيا است كه سراى تكليف است اما بقاء حقّ به بقاء ذات است و ذات حقّ متناهى نيست! پس بقاء حقّ متناهى نيست، واجب امر برخيزد و تغيير كند (در لوح محو و اثبات) ولى واجب حق تغييرپذير نيست‏ «1» و چون دنيا در گذرد نوبت امر هم با وى درگذرد اما نوبت حقّ هرگز در نگذرد «2» .

امروز هركسى را سودائى در سر است كه در آن مى‏نگرند، پيمبران و رسولان به پيامبرى و رسالت خويش مى‏نگرند! فرشتگان به طاعت و عبادت خود مى‏نگرند! موحّدان و مجتهدان و مؤمنان و مخلصان به توحيد و اجتهاد و ايمان و اخلاص خود مى‏نگرند! ولى فردا كه در پيشگاه عظمت و جلال خداوندى حاضر شوند، پيمبران گويند: ما را در درگاه عزّت دانشى نيست! فرشتگان گويند: ما حق پرستش تو به جاى نياورديم! عارفان گويند: ما تو را به حقّ شناسائى نشناختيم! «3» .

(1)- اين معنى خود دليل ديگر بر اختيار آدمى و آزادى اراده او در اختيار راه راست و كج در جهان امر و در جهان تكليف است چون دنيا سراى تكليف است پس بندگان همگى مكلف هستند و مسئول كارهاى خود بوده و سزاوار ثواب و عقابند!

(2)- اينكه در خبر است كه سعيد در شكم مادر سعيد و خوشبخت است و شقىّ هم در شكم مادر شقى و بدبخت است! ظاهر اين خبر، جبر را مى‏رساند و اختيار را از ميان مى‏برد! براى رفع اين اشتباه گفته‏اند:

اولا- استعداد خوبى و بدى، ارثى و تابع عاملهاى محيط و وراثت از نياگان در چندين پشت است كه در لوح محفوظ ثبت شده، ثانيا- فضل الهى و توسّل و توجّه آدمى به خداوند و رياضت و خدمت به خلق در لوح محو و اثبات اثر مى‏گذارد.

(3)- اين است معنى بندگى و حق‏شناسى و حق‏پرستى در برابر حق و خداى مطلق! پس تا پاى واجب امر در كار است ما بايد به وظيفه و تكليف خود عمل كنيم و طبق دستور پيمبران رفتار نمائيم و به خدا اميدوار باشيم كه توفيق كار نيك و عمل صالح بما عنايت فرمايد- اما چون مورد واجب حق باشد كميت همه لنگ و جز فضل و لطف حق هيچ اميد و پناه‏گاهى نيست و اداء تكليف و وظيفه و عبادت تمام عمر و رياضت شب و روز در برابر واجب حق كاه در برابر كوه است! واجب حق‏ (حَقَّ تُقاتِهِ) است و واجب امر (مَا اسْتَطَعْتُمْ)* است. ابتدا فرمان به واجب حق آمد و تكليف سنگين شد، پس فرمان تخفيف آمد كه پرهيزكارى را به قدر واجب امر دارا شويد!

خلاصه تفسير ادبى و عرفانى قرآن مجيد، ج‏2، ص: 536

سوره- 65- طلاق- 12- آيه- مدنى- جزو 28

تفسير لفظى [آيات 1 الى آخر]

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ‏ بنام خداوند بخشنده مهربان.

1- يا أَيُّهَا النَّبِيُّ إِذا طَلَّقْتُمُ النِّساءَ فَطَلِّقُوهُنَّ لِعِدَّتِهِنَّ وَ أَحْصُوا الْعِدَّةَ وَ اتَّقُوا اللَّهَ رَبَّكُمْ. اى پيغامبر، چون زنان را طلاق دهيد (دست بازداريد) آنان را در پاكى از حيض (قاعدگى) دست بازداريد (پيش از پاسيدن) و عدّه زن كه به پاكى (از حيض) است بشماريد و از خشم و عذاب خداوند پرهيز نمائيد، لا تُخْرِجُوهُنَّ مِنْ بُيُوتِهِنَّ وَ لا يَخْرُجْنَ إِلَّا أَنْ يَأْتِينَ بِفاحِشَةٍ مُبَيِّنَةٍ وَ تِلْكَ حُدُودُ اللَّهِ وَ مَنْ يَتَعَدَّ حُدُودَ اللَّهِ فَقَدْ ظَلَمَ نَفْسَهُ لا تَدْرِي لَعَلَّ اللَّهَ يُحْدِثُ بَعْدَ ذلِكَ أَمْراً.

آنها را از خانه بيرون نكنيد (تا عدّه آنها به سر رود) و از خانه بيرون نشوند مگر آنكه كار فاحشى بر آنان درست گردد، اين است اندازه‏هائى كه خداوند در دين خود نهاده و هركس از اندازه‏هاى خدائى درگذرد بر خود ستم روا داشته، نمى‏دانى! شايد خداوند پس از ناسازگارى آنها مهر از دو طرف نمودار سازد و برگردند!

2- فَإِذا بَلَغْنَ أَجَلَهُنَّ فَأَمْسِكُوهُنَّ بِمَعْرُوفٍ أَوْ فارِقُوهُنَّ بِمَعْرُوفٍ وَ أَشْهِدُوا ذَوَيْ عَدْلٍ مِنْكُمْ وَ أَقِيمُوا الشَّهادَةَ لِلَّهِ. پس چون زنان به كران (آخر) عدّه خود رسيدند، پس آنها را به نيكوئى نگاه داريد يا به نيكوئى از آنها جدا شويد (دست بازداريد) و دو مرد عادل (راست استوار) از ميان خويش گواه كنيد، و آن گواهى را از بهر خدا به پا داريد، ذلِكُمْ يُوعَظُ بِهِ مَنْ كانَ يُؤْمِنُ بِاللَّهِ وَ الْيَوْمِ الْآخِرِ وَ مَنْ يَتَّقِ اللَّهَ يَجْعَلْ لَهُ مَخْرَجاً. اين است سخنى كه به آن شما را و هركس را كه به روز جزا ايمان آورد پند مى‏دهند و هركس از خشم خدا بپرهيزد خداوند او را از سختى و تنگى بيرون آرد.

3- وَ يَرْزُقْهُ مِنْ حَيْثُ لا يَحْتَسِبُ وَ مَنْ يَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ فَهُوَ حَسْبُهُ إِنَّ اللَّهَ بالِغُ أَمْرِهِ قَدْ جَعَلَ اللَّهُ لِكُلِّ شَيْ‏ءٍ قَدْراً. و خداوند او را روزى دهد از جائى كه گمان نمى‏كند (نه بيوسد) و هركس به خدا توكّل كند (پشت به خدا باز كند) بسنده او است (كه او را به كس نيازمند نكند) و كه فرمان خداوند پيش شدنى است (و خواست او بجاى رسيدنى است) و خداوند هر چيزى را اندازه‏اى نهاده است.

4- وَ اللَّائِي يَئِسْنَ مِنَ الْمَحِيضِ مِنْ نِسائِكُمْ إِنِ ارْتَبْتُمْ فَعِدَّتُهُنَّ ثَلاثَةُ أَشْهُرٍ وَ اللَّائِي لَمْ يَحِضْنَ وَ أُولاتُ الْأَحْمالِ أَجَلُهُنَّ أَنْ يَضَعْنَ حَمْلَهُنَّ وَ مَنْ يَتَّقِ اللَّهَ يَجْعَلْ لَهُ مِنْ أَمْرِهِ يُسْراً. آنان كه در پيرى از قاعده شدن نااميدند، اگر شك داريد كه عدّه آنها چقدر است؟ پس بدانيد كه عده آنها سه ماه است، و زنانى كه هنوز حيض نشده‏اند نيز همين عدّه را دارند، و عدّه زنان باردار آنست كه بار خود را بگذارند (هر مدّت كه باشد) و كسانى كه از خشم خدا پرهيز دارند، خداوند كار آنها را بى‏رنج و به آسانى باز سازد.

5- ذلِكَ أَمْرُ اللَّهِ أَنْزَلَهُ إِلَيْكُمْ وَ مَنْ يَتَّقِ اللَّهَ يُكَفِّرْ عَنْهُ سَيِّئاتِهِ وَ يُعْظِمْ لَهُ أَجْراً.

اين است فرمان خداوند كه به شما فروفرستاده و هركس از خشم خدا بترسد و آزرم دارد، خداوند بديهاى او را بسترد و نابود كند و مزد او را بزرگ كند.

خلاصه تفسير ادبى و عرفانى قرآن مجيد، ج‏2، ص: 537

6- أَسْكِنُوهُنَّ مِنْ حَيْثُ سَكَنْتُمْ مِنْ وُجْدِكُمْ وَ لا تُضآرُّوهُنَّ لِتُضَيِّقُوا عَلَيْهِنَّ وَ إِنْ كُنَّ أُولاتِ حَمْلٍ فَأَنْفِقُوا عَلَيْهِنَّ حَتَّى يَضَعْنَ حَمْلَهُنَّ. آنها را از همان توانائى كه خود سكنى داريد جاى دهيد و به آنها زيان نرسانيد و ستيزه نكنيد كه كار نفقه را بر آنها تنگ گيريد! و اگر آبستن باشند هزينه آنها را تا زائيدن بدهيد. فَإِنْ أَرْضَعْنَ لَكُمْ فَآتُوهُنَّ أُجُورَهُنَّ وَ أْتَمِرُوا بَيْنَكُمْ بِمَعْرُوفٍ وَ إِنْ تَعاسَرْتُمْ فَسَتُرْضِعُ لَهُ أُخْرى‏. پس اگر براى شما به فرزند شير دهند مزد آنها را بدهيد، و با يكدگر به نيكوئى (بى‏گزند و ستيز) كار باز سازيد و مشاوره كنيد، و اگر با يكدگر ناسازگار و ناهموار كار باشيد پس ديگرى آن كودك را شير خواهد داد، (دايه بايد شير دهد).

7- لِيُنْفِقْ ذُو سَعَةٍ مِنْ سَعَتِهِ وَ مَنْ قُدِرَ عَلَيْهِ رِزْقُهُ فَلْيُنْفِقْ مِمَّا آتاهُ اللَّهُ لا يُكَلِّفُ اللَّهُ نَفْساً إِلَّا ما آتاها سَيَجْعَلُ اللَّهُ بَعْدَ عُسْرٍ يُسْراً. كسى كه توانائى دار: بايد توانگرانه از مال خويش نفقه كند و كسى كه توان ندارد و دنيا بر او فشرده و تنگ است بايد از آنچه دارد نفقه كند، خداوند بر هيچ‏كس تكليف (بار) ننهد مگر به قدر آن توانائى كه او را داده است، و چه بسا كه خداوند پس از هر درويشى و دشوارى توانگرى و آسانى دهد.

8- وَ كَأَيِّنْ مِنْ قَرْيَةٍ عَتَتْ عَنْ أَمْرِ رَبِّها وَ رُسُلِهِ فَحاسَبْناها حِساباً شَدِيداً وَ عَذَّبْناها عَذاباً نُكْراً. اى بسا شهرها كه مردم آن از فرمان خدا و رسولش گردن‏كشى و سرپيچى كردند، پس ما به حساب آنها به سختى خواهيم رسيد و عذاب نديده و نشناخته آنها را خواهيم داد.

9- فَذاقَتْ وَبالَ أَمْرِها وَ كانَ عاقِبَةُ أَمْرِها خُسْراً. پس مردم آنجا ناگوارى و بدفرجامى كار خود را چشيدند و سرانجام آنها زيان بود!

10- أَعَدَّ اللَّهُ لَهُمْ عَذاباً شَدِيداً فَاتَّقُوا اللَّهَ يا أُولِي الْأَلْبابِ الَّذِينَ آمَنُوا قَدْ أَنْزَلَ اللَّهُ إِلَيْكُمْ ذِكْراً. خداوند عذابى سخت براى آنها آماده كرد پس شما اى خودپسندان از خشم خدا بپرهيزيد.

11- رَسُولًا يَتْلُوا عَلَيْكُمْ آياتِ اللَّهِ مُبَيِّناتٍ لِيُخْرِجَ الَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ مِنَ الظُّلُماتِ إِلَى النُّورِ. خداوند به آنها كه گرويدند يادى (قرآن) و پيامبرى فرستاد كه پيغامهاى روشن خدا را بر شما مى‏خواند، تا آنان كه ايمان آوردند و كارهاى نيكو كرده‏اند از تاريكيهاى نادانى و كفر به روشنائى دانش و ايمان آورد. وَ مَنْ يُؤْمِنْ بِاللَّهِ وَ يَعْمَلْ صالِحاً يُدْخِلْهُ جَنَّاتٍ تَجْرِي مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ خالِدِينَ فِيها أَبَداً قَدْ أَحْسَنَ اللَّهُ لَهُ رِزْقاً. و هركس به خدا ايمان آورده و كار نيكو مى‏كند، خداوند او را در بهشتهائى كه آب از زير درختان آن روان است درمى‏آورد، و در آن جاويدانند و خداوند او را روزى نيكو داده است.

12- اللَّهُ الَّذِي خَلَقَ سَبْعَ سَماواتٍ وَ مِنَ الْأَرْضِ مِثْلَهُنَّ يَتَنَزَّلُ الْأَمْرُ بَيْنَهُنَّ لِتَعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ عَلى‏ كُلِّ شَيْ‏ءٍ قَدِيرٌ وَ أَنَّ اللَّهَ قَدْ أَحاطَ بِكُلِّ شَيْ‏ءٍ عِلْماً. خدائى كه هفت آسمان آفريده و از زمين هم چندان آفريده، فرمانها را بين آنها فرومى‏آورد، تا بدانيد كه خداوند بر هر چيزى توانا است و اينكه دانش او به هر چيزى احاطه دارد و مى‏رسد.

خلاصه تفسير ادبى و عرفانى قرآن مجيد، ج‏2، ص: 538

تفسير ادبى و عرفانى‏

سوره 65 آيه 0

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ- نام خداوندى لطف نشان، كريم پيمان، قديم احسان، روشن برهان، نام خداوندى، داننده هر چيز، سازنده هر كار، دارنده هركس، نام خداوندى كه كس را با وى انباز نه، و كس را از وى بى‏نياز نه! نام خداوندى كه زبانها ستايش به قدر سزاوارى او جست و نديد، فهمها فرا عزّت او نرسيد عقلها از دريافت چگونگى او برميد. اى خدائى كه داناى هر ضميرى، سرمايه هر فقيرى، چاره‏ساز هر اسيرى، عاصيان را عذرپذيرى، افتادگان را دست‏گيرى، در صنع بى‏نظيرى، در حكم بى‏مشيرى، در پادشاهى بى‏وزيرى اى من سگ كوى تو اگر بپذيرى!

سوره 65 آيه 1

1- يا أَيُّهَا النَّبِيُّ إِذا طَلَّقْتُمُ النِّساءَ. آيه. بيان حكم طلاق است، هرچند طلاق در شرع مباح است، خداوند آن را دوست ندارد، رسول خدا فرمود: زن خواهيد و زناشوئى كنيد و طلاق مگوئيد و فراق مجوئيد كه از طلاق و فراق عرش خدا به لرزه درآيد، و هر زنى كه بى‏گزندى و بى‏رنجى از شوهر خويش طلاق خواهد، بوى بهشت به مشام او نرسد.

لطيفه: نكاح سبب وصلت است و خدا وصال را دوست دارد، و طلاق سبب فرقت است و خدا فراق را دشمن دارد، عالم فراق را ديوار از مصيبت است، و درياى فراق را آب خونابه حسرت است و روز فرقت را آفتاب نيست و شب جدائى را روز نه.

بت تلخ فراق بر دست آن مطرود درگاه يعنى ابليس لعين نهادندى، و از لعنت جامى ساختندى و از فراق در آن شراب افكندى و آن را جمله دركشيدى كه جرعتى از آن به سر نيامد! قدح شراب كافران پر از شربت فراق بود و قدح شراب مؤمنان پس از شربت وصال بود. قدح رحمت پرشربت وصال از كف اقبال با بدرقه افضال به جان مصطفى فرستاد و قدح كفر از دست عدل به صفت اذلال، به ابليس مهجور داد.

رابعه عدوى گفته: كفر طعم فراق دارد و ايمان لذّت وصال، اين طعم و اين لذّت فرداى قيامت پديد آيد كه در آن عرصه سياست گروهى گويند: فراقى است بى‏وصال و قومى ديگر گويند: وصالى است بى‏پايان و اين سوختگان فراق همى‏گويند:

فراق او ز زمانى هزار روز آرد

بلاى او ز شبى صد هزار سال كند

و افروختگان وصال همى‏گويند:

سراى پرده وصلت كشيد روز وصال‏

به طبلِ رحلت برزد فراق يار، دوال‏

سوره 65 آيه 2

2- وَ مَنْ يَتَّقِ اللَّهَ يَجْعَلْ لَهُ مَخْرَجاً. آيه. روزى مردى نزد عمر خليفه رفت و از او ارجاع شغلى خواست، خليفه گفت: قرآن دانى؟ گفت: ندانم كه بما نياموخته‏اند، خليفه گفت: ما كار به كسى كه قرآن نداند ندهيم، آن مرد به اميد آنكه خليفه او را كارى دهد قرآن خواندن آموخت، و از دانستن قرآن به جائى رسيد كه در دل او نه حرص كار و نه درخواست ديدار خليفه ماند!- چندى بگذشت، روزى خليفه او را ديد پرسيد:

سراغ ما نيامدى و از ما دورى كردى! گفت: اى امير مؤمنان تو كسى نباشى كه مردم از تو دورى كنند، ليكن چون من قرآن بياموختم چنان توانگر گشتم كه از خلق و از عمل بى‏نياز شدم، خليفه پرسيد كدام آيت است كه‏

خلاصه تفسير ادبى و عرفانى قرآن مجيد، ج‏2، ص: 539

بدين‏گونه تو را بى‏نياز كرد؟ گفت: آيه‏ وَ مَنْ يَتَّقِ اللَّهَ يَجْعَلْ لَهُ مَخْرَجاً. آنگاه گفت: هركس به دستور اين آيت، تقوى شعار خود كند، از سه كار سخت در امان است: يكى شبهه حلال و حرام دنيا، ديگرى درد و رنج جان كندن، سوّمى سختيهاى روز رستاخيز!

سوره 65 آيه 3

3- وَ يَرْزُقْهُ مِنْ حَيْثُ لا يَحْتَسِبُ‏ آيه. اين آيه در وصف مرد درويشى است كه پسرى داشت اسير مشركان شده بود، پدر نزد پيغمبر آمد و از فراق فرزند ناليد حضرت او را به صبر و تقوى امر داد، آن مرد به زن خود دستور پيغمبر را بگفت: زن گفت: نيكو دستورى است و بر آن عمل كردند، چندى نگذشت كه پسر با گلّه گوسفند آمد و گفت: من اين‏ها را از اسيركننده خود با اغفال او گرفتم! پدر حكم او را از رسول خدا پرسيد، حضرت حلال بودن آن را پاسخ داد و فرمود: اين است نتيجه صبر و تقوى!

... وَ مَنْ يَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ فَهُوَ حَسْبُهُ. آيه. توكّل آفتابى است كه از برج سعادت تابد، بادى است كه از سراى قرب وزد، بوئى است كه بشارت وصل آرد، منزلى شريف و مقامى بزرگوار، و درجه‏ايست كه دست هر بى‏قدرى به او نرسد.

آن جوان‏مردان كه قدم در ميدان توكّل نهادند ساكنان عالم قرآن بودند، پادشاهان جهان هدايت و مستان شراب نيستى، عظيم روشى داشتند كه دنيا در راهشان افتاد با او انس نگرفتند، گوشها را بستند تا هيچ نبايد شنيد! ديده‏ها را از هرچه نشان حق نداشت بستند و گفتند ما تنها يكى را خوانيم و يكى را دانيم، از همه عالم او ما را بسنده و همه كارها را سازنده است.

خطاب‏ وَ مَنْ يَتَوَكَّلْ‏ خطاب عموم است و همه مردم از اهل تكليف در زير اين خطابند، ولى مصطفى را خطاب خاصّ توكّل رسيد كه فرمود: وَ تَوَكَّلْ عَلَى الْحَيِّ الَّذِي لا يَمُوتُ‏ (اى محمّد)، توكّل به خداى ازل و ابد كن كه هرگز نمى‏ميرد، يعنى رازى كه گوئى با من گوى، كه از رازت آگاه منم، گفتار فرزند آدم از سر زبان است و گفتار تو از ميان جان است، دريغ باشد كه با ايشان رازگوئى، همه با من گوى كه قدر تو من دانم، اى مهتر فرزند آدم، آفرينش به حرمت و بزرگى قدم تو بر پاى است، گرنه وجود تو بودى نه عالم بودى نه آدم:

گرنه سببش تو بودى اى دُرّ خوشاب‏

آدم نزدى دمى در اين كوى خراب‏

سوره 65 آيه 10

10- فَاتَّقُوا اللَّهَ يا أُولِي الْأَلْبابِ الَّذِينَ آمَنُوا قَدْ أَنْزَلَ اللَّهُ إِلَيْكُمْ ذِكْراً. آيه. خداوند با بعثت پيغمبر بر بندگان منّت نهاد و فرمود: ما اين مهتر عالم را به شما مردم فرستاديم تا شما را يارى و يادگارى باشد، نامه ما بر شما خواند، پيغام ما به شما رساند، گم‏شدگان را به راه نجات خواند، مهجوران را از زحمت هجران به رحمت وصال آرد، سراپرده كفر و گمراهى براندازد بساط شريعت بگستراند! اى محتشمان عالى، و اى محترمان اولاد آدم، اى عقلاء عرب و عجم، خدمت و حشمت او را كمر بنديد، عزّت و مرتبت از متابعت او جوئيد، دل در شفاعت او بنديد، بندگى او را زندگى ابد دانيد، چه نيك سخنى كه عزيزى در وصف او گفته:

ديو را ديوى فروريزد همى در عهد تو !

آدمى را خاصه با عشق تو كى ماند جفا؟

نى تو درّى بودى اندر بحر جسمانى يتيم؟

فضل ما تاجيت كرد از بهر فرق انبيا !

خلاصه تفسير ادبى و عرفانى قرآن مجيد، ج‏2، ص: 540

سوره- 66- تحريم- 12- آيه- مدنى- جزو 28

تفسير لفظى [آيات 1 الى آخر]

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ‏ بنام خداوند بخشنده مهربان.

1- يا أَيُّهَا النَّبِيُّ لِمَ تُحَرِّمُ ما أَحَلَّ اللَّهُ لَكَ تَبْتَغِي مَرْضاتَ أَزْواجِكَ وَ اللَّهُ غَفُورٌ رَحِيمٌ. اى پيغمبر، چرا حرام مى‏كنى (ببندى) آنچه را كه خداوند براى تو حلال كرده (بگشاده) باين كار خشنودى زنان خود را مى‏خواهى؟ و خداوند آمرزگار مهربان است.

2- قَدْ فَرَضَ اللَّهُ لَكُمْ تَحِلَّةَ أَيْمانِكُمْ وَ اللَّهُ مَوْلاكُمْ وَ هُوَ الْعَلِيمُ الْحَكِيمُ. خداوند حلال كردن سوگندها (و بازگشادن تنگى‏ها) بر شما فرض و مقدّر كرده و او يار شما است، و اوست دانا و راست دانش.

3- وَ إِذْ أَسَرَّ النَّبِيُّ إِلى‏ بَعْضِ أَزْواجِهِ حَدِيثاً فَلَمَّا نَبَّأَتْ بِهِ وَ أَظْهَرَهُ اللَّهُ عَلَيْهِ عَرَّفَ بَعْضَهُ وَ أَعْرَضَ عَنْ بَعْضٍ فَلَمَّا نَبَّأَها بِهِ قالَتْ مَنْ أَنْبَأَكَ هذا قالَ نَبَّأَنِيَ الْعَلِيمُ الْخَبِيرُ هنگامى پيغمبر يا بعض زنان خود (حفصه) راز كرد، چون آن زن راز را به ديگرى از زنها بگفت (به عايشه) و خداوند پيغمبر را از آن رازگوئى به ديگرى آگاه كرد، پيغمبر لختى از آن قصّه را در سرزنش و عتاب باز گفت و بعضى را باز نگفت! پس چون پيغمبر آن زن راز فاش كن را خبر داد، او گفت: چه كسى بشما اين خبر (فاش راز) داد؟ فرمود: خداى آگاه و دانا مرا خبر داد.

4- إِنْ تَتُوبا إِلَى اللَّهِ فَقَدْ صَغَتْ قُلُوبُكُما وَ إِنْ تَظاهَرا عَلَيْهِ فَإِنَّ اللَّهَ هُوَ مَوْلاهُ وَ جِبْرِيلُ وَ صالِحُ الْمُؤْمِنِينَ وَ الْمَلائِكَةُ بَعْدَ ذلِكَ ظَهِيرٌ. اگر شما (دو زن) به خدا توبه كنيد، جاى دارد، زيرا كه دلهاى شما از اطاعت رسول گشته و اگر هم بر او پشت شويد (رو گردانيد) بدانيد كه خدا و جبرئيل و صالح مؤمنين و فرشتگان يار و ياور او هستند.

5- عَسى‏ رَبُّهُ إِنْ طَلَّقَكُنَّ أَنْ يُبْدِلَهُ أَزْواجاً خَيْراً مِنْكُنَّ مُسْلِماتٍ مُؤْمِناتٍ قانِتاتٍ تائِباتٍ عابِداتٍ سائِحاتٍ ثَيِّباتٍ وَ أَبْكاراً. از خداوند اميد است كه اگر پيغمبر شما را طلاق دهد، زنهاى بهتر از شما: مسلمان، مؤمن، مطيع، توبه كار، خداپرست، روزه‏دار، شوهر ديده، و دوشيزه بهره او گرداند.

6- يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا قُوا أَنْفُسَكُمْ وَ أَهْلِيكُمْ ناراً وَقُودُهَا النَّاسُ وَ الْحِجارَةُ عَلَيْها مَلائِكَةٌ غِلاظٌ شِدادٌ لا يَعْصُونَ اللَّهَ ما أَمَرَهُمْ وَ يَفْعَلُونَ ما يُؤْمَرُونَ. اى مؤمنان بازداريد از خود و از كسانتان آتشى كه هيزم آن مردم و سنگ است! كه در آن فرشتگان ستبر جگر و سخت خشمان گماشته‏اند كه از فرمان خدا سرپيچى نمى‏كنند و آنچه ايشان را فرمايند مى‏كنند.

7- يا أَيُّهَا الَّذِينَ كَفَرُوا لا تَعْتَذِرُوا الْيَوْمَ إِنَّما تُجْزَوْنَ ما كُنْتُمْ تَعْمَلُونَ. اى كافران امروز خود را ملامت مكنيد و پوزش مخواهيد، شما را پاداش آنچه مى‏كرديد مى‏دهند.

8- يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا تُوبُوا إِلَى اللَّهِ تَوْبَةً نَصُوحاً عَسى‏ رَبُّكُمْ أَنْ يُكَفِّرَ عَنْكُمْ سَيِّئاتِكُمْ وَ يُدْخِلَكُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِي مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ يَوْمَ لا يُخْزِي اللَّهُ النَّبِيَّ وَ الَّذِينَ آمَنُوا مَعَهُ‏

خلاصه تفسير ادبى و عرفانى قرآن مجيد، ج‏2، ص: 541

اى مؤمنان، بسوى خدا توبه كنيد، توبه‏اى كه شكستنى و بازگشتنى از آن نباشد، بسا كه خداوند بديهاى شما را بسترد و ناپيدا كند و شما را به بهشتها كه جويهاى آب زير درختان آن روان است جاى دهد، آن روزى است كه خداوند پيغمبر و ياران او را خوار نگرداند. نُورُهُمْ يَسْعى‏ بَيْنَ أَيْدِيهِمْ وَ بِأَيْمانِهِمْ يَقُولُونَ رَبَّنا أَتْمِمْ لَنا نُورَنا وَ اغْفِرْ لَنا إِنَّكَ عَلى‏ كُلِّ شَيْ‏ءٍ قَدِيرٌ. درحالى‏كه روشنائى ايمان از پيش روى و از سوى راست آنان مى‏شتابد و آنان مى‏گويند: پروردگارا، اين روشنائى ما را كامل گردان و گناهان ما را بيامرز كه تو بر هر چيزى توانا هستى.

9- يا أَيُّهَا النَّبِيُّ جاهِدِ الْكُفَّارَ وَ الْمُنافِقِينَ وَ اغْلُظْ عَلَيْهِمْ وَ مَأْواهُمْ جَهَنَّمُ وَ بِئْسَ الْمَصِيرُ. اى پيغمبر، جهاد كن (باز كوش) با كافران و منافقان و بر ايشان درشت و سخت‏گير، و جايگاه آنها دوزخ است و بد بازگشتنى است.

10- ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلًا لِلَّذِينَ كَفَرُوا امْرَأَتَ نُوحٍ وَ امْرَأَتَ لُوطٍ كانَتا تَحْتَ عَبْدَيْنِ مِنْ عِبادِنا صالِحَيْنِ فَخانَتاهُما فَلَمْ يُغْنِيا عَنْهُما مِنَ اللَّهِ شَيْئاً وَ قِيلَ ادْخُلَا النَّارَ مَعَ الدَّاخِلِينَ. خداوند براى كافران (از نوميدى فرداى قيامت) مثلى زد، زن نوح و زن لوط كه زن دو نفر بندگان صالح خدا بودند و به شوهرهاى خود خيانت كردند، و شوهران آنها پيش خدا براى آنها هيچ به كار نيامدند و از خداى سودى به آنان نرسانيدند و به آنها گفتند با گنهكاران به دوزخ درآئيد.

11- وَ ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلًا لِلَّذِينَ آمَنُوا امْرَأَتَ فِرْعَوْنَ إِذْ قالَتْ رَبِّ ابْنِ لِي عِنْدَكَ بَيْتاً فِي الْجَنَّةِ وَ نَجِّنِي مِنْ فِرْعَوْنَ وَ عَمَلِهِ وَ نَجِّنِي مِنَ الْقَوْمِ الظَّالِمِينَ. خداوند براى مؤمنان (در ايمنى از گزند كفر كافران) زن فرعون را مثل زد، آنگاه كه گفت: خداوند مرا در بهشت به نزديك خود خانه‏اى بساز و مرا از فرعون و كردار او رهائى ده و مرا از گروه ستمكاران نجات ده.

12- وَ مَرْيَمَ ابْنَتَ عِمْرانَ الَّتِي أَحْصَنَتْ فَرْجَها فَنَفَخْنا فِيهِ مِنْ رُوحِنا وَ صَدَّقَتْ بِكَلِماتِ رَبِّها وَ كُتُبِهِ وَ كانَتْ مِنَ الْقانِتِينَ. (مثل ديگر) مريم دختر عمران كه ناموس خود را نگاه داشت و ما از روح خويش در آن دميديم و او بپذيرفت و سخن خداوند و كتابهاى (نامه‏ها) او را استوار كرد (تصديق كرد) و از فرمان‏برداران بود.

تفسير ادبى و عرفانى‏

سوره 66 آيه 0

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ، نام خداوندى كه بى‏نام او سخن ابتر آيد و بى‏ذكر او گفتار مختصر آيد، بى‏ستايش او گفتار را آرايش نيست، بى‏آشنائى او اسرار را روشنائى نه! بى‏خدمت او تن را نظام نيست، و بى‏نعمت او جان را قوام نه! بى‏جود او وجود نيست، بى‏لطف او شهود نه! پادشاهى كه صنع او بى‏آلت است و خواست او بى‏علت، كريمى كه كرم او بى‏حدّ است و قدرت او بى‏نهايت! خداوند مهربانى كه روز بيعت بنده حقير را نداى‏ إِنَّ اللَّهَ اشْتَرى‏ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ أَنْفُسَهُمْ‏ داد. و در هنگام پيمان بستن، او را قالُوا بَلى‏* تلقين كرد و در لوح رقمش‏ سَبَقَتْ لَهُمْ مِنَّا الْحُسْنى‏ ثبت كرد، و روز ايثار، بهره‏اش‏ أَلْزَمَهُمْ كَلِمَةَ التَّقْوى‏ كرد. اين است كرم و رحمت، اين است عنايت و شفقت.

سوره 66 آيه 8

8- يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا تُوبُوا إِلَى اللَّهِ تَوْبَةً نَصُوحاً. آيه. «1» اى گروندگان، دوستان و آشنايان،

صفحه بعد