کتابخانه تفاسیر

پایگاه داده های قرآنی اسلامی
کتابخانه بالقرآن

خلاصه تفسير ادبى و عرفانى قرآن مجيد

جلد اول

(سوره - 2 - بقره(مدنى) 286 - آيه - جزو اول)

(سوره - 3 - آل عمران(مدنى) 200 - آيه

سوره - 4 - نساء -(مدنى) 176 - آيه - جزو چهارم

(سوره - 6 - انعام -(مكى) 165 - آيه - جزو هفتم)

(سوره - 7 - اعراف -(مكى) 205 - آيه - جزو هشتم)

(خاتمه جلد اول)

جلد دوم

خاتمه مهم‏ترين آثار قلمى نگارنده

خلاصه تفسير ادبى و عرفانى قرآن مجيد


صفحه قبل

خلاصه تفسير ادبى و عرفانى قرآن مجيد، ج‏2، ص: 538

تفسير ادبى و عرفانى‏

سوره 65 آيه 0

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ- نام خداوندى لطف نشان، كريم پيمان، قديم احسان، روشن برهان، نام خداوندى، داننده هر چيز، سازنده هر كار، دارنده هركس، نام خداوندى كه كس را با وى انباز نه، و كس را از وى بى‏نياز نه! نام خداوندى كه زبانها ستايش به قدر سزاوارى او جست و نديد، فهمها فرا عزّت او نرسيد عقلها از دريافت چگونگى او برميد. اى خدائى كه داناى هر ضميرى، سرمايه هر فقيرى، چاره‏ساز هر اسيرى، عاصيان را عذرپذيرى، افتادگان را دست‏گيرى، در صنع بى‏نظيرى، در حكم بى‏مشيرى، در پادشاهى بى‏وزيرى اى من سگ كوى تو اگر بپذيرى!

سوره 65 آيه 1

1- يا أَيُّهَا النَّبِيُّ إِذا طَلَّقْتُمُ النِّساءَ. آيه. بيان حكم طلاق است، هرچند طلاق در شرع مباح است، خداوند آن را دوست ندارد، رسول خدا فرمود: زن خواهيد و زناشوئى كنيد و طلاق مگوئيد و فراق مجوئيد كه از طلاق و فراق عرش خدا به لرزه درآيد، و هر زنى كه بى‏گزندى و بى‏رنجى از شوهر خويش طلاق خواهد، بوى بهشت به مشام او نرسد.

لطيفه: نكاح سبب وصلت است و خدا وصال را دوست دارد، و طلاق سبب فرقت است و خدا فراق را دشمن دارد، عالم فراق را ديوار از مصيبت است، و درياى فراق را آب خونابه حسرت است و روز فرقت را آفتاب نيست و شب جدائى را روز نه.

بت تلخ فراق بر دست آن مطرود درگاه يعنى ابليس لعين نهادندى، و از لعنت جامى ساختندى و از فراق در آن شراب افكندى و آن را جمله دركشيدى كه جرعتى از آن به سر نيامد! قدح شراب كافران پر از شربت فراق بود و قدح شراب مؤمنان پس از شربت وصال بود. قدح رحمت پرشربت وصال از كف اقبال با بدرقه افضال به جان مصطفى فرستاد و قدح كفر از دست عدل به صفت اذلال، به ابليس مهجور داد.

رابعه عدوى گفته: كفر طعم فراق دارد و ايمان لذّت وصال، اين طعم و اين لذّت فرداى قيامت پديد آيد كه در آن عرصه سياست گروهى گويند: فراقى است بى‏وصال و قومى ديگر گويند: وصالى است بى‏پايان و اين سوختگان فراق همى‏گويند:

فراق او ز زمانى هزار روز آرد

بلاى او ز شبى صد هزار سال كند

و افروختگان وصال همى‏گويند:

سراى پرده وصلت كشيد روز وصال‏

به طبلِ رحلت برزد فراق يار، دوال‏

سوره 65 آيه 2

2- وَ مَنْ يَتَّقِ اللَّهَ يَجْعَلْ لَهُ مَخْرَجاً. آيه. روزى مردى نزد عمر خليفه رفت و از او ارجاع شغلى خواست، خليفه گفت: قرآن دانى؟ گفت: ندانم كه بما نياموخته‏اند، خليفه گفت: ما كار به كسى كه قرآن نداند ندهيم، آن مرد به اميد آنكه خليفه او را كارى دهد قرآن خواندن آموخت، و از دانستن قرآن به جائى رسيد كه در دل او نه حرص كار و نه درخواست ديدار خليفه ماند!- چندى بگذشت، روزى خليفه او را ديد پرسيد:

سراغ ما نيامدى و از ما دورى كردى! گفت: اى امير مؤمنان تو كسى نباشى كه مردم از تو دورى كنند، ليكن چون من قرآن بياموختم چنان توانگر گشتم كه از خلق و از عمل بى‏نياز شدم، خليفه پرسيد كدام آيت است كه‏

خلاصه تفسير ادبى و عرفانى قرآن مجيد، ج‏2، ص: 539

بدين‏گونه تو را بى‏نياز كرد؟ گفت: آيه‏ وَ مَنْ يَتَّقِ اللَّهَ يَجْعَلْ لَهُ مَخْرَجاً. آنگاه گفت: هركس به دستور اين آيت، تقوى شعار خود كند، از سه كار سخت در امان است: يكى شبهه حلال و حرام دنيا، ديگرى درد و رنج جان كندن، سوّمى سختيهاى روز رستاخيز!

سوره 65 آيه 3

3- وَ يَرْزُقْهُ مِنْ حَيْثُ لا يَحْتَسِبُ‏ آيه. اين آيه در وصف مرد درويشى است كه پسرى داشت اسير مشركان شده بود، پدر نزد پيغمبر آمد و از فراق فرزند ناليد حضرت او را به صبر و تقوى امر داد، آن مرد به زن خود دستور پيغمبر را بگفت: زن گفت: نيكو دستورى است و بر آن عمل كردند، چندى نگذشت كه پسر با گلّه گوسفند آمد و گفت: من اين‏ها را از اسيركننده خود با اغفال او گرفتم! پدر حكم او را از رسول خدا پرسيد، حضرت حلال بودن آن را پاسخ داد و فرمود: اين است نتيجه صبر و تقوى!

... وَ مَنْ يَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ فَهُوَ حَسْبُهُ. آيه. توكّل آفتابى است كه از برج سعادت تابد، بادى است كه از سراى قرب وزد، بوئى است كه بشارت وصل آرد، منزلى شريف و مقامى بزرگوار، و درجه‏ايست كه دست هر بى‏قدرى به او نرسد.

آن جوان‏مردان كه قدم در ميدان توكّل نهادند ساكنان عالم قرآن بودند، پادشاهان جهان هدايت و مستان شراب نيستى، عظيم روشى داشتند كه دنيا در راهشان افتاد با او انس نگرفتند، گوشها را بستند تا هيچ نبايد شنيد! ديده‏ها را از هرچه نشان حق نداشت بستند و گفتند ما تنها يكى را خوانيم و يكى را دانيم، از همه عالم او ما را بسنده و همه كارها را سازنده است.

خطاب‏ وَ مَنْ يَتَوَكَّلْ‏ خطاب عموم است و همه مردم از اهل تكليف در زير اين خطابند، ولى مصطفى را خطاب خاصّ توكّل رسيد كه فرمود: وَ تَوَكَّلْ عَلَى الْحَيِّ الَّذِي لا يَمُوتُ‏ (اى محمّد)، توكّل به خداى ازل و ابد كن كه هرگز نمى‏ميرد، يعنى رازى كه گوئى با من گوى، كه از رازت آگاه منم، گفتار فرزند آدم از سر زبان است و گفتار تو از ميان جان است، دريغ باشد كه با ايشان رازگوئى، همه با من گوى كه قدر تو من دانم، اى مهتر فرزند آدم، آفرينش به حرمت و بزرگى قدم تو بر پاى است، گرنه وجود تو بودى نه عالم بودى نه آدم:

گرنه سببش تو بودى اى دُرّ خوشاب‏

آدم نزدى دمى در اين كوى خراب‏

سوره 65 آيه 10

10- فَاتَّقُوا اللَّهَ يا أُولِي الْأَلْبابِ الَّذِينَ آمَنُوا قَدْ أَنْزَلَ اللَّهُ إِلَيْكُمْ ذِكْراً. آيه. خداوند با بعثت پيغمبر بر بندگان منّت نهاد و فرمود: ما اين مهتر عالم را به شما مردم فرستاديم تا شما را يارى و يادگارى باشد، نامه ما بر شما خواند، پيغام ما به شما رساند، گم‏شدگان را به راه نجات خواند، مهجوران را از زحمت هجران به رحمت وصال آرد، سراپرده كفر و گمراهى براندازد بساط شريعت بگستراند! اى محتشمان عالى، و اى محترمان اولاد آدم، اى عقلاء عرب و عجم، خدمت و حشمت او را كمر بنديد، عزّت و مرتبت از متابعت او جوئيد، دل در شفاعت او بنديد، بندگى او را زندگى ابد دانيد، چه نيك سخنى كه عزيزى در وصف او گفته:

ديو را ديوى فروريزد همى در عهد تو !

آدمى را خاصه با عشق تو كى ماند جفا؟

نى تو درّى بودى اندر بحر جسمانى يتيم؟

فضل ما تاجيت كرد از بهر فرق انبيا !

خلاصه تفسير ادبى و عرفانى قرآن مجيد، ج‏2، ص: 540

سوره- 66- تحريم- 12- آيه- مدنى- جزو 28

تفسير لفظى [آيات 1 الى آخر]

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ‏ بنام خداوند بخشنده مهربان.

1- يا أَيُّهَا النَّبِيُّ لِمَ تُحَرِّمُ ما أَحَلَّ اللَّهُ لَكَ تَبْتَغِي مَرْضاتَ أَزْواجِكَ وَ اللَّهُ غَفُورٌ رَحِيمٌ. اى پيغمبر، چرا حرام مى‏كنى (ببندى) آنچه را كه خداوند براى تو حلال كرده (بگشاده) باين كار خشنودى زنان خود را مى‏خواهى؟ و خداوند آمرزگار مهربان است.

2- قَدْ فَرَضَ اللَّهُ لَكُمْ تَحِلَّةَ أَيْمانِكُمْ وَ اللَّهُ مَوْلاكُمْ وَ هُوَ الْعَلِيمُ الْحَكِيمُ. خداوند حلال كردن سوگندها (و بازگشادن تنگى‏ها) بر شما فرض و مقدّر كرده و او يار شما است، و اوست دانا و راست دانش.

3- وَ إِذْ أَسَرَّ النَّبِيُّ إِلى‏ بَعْضِ أَزْواجِهِ حَدِيثاً فَلَمَّا نَبَّأَتْ بِهِ وَ أَظْهَرَهُ اللَّهُ عَلَيْهِ عَرَّفَ بَعْضَهُ وَ أَعْرَضَ عَنْ بَعْضٍ فَلَمَّا نَبَّأَها بِهِ قالَتْ مَنْ أَنْبَأَكَ هذا قالَ نَبَّأَنِيَ الْعَلِيمُ الْخَبِيرُ هنگامى پيغمبر يا بعض زنان خود (حفصه) راز كرد، چون آن زن راز را به ديگرى از زنها بگفت (به عايشه) و خداوند پيغمبر را از آن رازگوئى به ديگرى آگاه كرد، پيغمبر لختى از آن قصّه را در سرزنش و عتاب باز گفت و بعضى را باز نگفت! پس چون پيغمبر آن زن راز فاش كن را خبر داد، او گفت: چه كسى بشما اين خبر (فاش راز) داد؟ فرمود: خداى آگاه و دانا مرا خبر داد.

4- إِنْ تَتُوبا إِلَى اللَّهِ فَقَدْ صَغَتْ قُلُوبُكُما وَ إِنْ تَظاهَرا عَلَيْهِ فَإِنَّ اللَّهَ هُوَ مَوْلاهُ وَ جِبْرِيلُ وَ صالِحُ الْمُؤْمِنِينَ وَ الْمَلائِكَةُ بَعْدَ ذلِكَ ظَهِيرٌ. اگر شما (دو زن) به خدا توبه كنيد، جاى دارد، زيرا كه دلهاى شما از اطاعت رسول گشته و اگر هم بر او پشت شويد (رو گردانيد) بدانيد كه خدا و جبرئيل و صالح مؤمنين و فرشتگان يار و ياور او هستند.

5- عَسى‏ رَبُّهُ إِنْ طَلَّقَكُنَّ أَنْ يُبْدِلَهُ أَزْواجاً خَيْراً مِنْكُنَّ مُسْلِماتٍ مُؤْمِناتٍ قانِتاتٍ تائِباتٍ عابِداتٍ سائِحاتٍ ثَيِّباتٍ وَ أَبْكاراً. از خداوند اميد است كه اگر پيغمبر شما را طلاق دهد، زنهاى بهتر از شما: مسلمان، مؤمن، مطيع، توبه كار، خداپرست، روزه‏دار، شوهر ديده، و دوشيزه بهره او گرداند.

6- يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا قُوا أَنْفُسَكُمْ وَ أَهْلِيكُمْ ناراً وَقُودُهَا النَّاسُ وَ الْحِجارَةُ عَلَيْها مَلائِكَةٌ غِلاظٌ شِدادٌ لا يَعْصُونَ اللَّهَ ما أَمَرَهُمْ وَ يَفْعَلُونَ ما يُؤْمَرُونَ. اى مؤمنان بازداريد از خود و از كسانتان آتشى كه هيزم آن مردم و سنگ است! كه در آن فرشتگان ستبر جگر و سخت خشمان گماشته‏اند كه از فرمان خدا سرپيچى نمى‏كنند و آنچه ايشان را فرمايند مى‏كنند.

7- يا أَيُّهَا الَّذِينَ كَفَرُوا لا تَعْتَذِرُوا الْيَوْمَ إِنَّما تُجْزَوْنَ ما كُنْتُمْ تَعْمَلُونَ. اى كافران امروز خود را ملامت مكنيد و پوزش مخواهيد، شما را پاداش آنچه مى‏كرديد مى‏دهند.

8- يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا تُوبُوا إِلَى اللَّهِ تَوْبَةً نَصُوحاً عَسى‏ رَبُّكُمْ أَنْ يُكَفِّرَ عَنْكُمْ سَيِّئاتِكُمْ وَ يُدْخِلَكُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِي مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ يَوْمَ لا يُخْزِي اللَّهُ النَّبِيَّ وَ الَّذِينَ آمَنُوا مَعَهُ‏

خلاصه تفسير ادبى و عرفانى قرآن مجيد، ج‏2، ص: 541

اى مؤمنان، بسوى خدا توبه كنيد، توبه‏اى كه شكستنى و بازگشتنى از آن نباشد، بسا كه خداوند بديهاى شما را بسترد و ناپيدا كند و شما را به بهشتها كه جويهاى آب زير درختان آن روان است جاى دهد، آن روزى است كه خداوند پيغمبر و ياران او را خوار نگرداند. نُورُهُمْ يَسْعى‏ بَيْنَ أَيْدِيهِمْ وَ بِأَيْمانِهِمْ يَقُولُونَ رَبَّنا أَتْمِمْ لَنا نُورَنا وَ اغْفِرْ لَنا إِنَّكَ عَلى‏ كُلِّ شَيْ‏ءٍ قَدِيرٌ. درحالى‏كه روشنائى ايمان از پيش روى و از سوى راست آنان مى‏شتابد و آنان مى‏گويند: پروردگارا، اين روشنائى ما را كامل گردان و گناهان ما را بيامرز كه تو بر هر چيزى توانا هستى.

9- يا أَيُّهَا النَّبِيُّ جاهِدِ الْكُفَّارَ وَ الْمُنافِقِينَ وَ اغْلُظْ عَلَيْهِمْ وَ مَأْواهُمْ جَهَنَّمُ وَ بِئْسَ الْمَصِيرُ. اى پيغمبر، جهاد كن (باز كوش) با كافران و منافقان و بر ايشان درشت و سخت‏گير، و جايگاه آنها دوزخ است و بد بازگشتنى است.

10- ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلًا لِلَّذِينَ كَفَرُوا امْرَأَتَ نُوحٍ وَ امْرَأَتَ لُوطٍ كانَتا تَحْتَ عَبْدَيْنِ مِنْ عِبادِنا صالِحَيْنِ فَخانَتاهُما فَلَمْ يُغْنِيا عَنْهُما مِنَ اللَّهِ شَيْئاً وَ قِيلَ ادْخُلَا النَّارَ مَعَ الدَّاخِلِينَ. خداوند براى كافران (از نوميدى فرداى قيامت) مثلى زد، زن نوح و زن لوط كه زن دو نفر بندگان صالح خدا بودند و به شوهرهاى خود خيانت كردند، و شوهران آنها پيش خدا براى آنها هيچ به كار نيامدند و از خداى سودى به آنان نرسانيدند و به آنها گفتند با گنهكاران به دوزخ درآئيد.

11- وَ ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلًا لِلَّذِينَ آمَنُوا امْرَأَتَ فِرْعَوْنَ إِذْ قالَتْ رَبِّ ابْنِ لِي عِنْدَكَ بَيْتاً فِي الْجَنَّةِ وَ نَجِّنِي مِنْ فِرْعَوْنَ وَ عَمَلِهِ وَ نَجِّنِي مِنَ الْقَوْمِ الظَّالِمِينَ. خداوند براى مؤمنان (در ايمنى از گزند كفر كافران) زن فرعون را مثل زد، آنگاه كه گفت: خداوند مرا در بهشت به نزديك خود خانه‏اى بساز و مرا از فرعون و كردار او رهائى ده و مرا از گروه ستمكاران نجات ده.

12- وَ مَرْيَمَ ابْنَتَ عِمْرانَ الَّتِي أَحْصَنَتْ فَرْجَها فَنَفَخْنا فِيهِ مِنْ رُوحِنا وَ صَدَّقَتْ بِكَلِماتِ رَبِّها وَ كُتُبِهِ وَ كانَتْ مِنَ الْقانِتِينَ. (مثل ديگر) مريم دختر عمران كه ناموس خود را نگاه داشت و ما از روح خويش در آن دميديم و او بپذيرفت و سخن خداوند و كتابهاى (نامه‏ها) او را استوار كرد (تصديق كرد) و از فرمان‏برداران بود.

تفسير ادبى و عرفانى‏

سوره 66 آيه 0

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ، نام خداوندى كه بى‏نام او سخن ابتر آيد و بى‏ذكر او گفتار مختصر آيد، بى‏ستايش او گفتار را آرايش نيست، بى‏آشنائى او اسرار را روشنائى نه! بى‏خدمت او تن را نظام نيست، و بى‏نعمت او جان را قوام نه! بى‏جود او وجود نيست، بى‏لطف او شهود نه! پادشاهى كه صنع او بى‏آلت است و خواست او بى‏علت، كريمى كه كرم او بى‏حدّ است و قدرت او بى‏نهايت! خداوند مهربانى كه روز بيعت بنده حقير را نداى‏ إِنَّ اللَّهَ اشْتَرى‏ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ أَنْفُسَهُمْ‏ داد. و در هنگام پيمان بستن، او را قالُوا بَلى‏* تلقين كرد و در لوح رقمش‏ سَبَقَتْ لَهُمْ مِنَّا الْحُسْنى‏ ثبت كرد، و روز ايثار، بهره‏اش‏ أَلْزَمَهُمْ كَلِمَةَ التَّقْوى‏ كرد. اين است كرم و رحمت، اين است عنايت و شفقت.

سوره 66 آيه 8

8- يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا تُوبُوا إِلَى اللَّهِ تَوْبَةً نَصُوحاً. آيه. «1» اى گروندگان، دوستان و آشنايان،

(1) راجع به كلمه نصوح در ذيل سوره حديد شرحى نوشته شده است.

خلاصه تفسير ادبى و عرفانى قرآن مجيد، ج‏2، ص: 542

همه توبه كنيد، به درگاه من بازآئيد، اگر شما با من آن كرديد كه از شما آمد، من هم با شما آن كنم كه از من آيد، هيچ جا ناقص و معيوب نپذيرند مگر اينجا! بازآئيد، هيچ درگاهى گناه نيامرزند مگر اينجا، پناه به من آريد، از نامهربانان به مهربان آئيد، از درد نوميدى به اميد آئيد، ما را از گناه آمرزيدن باك نيست، بازآئيد، ما را از معيوب پذيرفتن عار نيست، باز گرديد، وَ أَنِيبُوا إِلى‏ رَبِّكُمْ‏ بسوى خداى خود انابت جوئيد كه مقام انابت برتر از مقام توبت است! انابت بازگشت بنده است به خداى خويش با دل و همّت، ولى توبت، بازگشت بنده است از معصيت به اطاعت! انابت، از وادى نفاق با قدم صدق به وادى آرامش آمدن است و از وادى بدعت با قدم تسليم به وادى سنّت آمدن! و از وادى تفرّق با قدم انقطاع به وادى جمع آمدن، و از وادى دعوت با قدم افتقار به وادى تفريد آمدن، و از وادى خرد با قدم فاقت به سوى حق آمدن است.

اما توبت، شفيعى است مطاع و وكيلى مشفق و نايبى كريم، نقش گناه را محو كند و حق به شفاعت او بنده گنه كار را عفو كند، و ديوان عمل بندگان را از عصيان و نافرمانى پاك نمايد و مرد توبه‏كار را با مرد بى‏گناه برابر كند! كه فرمود: توبه از گناه چنان است كه گناه نكرده باشد.

... عَسى‏ رَبُّكُمْ أَنْ يُكَفِّرَ عَنْكُمْ سَيِّئاتِكُمْ. آيه. حق‏تعالى به هيچ طاعتى چنان خشنود نشود كه به توبه تائبان! و رضاى او به توبه گناه كار همچون شادى تشنه‏اى است در بيابان خشك و بى‏آب كه ناگاه به آب پاك رسد! يا زنى نازا كه آرزوى فرزند دارد (نابيوسان) نوميدانه او را بشارت فرزند دهند! يا مسافرى كه در بيابانى هولناك راه و مركب خود را كم كرده و پس از نوميدى ناگاه به راه و مركب خويش رسد! كه اين هر سه بزرگترين شادى است ولى در برابر رضاى خداوند اين سه شادى ارزشى ندارد! زيرا:

حكم خداوند چنان رفته كه اگر كسى هفتاد سال در خرابات معصيت كند، آنگاه روزى به خود آمده و غسل كند و لباس وفا در پوشد و به مسجد آيد و با حيرت نيّت كند و با حسرت دست بردارد و نماز گذارد، هنوز نماز تمام نكرده كه از جانب خداوند رحيم غفّار ندا آيد كه اى اهل ملكوت، اى گماشتگان در آسمانها و در زمين، اين بنده برگشته ما به درگاه ما آمده! آبى كه از ديده دردناك او بيرون آمده در خزانه رحمت ما بنهيد تا فردا در عرصه قيامت، رضوان را فرستيم تا دست او را گيرد و اين ندا كند كه: اين آزادكرده خداوند است كه به آمرزش رسيده! چون در گناهكارى هم داغ محمّد (اسلام) بر زبان داشت و هم داغ مهر ما در بر دل.

چگونگى عفو خداوند: آورده‏اند كه چون روز قيامت نامه بنده گنهكار را بدست او دهند سر به زير افكند و اندوهى بزرگ بر او نشيند! حق‏تعالى به وى نظر رحمت كند و گويد: اى بيچاره گناهكار، سر بردار كه امروز روز آشتى است و هنگام نياز رحمت، بنده از شرم همچنان سر در پيش دارد، ربّ عزّت فرمايد: به عزّت من سر از پيش بردار و در جلال من بنگر، اگر تو در دنيا آن نكردى كه من فرمودم! من امروز روز درماندگى تو آن كنم كه تو خواهى! هركس آن كند كه سزاوار او است! تو را كه بى‏وفائى سزاوار تو است چنان آفريدم! ولى سزاوارى من همه وفا و كرم است، پس جام شراب قدس به دستش دهند كه يك دم در كشد و نعره‏زنان به زبان حال گويد:

چون عفو تو، راه جُرمِ من پاك ببست‏

زين پس همه در معصيت، آويزم دست !

اين است كه فرمود: فَأُوْلئِكَ يُبَدِّلُ اللَّهُ سَيِّئاتِهِمْ حَسَناتٍ. آيه. آنانند كه بديهاشان به نيكيها بدل‏

خلاصه تفسير ادبى و عرفانى قرآن مجيد، ج‏2، ص: 543

شود و گناهانشان بخشوده شود «1» .

سوره- 67- ملك- 30- آيه- مكىّ- جزو 29

تفسير لفظى [آيات 1 الى آخر]

جزو بيست و نهم: بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ‏ بنام خداوند فراخ بخشايش مهربان.

1- تَبارَكَ الَّذِي بِيَدِهِ الْمُلْكُ وَ هُوَ عَلى‏ كُلِّ شَيْ‏ءٍ قَدِيرٌ. بزرگ است و بزرگوار و با بركت در كارسازى و كردگارى، كه پادشاهى جهان به دست اوست و او بر همه چيز توانا است.

2- الَّذِي خَلَقَ الْمَوْتَ وَ الْحَياةَ لِيَبْلُوَكُمْ أَيُّكُمْ أَحْسَنُ عَمَلًا وَ هُوَ الْعَزِيزُ الْغَفُورُ.

آن خدائى كه مرگ و زندگى را آفريد تا شما را بيازمايد كه چه كسى از شما نيكوكارتر است؟ و اوست كه تواند و تاود و مى‏پوشد و مى‏آمرزد.

3- الَّذِي خَلَقَ سَبْعَ سَماواتٍ طِباقاً ما تَرى‏ فِي خَلْقِ الرَّحْمنِ مِنْ تَفاوُتٍ فَارْجِعِ الْبَصَرَ هَلْ تَرى‏ مِنْ فُطُورٍ. خدائى كه هفت آسمان را زير و زبر هم آفريد، در آفرينش خداوند چيزى فروشده (تفاوت) نبينى، چشم خويش را بازگردان، آيا هيچ شكافى يا گشادى در آسمانها مى‏بينى؟

4- ثُمَّ ارْجِعِ الْبَصَرَ كَرَّتَيْنِ يَنْقَلِبْ إِلَيْكَ الْبَصَرُ خاسِئاً وَ هُوَ حَسِيرٌ. باز چشم خويش و نگرستن خويش را بازآر، تا چشم تو از نگرستن و عيب جستن در حال پس‏ماندگى و كم‏آمدگى پس آيد، درحالى‏كه او خود بازمانده و بازايستاده است!

5- وَ لَقَدْ زَيَّنَّا السَّماءَ الدُّنْيا بِمَصابِيحَ وَ جَعَلْناها رُجُوماً لِلشَّياطِينِ وَ أَعْتَدْنا لَهُمْ عَذابَ السَّعِيرِ. ما آسمان دنيا را به چراغها بياراستيم و آنها را چنان ساختيم كه شيطانها را از در آسمان برانند و براى آنها عذاب آتش قرار داديم.

6- وَ لِلَّذِينَ كَفَرُوا بِرَبِّهِمْ عَذابُ جَهَنَّمَ وَ بِئْسَ الْمَصِيرُ. براى آنها كه به پروردگار خويش كافر شدند عذاب دوزخ است كه بد بازگشت گاهى است.

7- إِذا أُلْقُوا فِيها سَمِعُوا لَها شَهِيقاً وَ هِيَ تَفُورُ. چون كافران را در دوزخ افكنند، صدائى سخت زننده شنوند درحالى‏كه دوزخ مى‏جوشد.

8- تَكادُ تَمَيَّزُ مِنَ الْغَيْظِ كُلَّما أُلْقِيَ فِيها فَوْجٌ سَأَلَهُمْ خَزَنَتُها أَ لَمْ يَأْتِكُمْ نَذِيرٌ.

دوزخ مى‏خواهد از خشم پاره‏پاره شود، هرگاه گروهى در آن افكنند! و عذاب‏سازان پرسند آيا شما را ترساننده نيامد؟

9- قالُوا بَلى‏ قَدْ جاءَنا نَذِيرٌ فَكَذَّبْنا وَ قُلْنا ما نَزَّلَ اللَّهُ مِنْ شَيْ‏ءٍ إِنْ أَنْتُمْ إِلَّا فِي ضَلالٍ كَبِيرٍ. گويند: آرى، آگاه‏كننده به ما آمد، ولى ما او را دروغ زن گرفتيم و گفتيم: خداوند هيچ چيز فرونفرستاده و شما نيستيد مگر در گمراهى بزرگ! (كه اين سخنان را مى‏گوئيد).

10- وَ قالُوا لَوْ كُنَّا نَسْمَعُ أَوْ نَعْقِلُ ما كُنَّا فِي أَصْحابِ السَّعِيرِ. و مى‏گويند اگر ما مى‏شنيديم و آن را در مى‏يافتيم، ما در دوزخيان نبوديم.

(1)- در عين حال البته نبايد به اميد عفو خداوندى، گناه كرد و از انجام دادن وظيفه انسانى و تكليف بندگى خوددارى كرد كه خداوند هم خداوند رحمت است هم جبار منتقم و نقمت!!

خلاصه تفسير ادبى و عرفانى قرآن مجيد، ج‏2، ص: 544

11- فَاعْتَرَفُوا بِذَنْبِهِمْ فَسُحْقاً لِأَصْحابِ السَّعِيرِ. پس آنان به گناه خويش خستو شدند، پس دوزخيان از رحمت خداوند دور باد!

12- إِنَّ الَّذِينَ يَخْشَوْنَ رَبَّهُمْ بِالْغَيْبِ لَهُمْ مَغْفِرَةٌ وَ أَجْرٌ كَبِيرٌ. آنها كه از خداوند در نهان ترس دارند آنان مردمى راست آمرزش هستند و پاداش بزرگ دارند.

13- وَ أَسِرُّوا قَوْلَكُمْ أَوِ اجْهَرُوا بِهِ إِنَّهُ عَلِيمٌ بِذاتِ الصُّدُورِ. (اى بندگان من) خواه سخن خويش نهان و خواه آشكار داريد، خداوند به هرچه در دلها است دانا و آگاه است.

14- أَ لا يَعْلَمُ مَنْ خَلَقَ وَ هُوَ اللَّطِيفُ الْخَبِيرُ. آيا كسى كه دل را آفريد، نمى‏داند در آن چيست؟ درحالى‏كه او باريك‏دان و آگاه و دوربين است!

15- هُوَ الَّذِي جَعَلَ لَكُمُ الْأَرْضَ ذَلُولًا فَامْشُوا فِي مَناكِبِها وَ كُلُوا مِنْ رِزْقِهِ وَ إِلَيْهِ النُّشُورُ. او است كه زمين را رام و فرمان‏بردار شما كرد، پس در كنارهاى آن برويد و از روزى آن بخوريد و (بدانيد كه) برگشت همه شماها بهمان زمين است.

16- أَ أَمِنْتُمْ مَنْ فِي السَّماءِ أَنْ يَخْسِفَ بِكُمُ الْأَرْضَ فَإِذا هِيَ تَمُورُ. آيا از او كه در آسمان است ايمن هستيد كه شما را در زمين فروبرد در همان حالى كه زمين شما را مى‏گرداند؟

17- أَمْ أَمِنْتُمْ مَنْ فِي السَّماءِ أَنْ يُرْسِلَ عَلَيْكُمْ حاصِباً فَسَتَعْلَمُونَ كَيْفَ نَذِيرِ آيا ايمن هستيد از او كه در آسمان است از اينكه بر شما سنگ ببارد؟ و شما خواهيد دانست كه ترساندن چون است!

18- وَ لَقَدْ كَذَّبَ الَّذِينَ مِنْ قَبْلِهِمْ فَكَيْفَ كانَ نَكِيرِ. پيش از ايشان هم پيغمبران مرا دروغ زن گرفتند، پس چون بود و چگونه ديدى ناخشنودى من نسبت به آنان؟

19- أَ وَ لَمْ يَرَوْا إِلَى الطَّيْرِ فَوْقَهُمْ صافَّاتٍ وَ يَقْبِضْنَ ما يُمْسِكُهُنَّ إِلَّا الرَّحْمنُ إِنَّهُ بِكُلِّ شَيْ‏ءٍ بَصِيرٌ. آيا مرغ را نمى‏بينند و نمى‏نگرند بالاى سر آنها در حال پرواز و گسترانيدن بال، درحالى‏كه بازپريدن را فراهم آورند، هيچ‏كس آنها را در هوا جز خداوند نگاه نمى‏دارد! كه او به هر چيزى آگاه و بينا است.

20- أَمَّنْ هذَا الَّذِي هُوَ جُنْدٌ لَكُمْ يَنْصُرُكُمْ مِنْ دُونِ الرَّحْمنِ إِنِ الْكافِرُونَ إِلَّا فِي غُرُورٍ. آيا كيست كه سپاه شما است و شما را يارى مى‏دهد بجز خداى مهربان؟ آرى، كافران نيستند جز در فريب و غرور نادانى!

21- أَمَّنْ هذَا الَّذِي يَرْزُقُكُمْ إِنْ أَمْسَكَ رِزْقَهُ بَلْ لَجُّوا فِي عُتُوٍّ وَ نُفُورٍ. آيا كيست كه شما را روزى دهد؟ اگر خداوند روزى خود را بازگيرد؟ اين نيست جز آنكه كافران در شوخى و در رميدن و در نافرمانى لج مى‏كنند (مى‏ستهند).

22- أَ فَمَنْ يَمْشِي مُكِبًّا عَلى‏ وَجْهِهِ أَهْدى‏ أَمَّنْ يَمْشِي سَوِيًّا عَلى‏ صِراطٍ مُسْتَقِيمٍ.

آيا آنكه بر روى خويش نگونسار مى‏رود راست‏راه‏تر است يا آنكه (سربلند) بر راه راست مى‏رود؟ (و راه را مى‏بيند).

صفحه بعد