کتابخانه تفاسیر

پایگاه داده های قرآنی اسلامی
کتابخانه بالقرآن

روض الجنان و روح الجنان فى تفسيرالقرآن

جلد اول

مقدمه مولف

جلد بيستم

روض الجنان و روح الجنان فى تفسيرالقرآن


صفحه قبل

روض الجنان و روح الجنان فى تفسيرالقرآن، ج‏3، ص: 1

جلد سوم‏

[ادامه سوره بقره‏]

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ‏ «1»

قوله عزّ و علا و تبارك و تعالى:

[سوره البقرة (2): آيات 183 تا 185]

يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا كُتِبَ عَلَيْكُمُ الصِّيامُ كَما كُتِبَ عَلَى الَّذِينَ مِنْ قَبْلِكُمْ لَعَلَّكُمْ تَتَّقُونَ (183) أَيَّاماً مَعْدُوداتٍ فَمَنْ كانَ مِنْكُمْ مَرِيضاً أَوْ عَلى‏ سَفَرٍ فَعِدَّةٌ مِنْ أَيَّامٍ أُخَرَ وَ عَلَى الَّذِينَ يُطِيقُونَهُ فِدْيَةٌ طَعامُ مِسْكِينٍ فَمَنْ تَطَوَّعَ خَيْراً فَهُوَ خَيْرٌ لَهُ وَ أَنْ تَصُومُوا خَيْرٌ لَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ تَعْلَمُونَ (184) شَهْرُ رَمَضانَ الَّذِي أُنْزِلَ فِيهِ الْقُرْآنُ هُدىً لِلنَّاسِ وَ بَيِّناتٍ مِنَ الْهُدى‏ وَ الْفُرْقانِ فَمَنْ شَهِدَ مِنْكُمُ الشَّهْرَ فَلْيَصُمْهُ وَ مَنْ كانَ مَرِيضاً أَوْ عَلى‏ سَفَرٍ فَعِدَّةٌ مِنْ أَيَّامٍ أُخَرَ يُرِيدُ اللَّهُ بِكُمُ الْيُسْرَ وَ لا يُرِيدُ بِكُمُ الْعُسْرَ وَ لِتُكْمِلُوا الْعِدَّةَ وَ لِتُكَبِّرُوا اللَّهَ عَلى‏ ما هَداكُمْ وَ لَعَلَّكُمْ تَشْكُرُونَ (185)

[ترجمه‏]

اى آنان كه بگرويده‏ايد نبشتند «2» بر شما روزه چنان كه نبشتند « «3»» بر آنان كه از پيش شما بودند تا همانا كه شما پرهيزگار شويد «4» .

روزهاى شمرده هر كه باشد از شما بيمار يا بر سفرى عددى از روزهاى ديگر و بر آنان كه بتوانند «5» فداى طعام درويش‏ «6» ، هر كه فرمان برد به نيكى آن بهتر باشد او را، و اگر «7» روزه داريد به بود شما را اگر دانيد شما «8» .

ماه رمضان آن كه فرستادند در او قرآن بيانى است‏ «9» مردمان را و حجّتها از راه راست و فرق از ميان حق و باطل، هر كه‏ «10» حاضر باشد از شما ماه را «11» گو روزه دار، و هر كه باشد بيمار يا بر سفر بر اوست عددى از

(1). اساس ندارد، با توجّه به وز افزوده شد.

(2، 3). مج، وز، آج، لب، فق: نوشتند.

(4). آج، لب، فق: شوى/ شويد.

(5). آج، لب، فق: نتوانند.

(6). مج، وز، آج، لب+ بود پس.

(7). مج، وز، آج، لب: و آن كه.

(8). آج، لب: اگر هستيد كه مى‏دانيد.

(9). مج، وز، آج، لب: بيان و لطف.

(10). آج، لب، فق: هر آن كه.

(11). آج، لب، فق: ماه رمضان.

روض الجنان و روح الجنان فى تفسيرالقرآن، ج‏3، ص: 2

روزهاى ديگر، مى‏خواهد خدا به شما آسانى‏ «1» و نمى‏خواهد به شما دشوارى‏ «2» و تا تمام كنيد عدد «3» و تكبير كنيد «4» خداى را بر آن كه شما را هدايت داد و تا همانا «5» شاكر شويد.

بدان كه ظاهر آيت خطابش متوجّه است بر مؤمنان، و امّا كافران داخلند در اين عبارت به دليلى ديگر جز ظاهر آيت، و مرجع اين با آن بود كه كفّار «6» مخاطبند به شرايع يا نه؟ و در جاى خود بيايد- ان شاء اللَّه، بنزديك ما مخاطبند، و بنزديك فقها نيستند «7» . امّا در آيت دليل نيست بر آن كه كفّار مخاطب نيستند به شرايع براى آن كه دخول مؤمنان در خطاب به [دليلى منع نكند] «8» از دخول كافران در آن خطاب به دليلى ديگر، و اين قول به دليل الخطاب باشد و آن‏ «9» باطل است بنزديك بيشتر اهل علم.

ظ+ كُتِبَ‏ را معنى آن است اين جا كه: «فرض» به تفسير مفسّران. و صيام، مصدر صام باشد، چنان كه قيام مصدر قام. و صوم همين معنى دارد، و «10» او در لغت امساك بود. ابن دريد گفت: هر چه متحرّك باشد «11» ساكن شود او را گويند صام، يقال: صامت الشّمس اذا قامت في وسط «12» زوالها، قال الرّاجز:

حتى اذا صام النّهار و اعتدل‏

و سال للشّمس لعاب فنزل‏

و صام الفرس آن باشد كه‏ «13» ايستاده باشد «14» ، قال النّابغة:

خيل صيام و خيل غير صائمة

تحت العجاج و اخرى تعلك اللّجما

و در شرع عبارت بود از امساكى [219- پ‏] مخصوص‏ «15» بر وجهى مخصوص، و

(1). آج، لب، فق: خوارى.

(2). آج، لب، فق: دشخوارى.

(3). آج، لب، فق: تمام كنى عددى.

(4). وز، آج، لب، فق: تكبّر كنى.

(5). مج، وز، آج، لب+ شما.

(6). وز: گفتند.

(7). همه نسخه بدلها: مخاطب نه‏اند.

(8). اساس: ندارد، با توجّه به مج و ديگر نسخه بدلها افزوده شد.

(9). همه نسخه بدلها+ و دليل الخطاب.

(10). همه نسخه بدلها+ معنى.

(11). مب+ و.

(12). همه نسخه بدلها+ السّماء قبيل.

(13). آج، لب، فق، مب، مر+ اسپ.

(14). همه نسخه بدلها+ و علف نخورد:

(15). همه نسخه بدلها+ در زمانى مخصوص.

روض الجنان و روح الجنان فى تفسيرالقرآن، ج‏3، ص: 3

از اسماى مخصوصه باشد.

حق تعالى خطاب مى‏كند با مؤمنان، و خطاب با جمله مكلّفان است، و لكن چون مؤمنان صلاحيت اين خطاب دارند ايشان را تخصيص كرد «1» به ذكر، چنان است كه‏ «2» كسى دعوتى كند و جماعتى را بخواند، قومى بيايند و قومى نيايند. آنان را كه آمده باشند به خطاب ادخلوا تشريف دهند «3» ، چه اين تشريف در حقّ غايبان راست نيايد و اگر چه ايشان نيز مدعوّ باشند. حق تعالى به بدايت كار به خطاب عامّ گفت: يا أَيُّهَا النَّاسُ‏ «4» ...، يا مَعْشَرَ الْجِنِّ وَ الْإِنْسِ‏ «5» ...، تا جنّى و انسى و مؤمن و كافر و سياه و سپيد «6» و برّ و فاجر در او داخل باشند.

آنگه گفت: اعْبُدُوا رَبَّكُمُ‏ «7» ...، خداى را پرستى كه اوّل عبادة اللَّه معرفته، سر همه عبادت و فاتحه آن شناخت اوست، آنان كه به اين حلقه در آمدند و پاى در اين خطّه‏ «8» نهادند به اختيار كردن ايمان، ايشان را مميّز كرد و به خطاب شرف و مدحت با ايشان سخن گفت كه: يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا ، اى آمدگان‏ «9» ، اى گرويدگان! در آيى، نا آمده را نگويند در آى، گويند: بياى‏ «10» . اوّل همه را گفت: بياى‏ «11» ، اعْبُدُوا رَبَّكُمُ‏ «12» ...، آنگه آمدگان را گفت: در آى، لا جرم چنان كه اجابت كردند و قدم در حجر حجره تكليف نهادند، فردا ايشان را گويند: از اين تنگ جاى‏ «13» برآى‏ «14» ، و بدين سراى فراخ و فسيح درآى كه: وَ جَنَّةٍ عَرْضُها كَعَرْضِ السَّماءِ وَ الْأَرْضِ‏ «15» ...، از كوى ملامت به درآى‏ «16» و به سراى سلامت درآى، ادْخُلُوها بِسَلامٍ آمِنِينَ‏ «17» ، از ره‏

(1). دب: گويند.

(2). آج، لب، فق: تخصيص كردند اگر چنان كه.

(3). همه نسخه بدلها+ ايشان را.

(4). سوره بقره (2) آيه 21 و 19 مورد در ديگر آيات قرآن، مج، وز، دب+ بل گفت، آج، لب، فق، مب، مر+ باز گفت.

(5). سوره انعام (6) آيه 130، و سوره رحمن (55) آيه 33.

(6). آج، لب، فق، مب، مر: سفيد.

(7). سوره بقره (2) آيه 21.

(8). مج، وز: خطر: فق، مر: خط.

(9). فق: آيندگان.

(10). وز، آج، لب، مب، مر: بيايى.

(11). وز: بيايى/ بياييد.

(12). سوره بقره (2) آيه 21.

(13). آج، لب، فق، مب، مر: خانه.

(14). مب: در آييد.

(15). سوره حديد (57) آيه 21.

(16). مب: به در آييد.

(17). سوره حجر (15) آيه 46.

روض الجنان و روح الجنان فى تفسيرالقرآن، ج‏3، ص: 4

اسلام به سراى سلام و از حجره ايمان به جاى امان، خواندگان من خوانده‏اند در هر دو سراى، در سراى تكليف به دعوت رسول من در آمدند كه: ادْعُ إِلى‏ سَبِيلِ رَبِّكَ‏ «1» ...، فردا آن باشد كه به دعوت سراى من در آيند كه: وَ اللَّهُ يَدْعُوا إِلى‏ دارِ السَّلامِ‏ «2» ...، و آن كه دعوت مرا اجابت نكرد از اين جايش براندم كه: مَلْعُونِينَ أَيْنَما ثُقِفُوا أُخِذُوا «3» ...، اى مطرودين. و «اللّعن»، الطّرد- چنان كه بيان كرده شده است، هر كجا يابى ايشان را بگيرى چو «4» پاى به خطّ «5» من در ننهادند «6» اعنى خطّ قرآن، و سر بر خطّ من ننهادند اعنى خطّ فرمان. دستگير بگيرشان‏ «7» هر كجا باشند.

وَ قُتِّلُوا تَقْتِيلًا «8» ، تا بدانند كه: هر كه از امر «9» بگشت خود را بكشت، در اين سراى رانده لعنت‏اند. و در آن سراى رانده قطعيت‏اند كه: اخْسَؤُا فِيها وَ لا تُكَلِّمُونِ‏ «10» ، برانى اينان را چنان كه سگان را رانند، اگر چه از «11» بنى اسد باشد «12» ، منش چنان رانم كه بنى كلب را. اين عبارت كه «اخسئوا» سگ را گويند، آن كه فرمان مرا در ايمان مخالفت كند يا چو سگ باشد يا خود سگ باشد، اين جا چو سگ باشد كه: فَمَثَلُهُ كَمَثَلِ الْكَلْبِ‏ «13» ...، آن جا خود سگ باشد كه: اخْسَؤُا فِيها « «14»» .

قوله: يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا ، اهل لسان‏ «15» گفتند: اسمهم‏ «16» باسمه و رسمهم برسمه‏ «17» ، فشرّفهم حين عرّفهم، و وصفهم ثمّ كلّفهم. به نام خودت بخواند كه‏ «18» :

«امنوا» به رسم خود رقم زد كه «عبادى»، به تعريف خودت تشريف داد، به تلطيف خودت تكليف كرد، اوّل مشرّف آمد آنگه معرّف‏ «19» آمد، آنگه ملطّف آنگه مكلّف،

(1). سوره نحل (16) آيه 125.

(2). سوره يونس (10) آيه 25.

(3). سوره احزاب (33) آيه 61.

(4). مب: چون، آج، مر: چه.

(5). دب، مر: در خط، مب: از خط: وز: به خطّه.

(6). آج، لب، فق: در نهادند: مب: به در نهادند.

(7). مب: دستگير كنيدشان.

(8). سوره احزاب (33) آيه 61.

(9). ذب، آج، لب، فق، مب، مر: از اين امر.

(10، 14). سوره مؤمنون (23) آيه 108.

(11). وز، دب، آج، لب، فق، مب، مر: ندارد.

(12). همه نسخه بدلها: باشند.

(13). سوره اعراف (7) آيه 176.

(15). آج، لب، فق، مب، مر: اهل اللّسان، دب: اهل اشاره.

(16). همه نسخه بدلها: سمّاهم.

(17). دب: و وسمهم بوسمه.

(18). مج، وز: به نام بخواندت كه، دب: به نام خدا خواند، لب، فق، مب، مر: به نام خود بخواندت كه.

صفحه بعد