کتابخانه تفاسیر

پایگاه داده های قرآنی اسلامی
کتابخانه بالقرآن

روض الجنان و روح الجنان فى تفسيرالقرآن

جلد اول

مقدمه مولف

جلد بيستم

روض الجنان و روح الجنان فى تفسيرالقرآن


صفحه قبل

روض الجنان و روح الجنان فى تفسيرالقرآن، ج‏7، ص: 1

جلد هفتم‏

ادامه سوره مائده‏

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ‏ «1»

[سوره المائدة (5): آيات 54 تا 56]

يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا مَنْ يَرْتَدَّ مِنْكُمْ عَنْ دِينِهِ فَسَوْفَ يَأْتِي اللَّهُ بِقَوْمٍ يُحِبُّهُمْ وَ يُحِبُّونَهُ أَذِلَّةٍ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ أَعِزَّةٍ عَلَى الْكافِرِينَ يُجاهِدُونَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَ لا يَخافُونَ لَوْمَةَ لائِمٍ ذلِكَ فَضْلُ اللَّهِ يُؤْتِيهِ مَنْ يَشاءُ وَ اللَّهُ واسِعٌ عَلِيمٌ (54) إِنَّما وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذِينَ آمَنُوا الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلاةَ وَ يُؤْتُونَ الزَّكاةَ وَ هُمْ راكِعُونَ (55) وَ مَنْ يَتَوَلَّ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ وَ الَّذِينَ آمَنُوا فَإِنَّ حِزْبَ اللَّهِ هُمُ الْغالِبُونَ (56)

[ترجمه‏]

اى آنان كه گرويده‏ «2» هر كه برگردد «3» از شما از دينش‏ «4» زود بود كه بيارد خداى به گروهى كه دوست دارد ايشان را و دوست دارند او را، نرم‏اند «5» بر مؤمنان، سخت‏اند بر كافران، جهاد كنند در راه خداى و نترسند ملامت كننده را، آن فضل خداست، دهد آن را كه خواهد و خداى فراخ عطا و داناست.

ولى شما خداست و پيغامبر او و آنان كه به پاى دارند نماز را و بدهند زكات را و ايشان در ركوع باشند.

و هر كه تولا كند به خداى و پيغامبرش و آنان كه ايمان دارند «6» لشكر خدا ايشان غلبه كننده باشند.

قوله: يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا ، آيه اقتضاى آن مى‏كند كه بر سببى فرود آمده است،

(1). مل: تا ابتداى سوره انعام افتادگى دارد.

(2). كذا در اساس، شايد كه «گرويده‏اى»، آف، لت: گرويده‏ايد، وز: گرويديد، آج، لب: ايمان آورده‏ايد.

(3). آج، لب: بازگردد.

(4). مج، مت، وز، آج، لب: خود.

(5). مج، مت، وز: خوارى.

(6). مج، مت، وز، آج، لب: ايمان آوردند.

روض الجنان و روح الجنان فى تفسيرالقرآن، ج‏7، ص: 2

و آن سبب‏ «1» ارتداد قومى بوده است كه از دين برگشته‏اند، پس از آن كه در اسلام آمده بودند. و بيان كرديم كه: مؤمن مرتد نشود به دليلى كه ما را ايمن كرده است، و انّما مرتد آن كس شود كه او اظهار ايمان كرده باشد به زبان و در دل ندارد- و شرح اين داده شده است- و بر اين قاعده آنان را كه مظهر ايمان بودند مؤمن خواند، على التّوسّع‏ «2» چنان كه گفت: يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا آمِنُوا ، و معنى آن كه: اى آنان كه اظهار ايمان كرده‏ايد به زبان، ايمان آريد به دل، پس مظهر ايمان را مؤمن خواند بر مجاز، هم چنين در آيت و جاى تأويل در آيه: يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا «3» اين است لفظ «منكم» است براى آن كه روا باشد كه خطاب با مؤمنان‏ «4» محقّق است.

آنگه از ايشان آنان كه مرتد شدند «5» كه ايمان به‏ «6» زبان دارند، در دل ندارند. و آنان كه مرتد شدند چنان كه در تواريخ آوردند «7» سيزده قوم بودند، سه در عهد رسول، و ده قوم پس رسول- عليه السّلام. از جمله آنان كه در عهد رسول- عليه السّلام- مرتد شدند، جماعتى بودند از بنى مذحج و رئيس ايشان ذو الخمار بن عبهلة بن كعب العنسى بود. و لقب او أسود بود و «8» مردى بود كاهن و مشعبد، به يمن برخاست‏ «9» و دعوى پيغامبرى‏ «10» كرد و رسول- عليه السّلام- باذان را بر يمن و حوالى والى‏ «11» كرده بود و او اوّل كسى بود از ملوك عجم كه ايمان آورده بود [ا- پ‏] و او «12» اوّل اميرى بود از «13» بلاد يمن در اسلام و او در عهد رسول- عليه السّلام- فرمان يافت و رسول- عليه السّلام- پسرش را والى‏ «14» كرد بر يمن و نام او مهر بن باذان بود و او اين أسود مرتد را كه دعوى پيغامبرى كرد بكشت و زن او را با زنى كرد آزاد را و بر يمن مستولى شد.

چون بدايت كار أسود مرتد را كه دعوى پيغامبرى مى‏كرد و كارش ضعيف بود

(1). مج، مت، وز: به سبب.

(2). آج، لب: على التوابع.

(3). مر+ مَنْ يَرْتَدَّ مِنْكُمْ عَنْ دِينِهِ‏ نيست.

(4). آج، لب: مؤمن.

(5). مج، مت، بم، وز، لت: شوند.

(6). مج، مت، وز، مر: بر.

(7). مج، مت: آورده‏اند.

(8). لت+ او.

(9). مج، مت، وز، آج، لب، بم، مر: در.

(10). مج، مت، وز، آج، لب، آف، بم، مر: پيغمبرى.

(11). مج، مت، وز، مر: نواحى.

(12). مج، مت، وز+ را.

(13). مج، مت، وز، آج، لب، بم، مر: در.

(14). مج، وز، مر: به والى.

روض الجنان و روح الجنان فى تفسيرالقرآن، ج‏7، ص: 3

كس‏ «1» از او نمى‏گفت. چون كارش ظاهر شد و قومى‏ «2» فرا گرفت و اتباعش بسيار شدند، عاملان رسول را- عليه السّلام- از يمن بيرون كرد. رسول- عليه السّلام- به معاذ جبل نوشت و مسلمانانى كه آن جا بودند و ايشان را استمالت كرد و گفت: به دين خود تمسّك كنيد «3» و خويشتن را از اغوا و اضلال اين‏ «4» أسود دور داريد «5» و نامه نوشت به جماعتى از سادات يمن، منهم‏ «6» : عامر بن مهر «7» و ذو رؤد و ذو مرّان‏ «8» و ذو كلاع و ذو ظليم، و ايشان را فرمود تا به كارزار أسود شدند «9» ، و اين مرد كه گفتيم با ايشان يار بود تا آن معلون‏ «10» را بكشتند و تولّاى قتل او مردى كرد نام او فيروز الدّيلمى به شب به سر «11» او فروشد «12» و او را در بستر خواب بكشت. خداى تعالى رسول- عليه السّلام- را به وحى خبر داد و رسول- عليه السّلام- صحابه را بشارت داد به قتل او. صحابه گفتند: يا رسول اللّه! كه كشت او را؟ گفت: رجل مبارك‏ «13» ، نام او فيروز. آنگه‏ «14» گفت: فاز فيروز، «15» ظفر يافت فيروز، و اين در آخر ماه ربيع الاوّل بود پس از آن كه اسامة زيد را از «16» مدينه برون شده بود و رسول- عليه السّلام- بر «17» دگر روز فرمان يافت و با جوار رحمت ايزدى انتقال كرد.

و گروه دوم بنو حنيفه‏ «18» بودند در يمامه، و رئيس ايشان مسيلمه كذّاب بود و در حيات رسول- عليه السّلام- دعوى پيغامبرى‏ «19» كرد در آخر سنه عشر من الهجرة، و دعوى كرد كه من انباز محمّدم- صلّى اللّه عليه و آله و سلّم- در نبوّت. نامه‏اى به رسول‏

(1). مج، مت: كسى.

(2). مج، مت، وز، مر: قوتى گرفت، لت: قوت گرفت.

(3). مج، مت، وز: كنى/ كنيد.

(4). مج، مت، بت، مر: اين.

(5). مج، مت، لت: دارى/ داريد.

(6). مج، مت، وز: از ايشان.

(7). مج، مت، وز، لت: عامر بن مشهور.

(8). مج، مت، وز: دو مروان.

(9). مر: شوند.

(10). آج، لب: ملعونان.

(11). مج، مت، وز: سراى.

(12). مج، مت، وز، آج، لب، مر: شد.

(13). مج، مت، وز، مر+ مردى مبارك.

(14). مج، مت، وز، لت: آنگاه.

(15). مج، مت، وز، مت+ گفت.

(16). مج، مت، وز، لت: اسامة بن زيد از.

(17). مج، مت، وز، آف، لت، آن: با.

(18). مج، مت، وز: بنى حنيفه، آج، لب، بم، آف، آن: بو حنيفه.

(19). مج، مت، وز، آج، لب، بم، آف، لت، آن، مر: پيغمبرى.

روض الجنان و روح الجنان فى تفسيرالقرآن، ج‏7، ص: 4

- عليه السّلام- نوشت: من مسيلمة رسول اللّه الى محمّد رسول اللّه، بر دست دو مرد از «1» يمامه: نام يكى رجال بن نهثل، نام ديگرى محكم‏ «2» ، و ايشان از اشراف اهل يمامه بودند، نامه بدادند. رسول- عليه السّلام- ايشان را گفت: شما به مسيلمه ايمان دارى؟ گفتند: آرى.

رسول- عليه السّلام- گفت: اگر نه آنستى‏ «3» كه عادت نرفته است به كشتن رسول، من شما را گردن بفرمودمى زدن. آنگه بفرمود تا جواب نامه بنوشتند: من محمّد رسول اللّه الى مسيلمة الكذاب امّا بعد: إِنَّ الْأَرْضَ لِلَّهِ يُورِثُها مَنْ يَشاءُ مِنْ عِبادِهِ وَ الْعاقِبَةُ لِلْمُتَّقِينَ. «4» و پس از آن به مدّتى نزديك رسول- عليه السّلام- بيمار شد و با جوار رحمت خداى رفت و كار مسيلمة قوى شد در عهد ابو بكر، او «5» خالد وليد را بفرستاد با لشكرى تا او را مقهور كردند و او بر دست وحشى غلام مطعم بن عدىّ كشته شد، كه قاتل حمزة بن عبد المطّلب بود و پس از آن كه كارزارى عظيم برفت.

و وحشى گفت: دو كس بر دست من كشته شدند، يكى بهترين مردمان در جاهليّت من كه من كافر بودم و آن حمزه عبد المطّلب بود، و يكى مسيلمه كذّاب و او شرّ الناس بود در اسلام.

فرقه سيم‏ «6» از بنو اسد بودند و رئيس ايشان طلحة بن خويلد بود، و او نيز چون مرتد شد دعوى نبوّت‏ «7» كرد و آخر اين سه قوم اينان بودند.

ابو بكر «8» خالد بن وليد «9» را بفرستاد با لشكرى بسيار و كارزارى كردند «10» و قومى كشته شدند و طلحه‏ «11» بگريخت و به شام شد به حمايت بنى حفنه‏ «12» ، ايشان او را با پناه گرفتند. اهل سير «13» گفتند: پس‏ «14» از آن [اسلام آورد «15» ] [2- ر] و حسن اسلامه.

(1). مج، مت، وز، لت، مر+ اهل.

(2). مج، مت، وز، لت، مر: محكم بن طفيل.

(3). بم: ندانستى.

(4). سوره اعراف (7) آيه 128.

(5). مج، مت، وز، لت، مر: خالد بن الوليد، مر: خالد بن وليد.

(6). مج، مت، وز، آف، مر: سيوم.

(7). مر: پيغمبرى.

(8). اساس+ رضى اللّه عنه.

(9). آج، لب: خالد وليد.

(10). مج، وز، مت، لت، مر: كارزار كردند.

(11). مج، وز، لت، مت، مر: طليحه.

(12). بم، آف: بنى حقيقه، لت، آن: بنو جفنه.

(13). مج، وز، مت: شن.

(14). آف: بعد.

صفحه بعد