کتابخانه تفاسیر

پایگاه داده های قرآنی اسلامی
کتابخانه بالقرآن

روض الجنان و روح الجنان فى تفسيرالقرآن

جلد اول

مقدمه مولف

جلد بيستم

روض الجنان و روح الجنان فى تفسيرالقرآن


صفحه قبل

روض الجنان و روح الجنان فى تفسيرالقرآن، ج‏15، ص: 214

عطا گفت: معنى آن است كه ذكر خداى تعالى در نماز بزرگتر از آن است كه با او چيزى نمايد «1» از معصيت، يعنى همه را محو كند لقوله: إِنَّ الْحَسَناتِ يُذْهِبْنَ السَّيِّئاتِ‏ «2» .

وَ اللَّهُ يَعْلَمُ ما تَصْنَعُونَ‏ «3» ، و خداى داند آنچه شما مى‏كنى.

قوله تعالى‏

[سوره العنكبوت (29): آيات 46 تا 69]

وَ لا تُجادِلُوا أَهْلَ الْكِتابِ إِلاَّ بِالَّتِي هِيَ أَحْسَنُ إِلاَّ الَّذِينَ ظَلَمُوا مِنْهُمْ وَ قُولُوا آمَنَّا بِالَّذِي أُنْزِلَ إِلَيْنا وَ أُنْزِلَ إِلَيْكُمْ وَ إِلهُنا وَ إِلهُكُمْ واحِدٌ وَ نَحْنُ لَهُ مُسْلِمُونَ (46) وَ كَذلِكَ أَنْزَلْنا إِلَيْكَ الْكِتابَ فَالَّذِينَ آتَيْناهُمُ الْكِتابَ يُؤْمِنُونَ بِهِ وَ مِنْ هؤُلاءِ مَنْ يُؤْمِنُ بِهِ وَ ما يَجْحَدُ بِآياتِنا إِلاَّ الْكافِرُونَ (47) وَ ما كُنْتَ تَتْلُوا مِنْ قَبْلِهِ مِنْ كِتابٍ وَ لا تَخُطُّهُ بِيَمِينِكَ إِذاً لارْتابَ الْمُبْطِلُونَ (48) بَلْ هُوَ آياتٌ بَيِّناتٌ فِي صُدُورِ الَّذِينَ أُوتُوا الْعِلْمَ وَ ما يَجْحَدُ بِآياتِنا إِلاَّ الظَّالِمُونَ (49) وَ قالُوا لَوْ لا أُنْزِلَ عَلَيْهِ آياتٌ مِنْ رَبِّهِ قُلْ إِنَّمَا الْآياتُ عِنْدَ اللَّهِ وَ إِنَّما أَنَا نَذِيرٌ مُبِينٌ (50)

أَ وَ لَمْ يَكْفِهِمْ أَنَّا أَنْزَلْنا عَلَيْكَ الْكِتابَ يُتْلى‏ عَلَيْهِمْ إِنَّ فِي ذلِكَ لَرَحْمَةً وَ ذِكْرى‏ لِقَوْمٍ يُؤْمِنُونَ (51) قُلْ كَفى‏ بِاللَّهِ بَيْنِي وَ بَيْنَكُمْ شَهِيداً يَعْلَمُ ما فِي السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ الَّذِينَ آمَنُوا بِالْباطِلِ وَ كَفَرُوا بِاللَّهِ أُولئِكَ هُمُ الْخاسِرُونَ (52) وَ يَسْتَعْجِلُونَكَ بِالْعَذابِ وَ لَوْ لا أَجَلٌ مُسَمًّى لَجاءَهُمُ الْعَذابُ وَ لَيَأْتِيَنَّهُمْ بَغْتَةً وَ هُمْ لا يَشْعُرُونَ (53) يَسْتَعْجِلُونَكَ بِالْعَذابِ وَ إِنَّ جَهَنَّمَ لَمُحِيطَةٌ بِالْكافِرِينَ (54) يَوْمَ يَغْشاهُمُ الْعَذابُ مِنْ فَوْقِهِمْ وَ مِنْ تَحْتِ أَرْجُلِهِمْ وَ يَقُولُ ذُوقُوا ما كُنْتُمْ تَعْمَلُونَ (55)

يا عِبادِيَ الَّذِينَ آمَنُوا إِنَّ أَرْضِي واسِعَةٌ فَإِيَّايَ فَاعْبُدُونِ (56) كُلُّ نَفْسٍ ذائِقَةُ الْمَوْتِ ثُمَّ إِلَيْنا تُرْجَعُونَ (57) وَ الَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ لَنُبَوِّئَنَّهُمْ مِنَ الْجَنَّةِ غُرَفاً تَجْرِي مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ خالِدِينَ فِيها نِعْمَ أَجْرُ الْعامِلِينَ (58) الَّذِينَ صَبَرُوا وَ عَلى‏ رَبِّهِمْ يَتَوَكَّلُونَ (59) وَ كَأَيِّنْ مِنْ دَابَّةٍ لا تَحْمِلُ رِزْقَهَا اللَّهُ يَرْزُقُها وَ إِيَّاكُمْ وَ هُوَ السَّمِيعُ الْعَلِيمُ (60)

وَ لَئِنْ سَأَلْتَهُمْ مَنْ خَلَقَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ وَ سَخَّرَ الشَّمْسَ وَ الْقَمَرَ لَيَقُولُنَّ اللَّهُ فَأَنَّى يُؤْفَكُونَ (61) اللَّهُ يَبْسُطُ الرِّزْقَ لِمَنْ يَشاءُ مِنْ عِبادِهِ وَ يَقْدِرُ لَهُ إِنَّ اللَّهَ بِكُلِّ شَيْ‏ءٍ عَلِيمٌ (62) وَ لَئِنْ سَأَلْتَهُمْ مَنْ نَزَّلَ مِنَ السَّماءِ ماءً فَأَحْيا بِهِ الْأَرْضَ مِنْ بَعْدِ مَوْتِها لَيَقُولُنَّ اللَّهُ قُلِ الْحَمْدُ لِلَّهِ بَلْ أَكْثَرُهُمْ لا يَعْقِلُونَ (63) وَ ما هذِهِ الْحَياةُ الدُّنْيا إِلاَّ لَهْوٌ وَ لَعِبٌ وَ إِنَّ الدَّارَ الْآخِرَةَ لَهِيَ الْحَيَوانُ لَوْ كانُوا يَعْلَمُونَ (64) فَإِذا رَكِبُوا فِي الْفُلْكِ دَعَوُا اللَّهَ مُخْلِصِينَ لَهُ الدِّينَ فَلَمَّا نَجَّاهُمْ إِلَى الْبَرِّ إِذا هُمْ يُشْرِكُونَ (65)

لِيَكْفُرُوا بِما آتَيْناهُمْ وَ لِيَتَمَتَّعُوا فَسَوْفَ يَعْلَمُونَ (66) أَ وَ لَمْ يَرَوْا أَنَّا جَعَلْنا حَرَماً آمِناً وَ يُتَخَطَّفُ النَّاسُ مِنْ حَوْلِهِمْ أَ فَبِالْباطِلِ يُؤْمِنُونَ وَ بِنِعْمَةِ اللَّهِ يَكْفُرُونَ (67) وَ مَنْ أَظْلَمُ مِمَّنِ افْتَرى‏ عَلَى اللَّهِ كَذِباً أَوْ كَذَّبَ بِالْحَقِّ لَمَّا جاءَهُ أَ لَيْسَ فِي جَهَنَّمَ مَثْوىً لِلْكافِرِينَ (68) وَ الَّذِينَ جاهَدُوا فِينا لَنَهْدِيَنَّهُمْ سُبُلَنا وَ إِنَّ اللَّهَ لَمَعَ الْمُحْسِنِينَ (69)

«4»

[ترجمه‏]

جدل مكنى با اهل كتاب مگر آنچه آن نيكوتر باشد، مگر با آنان كه ستم كردند از ايشان، و بگوييد «5» ايمان آورديم بدان كه فرو فرستادند سوى ما، و فرو فرستادند سوى شما و خداى ما و خداى شما- جلّ جلاله- يكى است، و ما او را گردن نهندگانيم.

و همچنين فرو فرستاديم سوى تو كتاب قرآن پس آنان كه داديم ايشان را كتاب توريت و انجيل ايمان دارند بدين و آن‏ «6» ، و از اينان آن كس است كه ايمان دارد بدو، و نكند انكار «7» به نشانه‏هاى ما مگر كافران.

و نبودى تو كه مى‏خواندى از پيش آن كه قرآن به تو فرستادند از هيچ كتاب، و نمى‏نبشتى آن را به دست‏ «8» تو آنگاه اگر توانستى نبشت، در شكّ افتادندى آنها كه بر باطلند «9» .

(1). كذا در آط، آب، آج، لب، آز، كا: بماند.

(2). سوره هود (11) آيه 114.

(3). آط: يصنعون، به قياس با ضبط قرآن مجيد، تصحيح شد.

(4). اساس: تا بدين جا ندارد، از آط افزوده شد.

(5). آط: بگوى/ بگوييد.

(6). آط، آب: ايمان آرند به او، آج: ايمان مى‏آورند به آن.

(7). آط: جحود نكنند، آب، مش: انكار نمى‏كند، آج، لب: انكار نكنند.

(8). آط: و منويس به دست راست، لب: نمى‏نويسى به دست راست.

(9). آط: تا پس به شك افتدا اين كافران.

روض الجنان و روح الجنان فى تفسيرالقرآن، ج‏15، ص: 215

بل او نشانه‏هايى است هويدا در سينه‏ها و دلها آنان كه دادندشان دانش و نكند انكار آيات ما را مگر ستمكاران.

«1»

و گفتند: چرا فرو نفرستادند بر او نشانى‏ «2» از خداوند او، بگو بدرستى كه نشانه‏ها نزديك خداى است و بدرستى كه من بيم كننده‏ام هويدا.

اى نبود بسنده ايشان را كه ما فرو فرستاديم بر تو كتاب قرآن، مى‏خوانند «3» بر ايشان؟ بدرستى كه در آن رحمت است و پندى گروهى را كه بگروند و ايمان آرند.

بگو يا محمّد بسنده است‏ «4» خداى- عزّ و علا- ميان من و ميان شما گواه، مى‏داند آنچه در آسمانها و زمين است و آن كسانى كه ايمان آوردند به باطل و كافر شدند به خداى ايشانند زيانكاران.

و شتاب مى‏كنند تو را به عذاب و اگر نه اجلى بودى نام برده آمدى بديشان عذاب و هر آينه بديشان آيد ناگاه و ايشان ندانند «5» .

شتاب مى‏كنند تو را به عذاب و بدرستى كه دوزخ گرد در آمده است به كافران.

روز قيامت كه بپوشد ايشان را عذاب از زور «6» ايشان و از زير پايهاى‏ «7» ايشان، و گوييم ما بچشيد «8» آنچه بوديد شما مى‏كرديد «9» .

(1). اساس، آط، آب: آية، با توجّه به ضبط قرآن مجيد تصحيح شد.

(2). كذا در اساس، آط، آب كه با قراءت «آية» بيشتر مطابقت دارد.

(3). آب، آج، لب، مش: خوانده مى‏شود.

(4). آط: بس باد.

(5). آط: ايشان ندانستندى.

(6). آط: زبر، آب، آج، لب، مش: بالاى.

(7). آط: پاى.

(8). آط: بچشى/ بچشيد.

(9). آط: آنچه كردى.

روض الجنان و روح الجنان فى تفسيرالقرآن، ج‏15، ص: 216

اى بندگان من آنان كه ايمان آورديد «1» ، بدرستى كه زمين من فراخ است پس مرا بپرستيد «2» .

هر تنى چشنده است مرگ را، پس سوى ما بازگردانندتان‏ «3» .

و آنان كه ايمان آوردند و كردند نيكيها، جاى دهيم ما ايشان را از «4» بهشت و روارها «5» كه مى‏رود از زير آن جويها جاويدان باشند در آن نيكا مزد «6» كار كنندگان.

آنان كه شكيبايى كردند « «7»» و بر خداوند و پروردگار خود توكّل كردند «8» .

و چندا از جمنده‏ «9» كه بر نتواند گرفت‏ «10» روزى خود، خداى روزى دهد او را و شما را، و او شنوا و داناست.

و اگر بپرسى تو ايشان را كه كه بيافريد آسمانها و زمين را و رام بكرد آفتاب و ماه را، هر آينه گويند خداى- عزّ و جلّ. پس چگونه شك مى‏كنند «11» ؟

خداى- سبحانه و تعالى- فراخ كند روزى آن را كه خواهد از بندگان او، و به اندازه‏

(1). آط: آوردى/ آورديد.

(2). آط: پرستى/ پرستيد.

(3). آط: پس با ما آرند شما را.

(4). آط: در.

(5). و روارها/ و رواره‏ها، آط، آج، لب: كوشكها، آب، مش: غرفه‏ها.

(6). آط، آج، لب: نيك مزد است.

(8- 7). آط: كنند، آج، لب: نمودند.

(9). آط: بس جانور، آب: بس جنبنده، آج، لب: بسا جنبنده.

(10). آط، آج، لب: كه برنگيرد، آب: بر نمى‏دارد.

(11). آط: كجا مى‏گردانند اينان را، آب، مش: پس كجا مى‏گردانند شما را. آج، لب: پس از كجا مى‏گردانند اينان را، كه ظاهرا بر ترجمه اساس مرجّح مى‏نمايد.

روض الجنان و روح الجنان فى تفسيرالقرآن، ج‏15، ص: 217

كند آن را «1» ، بدرستى كه خداى به همه چيزى داناست.

و اگر بپرسى ايشان را كه كه فرو فرستاد از آسمان آبى، پس زنده كرد «2» بدان آب زمين را پس از مردن آن، هر آينه گويند خداى.

بگو يا محمّد شكر و سپاس خداى را- عزّ و علا- بل بيشتر ايشان عقل ندارند «3» .

و نيست اين زندگانى اين جهان مگر خوشى و بازى‏ «4» و بدرستى كه سراى باز پسين كه بهشت است آن است زندگانى حنيف و جاويد، اگر بودند مى‏دانند «5» .

پس چون بر نشينند «6» در كشتى بخوانند خداى را- سبحانه و تعالى- به اخلاص كنندگان‏ «7» او را دين آورند «8» پس چون نجات دهد «9» ايشان را سوى خشكى همى ايشان‏ «10» شرك آورند.

تا كافر شوند بدانچه داده باشيم ايشان را و تا بر خوردارى گيرند پس زود بود كه بدانند «11» .

اى‏ «12» نمى‏بينند كه ما كرديم حرم را يعنى مكّه را ايمن و مى‏ربايند مردمان را از گرداگرد ايشان؟ اى‏ «13» به باطل ايمان مى‏آرند و به نعمت خداى كافر مى‏شوند؟

(1). آط، آج، لب: او را، آب، مش: مر آنان را.

(2). آط، آج، لب: پس زنده كند.

(3). آط، آج، لب: خرد كار نمى‏بندند.

(4). آط: مگر بازى و نشاط.

(5). آط: اگر بودند دانند، آب، مش: اگر ايشان بدانند، آج، لب: اگر هستند كه دانند.

(6). آط: در نشينند.

(7). آط: به اخلاص، آب، آج، لب: به اخلاص.

(8). آب، مش: او راست دين، آج، لب: براى او طاعت.

(9). آط، آج، لب: چون برهانيم.

(10). آب، مش: ناگاه ايشان.

(11). آط: بدانست.

(12). آب، آج، لب، مش: آيا.

(13). آج، لب+ پس.

روض الجنان و روح الجنان فى تفسيرالقرآن، ج‏15، ص: 218

و كيست ستمكارتر از آن كس كه فرا بافت‏ «1» بر خداى- عزّ و جلّ- دروغ يا به دروغ داشت به حق و راستى چون آمد بدو «2» ، اى‏ «3» نيست در دوزخ جايگاه‏ «4» كافران را.

و آنان كه جهاد كردند در راه ما، هر آينه بنماييم ايشان را راههاى ما، و بدرستى كه خداى تعالى با نيكو كاران است.

قوله تعالى: وَ لا تُجادِلُوا أَهْلَ الْكِتابِ إِلَّا بِالَّتِي هِيَ أَحْسَنُ‏ - الاية، حق تعالى در اين آيت نهى كرد مؤمنان را از آن كه مجادله كنند با اهل كتاب، الّا به وجهى كه نكوتر باشد.

قتاده گفت: آيت منسوخ است به آيت قتال، و دگر مفسّران گفتند: محكم است و حكمش برجاى خود است براى آن كه ممكن است جمع كردن ميان مجادله نيكو و ميان قتال، براى آن كه به اوّل نوبت دعوت بايد كردن و ايشان را به حجّت [باراه‏] «5» حقّ خواندن و آنچه طريق محاجّه و اظهار حجّت است بر ايشان عرض كردن، چون قبول نكنند آنگه قتال كردن.

پس حق تعالى فرمود رسول را و نايبان او را كه: چون دعوت كنى ايشان را و با ايشان محاجّه و مجادله كنى، بر وجهى‏ «6» هر كدام نكوتر كنى تا ايشان به ايمان نزديك باشند. و گفت شما ايشان را لطف باشد.

و اصل «جدل» و «جدال»، فتل‏ «7» خصم باشد از حجّتش‏ «8» به طريق حجّت‏ «9» ، و منه‏ «10» حبل مجدول، اى محكم الفتل، و منه الاجدل للصّقر و الجديل للزّمام‏ «11» من الادم. و گفتند: اشتقاق «جدل» از جداله است و هى الارض، و آن آن است كه هر يكى از

(1). آب، مش: افترا كند.

(2). آط: چون با او آيد، آب، مش: چون آيد به او.

(3). آب، مش: آيا.

(4). آب، آج، لب، مش+ مر.

(5). اساس: ندارد، از آط افزوده شد.

(6). آج، لب: وجه.

(7). آط، آب، آج، لب، آز، مش: قتل.

(8). همه نسخه بدلها، بجز آل: مذهبش.

(9). همه نسخه بدلها، بجز آل: محاجّه.

(10). آط، آب، آز: مثله، آج، لب، مش: مثل.

(11). چاپ شعرانى (9/ 27)+ المجدول.

روض الجنان و روح الجنان فى تفسيرالقرآن، ج‏15، ص: 219

آن خصمان طلب آن كند تا خصم را بر زمين زند.

مجاهد گفت: معنى آن است كه اگر ايشان سخن زشت گويند، تو سخن نكو گوى‏ «1» ، و مثله قوله: وَ جادِلْهُمْ بِالَّتِي هِيَ أَحْسَنُ‏ «2» .

آنگه استثناء كرد جماعتى را از ايشان، گفت: الّا آنان كه ظالم باشند از ايشان. اگر گويند: چگونه ظالمان را از ايشان استثنا كرد و ايشان هم ظالمند «3» به كفرشان؟ گوييم: مراد آن است كه الّا الّذين ظلموا «4» فى الجدال، الّا آنان كه با تو ظلم كنند در مجادله، و انصاف تو ندهند.

مجاهد گفت: مراد آن است كه الّا آنان كه ظلم كنند به منع جزيت.

جواب سه‏ام‏ «5» آن است كه: الّا آنان كه ظلم كنند به اصرار بر كفر و قبول دعوت نكنند، كه آنگه قتال ايشان واجب بود. و گفتند: الّا آنان كه ظلم كنند به ابتدا قتال با تو، و تن در حجّت گفتن و شنيدن‏ «6» ندهند. وَ قُولُوا آمَنَّا بِالَّذِي أُنْزِلَ إِلَيْنا وَ أُنْزِلَ إِلَيْكُمْ‏ ، آنگه گفت بگوى ايشان را در مجادله كه‏ «7» : ما ايمان داريم به كتاب ما و كتاب شما «8» ، و خداى ما و خداى شما يكى است‏ «9» .

ابو ثملة الانصارىّ روايت كرد كه: روزى با رسول- عليه السّلام- نشسته بود، مردى جهود بيامد و پيش رسول بنشست. جنازه‏اى بگذرانيدند، او رسول را گفت: يا محمّد! اين جنازه سخن گويد؟ رسول- عليه السّلام- گفت:

اللّه اعلم.

جهود گفت:

سخن گويد: رسول- عليه السّلام- گفت: هر چه اهل كتاب شما را گويند تصديق مكنى و تكذيب مكنى كه باشد كه راست بود تا شما تكذيب نكرده باشى.

ابو سلمه روايت كرد از ابو هريره كه گفت: جهودان توريت مى‏خواندندى به عبرانى، و تفسير آن به تازى مى‏كردندى براى مسلمانان. رسول- عليه السّلام- گفت:

(1). مش، كا: گو.

(2). سوره نحل (16) آيه 125.

(3). آط، آب، آز، مش: ظالمان‏اند.

(4). آط، آب، آج، لب: ظلموك.

(5). آط، آج، لب، مش: سيم، آب، آز، كا: سيوم.

(6). همه نسخه بدلها+ تو.

(7). آط، آب، آج، لب: اين گوى.

(8). آط، آب، آج، لب، آز، مش: ايمان داريم به آنچه بر ما فرستاده‏اند و بر شما فرستاده‏اند.

(9). همه نسخه بدلها بجز آل+ و ما فرمان او را گردن نهاده‏ايم، همه نسخه بدلها از اين جا تا « وَ كَذلِكَ أَنْزَلْنا إِلَيْكَ ...» صفحه بعدى سطر 8- افتادگى دارد.

روض الجنان و روح الجنان فى تفسيرالقرآن، ج‏15، ص: 220

اهل كتاب را در اين كه مى‏گويند تصديق مكنيد و تكذيب مكنى كه باشد كه راست مى‏گويند يا دروغ، و ايشان را اين گوى‏ « «1»» كه: آمَنَّا بِالَّذِي أُنْزِلَ إِلَيْنا وَ أُنْزِلَ إِلَيْكُمْ‏ .

عطاء بن يسار گفت كه: احبار جهودان چون حديث بكردندى، عوامّ ايشان به تعجّب تسبيح مى‏كردندى، مسلمانان رسول را- عليه السّلام- باز گفتند، گفت: شما حديث ايشان را تصديق و تكذيب مكنى، وَ قُولُوا آمَنَّا بِالَّذِي أُنْزِلَ إِلَيْنا وَ أُنْزِلَ إِلَيْكُمْ‏ ، اى گوى‏ «2» كه ما ايمان داريم به آنچه بر ما فرستاده‏اند و بر شما فرستاده‏اند، و خداى ما و خداى شما يكى است و ما فرمان او را گردن نهاده‏ايم‏ «3» .

وَ كَذلِكَ أَنْزَلْنا إِلَيْكَ الْكِتابَ‏ ، و همچنين كتاب فرستاديم به تو، يعنى چنان كه به پيغامبران پيشين فرستاديم كتابها از توريت و انجيل و زبور «4» [204- ر]، قرآن به تو فرستاديم. فَالَّذِينَ آتَيْناهُمُ الْكِتابَ يُؤْمِنُونَ بِهِ‏ ، آنان را كه ما ايشان را كتاب داديم به اين كتاب ايمان دارند از مؤمنان اهل كتاب، چون عبد اللّه سلام و اصحاب او. وَ مِنْ هؤُلاءِ مَنْ يُؤْمِنُ بِهِ‏ ، و از اينان، يعنى از اهل مكّه، كسان هستند كه به اين قرآن ايمان دارند، يعنى مؤمنان عصر او.

بعضى دگر گفتند: هر دو گروه از اهل كتابند، كه مراد به اوّل آنانند كه پيش او بودند، نعت و صفت او در كتب خود ديدند، به او ايمان آوردند و به دوم اهل كتابند كه در عصر او بودند. و قول اوّل اوليتر است براى آن كه فعل بر لفظ استقبال‏ «5» است، و قول دوم را معنى ماضى باشد. وَ ما يَجْحَدُ بِآياتِنا إِلَّا الْكافِرُونَ‏ ، و جحود و انكار نكند آيات ما را الّا كافران. قتاده گفت: جحود «6» بعد از معرفت باشد.

وَ ما كُنْتَ تَتْلُوا مِنْ قَبْلِهِ مِنْ كِتابٍ‏ - الاية، حق تعالى در اين آيت بر سبيل احتجاج حجّت انگيخت بر كافران و آنان كه نبوّت او را منكر بودند، گفت: يا محمّد! تو پيش از اين كتابى نخوانده‏اى و «7» خود كتابى ننبشته‏اى‏ «8» ، كه آنگه اين مبطلان به‏

(2- 1). گوى، گويى/ گوييد.

(3). همه نسخه بدلها، از «ابو ثملة الانصارى ...» تا بدين جا: ندارد.

(4). همه نسخه بدلها، بجز كا+ و.

(5). همه نسخه بدلها: استيناف.

(6). همه نسخه بدلها، بجز كا: ندارد.

(7). همه نسخه بدلها+ به دست.

صفحه بعد