کتابخانه تفاسیر
روض الجنان و روح الجنان فى تفسيرالقرآن، ج16، ص: 127
اللّبس، اى، على ظهر الأرض. و مثله ما ترك عليها، اى، على الأرض. وَ لكِنْ يُؤَخِّرُهُمْ إِلى أَجَلٍ مُسَمًّى ، و لكن تأخير مىكند ايشان را تا به وقتى نام زده «1» .
عبد اللّه عمر روايت كرد از رسول- عليه السّلام- كه او گفت: چون خداى تعالى عذابى به قومى فرستد آنان را كه در ميان ايشان باشند عذاب كند، آنگه روز قيامت هر يكى را على حسب عمله- بر انگيزد. و معنى خبر آن است «2» كه آن عذاب مستحقّان را عقوبت بود و نا مستحقّان را امتحان و ايشان را بر خداى تعالى اعواض «3» باشد.
و قتاده گفت: در اين آيت كه: خداى تعالى آنچه در اين آيت گفت با قو [م نو] ح «4» كرد تا همه جانوران هلاك شدند «5» الّا آنان كه در كشتى بودند. عبد اللّه مسعود گفت:
بيم آن است كه جعل را در سوراخش عذاب كند به گناه بنى آدم. و انس گفت:
ضب در سوراخ خود به گرسنگى مىميرد از گناه بنى آدم. ابن كثير گفت: مردى امر معروف مىكرد بر كسى، مردى بگذشت، او را گفت: رها كن كه ظلم جز ظالم را زيان ندارد، ابو هريره بشنيد، گفت: دروغ مىگويى. به خدايى كه جان من به امر اوست كه مرغ در آشيانه «6» خود به گرسنگى بميرد از ظلم بنى آدم. ابو حمزة الثّمالى گفت: معنى آن است كه خداى تعالى به شومى گناه آدمى باران آسمان «7» باز گيرد تا همه جانوران هلاك شوند.
فَإِذا جاءَ أَجَلُهُمْ ، چون وقت مرگشان در آيد، خداى تعالى به بندگانش عالم است و بينا كه كيست كه عذاب او بر وجه عقوبت بود به استحقاق و كيست كه عذاب [48- ر] او بر وجه امتحان بود تا عوض دهد او را بر حسب آنچه به او رسيده باشد از آلام «8» .
(1)- دا: نام زد.
(2)- دا: بدان است.
(3)- آج، لب: اعراض.
(4)- با توجّه به دا، آج، لب، تصحيح شد.
(5)- دا: شوند.
(6)- دا، آج، لب: در آشيانه.
(7)- دا، آج، لب: از آسمان.
(8)- دا، افزوده: و اللّه الموفّق.
روض الجنان و روح الجنان فى تفسيرالقرآن، ج16، ص: 128
سورة يس
اين سورت مكّى است بر قول حسن و قتاده و مجاهد، و در او ناسخ و منسوخ نيست. عبد اللّه عبّاس گفت: يك آيه مدنى است و آن اين است كه: وَ إِذا قِيلَ لَهُمْ أَنْفِقُوا مِمَّا رَزَقَكُمُ اللَّهُ ... «1» ، و هشتاد و سه آيت است در عدد كوفيان، و هشتاد و دو در عدد بصريان و مدنيان. و هفتصد و بيست و نه كلمت است و سه هزار حرف است.
و روايت است از انس كه رسول- عليه السّلام- گفت:
(ان لكل شىء قلبا و ان قلب القرآن يس، من قرأها كتب الله له قراءة القرآن عشر مرات)
، گفت:
هر چيزى را دلى هست و دل قرآن سورت يس است. الا، و هر كس كه اين سورت بر خواند خداى تعالى او را بنويسد به خواندن اين سورت ثواب آن كه قرآن ده بار بخوانده باشد.
عايشه «2» روايت كرد كه رسول- عليه السّلام- گفت: در قرآن سورتى است كه شفاعت كند خوانندهاش «3» را و بيامرزد گوش دارندهاش «4» را، الا و آن «5» سوره يس است. و راوى خبر گويد كه رسول- عليه السّلام- گفت: سوره يس معمّه است.
گفتند: يا رسول اللّه معمّه چه باشد؟ گفت: آن كه صاحبش را عام گرداند او را خير دنيا و آخرت «6» دافعه است و قاضيه است، دفع كند از صاحبش همه بديها و روا كند او را حاجتهايش «7» . الا و هر كه اين سورت بخواند او را بيست حج بنويسند، و هر كه بشنود او را هزار دينار بنويسند در سبيل خداى، و هر كه بنويسد و بشويد و آبش باز خورد، هزار دار و در شكم او شود و هزار يقين در دل او
(1)- سوره يس (36) آيه 47.
(2)- دا، افزوده: رضى اللّه عنها.
(3)- اساس و آب: خوانندهش، دا: خوانندهيش.
(4)- اساس و آب: دارندهش، دا: دارندهيش.
(5)- آج، لب: و الا آن.
(6)- دا، آج، لب، افزوده: و اين سورت.
(7)- دا، آج، لب: همه حاجتها.
روض الجنان و روح الجنان فى تفسيرالقرآن، ج16، ص: 129
شود و هزار قربت و هزار رحمت، و هر دردى و علّتى «1» كه در دل او باشد بيرون آيد «2» .
ابىّ كعب روايت كرد از رسول- عليه السّلام- كه او گفت كه: هر كه سورت يس. بخواند براى خداى تعالى، خدا او را بيامرزد و چندان مزد دهد او را كه ثواب آن كس كه او دوازده بار قرآن بخواند. و هر آن بيمار كه بر بالين او يس بخوانند به عدد حرفى «3» ده فريشته فرود آيند و از پيش او صف زنند و بر او [48- پ] صلات فرستند «4» و استغفار مىكنند براى او و به قبض روح او حاضر آيند و به غسل او، و در قفاى جنازه او بروند و بر او نماز كنند و به دفن او حاضر آيند. و هر آن بيمار كه او سورت يس بخواند در سكرات مرگ، ملك الموت جان او بر ندارد تا رضوان او را شربهاى «5» از بهشت نيارد و شربت «6» باز خورد، بر بستر بميرد سيراب باشد «7» ، و زنده كنند او را و سيراب باشد و حسابش كنند و او سيراب باشد و به حوض هيچ پيغامبر محتاج نباشد تا به بهشت شود و او سيراب بود.
و ابو هريره روايت كرد كه رسول- عليه السّلام- گفت: هر كه او سورت يس بخواند در شب، در روز آيد و گناهان آمرزيده. انس مالك روايت كرد كه رسول- عليه السّلام- گفت: هر كه او سوره يس بخواند در گورستان، خداى تعالى تخفيف كند عذاب ايشان «8» آن روز و به عدد مردگان آن گورستان او را حسنات بنويسد «9» . يحيى بن ابى كثير گفت: ما را روايت كردند كه هر كه او سورت يس بخواند بامدادان روز همه روز شادمان باشد و هر كه نماز شام بخواند همه شب شادمان باشد «10» .
(1)- دا: على.
(2)- دا: آرند.
(3)- آب، دا، آج، لب: هر حرفى، در اساس نيز با قلمى متفاوت از متن افزوده شده است.
(4)- دا، آج، لب: مىفرستند.
(5)- اساس و آب: شربهى، دا: شربه.
(6)- دا، آج، لب: واو آن شربت.
(7)- دا: و بميرد سيراب.
(8)- دا: از ايشان.
(9)- دا، آج، لب: بنويسند.
(10)- آج، لب افزوده: قوله تعالى.
روض الجنان و روح الجنان فى تفسيرالقرآن، ج16، ص: 130
[سوره يس (36): آيات 1 تا 32]
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ
يس (1) وَ الْقُرْآنِ الْحَكِيمِ (2) إِنَّكَ لَمِنَ الْمُرْسَلِينَ (3) عَلى صِراطٍ مُسْتَقِيمٍ (4)
[ترجمه]
به نام ايزد بخشاينده و بخشايش كرد «1»
به حقّ اين سورت.
و قرآن محكم.
كه تو از فرستادگانى.
بر ره راست.
فرستادن خداى غالب بخشاينده «2» .
تا بترسانى «3» قومى را آنچه بترسانيدند پدر ايشان «4» ، ايشان غافلاند «5» .
درست شد گفتار بر بيشترين ايشان، ايشان نمىگروند.
ما كرديم در گردنهاى ايشان غلّهاى آن تا به زنخدانهاست، ايشان سر برداشتهاند.
و كرديم از پيش ايشان سدّى و از پس ايشان سدّى چشم ايشان پوشيده كرديم، ايشان نمىبينند.
[49- ر] راست است بر ايشان اگر بترسانى ايشان را و اگر نترسانيشان ايمان نيارند.
(1)- كذا در اساس و آب، دا، لب: به نام خداى بخشاينده مهربان.
(2)- دا: اين فرستاده خداى بىهمتاى بخشاينده است.
(3)- دا: تا تو بيم كنى، آج، لب: تا بيم نمايى.
(4)- دا: پدران ايشان را بيم نكرده باشند، آج، لب: بيم نمودند پدران ايشان را.
(5)- اساس و آب: غافل اندر، با توجه به نسخه بدلها و ترجمه مجدد آيه در متن تفسير تصحيح شد.
روض الجنان و روح الجنان فى تفسيرالقرآن، ج16، ص: 131
تو ترسانى آن را كه پسروى كند قرآن را و بترسد از خداى در نهان، مژده او را به آمرزش و مزدى با كرامت «1» .
ما زنده كنيم مردگان را و بنويسيم آنچه در پيش فگنده باشند و اثرهاى ايشان، و همه چيزى بشمرديم آن را در كتاب روشن.
بزن براى ايشان مثلى، اهل آن شهر چون آمدند به ايشان پيغامبران.
چون بفرستاديم به ايشان دو كس را بدروغ داشتند ايشان را، عزيز بكرديم به سهام «2» ، گفتند: ما به شما فرستادگانيم.
گفتند: نيستى شما الّا آدميى چون ما «3» و نفرستاد خداى هيچ چيز، نيستى شما الّا كه دروغ مىگويى.
گفتند: خداى ما داند كه ما به شما فرستادگانيم.
و نيست بر ما الّا رسانيدن روشن.
گفتند: ما فال بد گرفتيم «4» به شما اگر باز نه ايستى رجم كنيم «5» شما را و برسد «6» شما را از ما عذابى دردناك.
گفتند: فال «7» شما
(1)- دا: بزرگ.
(2)- سهام/ سوم.
(3)- دا: مگر آدميانى مانند ما.
(4)- دا، آج، لب: گرفتيم، كه بر متن راجح است.
(5)- دا، سنگسار كنيم، آج، لب: به سنگ كشيم.
(6)- دا: بسايد.
(7)- دا، آج، لب: فال بد.
روض الجنان و روح الجنان فى تفسيرالقرآن، ج16، ص: 132
با شماست اگر ياد دهند شما را بل شما قومى اسراف كنندهاى. «1»
آمد از دورتر شهر مردى مىتاخت «2» ، گفت: اى قوم پيروى «3» كنى پيغامبران را.
پى روى «4» آن را كه نمىخواهد از شما مزدى و ايشان راه يافتگاناند.
و چيست مرا كه نمىپرستم «5» آن را كه بيافريد مرا و با او برند شما را.
بگيرم جز از او خدايانى كه اگر خواهد مرا خداى بگزندى، سود نكند «6» از من شفاعت ايشان چيزى و نرهانند مرا؟
من پس در گمراهى «7» باشم روشن.
من ايمان آوردم به خداى شما بشنوى از من.
گفتند: در شو در بهشت، گفت:
اى كاشك قوم من بدانندى.
به آنچه بيامرزيد مرا خداى من و كرد مرا از جمله گراميان «8» .
و نفرستاديم بر قوم او از پس از لشكرى «9» از آسمان و نيز نفرستيم.
نباشد الّا بانگى يكى كه بنگرى ايشان «10» مرده باشند.
(1)- اساس و آب: اسراف كنندهى، دا: اسراف كنندگانيد.
(2)- دا: كه مىشتافت.
(3)- دا: پسروى.
(4)- پى روى/ پيروى كنيد، دا: پسروى كنى.
(5)- كذا در اساس، آب: نمىپرستم، دا: نپرستم، آج، لب: بپرستم.
(6)- دا: باز ندارد.
(7)- دا: گمراهيى.
(8)- دا: گرامى كردگان.
(9)- دا: از پس او هيچ لشكرى.
(10)- دا: مگر آوازى كه همى ايشان.
روض الجنان و روح الجنان فى تفسيرالقرآن، ج16، ص: 133
اى دريغ بر بندگان! نمىآيد به ايشان هيچ پيغامبرى و الّا ايشان از او فسوس مىدارند.
نمىبينند كه چند هلاك كرديم پيش ايشان «1» از خلايق كه ايشان با ايشان نمىآيند؟
و نيستند مگر جمله ايشان جماعتى نزديك ما حاضر كرده.
قوله تعالى: يس ، قرّا در اين كلمت خلاف كردند: حمزه و كسائى و جماعتى «2» و خلف و عاصم در بيشتر روايات «3» ياسين خواندند، جز كه كسائى اماله صريح كرد و ديگران از اينان [50- ر] بين بين، و باقى قرّاء اماله نكردند به «يا» مفتوح خواندند، و ابو عمرو [و] حمزه و ابو جعفر و عاصم در بيشتر روايت اظهار «نون» كردند از ياسين و «نون» ساكن خواندند. و راويان، نافع و ابن كثير در اين مختلف شدند و در شاذّ، قرّاء شواذّ به فتح «نون» و ضمّ و كسر او خواندند، تشبيها به اين و منذ و امس «4» .
مفسّران در معنى او خلاف كردند، بعضى گفتند: قسم است، عبد اللّه عبّاس گفت: معنى آن است كه يا انسان، به لغت طىّ، يا آدمى. ابو العاليه گفت: يا رجل، اى مرد! سعيد جبير گفت: يا محمّد، دليلش قوله: إِنَّكَ لَمِنَ الْمُرْسَلِينَ «5» ، و قوله:
سلام على آل ياسين «6» .
و قال السّيد الحميرى:
يا نفس لا تمحضى «7» بالنّصح مجتهدا
على المودّة الّا آل ياسينا
أبو بكر ورّاق گفت: يا سيّد البشر «8» . اگر گويند چرا «يس» «9» آيتى مىشمارند و «طس» نمىشمارند، گوييم: براى آن كه «طس» بر وزن «قابيل» و «هابيل» است.
(1)- دا، آج، لب: پيش از ايشان.
(2)- كذا در اساس آب، دا، آج، لب: ندارد.
(3)- دا، آج، لب افزوده: به اماله الف.
(4)- با توجه به نسخه بدلها افزوده شد.
(5)- سوره يس (36) آيه 3.
(6)- سوره صافّات (37) آيه 130.
(7)- اساس: يمحضى، به قياس با نسخه دا، تصحيح شد.
(8)- اساس: اليسر، به قياس با نسخه دا، تصحيح شد.