کتابخانه تفاسیر

پایگاه داده های قرآنی اسلامی
کتابخانه بالقرآن

روض الجنان و روح الجنان فى تفسيرالقرآن

جلد اول

مقدمه مولف

جلد بيستم

روض الجنان و روح الجنان فى تفسيرالقرآن


صفحه قبل

روض الجنان و روح الجنان فى تفسيرالقرآن، ج‏18، ص: 80

و دگر «1» مفسّران گفتند: نماز كن به فرمان خداى و «2» توفيق او «3» پيش از آن كه آفتاب برآيد يعنى نماز بامداد وَ قَبْلَ الْغُرُوبِ‏ ؛ و پيش از آن كه فرو شود يعنى نماز ديگر.

وَ مِنَ اللَّيْلِ فَسَبِّحْهُ‏ ؛ و از شب تسبيح كن او را، يعنى نماز شام و خفتن.

عبد اللّه عبّاس گفت: و قَبْلَ الْغُرُوبِ‏ «4» ، نماز پيشين و ديگر «5» . وَ مِنَ اللَّيْلِ‏ ، از اوقات شب آنچه‏ «6» بيدار شوى نماز شام‏ «7» كن. وَ أَدْبارَ السُّجُودِ [36- ر] روايت كنند «8» از امير المؤمنين على- عليه السلام- و «9» عمر بن الخطّاب و ابو هريره و حسن بصرى و نخعى و شعبى و اوزاعى كه: أَدْبارَ السُّجُودِ ، مراد دو ركعت پيش از صبح است‏ «10» كه آن را ركعتى الفجر «11» گويند سنّت نماز بامداد. و عبد اللّه عبّاس روايت كرد از رسول- صلى اللّه عليه و آله و سلّم- كه اين دو ركعت است بعد از «12» نماز شام پيش‏ «13» از آن كه سخن گويد «14» در ركعت اوّل الحمد بخواند و (قل يا ايها الكافرون)، و در ركعت دوم الحمد و قل هو الله، نماز او در عليّين بنويسند. مقاتل گفت: وقتش چندان است تا شفق فرو نشده باشد. مجاهد گفت: تسبيح‏ «15» كه در عقب نمازهاى فرض كند. ابن زيد گفت: نوافل است از قفاى‏ «16» فرايض. و گفتند:

(ادبار السجود)، دو ركعت نماز است پيش از صبح، وَ إِدْبارَ النُّجُومِ‏ «17» دو ركعت‏

(1). آج، آد، كا: ديگر.

(2). آج، كا+ به.

(3). كا، گا، آد+ و به يارى او قَبْلَ طُلُوعِ الشَّمْسِ‏ .

(4). آد، گا+ يعنى.

(5). آد، كا، گا+ مجاهد گفت.

(6). آج، آد، گا: آنگه كه؛ كا: كه.

(7). آد، كا، گا: نماز شب.

(8). آج، آد، كا، گا: كردند.

(9). آد، گا+ از.

(10). آج: پيش صبح است؛ آد، كا، گا: دو ركعت است پيش از صبح.

(11). آج و ديگر نسخه بدلها: ركعتى الفجر.

(12). همه نسخه بدلها: از پس.

(13). اساس: پيشين، با توجه به آج و ديگر نسخه بدلها تصحيح شد. آد، كا، گا: نماز شام پيش.

(14). آد، گا+ هر كه بگزارد نماز او در عليين بنويسند.

(15). آج و ديگر نسخه بدلها+ است.

(16). آد، گا: از عقب؛ كا: از پس.

(17). سوره طور (52) آيه 49.

روض الجنان و روح الجنان فى تفسيرالقرآن، ج‏18، ص: 81

نماز است بعد از «1» نماز شام. قرّاء در اين لفظ خلاف كردند: ابو عمرو و يعقوب و عاصم و كسايى «ادبار» خواندند به فتح «الف» و ديگر قرّاء به كسر «الف» خواندند، على المصدر و قرائت اوّل على جمع دبر «2» .

وَ اسْتَمِعْ يَوْمَ يُنادِ الْمُنادِ ، آنگه خطاب كرد و گفت: وَ اسْتَمِعْ‏ ؛ گوش دار و اصغا كن آن روز كه منادى ندا كند يعنى اسرافيل- عليه السلام- در صيحه صور و ندا اين باشد: ايّتها العظام البالية و الاوصال المنقطعة «3» و اللّحوم المتمزّقة و الشعور المتفرّقة انّ اللّه امركم ان تجمّعنّ يفصل القضاء «4» ؛ اى استخوانهاى پوسيده و گوشتهاى پاره پاره شده و مويهاى پراكنده و بندهاى گسسته! خداى مى‏فرمايد تا مجتمع شوى براى فصل‏ «5» قضا؛ مِنْ مَكانٍ قَرِيبٍ‏ ، از جايى نزديك، گفتند صخره بيت المقدّس و آن ميان زمين است و نزديكتر [36- پ‏] جايى است از زمين به هيژده‏ «6» ميل- على ما جاء فى الاخبار- و گفتند: مراد آن است كه ندا كنند از جايى كه همه كس بشنوند تا چنان پندارند كه از جايى نزديك است.

يَوْمَ يَسْمَعُونَ الصَّيْحَةَ بِالْحَقِ‏ ؛ آن روز كه ايشان بشنوند آن آواز بحق، و آن نفخه باز پسين باشد. ذلِكَ يَوْمُ الْخُرُوجِ‏ ؛ آن، روز بيرون آمدن باشد از گورها. آنگه گفت: إِنَّا نَحْنُ نُحْيِي وَ نُمِيتُ‏ ؛ ماييم كه احيا و اماتت به ماست‏ «7» ، ما زنده كنيم مردگان را و ما مرده كنيم‏ «8» زندگان را. وَ إِلَيْنَا الْمَصِيرُ ؛ و بازگشت با ماست.

يَوْمَ تَشَقَّقُ الْأَرْضُ عَنْهُمْ سِراعاً ، گفت‏ «9» آن روز كه زمين بشكافد از ايشان. و

(1). آج، كا، گا: پس از.

(2). آو، كا، گا+ باشد.

(3). آد، گا: المتّقطعه.

(4). آج، كا: لفصل.

(5). آج: فضل غلط است.

(6). آج: هشتده؛ آد، گا: هجده.

(7). آج، گا: به دست ماست.

(8). آد، كا، گا: بميرانيم.

(9). اساس: گفتند، با توجّه به آج و ديگر نسخه بدلها تصحيح شد.

روض الجنان و روح الجنان فى تفسيرالقرآن، ج‏18، ص: 82

سراعا، نصب است بر حال‏ «1» و عامل در او فعلى است مضمر و التّقدير: فيخرجون منها سراعا، جمع سريع. ذلِكَ حَشْرٌ عَلَيْنا يَسِيرٌ ، آن جمعى است بر ما آسان.

نَحْنُ أَعْلَمُ بِما يَقُولُونَ‏ ، آنگه گفت: و ما عالمترين به آنچه ايشان مى‏گويند. وَ ما أَنْتَ عَلَيْهِمْ بِجَبَّارٍ ؛ تو اى محمّد برايشان جبّار نه‏اى‏ «2» ، يعنى مسلّط و گماشته نه‏اى، تا ايشان را بقهر و جبر به اسلام درآرى، «3» انّما تو پيغام گزارى مذكّر و منبّه. ثعلب‏ «4» گفت: بناء فعّال بسيار آمد در مفعل، چون جبّار به معنى مجبر و درّاك به معنى مدرك و سرّاع به معنى مسرع. و قولى ديگر آن است كه به جبّار «5» مجبر خواست يقال: جبرته على الامر به معنى اجبرته. و الجبّار؛ السلطان. قال الشّاعر «6» :

و يوم الحشر اذ حشرت معدّ

و كان النّاس الّا نحن دينا

عصينا عزمة الجبّار حتّى‏

صبحنا الحرب الفا معلمينا

گفت: مراد به جبّار سلطان است، يعنى منذر بن النّعمان، كه او مردم را [37- ر] بسوخت و بقهر بر كارها داشت. فَذَكِّرْ بِالْقُرْآنِ‏ ؛ ياد ده اى محمّد به قرآن و تذكير و تنبيه كن آنان را كه از وعيد و عقاب من مى‏ترسند «7» ، اين از باب تخصيص الذّكر «8» است، چنان كه رفت‏ «9» .

(1). آد، كا، گا+ از ايشان.

(2). آد، گا: نيستى.

(3). آد، گا: بر اسلام دارى.

(4). آد، گا: تغلب.

(5). آد، گا: از جبّار.

(6). آج+ شعر.

(7). آد، گا+ و.

(8). آد، گا: بالذّكر.

(9). آد، كا، گا: چنان كه چند جايگه گذشت.

روض الجنان و روح الجنان فى تفسيرالقرآن، ج‏18، ص: 83

سورة الذاريات‏

بدان كه اين سورت مكّى است و شصت آيت است و سيصد و شصت كلمت است و هزار و دويست و هشتاد و هفت حرف است. و روايت است از زرّ حبيش از ابىّ كعب كه رسول‏ «1» - عليه السلام‏ «2» - گفت: هر كه او سورة و الذّاريات بخواند، خداى تعالى او را به عدد هر بادى كه در دنيا بجست ده حسنه بنويسد «3» .

[سوره الذاريات (51): آيات 1 تا 60]

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ‏

وَ الذَّارِياتِ ذَرْواً (1) فَالْحامِلاتِ وِقْراً (2) فَالْجارِياتِ يُسْراً (3) فَالْمُقَسِّماتِ أَمْراً (4)

إِنَّما تُوعَدُونَ لَصادِقٌ (5) وَ إِنَّ الدِّينَ لَواقِعٌ (6) وَ السَّماءِ ذاتِ الْحُبُكِ (7) إِنَّكُمْ لَفِي قَوْلٍ مُخْتَلِفٍ (8) يُؤْفَكُ عَنْهُ مَنْ أُفِكَ (9)

قُتِلَ الْخَرَّاصُونَ (10) الَّذِينَ هُمْ فِي غَمْرَةٍ ساهُونَ (11) يَسْئَلُونَ أَيَّانَ يَوْمُ الدِّينِ (12) يَوْمَ هُمْ عَلَى النَّارِ يُفْتَنُونَ (13) ذُوقُوا فِتْنَتَكُمْ هذَا الَّذِي كُنْتُمْ بِهِ تَسْتَعْجِلُونَ (14)

إِنَّ الْمُتَّقِينَ فِي جَنَّاتٍ وَ عُيُونٍ (15) آخِذِينَ ما آتاهُمْ رَبُّهُمْ إِنَّهُمْ كانُوا قَبْلَ ذلِكَ مُحْسِنِينَ (16) كانُوا قَلِيلاً مِنَ اللَّيْلِ ما يَهْجَعُونَ (17) وَ بِالْأَسْحارِ هُمْ يَسْتَغْفِرُونَ (18) وَ فِي أَمْوالِهِمْ حَقٌّ لِلسَّائِلِ وَ الْمَحْرُومِ (19)

وَ فِي الْأَرْضِ آياتٌ لِلْمُوقِنِينَ (20) وَ فِي أَنْفُسِكُمْ أَ فَلا تُبْصِرُونَ (21) وَ فِي السَّماءِ رِزْقُكُمْ وَ ما تُوعَدُونَ (22) فَوَ رَبِّ السَّماءِ وَ الْأَرْضِ إِنَّهُ لَحَقٌّ مِثْلَ ما أَنَّكُمْ تَنْطِقُونَ (23) هَلْ أَتاكَ حَدِيثُ ضَيْفِ إِبْراهِيمَ الْمُكْرَمِينَ (24)

إِذْ دَخَلُوا عَلَيْهِ فَقالُوا سَلاماً قالَ سَلامٌ قَوْمٌ مُنْكَرُونَ (25) فَراغَ إِلى‏ أَهْلِهِ فَجاءَ بِعِجْلٍ سَمِينٍ (26) فَقَرَّبَهُ إِلَيْهِمْ قالَ أَ لا تَأْكُلُونَ (27) فَأَوْجَسَ مِنْهُمْ خِيفَةً قالُوا لا تَخَفْ وَ بَشَّرُوهُ بِغُلامٍ عَلِيمٍ (28) فَأَقْبَلَتِ امْرَأَتُهُ فِي صَرَّةٍ فَصَكَّتْ وَجْهَها وَ قالَتْ عَجُوزٌ عَقِيمٌ (29)

قالُوا كَذلِكَ قالَ رَبُّكِ إِنَّهُ هُوَ الْحَكِيمُ الْعَلِيمُ (30) قالَ فَما خَطْبُكُمْ أَيُّهَا الْمُرْسَلُونَ (31) قالُوا إِنَّا أُرْسِلْنا إِلى‏ قَوْمٍ مُجْرِمِينَ (32) لِنُرْسِلَ عَلَيْهِمْ حِجارَةً مِنْ طِينٍ (33) مُسَوَّمَةً عِنْدَ رَبِّكَ لِلْمُسْرِفِينَ (34)

فَأَخْرَجْنا مَنْ كانَ فِيها مِنَ الْمُؤْمِنِينَ (35) فَما وَجَدْنا فِيها غَيْرَ بَيْتٍ مِنَ الْمُسْلِمِينَ (36) وَ تَرَكْنا فِيها آيَةً لِلَّذِينَ يَخافُونَ الْعَذابَ الْأَلِيمَ (37) وَ فِي مُوسى‏ إِذْ أَرْسَلْناهُ إِلى‏ فِرْعَوْنَ بِسُلْطانٍ مُبِينٍ (38) فَتَوَلَّى بِرُكْنِهِ وَ قالَ ساحِرٌ أَوْ مَجْنُونٌ (39)

فَأَخَذْناهُ وَ جُنُودَهُ فَنَبَذْناهُمْ فِي الْيَمِّ وَ هُوَ مُلِيمٌ (40) وَ فِي عادٍ إِذْ أَرْسَلْنا عَلَيْهِمُ الرِّيحَ الْعَقِيمَ (41) ما تَذَرُ مِنْ شَيْ‏ءٍ أَتَتْ عَلَيْهِ إِلاَّ جَعَلَتْهُ كَالرَّمِيمِ (42) وَ فِي ثَمُودَ إِذْ قِيلَ لَهُمْ تَمَتَّعُوا حَتَّى حِينٍ (43) فَعَتَوْا عَنْ أَمْرِ رَبِّهِمْ فَأَخَذَتْهُمُ الصَّاعِقَةُ وَ هُمْ يَنْظُرُونَ (44)

فَمَا اسْتَطاعُوا مِنْ قِيامٍ وَ ما كانُوا مُنْتَصِرِينَ (45) وَ قَوْمَ نُوحٍ مِنْ قَبْلُ إِنَّهُمْ كانُوا قَوْماً فاسِقِينَ (46) وَ السَّماءَ بَنَيْناها بِأَيْدٍ وَ إِنَّا لَمُوسِعُونَ (47) وَ الْأَرْضَ فَرَشْناها فَنِعْمَ الْماهِدُونَ (48) وَ مِنْ كُلِّ شَيْ‏ءٍ خَلَقْنا زَوْجَيْنِ لَعَلَّكُمْ تَذَكَّرُونَ (49)

فَفِرُّوا إِلَى اللَّهِ إِنِّي لَكُمْ مِنْهُ نَذِيرٌ مُبِينٌ (50) وَ لا تَجْعَلُوا مَعَ اللَّهِ إِلهاً آخَرَ إِنِّي لَكُمْ مِنْهُ نَذِيرٌ مُبِينٌ (51) كَذلِكَ ما أَتَى الَّذِينَ مِنْ قَبْلِهِمْ مِنْ رَسُولٍ إِلاَّ قالُوا ساحِرٌ أَوْ مَجْنُونٌ (52) أَ تَواصَوْا بِهِ بَلْ هُمْ قَوْمٌ طاغُونَ (53) فَتَوَلَّ عَنْهُمْ فَما أَنْتَ بِمَلُومٍ (54)

وَ ذَكِّرْ فَإِنَّ الذِّكْرى‏ تَنْفَعُ الْمُؤْمِنِينَ (55) وَ ما خَلَقْتُ الْجِنَّ وَ الْإِنْسَ إِلاَّ لِيَعْبُدُونِ (56) ما أُرِيدُ مِنْهُمْ مِنْ رِزْقٍ وَ ما أُرِيدُ أَنْ يُطْعِمُونِ (57) إِنَّ اللَّهَ هُوَ الرَّزَّاقُ ذُو الْقُوَّةِ الْمَتِينُ (58) فَإِنَّ لِلَّذِينَ ظَلَمُوا ذَنُوباً مِثْلَ ذَنُوبِ أَصْحابِهِمْ فَلا يَسْتَعْجِلُونِ (59)

فَوَيْلٌ لِلَّذِينَ كَفَرُوا مِنْ يَوْمِهِمُ الَّذِي يُوعَدُونَ (60)

[ترجمه‏]

به حقّ بادهاى پاك كننده‏ «4» پاك كردنى.

به حقّ برگيرنده بار گران.

و روندگان آسان‏ «5» .

و بخشش كنان كارى.

كه آنچه وعده مى‏دهند شما را [هر آينه راست است‏] « «6»» .

[و بدرستى كه شمار و جزا] «7» واقع است.

(1). گا: پيغمبر.

(2). همه نسخه‏ها: صلى اللّه عليه و آله و سلّم.

(3). آج+ صدق رسول اللّه، قوله تبارك و تعالى و تقدّس.

(4). آج: خاك پاشنده.

(5). اصل: ايشان، با توجّه به معنى جمله تصحيح شد.

(7- 6). اساس: ندارد، از آج افزوده شد.

روض الجنان و روح الجنان فى تفسيرالقرآن، ج‏18، ص: 84

و به آسمان خداوند راهها.

كه شما در گفتار [يد] « «1»» مختلف.

بگردانند از او آن كه بگردانند.

بكشند دروغ زنان را.

آنان كه ايشان در غفلت و سهوند. [37- پ‏].

مى‏پرسند كه كى باشد روز جزا؟

روزى كه ايشان را بر آتش عذاب كنند.

بچشى عذابتان. اين آن است كه به آن شتاب كردى.

پرهيزگاران در بهشتها و چشمه‏ها باشند.

فرا گيرنده آنچه دهد ايشان را خداى شان، ايشان بودند پيش از اين نكوكاران.

بودند اندك از شب كه بخفتندى.

و به سحرها ايشان آمرزش خواستندى.

و در مالهاشان حق بود سائل را و ممنوع را «2» .

و در زمين علاماتى هست دانندگان را.

و در تنهاى شما، نمى‏نگرى؟

و در آسمان روزى [شما] «3» و آنچه وعده مى‏دهند شما را.

به خداى آسمان‏

(3- 1). اساس: ندارد، از آج افزوده شد.

(2). آج: مر خواهنده و بى روزى نا خواهنده را.

روض الجنان و روح الجنان فى تفسيرالقرآن، ج‏18، ص: 85

و زمين كه اين حق است چنان كه مى‏گويى.

آمد به تو حديث مهمانى ابراهيم [38- ر] گرامى كردگان؟

چون در رفتند بر او گفتند: سلام. گفت: سلام بر شما گروهى ناشناس.

ميل كرد «1» با اهلش، آورد گوساله‏اى فربه.

نزديك كرد به ايشان، گفت: نمى‏خورى؟

بيافت‏ «2» از ايشان.

ترسى، گفتند: مترس. مژده دادند او را به غلامى دانا.

روى نهاد زنش در جماعتى‏ «3» ، بزد بر رويش و گفت زنى نازاينده.

گفتند چنين، گفت خداى تو او محكم كار و داناست.

گفت: چيست كار شما اى فرستادگان؟

گفتند: ما را فرستادند به گروهى گناهكاران.

تا فرو فرستيم برايشان سنگها از گل.

نشان كرده به نزديك خداى تو براى اسراف كنان.

برون آورديم آن را كه بودند در آن جا از مؤمنان.

نيافتيم در آن جا [38- پ‏]

(1). آج: نهان رفت.

(2). آج: پس نهان كرد در دل خود.

(3). آج: در آواز كردن بود.

روض الجنان و روح الجنان فى تفسيرالقرآن، ج‏18، ص: 86

جز خانه‏اى از مسلمانان.

و ترك و رها [كرديم‏] « «1»» در آن نشانى آنان را كه بترسند از عذاب دردناك.

و در موسى چون بفرستاديم او را به فرعون به حجّتى روشن.

برگرديد به جانبش و گفت جادوى و يا ديوانه است.

بگرفتيم او را و لشكرش را، درانداختيم ايشان را در دريا، و او مستحقّ ملامت بود.

و در عاد، چون بفرستاديم بر ايشان باد برگ ريز.

رها نكرد از چيزى آمدى بر او الّا كرد [او را] «2» چون استخوان پوسيده.

و در ثمود چون گفتند ايشان را برخوردار شوى تا به وقتى.

بگزشتند «3» از فرمان خدايشان بگرفت ايشان را آتش و ايشان مى‏نگريدند.

نتوانستند از خواستنى‏ «4» و نبودند كينه كشنده‏ «5» .

و قوم نوح از پيش كه ايشان‏

(2- 1). اساس: ندارد، از آج افزوده شد.

(3). كذا با «ز» در اساس.

(4). كذا با «و» در اساس و آج، كه در قديم معمول بوده است.

صفحه بعد