کتابخانه تفاسیر

پایگاه داده های قرآنی اسلامی
کتابخانه بالقرآن

كوثر

جلد اول

مقدمه:

سوره بقره

مشخصات اين سوره فضيلت خواندن سوره بقره دورنمايى از سوره
فهرست تفصيلى موضوعات

جلد دوم

سوره آل عمران

مشخصات و فضيلت اين سوره دورنماى اين سوره

سوره نساء

مشخصات و فضايل اين سوره: دورنماى اين سوره
فهرست تفصيلى موضوعات

جلد سوم

سوره مائده

مشخصات و فضايل اين سوره دورنمايى از اين سوره

سوره انعام

مشخصات اين سوره دورنمايى از اين سوره
فهرست تفصيلى موضوعات

جلد چهارم

سوره اعراف

مشخصات و فضايل اين سوره دورنمايى از اين سوره

سوره انفال

مشخصات و فضايل اين سوره دورنمايى از اين سوره

سوره توبه

مشخصات و فضايل اين سوره دورنمايى از اين سوره
فهرست تفصيلى موضوعات

جلد پنجم

سخنى در آغاز

سوره يونس

مشخصات و فضايل اين سوره دورنمايى از اين سوره

سوره هود

مشخصات و فضايل اين سوره دورنمايى از اين سوره

سوره يوسف

مشخصات و فضايل اين سوره فضايل اين سوره دورنمايى از اين سوره

سوره رعد

فهرست تفصيلى موضوعات

جلد ششم

انتشارات هجرت

سوره حجر

مشخصات و فضايل اين سوره دور نماى سوره

سوره نحل

مشخصات و فضايل اين سوره دور نماى اين سوره

سوره اسراء

مشخصات و فضايل اين سوره دورنمايى از اين سوره

سوره كهف

مشخصات و فضايل اين سوره دور نمايى از اين سوره

سوره طه

مشخصات و فضايل اين سوره دورنمايى از اين سوره
فهرست تفصيلى موضوعات

كوثر


صفحه قبل

كوثر، ج‏1، ص: 15

7- كلمه «الله» به گفته خليل بن احمد كلمه جامدى است و اشتقاق ندارد ولى به گفته جمعى ديگر از اهل ادب اين كلمه مشتق است منتهى بعضيها آن را از «الوهيت» به معناى عبادت مشتق كرده‏اند و بعضيها از «وله» به معناى حيرت گرفته‏اند چون عقول در برابر ذات احديت حيرانند و بعضيها از «اله» به معناى پناه بردن اخذ كرده‏اند چون همه به خدا پناه مى‏بريم و بعضى ديگر از «اله» به معناى آرامش و سكونت مشتق كرده‏اند چون همه با او آرامش مى‏گيرند.

8- «رحمن» و «رحيم» دو صفت از اوصاف خداوند است و هر دو از رحمت مشتق شده‏اند و رحمت به معناى رقت قلب است كه منجر به كمك كردن مى‏شود ولى در مورد خداوند رقت كه يك نوع انفعال است معنا ندارد و بنابراين مبادى حذف مى‏شود و غايات اخذ مى‏گردد و رحمت خدا همان فيض اوست كه دائم به خلق مى‏رسد. (فرق ميان رحمن و رحيم به زودى ذكر خواهد شد)

تفسير و توضيح‏

شروع سوره مباركه حمد و تمام سوره‏هاى قرآن به جز سوره توبه با جمله «بسم الله الرحمن الرحيم» بيانگر اين معناست كه هر كار مهمى را بايد با نام خدا شروع كرد و در اين شروع، خداوند را با صفت رحمانيت و رحيميت ياد نمود تا آغاز مبارك و ميمونى براى كار مورد نظر باشد و لذا در روايتهاى متعددى به اين معنى اشاره شده از جمله در حديثى از رسول خدا (ص) كه فرمود: «كل امر ذى بال لم يبدأ فيه بسم الله فهو ابتر» يعنى هر كار مهمى كه با نام خدا شروع نشود آن كار ناتمام است.

اينكه كارهاى مهم را با ياد خدا شروع كنيم در واقع تصحيح و اصلاح كارى است كه ميان اقوام و ملل دنيا رسم است و آن اينكه آنها كارهاى مهم خود را مانند افتتاح يك مؤسسه مهم و يا كارخانه بزرگ با نام رئيس مملكت و يا رئيس قوم شروع مى‏كنند.

قرآن ياد مى‏دهد كه تمام كارها را تنها با ياد خدا افتتاح و شروع كنيد و نيز تصحيح كار مشركان عصر پيامبر است كه كارهاى مهم خود را با نام بتها آغاز مى‏كردند و مى‏گفتند:

كوثر، ج‏1، ص: 16

بسم اللات و العزى. خداوند به آنها ياد مى‏دهد كه كارهاى خود را نه با نام بت كه قدرت هيچ كارى را ندارد بلكه با نام خداوندى شروع كنيد كه قدرت بى‏پايان دارد.

شروع با نام خدا در تمام كارها مانند غذا خوردن، راه رفتن و غير آنها مستحب است ولى در بعضى موارد واجب مى‏شود مانند ذبح حيوان كه بردن اسم خدا واجب است و اگر نام خدا در موقع ذبح حيوان برده نشود خوردن گوشت آن حرام مى‏گردد.

اينكه سوره با نام خدا شروع شده در واقع نوعى كمك خواهى از خداوند است كه خواننده سوره را در اتمام آن و فهم و عمل كردن به آن يارى كند و جالب اينكه با نام خدايى شروع مى‏شود كه رحمن و رحيم است. انتخاب اين دو صفت از ميان اوصاف متعدد خداوند، خود حكمتى دارد و آن اينكه خداوند به وصف رحم خود، بنده را در اتمام كار يارى مى‏دهد و هيچيك از اوصاف ديگر خداوند مناسبتر از اين دو صفت در اين مقام نيست.

البته همين دو صفت در مفهوم «الله» كه اسم خداوند است وجود دارد زيرا «الله» نامى است كه دلالت دارد بر جميع صفات كمال كه از آن جمله است رحمن و رحيم ولى ذكر اين دو صفت پس از كلمه «الله» دليل بر عنايت خاصى است كه در اينجا به اين دو صفت شده است.

آيا ميان رحمن و رحيم فرقى وجود دارد؟ بعضيها گفته‏اند كه فرقى وجود ندارد و يكى تأكيد بر ديگرى است ولى مشهور اين است كه صفت «رحمن» همان لطف عام و گسترده خداست كه در اين جهان بر همه موجودات از نبات و جماد و حيوان و كافر و مؤمن شامل شده است ولى صفت «رحيم» لطف خاص اوست كه در قيامت شامل حال مؤمنان خواهد بود. ديگر اينكه «رحمن» اسم خاص خداست و به غير او اطلاق نمى‏شود مگر با اضافه كردن كلمه «عبد» و به صورت «عبد الرحمن» ولى رحيم اسم عام است هم بر خدا اطلاق مى‏شود هم بر غير خدا مانند: «بالمؤمنين رؤف رحيم» (توبه/ 128)، كه درباره پيامبر اسلام (ص) مى‏باشد و لذا در روايتى كه در مجمع البيان از امام صادق (ع) نقل شده به هر دو مطلب درباره رحمن و رحيم اشاره شده است.

امام‏

كوثر، ج‏1، ص: 17

مى‏فرمايد: «الرحمن اسم خاص بصفة عامة و الرحيم اسم عام بصفة خاصة» يعنى رحمن اسم خاص خداست و مفهوم عامى دارد ولى رحيم اسم عام است و مفهوم خاصى دارد.

مى توان گفت فرق اول ميان رحمن و رحيم از صيغه آنها ناشى شده است زيرا رحمن صيغه مبالغه است و در آن كثرت و عموميت لحاظ شده است و بنابراين در رحمن رحمت الهى، عام و گسترده است ولى رحيم صفت مشبهه است و آن عموميت را ندارد ولى در مقابل، ثبات و پايدارى در آن لحاظ شده و اين معنا با رحمت خاص خدا كه هم در دنيا و هم در آخرت شامل حال مؤمنان مى‏شود و يك نوع رحمت پايدارى در محدوده مؤمنان است، جور در مى‏آيد.

نيز مى‏توان گفت كه در رحمن صفت رحمت با توجه به ذات خدا اخذ شده و در نتيجه صفت عام است ولى در رحيم اين صفت با توجه به خلق خدا اخذ شده كه هر كدام استعداد دريافت رحمت الهى را دارند از آن برخوردار مى‏شوند و معلوم است كه منحصراً مؤمنان چنين استعدادى را دارند، در نتيجه رحيم صفت خاص شده است.

و اما اينكه رحمن اسم خاص خدا است ولى رحيم اسم خاص نيست به اين جهت است كه كلمه رحمن در قرآن كريم در 57 مورد آمده و در همه آنها منظور، خداوند است ولى كلمه رحيم در قرآن، هم در خدا به كار رفته و هم در غير خدا. مانند آيه‏اى كه چند سطر پيش خوانديم و در آنجا به پيامبر هم رحيم اطلاق شده است.

مطلب ديگر در مورد كلمه «رحمن» اينكه عرب جاهلى اين لفظ را به خدا اطلاق نمى‏كرد و در آغاز نوشته‏هاى خود جمله «بسمك اللهم» را بكار مى‏برد. و لذا در قرآن خطاب به آنها مى‏فرمايد:

قُلِ ادْعُوا اللَّهَ أَوِ ادْعُوا الرَّحْمنَ أَيًّا ما تَدْعُوا فَلَهُ الْأَسْماءُ الْحُسْنى‏ (اسراء/ 110)

بگو الله را بخوانيد و يا رحمن را بخوانيد هر كدام را بخوانيد پس براى اوست نامهاى نيكو.

همچنين در آيه ديگرى از مشركان نقل مى‏كند كه اطلاق كلمه رحمن بر خدا پيش‏

كوثر، ج‏1، ص: 18

آنها غريب مى‏نمود.

وَ إِذا قِيلَ لَهُمُ اسْجُدُوا لِلرَّحْمنِ قالُوا وَ مَا الرَّحْمنُ‏ (فرقان/ 60)

و چون به آنها گفته مى‏شود كه بر رحمن سجده كنيد، مى‏گويند: رحمن چيست؟

[سوره الفاتحة (1): آيات 2 تا 4]

الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِينَ (2) الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ (3) مالِكِ يَوْمِ الدِّينِ (4)

ستايش مخصوص خداوند است كه پروردگار جهانيان است (2)

همو كه بخشاينده بخشايشگر است (3)

همو كه مالك روز جزا است (4)

نكات ادبى‏

1- سه واژه «حمد» و «شكر» و «مدح» معانى نزديك به هم دارند و «حمد» را چنين معنا مى‏كنند كه «الحمد هو الثناء باللسان على الجميل الاختيارى» يعنى حمد تعريف كردن با زبان در برابر نيكيهاى اختيارى است و فرق اجمالى ميان سه واژه مزبور اين است كه حمد با زبان است و لى شكر گاهى با زبان و گاهى با عمل انجام مى‏گيرد و مدح تعريفى است در برابر زيبايى و نيكويى خواه اختيارى و خواه اكتسابى باشد و يا غير اختيارى مانند زيبايى گل.

2- الف و لام در «الحمد» براى جنس است و منظور اين است كه نوع و جنس حمد از هر حمد كننده‏اى در برابر هر چيزى در واقع حمد خداست زيرا تمام زيباييها حتى زيباييهاى اختيارى از آن خداست و از وى نشأت مى‏گيرد.

3- كلمه «رب» يا از ربب و يا از ربى مشتق است و در هر دو صورت به معناى مالك، صاحب، سرور، مربى و پرورش دهنده مى‏باشد و چنين مى‏نمايد كه ربّ صاحب و مالك چيزى است كه در اصلاح حال آن تأثير مى‏گذارد و همواره در صدد اصلاح حال آن چيز است.

4- اگر كلمه «رب» بطور مطلق و بدون قيد ذكر شود منظور خدا است و به غير خدا

كوثر، ج‏1، ص: 19

اطلاق نمى‏شود اما اگر به صورت اضافه به چيزى ذكر شود مى‏تواند در غير خدا هم استعمال گردد مانند: رب البيت (صاحب خانه).

5- «العالمين» جمع عالم است و عالم خود جمعى است كه مفرد ندارد مانند رهط و جيش.

6- «عالم» يا به معناى صنف و نوع است و هر چيزى نوعى دارد و مى‏گوييم عالم انسان، عالم حيوان، عالم نبات، عالم جماد، عالم آخرت و غير آنها و يا به معناى كل مخلوقات است يعنى به غير خدا عالَم گفته مى‏شود و اين واژه يا از علامت مشتق است چون جهان علامتى از قدرت خداست و يا از عَلَم مشتق است و منظور همان «ما يعلم» است يعنى آنچه دانسته مى‏شود كه شامل جميع مخلوقاتى كه وجود آنها براى ما شناخته شده است، مى‏باشد.

به نظر مى‏رسد كه كلمه «عالمين» در قرآن كريم تنها در مورد مخلوقاتى كه داراى شعور هستند استعمال شده است مانند بشر، ملائكه و جن و ما موردى نيافتيم كه عالمين بطور قطع در موجودى كه شعور ندارد استعمال شده باشد و در تركيب رب العالمين كه مكرر در قرآن آمده است، اضافه شدن رب به سوى عالمين خود مى‏رساند كه منظور موجوداتى هستند كه قابل تربيت باشند.

البته كلمه عالمين در قرآن گاهى به صورت خاص و گاهى به صورت عام استعمال شده است مثلًا در مواردى منظور موجودات ذيشعور زمان خاصى اراده شده مانند اين آيه: وَ إِسْماعِيلَ وَ الْيَسَعَ وَ يُونُسَ وَ لُوطاً وَ كلًّا فَضَّلْنا عَلَى الْعالَمِينَ‏ (انعام/ 86) يعنى اسماعيل و يسع و يونس و لوط همگى را بر عالمين برترى داديم، منظور از عالمين در اينجا عالمين عصر آن پيامبران است و نمى‏تواند شامل تمام اعصار باشد چون در آيه ديگرى كسانى ديگر بر عالمين برترى داده شده‏اند مانند اين آيه: إِنَّ اللَّهَ اصْطَفى‏ آدَمَ وَ نُوحاً وَ آلَ إِبْراهِيمَ وَ آلَ عِمْرانَ عَلَى الْعالَمِينَ‏ (آل عمران/ 23) يعنى خداوند، آدم و نوح و آل ابراهيم و آل عمران را بر عالمين برگزيد. و در آيه‏اى بنى اسرائيل بر عالمين تفضيل داده شده است و از اينها گذشته اگر عالمين را در اين آيات به معناى كل عالمين بگيريم‏

كوثر، ج‏1، ص: 20

لازم مى‏آيد كه نامبردگان از حضرت محمد (ص) هم با فضيلت‏تر باشند و مى‏دانيم كه اين درست نيست.

بنابراين، عالمين در اينگونه آيات همان عالمين عصر آن افراد است و البته گاهى هم عالمين به معناى عالمين تمام عصرها استعمال شده مانند همين جمله رب العالمين.

7- در آيه «مالك يوم الدين» دو قرائت وجود دارد عاصم و كسائى آن را «مالك» و ديگران «ملك» خوانده‏اند و از نظر معنا هر دو درست است. مالك يعنى صاحب كه مى‏تواند هر گونه تصرفاتى در مملوك خود بنمايد و ملك يعنى پادشاه كه اداره كننده رعيت و مردم است. خداوند هم مالك است و هم ملك. مصدر مالك مِلك به كسر ميم و مصدر ملك، مُلك به ضم ميم است. و هر كدام از اين قرائت‏ها شواهدى از قرآن دارد و اينكه بعضيها مالك را امدح مى‏دانند و بعضيها ملك را امدح قلمداد مى‏كنند، دليل روشنى بر گفته خود ندارند. ضمناً بگوييم كه مالك و ملك در كتابت قديم به يك صورت نوشته مى‏شد.

8- «دين» در زبان عربى معانى مختلفى دارد مانند: شريعت، انتقام، جزاء، اطاعت، سياست و خضوع ولى در آيه مورد بحث دين به معناى جزاء است و يوم الدين يعنى روز قيامت كه روزِ دادن پاداش به نيكوكاران و بدكاران است. در موارد ديگرى از قرآن نيز يوم الدين به معناى روز قيامت آمده است مانند: وَ قالُوا يا وَيْلَنا هذا يَوْمُ الدِّينِ‏ (صافات/ 20) يعنى: و گفتند واى بر ما اين همان روز جزا است.

تفسير و توضيح‏

آيه (2) الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِينَ ... خداوند به بندگان خود تعليم مى‏دهد كه در مقام سپاس خداوند چگونه سخن بگويند و به آنها مى‏آموزد كه چنين بگويند كه جنس حمد و سپاس از آنِ خداست يعنى هر سپاسى از هر كسى براى هر كسى انجام شود در واقع سپاس خداست چون سپاس در برابر زيباييها و نيكيها انجام مى‏گيرد و تمام زيباييها و نيكيها در هر كسى و در هر كجا باشد در واقع از خداست و متعلق به اوست و

كوثر، ج‏1، ص: 21

هر كرامت و سخاوت و شجاعتى از هر انسانى سر بزند، بالاخره منشأ اصلى آن خداست كه چنين توفيقى و چنين نعمتى را به آن شخص داده است. شما هر تعريفى از يك ماشين بكنيد در واقع از سازنده آن تعريف كرده‏ايد.

صفت «رب العالمين» كه بلافاصله بعد از «الحمد لله» آمده اين نكته را خاطر نشان مى‏سازد كه اختصاص سپاس و حمد بر خداوند از اين جهت است كه او پرورش دهنده همه جهانيان است و اگر موجودى صفت كمالى يافته است به علت تربيت خداست و بنابر اين مى‏توانيم بگوييم كه «رب العالمين» در عين حال كه صفت براى «الله» است، دليل مطلب هم هست.

ستايش از خداوند مخصوص انسان نيست بلكه تمام موجودات عالم با زبان بى زبانى همو را ستايش مى‏كنند و دائم در ستايش او هستند: وَ إِنْ مِنْ شَيْ‏ءٍ إِلَّا يُسَبِّحُ بِحَمْدِهِ‏ (اسراء/ 44) يعنى هيچ چيزى نيست مگر اينكه به ستايش خداوند تسبيح مى‏گويند.

تعبير «رب العالمين» مى‏رساند كه اگر ربى و پروردگارى هست، او خداوند است و بنابراين نبايد و نشايد كه غير خدا را ارباب خود قرار بدهيم خواه اين ارباب از انسانها باشد مانند حاكمان و بزرگان قوم و خواه از اشياء باشد مانند طلا و نقره و پول و خواه از موجودات خيالى باشد مانند رب النوع‏هايى كه بعضى از ملل دنيا به آن اعتقاد داشتند.

ضمناً بگوييم كه در قرآن كريم پنج سوره با جمله الحمد لله شروع شده است:

سوره حمد، سوره انعام، سوره كهف، سوره سباء و سوره فاطر.

آيه (3) الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ ... معناى رحمن و رحيم در ضمن تفسير بسم الله گذشت و ذكر مجدد اين دو صفت در اينجا شايد براى بيان اين نكته باشد كه مربى بودن خداوند برجهانيان، از جهت نياز او نيست بلكه منشأ آن رحمت خداوند است كه عام و شامل و گسترده است.

صفحه بعد