کتابخانه تفاسیر
كوثر، ج1، ص: 15
7- كلمه «الله» به گفته خليل بن احمد كلمه جامدى است و اشتقاق ندارد ولى به گفته جمعى ديگر از اهل ادب اين كلمه مشتق است منتهى بعضيها آن را از «الوهيت» به معناى عبادت مشتق كردهاند و بعضيها از «وله» به معناى حيرت گرفتهاند چون عقول در برابر ذات احديت حيرانند و بعضيها از «اله» به معناى پناه بردن اخذ كردهاند چون همه به خدا پناه مىبريم و بعضى ديگر از «اله» به معناى آرامش و سكونت مشتق كردهاند چون همه با او آرامش مىگيرند.
8- «رحمن» و «رحيم» دو صفت از اوصاف خداوند است و هر دو از رحمت مشتق شدهاند و رحمت به معناى رقت قلب است كه منجر به كمك كردن مىشود ولى در مورد خداوند رقت كه يك نوع انفعال است معنا ندارد و بنابراين مبادى حذف مىشود و غايات اخذ مىگردد و رحمت خدا همان فيض اوست كه دائم به خلق مىرسد. (فرق ميان رحمن و رحيم به زودى ذكر خواهد شد)
تفسير و توضيح
شروع سوره مباركه حمد و تمام سورههاى قرآن به جز سوره توبه با جمله «بسم الله الرحمن الرحيم» بيانگر اين معناست كه هر كار مهمى را بايد با نام خدا شروع كرد و در اين شروع، خداوند را با صفت رحمانيت و رحيميت ياد نمود تا آغاز مبارك و ميمونى براى كار مورد نظر باشد و لذا در روايتهاى متعددى به اين معنى اشاره شده از جمله در حديثى از رسول خدا (ص) كه فرمود: «كل امر ذى بال لم يبدأ فيه بسم الله فهو ابتر» يعنى هر كار مهمى كه با نام خدا شروع نشود آن كار ناتمام است.
اينكه كارهاى مهم را با ياد خدا شروع كنيم در واقع تصحيح و اصلاح كارى است كه ميان اقوام و ملل دنيا رسم است و آن اينكه آنها كارهاى مهم خود را مانند افتتاح يك مؤسسه مهم و يا كارخانه بزرگ با نام رئيس مملكت و يا رئيس قوم شروع مىكنند.
قرآن ياد مىدهد كه تمام كارها را تنها با ياد خدا افتتاح و شروع كنيد و نيز تصحيح كار مشركان عصر پيامبر است كه كارهاى مهم خود را با نام بتها آغاز مىكردند و مىگفتند:
كوثر، ج1، ص: 16
بسم اللات و العزى. خداوند به آنها ياد مىدهد كه كارهاى خود را نه با نام بت كه قدرت هيچ كارى را ندارد بلكه با نام خداوندى شروع كنيد كه قدرت بىپايان دارد.
شروع با نام خدا در تمام كارها مانند غذا خوردن، راه رفتن و غير آنها مستحب است ولى در بعضى موارد واجب مىشود مانند ذبح حيوان كه بردن اسم خدا واجب است و اگر نام خدا در موقع ذبح حيوان برده نشود خوردن گوشت آن حرام مىگردد.
اينكه سوره با نام خدا شروع شده در واقع نوعى كمك خواهى از خداوند است كه خواننده سوره را در اتمام آن و فهم و عمل كردن به آن يارى كند و جالب اينكه با نام خدايى شروع مىشود كه رحمن و رحيم است. انتخاب اين دو صفت از ميان اوصاف متعدد خداوند، خود حكمتى دارد و آن اينكه خداوند به وصف رحم خود، بنده را در اتمام كار يارى مىدهد و هيچيك از اوصاف ديگر خداوند مناسبتر از اين دو صفت در اين مقام نيست.
البته همين دو صفت در مفهوم «الله» كه اسم خداوند است وجود دارد زيرا «الله» نامى است كه دلالت دارد بر جميع صفات كمال كه از آن جمله است رحمن و رحيم ولى ذكر اين دو صفت پس از كلمه «الله» دليل بر عنايت خاصى است كه در اينجا به اين دو صفت شده است.
آيا ميان رحمن و رحيم فرقى وجود دارد؟ بعضيها گفتهاند كه فرقى وجود ندارد و يكى تأكيد بر ديگرى است ولى مشهور اين است كه صفت «رحمن» همان لطف عام و گسترده خداست كه در اين جهان بر همه موجودات از نبات و جماد و حيوان و كافر و مؤمن شامل شده است ولى صفت «رحيم» لطف خاص اوست كه در قيامت شامل حال مؤمنان خواهد بود. ديگر اينكه «رحمن» اسم خاص خداست و به غير او اطلاق نمىشود مگر با اضافه كردن كلمه «عبد» و به صورت «عبد الرحمن» ولى رحيم اسم عام است هم بر خدا اطلاق مىشود هم بر غير خدا مانند: «بالمؤمنين رؤف رحيم» (توبه/ 128)، كه درباره پيامبر اسلام (ص) مىباشد و لذا در روايتى كه در مجمع البيان از امام صادق (ع) نقل شده به هر دو مطلب درباره رحمن و رحيم اشاره شده است.
امام
كوثر، ج1، ص: 17
مىفرمايد: «الرحمن اسم خاص بصفة عامة و الرحيم اسم عام بصفة خاصة» يعنى رحمن اسم خاص خداست و مفهوم عامى دارد ولى رحيم اسم عام است و مفهوم خاصى دارد.
مى توان گفت فرق اول ميان رحمن و رحيم از صيغه آنها ناشى شده است زيرا رحمن صيغه مبالغه است و در آن كثرت و عموميت لحاظ شده است و بنابراين در رحمن رحمت الهى، عام و گسترده است ولى رحيم صفت مشبهه است و آن عموميت را ندارد ولى در مقابل، ثبات و پايدارى در آن لحاظ شده و اين معنا با رحمت خاص خدا كه هم در دنيا و هم در آخرت شامل حال مؤمنان مىشود و يك نوع رحمت پايدارى در محدوده مؤمنان است، جور در مىآيد.
نيز مىتوان گفت كه در رحمن صفت رحمت با توجه به ذات خدا اخذ شده و در نتيجه صفت عام است ولى در رحيم اين صفت با توجه به خلق خدا اخذ شده كه هر كدام استعداد دريافت رحمت الهى را دارند از آن برخوردار مىشوند و معلوم است كه منحصراً مؤمنان چنين استعدادى را دارند، در نتيجه رحيم صفت خاص شده است.
و اما اينكه رحمن اسم خاص خدا است ولى رحيم اسم خاص نيست به اين جهت است كه كلمه رحمن در قرآن كريم در 57 مورد آمده و در همه آنها منظور، خداوند است ولى كلمه رحيم در قرآن، هم در خدا به كار رفته و هم در غير خدا. مانند آيهاى كه چند سطر پيش خوانديم و در آنجا به پيامبر هم رحيم اطلاق شده است.
مطلب ديگر در مورد كلمه «رحمن» اينكه عرب جاهلى اين لفظ را به خدا اطلاق نمىكرد و در آغاز نوشتههاى خود جمله «بسمك اللهم» را بكار مىبرد. و لذا در قرآن خطاب به آنها مىفرمايد:
قُلِ ادْعُوا اللَّهَ أَوِ ادْعُوا الرَّحْمنَ أَيًّا ما تَدْعُوا فَلَهُ الْأَسْماءُ الْحُسْنى (اسراء/ 110)
بگو الله را بخوانيد و يا رحمن را بخوانيد هر كدام را بخوانيد پس براى اوست نامهاى نيكو.
همچنين در آيه ديگرى از مشركان نقل مىكند كه اطلاق كلمه رحمن بر خدا پيش
كوثر، ج1، ص: 18
آنها غريب مىنمود.
وَ إِذا قِيلَ لَهُمُ اسْجُدُوا لِلرَّحْمنِ قالُوا وَ مَا الرَّحْمنُ (فرقان/ 60)
و چون به آنها گفته مىشود كه بر رحمن سجده كنيد، مىگويند: رحمن چيست؟
[سوره الفاتحة (1): آيات 2 تا 4]
الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِينَ (2) الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ (3) مالِكِ يَوْمِ الدِّينِ (4)
ستايش مخصوص خداوند است كه پروردگار جهانيان است (2)
همو كه بخشاينده بخشايشگر است (3)
همو كه مالك روز جزا است (4)
نكات ادبى
1- سه واژه «حمد» و «شكر» و «مدح» معانى نزديك به هم دارند و «حمد» را چنين معنا مىكنند كه «الحمد هو الثناء باللسان على الجميل الاختيارى» يعنى حمد تعريف كردن با زبان در برابر نيكيهاى اختيارى است و فرق اجمالى ميان سه واژه مزبور اين است كه حمد با زبان است و لى شكر گاهى با زبان و گاهى با عمل انجام مىگيرد و مدح تعريفى است در برابر زيبايى و نيكويى خواه اختيارى و خواه اكتسابى باشد و يا غير اختيارى مانند زيبايى گل.
2- الف و لام در «الحمد» براى جنس است و منظور اين است كه نوع و جنس حمد از هر حمد كنندهاى در برابر هر چيزى در واقع حمد خداست زيرا تمام زيباييها حتى زيباييهاى اختيارى از آن خداست و از وى نشأت مىگيرد.
3- كلمه «رب» يا از ربب و يا از ربى مشتق است و در هر دو صورت به معناى مالك، صاحب، سرور، مربى و پرورش دهنده مىباشد و چنين مىنمايد كه ربّ صاحب و مالك چيزى است كه در اصلاح حال آن تأثير مىگذارد و همواره در صدد اصلاح حال آن چيز است.
4- اگر كلمه «رب» بطور مطلق و بدون قيد ذكر شود منظور خدا است و به غير خدا
كوثر، ج1، ص: 19
اطلاق نمىشود اما اگر به صورت اضافه به چيزى ذكر شود مىتواند در غير خدا هم استعمال گردد مانند: رب البيت (صاحب خانه).
5- «العالمين» جمع عالم است و عالم خود جمعى است كه مفرد ندارد مانند رهط و جيش.
6- «عالم» يا به معناى صنف و نوع است و هر چيزى نوعى دارد و مىگوييم عالم انسان، عالم حيوان، عالم نبات، عالم جماد، عالم آخرت و غير آنها و يا به معناى كل مخلوقات است يعنى به غير خدا عالَم گفته مىشود و اين واژه يا از علامت مشتق است چون جهان علامتى از قدرت خداست و يا از عَلَم مشتق است و منظور همان «ما يعلم» است يعنى آنچه دانسته مىشود كه شامل جميع مخلوقاتى كه وجود آنها براى ما شناخته شده است، مىباشد.
به نظر مىرسد كه كلمه «عالمين» در قرآن كريم تنها در مورد مخلوقاتى كه داراى شعور هستند استعمال شده است مانند بشر، ملائكه و جن و ما موردى نيافتيم كه عالمين بطور قطع در موجودى كه شعور ندارد استعمال شده باشد و در تركيب رب العالمين كه مكرر در قرآن آمده است، اضافه شدن رب به سوى عالمين خود مىرساند كه منظور موجوداتى هستند كه قابل تربيت باشند.
البته كلمه عالمين در قرآن گاهى به صورت خاص و گاهى به صورت عام استعمال شده است مثلًا در مواردى منظور موجودات ذيشعور زمان خاصى اراده شده مانند اين آيه: وَ إِسْماعِيلَ وَ الْيَسَعَ وَ يُونُسَ وَ لُوطاً وَ كلًّا فَضَّلْنا عَلَى الْعالَمِينَ (انعام/ 86) يعنى اسماعيل و يسع و يونس و لوط همگى را بر عالمين برترى داديم، منظور از عالمين در اينجا عالمين عصر آن پيامبران است و نمىتواند شامل تمام اعصار باشد چون در آيه ديگرى كسانى ديگر بر عالمين برترى داده شدهاند مانند اين آيه: إِنَّ اللَّهَ اصْطَفى آدَمَ وَ نُوحاً وَ آلَ إِبْراهِيمَ وَ آلَ عِمْرانَ عَلَى الْعالَمِينَ (آل عمران/ 23) يعنى خداوند، آدم و نوح و آل ابراهيم و آل عمران را بر عالمين برگزيد. و در آيهاى بنى اسرائيل بر عالمين تفضيل داده شده است و از اينها گذشته اگر عالمين را در اين آيات به معناى كل عالمين بگيريم
كوثر، ج1، ص: 20
لازم مىآيد كه نامبردگان از حضرت محمد (ص) هم با فضيلتتر باشند و مىدانيم كه اين درست نيست.
بنابراين، عالمين در اينگونه آيات همان عالمين عصر آن افراد است و البته گاهى هم عالمين به معناى عالمين تمام عصرها استعمال شده مانند همين جمله رب العالمين.
7- در آيه «مالك يوم الدين» دو قرائت وجود دارد عاصم و كسائى آن را «مالك» و ديگران «ملك» خواندهاند و از نظر معنا هر دو درست است. مالك يعنى صاحب كه مىتواند هر گونه تصرفاتى در مملوك خود بنمايد و ملك يعنى پادشاه كه اداره كننده رعيت و مردم است. خداوند هم مالك است و هم ملك. مصدر مالك مِلك به كسر ميم و مصدر ملك، مُلك به ضم ميم است. و هر كدام از اين قرائتها شواهدى از قرآن دارد و اينكه بعضيها مالك را امدح مىدانند و بعضيها ملك را امدح قلمداد مىكنند، دليل روشنى بر گفته خود ندارند. ضمناً بگوييم كه مالك و ملك در كتابت قديم به يك صورت نوشته مىشد.
8- «دين» در زبان عربى معانى مختلفى دارد مانند: شريعت، انتقام، جزاء، اطاعت، سياست و خضوع ولى در آيه مورد بحث دين به معناى جزاء است و يوم الدين يعنى روز قيامت كه روزِ دادن پاداش به نيكوكاران و بدكاران است. در موارد ديگرى از قرآن نيز يوم الدين به معناى روز قيامت آمده است مانند: وَ قالُوا يا وَيْلَنا هذا يَوْمُ الدِّينِ (صافات/ 20) يعنى: و گفتند واى بر ما اين همان روز جزا است.
تفسير و توضيح
آيه (2) الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِينَ ... خداوند به بندگان خود تعليم مىدهد كه در مقام سپاس خداوند چگونه سخن بگويند و به آنها مىآموزد كه چنين بگويند كه جنس حمد و سپاس از آنِ خداست يعنى هر سپاسى از هر كسى براى هر كسى انجام شود در واقع سپاس خداست چون سپاس در برابر زيباييها و نيكيها انجام مىگيرد و تمام زيباييها و نيكيها در هر كسى و در هر كجا باشد در واقع از خداست و متعلق به اوست و
كوثر، ج1، ص: 21
هر كرامت و سخاوت و شجاعتى از هر انسانى سر بزند، بالاخره منشأ اصلى آن خداست كه چنين توفيقى و چنين نعمتى را به آن شخص داده است. شما هر تعريفى از يك ماشين بكنيد در واقع از سازنده آن تعريف كردهايد.
صفت «رب العالمين» كه بلافاصله بعد از «الحمد لله» آمده اين نكته را خاطر نشان مىسازد كه اختصاص سپاس و حمد بر خداوند از اين جهت است كه او پرورش دهنده همه جهانيان است و اگر موجودى صفت كمالى يافته است به علت تربيت خداست و بنابر اين مىتوانيم بگوييم كه «رب العالمين» در عين حال كه صفت براى «الله» است، دليل مطلب هم هست.
ستايش از خداوند مخصوص انسان نيست بلكه تمام موجودات عالم با زبان بى زبانى همو را ستايش مىكنند و دائم در ستايش او هستند: وَ إِنْ مِنْ شَيْءٍ إِلَّا يُسَبِّحُ بِحَمْدِهِ (اسراء/ 44) يعنى هيچ چيزى نيست مگر اينكه به ستايش خداوند تسبيح مىگويند.
تعبير «رب العالمين» مىرساند كه اگر ربى و پروردگارى هست، او خداوند است و بنابراين نبايد و نشايد كه غير خدا را ارباب خود قرار بدهيم خواه اين ارباب از انسانها باشد مانند حاكمان و بزرگان قوم و خواه از اشياء باشد مانند طلا و نقره و پول و خواه از موجودات خيالى باشد مانند رب النوعهايى كه بعضى از ملل دنيا به آن اعتقاد داشتند.
ضمناً بگوييم كه در قرآن كريم پنج سوره با جمله الحمد لله شروع شده است:
سوره حمد، سوره انعام، سوره كهف، سوره سباء و سوره فاطر.
آيه (3) الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ ... معناى رحمن و رحيم در ضمن تفسير بسم الله گذشت و ذكر مجدد اين دو صفت در اينجا شايد براى بيان اين نكته باشد كه مربى بودن خداوند برجهانيان، از جهت نياز او نيست بلكه منشأ آن رحمت خداوند است كه عام و شامل و گسترده است.