کتابخانه تفاسیر
كوثر، ج1، ص: 20
لازم مىآيد كه نامبردگان از حضرت محمد (ص) هم با فضيلتتر باشند و مىدانيم كه اين درست نيست.
بنابراين، عالمين در اينگونه آيات همان عالمين عصر آن افراد است و البته گاهى هم عالمين به معناى عالمين تمام عصرها استعمال شده مانند همين جمله رب العالمين.
7- در آيه «مالك يوم الدين» دو قرائت وجود دارد عاصم و كسائى آن را «مالك» و ديگران «ملك» خواندهاند و از نظر معنا هر دو درست است. مالك يعنى صاحب كه مىتواند هر گونه تصرفاتى در مملوك خود بنمايد و ملك يعنى پادشاه كه اداره كننده رعيت و مردم است. خداوند هم مالك است و هم ملك. مصدر مالك مِلك به كسر ميم و مصدر ملك، مُلك به ضم ميم است. و هر كدام از اين قرائتها شواهدى از قرآن دارد و اينكه بعضيها مالك را امدح مىدانند و بعضيها ملك را امدح قلمداد مىكنند، دليل روشنى بر گفته خود ندارند. ضمناً بگوييم كه مالك و ملك در كتابت قديم به يك صورت نوشته مىشد.
8- «دين» در زبان عربى معانى مختلفى دارد مانند: شريعت، انتقام، جزاء، اطاعت، سياست و خضوع ولى در آيه مورد بحث دين به معناى جزاء است و يوم الدين يعنى روز قيامت كه روزِ دادن پاداش به نيكوكاران و بدكاران است. در موارد ديگرى از قرآن نيز يوم الدين به معناى روز قيامت آمده است مانند: وَ قالُوا يا وَيْلَنا هذا يَوْمُ الدِّينِ (صافات/ 20) يعنى: و گفتند واى بر ما اين همان روز جزا است.
تفسير و توضيح
آيه (2) الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِينَ ... خداوند به بندگان خود تعليم مىدهد كه در مقام سپاس خداوند چگونه سخن بگويند و به آنها مىآموزد كه چنين بگويند كه جنس حمد و سپاس از آنِ خداست يعنى هر سپاسى از هر كسى براى هر كسى انجام شود در واقع سپاس خداست چون سپاس در برابر زيباييها و نيكيها انجام مىگيرد و تمام زيباييها و نيكيها در هر كسى و در هر كجا باشد در واقع از خداست و متعلق به اوست و
كوثر، ج1، ص: 21
هر كرامت و سخاوت و شجاعتى از هر انسانى سر بزند، بالاخره منشأ اصلى آن خداست كه چنين توفيقى و چنين نعمتى را به آن شخص داده است. شما هر تعريفى از يك ماشين بكنيد در واقع از سازنده آن تعريف كردهايد.
صفت «رب العالمين» كه بلافاصله بعد از «الحمد لله» آمده اين نكته را خاطر نشان مىسازد كه اختصاص سپاس و حمد بر خداوند از اين جهت است كه او پرورش دهنده همه جهانيان است و اگر موجودى صفت كمالى يافته است به علت تربيت خداست و بنابر اين مىتوانيم بگوييم كه «رب العالمين» در عين حال كه صفت براى «الله» است، دليل مطلب هم هست.
ستايش از خداوند مخصوص انسان نيست بلكه تمام موجودات عالم با زبان بى زبانى همو را ستايش مىكنند و دائم در ستايش او هستند: وَ إِنْ مِنْ شَيْءٍ إِلَّا يُسَبِّحُ بِحَمْدِهِ (اسراء/ 44) يعنى هيچ چيزى نيست مگر اينكه به ستايش خداوند تسبيح مىگويند.
تعبير «رب العالمين» مىرساند كه اگر ربى و پروردگارى هست، او خداوند است و بنابراين نبايد و نشايد كه غير خدا را ارباب خود قرار بدهيم خواه اين ارباب از انسانها باشد مانند حاكمان و بزرگان قوم و خواه از اشياء باشد مانند طلا و نقره و پول و خواه از موجودات خيالى باشد مانند رب النوعهايى كه بعضى از ملل دنيا به آن اعتقاد داشتند.
ضمناً بگوييم كه در قرآن كريم پنج سوره با جمله الحمد لله شروع شده است:
سوره حمد، سوره انعام، سوره كهف، سوره سباء و سوره فاطر.
آيه (3) الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ ... معناى رحمن و رحيم در ضمن تفسير بسم الله گذشت و ذكر مجدد اين دو صفت در اينجا شايد براى بيان اين نكته باشد كه مربى بودن خداوند برجهانيان، از جهت نياز او نيست بلكه منشأ آن رحمت خداوند است كه عام و شامل و گسترده است.
البته نبايد ذكر اين دو صفت را در اينجا تكرارى دانست زيرا بسم الله الرحمن الرحيم هر چند كه جزو سوره است ولى اختصاص به اين سوره ندارد بلكه در اول تمام
كوثر، ج1، ص: 22
سورهها جز سوره توبه وجود دارد.
آيه (4) مالِكِ يَوْمِ ... در اول سوره ستايش را مخصوص «الله» كرد و سپس براى او چهار صفت آورد اولى رب العالمين، دومى الرحمن، سومى الرحيم و اينك صفت چهارم براى الله كه همان مالك يوم الدين است.
خداوند صاحب اختيار روز قيامت است و در آن روز هيچ قدرتى جز قدرت مطلقه خداوند اعمال نمىشود و اين يك تفاوت اساسى ميان دنيا و آخرت است. در دنيا بشر صاحب اختيار و انتخاب است و قدرتى هم به او داده شده كه مىتواند در محدوده امكانات موجود، قدرت خود را اعمال نمايد و حتى مىتواند سخن خدا را هم نشنود و عصيانگرى كند و مىتواند تصميم بگيرد و مىتواند اراده كند ولى در عالم آخرت و روز قيامت تمام قدرتها از صاحبان قدرت سلب خواهد شد و تنها قدرت حاكم قدرت لا يزال الهى خواهد بود و به حق، سلطنت سلطنت اوست و هر چه اراده كند انجام مىپذيرد:
قيامت روزى است كه آنها آشكار مىشوند و چيزى از آنها از خداوند مخفى نخواهد شد. سلطنت آن روز با كيست؟ با خداى يگانه قهار است. در آن روز كسى در مقابل كارهايى كه كرده جزا داده مىشود در آن روز ستمى نخواهد شد كه خدا زود حساب كننده است.
قدرت و سلطنت مطلقه خداوند در روز قيامت آنچنان است كه هيچ كس حتى پيامبران أولو العزم حق اعتراض و يا شفاعت براى كسى نخواهند داشت مگر وقتى كه خداوند خود اجازه شفاعت بدهد.
در آيه مورد بحث درست است كه منظور بيان صفتى از اوصاف خداست ولى در عين حال هدف ديگر، يادآورى روز قيامت است كه اين يادآورى خود فوائد بسيار و آثار تربيتى فراوانى دارد و قرآن در موارد بسيار زيادى و در هر مناسبتى از روز قيامت
كوثر، ج1، ص: 23
ياد مىكند و از آن انگيزهاى براى اصلاح حال مردم مىسازد.
[سوره الفاتحة (1): آيات 5 تا 7]
تو را مىپرستيم و از تو كمك مىخواهيم (5)
ما را به راه راست هدايت فرما (6)
راه كسانى كه بر آنها نعمت دادهاى نه غضب شدگان بر آنها و نه گمراهان (7)
نكات ادبى
1- تركيب «اياك» از «اىّ» و ضمير متصل مخاطب است و «اىّ» هميشه ضمير منصوب است و هميشه به سوى ضمير متصل اضافه مىشود مانند: اياه، اياك و اياى.
تقديم ضمير منصوب بر فعل در هر دو مورد از اين آيه شريفه دلالت بر حصر دارد به طوريكه شرح داده خواهد شد.
2- «عبادت» در لغت به معنى ذلت و خوارى است و در اصطلاح بالاترين مرتبه خضوع و تعظيم در مقابل معبود است خضوعى كه از روى اعتقاد به الوهيت معبود باشد. بنابراين، خضوع عاشق در مقابل معشوق يا خضوع متملقانه در برابر حاكمان و سلاطين عبادت محسوب نمىشود. ضمنا اطاعت و شكر در مقابل غير خدا جايز ولى عبادت در مقابل غير خدا جايز نيست همچنين عبادت با عبوديت فرق دارد اولى مخصوص خداست دومى در غير خدا هم استعمال مىشود مانند عبد به معناى برده و مملوك.
3- «هدايت» گاهى فقط نشان دادن راه و به اصطلاح ارائه طريق است كه وصول به هدف در آن تضمين نشده است و گاهى به معناى رساندن به هدف و به اصطلاح، ايصال به مطلوب است. اين واژه در قرآن به هر دو معنى استعمال شده كه بايد موارد آن را با قرائن تعيين كرده بعضيها گفتهاند اگر هدايت خود به مفعول دوم و متعدى باشد به
كوثر، ج1، ص: 24
معناى ايصال به مطلوب و اگر به وسيله حرف جر متعدى باشد به معناى ارائه طريق است ولى اين سخن با توجه به موارد استعمال سخن درستى نيست.
4- «صراط» در اصل با سين بود براى هماهنگى با استعلاء حرف «طاء» سين را تبديل به صاد كردند چون صاد هم مانند طاء از حروف مستعليه است. صراط به معناى راه روشن است و فرق آن با سبيل و طريق در همين است سبيل و طريق به مطلق راه اعم از روشن و غير روشن گفته مىشود ولى صراط به راه روشن و آشكار اطلاق مىگردد.
5- «غضب» به معناى شدت و حالت مخصوصى است كه پس از هيجانات ناشى از ناراحتى حاصل مىشود و در مورد خدا چنين انفعالاتى قابل تصور نيست بنابراين نمىتواند همان حالت مخصوص باشد بلكه غضب الهى اراده انزال عذاب و عقاب است. اساساً در اين گونه موارد مثل غضب و فرح و رضايت و مكر و كلماتى مشابه آنها كه به خداوند نسبت داده مىشود، بايد مبادى را حذف كرد و ناديده گرفت و غايتها را ملحوظ كرد.
6- «الضالين» از ضلالت به معنى هلاكت و نابودى است و در قرآن در مواردى به همين معنى استعمال شده مانند: اضل اعمالهم (محمد/ 7) و مانند: اذا ضللنا فى الارض ائنا لفى خلق جديد (سجده/ 10) اما در بيشتر موارد «ضلالت» به معناى گمراهى و دورى از حقيقت مىباشد.
تفسير و توضيح:
آيه (5) إِيَّاكَ نَعْبُدُ ... : از آغاز سوره حمد تا اين آيه لحن سخن به صورت غائب است ولى يك مرتبه از اين آيه به بعد لحن عوض مىشود و صورت خطاب به خود مىگيرد كه در اصطلاح به آن «التفات از غيبت به خطاب» گفته مىشود. در اين آيه خداوند به بندگان خود ياد مىدهد كه چگونه خداوند را مخاطب قرار بدهند و با او سخن بگويند. و در واقع، بنده با گفتن إِيَّاكَ نَعْبُدُ وَ إِيَّاكَ نَسْتَعِينُ نهايت سرسپردگى
كوثر، ج1، ص: 25
خود را نسبت به خداوند متعال اعلام مىدارد و با بريدن از غير خدا سر بر آستانه او مىسايد و به انقطاع از غير او مىرسد. در اين تعبير، عبادت و استعانت در انحصار خدا قرار داده مىشود و بنده جز خدا كسى را شايسته پرستش نمىداند و جز خدا كسى را سزاوار كمك خواهى نمىبيند.
جالب اين است كه در اينجا طبق تعليم الهى، فرد عبادت و استعانت خود را شايسته درگاه الهى نمىبيند و براى همين، عبادت و استعانت خود را مخلوط به عبادت و استعانت بندگان ديگر مىكند و به اصطلاح، فعل متكلم مع الغير بكار مىبرد تا مگر عبادت او پيوسته با عبادت ديگران شايستگى يابد و مورد قبول درگاه الهى قرار گيرد.
كمك خواستن و استعانت از خدا پس از عبادت براى او، نكته ظريفى دارد و آن اينكه حتى در حال انجام عبادت هم ما محتاج كمك و يارى خدا هستيم و اگر او ياريمان نكند، عبادتى از ما سر نخواهد زد و يا اگر هم عبادتى كرديم اى بسا با دچار شدن به خودبينى و عجب، آن عبادت فاسد شود و به جاى وصول به حق، ما را از حق دور سازد اين است كه همواره بايد از خدا كمك خواست تا وساوس شيطانى و شرور نفس را از ما دور كند و عبادتمان چنان باشد كه مورد رضايت اوست.
ديگر اينكه اين آيه شريفه ما را به توحيد در عبادت رهنمون مىشود زيرا مىدانيم كه توحيد بر چهار قسم است. توحيد ذات، توحيد صفات، توحيد افعال و توحيد عبادت. يك موحد و خدا شناس هم بايد بر يگانگى ذات و صفات خدا ايمان داشته باشد و هم تمام كارها را از خدا بداند و هم عبادت خود را مخصوص او كند و غير او را نپرستد.
آيه (6) اهْدِنَا الصِّراطَ ... پس از آنكه عبادت و استعانت خود را مخصوص خداوند قرار داديم، قرآن به ما چنين تعليم مىكند كه از خدا بخواهيم كه ما را به راه راست هدايت كند: اهْدِنَا الصِّراطَ الْمُسْتَقِيمَ
البته هدايت الهى انواع و اقسامى دارد كه بعضى از آنها عبارتند از:
هدايت تكوينى: اين نوع هدايت همه موجودات جهان را شامل مىشود.
كوثر، ج1، ص: 26
هدايت عقلى: كه مخصوص انسان است و انسان از طريق عقل و تفكر راه رامى يابد.
هدايت تشريعى: اين نيز مخصوص همه انسانهاست كه توسط پيامبران انجام مىگيرد.
هدايت خاص: اين نوع هدايت مخصوص مؤمنان است. وقتى كسى با اختيار و آزادى راه انبياء را انتخاب كرد در اين حالت خداوند با هدايتهاى خاص خود چنين بندهاى را نوازش مىدهد و او را بالا مىبرد و به مراحل عاليهاى مىرساند.
درباره اين نوع هدايت كه در انحصار مؤمنان و راهيان راه خداست، در قرآن مجيد آيات متعددى آمده است از جمله:
وَ يَزِيدُ اللَّهُ الَّذِينَ اهْتَدَوْا هُدىً (مريم/ 76)
و خداوند بر هدايت كسانى كه هدايت يافتهاند مىافزايد.
وَ الَّذِينَ اهْتَدَوْا زادَهُمْ هُدىً وَ آتاهُمْ تَقْواهُمْ (محمد/ 17)
و كسانى كه هدايت شدند خداوند بر هدايت آنها مىافزايد و تقوايشان مىدهد.
وَ الَّذِينَ جاهَدُوا فِينا لَنَهْدِيَنَّهُمْ سُبُلَنا (عنكبوت/ 69)
و كسانى كه در راه ما كوشش كردند. آنها را به راههاى خود هدايت خواهيم كرد.
طبق اين آيات و آيات مشابه ديگر، مؤمنان و هدايت يافته گان بر هدايتشان افزوده مىگردد و به درجات بالاترى از هدايت مىرسند و اين يك نوع عنايت مخصوص خداوند است كه شامل حال مؤمنان مىشود.
با توجه به مطلب بالا پاسخ اين سؤال روشن مىگردد كه مؤمنى كه نماز مىخواند و هدايت شده است چگونه از خدا براى خود طلب هدايت مىكند و مىگويد:
اهْدِنَا الصِّراطَ الْمُسْتَقِيمَ او كه هدايت يافته است پس درخواست هدايت براى چيست؟ پاسخ اين است كه هدايت درخواستى در اينجا همان هدايت مخصوص مؤمنان است.