کتابخانه تفاسیر
مواهب عليه، ص: 1043
قُلْ بگو اى محمد ص با ايشان أَ فَغَيْرَ اللَّهِ آيا غير خدا تعالى تَأْمُرُونِّي أَعْبُدُ مىفرمائيد مرا كه پرستش كنم بعد ازين همه دلائل أَيُّهَا الْجاهِلُونَ اى نادانان وَ لَقَدْ أُوحِيَ و به درستى كه وحى كرده شده است إِلَيْكَ بسوى تو وَ إِلَى الَّذِينَ مِنْ قَبْلِكَ و بسوى آنان كه پيش از تو بودند از پيغمبران يعنى با تو و با هر يكى گفته شده است كه لَئِنْ أَشْرَكْتَ اگر شرك آرى يعنى بفرض محال و اصح آن است كه مخاطب بحسب ظاهر پيغمبرانند و از روى حقيقت افراد مسلمانان امت ايشانند هر يك را مىفرمايد كه اگر شرك آرى لَيَحْبَطَنَ هر آئينه تباه شود عَمَلُكَ كردار تو كه در وقت ايمان واقع شده وَ لَتَكُونَنَ و هر آئينه باشى تو مِنَ الْخاسِرِينَ از زيانكاران كه بعد از دولت دين به نكبت شرك مبتلا گردى بَلِ اللَّهَ فَاعْبُدْ بلكه خداى تعالى را پرستش كن وَ كُنْ مِنَ الشَّاكِرِينَ و باش از سپاسداران بر نعمت توحيد و عبادت ابن عباس رضى اللّه عنه، فرموده كه يكى از احبار يهود بحضرت رسالتپناه صلّى اللّه عليه و سلّم آمده گفت يا محمد دانسته كه خداى تعالى روز قيامت آسمان را بر اصبعى نهد و زمين را بر اصبعى و جبال را بر ديگرى و جميع خلق را بر ديگرى پس حركت دهد اصابع خود را و گويد انا الملك و اين الملوك آن حضرت صلّى اللّه عليه و سلّم از قول او متعجب شده تبسم فرمود آيت آمد كه وَ ما قَدَرُوا اللَّهَ وصف نكردند ايشان خداى را و تعظيم نهنمودند حَقَّ قَدْرِهِ چنانچه حق قدر و تعظيم وى باشد وَ الْأَرْضُ جَمِيعاً و زمين همه آن قَبْضَتُهُ بدست گرفته وى باشد يَوْمَ الْقِيامَةِ روز رستخيز وَ السَّماواتُ مَطْوِيَّاتٌ و آسمانها درپيچيده شده بِيَمِينِهِ بيمين وى در معالم آورده كه ابن عمر رضى اللّه عنه، نقل مىكند كه حضرت رسول صلّى اللّه عليه و سلّم فرمود كه حق سبحانه آسمانها را درپيچيده روز قيامت فراگيرد به يمين خود پس گويد انا الملك و اين الجبارون و اين المتكبرون پس درهم پيچيده زمين را فراگيرد بشمال خود و گويد انا الملك و اين الجبارون و المتكبرون معتقد اهل ايمان در امثال اين سخنان تنزيه است از تشبيه صاحب بحر الحقائق فرموده كه مذهب من در تحقيق اين آيت آن است كه باز گذارم آن را بهآنچه مراد اللّه است زيرا كه امثال اين كلمات را از متشابهات داشتهاند بدان ايمان بايد آورد از حقيقت آن سخن نبايد گفت سُبْحانَهُ پاك است خداى تعالى از وصف جواهر و اعراض وَ تَعالى و برتر است عَمَّا يُشْرِكُونَ از آنچه شرك مىآرند و شريك وى سازند.
مواهب عليه، ص: 1044
وَ نُفِخَ و دميده شود فِي الصُّورِ در صور نوبت اوّل بقول آنها كه دو نفخه اثبات مىكنند و اين را نفخه صعقه گويند كه چون دردمند فَصَعِقَ پس بىهوش بيفتد و اصح آنست كه بميرد مَنْ فِي السَّماواتِ هر كه در آسمانها است وَ مَنْ فِي الْأَرْضِ و هر كه در زمين است إِلَّا مَنْ شاءَ اللَّهُ مگر آن كسى را كه خواهد خداى كه حمله عرشاند يا شهداء يا خزينه بهشت و دوزخ ثُمَّ نُفِخَ پس دميده شود فِيهِ در صور أُخْرى نوبتى ديگر اين نفخه را نفحه بعث خوانند و به اين نفخه جمله مردگان زنده شوند فَإِذا هُمْ پس ناگاه ايشان قِيامٌ بهپا ايستادگان باشند بر كنار قبور خود يَنْظُرُونَ مىنگرند از هر طرفى چون مبهوتان يا انتظار مىبرند كه با ايشان چه كنند وَ أَشْرَقَتِ الْأَرْضُ و روشن گردد عرصه زمين محشر بِنُورِ رَبِّها بنور پروردگار آن يعنى نورى كه خداى در ان بيافريند و گفتهاند مراد روشنى عدل است كه حقوق خالق و خلايق بدان ظاهر گردد و ظلمت ظلم مندفع شود وَ وُضِعَ الْكِتابُ و نهاده شود نوشتها يعنى صحايف اعمال در دست راست و چپ وَ جِيءَ بِالنَّبِيِّينَ و آوردند پيغمبران را براى دعوى ابلاغ بر امت وَ الشُّهَداءِ و گواهان را براى صحت دعوى ايشان مراد امت محمد است صلّى اللّه عليه و سلم و گفتهاند شهيدان صف جهاد را حاضر كنند و رفيق پيغمبران سازند جهت شرف ايشان وَ قُضِيَ و حكم كرده شود بَيْنَهُمْ ميان بندگان بِالْحَقِ به راستى و عدل وَ هُمْ لا يُظْلَمُونَ و ايشان ستمديده نشوند بنقصان ثواب و افزونى عقاب وَ وُفِّيَتْ و تمام داده شود كُلُّ نَفْسٍ هر نفسى را ما عَمِلَتْ جزاى آنچه كرده است وَ هُوَ أَعْلَمُ و خدا داناتر است بِما يَفْعَلُونَ به آنچه آفريدگان مىكنند و جزا مناسب آن خواهد داد وَ سِيقَ الَّذِينَ كَفَرُوا آورانده شوند آنان كه نگرويدهاند راندنى سخت إِلى جَهَنَّمَ بسوى دوزخ زُمَراً گروه گروه بعضى در پى بعضى حَتَّى إِذا جاؤُها تا چون بيامد به دوزخ فُتِحَتْ گشاده شود أَبْوابُها درهاى هفتگانه آن براى درآمدن ايشان وَ قالَ لَهُمْ و گويند مر ايشان را خَزَنَتُها خازنان دوزخ از روى سرزنش أَ لَمْ يَأْتِكُمْ آيا نيامدند بشما.
مواهب عليه، ص: 1045
رُسُلٌ مِنْكُمْ رسولان از جنس شما كه بحكم حق سبحانه يَتْلُونَ عَلَيْكُمْ بخوانند بر شما آياتِ رَبِّكُمْ آيتهاى پروردگار شما كه فروفرستادهبود وَ يُنْذِرُونَكُمْ و بيم كنند شما را لِقاءَ يَوْمِكُمْ هذا از ديدن اين روز شما قالُوا بَلى گويند كافران آرى بما آمدند و ما را بيم كردند وَ لكِنْ حَقَّتْ و ليكن واجب شد كَلِمَةُ الْعَذابِ سخن خدا يعنى حكم او بعذاب عَلَى الْكافِرِينَ بر ناگرويدگان
قِيلَ ادْخُلُوا گفته شود مر ايشان را كه درآييد أَبْوابَ جَهَنَّمَ بدرهاى جهنّم خالِدِينَ فِيها جاويدبودگان در آن فَبِئْسَ مَثْوَى الْمُتَكَبِّرِينَ پس بد آرامگاهى است متكبران را دوزخ وَ سِيقَ الَّذِينَ اتَّقَوْا و برانند آنان را كه بترسيدند رَبَّهُمْ از عذاب پروردگار خود راندنى بلطف و به ملايمت يعنى ملائكه شتاب كنند ايشان را در رفتن إِلَى الْجَنَّةِ زُمَراً بسوى بهشت گروه گروه بر تفاوت مراتب ايشان سوق اهل بهشت بطريق ازدواج است يا مراكب ايشان را برانند چه متقيان را سواره به بهشت خواهند برد حَتَّى إِذا جاؤُها تا چون بيايند به بهشت به سعادت تمام و دولت ما لا كلام فايز گردند وَ فُتِحَتْ أَبْوابُها و گشاده باشد درهاى آن پيش از رسيدن ايشان تا ايشان انتظار نكشند وَ قالَ لَهُمْ و گويند مر ايشان را خَزَنَتُها خازنان بهشت سَلامٌ عَلَيْكُمْ درود باد بر شما يا سلامتى و ايمنى لازم حال شما طِبْتُمْ پاك بوديد در دنيا از معاصى يا پاكيزه است شما را مقام و از مرتضى على كرم اللّه وجهه منقول است كه چون بهشتيان در بهشت رسند آنجا درختى بينند كه از زير آن دو چشمه بيرون آيد پس در يكى غسل كنند ظاهر ايشان پاك شود و از ديگرى بياشامند باطن ايشان منور و مطهر گردد و درين محل ملائكه گويند كه پاك شديد بظاهر و باطن فَادْخُلُوها پس درآييد در بهشت خالِدِينَ جاويدماندگان در ان وَ قالُوا و گويند مؤمنان به بهشت درآيند الْحَمْدُ لِلَّهِ همه ثنا و ستايش مر خداى راست الَّذِي صَدَقَنا آنكه راست كرد با ما وَعْدَهُ وعده خود را بثواب وَ أَوْرَثَنَا الْأَرْضَ و ميراث داد ما را از زمين بهشت تا ما از روى تمكّن نَتَبَوَّأُ مِنَ الْجَنَّةِ جاى مىگيريم از بهشت حَيْثُ نَشاءُ هر كجا مىخواهيم فَنِعْمَ أَجْرُ الْعامِلِينَ پس نيكو است مزد كاركنندگان يعنى ثواب فرمانبرندگان.
مواهب عليه، ص: 1046
وَ تَرَى الْمَلائِكَةَ و مىبينى تو اى محمد ص مر فرشتگان را يعنى در وقتى كه در مقعد صدق در رتبه قرب باشى و هر طرف مىنگرى بينى ملائكه را حَافِّينَ فروگرفتگان مِنْ حَوْلِ الْعَرْشِ گرداگرد عرش يعنى طوافكنندگان بجوانب آن يُسَبِّحُونَ تسبيح مىكنند بِحَمْدِ رَبِّهِمْ مقترن به ستايش پروردگار ايشان يعنى مىگويند سبحان اللّه و بحمده و به تسبيح نفى ناسزا مىكنند از ذات الهى و بحمد اثبات صفات سزا مىكنند وى را وَ قُضِيَ و حكم كرده شود بَيْنَهُمْ ميان خلق بِالْحَقِ به راستى يعنى هر كس را بمقام او فرود آورند وَ قِيلَ و گفته شود يعنى ملائكه با مؤمنان گويند الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِينَ سپاس و ستايش مر خداى را كه آفريدگار عالميان است همچنانكه در ابتداى خلق آسمان و زمين ستايش خود فرموده كه الحمد للّه الذى خلق السموات و الارض الآية همچنين بوقت استقرار اهل آسمان و زمين در منازل خويش همان ستايش كرد تا دانند كه در فاتحه و خاتمه مستحق حمد و ثنا او است بيت
در خور حمد و ستايش نبود غير تو كس
هر كجا حمد و ثنائى است ترا زيبد و بس
سورة المؤمن
مكية و هى خمس و ثمانون آية اين سورة اوّل است از حواميم سبعه در تفسير امام ابو الليث رح باسناد او مذكور است كه حضرت رسالتپناهى صلّى اللّه عليه و سلّم فرمود كه هر كه خواهد تا چرا كند در روضهاى بهشت بايد كه حواميم را بخواند در حصن حصين از صحيح مستدرك نقل كرده كه حضرت رسول اللّه صلّى اللّه عليه و سلّم فرمود كه بمن دادهاند طه و طاسين و حواميم از الواح موسى عليه السلام در معالم ابن مسعود رض رضى اللّه عنه روايت مىكند كه چون در آل حواميم مىافتم گويا كه افتادهام در بوستانهاى بهشت كه به زمين نرم واقع شده و متعجب در ان مىنگرم و ابن عباس رضى اللّه عنه، فرمود كه لكل شىء لباب و لباب القرآن الحواميم و بعضى از صحابه رض و تابعين قدس سرهم اللحم را عرائس القرآن و ديباج القرآن مىگفتند و باللّه التوفيق
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ- حم حروف مقطعه بقول بعضى از علماء مقسمبهاند هر حرفى اشارت به كلمه است چنانكه در كلام عرب تعبير مىكنند بعضى از تمام پس اينجا حا اشارت بحكم حق است كه هرگز خط ردّ و منع بران كشيده نشود و ميم ايمائى است بملك او كه گرد زوال و فنا گرد سرادقات آن راه نيابد جواب قسم آنكه تَنْزِيلُ الْكِتابِ فرو فرستادن قرآن مِنَ اللَّهِ از خداى است الْعَزِيزِ كه غالب و قادر است بر تنزيل آن الْعَلِيمِ دانا بهآنچه فرستد بر هر كس و در هر وقت غافِرِ الذَّنْبِ آمرزنده گناهان مر كسى را كه بصدق گويد- لا إله الّا اللّه محمد رسول اللّه وَ قابِلِ التَّوْبِ و پذيرنده توبه از گوينده كلمه توحيد شَدِيدِ الْعِقابِ سخت عقوبت مر كسى را كه سر باز زند از گفتن كلمه توحيد ذِي الطَّوْلِ خداوند نيكوكارى و بخشش و بزرگوارى لا إِلهَ إِلَّا هُوَ نيست هيچ خدائى كه مستحق پرستش باشد مگر او إِلَيْهِ الْمَصِيرُ - بسوى اوست بازگشت همه بندگان براى مجازات ايشان.
مواهب عليه، ص: 1047
ما يُجادِلُ جدال نكنند و طعنه نزنند فِي آياتِ اللَّهِ در آيتهاى خداى تعالى بعد از آنكه تنزيل آن محقق شد إِلَّا الَّذِينَ كَفَرُوا مگر آنان كه پوشيدند حق را فَلا يَغْرُرْكَ پس بايد كه فريب ندهد ترا تَقَلُّبُهُمْ فِي الْبِلادِ گرديدن كافران در شهرهاى شام و يمن براى تجارت يعنى بدل درميار كه ايشان را مهلتى و فرصتى هست جهت آنكه عاقبت كار خاتمه روزگار ايشان بخسار و بوار خواهد كشيد كَذَّبَتْ قَبْلَهُمْ تكذيب كردند پيش از قوم تو قَوْمُ نُوحٍ گروه نوح عليه السلام وَ الْأَحْزابُ و تكذيب كردند گروهى چند كه سپاه كشيدند بر روى رسل مِنْ بَعْدِهِمْ از پس قوم نوح عليه السلام مر پيغمبران خود را چون قوم عاد و ثمود عليه السلام وَ هَمَّتْ كُلُّ أُمَّةٍ و قصد كردند هر يك ازينها بِرَسُولِهِمْ به پيغمبر ع فرستاده شده بديشان لِيَأْخُذُوهُ تا بگيرند او را و هر ايذائى كه خواهند بدو رسانند وَ جادَلُوا و خصومت كردند با پيغمبران خود بِالْباطِلِ به سخنان بيهوده خود لِيُدْحِضُوا تا زائل گردانند و ناچيز كنند بِهِ الْحَقَ بباطل خود سخن حق را كه متابعت آن واجب بود فَأَخَذْتُهُمْ پس گرفتم ايشان را و هلاك كردم به مكافات آن فَكَيْفَ كانَ پس چگونه بود عِقابِ عقوبت من ايشان را وَ كَذلِكَ و چنانچه واجب شده بود عذاب بر مكذبان امم ماضيه حَقَّتْ واجب شده است كَلِمَةُ رَبِّكَ حكم پروردگار تو بعذاب و عقاب عَلَى الَّذِينَ كَفَرُوا بر آنها كه كافر شدهاند از قوم تو أَنَّهُمْ به سبب آنكه ايشان أَصْحابُ النَّارِ ملازمان دوزخاند يعنى مستوجب عذاب آن جهانى نيز هستند و اگر قوم تو از عبادت حق روى بگردانند زيانى بملك وى نمىرسد زيرا كه پرستنده و ثناگوينده او بسياراند از خواص مخلوقات و از جمله ايشان الَّذِينَ يَحْمِلُونَ الْعَرْشَ آنان كه برمىدارند عرش را و حمله عرش اشراف ملائكهاند در كشاف آورده كه حق سبحانه جميع فرشتگان را مىفرمايد تا صبح و شام از روى اجلال و اكرام بر حمله عرش سلام مىكنند وَ مَنْ حَوْلَهُ و آنان كه گرداگرد عرش انداز كروبيان كه طواف مىكنند و ايشان را طوّافان مىگويند و ايشان هفتاد هزار صفاند عرش را در ميان گرفته و بشوق و ذوق يُسَبِّحُونَ تسبيح مىگويند تسبيح مقترن بِحَمْدِ رَبِّهِمْ بستايش پروردگار ايشان يعنى خداى را ذاكراند بمجامع ثنا از صفات اجلال و اكرام در معالم از شهر بن حوشب نقل مىكند كه حمله عرش هشتاند چهار مىگويند سبحانك اللهم و بحمدك لك الحمد على حلمك بعد علمك و چهار ديگر مىگويند سبحانك اللهم و بحمدك لك الحمد على عفوك بعد قدرتك و گويا ايشان به نسبت كرم الهى با ذنوب بنىآدم اين كلمات مىگويند وَ يُؤْمِنُونَ بِهِ و مىگروند به پروردگار خود وَ يَسْتَغْفِرُونَ و آمرزش مىخواهند از خداى لِلَّذِينَ آمَنُوا براى آنان كه گرويدهاند و مىگويند رَبَّنا اى آفريدگار ما.
مواهب عليه، ص: 1048
وَسِعْتَ فرا رسيده كُلَّ شَيْءٍ به همه چيزها رَحْمَةً وَ عِلْماً از روى بخشش و دانش يعنى رحمت و علم تو به همه چيزها رسيده است فَاغْفِرْ پس بيامرز لِلَّذِينَ تابُوا مر آنان را كه توبه كردهاند و به تو بازگشته وَ اتَّبَعُوا و پيروى نمودهاند سَبِيلَكَ راه ترا كه دين اسلام است وَ قِهِمْ و نگاهدار ايشان را- عَذابَ الْجَحِيمِ از عذاب آتش دوزخ
رَبَّنا اى پروردگار ما لطف كن وَ أَدْخِلْهُمْ و درآر تائبان را و پيروان دين را يا همه مؤمنان را جَنَّاتِ عَدْنٍ در بوستانهاى اقامت الَّتِي آن بوستانها كه بمحض فضل وَعَدْتَهُمْ وعده داده ايشان را وَ مَنْ صَلَحَ و هر كه عمل شايسته كرده مِنْ آبائِهِمْ از پدران ايشان وَ أَزْواجِهِمْ و زنان ايشان وَ ذُرِّيَّاتِهِمْ و فرزندان ايشان تا سرور ايشان در بهشت به ديدار اينان تمام گردد و فضل تو بر ايشان إِنَّكَ أَنْتَ الْعَزِيزُ به درستى كه تو غالبى و از هيچ مقدور عاجز نشوى الْحَكِيمُ دانائى و هر چه كنى از حكمتى خالى نبود وَ قِهِمُ السَّيِّئاتِ و بازدار از ايشان بديها يعنى ايشان را از معاصى دورى ده وَ مَنْ تَقِ السَّيِّئاتِ و هر كه بازدارى ازو بديها را يَوْمَئِذٍ امروز درين جهان فَقَدْ رَحِمْتَهُ پس به درستى كه تو بخشنده برو در آخرت وَ ذلِكَ و آن نگاه داشت تو هُوَ الْفَوْزُ الْعَظِيمُ آن فيروزى بزرگ است چه هر صاحب دولتى كه امروز در پناه عصمت الهى است فردا در سايه رحمت نامتناهى خواهد بود درين باب گفتهاند رباعى
امروز كسى را كه درآرى به پناه
فردا بمقام قربتش بخشى راه
و آن را كه رهش نداده بر درگاه
فردا چه كند گر نكند ناله و آه
إِنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا به درستى كه آنان كه كافر شدند يُنادَوْنَ ندا كرده شوند بزبان فرشتگان يعنى بهوقتى كه كفار به دوزخ درآيند و با نفسهاى خود دشمنى آغاز كرده زبان عتاب و ملامت بگشايند كه چرا در زمان اختيار ايمان نياورديد ملائكه ايشان را ندا كنند و گويند لَمَقْتُ اللَّهِ هر آئينه دشمنى خدا مر شما را بر كفر أَكْبَرُ بزرگتر است مِنْ مَقْتِكُمْ از دشمنى شما أَنْفُسَكُمْ مر نفسهاى شما را و خدا شما را دشمن داشت إِذْ تُدْعَوْنَ چون خوانده شديد- إِلَى الْإِيمانِ بسوى گرويدن به خداى و رسول فَتَكْفُرُونَ پس شما كافر شديد و نگرويديد.
مواهب عليه، ص: 1049