کتابخانه تفاسیر

پایگاه داده های قرآنی اسلامی
کتابخانه بالقرآن

مواهب عليه

سورة الفاتحة سورة البقرة سورة آل عمران سورة النساء سورة المائدة سورة الأنعام سورة الاعراف سورة الانفال سورة التوبة سورة يونس سورة هود سورة يوسف سورة الرعد سورة ابراهيم سورة الحجر سورة النحل سورة بنى اسرائيل سورة الكهف سورة مريم سورة طه سورة الانبياء سورة الحج سورة المؤمنون سورة النور سورة الفرقان سورة الشعراء سورة النمل سورة القصص سورة العنكبوت سورة الروم سورة لقمان سورة السجدة سورة الاحزاب سورة سبأ سورة فاطر سورة يس سورة الصافات سورة ص سورة الزمر سورة المؤمن سورة فصلت سورة الشورى سورة الزخرف سورة الدخان سورة الجاثية سورة الاحقاف سورة محمد سورة الفتح سورة الحجرات سورة ق سورة الذاريات سورة الطور سورة النجم سورة القمر سورة الرحمن سورة الواقعة سورة الحديد سورة المجادلة سورة الحشر سورة الممتحنة سورة الصف سورة الجمعة سورة المنافقون سورة التغابن سورة الطلاق سورة التحريم سورة الملك سورة القلم سورة الحاقة سورة المعارج سورة نوح سورة الجن سورة المزمل سورة المدثر سورة القيمة سورة الدهر سورة المرسلات سورة النبا سورة النازعات سورة عبس سورة التكوير سورة الانفطار سورة المطففين سورة الانشقاق سورة البروج سورة الطارق سورة الاعلى سورة الغاشية سورة الفجر سورة البلد سورة الشمس سورة الليل سورة الضحى سورة الانشراح سورة التين سورة العلق سورة القدر سورة البينة سورة الزلزال سورة العاديات سورة القارعة سورة التكاثر سورة العصر سورة الهمزة سورة الفيل سورة قريش سورة الماعون سورة الكوثر سورة الكافرون سورة النصر سورة اللهب سورة الاخلاص سورة الفلق سورة الناس

مواهب عليه


صفحه قبل

مواهب عليه، ص: 1060

فَاصْبِرْ پس صبر كن اى محمد صلّى اللّه عليه و سلّم بر آزار كفار إِنَّ وَعْدَ اللَّهِ‏ به درستى كه وعده خداى تعالى به نصرت انبياء عليهم السلام و هلاكت اعداء حَقٌ‏ راست و درست است و خلاف بدان راه نيابد و استشهاد كن بحال موسى ع و فرعون‏ وَ اسْتَغْفِرْ و طلب آمرزش نماى‏ لِذَنْبِكَ‏ براى تدارك آنچه واقع شده باشد از ترك اولى در وسيط آورده كه مقصود ازين امر آن است كه تا حضرت رسالت‏پناه صلّى اللّه عليه و سلّم تعبد نمايد خداى را باستغفار جهت مزيد درجه و تا سنتى شود بعد از او مر امت را و حضرت رسالت‏پناه صلّى اللّه عليه و سلّم هفتاد بار يا بيشتر هر روز استغفار مى‏فرمودند كه انى لاستغفر اللّه فى كل يوم سبعين مرة و در تبيان فرموده كه معنى آن است كه آمرزش طلب مر گناه امت را كه بحضرت تو اميدواراند نظم‏

گر لب گشائى از نكوئى‏

حرفى ز براى ما بگوى‏

يعنى كه به عذرخواهى ما

از حالت پرگناهى ما نزديك خدا كنى شفاعت‏

ما را برهانى از شناعت‏

وَ سَبِّحْ‏ و تسبيح گوئى‏ بِحَمْدِ رَبِّكَ‏ پيوسته به ستايش پروردگار خود بِالْعَشِيِّ وَ الْإِبْكارِ شبانگاه و بامداد يعنى بگوى سبحان اللّه و بحمده آورده‏اند كه كفّار در باب نزول قرآن و بعث مجادله مى‏كردند كه قرآن سخن خداى نيست و بعث محال است حق سبحانه و تعالى اين آيت فرستاد كه‏ إِنَّ الَّذِينَ يُجادِلُونَ‏ به درستى آنان كه جدال مى‏كنند فِي آياتِ اللَّهِ‏ در بطلان آيتهاى خداى تعالى و در دفع آن كوشند بِغَيْرِ سُلْطانٍ أَتاهُمْ‏ بى‏حجتى كه آمده باشد ايشان را از آسمان يا دليلى كه داشته باشند از ادله عقليه‏ إِنْ فِي صُدُورِهِمْ‏ نيست در سينهاى ايشان‏ إِلَّا كِبْرٌ مگر سركشى از سخن حق يا ارادت سرورى يا حكومت يا غبطتى موهوم كه‏ ما هُمْ‏ نيستند ايشان هرگز بِبالِغِيهِ‏ رسنده بدان‏ فَاسْتَعِذْ بِاللَّهِ‏ پس پناه گير به خداى از شر ايشان‏ إِنَّهُ هُوَ السَّمِيعُ‏ به درستى كه او شنوا است مرا قول ايشان را الْبَصِيرُ بينا است بافعال ايشان‏ لَخَلْقُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ‏ هر آئينه آفريدن آسمان و زمين‏ أَكْبَرُ بزرگتر است نزد شما مِنْ خَلْقِ النَّاسِ‏ از آفريدن آدميان پس آنكه قادر باشد بر خلق ارض و سما با وجود عظمت و بسطت آن اولا بى‏اصلى و ماده هر آئينه قادر باشد بر خلق انسان ثانيا از اصلى و ماده‏ وَ لكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ‏ و ليكن بيشتر مردمان‏ لا يَعْلَمُونَ‏ نمى‏دانند كه اين آفريدن آسان‏تر است بقول بعضى مفسران جدال‏كنندگان يهود بودند كه حضرت پيغمبر صلّى اللّه عليه و سلم را گفتند كه تو صاحب ما نيستى بلكه او ابو يوسف بن مسيح است يعنى دجال كه سلطنت او ببر و بحر فرارسد و جويهاى آب به او روان شوند و بادشاهى بما بازگردد و او آيتى است از آيتهاى خداى تعالى اين آيت نازل گردانيد كه‏ إِنَّ الَّذِينَ يُجادِلُونَ‏ آنان كه منازعت كنند در دجّال و او را آيت‏الله مى‏دانند در دلهاى ايشان كبر است يعنى هواى حكومت و سلطنت كه بدان نخواهند رسيد پس تو پناه گير به خداى از شر فتنه دجال و ديگرى گفتند جثه او اعظم است از جثّه آدميان حق سبحانه و تعالى فرمود كه آفريدن ارض و سما از آفريدن او بزرگتر است و بيشتر مردمان نمى‏دانند كه دجّال يكى است از مخلوقات من ببايد دانست كه او آدمى است از آدميان ديگر به قد بلند و جثه او بزرگتر است و يك چشم است كه ظهور او يكى از علامات قيامت خواهد بود و پيغمبر صلّى اللّه عليه و سلّم امارت ظهور وى بيان كرده است كه به مردم بسه سال پيش از ظهور وى بقحط و غلا مبتلا شوند سال اوّل آسمان از آنچه باريدى ثلثى بازگيرد و زمين از آنچه روئيدى ثلثى نگاه دارد سال دوم ثلاثين بازگيرند سال سوم نه از آسمان باران آيد و نه از زمين گياه روئيد پس دجّال بيرون آيد و با وى سحر و تمويه بسيار باشد و بيشتر خلق متابعت وى كنند الا من اعتصم باللّه و با وى بهشتى و دوزخى باشد.

و ديوان همراه دارد كه متمثل شوند بصورت آدميان پس يكى را گويد كه پدر و مادر ترا زنده كنم اقرار كنى به ربوبيت من گويد آرى فى الحال ديوان بصورت والدين او متشكل شوند و او را بگويند اى فرزند متابعت او كن كه آفريدگار تست القصه همه شهرها را بگيرد الا مكّه و مدينه كه آن را ملائكه پاسبانى كنند و چون كار بر مؤمنان به تنگ آيد حق سبحانه عيسى را على نبينا و عليه الصلاة و السلام از آسمان فرستد تا دجّال را بكشد و لشكر او كه اغلب يهود باشند به تمامى مستاصل گردند و شمه از نزول عيسى عليه السلام در سوره زخرف مذكور خواهد شد ان‏شاءالله العزيز الحفيظ.

مواهب عليه، ص: 1061

وَ ما يَسْتَوِي الْأَعْمى‏ وَ الْبَصِيرُ و مساوى نيستند نابينا و بينا يعنى غافل و عاقل يا جاهل و عالم‏ وَ الَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ‏ و يكسان نباشند آنان كه گرويده‏اند و عملهاى شايسته كرده‏اند وَ لَا الْمُسِي‏ءُ و نه بدكار يعنى كافر مراد آن است كه چنانچه اعمى و بصير مساوى نيستند در دنيا مؤمن و كافر مساوى نباشند روز قيامت يكى ساكن درجات بود يكى مقيم دركات‏ قَلِيلًا ما تَتَذَكَّرُونَ‏ اندكى پند مى‏پذيريد و چون ثابت شد كه محسن و مسى برابر نيستند در ثواب و عقاب و دنيا دار تكليف است نه دار جزا پس لا بد است از سراى ديگر كه در ان پاداش يابند و آن در قيامت خواهد بود إِنَّ السَّاعَةَ به درستى كه ساعت قيامت‏ لَآتِيَةٌ هر آئينه آينده است‏ لا رَيْبَ فِيها شك نيست در آمدن آن چه تمام رسل بوقوع آن وعده داده‏اند وَ لكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ‏ و ليكن بيشتر آدميان‏ لا يُؤْمِنُونَ‏ نمى‏گروند به قيامت و تصديق نمى‏كنند از قصور نظر و الفت با محسوسات‏ وَ قالَ رَبُّكُمُ‏ و گفت پروردگار شما ادْعُونِي‏ بخوانيد مرا أَسْتَجِبْ لَكُمْ‏ تا اجابت كنم از براى شما معنى اجابت آنكه مرا پرستيد تا ثواب دهم شما را اغلب علماء دعا را فرود آورده‏اند بر عبادت و مؤيد اين است كه خداى مى‏فرمايد إِنَّ الَّذِينَ يَسْتَكْبِرُونَ‏ به درستى آنان كه سركشى مى‏نمايند عَنْ عِبادَتِي‏ از پرستش من‏ سَيَدْخُلُونَ جَهَنَّمَ‏ زود باشد كه درآورده شوند به دوزخ و حفص رح بصيغه معلوم خواند يعنى به دوزخ درآيند داخِرِينَ‏ بيچارگان و خوارشدگان و گويند دعا بمعنى استغاثه است يعنى فرياد خواهيد بمن بوقت درماندگى تا شما را به فرياد رسم و بقول جمعى مراد از دعا سؤال است يعنى بخواهيد تا بدهم كه خزائن رحمت من مالامال است و كرم من بخشنده آمال، كدام گدائى دست نياز پيش آورده كه نقد مراد بر كف اميدش ننهادم و كدام محتاج زبان سؤال گشاده كه رقعه حاجتش بتوقيع اجابت موشح نساختم بيت‏

بر آستان ارادت كه سر نهاد شبى‏

كه لطف دوست به رويش هزار در نكشاد

و گفته‏اند كه دعا بمعنى ثنا است و استجابت بمعنى قبول يعنى مرا ستايش كنيد تا به فضل كامل خود ثناى ناقص شما را قبول كنم يا مراد از دعا توبه است چه تائب خدا را مى‏خواند بوقت رجوع با او و از اجابت پذيرفتن توبه باشد يعنى توبه كنيد تا بپذيرم بيت‏

گر توبه كنى پذيرم از روى كرم‏

وانگه ز سر جريمه‏ات درگذرم .

مواهب عليه، ص: 1062

اللَّهُ الَّذِي جَعَلَ‏ خداى بحق آن است كه بيافريد لَكُمُ اللَّيْلَ‏ براى شما شب را تيره و بمزاج بارد لِتَسْكُنُوا تا ساكن شويد فِيهِ‏ درو بجهت ضعف حركات و سكون حواس‏ وَ النَّهارَ و بيافريد روز را مُبْصِراً روشن‏كننده و بمزاج حار تا ببينيد چيزها را و حركات شما در اكتساب معاش قوى شود إِنَّ اللَّهَ‏ به درستى كه خداى تعالى‏ لَذُو فَضْلٍ‏ هر آئينه خداوند بخشش بزرگ است و بسيار عَلَى النَّاسِ‏ بر آدميان به آفرين ليل و نهار يا بخلق و رزق يا بترتيب امورى كه قوام مصالح ايشان در نفس و مال بدان است‏ وَ لكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ‏ و ليكن بيشتر مردمان‏ لا يَشْكُرُونَ‏ سپاس‏دارى نمى‏كنند ذلِكُمُ اللَّهُ‏ آنكه اين كارها كند خداى است‏ رَبُّكُمْ‏ پروردگار شما خالِقُ كُلِّ شَيْ‏ءٍ آفريننده همه چيزها لا إِلهَ إِلَّا هُوَ نيست هيچ معبودى سزاوار مگر او فَأَنَّى تُؤْفَكُونَ‏ پس چگونه و بچه وجه گردانيده مى‏شويد از عبادت او به عبادت غير او كَذلِكَ‏ همچنان‏كه بگردانيده شد اين قوم‏ يُؤْفَكُ الَّذِينَ‏ بگردانيده مى‏شوند آنان كه‏ كانُوا هستند كه از روى عناد بِآياتِ اللَّهِ يَجْحَدُونَ‏ آيتهاى خداى تعالى را انكار مى‏كنند و از پذيرفتن آن ابا مى‏نمايند و بازمى‏ايستند اللَّهُ الَّذِي جَعَلَ‏ خداى تعالى آن كسى است كه بساخت‏ لَكُمُ الْأَرْضَ‏ براى شما زمين را قَراراً موضع قرار و آرام تا بروى مى‏رويد و مى‏نشينيد وَ السَّماءَ بِناءً و گردانيده آسمان را بناى برافراشته‏ وَ صَوَّرَكُمْ‏ و بنگاشت شما را اى آدميان‏ فَأَحْسَنَ صُوَرَكُمْ‏ پس نيكو ساخت صورتهاى شما را يعنى قامتهاى شما راست كرد و رويهاى شما را پاكيزه و اعضاى شما را متناسب آفريد وَ رَزَقَكُمْ‏ و روزى داد شما را مِنَ الطَّيِّباتِ‏ از پاكيزه‏ها يعنى ماكولات لذيذ و متميز گردانيد روزى شما را از روزى حيوانات در بحر الحقائق فرموده كه حسن صورت انسانى در ان است كه او مرآت جهان‏نما است همه حقايق علوى و سفلى را و مجموع دقائق صورى و معنوى را جامع است و انوار معرفت ذات و آثار شناخت صفات از آئينه حقيقت جامعه وى لائح رباعى‏

اين صورت تو آئينه سرّ وجود

روشن ز رخت پرتو انوار شهود

مجموعه هر دو كونى كس چون نيست‏

در مملكت صورت و معنى موجود

ذلِكُمُ اللَّهُ‏ آنكه چنين تصوير كرد خداى است‏ رَبُّكُمْ‏ آفريدگار شما فَتَبارَكَ اللَّهُ‏ پس برتر است خداى و بزرگوارتر رَبُّ الْعالَمِينَ‏ پرورنده عالمان از جن و انس و جز آن.

مواهب عليه، ص: 1063

هُوَ الْحَيُ‏ اوست زنده يعنى متفرد بحيات ازلى‏ لا إِلهَ إِلَّا هُوَ نيست هيچ معبودى كه سزاى عبادت بود مگر او فَادْعُوهُ‏ پس بخوانيد او را مُخْلِصِينَ‏ در حالتى كه پاك‏سازندگان باشيد لَهُ الدِّينَ‏ براى او دين خود را از شرك يا طاعت خود را از ريا بگوئيد الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِينَ‏ همه سپاسها و ستايشها مر خداى راست كه پروردگار عالميان است‏ قُلْ‏ بگو اى محمد ص اين مشركان را كه مى‏گويند بدين آبا و اجداد خود متديّن شو إِنِّي نُهِيتُ‏ به درستى كه من نهى كرده شده‏ام‏ أَنْ أَعْبُدَ الَّذِينَ تَدْعُونَ‏ از آنكه بپرستم آنان را كه پرستيد شما مِنْ دُونِ اللَّهِ‏ بجز خداى تعالى‏ لَمَّا جاءَنِي الْبَيِّناتُ‏ آن هنگام كه آمده است بمن حجج و آيات‏ مِنْ رَبِّي‏ از پروردگار من‏ وَ أُمِرْتُ‏ و مأمور شده‏ام‏ أَنْ أُسْلِمَ‏ به‏آنكه گردن نهم و انقياد كنم‏ لِرَبِّ الْعالَمِينَ‏ مر آفريدگار جهانيان را هُوَ الَّذِي‏ آن كسى هست كه‏ خَلَقَكُمْ‏ بيافريد پدر شما را آدم عليه السلام‏ مِنْ تُرابٍ‏ از خاك‏ ثُمَّ مِنْ نُطْفَةٍ پس شما را اى فرزندان وى بيرون آورد از آب منى‏ ثُمَّ مِنْ عَلَقَةٍ پس از علقه كه منى بعد از چهل روز بدان شكل برمى‏آيد ثُمَّ يُخْرِجُكُمْ‏ پس بيرون آورد هر يكى را از شما از رحم مادر طِفْلًا كودك‏ ثُمَّ لِتَبْلُغُوا پس بازميدارد شما را تا برسيد أَشُدَّكُمْ‏ به‏غايت قوّت خود كه منتهاى شباب است‏ ثُمَ‏ پس ازين درجه بالا مى‏برد لِتَكُونُوا شُيُوخاً تا گرديد پيران‏ وَ مِنْكُمْ مَنْ يُتَوَفَّى‏ و از شما كس باشد كه بميرانيده مى‏شود مِنْ قَبْلُ‏ پيش از بلوغ يا قبل از شيخوخت‏ وَ لِتَبْلُغُوا و بقا مى‏دهد شما را تا برسيد أَجَلًا مُسَمًّى‏ مدتى نام برده شده كه وقت موت است‏ وَ لَعَلَّكُمْ تَعْقِلُونَ‏ و شايد كه شما تعقل كنيد در آفرينش خود انتقال از درجه به درجه‏ هُوَ الَّذِي يُحْيِي وَ يُمِيتُ‏ اوست آنكه زنده مى‏گرداند و بميراند فَإِذا قَضى‏ أَمْراً پس چون خواهد و حكم كند كارى را فَإِنَّما يَقُولُ لَهُ‏ پس جز اين نيست كه گويد مر او را كُنْ فَيَكُونُ‏ بباش پس بباشد بى‏مدتى و مهلتى يعنى تكوين او را احتياج به آلتى و عدّتى و فرصتى و كلفتى نيست نظم‏

فعل او زانكه عيب و علّت نيست‏

متوقف به هيچ آلت نيست‏

از خم زلف كاف و طره نون‏

هر زمان شكلى آورد و بيرون .

مواهب عليه، ص: 1064

أَ لَمْ تَرَ آيا نمى‏نگرى و نديدى‏ إِلَى الَّذِينَ‏ بسوى آنان كه‏ يُجادِلُونَ‏ جدال و نزاع مى‏كنند فِي آياتِ اللَّهِ‏ در آيتهاى خداى تعالى يعنى حجج قرآن را منكراند أَنَّى يُصْرَفُونَ‏ چگونه و چون برگردانيده مى‏شوند از تصديق بدان‏ الَّذِينَ كَذَّبُوا مجادلان آنان‏اند كه تكذيب كردند و نگرويدند- بِالْكِتابِ‏ بقرآن يا بجنس كتب آسمانى‏ وَ بِما أَرْسَلْنا و به‏آنچه فرستاديم‏ بِهِ رُسُلَنا به آن چيز پيغمبران خود را از حكام و شرايع‏ فَسَوْفَ يَعْلَمُونَ‏ پس زود باشد كه بدانند وخامت عاقبت تكذيب و انكار إِذِ الْأَغْلالُ‏ آنگاه كه غلهاى آتشين باشند فِي أَعْناقِهِمْ‏ در گردنهاى ايشان‏ وَ السَّلاسِلُ‏ و زنجيرها نيز در ان بود يُسْحَبُونَ‏ كشيده مى‏شوند بر روى بدان زنجيرها تا افگند ايشان را فِي الْحَمِيمِ‏ در آب جوشان كه در نهايت حرارت بود ثُمَّ فِي النَّارِ پس از ان در آتش‏ يُسْجَرُونَ‏ سوخته و بريان سازند ايشان را يعنى بانواع عذاب از آتش و آب معذّب گردند ثُمَّ قِيلَ لَهُمْ‏ پس گويند مر ايشان را أَيْنَ ما كُنْتُمْ تُشْرِكُونَ‏ كجااند آنان كه بوديد شما كه انبازان مى‏گرفتيد ايشان را مِنْ دُونِ اللَّهِ‏ از فرود خداى تعالى‏ قالُوا گويند دوزخيان كه آن مشركان‏ ضَلُّوا عَنَّا گم شدند از ما و نمى‏يابيم ايشان را و ما به ايشان توقع امداد داشتيم اما ايشان ما را در بلا بگذاشتند بَلْ لَمْ نَكُنْ نَدْعُوا بلكه نبوديم كه خوانده باشيم‏ مِنْ قَبْلُ‏ پيش ازين در دنيا شَيْئاً چيزى را كه بدان اعتبارى باشد يعنى بر ما روشن شد كه پنداشت ما چيزى نبود كَذلِكَ‏ همچنان‏كه مجادلان را فروگذاشت‏ يُضِلُّ اللَّهُ الْكافِرِينَ‏ گمراه فرومى‏گذارد خداى تعالى كافران را تا راه نمى‏برند به چيزى كه ازو منتفع شوند در آخرت پس ايشان را گويند ذلِكُمْ‏ اين خذلان شما امروز در عقبى‏ بِما كُنْتُمْ تَفْرَحُونَ‏ بسبب آنست كه بوديد شما كه شادى مى‏كرد و فرحان مى‏بوديد فِي الْأَرْضِ‏ در زمين يعنى در دنيا بِغَيْرِ الْحَقِ‏ به چيزى كه حق نبود يعنى شرك و طغيان‏ وَ بِما كُنْتُمْ تَمْرَحُونَ‏ و بجهت آنكه بوديد شما كه باز مى‏نازيديد به خود و بتكبر مى‏خراميديد.

مواهب عليه، ص: 1065

ادْخُلُوا درآييد أَبْوابَ جَهَنَّمَ‏ بدرهاى هفتگانه دوزخ كه براى شما بخش كرده شده است يعنى هر طايفه بدركه درآييد خالِدِينَ فِيها جاويدماندگان در ان‏ فَبِئْسَ مَثْوَى الْمُتَكَبِّرِينَ‏ پس بد آرامگاهى است متكبران را دوزخ‏ فَاصْبِرْ پس شكيبائى كن اى محمد بر ايذاى قوم‏ إِنَّ وَعْدَ اللَّهِ حَقٌ‏ به درستى كه وعده خداى تعالى به نصرت اوليا و هلاكت اعداء درست و راست است و بى‏شك واقع خواهد شد فَإِمَّا نُرِيَنَّكَ‏ پس اگر بنمائيم به تو بَعْضَ الَّذِي‏ برخى آنچه‏ نَعِدُهُمْ‏ وعده داده‏ايم ايشان را از قتل و اسر خود آن است‏ أَوْ نَتَوَفَّيَنَّكَ‏ يا اگر بميرانيم ترا پيش از ظهور آن عذاب‏ فَإِلَيْنا يُرْجَعُونَ‏ پس بسوى ما بازگردانيده خواهند شد روز قيامت و جزاى خود خواهند يافت يعنى به‏هيچ‏وجه ايشان را فرونخواهيم‏گذاشت و حق سبحانه در دنيا بعضى از عذاب كفّار را بحضرت سيّد ابرار صلى اللّه عليه و سلّم نمود از قتل و اسر و قحط و جز آن و باقى عقوبات ايشان را در عقبى خواهد نمود بيت‏

دوستان اندر دو عالم شاد و خرّم مى‏زيند

دشمنان در محنت و غم اين سرا و آن سرا

آورده‏اند كه كفّار مكّه از روى جدال اقتراح آيات متكاثره مى‏كردند چنانچه تفجير عيون و اظهار بساتين و صعود بر آسمان بحضور ايشان بر وجهى كه در سوره بنى اسرائيل گذشت حق سبحانه آيت فرستاد كه‏ وَ لَقَدْ أَرْسَلْنا رُسُلًا و به تحقيق كه فرستاديم ما پيغمبران را مِنْ قَبْلِكَ‏ پيش از تو مِنْهُمْ‏ بعضى از ايشان‏ مَنْ قَصَصْنا عَلَيْكَ‏ آنهااند كه خوانده‏ايم قصهاى ايشان بر تو كه آن بست و نه پيغمبراند وَ مِنْهُمْ مَنْ لَمْ نَقْصُصْ‏ و بعضى از ايشان آنانند كه قصّه ايشان نخوانده‏ايم‏ عَلَيْكَ‏ بر تو امّا نام ايشان دانسته چون اليسع و غير او و بعضى آنست كه نه نام ايشان دانسته و نه قصّه ايشان شنيده جمعى بر آن‏اند كه مجموعه انبياء ع هشت هزار بوده‏اند چهار هزار از بنى اسرائيل و چهار هزار از ساير خلق و مشهور آنست كه صد و بست و چهار هزار و چند بودند و در ايمان بر ايشان تفصيل و تعديد و عدد و معرفت ايشان بانساب و أسامى شرط نيست‏ وَ ما كانَ لِرَسُولٍ‏ و نبود هيچ پيغمبرى را و نتوانست‏ أَنْ يَأْتِيَ بِآيَةٍ آنكه بيارد معجزه كه نشانه نبوت او باشد إِلَّا بِإِذْنِ اللَّهِ‏ مگر به دستورى خدائى و حكم و فرمان او يعنى شما از پيغمبر من اقتراح معجزات مى‏كنيد و او مستقل نيست در نمودن آن بى‏امر من و من حكمت در عدم وقوع آن مى‏بينم‏ فَإِذا جاءَ أَمْرُ اللَّهِ‏ پس چون بيايد فرمان خدا بعذاب مقترحان معجزات بعد از وضوح آيات‏ قُضِيَ‏ حكم كرده شود بِالْحَقِ‏ به راستى يعنى مشرك مبطل معذب گردد و مؤمن محق نجات يابد وَ خَسِرَ و زيان كنند هُنالِكَ الْمُبْطِلُونَ‏ آنجا ناراستان و معاندان كه بعد از ديدن معجزه كه دلالت بر نبوت مى‏كند ديگر معجزه مى‏طلبند.

مواهب عليه، ص: 1066

صفحه بعد