کتابخانه تفاسیر

پایگاه داده های قرآنی اسلامی
کتابخانه بالقرآن

انوار درخشان

جلد اول

الإهداء مقدمه

سوره مباركه بقره

[سوره البقرة(2): آيه 1]
روش نگارش تفسير انوار درخشان فهرست جلد اول تفسير انوار درخشان

جلد دوم

فهرست مطالب

ادامه تفسير سوره بقره

جلد سوم

سوره آل عمران

فهرست

جلد چهارم

ادامه سوره نساء

تذكر فهرست

جلد پنجم

مربوط به ضميمه صفحه 27 فهرست

جلد ششم

فهرست

جلد هفتم

فهرست

جلد هشتم

جلد نهم

(فهرست)

جلد دهم

فهرست

جلد يازدهم

فهرست

جلد دوازدهم

فهرست

جلد چهاردهم

فهرست

جلد پانزدهم

فهرست

جلد شانزدهم

فهرست

جلد هفدهم

فهرست

جلد هجدهم

فهرست

انوار درخشان


صفحه قبل

انوار درخشان، ج‏1، ص: 140

ديانات توحيد بوده و نيز شاهد آنستكه قرآن كريم توراة را تصديق داشته و در مقام تكميل اصول معارف و احكام سياسيّه و جزائيّه و حقوق اجتماعيّه آنست.

«أَقِيمُوا» : فعل امر ايجابى و تكليفى و مصدر آن اقامه كه تعديه و مزيد است بمعنى بپايداشتن و همواره بعملى ملتزم شدن است.

«الصَّلاةَ» : الف و لام آن عهد و در اصل صلوت و اسم مصدر و بمعنى خضوع و پرستش و اظهار نيازست. و در شريعت اسلام حقيقت اين دعاء و پرستش بصورت بسيار كاملى در آمده و در همه ديانات توحيد حقيقت دعاء مقرّر بوده بقرينه كريمه‏ «إِنَّ صَلاتِي وَ نُسُكِي وَ مَحْيايَ وَ مَماتِي لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِينَ» : انعام: 162 كه در دين حنيف ابراهيم عليه السلام بوده و بقرينه كريمه‏ «وَ أَقِمِ الصَّلاةَ لِذِكْرِي» طه: 14 كه در دين توراة تشريع شده و كريمه‏ «وَ أَوْصانِي بِالصَّلاةِ وَ الزَّكاةِ ما دُمْتُ حَيًّا» . مريم: 31. كه در دين مسيح عليه السلام تشريع شده و حقيقت صلاة و شعار عبوديّت در شريعت اسلام داراى اركان و افعال و اذكار و شرائط و موانع بسياريست، و كلمه الصلاة نيز اشاره بآنوظيفه است كه كاملترين مراتب دعاء و اقصى شعار عبوديّت ميباشد، گذشته از اينكه يگانه وسيله اتّصال بفضائل اخلاق و تنزّه از رذائل ملكات و قبائح افعال بوده و نيز ركنى از اركان حياتى و اصلاح اجتماعى اهل ايمان ميباشد.

«وَ آتُوا الزَّكاةَ» : و ركن عملى ديگر از احكام اسلام كه نيز در دين توراة و انجيل بوده پرداخت مقدارى از اموال و عوائد ببينوايان و نيازمندان است. آتوا بهيئت امر ايجابى و تكليفى و مصدر آن ايتاء و تعديه بمعنى پرداخت بطور تبرّع و بعنوان عبادت و كمك ببينوايان ميباشد. «الزَّكاةَ» : اسم مصدر از مادّه زكى يزكو بمعنى رشد و نموّ مالست.

و چون اموال و عوائد را از آفت و خطر ايمن ميدارد و نيز سبب مواسات با زير دستان و تنزّه از رذيله بخل و حرص خواهد شد بدين تناسب از پرداخت مقدارى از مال براى كمك ببينوايان زكاة گفته ميشود. و مشعر به اين كه يگانه وسيله ائتلاف و مواسات بين طبقات مختلفه اهل ايمان همانا كمك در آسايش زير دستان و نيازمندان ميباشد و نيز بهترين روش براى جلوگيرى از تمركز ثروت و سرمايه نزد طبقات بارزه است زيرا تمركز

انوار درخشان، ج‏1، ص: 141

ثروت يگانه وسيله انقلاب و حسادت غالب طبقات نسبت بسرمايه داران ميباشد. و همچنان پرداخت و كمك ببينوايان يگانه وسيله تهذيب اخلاق و دفع حرص و طمع است كه اساس همه جنايات و رذائل ميباشد.

«وَ ارْكَعُوا مَعَ الرَّاكِعِينَ» : جمله مبنى بر تأكيد بصلاة بوده كه بهترين شعار ايمانست، اركعوا، نيز امر ارشادى بهيئت امر و مصدر آن ركوع بمعنى انحناء بعنوان عبوديّت و اظهار مذلّت در پيشگاه آفريدگار ميباشد. و بدين سبب اختصاص بپروردگار دارد، و براى غير او كفر و شرك خواهد بود و تعبير از صلاة بركوع بتناسب آنستكه بزرگترين افعال و ركن صلاة كه داراى شعار عبوديّت بوده ركوع ميباشد.

«مَعَ الرَّاكِعِينَ» : قيد و حال ضمير فاعل جمله است مبنى بر ارشاد به اين كه بهيئت اجتماع با سائر اهل ايمان در يك مكان و يك هنگام صلاة را كه بزرگترين شعار ايمان است انجام دهيد و نيز بهيئت اجتماع و ارتباط بيكديگر كه از آن بصلاة جماعت تعبير ميشود، و نيز تعبير از صلاة در اينجمله بركوع براى احتراز از صلاة در دين توراة و انجيل است كه مجرّد دعاء و بدون ركوع و سائر اركان و شرائط ميباشد.

ابن شهر آشوب از ابى عبيده و نيز از خصائص از حضرت باقر عليه السّلام در تفسير كريمه‏ «وَ ارْكَعُوا مَعَ الرَّاكِعِينَ» روايت نموده كه: كريمه در شأن رسول مكرّم صلّى اللّه عليه و آله و سلّم و على بن أبي طالب عليه السّلام نازل شده زيرا آندو نخستين نماز گذار بودند.

و نيز موفّق بن أحمد از ابن عباس روايت نموده: كريمه مبنى بر ترغيب بپيروى و ملازمت با رسول مكرّم صلّى اللّه عليه و آله و سلّم و اهلبيت او عليهم السّلام هنگام اداء نمازهاى واجب ميباشد.

و نيز گفته شده كه ترغيب بنماز جماعت ميباشد.

«أَ تَأْمُرُونَ النَّاسَ بِالْبِرِّ» : كريمه نيز مبنى بر توبيخ علماى يهودست با اينكه شعار آنان تعليم و تربيت جامعه يهود ميباشد، ولى خود داراى خصال رذيله عناد و حرص و طمع بمنال دنيوى هستند.

«أَ تَأْمُرُونَ» : همزه استفهام انكارى و توبيخى، تأمرون بهيئت مضارع و جمع و خطاب و مصدر آن امر بمعنى حكمفرمائى بر پيروانست، و كنايه از تعليم دستورات توراة بجامعه يهود ميباشد.

انوار درخشان، ج‏1، ص: 142

«النَّاسَ» : اسم جمع و الف و لام آن عهد و مفرد آن انسان و از مادّه انس و يا نسيان گرفته شده و اشاره بجامعه يهود است كه پيروان علماى دين توراة هستند.

«بِالْبِرِّ» : با، حرف تعديه و «بر» اسم مصدر بكسر با و تشديد را و مفرد محلّى بالف و لام كه داراى اطلاق و شمول است و بمعنى رفتار نيك و شايسته است و از آن مادّه گرفته شده برّ بفتح كه بر بيابان بى‏پايان بتناسب آزادى و سعه آن گفته ميشود. و بر هر رفتار و كردار شايسته‏ئى نيز برّ بكسر گفته ميشود، بتناسب اينكه هر عمل شايسته‏ئى لا محاله داراى مصالح فردى و اجتماعى خواهد بود.

«وَ تَنْسَوْنَ أَنْفُسَكُمْ» : جمله حاليّه و مبنى بر توبيخ است‏ «تَنْسَوْنَ» : بهيئت مضارع و جمع و خطاب و مصدر آن نسيان بمعنى غفلت و فراموشى است و كنايه از اتّصاف برذائل اخلاق ميباشد. «انفس»: جمع مكسرّ مانند نفوس و مفرد آن نفس و عبارت از روح ناطقه انسانيست.

«وَ أَنْتُمْ تَتْلُونَ الْكِتابَ» : جمله اسميّه و حال، تتلون بهيئت مضارع و جمع و خطاب و مصدر آن تلاوت و بمعنى خواندن پى در پى ميباشد. «الْكِتابَ» : الف و لام آن عهد و بقرينه سياق توراة است. و كريمه نيز مبنى بر توبيخ علماى يهود بوده زيرا با اينكه توراة را همواره ميخوانند هرگز از ارشادات و تعليمات آن پند نگرفته و از آن پيروى نميكنند.

«أَ فَلا تَعْقِلُونَ» : اينجمله نيز توبيخ است، همزه استفهام انكارى و توبيخى، فا حرف تفريع و با اينكه بايد صدر جمله در آيد بلحاظ اينكه شأن همزه استفهام در صدر جمله است بدين تناسب همزه بر حرف فا، مقدّم داشته شده.

جمله نافيه و از آن مادّه است عقل و عاقله كه انسان را در نتيجه احاطه و آگاهى بمصالح و مفاسد امور از خطرات پيروى هوى و هوس نگاهدارى مينمايد. و عقال نيز از آنست كه بر زانوى شتر بسته ميشود.

و كريمه توبيخ علماى يهود ميباشد كه توراة را همواره خوانده ولى هرگز در آن تدبّر و تعقّل ننموده و بر حقائق آن آگاهى نيافته‏اند و در مقام عناد و انكار رسالت رسول و نزول قرآن كريم و كتمان بشارتهاى توراة بر آمده‏اند.

انوار درخشان، ج‏1، ص: 143

[سوره البقرة (2): آيات 45 تا 46]

وَ اسْتَعِينُوا بِالصَّبْرِ وَ الصَّلاةِ وَ إِنَّها لَكَبِيرَةٌ إِلاَّ عَلَى الْخاشِعِينَ (45) الَّذِينَ يَظُنُّونَ أَنَّهُمْ مُلاقُوا رَبِّهِمْ وَ أَنَّهُمْ إِلَيْهِ راجِعُونَ (46)

خلاصة

2/ 46- 45

بوسيله صبر در ناگواريها و خواندن نماز از آفريدگار يارى جوئيد كه امريست بس بزرگ و دشوار، مگر بر اهل ايمان كه با اشتياق بحضور آفريدگار ميشتابند.

آنچنان كسانيكه يقين بمرگ داشته و همواره در انتظار آنند، كه بدين سبب مشمول رحمت پروردگار گردند.

شرح‏

«وَ اسْتَعِينُوا بِالصَّبْرِ وَ الصَّلاةِ» : كريمه در مقام تأكيد بملازمت صلاة، و نيز ارشاد به اين كه نيل بسعادت و اتّصاف بفضائل وابسته بدو ركن است: يكى صبر و بردبارى در برابر رنجها و ناگواريهاى مقصود كه مسئلت و درخواست حاليست. و ديگر صلاة و توجّه بآفريدگار كه مسئلت قلبى و جوارحى است.

«اسْتَعِينُوا» : بهيئت امر ارشادى و جمع و مصدر آن استعانت و بر حسب سياق بمعنى درخواست كمك از آفريدگار ميباشد، زيرا او يگانه توانا و پشتيبانيست كه ميتواند ببندگان كمك فرمايد، همچنانكه كريمه بدان ترغيب فرموده. و نيز كريمه‏ «وَ إِيَّاكَ نَسْتَعِينُ» : بدان تعليم و ارشاد فرموده.

«بِالصَّبْرِ» با سببيّه و اسم مصدر بمعنى تحمّل و بردبارى در برابر ناگواريها و از ملكات فاضله بلكه پايه و اساس همه فضائل و كمالات ميباشد زيرا بوسيله صبر و بردباري در برابر رنجهاى مقصود ميتوان بدان نائل شد و در حقيقت ملكه صبر عبارت از شايستگى‏

انوار درخشان، ج‏1، ص: 144

همه گونه كمالات و مسئلت حالى از پروردگار است كه مشمول فضل و كمك او گردد و هرگز بشر بدون وسيله اعمال صبر بهيچ هدف و مقصد نيك و پسنديده‏ئى نخواهد رسيد و هر چه مقصد مهمتر باشد لامحاله صبر و بردبارى براى رسيدن بآن نيز زياده خواهد بود و شايد بهمين نكته از امساك و صوم (روزه‏دارى) تفسير بصبر شده زيرا در برابر شدّت ميل نفسانى مقاومت نموده و خوددارى ميكند.

«وَ الصَّلاةِ» : معطوف و ارشاد بركن ديگر از اساس كمالات و فضائل است يعنى بوسيله اداء صلوات عموما و فرائض يوميّه خصوصا از پروردگار كمك و نيل بمقصود را درخواست نمايد و در حقيقت مسئلت وجودى و حالى و عملى از پروردگار است براى رسيدن بكمالى كه فاقد آن بوده تا باو موهبت فرمايد.

و محتملست سبب تقديم صبر بر صلاة نيز آن باشد كه ملكه صبر براى شايستگى و مسئلت حالى است كه پروردگار مورد را شايسته دانسته و هنگام نماز درخواست وجودى و جوارحى او را اجابت فرمايد.

و ذكر خصوص صلاة نه مطلق دعاء بدان لحاظ است كه اقصى مرتبه عبوديّت اعتقادى و خلقى و عملى است، و گفته شده كه مراد مطلق دعاء و درخواست حاجت از پروردگار ميباشد.

«وَ إِنَّها لَكَبِيرَةٌ إِلَّا عَلَى الْخاشِعِينَ» : تعليل آنستكه استعانت در صورتى كه واجد شرائط باشد باجابت خواهد رسيد، زيرا فضل بارى تعالى تامّ و زياده بر آنست و هرگز وابسته بشرطى نخواهد بود. و چنانچه درخواست باجابت نرسد، بسبب قصور در مسئلت حالى درخواست كننده ميباشد و نيز استعانت از آفريدگار اختصاص باهل ايمان و تقوى دارد.

ضمير منصوب راجعست باستعانت كه از كريمه استفاده ميشود و محتملست ضمير راجع بصلاة باشد، بلحاظ اهتمام بشأن آن و اينكه استعانت و مسئلت حالى و جوارحيست‏ «لَكَبِيرَةٌ» مستثنى منه و لام تأكيد و خبر و مرفوع و بقرينه سياق عبارتست از سختى و تكلّف كه از لوازم خودستائى و طغيان ميباشد.

انوار درخشان، ج‏1، ص: 145

«إِلَّا عَلَى الْخاشِعِينَ» : جمله استثنائيّه و بحرف على تعديه شده كه مشعر بر سختى است.

«الْخاشِعِينَ» بهيئت فاعل و مجرور و مصدر آن خشوع و عبارت از انقياد قلبى است.

يعنى از جمله شعار اهل ايمان آنستكه همواره بوسيله بردبارى براى رسيدن بمقاصد خود از آفريدگار درخواست يارى نمايند.

«الَّذِينَ يَظُنُّونَ أَنَّهُمْ مُلاقُوا رَبِّهِمْ» : كريمه تفسير الخاشعين و ذكر مبادى نفسانى خشوع است. الّذين، موصول و صفت. يظنّون، بهيئت مضارع و جمع وصله و اسم مصدر آن ظنّ كه از صفات تعلّقيّه نفسانيّه و از مراتب نازله علم و يقين ميباشد ولى در مورد كريمه بقرينه سياق عبارت از يقين بموت و حساب است.

«أَنَّهُمْ مُلاقُوا رَبِّهِمْ» : جمله بجاى دو مفعول براى يظنّون، ملاقوا بهيئت فاعل و مضاف و مصدر آن لقاء و كنايه از رسيدن بنعمت‏هاى ابدى است و بدين تناسب تعبير ميشود كه اهل ايمان در اينجهان بواسطه حرمان از مشاهده حقائق كه در نشئه برزخ و قيامت است پس از فرا رسيدن مرگ و انقطاع روح از بدن عنصرى بر حقائق واقف و آگاه خواهند شد.

و اضافه لفظ جلاله ربّ بضمير شاهد آنستكه لقاء رحمت بارى با اعتماد قلبى و آرامش خاطر خواهد بود جمله و بيان مبادى اعتقادى حالت خشوع قلبى است كه عبارت از يقين بآخرت و تذكّر عالم حشر و حساب ميباشد. و اتّصاف باين حالت فاضله تذكّر يگانه وسيله سعادت و حالت خشوع نسبت بپروردگار ميباشد. و شايد بدين تناسب تعبير بظنّ فرموده كه همواره انتظار لقاء رحمت را دارند.

و نيز محتملست بدين تناسب باشد، كه ظنّ بعالم حشر و جزاء و تذكّر آن قطعا سبب خشوع و هراس از پروردگار خواهد بود تا چه رسد بصفت علم و يقين و سائر مراتب آن.

«وَ أَنَّهُمْ إِلَيْهِ راجِعُونَ» : جمله معطوف و مفعول. و بيان اينكه از مبادى و علل خشوع قلبى آنستكه اهل ايمان يقين دارند كه زندگانى و تنعّم بنعمتهاى ابدى هرگز پايان نخواهد داشت.

انوار درخشان، ج‏1، ص: 146

تفسير عيّاشى از على عليه السلام روايت نموده در تفسير كريمه كه فرمود: جمله يظنّون بمعنى يوقنون ميباشد يعنى يقين دارند در عالم محشر حضور خواهند يافت.

تفسير امام عليه السلام فرمود: يعنى همواره انتظار دارند كه رحمت پروردگار را دريابند زيرا بزرگترين كرامتى براى بندگان شايسته است.

محتملست كه ظنّ بمعنى اميد باشد بلحاظ اينكه همواره از سوء عاقبت و پايان زندگى خود در بيم هستند بقرينه تفسير امام عليه السلام كه پايان زندگى بر آنان پنهانست.

و ايمن نيستند از اينكه بر آنان شقاوتى روى آورد.

از رسول مكرّم صلّى اللّه عليه و آله و سلّم روايت شده كه مؤمن همواره از سوء عاقبت خود ترسان خواهد بود. و تا هنگام احتضار و مرگ بيم آنرا دارد كه از مرضات پروردگار محروم ماند.

ابن شهر آشوب از حضرت باقر عليه السلام روايت نموده كريمه در شأن علىّ بن أبي طالب عليه السلام و عثمان بن مظعون و عمّار بن ياسر و اصحاب او نازل شده.

تفسير عيّاشى از امير المؤمنين عليه السلام در تفسير كريمه روايت نموده يعنى همواره يقين دارند، كه هنگام رستاخيز براى رسيدگى باعمال برانگيخته خواهند شد. و ظنّ بمعنى يقين است.

صفحه بعد