کتابخانه تفاسیر
انوار درخشان، ج1، ص: 140
ديانات توحيد بوده و نيز شاهد آنستكه قرآن كريم توراة را تصديق داشته و در مقام تكميل اصول معارف و احكام سياسيّه و جزائيّه و حقوق اجتماعيّه آنست.
«أَقِيمُوا» : فعل امر ايجابى و تكليفى و مصدر آن اقامه كه تعديه و مزيد است بمعنى بپايداشتن و همواره بعملى ملتزم شدن است.
«الصَّلاةَ» : الف و لام آن عهد و در اصل صلوت و اسم مصدر و بمعنى خضوع و پرستش و اظهار نيازست. و در شريعت اسلام حقيقت اين دعاء و پرستش بصورت بسيار كاملى در آمده و در همه ديانات توحيد حقيقت دعاء مقرّر بوده بقرينه كريمه «إِنَّ صَلاتِي وَ نُسُكِي وَ مَحْيايَ وَ مَماتِي لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِينَ» : انعام: 162 كه در دين حنيف ابراهيم عليه السلام بوده و بقرينه كريمه «وَ أَقِمِ الصَّلاةَ لِذِكْرِي» طه: 14 كه در دين توراة تشريع شده و كريمه «وَ أَوْصانِي بِالصَّلاةِ وَ الزَّكاةِ ما دُمْتُ حَيًّا» . مريم: 31. كه در دين مسيح عليه السلام تشريع شده و حقيقت صلاة و شعار عبوديّت در شريعت اسلام داراى اركان و افعال و اذكار و شرائط و موانع بسياريست، و كلمه الصلاة نيز اشاره بآنوظيفه است كه كاملترين مراتب دعاء و اقصى شعار عبوديّت ميباشد، گذشته از اينكه يگانه وسيله اتّصال بفضائل اخلاق و تنزّه از رذائل ملكات و قبائح افعال بوده و نيز ركنى از اركان حياتى و اصلاح اجتماعى اهل ايمان ميباشد.
«وَ آتُوا الزَّكاةَ» : و ركن عملى ديگر از احكام اسلام كه نيز در دين توراة و انجيل بوده پرداخت مقدارى از اموال و عوائد ببينوايان و نيازمندان است. آتوا بهيئت امر ايجابى و تكليفى و مصدر آن ايتاء و تعديه بمعنى پرداخت بطور تبرّع و بعنوان عبادت و كمك ببينوايان ميباشد. «الزَّكاةَ» : اسم مصدر از مادّه زكى يزكو بمعنى رشد و نموّ مالست.
و چون اموال و عوائد را از آفت و خطر ايمن ميدارد و نيز سبب مواسات با زير دستان و تنزّه از رذيله بخل و حرص خواهد شد بدين تناسب از پرداخت مقدارى از مال براى كمك ببينوايان زكاة گفته ميشود. و مشعر به اين كه يگانه وسيله ائتلاف و مواسات بين طبقات مختلفه اهل ايمان همانا كمك در آسايش زير دستان و نيازمندان ميباشد و نيز بهترين روش براى جلوگيرى از تمركز ثروت و سرمايه نزد طبقات بارزه است زيرا تمركز
انوار درخشان، ج1، ص: 141
ثروت يگانه وسيله انقلاب و حسادت غالب طبقات نسبت بسرمايه داران ميباشد. و همچنان پرداخت و كمك ببينوايان يگانه وسيله تهذيب اخلاق و دفع حرص و طمع است كه اساس همه جنايات و رذائل ميباشد.
«وَ ارْكَعُوا مَعَ الرَّاكِعِينَ» : جمله مبنى بر تأكيد بصلاة بوده كه بهترين شعار ايمانست، اركعوا، نيز امر ارشادى بهيئت امر و مصدر آن ركوع بمعنى انحناء بعنوان عبوديّت و اظهار مذلّت در پيشگاه آفريدگار ميباشد. و بدين سبب اختصاص بپروردگار دارد، و براى غير او كفر و شرك خواهد بود و تعبير از صلاة بركوع بتناسب آنستكه بزرگترين افعال و ركن صلاة كه داراى شعار عبوديّت بوده ركوع ميباشد.
«مَعَ الرَّاكِعِينَ» : قيد و حال ضمير فاعل جمله است مبنى بر ارشاد به اين كه بهيئت اجتماع با سائر اهل ايمان در يك مكان و يك هنگام صلاة را كه بزرگترين شعار ايمان است انجام دهيد و نيز بهيئت اجتماع و ارتباط بيكديگر كه از آن بصلاة جماعت تعبير ميشود، و نيز تعبير از صلاة در اينجمله بركوع براى احتراز از صلاة در دين توراة و انجيل است كه مجرّد دعاء و بدون ركوع و سائر اركان و شرائط ميباشد.
ابن شهر آشوب از ابى عبيده و نيز از خصائص از حضرت باقر عليه السّلام در تفسير كريمه «وَ ارْكَعُوا مَعَ الرَّاكِعِينَ» روايت نموده كه: كريمه در شأن رسول مكرّم صلّى اللّه عليه و آله و سلّم و على بن أبي طالب عليه السّلام نازل شده زيرا آندو نخستين نماز گذار بودند.
و نيز موفّق بن أحمد از ابن عباس روايت نموده: كريمه مبنى بر ترغيب بپيروى و ملازمت با رسول مكرّم صلّى اللّه عليه و آله و سلّم و اهلبيت او عليهم السّلام هنگام اداء نمازهاى واجب ميباشد.
و نيز گفته شده كه ترغيب بنماز جماعت ميباشد.
«أَ تَأْمُرُونَ النَّاسَ بِالْبِرِّ» : كريمه نيز مبنى بر توبيخ علماى يهودست با اينكه شعار آنان تعليم و تربيت جامعه يهود ميباشد، ولى خود داراى خصال رذيله عناد و حرص و طمع بمنال دنيوى هستند.
«أَ تَأْمُرُونَ» : همزه استفهام انكارى و توبيخى، تأمرون بهيئت مضارع و جمع و خطاب و مصدر آن امر بمعنى حكمفرمائى بر پيروانست، و كنايه از تعليم دستورات توراة بجامعه يهود ميباشد.
انوار درخشان، ج1، ص: 142
«النَّاسَ» : اسم جمع و الف و لام آن عهد و مفرد آن انسان و از مادّه انس و يا نسيان گرفته شده و اشاره بجامعه يهود است كه پيروان علماى دين توراة هستند.
«بِالْبِرِّ» : با، حرف تعديه و «بر» اسم مصدر بكسر با و تشديد را و مفرد محلّى بالف و لام كه داراى اطلاق و شمول است و بمعنى رفتار نيك و شايسته است و از آن مادّه گرفته شده برّ بفتح كه بر بيابان بىپايان بتناسب آزادى و سعه آن گفته ميشود. و بر هر رفتار و كردار شايستهئى نيز برّ بكسر گفته ميشود، بتناسب اينكه هر عمل شايستهئى لا محاله داراى مصالح فردى و اجتماعى خواهد بود.
«وَ تَنْسَوْنَ أَنْفُسَكُمْ» : جمله حاليّه و مبنى بر توبيخ است «تَنْسَوْنَ» : بهيئت مضارع و جمع و خطاب و مصدر آن نسيان بمعنى غفلت و فراموشى است و كنايه از اتّصاف برذائل اخلاق ميباشد. «انفس»: جمع مكسرّ مانند نفوس و مفرد آن نفس و عبارت از روح ناطقه انسانيست.
«وَ أَنْتُمْ تَتْلُونَ الْكِتابَ» : جمله اسميّه و حال، تتلون بهيئت مضارع و جمع و خطاب و مصدر آن تلاوت و بمعنى خواندن پى در پى ميباشد. «الْكِتابَ» : الف و لام آن عهد و بقرينه سياق توراة است. و كريمه نيز مبنى بر توبيخ علماى يهود بوده زيرا با اينكه توراة را همواره ميخوانند هرگز از ارشادات و تعليمات آن پند نگرفته و از آن پيروى نميكنند.
«أَ فَلا تَعْقِلُونَ» : اينجمله نيز توبيخ است، همزه استفهام انكارى و توبيخى، فا حرف تفريع و با اينكه بايد صدر جمله در آيد بلحاظ اينكه شأن همزه استفهام در صدر جمله است بدين تناسب همزه بر حرف فا، مقدّم داشته شده.
جمله نافيه و از آن مادّه است عقل و عاقله كه انسان را در نتيجه احاطه و آگاهى بمصالح و مفاسد امور از خطرات پيروى هوى و هوس نگاهدارى مينمايد. و عقال نيز از آنست كه بر زانوى شتر بسته ميشود.
و كريمه توبيخ علماى يهود ميباشد كه توراة را همواره خوانده ولى هرگز در آن تدبّر و تعقّل ننموده و بر حقائق آن آگاهى نيافتهاند و در مقام عناد و انكار رسالت رسول و نزول قرآن كريم و كتمان بشارتهاى توراة بر آمدهاند.
انوار درخشان، ج1، ص: 143
[سوره البقرة (2): آيات 45 تا 46]
خلاصة
2/ 46- 45
بوسيله صبر در ناگواريها و خواندن نماز از آفريدگار يارى جوئيد كه امريست بس بزرگ و دشوار، مگر بر اهل ايمان كه با اشتياق بحضور آفريدگار ميشتابند.
آنچنان كسانيكه يقين بمرگ داشته و همواره در انتظار آنند، كه بدين سبب مشمول رحمت پروردگار گردند.
شرح
«وَ اسْتَعِينُوا بِالصَّبْرِ وَ الصَّلاةِ» : كريمه در مقام تأكيد بملازمت صلاة، و نيز ارشاد به اين كه نيل بسعادت و اتّصاف بفضائل وابسته بدو ركن است: يكى صبر و بردبارى در برابر رنجها و ناگواريهاى مقصود كه مسئلت و درخواست حاليست. و ديگر صلاة و توجّه بآفريدگار كه مسئلت قلبى و جوارحى است.
«اسْتَعِينُوا» : بهيئت امر ارشادى و جمع و مصدر آن استعانت و بر حسب سياق بمعنى درخواست كمك از آفريدگار ميباشد، زيرا او يگانه توانا و پشتيبانيست كه ميتواند ببندگان كمك فرمايد، همچنانكه كريمه بدان ترغيب فرموده. و نيز كريمه «وَ إِيَّاكَ نَسْتَعِينُ» : بدان تعليم و ارشاد فرموده.
«بِالصَّبْرِ» با سببيّه و اسم مصدر بمعنى تحمّل و بردبارى در برابر ناگواريها و از ملكات فاضله بلكه پايه و اساس همه فضائل و كمالات ميباشد زيرا بوسيله صبر و بردباري در برابر رنجهاى مقصود ميتوان بدان نائل شد و در حقيقت ملكه صبر عبارت از شايستگى
انوار درخشان، ج1، ص: 144
همه گونه كمالات و مسئلت حالى از پروردگار است كه مشمول فضل و كمك او گردد و هرگز بشر بدون وسيله اعمال صبر بهيچ هدف و مقصد نيك و پسنديدهئى نخواهد رسيد و هر چه مقصد مهمتر باشد لامحاله صبر و بردبارى براى رسيدن بآن نيز زياده خواهد بود و شايد بهمين نكته از امساك و صوم (روزهدارى) تفسير بصبر شده زيرا در برابر شدّت ميل نفسانى مقاومت نموده و خوددارى ميكند.
«وَ الصَّلاةِ» : معطوف و ارشاد بركن ديگر از اساس كمالات و فضائل است يعنى بوسيله اداء صلوات عموما و فرائض يوميّه خصوصا از پروردگار كمك و نيل بمقصود را درخواست نمايد و در حقيقت مسئلت وجودى و حالى و عملى از پروردگار است براى رسيدن بكمالى كه فاقد آن بوده تا باو موهبت فرمايد.
و محتملست سبب تقديم صبر بر صلاة نيز آن باشد كه ملكه صبر براى شايستگى و مسئلت حالى است كه پروردگار مورد را شايسته دانسته و هنگام نماز درخواست وجودى و جوارحى او را اجابت فرمايد.
و ذكر خصوص صلاة نه مطلق دعاء بدان لحاظ است كه اقصى مرتبه عبوديّت اعتقادى و خلقى و عملى است، و گفته شده كه مراد مطلق دعاء و درخواست حاجت از پروردگار ميباشد.
«وَ إِنَّها لَكَبِيرَةٌ إِلَّا عَلَى الْخاشِعِينَ» : تعليل آنستكه استعانت در صورتى كه واجد شرائط باشد باجابت خواهد رسيد، زيرا فضل بارى تعالى تامّ و زياده بر آنست و هرگز وابسته بشرطى نخواهد بود. و چنانچه درخواست باجابت نرسد، بسبب قصور در مسئلت حالى درخواست كننده ميباشد و نيز استعانت از آفريدگار اختصاص باهل ايمان و تقوى دارد.
ضمير منصوب راجعست باستعانت كه از كريمه استفاده ميشود و محتملست ضمير راجع بصلاة باشد، بلحاظ اهتمام بشأن آن و اينكه استعانت و مسئلت حالى و جوارحيست «لَكَبِيرَةٌ» مستثنى منه و لام تأكيد و خبر و مرفوع و بقرينه سياق عبارتست از سختى و تكلّف كه از لوازم خودستائى و طغيان ميباشد.
انوار درخشان، ج1، ص: 145
«إِلَّا عَلَى الْخاشِعِينَ» : جمله استثنائيّه و بحرف على تعديه شده كه مشعر بر سختى است.
«الْخاشِعِينَ» بهيئت فاعل و مجرور و مصدر آن خشوع و عبارت از انقياد قلبى است.
يعنى از جمله شعار اهل ايمان آنستكه همواره بوسيله بردبارى براى رسيدن بمقاصد خود از آفريدگار درخواست يارى نمايند.
«الَّذِينَ يَظُنُّونَ أَنَّهُمْ مُلاقُوا رَبِّهِمْ» : كريمه تفسير الخاشعين و ذكر مبادى نفسانى خشوع است. الّذين، موصول و صفت. يظنّون، بهيئت مضارع و جمع وصله و اسم مصدر آن ظنّ كه از صفات تعلّقيّه نفسانيّه و از مراتب نازله علم و يقين ميباشد ولى در مورد كريمه بقرينه سياق عبارت از يقين بموت و حساب است.
«أَنَّهُمْ مُلاقُوا رَبِّهِمْ» : جمله بجاى دو مفعول براى يظنّون، ملاقوا بهيئت فاعل و مضاف و مصدر آن لقاء و كنايه از رسيدن بنعمتهاى ابدى است و بدين تناسب تعبير ميشود كه اهل ايمان در اينجهان بواسطه حرمان از مشاهده حقائق كه در نشئه برزخ و قيامت است پس از فرا رسيدن مرگ و انقطاع روح از بدن عنصرى بر حقائق واقف و آگاه خواهند شد.
و اضافه لفظ جلاله ربّ بضمير شاهد آنستكه لقاء رحمت بارى با اعتماد قلبى و آرامش خاطر خواهد بود جمله و بيان مبادى اعتقادى حالت خشوع قلبى است كه عبارت از يقين بآخرت و تذكّر عالم حشر و حساب ميباشد. و اتّصاف باين حالت فاضله تذكّر يگانه وسيله سعادت و حالت خشوع نسبت بپروردگار ميباشد. و شايد بدين تناسب تعبير بظنّ فرموده كه همواره انتظار لقاء رحمت را دارند.
و نيز محتملست بدين تناسب باشد، كه ظنّ بعالم حشر و جزاء و تذكّر آن قطعا سبب خشوع و هراس از پروردگار خواهد بود تا چه رسد بصفت علم و يقين و سائر مراتب آن.
«وَ أَنَّهُمْ إِلَيْهِ راجِعُونَ» : جمله معطوف و مفعول. و بيان اينكه از مبادى و علل خشوع قلبى آنستكه اهل ايمان يقين دارند كه زندگانى و تنعّم بنعمتهاى ابدى هرگز پايان نخواهد داشت.
انوار درخشان، ج1، ص: 146
تفسير عيّاشى از على عليه السلام روايت نموده در تفسير كريمه كه فرمود: جمله يظنّون بمعنى يوقنون ميباشد يعنى يقين دارند در عالم محشر حضور خواهند يافت.
تفسير امام عليه السلام فرمود: يعنى همواره انتظار دارند كه رحمت پروردگار را دريابند زيرا بزرگترين كرامتى براى بندگان شايسته است.
محتملست كه ظنّ بمعنى اميد باشد بلحاظ اينكه همواره از سوء عاقبت و پايان زندگى خود در بيم هستند بقرينه تفسير امام عليه السلام كه پايان زندگى بر آنان پنهانست.
و ايمن نيستند از اينكه بر آنان شقاوتى روى آورد.
از رسول مكرّم صلّى اللّه عليه و آله و سلّم روايت شده كه مؤمن همواره از سوء عاقبت خود ترسان خواهد بود. و تا هنگام احتضار و مرگ بيم آنرا دارد كه از مرضات پروردگار محروم ماند.
ابن شهر آشوب از حضرت باقر عليه السلام روايت نموده كريمه در شأن علىّ بن أبي طالب عليه السلام و عثمان بن مظعون و عمّار بن ياسر و اصحاب او نازل شده.
تفسير عيّاشى از امير المؤمنين عليه السلام در تفسير كريمه روايت نموده يعنى همواره يقين دارند، كه هنگام رستاخيز براى رسيدگى باعمال برانگيخته خواهند شد. و ظنّ بمعنى يقين است.