کتابخانه تفاسیر
انوار درخشان، ج4، ص: 383
شرح
از جمله اركان دين اسلام نبوت عامه است يعنى هر فرد مسلمان بايد همه پيامبران و كتابهاى آسمانى را تصديق نمايد هم چنين در دين تورية و انجيل تصديق پيامبران عموما و رسول گرامى اسلام بخصوص جزء توحيد و خدا پرستى است.
تورية و انجيل آسمانى بر پيروان خود شرط نموده كه فقط گروهى رستگار خواهند بود كه برسالت پيامبر اسلام ايمان آورند و از جمله صفات او امى است يعنى هرگز از معلم و استاد چيزى نياموخته و سرگذشتى را فرا نگرفته است و نيز شعار او دعوت بتوحيد خالص و ترغيب باعمال شايسته و منع از رفتار نكوهيده است و نيز غذاهاى لذيذ را تجويز و مضر و ناگوار را بر مردم منع و تحريم مينمايد و هيچ يك از احكام اسلام سبب مشقت و تكلف براى كسى نخواهد بود و چون غرض از تشريع دين و بيان احكام رهبرى مردم بسوى سعادت و تامين آسايش زندگى فردى و اجتماعى آنها است فقط برنامه قرآن و احكام اسلام ميتواند براى هميشه در جهان فرمانروا باشد از نظر اينكه همه گونه احتياجات بشر را در نظر گرفته و مصون از هر گونه نقض و اعتراض ميباشد و از نظر مقايسه احكام تورية و انجيل با تعليمات مكتب عالى قرآن كاملا آشكار ميشود كه دين اسلام مرحله كامل تعليم و تربيت است زيرا پس از توجه باحكام اسلام ميتوان بنواقص احكام تورية و انجيل پى برد و بر آنها اعتراض نمود از اين رو برنامههاى تورية و انجيل هرگز نميتوانند نيازهاى همه جانبه بشر را براى هميشه تامين كنند
انوار درخشان، ج4، ص: 384
و اين دليل قطعى است بر صحت دعوى پيامبر اسلام يعنى مكتب توحيدى كه بنا نهاده مرام توحيد و انجيل را تصديق نموده و مرحله عالى و نهائى آنست و زياده بر اينكه برنامه آن آيات معجزه آساى قرآن است احكام آن نيز بالاتر از افق افكار بشر است و در اثر تحريف تورية و انجيل اخبارى كه دائر بشناسائى صفات پيامبر اسلام و بيان نشانههاى بعثت او است از دسترس خارج شده دانشمندان يهود و نصارى نيز مژدههائى كه در اين باره از نياكان خود بدست آورده پنهان مينمايند ولى آيات قرآنى بطور معجزهآسا در اين باره احتجاج مينمايد و مژدههائى كه در كتابهاى آسمانى رسيده است بازگو و اثبات ميكند.
و نيز دانشمندان يهود حكم سنگسار كه در تورية آمده انكار مينمايند در صورتى كه دين اسلام در باره بعضى زناكاران اين عقوبت را از تورية تصويب و امضاء نموده است.
كتاب در منثور باسناد جيدى از ابن عباس روايت نموده كه مىگفت هر كه حكم رجم (سنگسار) را انكار نمايد بدون توجه قرآن كريم را تكذيب نموده زيرا مفاد آيه «يُبَيِّنُ لَكُمْ كَثِيراً مِمَّا كُنْتُمْ تُخْفُونَ مِنَ الْكِتابِ» اين است كه حكم رجم (سنگسار) در باره زناكار را پنهان مىنمايند.
و نيز بر حسب آيه «يا بَنِي إِسْرائِيلَ إِنِّي رَسُولُ اللَّهِ إِلَيْكُمْ مُصَدِّقاً لِما بَيْنَ يَدَيَّ مِنَ التَّوْراةِ وَ مُبَشِّراً بِرَسُولٍ يَأْتِي مِنْ بَعْدِي اسْمُهُ أَحْمَدُ» صف- 7 انجيل دعوت و گفتار عيسى مسيح عليه السّلام را در باره اركان توحيد و اصول خدا پرستى حكايت نموده كه با اعلام رسالت خود بجامعه بنى اسرائيل بشارت داده است كه پس از دين انجيل هنگام بعثت پيامبر اسلام كه نام او احمد است فرا خواهد رسيد و رسالت او هميشگى است بعد از من جز او از جانب پروردگار پيامبرى مبعوث نخواهد شد.
بر حسب تاريخ تورية در اثر هجوم بخت النصر باورشليم از ميان رفته است و تورية كه در دسترس ميباشد مستند بعزراء كاهن است و هم چنين اناجيل چهارگانه كه سالها بعد از عيسى عليه السّلام نوشته شده است از ضبط حقايق بىبهرهاند.
انوار درخشان، ج4، ص: 385
«وَ يَعْفُوا عَنْ كَثِيرٍ» در اثر تحريف تورية و انجيل اعتراضاتى كه بر پيروان آنها وارد است رسول گرامى اسلام صلّى اللّه عليه و آله از بسيارى آنها صرف نظر نموده و از فضيحت دانشمندان آندو آئين و پيروان آنها خوددارى مينمايد.
از جمله آنكه تورية كه در دسترس يهود است از عالم قيامت و روز رستاخيز نامى نبرده است در صورتى كه قوام دين توحيد و آزمايش سلسله بشر در اين جهان زمينه چينى براى ظهور نتايج و رسيدن بهدفها و زندگى ابدى است كه هر فرد بحكم خرد براى خود برگزيده و بدان سو رهسپار است و نيز بساحت پروردگار امور ناروائى كه بر خلاف ضرورت و منافى با يكتا پرستى است نسبت دادهاند و در باره پيامبران نيز صدور كارهاى قبيح را روا دانستهاند.
«قَدْ جاءَكُمْ مِنَ اللَّهِ نُورٌ وَ كِتابٌ مُبِينٌ» .
خطاب تهديدآميز باهل كتاب است كه دوران ظلمت عقيده و خرافتها پايان يافت و آئين آميخته بشرك كه بر جهان سايه افكنده بود بكنار رفت و قرآن كريم از ساحت پروردگار شرف صدور و برسول گرامى صلّى اللّه عليه و آله نزول اجلال يافت كه جهان آفرينش را براى هميشه روشنائى مىبخشد و بثمر مىنشاند و بسلسله بشر حيات و روان ميدمد زيرا غرض از آفرينش جهان سير و تكامل سلسله بشر است كه بوسيله مكتب قرآن و تعليمات عاليه آن بشر بتواند باقصى مرتبه كمال و سعادت نائل گردد و از نيروى خرد و اختيار بهره برد و در اثر آموزش و كوشش بمقام عالى انسانيت كه زياده بر تصور است خود را برساند و بسعادت ابدى نائل آيد و مسطوره صفات پروردگار گردد.
«يَهْدِي بِهِ اللَّهُ مَنِ اتَّبَعَ رِضْوانَهُ سُبُلَ السَّلامِ» .
آيه مبنى بر مژده بپيروان مكتب قرآن است هر كه بر طبق اين برنامه رفتار كند پروردگار او را بسعادت ميرساند.
هدايت ضد گمراهى و رذالت خلقى است و داراى مراتبى است از جمله رهبرى
انوار درخشان، ج4، ص: 386
و ارائه طريق و يا هر گونه وسيله براى رسيدن بمقصد است و هدايت حقيقى عبارت از موهبت وجودى سعادت و صفاى روح است كه صفت فعل پروردگار ميباشد و بر حسب آيه «إِنَّكَ لا تَهْدِي مَنْ أَحْبَبْتَ وَ لكِنَّ اللَّهَ يَهْدِي مَنْ يَشاءُ 57 قصص» آنرا از شئون تدبير پروردگار معرفى نموده و از پيامبر گرامى صلّى اللّه عليه و آله سلب نموده در اين آيه «يَهْدِي بِهِ اللَّهُ مَنِ اتَّبَعَ رِضْوانَهُ» نيز قرآن كريم را برنامه و رسول اكرم صلّى اللّه عليه و آله را استاد مكتب و رهبر كاروان سعادت معرفى نموده است كه هر كه بر طبق اين برنامه و از پيامبر اسلام پيروى كند پروردگار از او خشنود گشته و بوى سعادت دهد و صفاى روح بوى بخشد و از شرك اعتقادى و رذالت خلقى او را پاك و پاكيزه نمايد.
«وَ يُخْرِجُهُمْ مِنَ الظُّلُماتِ إِلَى النُّورِ بِإِذْنِهِ» .
از جهل و رذالت طبع تعبير بظلمات بهيئت جمع شده از نظر اينكه از جمله آثار شوم جهل شرك است ولى رفع تيرهگى جهل كه عبارت از نورانيت ايمان و صفاى روح ميباشد حقيقت روانى و فضيلت نفسانى است و داراى مراتب بيشمار است و بدين مناسبت نيز تعبير بسبل السلام فرموده زيرا صفاى روح و اسلام حقيقى نتيجه التزام و پيروى از برنامه قرآن است كه پروردگار از او خشنود گردد و وسائل سعادت را در اختيار او گذارد و درهاى نيك بختى را بر روى او بگشايد.
«وَ يَهْدِيهِمْ إِلى صِراطٍ مُسْتَقِيمٍ» .
در اثر سعى و كوشش طاقت فرسا كمال انسانيتى را كه پروردگار در نهاد بشر سپرده است بصورت صفاى روح و نيروى استقامت درآورد و از سلامت عقيده و صفاى خوى بهرهمند فرمايد و بصراط مستقيم آن كه غرض از آفرينش و يگانه هدف بشر است نائل گرداند و از زندگى گوارا در دو جهان بهرهئى نصيب او فرمايد هم چنانكه بر حسب آيه «صِراطَ الَّذِينَ أَنْعَمْتَ عَلَيْهِمْ 1- 6» صفاى كامل و درجه عالى از صراط مستقيم اختصاص بپيامبران و اوصياء عليهم السّلام دارد و در اثر اين موهبت آنان را استاد مكتب و رهبران كاروان توحيد قرار داده است.
«لَقَدْ كَفَرَ الَّذِينَ قالُوا إِنَّ اللَّهَ هُوَ الْمَسِيحُ ابْنُ مَرْيَمَ» .
انوار درخشان، ج4، ص: 387
از جمله آئين مسيحيت قول بحلول و اتحاد است به اين كه آفريدگار عين عيسى مسيح است كه در او حلول نموده و بر حسب نقل آئين گروهى از مسيحيان بنام يعقوبيه اينست كه اقنوم كلمه و ذات آفريدگار در عيسى فرزند مريم حلول نموده است و يا اقنوم علم او بعيسى انتقال يافته است و آيه بكفر و تناقض گوئى سوگند ياد نموده است.
اى رسول گرامى با اين گروه احتجاج بنما و بگو در صورتى كه عيسى مسيح را فرزند مريم ناميده و معرفى مينمائيد و مانند ساير افراد بشر مخلوق است لازم اين عقيده آنستكه او را تحت تدبير پروردگار بدانيد و هر تصرف و تدبيرى كه پروردگار در باره عيسى بنمايد نافذ باشد و مانعى از آن جلوگيرى نكند در اين صورت چنانچه پروردگار بخواهد كه عيسى مسيح و مادرش مريم را هلاك كند ميتواند هم چنانكه او را از مادرش مريم آفريده است پس قول به اينكه آفريدگار جهان بشر حادث و فنا پذير باشد تناقض است.
«وَ لِلَّهِ مُلْكُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ ما بَيْنَهُما» .
حرف لام براى اختصاص و ملك بضم بمعناى سلطنت بر نفوس بشر است و بر اموال و علاقههاى آنها نيز بتبع نفوذ خواهد داشت.
احتجاج ديگر بآنستكه آسمان و زمين و آنچه از پديدههاى بيشمار كه از نعمت هستى برخوردارند همواره در احاطه و قدرت پروردگار در حركت بوده و بسوى كمال مناسب خود رهسپارند از جمله خلقت عيسى و مادرش مريم و چگونگى زندگى و هلاكت آندو است كه بتدبير پروردگار در باره آنها بوده.
پس گمان اينكه پروردگار «مدبر جهان هستى» عيسى فرزند مريم است تناقض گوئى است.
«يَخْلُقُ ما يَشاءُ وَ اللَّهُ عَلى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ» .
هر دو جمله بهيئت مضارع صفت فعل پروردگار و دلالت بر تلبس خلق و دوام
انوار درخشان، ج4، ص: 388
تدبر دارد.
ادامه تدبر پروردگار عبارت از آنستكه موجودات را پى در پى از صورتى بصورت ديگر در ميآورد كه بلحاظ حدوث آن خلق و آفرينش گفته ميشود و بلحاظ تغييرى كه پديد آمده و بسوى كمال در سير و حركتند تدبير گفته ميشود از جمله آثار تدبير متقن و سيره خلل ناپذير آفريدگار آنستكه در هر موجودى نيروى ذكورت و انوثت و تأثير و قبول و (فعل و انفعال) نهاده كه همه اجزاء و ذرات جهان همواره نسبت بيكديگر در فعل و انفعال و در سير و حركت هستند و بدين نيروى غيبى و جنبش و جهشى بطور حيرت انگيز در سراسر جهان پديد ميآورد كه صحنه هستى را در هر لحظه بطور خاص و نقشه مخصوص زينت و آرايش ميدهد كه سابقه نداشته و تكرار هم نشده و مانند نيز نخواهد داشت و نظم جهان را بدين منوال ادامه داده و بسوى كمال و ابديت سوق ميدهد.
«وَ اللَّهُ عَلى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ» .
شىء صفت مشبهه بمعناى خواسته است كه در نظام هستى موقعيّت بسزائى دارد قدير صفت فعل پروردگار است.
جهان آفرينش و حركت و جنبشى كه در سراسر اجزاء جهان پى در پى پديد ميآيد نمونهئى از قدرت بىحد پروردگار است زيرا هر موجود مادى از اجزاء بيشمار و سلولهاى بيحساب تشكيل يافته و صورت گرفته و هر ذرّهئى را جهانى و عالمى جداگانه قرار داده و نظام خاصّى در آن فرمانروا است در صورتى كه همه آنها از خود بيخبر و در باره سير و حركت خود هدفى در نظر نگرفته و از بكار بردن نيروى تأثير و قبول (ذكورت و انوثت) خود نيز بى خبرند ناگزير بحكم خرد اين نظم يكنواخت در جهان بىخبرى بر طبق نقشه منظم و برنامه غيبى است كه هر يك از اجزاء نامتناهى و عوالم بيشمار را بسوى هدفى خواه ناخواه سوق ميدهد و هم اين نظامهاى بيشمارى كه در اجزاء و ذرات موجودات جارى و فرمانروا است تحت تدبير نظام واحد غيبى در سير و بسوى يك مقصد رهسپارند با اينكه جهان بىخبريست همه
انوار درخشان، ج4، ص: 389
اجزاء آن بقدرت آفريدگار شهادت ميدهند.
«وَ قالَتِ الْيَهُودُ وَ النَّصارى نَحْنُ أَبْناءُ اللَّهِ وَ أَحِبَّاؤُهُ» .
از جمله خود ستائى يهود و نصارى آنستكه هر يك خود و هم كيشان خود را از ساير مردم برتر و شرافتمندتر مىپندارند بلكه فرزندان آفريدگار و دوستداران او معرفى مينمايند و غضب پروردگار را بر هر يك از آندو گروه مانند غضب پدر بر فرزندان خود پنداشته و از شعار خدا پرستى سوء استفاده مينمايند در صورتى كه سر لوحه دين آسمانى آنستكه بشر را بسلامت طبع و فضيلت خلقى بر غيب مينمايد و از خودستائى و غرور كه ريشه كفر و شرك است باز ميدارد و بحكم خرد نيز خطرناكترين خصلت بشر غرور است بدين جهت از قبول دين اسلام و پيروى از برنامه قرآن كه پروردگار براى انتظام زندگى و سوق بشر بسوى سعادت مقرّر داشته سرپيچى نموده و با نشر دين اسلام مبارزه مينمايند.
«قُلْ فَلِمَ يُعَذِّبُكُمْ بِذُنُوبِكُمْ» .
اى رسول گرامى دعوى آنان را (كه خود را ايمن از عقوبت ميدانند تكذيب بنما زيرا در اثر جنايتها كه از هر يك سر زده آنها را بعقوبتهاى گوناگون دچار نمودهايم و در آيات قرآنى بآنها اشاره شده است.
«بَلْ أَنْتُمْ بَشَرٌ مِمَّنْ خَلَقَ يَغْفِرُ لِمَنْ يَشاءُ وَ يُعَذِّبُ مَنْ يَشاءُ» .
اى رسول گرامى براى تكذيب دعوى آنان (كه براى خود رابطه خاصى با ساحت پروردگار ميدانسته) احتجاج و نقض ديگرى بنما و بگو شما نيز مانند ساير افراد مردم هستيد و مزيّتى از آنها نداشته و كرامتى نزد پروردگار نخواهيد داشت زيرا فضيلت و كرامت اختصاص بكسانى دارد كه در مقام انقياد برآيند و بوسيله پيروى از دين اسلام كسب فضيلت نمايند پروردگار نيز وعده فرموده كه بخواسته آنان پاسخ دهد.