کتابخانه تفاسیر

پایگاه داده های قرآنی اسلامی
کتابخانه بالقرآن

انوار درخشان

جلد اول

الإهداء مقدمه

سوره مباركه بقره

[سوره البقرة(2): آيه 1]
روش نگارش تفسير انوار درخشان فهرست جلد اول تفسير انوار درخشان

جلد دوم

فهرست مطالب

ادامه تفسير سوره بقره

جلد سوم

سوره آل عمران

فهرست

جلد چهارم

ادامه سوره نساء

تذكر فهرست

جلد پنجم

مربوط به ضميمه صفحه 27 فهرست

جلد ششم

فهرست

جلد هفتم

فهرست

جلد هشتم

جلد نهم

(فهرست)

جلد دهم

فهرست

جلد يازدهم

فهرست

جلد دوازدهم

فهرست

جلد چهاردهم

فهرست

جلد پانزدهم

فهرست

جلد شانزدهم

فهرست

جلد هفدهم

فهرست

جلد هجدهم

فهرست

انوار درخشان


صفحه قبل

انوار درخشان، ج‏11، ص: 150

اخْتَصَمُوا بهيئت: جمع ذكر شده گرچه پيروان آئين كفر و شرك همه ملت واحد هستند ولى در مقام احتجاج و مخاصمه و طرح دعوى به پيشگاه كبريائى هر يك از پيروان آئين خرافى و يا دين باطل بر حسب مرام و عقيده خرافى و باطل خود دعوى را طرح و احتجاج و مخاصمه مينمايند بدينجهت كثرت احتجاج و مخاصمه آنان تابع كثرت پيروان آئين خرافى و باطل آنها خواهد بود.

فِي رَبِّهِمْ‏ بيان آنستكه هرگونه اختلاف كه در باره ديانتها و يا آئين‏ها در خاطر بشر پديد آمده در محور صحت عقيده باصول توحيد و فساد آن دور ميزند زيرا آئين هاى باطل در اثر انحراف در باره ذات كبريائى و يا صفات واجب و يا در باره رسالت رسولان و يا صحنه قيامت است و همه از شئون كبريائى و صفت ربوبيت او است.

فَالَّذِينَ كَفَرُوا قُطِّعَتْ لَهُمْ ثِيابٌ مِنْ نارٍ يُصَبُّ مِنْ فَوْقِ رُؤُسِهِمُ الْحَمِيمُ‏ :

بيان نتيجه حكميت ساحت پروردگار و اجراء حكم صادر در باره هر يك از كفار و بيگانگان است كه هر يك از آنان محكوم بعقوبت گشته و بيدرنگ بموقع اجراء گذارده ميشود و نيز پيراهنى از شعله‏هاى آتشين دوزخ باعضاء و جوارح آنان پوشانيده و بدن هر يك از آنان را فرا ميگيرد و مايع غليظ آتشين نيز پيوسته بر بالاى سر آنان ريخته ميشود.

يُصْهَرُ بِهِ ما فِي بُطُونِهِمْ وَ الْجُلُودُ :

در اثر ريزش مايع غليظ آتشين بر سر آنان برون و درون اعضاء و جوارح آنان را فرا ميگيرد و آنها را گداخته هر لحظه ذوب مينمايد.

وَ لَهُمْ مَقامِعُ مِنْ حَدِيدٍ :

از جمله عقوبتهاى جسمانى آنان آنستكه با پتك‏هاى آهنين پيوسته بر بدن و جوارح آنان كوبيده ميشود.

انوار درخشان، ج‏11، ص: 151

كُلَّما أَرادُوا أَنْ يَخْرُجُوا مِنْها مِنْ غَمٍّ أُعِيدُوا فِيها وَ ذُوقُوا عَذابَ الْحَرِيقِ‏ :

آيه با تأكيدى كه در بر دارد بيان سختى سكونت و زيست هر يك از كفار و بيگانگان در دوزخ است كه هر لحظه بخواهند از دوزخ بيرون آيند در صورتى كه آتش بدن آنها را فراگرفته و در آن پنهانند بار ديگر باعماق دوزخ افكنده و پرتاب ميشوند و بطور امر تكوينى و اجراى عقوبت بآنان گفته مى‏شود عقوبت سوزاننده را پيوسته خواهيد چشيد.

إِنَّ اللَّهَ يُدْخِلُ الَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ جَنَّاتٍ تَجْرِي مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ :

پس از اينكه در آيه گذشته حكم صادر در باره اجراى عقوبت كفار را ذكر و بمنظور تهديد بيشترى آنرا مقدم داشته اينك در اين آيه حكم صادر در باره اهل ايمان و تقوى و پيروان برنامه مكتب عالى قرآن است و بيدرنگ بموقع اجراء گذارده ميشود در بهشت جاويد جوار رحمت و فضل كه سرتاسر آنها بهره‏ها از هر سو جريان دارد سكونت خواهند گزيد.

يُحَلَّوْنَ فِيها مِنْ أَساوِرَ مِنْ ذَهَبٍ وَ لُؤْلُؤاً وَ لِباسُهُمْ فِيها حَرِيرٌ :

ساكنان بهشت جوار رحمت با دست بند از طلا و مرواريد خود را زينت ميدهند و لباس آنان از جنس حرير نازك خواهد بود بديهى است حكم اهل ايمان ضد و مخالف با حكم اهل دوزخ و كفر خواهد بود لباس و پيراهن اهل دوزخ آتشين و با پتك‏هاى آهنين پيوسته بر بدن آنان كوبيده و مايع گداخته نيز بر آنان ريخته ميشود.

وَ هُدُوا إِلَى الطَّيِّبِ مِنَ الْقَوْلِ‏ :

محتمل است نيروهاى غيبى ساكنان جوار رحمت را ترغيب بسخنان حمد و سپاس نعمت مينمايند و آيه‏ (دَعْواهُمْ فِيها سُبْحانَكَ اللَّهُمَّ وَ تَحِيَّتُهُمْ فِيها سَلامٌ) آن را

انوار درخشان، ج‏11، ص: 152

تفسير نموده مبنى بر اينكه ساحت قدس ربوبى را از نقص و امكان و حاجت تنزيه مينمائيم ناگزير پاسخ بهر يك از اهل ايمان مبنى بر تحيت و شادباش ميرسد كه حيات معرفت و زندگى هميشگى در مقام صدق بر هر يك از شما اهل ايمان گوارا باد و از زوال نعمت و حزن و اندوه پيوسته ايمن خواهند بود و خطاب تكوينى از ساحت كبريائى شرف صدور مييابد ساكنان عالم قرب را مشمول نعمت و رحمت هميشگى مينمايد و نظام عالم قرب را بطور سلم و سلامت در ميآورد و اراده خواسته ساكنان بهشت را بطور اطلاق مينمايد كه هر چه اراده كنند بدون قيد و شرط پديد ميآيد از نظر اينكه نظام عالم قرب محكوم خواسته و بر وفق اراده آنان خواهد بود و احتياجاتى كه اهل ايمان در دنيا داشته هنگام سكونت در بهشت سبب بينيازى و خود كفائى آنان است بر اين اساس حركات و سخنان و رفتار ساكنان عالم قرب بمنظور رفع حاجت نخواهد بود و هم چنين حمد و تسبيح آنان بمنظور اجر و ثواب و يا فرار از عقوبت و درخواست مغفرت از ساحت ربوبى نيست زيرا اينگونه مقاصد و اغراض از شئون جهان تكليف و لوازم دنيا و نظام آزمايش است.

زيرا عالم قرب محصول عوالم و نشئات است و منزه از لوازم دنيوى خواهد بود و گر نه خلف و نقض غرض است بر اين اساس حركات و سخنان و رفتار آنان فقط در محور خلوص حمد و تسبيح ساحت كبريائى دور ميزند كه بطور شهود مقام قدس او را مستحق حمد و تنزيه از نقص مييابند هم چنانكه رسولان عموما و رسول اكرم (ص) و اوصياء عليهم السّلام در نظام تكليف و جهان آزمايش اين چنين بوده‏اند كه فرمود (ما عبدتك خوفا من نارك و لا طمعا الى جنتك بل وجدتك اهلا للعبادة فعبدتك) و نمونه‏اى از الحاق اهل ايمان ساكنان عالم قرب بارواح قدسيه رسولان همين است كه قدس روح و عصمت اكتسابى آنان را ملحق بقدسيان مينمايد حمد و تسبيح آنان فقط بمنظور اهليت و استحقاق ساحت كبريائى خواهد بود و صدور تحيت و سلام از مقام قدس بساكنان قرب جوار رحمت آنان را در شئون وجودى ملحق برسولان و همنشين‏

انوار درخشان، ج‏11، ص: 153

قدسيان خواهند نمود هم چنانكه پروردگار در همه عوالم و نشئات سلام كامل و تحيات تام برسولان اهداء فرموده است.

و افعال و گفتار و سخنان اهل ايمان ساكنان جوار رحمت بر وفق نظام عالم قرب است و از سنخ رفتار و سخنان آنان در دنيا نخواهد بود كه بمنظور ايمن بودن از عقوبت و يا حركت و طلب مرتبه‏اى از سعادت باشد كه فاقد آنند.

بر اين اساس عالم قيامت عالم شهود و نتيجه و نظام جزاء است نه عالم حركت و عمل بمنظور نيل بمقامى كه آنچه را فاقد است بدست آورد از جمله حمد و تسبيح و تنزيه آنان بمنظور اجر و ثواب و يا فرار از عقوبت نخواهد بود زيرا در آن نقص و شائبه ارضاء نفس و خودستائى است و عالم قرب و ساكنان آن منزه از آنند.

زيرا عالم قرب نشئه تقرب و خوشنودى و حركات و افعال و اقوال آنان نيز بمنظور اهليت ساحت كبريائى است و ظهور نهايت رشد هر يك از اهل ايمان است بر اين اساس حركت و طلب اجر و ثواب و كسب سعادت مفهوم ندارد تحصيل حاصل و محال است.

و پس از صدور خطاب از مقام كبريائى نظام عالى قدس بر وفق اراده ساكنان قرب شده بدينجهت ملحق برسولان و شايسته آن خواهند گشت كه ساحت پروردگار حمد و تسبيح و تنزيه آنان را بجمله‏ (الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِينَ)* بپذيرد هم چنانكه مدح و ثناء و تنزيه ساحت كبريائى را از پيامبران و قدسيان در همه عوالم و نشئات پذيرفته است و آنان را از قذارت غفلت پاكيزه نموده و بر روان پاك آنان حجاب و عايقى هرگز سايه نمى‏افكند و پيوسته بعظمت ساحت كبريائى توجه مينمايد و نهايت تعالى و قدس وجودى اهل ايمان آنستكه مسطوره مدح و حمد صفت كبريائى او معرفى شوند.

وَ هُدُوا إِلى‏ صِراطِ الْحَمِيدِ :

اهل ايمان ساكنان قرب پيوسته حركات و افعال آنان بر اساس نيروى اراده‏

انوار درخشان، ج‏11، ص: 154

مطلقه خواهد بود و آنچه را اراده نمايند بيدرنگ و بدون قيد و شرط خواسته خود را پديد ميآورند و مانند اين جهان احتياج ندارند زيرا نظام عالم آخرت خودكفا و مستكفى خواهد بود و حركات و رفتار ساكنان قرب بمنظور رفع حاجت نخواهد بود.

هم چنان كه حمد و تسبيح آنان بمنظور اجر و ثواب و يا فرار از عقوبت و يا درخواست مغفرت نخواهد بود زيرا اعمال اختيارى نيك و صالح و مقاصد و نيل باغراض از شئون جهان تكليف و لوازم نظام عمل و آزمايش است و نظام عالم قرب منزه از نواقص و لوازم دنيوى خواهد بود بر اين اساس حركات و اعمال صالح آنان حمد و تسبيح و نمونه‏اى از فعل و اثر كبريائى است.

در كتاب توحيد بسندى از اصبغ بن نباته از امير مؤمنان على عليه السّلام در حديثى روايت نموده امام ميفرمود بمردم: سؤال كنيد از من آنچه را كه خواهيد قبل از اينكه مرا نيابيد در آن هنگام اشعث بن قيس گفت يا امير مؤمنان چگونه از مجوس جزيه ميگيريد در صورتى كه اهل كتاب آسمانى نبوده و رسولى ندارند.

امام فرمود اى اشعث پروردگار بر آنان كتاب آسمانى نازل نمود و نيز رسولى بسوى آنان فرستاد پادشاهى داشتند يك شب با حالت مستى با دختر خود زنا كرد چون صبح شد جريان را مردم فهميدند و اجتماع كردند كه بپادشاه حد جارى كنند پادشاه بانبوه مردم گفت سخنان مرا بشنويد چنانچه جرم داشتم مرا مجازات كنيد بمردم گفت آيا ميدانيد كه پروردگار آدم و حوا را گرامى داشته گفتند بلى گفت مگر آدم و حوا دختران خود را براى فرزندان خود تزويج ننموده‏اند گفتند بلى صحيح است پادشاه گفت دين همين است و بر اين بنا نهادند پروردگار نيز خداشناسى را از قلوب آنان محو فرمود و كتاب را از ميان برد در اين صورت مجوس كافر هستند و وارد دوزخ ميشوند و منافقان حالت آنان سخت‏تر است اشعث گفت بخدا سوگند اين چنين پاسخ نشنيده بودم و اين چنين سؤالى از شما نشده.

در كتاب در منثور در باره آيه‏ (إِنَّ اللَّهَ يَفْعَلُ ما يَشاءُ) بسندى خلعى در كتاب فوائد

انوار درخشان، ج‏11، ص: 155

از امير مؤمنان عليه السّلام روايت نموده از او سؤال شد كسى است در باره مشيت پروردگار گفتگو بنمايد و سخنان دارد امير مؤمنان عليه السّلام بآن شخص فرمود آيا پروردگار ترا آفريد براى اينكه او خواسته و يا بمنظور اينكه تو خواهان آن هستى عرض كرد براى آنچه او بخواهد امام فرمود چنانچه ترا بيمار كند بخواست خود او است و يا بخواست تو است عرض كرد براى خواست او است.

امام فرمود چنانچه ترا شفا دهد بخواست او است و يا بخواست تو است عرض نمود بخواست خود او است امام فرمود ترا داخل بهشت كند بخواست او است و يا بخواست تو است عرض نمود بخواست او است امام فرمود چنانچه جز اين را ميگفتى تو را بقتل ميرسانيدم.

انوار درخشان، ج‏11، ص: 156

[سوره الحج (22): آيات 25 تا 37]

إِنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا وَ يَصُدُّونَ عَنْ سَبِيلِ اللَّهِ وَ الْمَسْجِدِ الْحَرامِ الَّذِي جَعَلْناهُ لِلنَّاسِ سَواءً الْعاكِفُ فِيهِ وَ الْبادِ وَ مَنْ يُرِدْ فِيهِ بِإِلْحادٍ بِظُلْمٍ نُذِقْهُ مِنْ عَذابٍ أَلِيمٍ (25) وَ إِذْ بَوَّأْنا لِإِبْراهِيمَ مَكانَ الْبَيْتِ أَنْ لا تُشْرِكْ بِي شَيْئاً وَ طَهِّرْ بَيْتِيَ لِلطَّائِفِينَ وَ الْقائِمِينَ وَ الرُّكَّعِ السُّجُودِ (26) وَ أَذِّنْ فِي النَّاسِ بِالْحَجِّ يَأْتُوكَ رِجالاً وَ عَلى‏ كُلِّ ضامِرٍ يَأْتِينَ مِنْ كُلِّ فَجٍّ عَمِيقٍ (27) لِيَشْهَدُوا مَنافِعَ لَهُمْ وَ يَذْكُرُوا اسْمَ اللَّهِ فِي أَيَّامٍ مَعْلُوماتٍ عَلى‏ ما رَزَقَهُمْ مِنْ بَهِيمَةِ الْأَنْعامِ فَكُلُوا مِنْها وَ أَطْعِمُوا الْبائِسَ الْفَقِيرَ (28) ثُمَّ لْيَقْضُوا تَفَثَهُمْ وَ لْيُوفُوا نُذُورَهُمْ وَ لْيَطَّوَّفُوا بِالْبَيْتِ الْعَتِيقِ (29)

ذلِكَ وَ مَنْ يُعَظِّمْ حُرُماتِ اللَّهِ فَهُوَ خَيْرٌ لَهُ عِنْدَ رَبِّهِ وَ أُحِلَّتْ لَكُمُ الْأَنْعامُ إِلاَّ ما يُتْلى‏ عَلَيْكُمْ فَاجْتَنِبُوا الرِّجْسَ مِنَ الْأَوْثانِ وَ اجْتَنِبُوا قَوْلَ الزُّورِ (30) حُنَفاءَ لِلَّهِ غَيْرَ مُشْرِكِينَ بِهِ وَ مَنْ يُشْرِكْ بِاللَّهِ فَكَأَنَّما خَرَّ مِنَ السَّماءِ فَتَخْطَفُهُ الطَّيْرُ أَوْ تَهْوِي بِهِ الرِّيحُ فِي مَكانٍ سَحِيقٍ (31) ذلِكَ وَ مَنْ يُعَظِّمْ شَعائِرَ اللَّهِ فَإِنَّها مِنْ تَقْوَى الْقُلُوبِ (32) لَكُمْ فِيها مَنافِعُ إِلى‏ أَجَلٍ مُسَمًّى ثُمَّ مَحِلُّها إِلَى الْبَيْتِ الْعَتِيقِ (33) وَ لِكُلِّ أُمَّةٍ جَعَلْنا مَنْسَكاً لِيَذْكُرُوا اسْمَ اللَّهِ عَلى‏ ما رَزَقَهُمْ مِنْ بَهِيمَةِ الْأَنْعامِ فَإِلهُكُمْ إِلهٌ واحِدٌ فَلَهُ أَسْلِمُوا وَ بَشِّرِ الْمُخْبِتِينَ (34)

صفحه بعد