کتابخانه تفاسیر
ترجمه تفسير كاشف، ج1، ص: 108
به ما دستور داده است كه هر روز چندبار، صبح و شام آن را در نماز خود تكرار كنيم:
«اهْدِنَا الصِّراطَ الْمُسْتَقِيمَ» «1» . همچنين خداوند خطاب به پيامبرش فرموده است:
«فَاسْتَقِمْ كَما أُمِرْتَ وَ مَنْ تابَ مَعَكَ وَ لا تَطْغَوْا إِنَّهُ بِما تَعْمَلُونَ بَصِيرٌ»؛ «2» همراه با آنانكه با تو رو به خدا كردهاند، همچنانكه مأمور شدهاى ثابتقدم باش و طغيان مكنيد كه او به هركارى كه مىكنيد بيناست. و نيز فرموده است: «إِنَّ الَّذِينَ قالُوا رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ اسْتَقامُوا تَتَنَزَّلُ عَلَيْهِمُ الْمَلائِكَةُ أَلَّا تَخافُوا وَ لا تَحْزَنُوا وَ أَبْشِرُوا بِالْجَنَّةِ الَّتِي كُنْتُمْ تُوعَدُونَ»؛ «3» بر آنان كه گفتند: پروردگار ما اللّه است و پايدارى ورزيدند، فرشتگان فرود مىآيند كه مترسيد و غمگين مباشيد، شما را به بهشتى كه وعده داده بودند بشارت است.
براى اثبات اين موضوع كه «استقامت» دربرگيرنده تمام ارزشهاى اسلام است، هيچچيزى گوياتر از اين سخن ابليس ملعون نيست كه «لَأَقْعُدَنَّ لَهُمْ صِراطَكَ الْمُسْتَقِيمَ». «4»
در حديث آمده است كه سفيان ثقفى گفت: اى پيامبر خدا، درباره اسلام، برايم سخنى بگو كه پس از تو درباره آن از كسى نپرسم. پيامبر خدا صلّى اللّه عليه و اله فرمود: بگو: به خدا ايمان آوردم و آنگاه استقامت كن.
خلاصه مطلب آنكه معناى استقامت آن است كه پاى از حدود الهى بيرون ننهيم و از حق به باطل و از هدايت به گمراهى گرايش پيدا نكنيم و نيز در عقيده، احساسات و همه گفتهها و كردههامان بر راه راست باشيم، راه كسانى كه خدا برايشان نعمت داده است، نه خشم گرفتگان بر آنها و نه گمراهان.
(1). فاتحة الكتاب (1) آيه 6.
(2). هود (11) آيه 112.
(3). فصّلت (41) آيه 30.
(4). اعراف (7) آيه 16.
ترجمه تفسير كاشف، ج1، ص: 109
سوره فاتحه
ترجمه تفسير كاشف، ج1، ص: 111
[سوره الفاتحة (1): آيات 1 تا 7]
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ (1)
بهنام خداى بخشاينده مهربان (1)
ايش خدايى را كه پروردگار جهانيان است. (2)
آن بخشاينده مهربان (3)
آن فرمانرواى روز جزا (4)
تو را مىپرستيم و از تو يارى مىجوييم (5)
ما را به راه راست هدايت كن (6)
راه آنانكه ايشان را نعمت دادهاى، نه خشم گرفتگان بر آنها و نه گمراهان (7)
نزول
مفسّران درباره مكان نزول سوره فاتحه اختلافنظر دارند: برخى مىگويند: در مكّه مكرّمه نازل شده است. برخى مىگويند: در مدينه نازل شده است. قول سوم آن است كه اين سوره به سبب اهمّيتى كه داشته است دوبار نازل گرديده: نخست، در مكّه و ديگربار در مدينه، ولى بيشتر مفسّران برآنند كه اين سوره در مكّه نازل شده است.
اين اختلاف، نتيجه و فايدهاى ندارد؛ زيرا اين سوره كريمه آيهاى ندارد كه با اختلاف نزول، معناى آن اختلاف پيدا كند.
ترجمه تفسير كاشف، ج1، ص: 112
نامهاى سوره
براى اين سوره نامهايى ذكر كردهاند كه مشهورترين آنها از اين قرار است:
1. فاتحه؛ بدين سبب كه نخستين سوره در كتابت مصحفهاست و نيز به سبب اينكه قرائت آن در اوّل نماز واجب مىباشد. بهعلاوه، تعليم قرآن مدتها با اين سوره آغاز مىشده است.
2. الحمد؛ زيرا نخستين لفظ اين سوره است.
3. امّ الكتاب و امّ القرآن؛ زيرا اين سوره بر سورههاى ديگر مقدّم است هرچند به جهت كتابتش باشد؛ مانند مقدّم بودن مادر بر فرزندان خود و ديگر اينكه مشتمل بر دو اصل ربوبيّت و عبوديّت است و تعاليم قرآن براين دو اصل بنا نهاده شده است.
4. سبع المثانى؛ زيرا اين سوره مشتمل بر هفت آيه است و قرائت آن در نماز دوبار تكرار مىشود، نيز ممكن است از اين جهت «سبع المثانى» ناميده شده كه ميان ذكر «ربوبيّت» و «عبوديّت» جمع كرده است. درهرحال، نامگذارى با اندك شباهتى درست است.
تفسير
الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِينَ. اين جمله، خبريه است و به معناى انشا؛ زيرا شخص گوينده، قصد ايجاد «الْحَمْدُ لِلَّهِ» را دارد، نه قصد خبر دادن از ثبوت «الْحَمْدُ لِلَّهِ» . جمله مذكور نوعى تعليم و تلقين است از سوى خدا براى بندگانش كه چگونه او را سپاس گويند؛ بدين معنا كه خدا مىگويد: اى بندگان من، بگوييد: «الْحَمْدُ لِلَّهِ» .
«الْحَمْدُ لِلَّهِ» به معناى ثنا گفتن خداست به قصد تعظيم او درهرحال، حتّى در حالى كه آدمى با مشكلى روبهرو مىشود. امير مؤمنان على عليه السّلام در يكى از خطبههاى
ترجمه تفسير كاشف، ج1، ص: 113
نهج البلاغه مىفرمايد: او را بر نعمتهايش سپاس مىگزاريم، همانگونه كه بر بلاهايش سپاس مىگزاريم.
«محمّد»، «احمد»، «محمود»، «حامد»، «حميد» و «حمدان»، نامهايى است كه از حمد گرفته شده است. گاهى «حمد» به معناى چيزى مىآيد كه انسان از آن خشنود است. خدا مىگويد: «... باشد كه پروردگارت تو را به مقامى پسنديده برساند». «1» مىگويند: خوبى بازار از سود است. «2» در بامدادان، شبروان مورد ستايش قرار مىگيرند. «3»
واژه «ربّ»، هم به معناى سيّد است؛ يعنى آنكه مقامى بلند دارد و هم به معناى مالك. در اينجا هركدام از اين دو معنا اراده شود درست است؛ ولى آنچه از لفظ اين آيه كريمه تبادر مىكند، معناى آفريننده است.
«العالمين»، جمع «عالم» به فتح لام مىباشد و عالم بر نوع خاصى از موجودات به كار مىرود. ازاينرو، گفته مىشود: عالم جماد، عالم گياهان، عالم حيوان و عالم انسان. واژه «عالم» براى مفرد به كار نمىرود؛ زيرا اسم جمع است. مراد از «عالمين» در اينجا، ماسوى اللّه است. بنابراين، تمام موجودات را دربرمىگيرد. گاهى بر تمام اصناف مردم به كار مىرود؛ نظير آيه «... هُدىً لِلْعالَمِينَ». «4» اگر جمع «عالمين»، در حالت جرّ و نصب با «ياء» درست باشد، جمع آن در حالت رفع با «واو» نيز درست خواهد بود و براين اساس گفته مىشود: «عالمون». ابو حيّان اندلسى در تفسير البحر المحيط گفته است: جمع «عالمون» با «واو» شاذّ است.
«رَبِّ الْعالَمِينَ» ؛ آفريننده هرچيز و تدبير كننده آن. لفظ «ربّ» بدل كل است از لفظ جلاله و بر علّت حمد دلالت مىكند؛ يعنى سپاس مىگزاريم خداى را؛ زيرا او پروردگار جهانيان است.
(1). اسراء (17) آيه 79.
(2). حمد السوق من ربح ....
(3). عند الصباح يحمد القوم السري [اين ضرب المثل را وقتى به كار مىبرند كه پس از دشوارى اميد آسانى باشد].
(4). آل عمران (3) آيه 96.
ترجمه تفسير كاشف، ج1، ص: 114
الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ. در بخش بسم اللّه، درباره لفظ «رحمن» و «رحيم» سخن گفته شد.
از سخنان امير مؤمنان على عليه السّلام در وصف خداى- عزّ و جلّ- آمده است: هيچ خشمى او را از رحمت بازنمىدارد و هيچ رحمتى او را از مجازات غافل نمىسازد.
آنچه را من از اين دو جمله فهميدم آن است كه خشم خدا بر گناهكاران و مجازات آنان در روز قيامت، مانع از شمول رحمت خدا بر آنان در اين دنيا نمىشود؛ دنيايى كه آنها از نعمتهايش برخوردار و در ميان لذتهاى آن غرقند. همچنين رحمت او در فرداى قيامت بر مؤمنان، باعث دفع مشكلات و مصيبتها از آنان در اين دنيا نمىشود.
مالِكِ يَوْمِ الدِّينِ. واژه «دين» معانى مختلفى دارد و از جمله آنها مقابله به مثل و پاداش است؛ نظير جمله «كما تدين تدان» «1» و همين معنا در اينجا تناسب دارد؛ زيرا در روز قيامت هركس برطبق آنچه كار كرده، پاداش داده مىشود. «مالِكِ يَوْمِ الدِّينِ»، با «الف» خوانده شده، چنانكه مىگويى: فلان مالك هذا البستان؛ اين باغ از آن فلان كس است و نيز «ملك يوم الدين» به كسر «لام» خوانده شده است، چنانكه مىگويى:
ملك اليونان؛ حاكم و سلطان يونان. هر دو قرائت متواتر است، ولى اولى بيشتر به كار مىرود.
در هر دو قرائت، يك معنا در ذهن تبادر مىكند و آن اينكه هرچيزى در دست خداست، هم امروز و هم فرداى قيامت؛ زيرا او پروردگار جهانيان و صاحب روز جزاست. هدف آيه آن است كه مردم را از گناه بترساند و به اطاعت خدا تشويق كند. بنا بر قرائت اوّل، «مالك» صفت و بنابر قرائت دوم، «ملك» بدل است.
در نهج البلاغه آمده است:
ما، باوجود ذات خداوند چيزى را مالك نمىباشيم و اصولا چيزى نيستيم، جز آنچه را