کتابخانه تفاسیر
ترجمه مجمع البيان فى تفسير القرآن
جلد اول
علم تفسير قرآن
سوره فاتحة الكتاب
[سوره الفاتحة(1): آيات 1 تا 7]
تفسير
سوره بقره
جلد دوم
ادامه سوره بقره
[سوره البقرة(2): آيه 124]
جلد سوم
ادامه سوره بقره
جلد چهارم
ادامه سوره آل عمران
جلد پنجم
سوره نساء
جلد ششم
ادامه سوره نساء
جلد هفتم
جلد هشتم
سوره انعام
جلد نهم
جلد دهم
ادامه سوره اعراف
جلد يازدهم
سوره توبه
جلد دوازدهم
جلد سيزدهم
جلد چهاردهم
جلد پانزدهم
جلد شانزدهم
جلد هفدهم
جلد هيجدهم
جلد نوزدهم
جلد بيستم
سوره احزاب
سوره ملائكه يا فاطر
جلد بيست و يكم
جلد بيست و دوم
سوره حم سجده - 41
جلد بيست و سوم
سوره مباركه محمد(ص)
سوره مباركه فتح
سوره مباركه حجرات
جلد بيست و چهارم
سوره الرحمن
سوره واقعه
سوره حديد مدنى است
جلد بيست و پنجم
جلد بيست و ششم
جلد بيست و هفتم
ترجمه مجمع البيان فى تفسير القرآن، ج1، ص: 40
(1) شروع كنيم نه به اينكه از كبريا و عظمتش خبر دهيم هم چنان كه براى خوردن و آشاميدن و ذبح امر شده است كه خدا نام برده شود و اگر كسى موقع «ذبح» و كشتن حيوان بجاى «باسم» بگويد «باللَّه» قطعاً مخالف دستور است.
«اللَّه»- ذاتى است كه چون قادر بر آفرينش و زنده كردن موجودات و نعمت دادن به آنهاست شايان پرستش است.
«الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ» - علت تقدّم كلمه «الرحمن» بر «الرحيم» اين است كه چون رحمن فقط بخدا گفته ميشود و بس مانند اسم شخص و علم است و بايد قبلًا گفته شود بخلاف «رحيم» كه گفتنش در مورد غير خدا نيز صحيح است.
ابو سعيد خدرى از رسول اكرم نقل ميكند كه آن حضرت فرمود: عيسى بن مريم گفت خدا رحمن در دنيا و رحيم در آخرت است.
بعضى از تابعين ميگويند «رحمن» يعنى مهربان بهمه مردم مؤمن و كافر و «رحيم» مهربان بخصوص مؤمنين در آخرت.
فرا گرفتن رحمت رحمانيه حق همه مردم را خواه مؤمن و صالح باشند يا كافر و فاسق، باين است كه آنان را آفريد و از نعمت حيات و زندگى بهرهمندشان نمود و به آنان روزى ميدهد.
و شمول رحمت رحيميه بخصوص مؤمنان، باين است كه در دنيا بآنها توفيق نيكو كارى داد و آنان در آخرت مورد تكريم و آمرزش او قرار گرفته و وارد بهشت ميشوند.
بهمين مطلب باز ميگردد آنچه از حضرت امام صادق عليه السلام نقل شده است كه فرمود: «رحمن» اسمى است خاص (مخصوص بخدا) و بيان كننده صفتى عام و «رحمن» اسمى است عام و بيان كننده صفتى خاص.
عكرمه ميگويد: خدا باعتبار يك رحمت «رحمن» و باعتبار صد رحمت «رحيم» است و اين مطلب را او اقتباس كرده از قول رسول اكرم كه فرمود: براى خدا صد رحمت است كه فقط يكى از آنها را به زمين فرستاده و بين مردم تقسيم نمود و مهربانى مردم
ترجمه مجمع البيان فى تفسير القرآن، ج1، ص: 41
(1) با هم و عواطفى كه نسبت بهم نشان ميدهند همه اثر همين يك رحمت است و نود و نه رحمت ديگر را براى خود قرار داده تا روز قيامت بندگان را مشمول آنها قرار دهد و روايت شده است كه روز قيامت حتى اين يك رحمت را هم ضميمه آن نود و نه نموده و با همه آنها به بندگان خود مهر مىورزد
. [سوره الفاتحة (1): آيات 1 تا 7]
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ (1)
[ترجمه]
ستايش خداى را كه پروردگار جهانيان.
داراى رحمت همگانى و خاص.
فرمانرواى روز جزا است.
(خدايا) تنها تو را ميپرستيم و از تو يارى ميخواهم ما را براه راست هدايت فرما.
راه كسانى كه بر آنها نعمت دادى نه كسانى كه مورد خشم شدهاند و نه گمراهان.
شرح لغات اين سوره
حمد- با مدح و شكر معنايى نزديك بهم دارند و كلمات «ذمّ» و «هجا» و «كفران» در مقابل حمد و مدح و شكر مىباشند، در حمد لازم نشده است كه در برابر نعمت باشد ولى شكر حتماً در مقابل نعمت و نيكى است.
رب- پروردگار، براى اين كلمه چند معنى گفته شده است از اينقرار:
1- بزرگ و فرمانبردار 2- مالك (دارنده)، همانطور كه رسول اكرم بمردى فرمود:
«أ ربّ غنم ام رب إبل»
آيا تو صاحب گوسفندى يا صاحب شتر، جواب داد هر چه خدا دهد زياد ميكنيم و لذّت ميبريم. 3- اختيار دار. 4- پرورش دهنده.
5- اصلاح گر، كلمه رب بطور مطلق فقط در مورد خدا بكار ميرود و در مورد اشخاص ديگر با اضافه استعمال ميشود مانند «رَبُّ الدّار» (مالك خانه) عالمين- جمع عالم و خود كلمه عالم، جمعيت كه از جنس لفظ خود مفرد ندارد و بگروهى از صاحبان عقل گفته ميشود. ولى در استعمال مردم، عالم بمعناى همه موجودات است اعم از جاندار و بى جان انسان و يا انواع ديگر و آيه كريمه:
«وَ ما رَبُّ الْعالَمِينَ قالَ رَبُّ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ» «1» (پروردگار جهانيان چيست گفت:
(1) آيه 23- 24 از سوره شعرا
ترجمه مجمع البيان فى تفسير القرآن، ج1، ص: 42
(1) پروردگار آسمانها و زمين ...) بهمين معناى كلى است.
ملك يا مالك- ملك بمعناى پادشاه و مالك كسى كه توانايى و حق تصرف در مالش را بهر صورتى كه بخواهد دارد و كسى نميتواند از او جلوگيرى نمايد.
يوم الدين: يوم- روز، و دين بچند معنا آمده است. 1- جزا و پاداش.
2- حساب 3- طاعت و پيروى، ولى در اينجا بمعناى پاداش و حساب است بقرينه آيات كريمه «الْيَوْمَ تُجْزى كُلُّ نَفْسٍ بِما كَسَبَتْ» «1» (امروز هر كسى را هر چه كرد جزا دهد) و «الْيَوْمَ تُجْزَوْنَ ما كُنْتُمْ تَعْمَلُونَ» «2» (امروز بآنچه كرديد جزا و پاداش داده ميشويد) نعبد- مىپرستيم. عبادت در لغت ذلت و خوارى و «طريق معبّد» يعنى راهى كه در اثر رفت و آمد زياد كوبيده شده است و به بنده و برده «عبد» ميگويند از نظر ذلت و رام بودنش در برابر صاحب و مالكش.
نستعين- از تو كمك ميخواهيم- استعانت، كمك خواستن.
اهدنا- هدايت كن ما را، هدايت در لغت ارشاد و راهنمايى است و كسى كه جلو مردم افتاده آنان را راهنمايى ميكند «هادى» و راهنما ميگويند.
صراط- راه واضح و واسع.
مغضوب عليهم- كسانى كه بر آنان خشم و غضب شده است- از غضب كه در اصل بمعناى سختى و شدت مىباشد و لذا به سنگ سخت «غضبة» ميگويند.
الضالين- گمراهان اصل «ضلال» بمعناى «هلاك» است مانند آيات كريمة:
«إِذا ضَلَلْنا فِي الْأَرْضِ» يعنى وقتى در زمين هلاك شويم و «أَضَلَّ أَعْمالَهُمْ» يعنى اعمال آنها را نابود و هلاك كرد. و گمراهى در دين دورى و رفتن از حق است.
تفسير
الْحَمْدُ لِلَّهِ - يعنى همه صفات عالى و ستايشها و سپاسها براى آن خدايى است كه سزاوار پرستش است چون او دهنده همه نعمتها و توانايى بر آنها است، او آفريدگار
(1) آيه 17 از سوره غافر
(2) آيه 7 از سوره تحريم.
ترجمه مجمع البيان فى تفسير القرآن، ج1، ص: 43
(1) و پروردگار جهانيان است، ضمناً از اين آيه دو چيز استفاده ميشود. 1- وجوب شكر نعمت دهنده 2- راه و طرز آن الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ - معناى اين دو صفت و فرق آنها با هم در تفسير «بِسْمِ اللَّهِ» گذشت و تكرار آنها پس از حمد بمنظور تأكيد است ولى على بن عيسى رمانى ميگويد:
ذكر اين دو صفت پس از بسم اللَّه و پس از حمد تكرارى است زيرا پس از بسم اللَّه چون كلمه «اللَّه» بمعناى كسى است كه شايستگى پرستش دارد «الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ» بيان سبب اين لياقت و شايستگى است و پس از حمد براى بيان علت و سبب اين شكر و سپاس است.
مالِكِ يَوْمِ الدِّينِ- پس از بيان مالكيت خدا در اين عالم، اين آية مالكيت و سلطنت او را در جهان ديگر بيان ميكند و منظور از «يوم» (روز) زمان است مطلقا نه روز اصطلاحى مقابل شب.
بعضى ميگويند: منظور از «روز» ادامه نور و روشنى است تا سر نوشتها تعيين شده هر كسى در مكان خود مستقر گردد.
در باره «يَوْمِ الدِّينِ» جبائى ميگويد يعنى روزى كه بر دين جزا و پاداش داده ميشود.
محمّد بن كعب معتقد است يعنى روزى كه جز دين چيزى سود نمىبخشد.
با اينكه خدا مالك همه عالمها است علّت اينكه او را فقط مالك روز دين و عالم آخرت معرفى ميكند بيان عظمت و اهميت آن روز است مانند آيه كريمه: «رَبُّ الْعَرْشِ» خداى عرش كه براى بيان عظمت عرش است.
ضمناً اين آيه بر اثبات معاد و لزوم ترس و اميد از آن، دلالت دارد زيرا تصور آن جهان خوف و اميد را در انسان پديد ميآورد.
إِيَّاكَ نَعْبُدُ وَ إِيَّاكَ نَسْتَعِينُ- روى قانون ادبى عربى مقدم شدن «ايَّاكَ» (تو را) بر دو فعل براى بيان انحصار است يعنى خدايا منحصراً تو را ميپرستيم نه غير تو را و فقط از تو كمك ميجوئيم نه از غير تو.
عبادت، خود نوعى شكر است و نيز هدف از آن است زيرا عبادت آخرين درجه
ترجمه مجمع البيان فى تفسير القرآن، ج1، ص: 44
(1) خضوع كسى است توأم با عاليترين مرتبه تعظيم و بزرگداشت و شايستگى اين پرستش را ندارد مگر كسى كه اصول نعمتها چون هستى و زندگى و ميل را عطا كرده است و چون جز خداى بزرگ هيچكس توانايى دادن اين نعمتها را ندارد پس پرستش مخصوص او است.
اگر انسانى بديگرى نيكى كند شايستگى تشكّر و سپاسگزارى را دارد و نيز لزوم اطاعت و فرمانبردارى انسانى از انسان ديگر امكان دارد اما عبادت و پرستش منحصراً در برابر خدا بايد باشد نه ديگرى.
عبادت همان اطاعت نيست.
بنا بر اين قول كسانى كه ميگويند عبادت همان اطاعت است صحيح نيست زيرا اطاعت تنها موافقت فرمان و امر است و بس و لذا پسر كه مطيع پدر و بنده كه فرمانبر صاحبش است درست نيست بگوئيم آنها پدر و يا صاحب خود را مىپرستند و بت پرستان عبادت بت ميكردند نه اطاعت، چون بت فرمان و امرى نداشت تا آنان پيروى كنند.
توفيق از تو است
مقصود از «إِيَّاكَ نَسْتَعِينُ» اين است كه خدايا فقط از تو توفيق و كمك بر عبادت ميخواهم و معناى توفيق درست كردن همه وسائل و اسباب آن چيزى است كه در پيدايش نياز بدانها دارد و از اين جهت كسى كه ديگرى را بر كارى كمك ميكند نميگويند «باو توفيق داد» زيرا او توانست تنها يك سبب «يك قسمت كار را» درست كند اما جمع همه اسباب و مقدمات از قدرت افراد خارج و منحصر بخدا است لذا توفيق فقط از او است.
تكرار چرا؟
علت اينكه كلمه «اياك» تكرار شده اين است كه اگر فقط يك بار گفته ميشد شايد اين تو هم پيش ميآمد كه راه تقرّب بخدا جمع بين عبادت و استعانت است و اگر يكى از آنها شد مانند كسى كه در عظمت و بزرگى خدا مى انديشد كه خود آن عبادت است ولى از او كمك نميخواهد بايد تقرّب بخدا حاصل نكند.
ترجمه مجمع البيان فى تفسير القرآن، ج1، ص: 45
(1) بعضى ميگويند تكرار فقط بمنظور تأكيد است مثل اينكه ميگويند اين خانه بين حسن و بين حسين مشترك است كه اگر يكى از آن كلمات «بين» نباشد معنا باز صحيح است. ولى بايد دانست اگر «ايَّاكَ» براى يك فعل تكرار ميشد ممكن بود مفيد تأكيد باشد اما در اينجا براى دو فعل است.
عدهاى ديگر معتقدند تكرار «اياك» از اين نظر است كه بما بياموزد هميشه و براى هر حاجت او را ياد كنيم اگر چه مكرر نشود.
عبادت بدون كمك او ممكن نيست
در اينجا سؤال و اشكالى پيش ميآيد كه چرا جمله «إِيَّاكَ نَعْبُدُ» بر جمله «إِيَّاكَ نَسْتَعِينُ» مقدم شده با اينكه عبادت بدون كمك خدا ممكن نيست؟
در جواب بايد گفت: كه بى شك كمك خدا جلوتر از عبادت است چه اگر قدرت دادن و كمك او نباشد بنده نميتواند كارى انجام دهد ولى چنين نيست كه اگر در خواست كمك از خدا نشود او كمك نكند و نيرو و يارى ندهد پس آنچه جلوتر از عبادت است خود كمك او است و آنچه مؤخر بيان شده طلب و در خواست آن است.
باضافه وقتى دو چيز با هم مربوط باشند جلو و عقب گفتن آنها تفاوتى در مطلب پيش نميآورد مثلًا ميگويند حقم را پرداختى چه كارى صحيح و نيكو كردى يا اينكه دو جمله را عكس كرده بگويند چه كارى صحيح و نيكو كارى كه حقّم را پرداختى.
بعضى از اين سؤال جواب دادهاند كه ممكن است اين در خواست كمك براى عبادتهاى بعدى باشد.
تكليف بدون قدرت نميشود.
سؤال ديگرى در اين آيه ميشود كه تكليف و فرمان دادن خدا نه عبادت حتماً پس از آن است كه نيرو و توانايى بر آنها داده است چه در غير اين صورت تكليف محال است پس كمك و نيرو خواستن چه اثرى دارد؟
در جواب گفتهاند كه خود اين در خواست، عبادت، و انقطاع از همه وسَائل بسوى او است مانند آيه كريمه: «رَبِّ احْكُمْ بِالْحَقِّ» «1» (خدايا بحق داورى فرما)
(1) آيه 112 از سوره نساء
ترجمه مجمع البيان فى تفسير القرآن، ج1، ص: 46
(1) با اينكه داورى و حكم خدا جز بحق نيست و نيز ممكن است كمك خواستن از خدا سبب ادامه تكليف و نيرو دادن بر آن باشد.
قدرت همراه يا جلوتر از عبادت است؟
بعضى باين آيه استدلال كردهاند كه قدرت همراه عبادت و هر كارى است چه اگر جلوتر از آن باشد ديگر در خواست آن معنا ندارد چون نخواسته خود، حاصل است.
ولى اين استدلال درست نيست زيرا ممكن است كسى با داشتن قدرت از خدا كمك و توفيق بخواهد بدو منظور:
1- از او ميخواهد كه اراده و خواستش را بر آن عبادت، نيرومند و كار را بر او سهل و ساده كند مثل اينكه پاداش و نتيجههاى عبادت را باو بگويد تا ميل و رغبتش بيشتر گردد.
2- از خدا ميخواهد كه اين قدرت و توانايى را كه هم اكنون دارد برايش نگاه دارد و ادامه دهيد و آن را از او نگيرد تا در آينده نيز هم چنان توفيق عبادت داشته باشد و يا آن، بآن اين قدرت را تجديد كند «1» (بقول كسانى كه معتقد بعدم بقاء قدرتاند).
از خبر بخطاب
آيات اول اين سوره از عظمت خدا و اينكه هر ستايشى شايسته او است و از برخى صفاتش خبر ميداد ولى آيات بعدى به خطاب گرائيده خدا را مخاطب قرار ميدهد.
اين سبك و روش كه باصطلاح: «عدول از خبر بخطاب» است در اشعار عرب