کتابخانه تفاسیر
ترجمه مجمع البيان فى تفسير القرآن
جلد اول
علم تفسير قرآن
سوره فاتحة الكتاب
[سوره الفاتحة(1): آيات 1 تا 7]
تفسير
سوره بقره
جلد دوم
ادامه سوره بقره
[سوره البقرة(2): آيه 124]
جلد سوم
ادامه سوره بقره
جلد چهارم
ادامه سوره آل عمران
جلد پنجم
سوره نساء
جلد ششم
ادامه سوره نساء
جلد هفتم
جلد هشتم
سوره انعام
جلد نهم
جلد دهم
ادامه سوره اعراف
جلد يازدهم
سوره توبه
جلد دوازدهم
جلد سيزدهم
جلد چهاردهم
جلد پانزدهم
جلد شانزدهم
جلد هفدهم
جلد هيجدهم
جلد نوزدهم
جلد بيستم
سوره احزاب
سوره ملائكه يا فاطر
جلد بيست و يكم
جلد بيست و دوم
سوره حم سجده - 41
جلد بيست و سوم
سوره مباركه محمد(ص)
سوره مباركه فتح
سوره مباركه حجرات
جلد بيست و چهارم
سوره الرحمن
سوره واقعه
سوره حديد مدنى است
جلد بيست و پنجم
جلد بيست و ششم
جلد بيست و هفتم
ترجمه مجمع البيان فى تفسير القرآن، ج1، ص: 50
(1) مورد نعمت قرار گرفتهاند معرفى مينمايد دانسته ميشود كه خود آن، نعمت است.
غَيْرِ الْمَغْضُوبِ عَلَيْهِمْ - از نظر همه مفسران منظور از مردمى كه مورد خشم قرار گرفتهاند همان يهود است و بهمين مطلب دلالت دارد آيه كريمه: «مَنْ لَعَنَهُ اللَّهُ وَ غَضِبَ عَلَيْهِ وَ جَعَلَ مِنْهُمُ الْقِرَدَةَ وَ الْخَنازِيرَ» «1» (كسانى را كه خدا بر آنان لعن و غضب كرده و آنان را به بوزينه و خوك مسخ نمود) و اينان همان يهود بودند زيرا اين مسخ شدگان همانها هستند كه آيات كريمه خطاب به بنى اسرائيل ميگويد: «وَ لَقَدْ عَلِمْتُمُ الَّذِينَ اعْتَدَوْا مِنْكُمْ فِي السَّبْتِ فَقُلْنا لَهُمْ كُونُوا قِرَدَةً خاسِئِينَ» (شما دانستيد كسانى را كه نسبت به قانون و حكم روز شنبه تجاوز كردند و ما گفتيم بوزينگانى مطرود باشيد).
وَ لَا الضَّالِّينَ - و نه گمراهان. مقصود از گمراهان نصارى و مسيحيان است بدليل آيه كريمه «وَ لا تَتَّبِعُوا أَهْواءَ قَوْمٍ قَدْ ضَلُّوا مِنْ قَبْلُ وَ أَضَلُّوا كَثِيراً وَ ضَلُّوا عَنْ سَواءِ السَّبِيلِ» «2» (هوسهاى گروهى را كه خود گمراه شدند و بسيارى را نيز گمراه كردند و از راه راست دور افتادند پيروى مكنيد)
صفت آشكار هر دسته
حسن بصرى ميگويد: وقتى قرآن يهود را «مغضوب عليهم» و نصارى را «ضالين» ميداند معنايش آن نيست كه يهود گمراه نيستند و يا نصارى مورد خشم قرار نگرفتهاند بلكه هر دو دسته هم مورد خشماند و هم گمراه اما از هر دسته صفت بارز و آشكارشان بيان شده است. تا چون علامتهايى آنان را از هم ممتاز كند.
مصداق هر دو صفت همه كفارند
بعضى ميگويند منظور از دارندگان اين صفتها همه كفّارند نه از هر صفت يك دسته بخصوص مراد باشد پس گفتن هر صفت بخاطر امتياز يافتن صاحب آن نيست بلكه براى دانستن و شناختن حال كفّار است.
مقصود از هر صفت جنس آن است نه يك دسته
عبد القاهر جرجانى در بيان اين آيات نظر ديگرى دارد، او ميگويد: مقصود از
(1) آيه 6 از سوره مائده
(2) آيه 77 از سوره مائده
ترجمه مجمع البيان فى تفسير القرآن، ج1، ص: 51
(1) اين دو صفت (غضب شدگان و گمراهان) معناى خود آنها است بدون آنكه اشاره به مردمى معيّن باشد مثلًا اگر شما گفتيد: بخدا پناه ميبرم از اينكه حال من حال غضب شدگان باشد منظور شما از غضب شدگان دسته معين و معلوم نيست و همچنين وقتى از خدا مىخواهيد كه پروردگارا مرا از كسانى قرار ده كه بر آنان نعمت دادهاى مسلماً شما مردم خاصّى را در نظر نمىگيريد.
چند حديث
در تفسير عياشى حديثى نقل ميكند كه محمّد بن مسلم از امام صادق عليه السلام پرسيد در باره آيه كريمه «وَ لَقَدْ آتَيْناكَ سَبْعاً مِنَ الْمَثانِي وَ الْقُرْآنَ الْعَظِيمَ» حضرت فرمود: منظور، فاتحة الكتاب است كه گفتنش تكرار ميشود. سپس امام صادق اضافه ميكند كه رسول اكرم فرمود: خدا بر من منّت نهاد از گنج بهشت به فاتحة الكتاب كه در آن اين آيات است با اين خوّاص:
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ . كه خدا در بارهاش ميگويد: «وَ إِذا ذَكَرْتَ رَبَّكَ فِي الْقُرْآنِ وَحْدَهُ وَلَّوْا عَلى أَدْبارِهِمْ نُفُوراً» «1» (و چون در قرآن پروردگارت را به يگانگى و وحدت ياد كنى آنان روى گردانيده گريزان ميشوند) «الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِينَ» - كه سخن بهشتيان است و خداى را از نيكى پاداش شكر ميكنند.
«مالِكِ يَوْمِ الدِّينِ» - كه جبرئيل ميگويد هيچ مسلمانى آن را بزبان نمىآورد جز اينكه خدا و اهل آسمان او را تصديق مىنمايند.
«إِيَّاكَ نَعْبُدُ» بيان خلوص در عبادت خدا است و «إِيَّاكَ نَسْتَعِينُ» بالاترين و بهترين چيزى است از حاجات كه بندگان از خدا مىخواهند.
«اهْدِنَا الصِّراطَ الْمُسْتَقِيمَ» همان راه پيامبرانى است كه خدا بر آنان نعمت داد «غَيْرِ الْمَغْضُوبِ عَلَيْهِمْ» همان يهود و «ضالّين» نصارى هستند.
محمّد حلبى ميگويد: امام صادق عليه السلام اين قسمت از حمد را چنين قرائت ميكرد.
(1) آيه 46 از سوره اسراء
ترجمه مجمع البيان فى تفسير القرآن، ج1، ص: 52
(1) «ملك يوم الدين» و نيز: «اهدنا صراط المستقيم» و در روايت ديگر اضافه ميكند كه حضرت ميفرمود: «صراط المستقيم» يعنى امير المؤمنين عليه السلام.
جميل از حضرت امام صادق نقل ميكند كه فرمود هر گاه بدنبال امام جماعتى بودى وقتى امام از قرائت فاتحه فارغ شد بگو: «الحمد للَّه رب العالمين».
و نيز فضيل از آن حضرت نقل ميكند كه فرمود وقتى فاتحه را خواند و تمام شد بگو «الحمد للَّه رب العالمين».
نظم اين سوره
وقتى شخص نعمتهاى خدا را در اين عالم با چشم ديد و در باره آنها انديشيد و دانست كه عاليترين و راستگوترين شواهد نعمتهاى خدا خود اوست. از نام خدا آغاز كرده بِسْمِ اللَّهِ ميگويد و اعتراف بخدائيش مىنمايد و از احساس اينكه رحمن و رحيم است در دلش آرامش و سكون مىيابد.
و پس از آنكه باين يگانه نعمت دهنده خود اعتراف نمود او را شكر ميكند و «الْحَمْدُ لِلَّهِ» ميگويد و وقتى مىبيند همانطور كه او مشمول نعمتهاى خدا قرار گرفته ديگران نيز از اين خوان گسترده بيدريغ بهرهمند اند ميفهمد كه او «رَبِّ الْعالَمِينَ» است و با ديدن رزق واسعش بهمه مردم، او را بنام «الرَّحْمنِ» ميخواند.
هنگامى كه نافرمانى مردم را در برابر اين همه نعمتها مشاهده كرد و اينكه آنان بجاى سپاسگزارى خدا پشت پا به احكام الهى ميزنند واجبات را ترك و گناهان را انجام ميدهند ولى خداى بزرگ نعمتهايش را از آنان نميگيرد و گناهشان را مىبخشد پس ميداند او «رحيم» است.
اين شخص موحّد، رفتار و سلوك مردم را نسبت بهم مىبيند كه بهم ستم كرده و حق همديگر را مىبرند و هيچ فردى از ديگرى بسلامت نيست مىفهمد كه بدنبال آنان روزى است كه خدا انتقام مظلوم را از ظالم خواهد كشيد و ميگويد «مالِكِ يَوْمِ الدِّينِ» .
پس از فهميدن همه اين مطالب و پى بردن به اينكه براى او خالقىِ است رازق
ترجمه مجمع البيان فى تفسير القرآن، ج1، ص: 53
(1) و رحيم كه مىميراند و زنده ميكند اشياء را پديد مىآورد و دو باره بسوى نيستى باز ميگرداند ولى خود او ذات زندهاى است كه هيچ چيز به او مانند نيست و خالقى است كه جز او كسى شايسته پرستش نيست و آن چنان خداى را با اين صفات شناخت كه گويى هم اكنون او را مىبيند در اين حال است كه روش سخن را تغيير ميدهد و از خبر به خطاب ميگرايد و ميگويد: «إِيَّاكَ نَعْبُدُ» (خدايا تو را مىپرستيم) همانطور كه وقتى انسان شخصى را توصيف ميكند و صفاتش را شرح ميدهد و در اين ميان خود آن شخص كه وارد ميشود روش سخن را تغيير داده آن شخص را مخاطب قرار ميدهد.
سالك راه توحيد وقتى مىبيند دل انسان در معرض شبهات و هجوم آراء مختلف است و جز خدا كسى نمىتواند كمك او باشد لذا از خدا براى توفيق در طاعت و تهيه وسائل و اسباب آن در خواست كمك ميكند و ميگويد: «إِيَّاكَ نَسْتَعِينُ» .
عارفى كه بدين درجه از كمال معرفت رسيد و بر راه حق مستقيم شد ميترسد كه لغزشى برايش پيش آيد زيرا تنها معصومين هستند كه از خطا و لغزش ايمن و مصونند لذا از خدا توفيق ثبات و پايدارى و دوام بر راه خدا و ايمنى از لغزشها را مىخواهد و ميگويد «اهْدِنَا الصِّراطَ الْمُسْتَقِيمَ» .
و كلمه صراط مستقيم لفظى است جامع معرفت احكام و توفيق عمل به شرايع و قوانين اسلام و پيروى از كسانى كه خدا اطاعت آنان را واجب دانسته است و دورى از گناه مىباشد وقتى همه اينها را دانست توجه پيدا ميكند كه براى خدا بندگانى است كه مشمول نعمتهاى مخصوص اويند. و خدا آنان را در ميان مردم بر گزيده و حجّت بر خلق قرار داده است پس از خدا مىخواهد كه او را نيز بدانان ملحق كند و بر راه آنان بدارد تا گمراهان گمراه كنندهاى كه دشمن حقيقت و كور از ديد واقعيت و مخالف راه اعتدالاند و مشمول غضب و لعن خدا قرار گرفتهاند و خدا بر ايشان رسوايى و عذاب مهيّا نموده است نتوانند در او اثر كنند و از شرشان محفوظ بماند و ميگويد «صِراطَ الَّذِينَ أَنْعَمْتَ عَلَيْهِمْ غَيْرِ الْمَغْضُوبِ عَلَيْهِمْ وَ لَا الضَّالِّينَ»
ترجمه مجمع البيان فى تفسير القرآن، ج1، ص: 54
(1)
سوره بقره
اين سوره همهاش مدنى است جز يك آيه و آن «وَ اتَّقُوا يَوْماً تُرْجَعُونَ فِيهِ إِلَى اللَّهِ» (بترسيد از روزى كه همه بسوى خدا باز ميگرديد) كه در منى سال حجة الوداع نازل شد.
عدد آياتش دويست و هشتاد و شش است بنا بر عدد كوفى كه از على عليه السلام نقل شده است و دويست و هشتاد و هفت بنا بر عدد بصرى و دويست و هشتاد و پنج در عدد حجازى و دويست و هشتاد و چهار بنا بر عدد شامى (كه از ذكر موارد اختلاف آنها در اينجا صرف نظر كرده و بيان هر يك را بمحل خود موكول مىكنيم).
فضيلت اين سوره
ابىّ بن كعب از رسول اكرم نقل ميكند كه فرمود هر كسى اين سوره را بخواند سلام و رحمت خدا بر او باد و به او اجر مرزبانان و فدا كاران در راه خدا را ميدهند.
همو ميگويد: پيامبر بمن گفت: اى ابىّ بمسلمانان بگو كه سوره بقره را ياد گيرند كه فرا گرفتن آن بركت و ترك آن موجب حسرت است و ساحران توانايى آن را ندارند.
سهل بن سعد ميگويد: رسول اكرم فرمود: براى هر چيز قلّهاى است و قلّه قرآن سوره بقره است در هر خانهاى كه خوانده شود اگر در روز باشد تا سه روز شيطان وارد آن خانه نخواهد شد و اگر در شب باشد تا سه شب از داخل شدن شيطان بدانجا در امانند.
روايت شده است كه رسول اكرم جمعيّتى را بمكانى فرستاد. سپس خودش بدنبال آنان رفت و از يك يك آنان ميپرسيد كه از قرآن چه مقدار و كدام سوره را حفظ دارى تا بجوانى كه از همه سنّش كمتر بود رسيد او در جواب اين سؤال رسول اكرم قسمتى از قرآن و سوره بقره را نام برد كه حفظ دارد حضرت رو بجمعيّت كرد و گفت: اكنون برويد و اين جوان امير بر شما است.
ترجمه مجمع البيان فى تفسير القرآن، ج1، ص: 55
(1) گفتند: يا رسول اللَّه او از همه ما كم سن تر است.
حضرت فرمود: آرى ولى سوره بقره را حفظ دارد.
از رسول اكرم پرسيدند: چه سورهاى از قرآن افضل سورهها است؟ حضرت فرمود: سوره بقره. عرض كردند: كدام آيات سوره بقره از بقيه بر تر است؟ فرمود:
آية الكرسى.
امام صادق فرمود: هر كه سوره بقره و آل عمران را بخواند روز قيامت آن دو سوره چون ابر يا پرده بر سرش سايه مىافكند.
[سوره البقرة (2): آيات 1 تا 2]
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ
الم (1) ذلِكَ الْكِتابُ لا رَيْبَ فِيهِ هُدىً لِلْمُتَّقِينَ (2)
[ترجمه]
الم (در آن و امثالش وجوهى گفته شده است كه نقل خواهيم نمود) اين كتاب جاى هيچ شكى در آن نيست راهنماى پرهيزكارانست.
حروف اوائل سورهها
در باره حروفى كه در اوائل بعضى از سورهها آمده است نظريات و وجوهى بيان شده است كه أهمّ آنها از اينقرار است:
1- جز خدا كسى نميداند
از متشابهاتى است كه جز خدا كسى معناى آنها را نميداند و باين مضمون رواياتى از ائمه عليهم السلام وارد شده است.
اهل سنت از امير المؤمنين عليه السلام نقل كردهاند كه آن حضرت فرمود: براى هر كتاب قسمتهاى بر گزيده ايست و برگزيده اين كتاب «حروف تهجى» است.
شعبى ميگويد براى خدا در هر كتاب سرّيست و آن سرّ در قرآن، همان حروف تهجّى است كه در اوائل سورهها ذكر شده است.
2- نام سورهها
نامهاى سورههايى است كه باين حروف آغاز شده است.
3- اشاره باسم و يا صفتى از خدا
هر يك از آنها و يا مجموعشان اشاره باسم و صفتى از صفات خدا است مثلًا
ترجمه مجمع البيان فى تفسير القرآن، ج1، ص: 56
(1) «ا لم» 1- انا (من) ل- اللَّه- م اعلم و مجموعاً: «انا اللَّه اعلم» (من خداى دانايم).
و «المر» اشاره به: «انا اللَّه اعلم و ارى» (من خداياى دانا و بينايم).
ابن عباس در باره «ا لم» ميگويد: «الف» بر اسم خدا و «لام» بر اسم جبرئيل و «ميم» بر اسم محمّد دلالت ميكند. ابو اسحاق ثعلبى در تفسيرش حديثى را از على بن موسى الرضا عليه السلام نقل ميكند كه از امام صادق عليه السلام در باره «ا لم» سؤال شد؟
حضرت فرمود: در الف نمونههايى از صفات خدا است باين ترتيب:
الف ابتداء حروف است و خدا ابتداى جهان 2- الف مستقيم است و انحراف ندارد و خدا عدل مطلق است 3- الف فرد و تنها است و خدا بى نظير و واحد است 4- الف به حروف ديگر چسبيده نيست ولى حروف ديگر بدان پيوستهاند خدا با صفات مخصوصش از همه خلق جداست ولى همه موجودات باو پيوستگى دارند. 5- الف از الفت و انس مشتق است زيرا او سبب تركيب و تأليف حروف ديگر ميشود همانطور كه خداوند سبب الفت خلق، و تركيب و تاليف جهان آفرينش است.
4- حروف پراكنده اسم اعظم
سعيد بن جبير ميگويد اين حروف مفردات پراكنده از اسم اعظم حقاند كه اگر كسى بتواند آنها را درست با هم تركيب كند اسم اعظم را خواهد فهميد مثلًا از تركيب «الر» و «حم» و «ن» كلمه «الرحمن» بدست ميآيد و همچنين حروف ديگر كه تشكيل اسمهاى ديگرى را مىدهد ولى ما اين توانايى را نداريم
5- سوگندهاى قرآن