کتابخانه تفاسیر
تفسير احسن الحديث، ج1، ص: 30
كلمهها
اللَّه: اسمى است كه فقط بر خداى تبارك و تعالى گفته مىشود به نظر بعضى اصل آن «اله» است همزهاش حذف شده و الف و لام بر آن اضافه گشته و لام در لام ادغام شده است، در اين صورت معنى آن «معبود» است «1» فيروزآبادى در قاموس گويد اصح آنست كه علم غير مشتق است بايد دانست در لفظ «اللَّه» صفت بخصوص از صفات حق تعالى در نظر نيست ولى التزاما به همه آنها دلالت دارد لذا گفتهاند: اللَّه واجب الوجودى است كه جامع همه صفات كمال است از آيه 110 سوره اسراء معلوم مىشود كه آن از اسماء حسنى است «2» .
رحمن: صيغه مبالغه است از رحمت كه دلالت بر كثرت و گسترش و احاطه رحمت دارد يعنى: خدايى كه رحمتش همه موجودات را فرا گرفته وَ رَحْمَتِي وَسِعَتْ كُلَّ شَيْءٍ (اعراف/ 159) (رحمت عرضى).
رحيم: صفت مشبهه است و دلالت بر دوام و هميشه بودن رحمت دارد، يعنى: خدايى كه رحمتش پيوسته و دائمى است (رحمت طولى).
حمد: ستايش، ثناگويى و ستودن در مقابل بذل و احسان، آن از «مدح» اخص و از «شكر» اعم است (قاموس قرآن- حمد).
رب: پرورش دهنده. «رب الصبى ربا: رباه حتى ادرك» آن در اصل مصدر است كه به معنى فاعل (مربى) بكار رفته است. به معناى
(1)- جوامع الجامع طبرسى.
(2)- ناگفته نماند: ترجمه اللَّه ب «خدا» ترجمه صحيحى نيست كه خدا بمعنى «خودآ» است يعنى آنكه آمدن و وجودش از خودش است و اين جزئى از ترجمه اللَّه است.
تفسير احسن الحديث، ج1، ص: 31
رئيس، مالك، مصلح و مانند آن نيز بكار مىرود.
عالمين: آن جمع عالم (بفتح لام) است. به معنى همه مخلوقات، به معنى مردمان نيز آيد مانند وَ أَنِّي فَضَّلْتُكُمْ عَلَى الْعالَمِينَ (بقره/ 47).
مالك: اين كلمه بمعنى صاحب مال و سرپرست هر دو آمده است، در آيه معناى دوم بهتر است.
صراط: راه آن با «سين» و «صاد» هر دو خوانده شده و هر دو به يك معنى است، آن در اصل با «سين» است ولى گويند: با صاد افصح است كه صاد با طاء قريب المخرج است.
شرحها
در اين آيات، ابتدا، خداوند بطور غائب با صفات رب العالمين، رحمن، رحيم و مالك يوم الدين ياد شده است. گويى نماز خوان با ذكر اين صفات به تدريج به خداوند نزديك مىشود و در مالِكِ يَوْمِ الدِّينِ با خدا روبرو شده و طور خطاب مىگويد: إِيَّاكَ نَعْبُدُ وَ إِيَّاكَ نَسْتَعِينُ ... و ادامه مىدهد كه ما را از هدايت يافتگان و الَّذِينَ أَنْعَمْتَ عَلَيْهِمْ بگردان و از گمراهان و غضبشدگان بدور كن، بالاتر از همه، مرد مؤمن با ذكر بسم اللَّه ... به درياى رحمت بيكران حق كه همه جا را پر كرده و هميشگى است اتصال پيدا مىكند.
1- «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ» به اتفاق شيعه بسم اللَّه ... يك آيه مستقل و جزء فاتحة الكتاب و سورههاى ديگر است، به جزء سوره توبه و در سوره (نمل/ 30) در صدر نامه حضرت سليمان واقع است كه به ملكه سبأ نوشت، ترك آن در نماز مبطل است خواه واجب باشد و خواه مستحبّ. «بسم اللَّه» متعلق است به فعل مقدر مانند (ابدء- ابتدء) يعنى، شروع مىكنم با نام خدا (يا شروع كن با نام خدا) از امير المؤمنين صلوات اللَّه عليه نقل شده: اللَّه بزرگترين اسم از اسماء خداست
تفسير احسن الحديث، ج1، ص: 32
سزاوار نيست غير خدا با آن خوانده شود
«اللَّه اعظم اسم من اسماء اللَّه عز و جل لا ينبغى ان يتسمى به غيره» (صافى).
«رحمن» حاكى از احاطه رحمت و شمول آن بر همه موجودات است، «رحيم» دلالت بر دوام و هميشگى رحمت دارد، يعنى بنام اللَّه كه رحمتش همه را فرا گرفته و هميشگى است «1» على هذا رحمن و رحيم هر يك معناى مستقلى دارند و تأكيد يكديگر نيستند.
به عبارت روشنتر: رحمت خدا داراى دو بعد و دو جنبه است يكى وسعت و احاطه آن كه همه ما سوى اللَّه را فرا گرفته است چنان كه فرموده وَ رَحْمَتِي وَسِعَتْ كُلَّ شَيْءٍ (اعراف/ 159) و از فرشتگان نقل كرده كه گفتهاند رَبَّنا وَسِعْتَ كُلَّ شَيْءٍ رَحْمَةً وَ عِلْماً (غافر/ 7) دوم جنبه دوام و هميشه بودن آن اولى رحمت عرضى دومى رحمت طولى است.
كلمه «رحمن» به علت صيغه مبالغه بودن، دلالت بر گسترش و احاطه رحمت دارد و «رحيم» به مناسبت صفت مشبهه بودن مفيد دوام و هميشگى است قطع نظر از مدلول لفظ رحيم، جملههاى اسميه در آيات وَ أَنَا التَّوَّابُ الرَّحِيمُ (بقره/ 160) إِنَّكَ أَنْتَ التَّوَّابُ الرَّحِيمُ (بقره/ 128) إِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِيمُ (يوسف/ 98) و مانند آنها، به خوبى روشن مىكنند كه رحمت از خدا غير قابل انفكاك است. على هذا بهترين ترجمه بسم اللَّه ... اين است: بنام اللَّه كه رحمتش همگانى و هميشگى است، ترجمهاى كه نگارنده عين رحمن و رحيم را آوردهام براى آن است كه خود لفظ «رحمن، رحيم» در بيان اين حقيقت از هر لفظى زيباتر است.
(1)- طبرسى، زمخشرى، بيضاوى و ديگران رحمن و رحيم هر دو را صيغه مبالغه گفتهاند ولى نگارنده قول المنار را قوى مىدانم كه گويد: رحيم صفت مشبهه است، على هذا آن دلالت بر دوام دارد نه اينكه تكرار رحمن باشد.
تفسير احسن الحديث، ج1، ص: 33
در بعضى از روايات آمده است كه: رحيم مخصوص به مؤمنان است باين تعبير: خدا رحمن است نسبت به مؤمن و كافر، رحيم است فقط به مؤمنان ولى بايد در اين روايات از لحاظ تأويل يا رد آنها دقت نمود «1» زيرا اگر چه در قرآن آمده وَ كانَ بِالْمُؤْمِنِينَ رَحِيماً (احزاب/ 43) اما در عين حال بطور عموم آمده است إِنَّ اللَّهَ بِالنَّاسِ لَرَؤُفٌ رَحِيمٌ (بقره/ 142) وَ يُعَذِّبَ الْمُنافِقِينَ إِنْ شاءَ أَوْ يَتُوبَ عَلَيْهِمْ إِنَّ اللَّهَ كانَ غَفُوراً رَحِيماً (احزاب/ 24).
2- الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِينَ مراد از «عالمين» در اينجا همه مخلوقات است، خدا آفريننده و تربيت كننده همه مخلوقات است، گاهى منظور از «عالمين» مردمان است مانند إِنْ هُوَ إِلَّا ذِكْرٌ لِلْعالَمِينَ (ص/ 87)، گويند: الف و لام الحمد براى استغراق است يعنى همه حمدها و ستايشها خاص خداست، بعلت آنكه همه چيز از افاضه او است و مالك واقعى او است، براى هر كسى ستايش شود بعد از دقت خواهيم ديد كه عمل او به خدا منتهى مىشود و جزئى از ربوبيت او است.
لفظ «رب العالمين» تعليل «الحمد للَّه» است زيرا مربى عقلا سزاوار تشكر.
و ستايش است، معلوم است كه مراد از «الحمد للَّه» انشاء حمد است يعنى خدا را حمد مىكنم.
3- الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ وصف دوم و سوم «للَّه» است و تعليل دوم براى «الحمد للَّه» آرى خدايى كه رحمتش هر چيز را فرا گرفته و دائمى است بايد مورد ستايش باشد شمول و عموميت اين دو لفظ مساوى با عموم رب العالمين است.
4- مالِكِ يَوْمِ الدِّينِ وصف چهارم براى «للَّه» است يعنى رب العالمين بودنش منحصر به دنيا نيست بلكه او فرمانرواى آخرت نيز هست «مالك» اسم
(1)- در البيان علامه خويى ج 1/ 458 آمده است: اين روايات بايد تأويل يا رد شوند.
تفسير احسن الحديث، ج1، ص: 34
فاعل است، به معنى صاحب مال و سرپرست هر دو به كار مىرود، در آيه أَنَّا خَلَقْنا لَهُمْ مِمَّا عَمِلَتْ أَيْدِينا أَنْعاماً فَهُمْ لَها مالِكُونَ (يس/ 71) يعنى صاحب مال است و در آيه وَ نادَوْا يا مالِكُ لِيَقْضِ عَلَيْنا رَبُّكَ قالَ إِنَّكُمْ ماكِثُونَ (زخرف/ 77) يعنى سرپرست و فرمانروا است. يعنى ندا مىكنند: اى حكمران آتش خدايت ما را بميراند گويد شما ماندگار هستيد اگر بالفرض نام او «مالك» باشد ظاهرا به علت حكمرانيش باهل آتش است.
«عاصم بن ابى النجود» و ديگران آن را «مالك» و عدهاى «ملك» (بفتح ميم و كسر لام) قرائت كردهاند، ظاهرا آن به معناى مدير و حكمران است زيرا با «يوم» حكمران بودن مناسب است.
5- إِيَّاكَ نَعْبُدُ وَ إِيَّاكَ نَسْتَعِينُ گويى نمازگزار با ذكر اوصاف قبلى، قدم بقدم به خدا نزديك مىشود تا در اينجا با خدا روبرو مىشود و با لفظ خطاب مىگويد «اياك نعبد ...» جلو آمدن «ايّاك» در هر دو مورد براى افاده حصر و اختصاص است يعنى: فقط تو را مىپرستيم و فقط از تو مدد مىطلبيم. گويى اوصاف قبلى براى تمهيد اين سخن است، آرى مبدئى كه رب العالمين، رحمان رحيم، مالك يوم الدين است و قادر به جلب منفعت و دفع ضرر است و انسان را از پرستش طاغوتها بىنياز مىكند، بايد مورد پرستش و مددخواهى قرار گيرد «1» .
6- اهْدِنَا الصِّراطَ الْمُسْتَقِيمَ هدايت به معنى راهنمايى است، صراط مستقيم و راه راست چنان كه از آيه بعدى روشن خواهد شد، راه انبياء و تعليم يافتگان راستين آنهاست على هذا آن، راه مستقيم به خصوص است، در اين آيه از خدا مىخواهيم: ما را براهى هدايت كند كه هنوز به آن نرسيدهايم، بنا بر اين،
(1)- اينكه در جاى «اياك اعبد» جمله «اياك نعبد» با صيغه متكلم مع الغير آمده است ظاهرا براى نفى هر گونه تشخص و استقلال در مقابل حق است.
تفسير احسن الحديث، ج1، ص: 35
تحصيل حاصل نيست. به آيه بعدى توجه شود.
7- صِراطَ الَّذِينَ أَنْعَمْتَ عَلَيْهِمْ غَيْرِ الْمَغْضُوبِ عَلَيْهِمْ وَ لَا الضَّالِّينَ بحكم وَ أَنِ اعْبُدُونِي هذا صِراطٌ مُسْتَقِيمٌ (يس/ 60) صراط مستقيم همان زندگى با توحيد است يعنى مرا بندگى كنيد كه راه راست همين است، ولى منظور از آن در اينجا صراط بخصوصى است يعنى صراط پيامبران و صديقين و شهداء يعنى بالاترين درجه هدايت.
توضيح اينكه: مراد از صراط مستقيم در آيه صراط و راه كسانى است كه مورد نعمت خدا واقع شدهاند و آنها به حكم: مَنْ يُطِعِ اللَّهَ وَ الرَّسُولَ فَأُولئِكَ مَعَ الَّذِينَ أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَيْهِمْ مِنَ النَّبِيِّينَ وَ الصِّدِّيقِينَ وَ الشُّهَداءِ ... (نساء/ 69) «1» .
عبارتند از پيغمبران و صديقين و شهداء اعمال، بنا بر اين، منظور از اهْدِنَا الصِّراطَ الْمُسْتَقِيمَ هدايت ابتدايى نيست تا تحصيل حاصل شود، بلكه درجه اعلاى آن است كه هنوز بآن نرسيدهايم.
اگر گويند: انبياء و صديقين و امامان در موقع گفتن اين كلمه چه مىخواهند آنها كه باين مرتبه رسيدهاند؟
گوئيم: درجات صراط مستقيم نسبت به همه متفاوت است، آنها هم مرتبه بالاتر از آنچه دارند مىخواهند.
و اگر بگوئيم: صِراطَ الَّذِينَ أَنْعَمْتَ عَلَيْهِمْ با صراط مستقيم در آيه سابق فرقى ندارد، بلكه فقط بيان آنست، در اين صورت مراد از: اهْدِنَا الصِّراطَ ادامه هدايت است يعنى ما را لحظه به لحظه هدايت كن كه عبارت اخراى مستدام بودن است، از امير المؤمنين صلوات اللَّه عليه نقل شده كه معناى آن «ثبتنا» است يعنى ما را در راه هدايت ثابت فرما «2» .
(1)- ايضا أُولئِكَ الَّذِينَ أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَيْهِمْ مِنَ النَّبِيِّينَ مِنْ ذُرِّيَّةِ آدَمَ مريم/ 58.
(2)-
جوامع الجامع «روى عن امير المؤمنين (ع) ان معناه ثبتنا».
تفسير احسن الحديث، ج1، ص: 36
ناگفته نماند: افاضه هدايت و سائر افاضهها از خداست به بندگان، نظير كارخانه برق و لامپ است تا كارخانه برق مىدهد لامپ روشن است هر وقت كارخانه برق ندهد لامپ خاموش است، على هذا افاضه هر آن قطع شود بنده در ضلالت خواهد بود لذا بايد پيوسته گفته شود اهْدِنَا الصِّراطَ الْمُسْتَقِيمَ .
اما غَيْرِ الْمَغْضُوبِ عَلَيْهِمْ وَ لَا الضَّالِّينَ پر روشن است كه آيه شريفه مردم را به سه گروه تقسيم مىكند: نعمت داده شدگان، غضب شدگان و گمراهان، گروه اول همانها هستند كه راه حق و راه توحيد را يافته و در آن زندگى كرده و مىكنند، اين گروه توضيح داده شد.
گروه دوم يعنى غضبشدگان. عبارتند از پيشوايان ستمگر اعم از كفار و مشركان و منافقان و طاغوتها كه در راه باطلند و در غضب خدا هستند و ديگران را اضلال مىكنند.
گروه سوم يعنى گمراهان عبارتند از كسانى كه كوركورانه از پيشوايان ستمگر و طاغوتها پيروى مىكنند آنها هم در آتش خداوند خواهند بود و در روز قيامت در ميان آتش خواهند گفت ... رَبَّنا إِنَّا أَطَعْنا سادَتَنا وَ كُبَراءَنا فَأَضَلُّونَا السَّبِيلَا (احزاب/ 67) يعنى خدايا ما از بزرگانمان پيروى كرديم، آنها ما را گمراه نمودند.
در قرآن مجيد در موارد مكرر گفتگوى مستكبران و پيروان آنها در ميان آتش نقل شده كه هر يك ديگرى را محكوم كرده و يك ديگر را لعنت خواهند كرد مطيعان گمراه و نادم، به پيشوايان خود خواهند گفت: شما ما را اضلال نموديد، با در نظر گرفتن اين آيات شكى نمىماند در اينكه مراد از الْمَغْضُوبِ عَلَيْهِمْ پيشوايان ظالم و از «الضالين» پيروان آنهاست چنان كه فرموده وَ جَعَلْناهُمْ أَئِمَّةً يَدْعُونَ إِلَى النَّارِ (قصص/ 41).