کتابخانه تفاسیر
تفسير احسن الحديث، ج1، ص: 33
در بعضى از روايات آمده است كه: رحيم مخصوص به مؤمنان است باين تعبير: خدا رحمن است نسبت به مؤمن و كافر، رحيم است فقط به مؤمنان ولى بايد در اين روايات از لحاظ تأويل يا رد آنها دقت نمود «1» زيرا اگر چه در قرآن آمده وَ كانَ بِالْمُؤْمِنِينَ رَحِيماً (احزاب/ 43) اما در عين حال بطور عموم آمده است إِنَّ اللَّهَ بِالنَّاسِ لَرَؤُفٌ رَحِيمٌ (بقره/ 142) وَ يُعَذِّبَ الْمُنافِقِينَ إِنْ شاءَ أَوْ يَتُوبَ عَلَيْهِمْ إِنَّ اللَّهَ كانَ غَفُوراً رَحِيماً (احزاب/ 24).
2- الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِينَ مراد از «عالمين» در اينجا همه مخلوقات است، خدا آفريننده و تربيت كننده همه مخلوقات است، گاهى منظور از «عالمين» مردمان است مانند إِنْ هُوَ إِلَّا ذِكْرٌ لِلْعالَمِينَ (ص/ 87)، گويند: الف و لام الحمد براى استغراق است يعنى همه حمدها و ستايشها خاص خداست، بعلت آنكه همه چيز از افاضه او است و مالك واقعى او است، براى هر كسى ستايش شود بعد از دقت خواهيم ديد كه عمل او به خدا منتهى مىشود و جزئى از ربوبيت او است.
لفظ «رب العالمين» تعليل «الحمد للَّه» است زيرا مربى عقلا سزاوار تشكر.
و ستايش است، معلوم است كه مراد از «الحمد للَّه» انشاء حمد است يعنى خدا را حمد مىكنم.
3- الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ وصف دوم و سوم «للَّه» است و تعليل دوم براى «الحمد للَّه» آرى خدايى كه رحمتش هر چيز را فرا گرفته و دائمى است بايد مورد ستايش باشد شمول و عموميت اين دو لفظ مساوى با عموم رب العالمين است.
4- مالِكِ يَوْمِ الدِّينِ وصف چهارم براى «للَّه» است يعنى رب العالمين بودنش منحصر به دنيا نيست بلكه او فرمانرواى آخرت نيز هست «مالك» اسم
(1)- در البيان علامه خويى ج 1/ 458 آمده است: اين روايات بايد تأويل يا رد شوند.
تفسير احسن الحديث، ج1، ص: 34
فاعل است، به معنى صاحب مال و سرپرست هر دو به كار مىرود، در آيه أَنَّا خَلَقْنا لَهُمْ مِمَّا عَمِلَتْ أَيْدِينا أَنْعاماً فَهُمْ لَها مالِكُونَ (يس/ 71) يعنى صاحب مال است و در آيه وَ نادَوْا يا مالِكُ لِيَقْضِ عَلَيْنا رَبُّكَ قالَ إِنَّكُمْ ماكِثُونَ (زخرف/ 77) يعنى سرپرست و فرمانروا است. يعنى ندا مىكنند: اى حكمران آتش خدايت ما را بميراند گويد شما ماندگار هستيد اگر بالفرض نام او «مالك» باشد ظاهرا به علت حكمرانيش باهل آتش است.
«عاصم بن ابى النجود» و ديگران آن را «مالك» و عدهاى «ملك» (بفتح ميم و كسر لام) قرائت كردهاند، ظاهرا آن به معناى مدير و حكمران است زيرا با «يوم» حكمران بودن مناسب است.
5- إِيَّاكَ نَعْبُدُ وَ إِيَّاكَ نَسْتَعِينُ گويى نمازگزار با ذكر اوصاف قبلى، قدم بقدم به خدا نزديك مىشود تا در اينجا با خدا روبرو مىشود و با لفظ خطاب مىگويد «اياك نعبد ...» جلو آمدن «ايّاك» در هر دو مورد براى افاده حصر و اختصاص است يعنى: فقط تو را مىپرستيم و فقط از تو مدد مىطلبيم. گويى اوصاف قبلى براى تمهيد اين سخن است، آرى مبدئى كه رب العالمين، رحمان رحيم، مالك يوم الدين است و قادر به جلب منفعت و دفع ضرر است و انسان را از پرستش طاغوتها بىنياز مىكند، بايد مورد پرستش و مددخواهى قرار گيرد «1» .
6- اهْدِنَا الصِّراطَ الْمُسْتَقِيمَ هدايت به معنى راهنمايى است، صراط مستقيم و راه راست چنان كه از آيه بعدى روشن خواهد شد، راه انبياء و تعليم يافتگان راستين آنهاست على هذا آن، راه مستقيم به خصوص است، در اين آيه از خدا مىخواهيم: ما را براهى هدايت كند كه هنوز به آن نرسيدهايم، بنا بر اين،
(1)- اينكه در جاى «اياك اعبد» جمله «اياك نعبد» با صيغه متكلم مع الغير آمده است ظاهرا براى نفى هر گونه تشخص و استقلال در مقابل حق است.
تفسير احسن الحديث، ج1، ص: 35
تحصيل حاصل نيست. به آيه بعدى توجه شود.
7- صِراطَ الَّذِينَ أَنْعَمْتَ عَلَيْهِمْ غَيْرِ الْمَغْضُوبِ عَلَيْهِمْ وَ لَا الضَّالِّينَ بحكم وَ أَنِ اعْبُدُونِي هذا صِراطٌ مُسْتَقِيمٌ (يس/ 60) صراط مستقيم همان زندگى با توحيد است يعنى مرا بندگى كنيد كه راه راست همين است، ولى منظور از آن در اينجا صراط بخصوصى است يعنى صراط پيامبران و صديقين و شهداء يعنى بالاترين درجه هدايت.
توضيح اينكه: مراد از صراط مستقيم در آيه صراط و راه كسانى است كه مورد نعمت خدا واقع شدهاند و آنها به حكم: مَنْ يُطِعِ اللَّهَ وَ الرَّسُولَ فَأُولئِكَ مَعَ الَّذِينَ أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَيْهِمْ مِنَ النَّبِيِّينَ وَ الصِّدِّيقِينَ وَ الشُّهَداءِ ... (نساء/ 69) «1» .
عبارتند از پيغمبران و صديقين و شهداء اعمال، بنا بر اين، منظور از اهْدِنَا الصِّراطَ الْمُسْتَقِيمَ هدايت ابتدايى نيست تا تحصيل حاصل شود، بلكه درجه اعلاى آن است كه هنوز بآن نرسيدهايم.
اگر گويند: انبياء و صديقين و امامان در موقع گفتن اين كلمه چه مىخواهند آنها كه باين مرتبه رسيدهاند؟
گوئيم: درجات صراط مستقيم نسبت به همه متفاوت است، آنها هم مرتبه بالاتر از آنچه دارند مىخواهند.
و اگر بگوئيم: صِراطَ الَّذِينَ أَنْعَمْتَ عَلَيْهِمْ با صراط مستقيم در آيه سابق فرقى ندارد، بلكه فقط بيان آنست، در اين صورت مراد از: اهْدِنَا الصِّراطَ ادامه هدايت است يعنى ما را لحظه به لحظه هدايت كن كه عبارت اخراى مستدام بودن است، از امير المؤمنين صلوات اللَّه عليه نقل شده كه معناى آن «ثبتنا» است يعنى ما را در راه هدايت ثابت فرما «2» .
(1)- ايضا أُولئِكَ الَّذِينَ أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَيْهِمْ مِنَ النَّبِيِّينَ مِنْ ذُرِّيَّةِ آدَمَ مريم/ 58.
(2)-
جوامع الجامع «روى عن امير المؤمنين (ع) ان معناه ثبتنا».
تفسير احسن الحديث، ج1، ص: 36
ناگفته نماند: افاضه هدايت و سائر افاضهها از خداست به بندگان، نظير كارخانه برق و لامپ است تا كارخانه برق مىدهد لامپ روشن است هر وقت كارخانه برق ندهد لامپ خاموش است، على هذا افاضه هر آن قطع شود بنده در ضلالت خواهد بود لذا بايد پيوسته گفته شود اهْدِنَا الصِّراطَ الْمُسْتَقِيمَ .
اما غَيْرِ الْمَغْضُوبِ عَلَيْهِمْ وَ لَا الضَّالِّينَ پر روشن است كه آيه شريفه مردم را به سه گروه تقسيم مىكند: نعمت داده شدگان، غضب شدگان و گمراهان، گروه اول همانها هستند كه راه حق و راه توحيد را يافته و در آن زندگى كرده و مىكنند، اين گروه توضيح داده شد.
گروه دوم يعنى غضبشدگان. عبارتند از پيشوايان ستمگر اعم از كفار و مشركان و منافقان و طاغوتها كه در راه باطلند و در غضب خدا هستند و ديگران را اضلال مىكنند.
گروه سوم يعنى گمراهان عبارتند از كسانى كه كوركورانه از پيشوايان ستمگر و طاغوتها پيروى مىكنند آنها هم در آتش خداوند خواهند بود و در روز قيامت در ميان آتش خواهند گفت ... رَبَّنا إِنَّا أَطَعْنا سادَتَنا وَ كُبَراءَنا فَأَضَلُّونَا السَّبِيلَا (احزاب/ 67) يعنى خدايا ما از بزرگانمان پيروى كرديم، آنها ما را گمراه نمودند.
در قرآن مجيد در موارد مكرر گفتگوى مستكبران و پيروان آنها در ميان آتش نقل شده كه هر يك ديگرى را محكوم كرده و يك ديگر را لعنت خواهند كرد مطيعان گمراه و نادم، به پيشوايان خود خواهند گفت: شما ما را اضلال نموديد، با در نظر گرفتن اين آيات شكى نمىماند در اينكه مراد از الْمَغْضُوبِ عَلَيْهِمْ پيشوايان ظالم و از «الضالين» پيروان آنهاست چنان كه فرموده وَ جَعَلْناهُمْ أَئِمَّةً يَدْعُونَ إِلَى النَّارِ (قصص/ 41).
در سوره ابراهيم آيه 20 چنين آمده است وَ بَرَزُوا لِلَّهِ جَمِيعاً فَقالَ الضُّعَفاءُ
تفسير احسن الحديث، ج1، ص: 37
در سوره سبأ از آيه سى يك تا سى و سه گفتگوى مفصلى ميان مستكبرين و مستضعفين نقل شده كه روز قيامت خواهند گفت: شما ما را بىچاره كرديد و به كفر و شرك وا داشتيد.
ايضا در سوره غافر آيه چهل و هفت و چهل هشت و در سوره ص آيه پنجاه و نه و شصت و در سوره اعراف آيه سى هشت و سى نه، اين مطلب آمده است.
در روايات شيعه و اهل سنت نقل شده است، مراد از المغضوب عليهم، يهود و از الضالين نصارى است «1» بنظر مىآيد كه اين روايت براى بيان مصداق است و گرنه مغضوب عليهم و ضالين اعم از يهود و نصارى مىباشند چنان كه درباره فرعون آمده است يَقْدُمُ قَوْمَهُ يَوْمَ الْقِيامَةِ فَأَوْرَدَهُمُ النَّارَ (هود/ 98) و حال آنكه فرعون و قوم او نه از يهودند و نه از نصارى.
نكتهها
بسم اللَّه ... آيه مستقلى است
در گذشته گفته شد: باتفاق شيعه، بسم اللَّه الرحمن الرحيم يك آيه مستقل است و جزء سوره حمد و سورههاى ديگر قرآن مىباشد در اين زمينه روايات زيادى از ائمه معصومين عليهم السّلام نقل شده است.
1- از على عليه السّلام پرسيدند آيا بسم اللَّه ... از سوره فاتحة الكتاب است؟ فرمود آرى، رسول خدا آن را مىخواند و يك آيه مىشمرد و مىفرمود: فاتحة الكتاب
(1)-
تفسير عياشى: عن معاوية بن وهب قال سئلت ابا عبد اللَّه (ع) عن قول اللَّه، غير المغضوب عليهم و لا الضالين؟ قال هم اليهود و النصارى».
تفسير احسن الحديث، ج1، ص: 38
همان سبع مثانى است «1» .
2- معاوية بن عمار گويد: بامام صادق عليه السّلام گفتم: وقت خواندن نماز، بسم اللَّه ... را در فاتحة الكتاب بخوانم؟ فرمود: آرى. گفتم: پس از خواندن فاتحة الكتاب بسم اللَّه ... را با سوره بخوانم؟ فرمود: آرى «2» .
3- عياشى از امام صادق عليه السّلام نقل مىكند كه فرمود: چرا چنان كردند، خدا مرگشان دهد بزرگترين آيه كتاب خدا را گمان كردند كه اظهار آن بدعت است «3» .
4- در روايات اهل سنت نيز چنين است: سيوطى در «الدر المنثور» از رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله نقل كرده است كه فرمود: وقت خواندن حمد، بسم اللَّه ...
را بخوانيد، حمد اساس قرآن، و اساس كتاب و سبع مثالى است، روايات ديگرى نيز از اين قبيل است.
با وجود اين اهل سنت در خصوص بسم اللَّه ... سه گروه شدهاند، گروه اول مانند شيعه معتقد شدهاند كه آن آيه مستقلى است، عده آنان بسيار است، ابن كثير آن را در تفسير خود از على عليه السّلام ابن عباس، ابن عمر، ابن زبير، ابو هريره و امثال آنها، نقل كرده است.
گروه دوم معتقد شدهاند كه آن در سوره حمد آيه مستقل است و در سورههاى ديگر نه.
گروه سوم گفتهاند: آن آيه مستقلى است ولى جزء هيچ يك از سورهها نيست، فقط براى تبرك و نشان دادن اوائل سورهها نازل گشته است (مجمع البيان).
(1- 2)- وسائل الشيعة ج 4/ 746 و 747.
(3)- تفسير عياشى سوره حمد.
تفسير احسن الحديث، ج1، ص: 39
رواياتى در خصوص سوره فاتحة الكتاب
1- عياشى از حضرت رضا صلوات اللَّه عليه نقل مىكند بسم اللَّه ... باسم اعظم الهى از سياهى چشم به سفيديش نزديكتر است
«انها اقرب الى اسم اللَّه الاعظم من ناظر العين الى بياضها».
2- صفوان جمال از امام صادق عليه السّلام نقل مىكند خدا هيچ كتابى نازل نكرده مگر آنكه اول آن بسم اللَّه الرحمن الرحيم بوده
«قال ابو عبد اللَّه عليه السّلام ما انزل اللَّه من السماء كتابا الا و فاتحته بسم اللَّه الرحمن الرحيم و انما كان يعرف انقضاء السورة بنزول بسم اللَّه الرحمن الرحيم ابتداء للاخرى».
3- رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله به جابر بن عبد اللَّه فرمود: اى جابر بهترين سوره را كه خدا در كتابش نازل فرموده است تعليمت نكنم؟ گفت: آرى پدر و مادرم فداى تو باد آن حضرت «الحمد للَّه ام الكتاب» را بر او تعليم فرمود
«يا جابر الا اعلمك افضل سورة انزلها اللَّه فى كتابه»؟
اين قسمتى از يك حديث است و در قرآن فرمود:
«هى شفاء من كل داء الا السأم يعنى الموت».
4- حضرت صادق از رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله نقل كرده كه فرمود: خدا با فاتحة الكتاب بر من منت نهاد
«قال رسول اللَّه صلّى اللَّه عليه و آله ان اللَّه منّ على بفاتحة الكتاب»
اين روايات، همه از تفسير عياشى نقل شده است.
موقعيت اين سوره در زندگى انسان