کتابخانه تفاسیر
تفسير جامع، ج1، ص: 99
وَ هُمْ يَحْسَبُونَ أَنَّهُمْ يُحْسِنُونَ صُنْعاً پس در سوره حمد تمام خير و بركت دنيا و آخرت جمع ميباشد.
معناى صراط
ابن بابويه بسند خود از حضرت صادق عليه السّلام روايت كرده كه مفضل بن عمر از آنحضرت معناى صراط را سؤال نمود فرمود صراط عبارت از راهى است بسوى معرفت پروردگار و اين راه دو تاست يكى راه دنيا و ديگرى راه آخرتست اما راه دنيا شناختن و معرفت امام است كه بر هر كس واجب است در دنيا امام خود را شناخته و اطاعت او را نمايد و او را پيشواى خود دانسته و براهنمائى آنها از صراطى كه پل جهنم است بخوبى عبور كند و هر كه در دنيا امام زمان خود را نشناسد قدمهايش در صراط بلغزد و بجهنم واصل گردد.
و بسند ديگر از آنحضرت روايت نموده فرمود صراط المستقيم وجود مقدس امير المؤمنين عليه السّلام ميباشد.
و بروايت ديگر آنحضرت فرمود صراط المستقيم يعنى ما را براهى كه بسوى دوستى تو اى خداوند منتهى شود هدايت فرما و مانع شو از راهى كه پيروى هواى نفس خود كرده و بزحمت برسيم و يا برأى خود عمل نموده و هلاك شويم.
و روايت كرده ابن بابويه در كتاب معانى از حضرت امام زين العابدين عليه السّلام فرمود نيست ميان خداوند و حجتهاى او حجاب و پردهاى و نمىباشد از براى خداوند سواى حجتهاى او حجابى و ما ائمه راه خدا و طريق راست او هستيم و ما خزانهدار علم و دانش خدا و مترجم وحى او و اركان توحيد و محل اسرار پروردگار ميباشيم و نيز روايت كرده از حضرت صادق عليه السّلام فرمود صراط المستقيم عبارت از راهى است كه خداوند بمحمد صلّى اللّه عليه و آله و سلّم و ذريه او عطا كرده.
ابن بابويه بسند خود از امير المؤمنين عليه السّلام روايت كرده كه فرمود صراط المستقيم يعنى ما را هدايت فرما براه كسانى كه نعمت و توفيق عبادت در دين بآنها كرامت فرمودى و آنان اشخاصى هستند كه خداوند حال آنها را در آيه 71 سوره نساء چنين بيان ميفرمايد وَ مَنْ يُطِعِ اللَّهَ وَ الرَّسُولَ فَأُولئِكَ مَعَ الَّذِينَ أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَيْهِمْ مِنَ النَّبِيِّينَ وَ الصِّدِّيقِينَ وَ الشُّهَداءِ وَ الصَّالِحِينَ وَ حَسُنَ أُولئِكَ رَفِيقاً.
تفسير جامع، ج1، ص: 100
يعنى آنانكه اطاعت خداوند و رسولش را بنمايند البته با كسانى كه خداوند بايشان عنايت و لطف كامل فرموده چون پيغمبران و صديقان و شهيدان و نيكوكاران محشور ميشوند و ايشان چه رفقاى بسيار خوبى هستند.
سپس فرمود نعمتى كه خداوند بآنها لطف و كرامت نموده مال و اولاد و تندرستى نيست گرچه تمام اينها هم از نعمتهاى خداوند ميباشد ولى آيا نمىبينى اين نعمتها را خداوند بكفار هم عطا ميفرمايد بلكه اينها چيزى نيست كه از خداوند مسئلت نمايند و مراد نعمت ايمان بخدا و تصديق برسول او و اقرار بولايت آل محمد صلّى اللّه عليه و آله و سلّم و نگاه داشتن از شر دشمنان و از معصيت پروردگار و اذيت مؤمنين و رعايت حقوق برادران دينى است و اين روايت را ديگران بعينه با اندك زيادتى كه در روايت حضرت عسكرى است نقل نمودند و نيز از آن حضرت و حضرت صادق و حضرت باقر عليه السّلام روايت كرده كه امير المؤمنين عليه السّلام فرموده خداوند بندگان را امر نمود كه از او راه نعمت داده شدگان را سؤال نمايند و آنان صديقين و شهيدان و نيكوكاران ميباشند.
و درخواست كنند از او كه ايشان را از راه كسانى كه بآنها غضب فرموده باز دارد و آنان يهوديانى هستند كه خداوند در باره آنها ضمن آيه 65 سوره مائده مىفرمايد قُلْ هَلْ أُنَبِّئُكُمْ بِشَرٍّ مِنْ ذلِكَ مَثُوبَةً عِنْدَ اللَّهِ مَنْ لَعَنَهُ اللَّهُ وَ غَضِبَ عَلَيْهِ وَ جَعَلَ مِنْهُمُ الْقِرَدَةَ وَ الْخَنازِيرَ يعنى اى پيغمبر بگو آيا شما را آگاه سازم كه كدام قوم را در نزد خدا بدترين پاداش است، آن كسانى هستند كه خداوند آنها را لعن و غضب كرده و بصورت بوزينه و خوك مسخ شدهاند.
و نيز از خداوند درخواست مينمايند كه آنانرا از راه گمشدگان باز دارد كه آنها نصارى هستند و خداوند در حق آنان در آيه 81 سوره مائده ميفرمايد: قُلْ يا أَهْلَ الْكِتابِ لا تَغْلُوا فِي دِينِكُمْ غَيْرَ الْحَقِّ وَ لا تَتَّبِعُوا أَهْواءَ قَوْمٍ قَدْ ضَلُّوا مِنْ قَبْلُ وَ أَضَلُّوا كَثِيراً وَ ضَلُّوا عَنْ سَواءِ السَّبِيلِ.
اى اهل كتاب در دين خود بناحق غلو نكنيد و از پى خواهشهاى آن قومى كه خود گمراه شده و بسيارى را هم گمراه كرده و از راه راست دور افتادند نرويد سپس آنحضرت فرمود هر كس بخدا كافر شد داخل در مغضوب و ضالين از راه خدا ميباشد.
تفسير جامع، ج1، ص: 101
ابن بابويه بسند خود از پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله و سلّم روايت كرده كه فرمود شيعيان على كسانى هستند كه خداوند نعمت ولايت على عليه السّلام را بآنها عطا فرموده و برايشان غضب نميكند و گمراه نميشوند.
معناى عالمين
ابن بابويه بسند خود از مفضل بن عمر نقل نموده كه حضرت صادق عليه السّلام فرمود از براى خداوند هزار عالم است كه هر عالمى بزرگتر از اين عالم آسمان و زمين است و اهل هر عالمى نميدانند كه جز عالم آنها عالم ديگرى را خداوند آفريده و موجود ميباشد يا نه.
و بسند ديگر از جابر بن يزيد جعفى روايت كند كه گفت حضرت باقر عليه السّلام فرمود غير از كره آفتاب شما چهل كره آفتاب ديگر موجود ميباشد و فاصله ميان هر آفتابى تا آفتاب ديگر چهل سال راه است و در آنها مخلوقات زيادى است و آنها نميدانيد كه خداوند آدمى خلق كرده يا نه و غير از كره ماه كه شما مىبينيد چهل كره ماه ديگر هست كه فاصله ميان هر يك از آن كرات چهل سال است و در هر يك از آنها موجودات و مخلوقات زيادى ميباشند و بآنها الهام ميشود و آنان دائم اولى و دومى را لعنت كنند و فرشتگانى موكل ايشان است كه هرگاه لعن نفرستند آنها را عذاب مينمايند.
و در روايت ديگر فرمود خداوند پشت مغرب شما نود و نه مغرب ديگر آفريده و داراى زمينهائى است سفيد و پر از جمعيت زياد كه از پرتو نور پروردگار كسب نور و روشنائى مينمايند و باندازه چشم بهمزدن معصيت و نافرمانى خدا را بجا نياوردهاند و نميدانند آدم را خداوند آفريده است يا خير و پيوسته از اولى و دومى و سومى بيزارى ميجويند.
راوى ميگويد اى فرزند رسول خدا آن مخلوقات چگونه از آن سه نفر بيزارى ميجويند و حال آنكه نميدانند خدا آدمى را خلق نموده يا نه؟ آنحضرت براوى فرمود آيا تو شيطان را مىشناسى گفت خير مگر بآنچه كه ما را خبر دادند فرمود پس بوجود شيطان يقين دارى عرض كرد بلى فرمود از چه راه بآن يقين حاصل نمودى و از شيطان بيزارى جسته و بر او لعنت ميفرستى عرض كرد از راه خبر دادن بما فرمود آنها را هم مانند شما خبر دادند و از راه خبر يقين مينمايند و لعنت ميكنند آن سه نفر را.
تفسير جامع، ج1، ص: 102
(سوره بقره)
[سوره البقرة (2): آيات 1 تا 6]
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ
در مدينه و بعضى گفتهاند در مكه نازل شده دويست و هشتاد شش يا هفت آيه مىباشد و ششهزار و دويست و بيست و يك كلمه و بيست و پنج هزار و پانصد حرف است روايت نمودهاند عياشى و ابن بابويه بسند خودشان از حضرت صادق عليه السّلام فرمود كسيكه سوره بقره و آل عمران را قرائت كند روز قيامت آن دو سوره بر سر او مانند ابر سايه افكنند.
و نيز عياشى از امير المؤمنين عليه السّلام روايت كرده كه فرمود هر كس قرائت كند چهار آيه از اول بقره و آية الكرسى و دو آيه بعد از آن و سه آيه آخر اين سوره را در مال و اهلش مكروهى نمىبيند و شيطان باو نزديك نشود و هرگز قرآن را فراموش نكند.
تفسير الم «1»
ابن بابويه بسند خود از حضرت عسكرى عليه السّلام روايت نموده در الم فرمود جماعتى از يهود حضور پيغمبر اكرم براى محاجه
(1) روايت كرده على بن ابراهيم بسند خود از حضرت صادق (ع) فرمود الم حرفى است از حروف اسم اعظم خدا، تركيب ميكند او را پيغمبر و امام (ع) حاصل ميشود از آن اسم اعظم هرگاه خدا را بآن اسم بخوانند اجابت فرمايد.
و نيز فرمود كتاب مراد امير المؤمنين على است و شكى نيست كه آنحضرت راهنماى پرهيزكاران است.
تفسير جامع، ج1، ص: 103
كردن آمده بودند آنحضرت امير المؤمنين را فرستاد كه با آنها گفتگو كند يهوديان گفتند اگر ميگوئى محمد صلّى اللّه عليه و آله و سلّم بر حق است و پيغمبر آخر الزمان بوده و بعد از او پيغمبرى نيست اينك ما ميگوئيم مدت پيغمبرى و تسلط او را كه آن هفتاد و يك سال است.
آن حضرت فرمود بچه دليل گفتند بدليل الم كه بحساب ابجد الف يك و لام سى و ميم چهل كه جمع آنها هفتاد و يك ميشود امير المؤمنين فرمود پس چه ميگوئيد در المص كه نازل شده گفتند اين يكصد و شصت و يك ميشود فرمودند در الر ، گفتند اين كلمه دويست و سى يك ميشود فرمود المرا چند است گفتند اين بيشتر است و دويست و هفتاد و يك ميشود سپس حضرت بآنها فرمود عقيده شما يكى از اين مدتهاست يا تمام اين مدتها طول مدت پيغمبرى محمد صلّى اللّه عليه و آله و سلّم است.
بعضى از آنها گفتند تمام مدت كه هفتصد و سى سال ميباشد و بعد از آن سلطنت و اقتدار بسوى ما يهوديان برميگردد امير المؤمنين فرمود آيا اين عقيده خود
فرمود حضرت صادق اين آيات اوصاف شيعيان امير المؤمنين (ع) را بيان ميفرمايد و آنان هر چه از ما ائمه ياد گرفتهاند عقيدهمند بوده و ثابت و برقرار ميباشند.
هدايت در قرآن بمعانى زيادى آمده و در اينجا بمعناى بيان است و غيب مراد قيامت و حشر است براى پاداش و كيفر، ايمان در قرآن بچهار معنا آمده اول اقرار بزبانست مانند آيه 73 سوره نساء ميفرمايد: يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا خُذُوا حِذْرَكُمْ فَانْفِرُوا ثُباتٍ أَوِ انْفِرُوا جَمِيعاً .
تفسير جامع، ج1، ص: 104
شماست و يا از روى كتاب خدا ميگوئيد عدهاى از آنها گفتند از روى كتاب خدا، و جمعى ديگر گفتند برأى خود ميگوئيم.
امير المؤمنين فرمود كتابى كه از روى آن اينطور بيان ميكنيد نزد من بياوريد يهوديان در جواب ساكت مانده و عاجز شدند و بآن عده كه گفته بودند ما برأى خودمان گفتهايم فرمود دليل صحت اظهارات و راستى عقيده خودتان را بگوئيد گفتند دليل راستى ما حساب جمل باشد فرمود از كجا حساب ابجد مؤيد گفتار شماست كه مدت دولت و ملك امت محمد صلّى اللّه عليه و آله و سلّم بر طبق محاسبه مزبور باشد شايد حساب مزبور دليل بر آن باشد كه برابر آن نزد شماها درهم و دينار است و يا خداوند هر يك از شما يهوديان را بحساب عدد جمل لعنت نموده.
عرض كردند يا ابو الحسن چنين چيزيكه شما فرموديد در الم و المص و الر و المرا نيست امير المؤمنين فرمود پس آنچه را هم كه شما ميگوئيد در آن حروف نيست اگر سخن من به اين كه در آن حروف آن اشارات نيست باطل باشد پس بيانات شما هم مردود و باطل است، بزرگ آنها گفت يا على خوشحالى نكن كه در سخن ما را عاجز نمودى اگر ما در اقامه دليل عاجز مانديم شما بر حقانيت محمد صلّى اللّه عليه و آله و سلّم چه دليلى داريد چون نه شما دليلى بر اثبات نبوت محمد صلّى اللّه عليه و آله و سلّم دارى و نه ما پس با هم برابر و مساوى باشيم امير المؤمنين فرمود مساوى نيستيم ما داراى دليل و معجزه ظاهرى هستيم سپس آنحضرت شترهاى يهوديان را صدا زده و فرمود اى شترها براى محمد صلّى اللّه عليه و آله و سلّم و وصى او شهادت دهيد شترها با صداى فصيح گفتند يا وصى محمد صلّى اللّه عليه و آله و سلّم شما راست ميگوئيد و يهوديان دروغ ميگويند شهادت ميدهيم كه محمد صلّى اللّه عليه و آله و سلّم رسول خدا و شما وصى او ميباشى امير المؤمنين فرمود اين شتران بهترند از يهود، پس فرمود اى لباسهائى كه در
بصرف ايمان را قرار بزبان ايمان بر آنها اطلاق شده دوم گواهى بدل است مانند آيه 65 سوره يونس ميفرمايد الَّذِينَ آمَنُوا وَ كانُوا يَتَّقُونَ لَهُمُ الْبُشْرى فِي الْحَياةِ الدُّنْيا وَ فِي الْآخِرَةِ لا تَبْدِيلَ لِكَلِماتِ اللَّهِ ذلِكَ هُوَ الْفَوْزُ الْعَظِيمُ و مانند آيه 52 سوره بقره وَ إِذْ قُلْتُمْ يا مُوسى لَنْ نُؤْمِنَ لَكَ حَتَّى نَرَى اللَّهَ جَهْرَةً در اين دو آيه به ايمان بمعنى تصديق بقلب است و مانند آيه 135 سوره نساء يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا آمِنُوا بِاللَّهِ ايمان اول اقرار بزبان و دوم تصديق بدل است.
تفسير جامع، ج1، ص: 105
تن اين يهوديان هستيد شما نيز براى محمد صلّى اللّه عليه و آله و سلّم و وصى او شهادت بدهيد، لباسهاى آنها بسخن در آمده گفتند يا على تو راست ميگوئى شهادت ميدهيم به اين كه محمد صلّى اللّه عليه و آله و سلّم رسول خدا است بحقيقت، و تو يا على وصى بر حق او هستى محمد صلّى اللّه عليه و آله و سلّم جائى قدم نمى گذارد مگر آنكه شما قدم جاى قدم او ميگذارى و هيچ شرافت و كرامتى براى محمد نيست مگر براى شما هم هست و محمد صلّى اللّه عليه و آله و سلّم و شما هر دو پارهاى از نور خداوندى هستيد و شما با محمد صلّى اللّه عليه و آله و سلّم شريك ميباشى جز آنكه پيغمبرى بعد از او نيست.
يهوديها چون اين منظره را ديدند خجل شدند و عده از مردم تماشاچى كه حضور داشتند اسلام آوردند و بر آن يهوديها شقاوت غلبه كرده و بعناد خود باقى ماندند. اينست معنى لا رَيْبَ فِيهِ چنانكه گفت محمد صلّى اللّه عليه و آله و سلّم و وصى او از قول او و قول پروردگار عالم سپس فرمود حضرت عسكرى عليه السّلام اين بيان شفاء است براى پرهيزكاران از شيعيان محمد صلّى اللّه عليه و آله و سلّم و على عليه السّلام كه از انواع كفر پرهيز نموده و انواع معاصى را رها كردند و شما هم بايد از اظهار اسرار خدا و پيغمبر و ائمه پرهيز نموده و سرهاى آنها را پنهان داريد و بيان نكنيد اسرار ايشان را مگر باهل ايمان و مستحقين آنها كه بايد براى آنان حتما نشر كرده و بيان نمائيد.
تفسير يُؤْمِنُونَ بِالْغَيْبِ
عياشى بسند خود از حضرت صادق عليه السّلام روايت كرده در تفسير يُؤْمِنُونَ بِالْغَيْبِ فرمود غيب قيام و ظهور حضرت حجت عليه السّلام است.
و در روايت ديگر فرمود اعتقاد و اقرار بقيام قائم ماست و شاهد بر اين گفتار آيه شريفه 21 سوره يونس است كه ميفرمايد: إِنَّمَا الْغَيْبُ لِلَّهِ فَانْتَظِرُوا إِنِّي مَعَكُمْ مِنَ الْمُنْتَظِرِينَ