کتابخانه تفاسیر
تفسير جامع، ج6، ص: 196
پروردگار و فرشتگان و تمام اهل زمين و آسمان تا روز قيامت گرفتار شود.
قوله تعالى: وَ لَوْ شاءَ اللَّهُ لَجَعَلَهُمْ أُمَّةً واحِدَةً وَ لكِنْ يُدْخِلُ مَنْ يَشاءُ فِي رَحْمَتِهِ ...
چنانچه خداوند ميخواست و اراده ميفرمود تمام افراد بشر را يك ملت مؤمن و موحد و مسلم قرار ميداد يعنى همه مردم را بقهر و جبر و از روى اكراه وادار بايمان مينمود ولى نظر بمصلحت چنين نكرده چه جبر و اكراه سبب اسقاط تكليف است و تكليف بايد از روى اختيار باشد تا مكلف بر اثر فرمانبردارى و نافرمانى مستحق ثواب و پاداش و جزا و كيفر بشود پروردگار هر كه را خواسته باشد داخل رحمت خود كند و براى ستمكاران هيچگونه يار و ياورى نخواهد بود تا عذاب را از ايشان دفع كند
تفسير جامع، ج6، ص: 197
محمد بن عباس ذيل آيه وَ لكِنْ يُدْخِلُ مَنْ يَشاءُ فِي رَحْمَتِهِ از حضرت باقر (ع) روايت كرده فرمود مراد از رحمة در اين آيه ولايت امير المؤمنين (ع) و منظور از «وَ الظَّالِمُونَ» كسانى هستند كه در حق آل محمد (ص) ستم نمودهاند كه در روز قيامت ياور و يارى كنندهاى ندارند.
ابن شهر آشوب از كتاب علوى بصرى در آيه:
أَمِ اتَّخَذُوا مِنْ دُونِهِ أَوْلِياءَ روايت كرده كه گفت جماعتى از مردم يمن حضور پيغمبر اكرم (ص) شرفياب شده عرضه داشتند ما از نوادههاى پادشاه قديم از آل نوح ميباشيم و پيغمبر ما وصى
تفسير جامع، ج6، ص: 198
و جانشينى كه نامش سام بود داشت و در كتاب خود خبر داده كه براى هر پيغمبر وصى ميباشد كه بعد از او جانشين و قائم مقام اوست و داراى معجزه و خوارق عادت است وصى شما كيست پيغمبر اكرم بامير المؤمنين (ع) اشاره فرمود مجددا عرضه داشتند كه اى پيغمبر آخر زمان ما از وصى شما درخواست داريم كه سام بن نوح را بما بنماياند پيغمبر اكرم (ص) بامير المؤمنين (ع) فرمود برخيز با اين جماعت بمسجد برو و دو ركعت نماز بجا آور و پس از آن در كنار محراب پاى خود را بزمين بزن تا باذن پروردگار سام بر شما ظاهر شود امير المؤمنين (ع) بفرموده آنحضرت بمسجد رفته و بعد از نماز پاى مبارك بزمين زد ناگاه زمين شكافته شده لحد و تابوتى نمايان گرديد پيرمردى با سيماى نورانى و چهرهاى زيبا از ميان تابوت برخاست و بامير المؤمنين (ع) سلام كرد و گفت شهادت ميدهم كه نيست خدائى جز خداوند يكتا و محمد (ص) رسول اوست و تو يا على (ع) وصى و خليفه بعد از محمدى و منم سام فرزند نوح. آن جماعت كه شاهد منظره آن صحنه بودند به صحيفهاى كه داشتند رجوع نموده ديدند كه سام بهمان وضعى است كه در صحيفه وصف شده آنگاه تقاضا كردند قسمتى از صحيفه را براى آنها تلاوت نمايد سورهاى از صحيفه را قرائت نمود و بر أمير المؤمنين (ع) درود فرستاده و بجايگاه خود رفته و خوابيد و از انظار پنهان شد تمام حاضرين گفتند
« إِنَّ الدِّينَ عِنْدَ اللَّهِ الْإِسْلامُ »
و قبول اسلام كرده ايمان آوردند و خداوند آيه أَمِ اتَّخَذُوا مِنْ دُونِهِ أَوْلِياءَ را نازل فرمود.
قوله تعالى: وَ مَا اخْتَلَفْتُمْ فِيهِ مِنْ شَيْءٍ فَحُكْمُهُ إِلَى اللَّهِ شما مردم در هر چيزى از امور دين و دنيا كه اختلاف نظر پيدا كنيد بايد بهبينيد فرمان خدا در آن امر چيست تا در حكم آن بخداوند رجوع كنيد و نشايد كسى از شما بميل و سليقه خود در آن حكم كند چه پروردگار است كه عالم و دانا بمصالح خلق و عواقب امور ميباشد. و اين آيه دليل و شاهد است بر آنكه كسى نميتواند از روى عقيده و رأى خود در شرع حكم كند و بايد حكم او بر طبق نصوص وارده از آيات قرآن يا احاديث صحيفه از ائمه معصومين باشد.
تفسير جامع، ج6، ص: 199
ذلِكُمُ اللَّهُ رَبِّي عَلَيْهِ تَوَكَّلْتُ وَ إِلَيْهِ أُنِيبُ ...
آن خداوندى كه پروردگار من است و همواره باو توكل ميكنم و بدرگاه حضرتش روى ميآورم همانخدائى است كه موجد و آفريننده آسمانها و زمين است و همانست كه از جنس خودتان براى شما جفتهائى مقرر داشت همانطوريكه براى ساير حيوانات نيز جفتهائى خلق نموده و شما را در رحم مادر مىآفريند، آنخدائى كه شبيه و مانندى ندارد و ذات اقدسش شنوا و بيناست كليد خزانههاى آسمانها و زمين در دست قدرت اوست يعنى اجلها و ارزاق و احكام بفرمان اوست بهر كه بخواهد توسعه رزق ميدهد و هر كه را خواسته باشد در عسرت و تنگدستى ميگذارد و او بهمه چيز داناست.
[سوره الشورى (42): آيات 13 تا 23]
شَرَعَ لَكُمْ مِنَ الدِّينِ ما وَصَّى بِهِ نُوحاً وَ الَّذِي أَوْحَيْنا إِلَيْكَ ...
براى شما مسلمانان آئين و شريعتى مقرر فرمود كه پيش از اين بنوح پيغمبر همانها را توصيه و سفارش داده بود (و تخصيص دادن نوح بخاطر آنست كه نوح اولين پيغمبرى است كه شريعت براى او مقرر گرديد) و آنچه وحى و ابلاغ نموديم بتو اى محمد (ص) همان احكام را پيش از اين بابراهيم و موسى و عيسى نيز وحى و سفارش كرده بوديم كه دين حق را بپا داشته و هرگز در صدد تفرقه و اختلاف و تشتت مباشيد و آنچه تو اى پيغمبر بر مشركين ميخوانى و دعوت ميكنى از توحيد و خداشناسى و ترك بتپرستى بر ايشان گران ميآيد.
در كافى ذيل آيه شَرَعَ لَكُمْ مِنَ الدِّينِ از عبد اللّه بن جندب روايت كرده گفت نامهاى حضور حضرت رضا (ع) نوشته بودم در جوابى كه مرقوم و ارسال داشتند فرموده بودند:
اما بعد بدان كه خداوند محمد (ص) را امين وحى خود در ميان خلايق قرار داده بود و چون آنحضرت برحمت ايزدى پيوست ما اهلبيت حضرتش وارثان او و امينان خدا در روى زمين ميباشيم و تمام علوم از منايا و بلايا و انساب و غيره نزد ماست ما همينكه بصورت شخصى نظر افكنيم از ضميرش آگاه شده و ميزان ايمان و يا كفر
تفسير جامع، ج6، ص: 200
و نفاقش را درك مىكنيم ما تمام شيعيان خود و حتى نام پدران و اجدادشان را ميدانيم، و مىشناسيم چه اشخاصى بر عهد دوستى ما استوار و با ما داخل بهشت خواهند شد ما خاندان آل عصمت وارثان انبياء و اوصياء ايشان بوده و در قرآن خداوند ما را به نيكى ياد فرموده و علوم قرآن در نزد ماست و ما اولى بدرك معارف و حقايق قرآنيم بديگران و نزديكترين مردميم برسول خدا و مائيم كه خداوند دين خود را براى ما تشريع فرمود آنجا كه ميفرمايد:
«شرع لكم يا آل محمد (ص) من الدين ما وصى به نوحا و الذى اوحيناك يا محمد (ص)»
تا آخر آيه و ما تمام علومى كه خداوند به پيغمبران سلف تعليم فرموده واجديم و ما ورثه انبياء اولو العزم و مورد خطاب
«ان اقيموا الدين يا آل محمد و لا تتفرقوا»
ميباشيم و ما شاهد كسانى هستيم كه بولايت امير المؤمنين (ع) كفر ورزيده و از دوستى آل محمد اعراض و دورى كردهاند.
اين حديث در بصائر الدرجات و غيبت نعمانى و از محمد بن عباس نيز روايت شده است.
تفسير جامع، ج6، ص: 201
قوله تعالى: وَ ما تَفَرَّقُوا إِلَّا مِنْ بَعْدِ ما جاءَهُمُ الْعِلْمُ بَغْياً بَيْنَهُمْ ...
و مختلف نشدند اهل اديان و ملل و از دين حق راه تفرقه و اختلاف نپيمودند مگر آنكه با علم و برهان و براستى و درستى آن معترف بوده و دانسته و فهميده تعدى و ستم نمودند. يعنى اهل كتاب پس از آنكه نعت و صفت محمد (ص) را در كتب خود تلاوت نمودند و شناختند و مسلمين پس از آنكه امير المؤمنين (ع) را شناختند و فضيلت و شرافت آن بزرگوار را از روى آيات قرآن و گفتار پيغمبر دانستند و فهميدند بر حضرتش حسد برده و راه تفرقه و اختلاف پيمودند و در احكام و مسائل حلال و حرام بآراء و هواى خود تمسك جستند و اگر فرموده خداوند در تقدير اول سبقت نگرفته
تفسير جامع، ج6، ص: 202
بود كه تا روز قيامت و موعد مقرر در عذاب اين ستمگران و منافقين تعجيل نفرمايد همانا در بين ايشان فرمان هلاكت و نابودى داده ميشد و مؤمنين از كفار بواسطه نزول عذاب بر آنها جدا ميشدند و كسانيكه وارثان كتب آسمانى بودند مانند يهود و نصارى از پس پدران خود و اقوام گذشته در مورد محمد (ص) و قرآن سخت در شك و ترديد مانده و ايمان حقيقى نياوردند. مقصود يهود و نصاراى زمان پيغمبر است كه اكثر ايشان بآنحضرت ايمان نياوردند.
فَلِذلِكَ فَادْعُ وَ اسْتَقِمْ كَما أُمِرْتَ وَ لا تَتَّبِعْ أَهْواءَهُمْ ...
در اين آيه پروردگار پيغمبرش را مخاطب قرار داده و ميفرمايد تو اى محمد (ص) مردم را بدين حق دعوت نموده و استقامت و پايدارى كن همانطور كه مأمور هستى و از هوى و هوس مردم پيروى منما چه هواهاى ايشان مختلف است.
وَ قُلْ آمَنْتُ بِما أَنْزَلَ اللَّهُ مِنْ كِتابٍ وَ أُمِرْتُ لِأَعْدِلَ بَيْنَكُمُ ...
و بايشان بگو اى محمد (ص) كه من بهر كتاب كه خداى تعالى فرستاده ايمان دارم و مأمورم كه ميان شما بعدل و داد حكم كنم خداوند يكتا پروردگار ما و شما است و پاداش كارهاى ما بخود ما و نتيجه رفتار و كردار شما عايد خود شما خواهد شد. اين جمله از آيه دليل است بر بطلان مذهب جبرى مسلكان.
لا حُجَّةَ بَيْنَنا وَ بَيْنَكُمُ اللَّهُ يَجْمَعُ بَيْنَنا وَ إِلَيْهِ الْمَصِيرُ ديگر هيچگونه گفتگو و حجت بين ما و شما نيست از امروز تا فرداى قيامت.
چه حق روشن و مجادله ساقط و ظلم و ستم شما ظاهر شد خداوند در روز بازپسين بين ما و شما حكومت ميفرمايد و حق از باطل هويدا گردد و بازگشت همه ما و خلايق بسوى اوست.