کتابخانه تفاسیر
تفسير خسروى
جلد اول
مقدمه تفسير مجمع البيان
سورة البقرة
جلد دوم
جلد چهارم
جلد پنجم
جلد ششم
جلد هفتم
جلد هشتم
تفسير خسروى، ج1، ص: 33
- نسبت به اديان سابقه كه عمر آنها بظهور دين بهتر و محكمترى بايد سر آيد، شايد جايز باشد؛ ولى در دين محمّدى صلّى اللّه عليه و آله كه هميشه زنده و كتاب آن ابدى و پاينده است اگر جايز باشد، امتيازى بر ساير اديان گذشته نخواهد داشت؛ و جهتى براى خلود و بقاى آن نخواهد بود.
رابعا- آيات كريمه (105) و (106) از سورة البقرة بهمين معنى توجه دارد و مثبت گفتار ماست كه اگر چيزى نسخ شود يعنى باطل گردد، بجاى آن بهترى يا مانند آن بايد بيايد چنانكه در آيه (105) مىفرمايد: «ما يَوَدُّ الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْ أَهْلِ الْكِتابِ وَ لَا الْمُشْرِكِينَ أَنْ يُنَزَّلَ عَلَيْكُمْ مِنْ خَيْرٍ مِنْ رَبِّكُمْ وَ اللَّهُ يَخْتَصُّ بِرَحْمَتِهِ مَنْ يَشاءُ وَ اللَّهُ ذُو الْفَضْلِ الْعَظِيمِ» يعنى نه كافران از أهل كتاب و نه مشركان مايل نيستند كه براى شما چيز بهترى از جانب پروردگارتان نازل گردد لكن خداوند هر كس را بخواهد بر حجّت خود مخصوص ميگرداند و خدا صاحب فضل عظيم است.
و بلافاصله در آيه (106) بعد از آن مىفرمايد: «ما نَنْسَخْ مِنْ آيَةٍ أَوْ نُنْسِها نَأْتِ بِخَيْرٍ مِنْها أَوْ مِثْلِها أَ لَمْ تَعْلَمْ أَنَّ اللَّهَ عَلى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ» يعنى ما آنچه را از آيات نسخ مىكنيم يا آنرا از ياد مىبريم (كه اشاره باحكام و تشريفات اديان سابقه باشد) و متروك ميسازيم بهتر از آنرا يا مانند آنرا مىآوريم. آيا ندانستهاى كه خداوند بر هر چيز تواناست؟
پس اين يك وجه از براى معنى نسخ آيات است كه خداوند آيات حكميّهاى يعنى مدلول آيهاى را از توراة و انجيل باطل نمىكند و از ياد مردم نميبرد، مگر آنكه بحكمت عاليه خود آيه حكميّهاى در شريعت محمّدى صلّى اللّه عليه و آله مقرّر ميسازد كه در مصلحت برتر و بهتر از آيه منسوخه در شريعت پيشين يا در مقبوليّت عامّه مانند آيه نسخ شده باشد.
و وجه ديگر آنكه «آيت» را بمعنى نعمت و رحمت ربّانيه و حكمت الهيّه در باره مخلوق بدانيم كه تفسير آيه مذكور چنين باشد: «خداوند نعمتى از نعمات خود را نسخ نمىكند و از ياد آنها نميبرد، مگر اينكه براى انسان نعمت ديگرى
تفسير خسروى، ج1، ص: 34
- بهتر از اولى مىآورد، يا مانند و نظير اوّلى عنايت مىفرمايد، چنانكه اين شعر گوياست:
خدا گر ز حكمت ببندد درى
ز رحمت گشايد در ديگرى
و آياتى كه در آن «آيت» بمعنى نعمت و رحمت آمده است در كلام كريم بسيار است از جمله آيه 21 و 22 سورة الروم. و همچنين آيه 47 سورة الروم؛ و آيه 22 سورة الشورى، و اللّه أعلم بالصواب.
تذكره
فرق بين سورههاى مكيّه و مدنيّه بطور اجمال اين استكه:
1- مكى سورههائيست كه قبل از هجرت حضرت ختمى مرتبت صلّى اللّه عليه و آله (از مكّه بمدينه) نازل شده است، و آنها ايجاز و اختصارشان بيش از سورههاى مدنى است؛ زيرا مخاطبين بآنها بليغ ترين عربها بودهاند و آن سورهها بيشتر متضمن تنبيهات و تهديدات و بيان اجمالى اصول دين از مبدء و معاد ميباشند (مانند سورههاى الحاقه و القارعه و الواقعة و غير آنها).
2- مدنى سورههائيست كه بعد از هجرت نازل گشته خواه در مدينه يا اطراف و نواحى آن يا در مكّه در سال فتح مكّه يا در غزوهاى از غزوات با كفار نازل شده باشد، و در اسلوب آنها اطاله و تفصيلى مشهود است؛ و در آنها خطاب بسيارى باهل كتاب است؛ و نيز بيان أحكام عملى در عبادات و معاملات شخصى و اجتماعى و سياسى و جنگى و اصول حكومت اسلامى و تشريع در حكومت و غيرها، در سورههاى مدنى شده است.
تفسير خسروى، ج1، ص: 35
اعوذ باللّه من الشّيطان الرّجيم
يعنى: پناه ميبرم بدرگاه خداوند از شرّ شيطان مردود (رانده شده از درگاه خداوند) يعنى از شر هر متمردّى از جن و انس و هر جنبندهاى كه دور از خير و اخلاقش از اخلاق تمام جنس جدا و از رحمت الهى مهجور است- از اينكه بدين يا دنياى من زيان برساند؛ يا از آنچه من مأمور بعمل آنم مرا مانع و سدّ راه شود يا مرا بآنچه خدايم منع و نهى فرموده است برانگيزد؛ زيرا جز خداى ربّ العالمين كسى كفايت شر او را نخواهد كرد.
بيان: اين پناه بردن بخداوند را از شرّ شيطان «استعاذه» گويند. يعنى طلب پناه، و خداوند در قرآن كريم امر فرموده است كه چون قرآن بخوانيد قبلا از شر شيطان پناه بخدا ببريد «فَإِذا قَرَأْتَ الْقُرْآنَ فَاسْتَعِذْ بِاللَّهِ مِنَ الشَّيْطانِ الرَّجِيمِ» سورة النحل آيه 98.
از قاريان هفتگانه قرآن: ابن كثير و عاصم و ابو عمرو استعاذه را بهمان صيغه مذكور در بالا خواندهاند، و نافع و ابن عامر و كسائى گفتهاند: «أعوذ باللّه من الشيطان «1» الرّجيم «2» إنّه هو السّميع «3» العليم» «4» و حمزه گفته است:
«نستعيذ باللّه من الشّيطان الرجيم» و أبو حاتم گفته است: «أعوذ باللّه السميع العليم من الشيطان الرّجيم».
(1) شيطان شطن الرجل اى بعد عن الحق، و هر متمردى كه از حق دورى جويد شيطان است.
(2) الرجيم يعنى مطرود از آسمان و مردود بلعنت الهى.
(3) السميع او شنواى بتمام مسموعات است.
(4) العليم او داناى بتمام معلومات است.
تفسير خسروى، ج1، ص: 36
سورة فاتحة الكتاب
مدنى و بقولى مكى و بقولى دو مرتبه در هر دو جا نزول يافته و هفت آيه است
[سوره الفاتحة (1): آيات 1 تا 7]
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ (1)
تفسير معانى:
1- مىخوانم و يارى مىطلبم بنام خدائى كه جامع صفات كماليّه است و جز او كسى مستحق و سزاوار پرستش نيست. چون باو پناه ميبرم پناهم ميدهد و چون او را بخوانم بىجوابم نمىگذارد. رحمان است چونكه ببسط روزى بما رحم و عطوفت مىكند، و هر چند مردم از اطاعتش سرپيچى كنند، آنانرا از رزق خود بىبهره نمىگذارد. رحيم است از آنكه در دين و دنيا و آخرت بما ترحّم مىنمايد و بكيش سهل و آسان بر ما منّت مىنهد، و بجدائى ما از دشمنانش بما تفضّل مىفرمايد. برحمت رحمانيّه خود هر گونه نعمتى را شامل تمام موجودات نموده، و برحمت رحيميه خويش مؤمنان را در دنيا و آخرت مخصوص فرموده است.
2- شكر و ستايش و ثنا و نيايش مختص بخدائى است كه پرورش دهنده و تربيت كننده تمام موجودات و آفريننده تمام مخلوقات و روزى دهنده تمام كائنات است
تفسير خسروى، ج1، ص: 37
آدميان را آفريده و از هر طريق بآنها روزى ميرساند. بقدرت كامله خود حيوانات را بوجود آورده و در كنف رأفت خويش بآنها غذا ميدهد. و بمصلحت هر يك تدبير كار آنها مىنمايد. و بتوانائى خويش جمادات را نگهدارى كرده اتّصال آنها را از تفرقه و تفرقه آنها را از اتّصال بيكديگر محفوظ ميدارد ...
3- بتمام موجودات روزى بخش و بتمام پرستندگان و مؤمنان بسيار مهربان و بخشايشگر است.
4- بر اقامه امر خود توانا و در روز حساب و جزاى اعمال قاضى صاحب اختيار و متصرّف حقگذار است.
5- اى پروردگار منعم! ما فقط ترا از روى خلوص و توحيد فرمانبرى و اطاعت مىكنيم و با خوارى و خضوع بىسمعه و رياء پرستش و اطاعت و عبادت مىنمائيم از تو جز ترا نمىخواهيم و مانند جاهلان بمعرفت تو و دوران از درگاه عنايت تو ترا در برابر عوض و بدلى نمىپرستيم و بر طاعت و عبادت و دفع شر دشمنانت از خودت يارى مىجوئيم و فقط از خودت توفيق و كمك بر عبادتت و بر تمام امور را خواهانيم.
6- ما را براه راست هدايت نما، راهى كه لازمهاش رسيدن بمقام محبّت و وصول بسعادت و جنّت تو باشد، و مانع از پيروى هواهاى خويشتن و دافع از هلاك و مهالك آراء خودمان گردد. راهى كه ما را بصورت انسانيت و ميزان آدميت در آورد.
7- براهى رهنمائى فرما كه موفّقين بدين و طاعت و متنعّمين باسلام و عبادت خود را راهنمائى فرمودهاى. نه راهى كه يهودان رفته و مورد غضب و خشم تو قرار گرفتهاند، و نه راهى كه نصارى رفته و بگمراهى افتادهاند.
بيان 1
علماى اماميّه اتفاق دارند كه «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ» آيهاى از سوره «الحمد» و هر سورهاى از سورههاى قرآن است و هر كس آنرا ترك كند و در نماز نخواند نمازش باطل است، خواه نماز واجب و خواه نماز مستحب و نافله
تفسير خسروى، ج1، ص: 38
و در نمازى كه واجب است حمد و سوره بجهر يعنى بلند خوانده شود (نمازهاى صبح و مغرب و عشاء) بلند خواندن بسم اللّه واجب است، و در نمازى كه بايد به اخفات خوانده شود (نمازهاى ظهر و عصر) بلند خواندن بسم اللّه مستحب است.
حمزه و خلف و يعقوب و يزيدى از قراء، فاصله بين سورهها را به تسميه (يعنى گفتن بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ)* نمىدانند، ولى باقى قرّاء بين سورهها تسميه را فاصله ميدانند و هر سوره را از سوره ديگر به بسم اللّه جدا مىشمارند جز در بين سوره انفال و توبه كه بسم اللّه ذكر نشده است.
ابن مسعود (رض) گفته است كه هر كس بخواهد خداوند او را از نوزده زبانيه آتش نجات دهد «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ»* را بخواند، زيرا آن نوزده حرف است تا خداوند هر حرفى را از آن سپرى در برابر هر زبانيهاى (كه فرموده است عليها تسعة عشر) قرار دهد.
بيان 2
ابن عبّاس و قتاده گفتهاند سوره الحمد مكّيه است. مجاهد گفته مدنيّه است و بقولى يكبار در مكّه و يكبار در مدينه نازل شده است.
اسامى اين سوره مباركه يكى «فاتحة الكتاب» است چون افتتاح مصحف شريف بنوشتن آن ميشود. و همچنين براى وجوب قرائت آن در نماز كه هر سورهاى از سور قرآنى بآن افتتاح مىگردد. و ديگر «سورة الحمد» چون حاوى ذكر ثنا و سپاس خداست. و ديگر «امّ الكتاب» چون اصل و جامع و مقدم بر ساير سور قرآنى است و عرب هر امر جامع و مقدّمى را «امّ» گويد و مجموع آنچه در ساير سور قرآنى است خداوند در اين سوره بوديعت نهاده، زيرا اثبات ربوبيت و عبوديّت كه مقصد قرآن است در آن است. و ديگر «السبع» زيرا هفت آيه است و اختلافى در جمله آن نيست. و ديگر «المثانى» زيرا در هر نماز واجب و نافله دو مرتبه قرائت ميشود. و بقولى چون دو مرتبه نازل شده است. و ديگر «وافيه- و كافيه- و اساس- و شفاء» نيز ناميدهاند و از رسولخدا صلّى اللّه عليه و آله مروى است كه:
«فاتحة الكتاب شفاء من كلّ داء» سوره فاتحه درمان هر درد است. و نام ديگر آن
تفسير خسروى، ج1، ص: 39
«الصّلوة» يعنى دعاء است، چه از رسولخدا صلّى اللّه عليه و آله مروى است كه خداوند عزّ و جلّ فرمود:
«قسمت الصلوة بينى و بين عبدى نصفين نصفها لى و نصفها لعبدى الى آخر الرواية» كه الحمد تا آيه «نستعين» ثناى حق و آيه نستعين بين خدا و بين عبد، و پس از آن درخواست عبد است.
اين بود ده نامى كه براى سوره الحمّد ذكر شده است.
بيان 3
- در معنى «إهدنا» وجوهى ذكر كردهاند- يكى آنكه بمعنى «ثبّتنا على الدّين الحقّ» باشد، زيرا خداوند تمام خلق را هدايت فرموده است ولى انسان ممكن است دچار لغزش شود و خاطرههاى فاسده بر او وارد گردد، و بهتر است كه از خدا بخواهد بر دينش ثابت و پايدار بماند و زيادات هدايت باو عطا فرمايد كه آنها يكى از اسباب ثبات بر دين است چنانكه فرمود: «الَّذِينَ اهْتَدَوْا زادَهُمْ هُدىً» ديگر آنكه هدايت بمعنى ثواب باشد چنانكه در آيه «يَهْدِيهِمْ رَبُّهُمْ بِإِيمانِهِمْ» و معنى اين باشد «اهدنا الى طريق الجنّة ثوابا» سه ديگر آنكه بمعنى «دلّنا على الدّين الحقّ فى مستقبل العمر كما دللتنا عليه فى الماضى».
و در معنى «الصِّراطَ الْمُسْتَقِيمَ» نيز وجوهى ذكر شده است:
اول على عليه السّلام و ابن مسعود از رسولخدا صلّى اللّه عليه و آله روايت كردهاند كه مقصود كتاب خدا است. دوم از جابر و ابن عبّاس مروى است كه مقصود اسلام است، سوم مروى از محمّد بن الحنفيّه است كه مقصود آن دين خداست كه جز آن از بندگان قبول نشود.
قول چهارم آنكه صراط مستقيم پيمبر صلّى اللّه عليه و آله و جانشينان آنحضرت هستند، و اولى آنستكه آيه را بر عموم اين وجوه و مقاصد حمل كنيم تا تمام اين مرادها داخل آن باشد، زيرا صراط مستقيم دينى است كه خداى تعالى بآن امر كرده است از توحيد و عدل و ولايت آنكسيكه خداوند طاعت او را واجب كرده است.
تفسير الفاظ-